جستجو
جستجو
تغییر سایز-+=

سمت خدا | دغدغه و نگرانی‌های قدسی برای حرکت به سوی ابدیت (2)

فایل صوتی این برنامه

فایل ویدیویی این برنامه

 

بسم الله الرحمن الرحیم شریعتی: اللهم صلّ علی محمداً و آل محمد و عجّل فرجهم. خانم‌ها و آقایان سلام، وقت‌تان بخیر، به این سمت خدا، خیلی خیلی خوش آمدید، الهی که هر جا هستید حالتان خوب باشد، تن‌تان سالم باشد، قلب‌تان سلیم باشد، بهترین اتفاقات را برای شما از قادر متعال، مسئلت می‌کنم، هر چه خیر و صلاح است إن‌شاءالله به سمت شما و زندگی‌هایتان سرازیر شود. به همۀ شنونده‌های خوب رادیو معارف سلام می‌کنم، به همۀ مخاطبان شبکۀ جهانی ولایت، شبکۀ محترم افق، که تکرار این برنامه را می‌بینند هم سلام می‌کنم و خوشحالم که با هم هستیم و در کنار هم هستیم. گرامی می‌داریم همچنان یاد و خاطرۀ رئیس جمهور شهید‌مان حاج آقای رئیسی و همراهان‌شان را، حضرت آقای آل‌هاشم رحمة الله علیه، شهید امیر عبداللهیان و همۀ دوستانی که در آن حادثۀ تلخ پرواز اردیبهشت، از دست‌شان دادیم. إن‌شاءالله همین الآن، الساعه مهمان سفرۀ با برکت اهلبیت علیهم صلوات الله باشند. حاج آقای عاملی، سلام علیکم رحمة الله، خیلی خیلی خوش آمدید.

حجت الاسلام عاملی: و علیکم السلام و رحمة الله. محضر عزیزانم، در جای جای وطن اسلامی، سلام و دعا دارم بهترین تقدیرات را از خدای متعال، برای عزیزانم، فرزندان‌شان، خانواده‌ها، از خدای متعال مسئلت دارم. توفیق طاعت، عبودیت، تهجد، مناجات، خلوت، انس با حضرت پروردگار را در حد اعلاء داشته باشند. توفیق جمع آوری توشۀ ابدیت، نصیب عزیزان شود. برای ما فخر و شرف است که یاد بکنیم از بزرگ خادم کشور ما، خادم علی بن موسی الرضا، حضرت آقای رئیسی، رئیس جمهوری که هیچ وقت فراموش نخواهیم کرد. به صورت جهادی، شاهکار کردند در مدت خدمت‌شان و همراهان‌شان مخصوصاً ابن عمّ مکرم من، همکار عزیز من، امام جمعۀ بسیار دوست داشتنی که همیشه یک فقدانی من در خودم احساس می‌کنم.

شریعتی: جای خالی‌شان را حس می‌کنید.

حجت الاسلام عاملی: بله، آقای آل‌هاشم، چه مرد شریفی، چه شخصیت آسمانی و الگو بودند در جمع ائمۀ جمعه و همراهان‌شان که واقعاً همه جهادی کار می‌کردند، عرض و ادب احترام داریم و از خدای متعال، بهترین پذیرایی و روح و ریحان را، برای عزیزان مسئلت داریم إن‌شاءالله که در برزخ هم، در جمع اعاظم بشریت، قرار بگیرند و با آن‌ها محشور شوند، در خدمت حضرت معصومین و من این را خدمت شما عرض کنم که بعضی از عزیزان که از دنیا رفتند، من تازه معنای «وَ أَلْحِقْنِي‏ بِالصَّالِحِينَ‏» (یوسف، 101) را فهمیدم، در آن روزی که سید حسن نصر الله شهید شد، چون خیلی با ایشان محشور بودند آنقدر شیرین بود مجلس ایشان، انقدر عظمت فکری، عظمت روحی، ارادۀ عجیبی که داشت از آن روز به بعد، هیچ وقت این «وَ أَلْحِقْنِي‏ بِالصَّالِحِينَ‏» را من فراموش نکردم، إن‌شاءالله که خدا همۀ ما را با صلحاء محشور بکند.

شریعتی: الهی آمین، إن‌شاءالله. «رَبِ‏ زِدْنِي‏ عِلْماً» (طه، 114) «وَ أَلْحِقْنِي‏ بِالصَّالِحِينَ‏» چه دعای قشنگی. خیلی خوب. هفتۀ گذشته راجع به دغدغه‌های قدسی حاج آقای عاملی برای ما گفتند و اینکه ارزش ما و قدر ما، به اندازۀ همّت ماست و به اندازۀ دغدغه‌های ما و هر چقدر تو بزرگتر می‌شوی و هر چقدر رشد می‌کنی، این دغدغه‌ها، عمیق‌تر می‌شود و افق نگاهت رفیع‌تر. وعده دادند که إن‌شاءالله از دغدغۀ بزرگان، از دغدغۀ انبیاء، از دغدغۀ اهلبیت، از دغدغۀ ملائکه برای ما بگویند و امروز هم دعوت می‌کنم تا پایان برنامه، همراه ما باشید و إن‌شاءالله بهره‌مند شویم از محضر پر فیضش.

حجت الاسلام عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم، بحث را خیلی خوب شروع کردید، که هر چقدر معرفت انسان، بالاتر برود نگرانی‌های مقدسی پیدا می‌کند. این از خصیصه‌های انسانی است، از انسان بما هو انسان. می‌دانید که فن اخلاق، بحثش از اوصافی است در انسان و برکاتی است که از انسان بما هو انسان، صادر می‌شود. چون ما افعال مشترکی داریم با حیوانات، می‌خوریم و آن‌ها هم می‌خورند، استراحت می‌کنیم آن‌ها هم می‌کنند، مسکن می‌خواهیم آن‌ها هم مسکن می‌خواهند، زیر پایمان می‌خواهیم فرش شود، حیوان هم مثلاً زیرش پهن می‌ریزند، مثلاً عرض می‌کنم. خدا رحمت کند حضرت امام را، آقای اشتهاردی می‌فرمودند: درس اخلاق‌شان می‌گفتند که فرق بین من بز این نیست که من انسانم و بز، انسان نیست. فرق من و بز این است که من می‌توانم انسان باشم، او نمی‌تواند انسان باشد. بعضی از اوصاف هست که مخصوص انسان است مثل حیاء، ممکن نیست حیوان، حیاء داشته باشد. مثل ایثار، ممکن نیست حیوان ایثار داشته باشد. مثل اینکه شما علیه خودتان، شورش بکنید، خودتان را بشکنید. سهل دان شیری که صف‌ها را بشکند/ شیر آنست که خود را بشکند. این وظیفه و این خصوصیت انسانی است و انسان با همین اوصاف، تعریف می‌شود.

شریعتی: و این وجه تمایز ماست…

حجت الاسلام عاملی: بله، یکی از این‌ها همین نگرانی‌های قدسی است. معرفت هر چقدر بالاتر برود این نگرانی‌ها سطح‌شان بالا می‌رود. اما انسانی که معرفت ندارد، همین گونه قد کشیده بالا آمده، همه اندرز من به تو این است/ که تو طفلی و خانه رنگین است، این دیگر دغدغۀ قدسی ندارد فقط همّتش این است که اخلاق طبیعت مادی را، ضخیم‌تر و کلفت‌تر بکند. همی میردت عیسی از لاغری/ تو در بند آنی که خر پروری. بالاترین دغدغه‌اش این است که یک تومان من، ده تومان شود، «جَمَعَ‏ مالًا وَ عَدَّدَهُ‏» (همزه، 2) خدا این را مطرح کرده و خیلی جالب است خدا کجا مذمت می‌کند؟ «جَمَعَ‏ مالًا وَ عَدَّدَهُ‏» یعنی دلارها را زیاد می‌کند مدام می‌شمارد که بالأخره این چقدر مثلاً دلار دارم این را در جایی مخفی می‌کند که همزه و لمزه را مطرح می‌کند. «وَيْلٌ‏ لِكُلِ‏ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ * الَّذِي جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ * يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ» یک ارتباطی هست بین این دو تا که جایش نیست الآن بحث کنیم. بله علتش این است که این بالأخره از دست من این التذاذات مادی نرود، تماماً صبح تا شب، به فکر آن هستم این طبیعتاً سوء مراقبه برای انسان می‌آورد، صد در صد!

در روایت نبوی است که «من تمنی علی أمّتی الملاء لیلة واحدة أحبط الله عمله أربعین سنة» اگر کسی یک شب آرزو بکند که جزء قیمتش بالا برود تا من یک سود خوبی داشته باشم، فرض بفرمایید سکه خریده، می‌گوید: یک مقدار بالا برود، دلار خریده می‌گوید: یک مقدار بالا برود. همین تمنا، هیچ کار دیگری نکرده است یعنی خیالات، خاطرات، خطورات…

شریعتی: از دلش گذشته کاش بالا برود.

حجت الاسلام عاملی: در قرآن هم هست، گاهی خدا می‌گوید آن چیزی که در دلتان هست، فقط برای آن شما را مؤاخذه می‌کنم. «إِنْ تُبْدُوا ما في‏ أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ» (بقره، 284) از آن آیات کمرشکن است. علامه طباطبایی که می‌رسید دیده خیلی سخت شد، می‌گوید: آن تمنی‌ها کسی که قابلیت دارد منشأ افعال خارجی شود، آن‌ها را خدا دارد می‌گوید اما در عین حال، مثلاً شما خدای نکرده حسادت داشته باشید بیرون هم نیاید، تاریکی مطلق است! روح انسانی را به زبانش را می‌گیرد، حالش را می‌گیرد، طهارتش را می‌گیرد، دیگر قدرت ارتباط با خدا، صحبت با خدا، محرمیت با خدا، بریده شدن از این عالم، حضور در محفل حضرت حق، یعنی دیگر ندارد.

بعد می‌گوید: یک شب اگر تمنا کند که جنس‌ها تکان بخورد، بالا برود چهل سال، هر کار خوبی کرده، مدرسه ساخته، هر کار خیری کرده همه را خدا احباط می‌کند چرا؟ چون تمنا کرد که مسلمان‌ها به مشقت بیافتند. پیغمبر ما، پیغمبر رحمت است دستش را بالا گرفت، گفت: خدایا «من شقّ علی أمتی فشق علیه» اگر کسی برای امت من سخت بگیرد، خدایا برای او سخت بگیر! این گرفتار شده تارهایی درست کرده، عیب‌هایی برای خودش درست کرده در دنیا، می‌گوید: این جنسم اینطوری شود، خانه‌ام اینطوری شود و صائب تبریزی چه کار کرده! می‌گوید: این تارهایی که در این دنیا، دور خودش تنیده، بعد از مرگ هم، همین تارهاست که زندان این شخص است، نه اینکه خدا از جیبش، یک زندانی دربیاورد قراردادی، جزافی، به او بدهد این گونه نیست. می‌گوید: کی شود آزاد از قید خودی چون عنکبوت، بعد مردن هم، به دام خود گرفتاریم ما. آن اخلاقی که خدا صحبت می‌کند این اخلاق، از اینجا رفته است آن جا، اصلاً از دروازۀ دنیا که خارج شوی، آن جا می‌گویند: «هذه اعمالکم ردتی إلیکم» هر چه اینجا می‌بینید، اعمال خودتان است «ردتی إلیکم» به خودتان برگشته است.

خدا رحمت کند حاج محقق را، که یک خطیب استثنائی استثنائی بود، ایشان می‌گفت: پیشانی قبر، که وارد قبر می‌شود پیشانی‌اش این آیه را نوشتند «وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى‏ كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُمْ» (انعام، 94) روز اول که هر طور شما را خلق کرده بودیم، همینطور آمدید، کشف حجاب می‌کردید، نگاه می‌کردند بارک الله بارک الله می‌گفتند، خودت را در چشم آن‌ها جستجو می‌کردی، دیگر از آن‌ها خبری نیست همه رفت.

شریعتی: گفت: بین جماعت هم نماز ما فرادا بود، عمریست تنهاییم و تنها باز می‌گردیم! خودمان و خودمان هستیم واقعاً.

حجت الاسلام عاملی: ولی خدا نمی‌خواهد ما تنها بمانیم، خدا می‌گوید: من همیشه با تو هستم، تو تنها نیستی. «هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ» (حدید، 4) استاد ما می‌گفت: مگر می‌شود کسی همیشه با من باشد و با من حرف نزند؟ به اندازۀ یک قرآن با من حرف زده است. یعنی تنها چیزی که تنهایی انسان را برطرف می‌کند، خداست! چرا قرآن انقدر جاذبه دارد؟ انسان احساس قربتی که می‌کند یک دفعه در قرآن می‌بیند، کسی به فکرش هست، انقدر دورش می‌چرخد آیه می‌آورد، برهان می‌آورد، وعده می‌دهد امنیت می‌گوید، از امنیتش صحبت می‌کند، از تربیتش صحبت می‌کند از تکریم‌هایی که دارد برای او صحبت می‌کند. می‌گوید: قرآنی نازل کردم که تو را یاد کردم! «فِيهِ‏ ذِكْرُكُمْ‏» (انبیاء، 10) تو اصلاً «شَيْئاً مَذْكُوراً» (انسان، 1) نبودی من تو را «شَيْئاً مَذْكُوراً» کردم و همه چیز را برای تو خلق کردم، این کائنات را برای تو خلق کردم، آن جاست که انسان آرامش پیدا می‌کند بال و پری پیدا می‌کند، امیدی پیدا می‌کند که انقدر برای من حساب باز کردند. آن جا انسان در قرآن، جاذبۀ قرآن این است مثلاً سخن‌های علمی و این گونه موارد جای خودش، آن جا می‌گوید: پس من یک مشت گوشت و پوست و استخوان نبودم…

شریعتی: من خیلی مهم‌ام!

حجت الاسلام عاملی: که این را هم خدا برای من حساب باز کرده، با سرشتت چه‌ها که همراه است/ خنک آن را که از خود آگاه است/ پشت این کوه قرص خورشید است/ زیر این ابر زهره و ماه است/ یوسفی در میان این چاه است/ گوهری در میان این سنگ است. چرا خدا می‌گوید: روی دوستی من حساب باز کنید؟ من شب‌های قدر که با خدا نجوا می‌کنم، می‌گویم: خدایا خودت گفتی، روی دوستی من حساب باز کنید. ما هم حساب باز کردیم! مگر می‌شود خدا خلف وعده کند؟! امکان ندارد.

در هر صورت یک نازی می‌کند در قرآن، انسان به خدا، آن گاهی تهدیداتی که می‌کند برای این است که انسان در اینجا وارد بهشت شود، تهدیدات خدا برای این نیست که بگوید: اگر من را عبادت نکنی، پدرت را در می‌آورم، این گونه نیست اصلاً و ابدا، می‌گوید: اگر از من جدا شوی حتماً مبتلا به کارهای خلاف می‌شوی، آن کارهای خلاف عقوبت دارد این کار را نکن.

شریعتی: مثل پدر و مادری که تشر می‌زند به خاطر همین دلسوزی‌شان.

حجت الاسلام عاملی: اصلاً خالق دلسوزی خداست، یعنی رحم که صد جزء است، خدا یک جزئش را به ما داده که با آن جزء، پدر بچه‌هایش را دوست دارد مادر، فرزندانش را دوست دارد…

شریعتی: این محبت و دلسوزی، شعبه‌ای از محبت اوست.

حجت الاسلام عاملی: نود و نه تای آن برای خودش است. می‌گوید: یابن آدم «و حقک علی أحبک» قسم به حقی که تو در گردن من داری، من تو را دوست دارم، حدیث قدسی است. نمی‌گوید: قسم به آن حقی که من دارم گردن تو، تو هر چه داری برای خداست ما که چیزی نداریم، اما چقدر ما را بالا برد؟ یعنی در این کائنات، در این پهنۀ کائنات که ذره‌ ذره هستیم، گم هستیم در کائنات، یک دفعه می‌بینیم به این ذره‌ای که گم شده در کائنات، یک کسی حساب باز کرده و تمام کائنات را مسخر کرده، رها کند انسان را می‌درند، کائنات از بین می‌برند که در زیارت امام رضا می‌خوانیم که گناهانی کردم، که اگر زمین بفهمد، مرا می‌بلعد، آسمان بفهمد مرا چه کار می‌کند، همه را خدا مهار کرده است گفته است: انسان ؟؟؟ است مال من است، بد است؟ مال بد، بیخ ریش صاحبش است. به حضرت موسی گفت: این همه اصرار کرد، قسمت داد قارون، نگاه نکردی و دستور دادی که برود زیر زمین، می‌دانی چرا؟ چون مال تو نبود، تو خلقش نکرده بودی من خلق کرده بودم. استغفروا الله از ضیق عبارت می‌گویم، که خدا هر چیزی را هم بخواهد کنار بگذارد، یک چیز کنار گذاشتنی نیست آن هم این است که ما منصوب به خدا هستیم، این را چطور کنار بگذارد؟ شوخی کردند گفتند: خدا که انسان را خلق کرده، یک جملۀ فارسی حرف زده گفته: بنی آدم را خلق کردم، نبخشم چه کنم؟!

استاد من یک چیز عجیبی می‌گفت، من روایتش را ندیدم که بالأخره در آخرت که اوضاع خیلی وخیم می‌شود و حکم و غیره صادر می‌شود، بالأخره یک نفر به نمایندگی صحبت می‌کند، می‌گوید: خدایا اول که ما را خلق کردی، از سر عدل خلق کردی یا از سر جود؟ خدا می‌گوید: از سر جود! می‌گوید: خدایا پس الآن هم از سر جود، با ما معامله کن! خودت گفتی… من گاهی شب‌های قدر به خدا می‌گویم، می‌گویم: خدایا خودت گفتی، «وَ خُلِقَ‏ الْإِنْسانُ‏ ضَعِيفاً» (نساء، 28) اگر ضعیف هستیم به اقتضای ضعف ما، با ما معامله کن، ما که معصوم نیستیم. اینجاست که فوران می‌کند رحمت و غفاریت خدا، می‌گوید: اگر شما نبودید گناه نمی‌کردید، عده‌ای را خلق می‌کردم که گناه کنند، تا من غفاریتم را نشان دهم. یعنی این شأن بزرگی برای خداست که غفار است.

شریعتی: و این باید یک جایی عرصۀ بروزش پیدا شود.

حجت الاسلام عاملی: بله، آن وقت می‌گوید: «فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» (فرقان، 70) آقای میانجی می‌گفت: خدا تنها کسی است که وقتی می‌خواهد ببخشد، یک چیزی هم کنار انسان می‌گذارد، «فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» می‌دانی معنی‌اش چیست؟ معنی‌اش این است که یک کار زشت زشت کرده، خودتان تصور کنید خدا می‌گوید: این را پاک کن، بنویس نماز شب. چه کسی چنین معامله‌ای می‌کند در دنیا؟ خدا «وَ لَمْ‏ يَكُنْ‏ لَهُ‏ كُفُواً أَحَدٌ» (اخلاص، 4) در همه چیز «وَ لَمْ‏ يَكُنْ‏ لَهُ‏ كُفُواً أَحَدٌ» است. در تمام رفتارهایی که ما انسان‌ها داریم خدا مثل او نیست، خدا در همه چیز بی‌همتاست که می‌بیند خجالت می‌کشد آن جا نوشتند، فلان کار را، برای اینکه خجالت نکشد می‌گوید: پاکش کنید. حتی بعضی‌ها را کم تطهیر می‌کند تا بعد بروند بهشت، این‌ها می‌گویند: بهشت نمی‌رویم، برای اینکه الآن ما بعد از همه می‌رویم، همه می‌فهمند که این‌ها یک کار خلافی کردند، این گونه جدا شدند از مردم، نمی‌رویم! آن وقت در روایت هست که آقا رسول الله می‌آید می‌گوید: من با شما می‌روم، می‌گویند: پس اگر تو باشی، ما هر کجایی که شما می‌روید. یعنی تمام فوران رحمت، اینجاست که خدا این‌ها را برای چه می‌گیرد در قرآن، می‌گوید: یک مقداری حیا کن، تمام!

روز قیامت به یک عده می‌گویند: به یک گنجشک رحم کردی؟ تا من هم رحم کنم؟ یک مقدار حیا، در برابر خدا، عظمت خدا، آیات خدا، رحمت خدا، عنایت خدا، که «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ‏ ما غَرَّكَ‏ بِرَبِّكَ‏ الْكَرِيمِ» (انفطار، 6) یک بزرگی که من به او ارادت دارم در تلویزیون دیدم این را معنا می‌کند می‌گوید: می‌دانید خدا چرا گفته: کریم؟! می‌خواهد که زبان‌مان را بگذارد که هر وقت من سؤال کردم، چرا فلان کار خلاف را کردید؟ بگویید: چون کریم بودی! اصلاً اینطور نیست معنای آیه. یعنی اباهی گری است، این از باب تعلیق الحکم علی الوسع ؟؟؟ بالعلیه است. شما می‌گویید: یتیم را اکرام کن، چون یتیم است. سید را اکرام کن، چون سید است، معلمت را احترام بگذار یعنی چون معلم است. خدا می‌گوید: «ما غَرَّكَ‏ بِرَبِّكَ‏» یعنی به من عصیان نکن تا اینجا. بعد می‌گوید: «الْكَرِيمِ» چرا به من عصیان نکن، چون کریم هستم یعنی یک بار بخشیدم، دو بار بخشیدم، سه بار بخشیدم، یک ذره ؟؟؟ کن چقدر تفاوت کرد دو تا معنا؟ این دعوت به صیانت است، دعوت به اباهه است.

حالا صحبت ما این است که این نگرانی‌های قدسی، گاهی انقدر از حدش بالا می‌رود در اثر معرفت، می‌گوید: …

شریعتی: یک مقدار عقب برگردم، «ما غَرَّكَ‏ بِرَبِّكَ‏ الْكَرِيمِ» من که خدای کریمی بودم، با من چرا؟!

حجت الاسلام عاملی: خوب است، دقیقاً! آفرین. یعنی «ما غَرَّكَ‏» سؤال است از انسان، که معنی‌اش این است که این نباید اینطوری شود، سؤال انکاری است.

شریعتی: من که انقدر هوایت را داشتم، من که انقدر چشم پوشیدم.

حجت الاسلام عاملی: حالا لفظ کریم را آورد، یعنی اگر کریم را نمی‌آورد، آیه ناقص بود. چرا در برابر من عصیان می‌کنی؟ چموشی می‌کنی؟ من که کریمم، یعنی مدام می‌بخشم، مدام می‌بخشم، در برابر کرم کریم، انسان باید احترام کریم را داشته باشد، یک آیه از قرآن، آنقدر شیرین است، آنقدر شیرین است حضرت نوح گفته است: «ما لَكُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً» (نوح، 13) چرا احترام خدا را نگه نمی‌دارید؟ در روایت است که خدا می‌گوید: به بنده‌ام دارم رسیدگی می‌کنم، انگار غیر از بنده‌ام هیچ کسی را ندارم، بعد هم آن قدر مرا فراموش می‌کند انگار غیر از من همه چیز هست.

شریعتی: چه دردناک!

حجت الاسلام عاملی: یکی از دوستان من از دنیا رفت، خدا رحمتش کند، می‌گفت: من این حدیث را که دیدم، دلم به حال خدا سوخت! حالا خدای متعال بر اساس رحمت، این عالم را درست کرده است نه بر اساس عقوبت، بر اساس مچگیری، «إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ» (هود، 119) این آیه محشر است، محشر! یعنی تمام ذات عالم، انسش با رحمت است در مسیر رحمت است و لذا می‌فهمد که چه چیزی اقتضای رحمت در این عالم است.

من نظرم این بود که گاهی نگرانی قدسی به حدی است که انسان حاضر است که بمیرد اما به آن خطری که احساس می‌کند، به آن خطر نرسد این دعا را عزیزان، یادگاری از من داشته باشند. «وَ لَا تُهْلِكْنِي‏ غَمّاً حَتَّى تَسْتَجِيبَ لِي دُعَائِي وَ تُعَرِّفَنِي [تعترفني‏] الْإِجَابَةَ» (اقبال الأعمال، ج 1، ص 175) یعنی چه؟ خدایا من را نگذار که از غصه بمیرم، به من لبیک بگو من وقتی صدایت می‌زنم، خیلی نگران است دغدغه این است، الآن من خود خدا می‌گویم، چه جوابی می‌آید؟ وقتی خدا می‌گوید: نعم العبد باشید، من هم نعم المجیب هستم، «وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ‏ فَلَنِعْمَ‏ الْمُجِيبُونَ‏» (صافات، 75) چرا مستحب است بعد از نماز، ده بار بگوییم یا الله یا الله یا الله؟ همه این را می‌گویند، روایتش را نمی‌دانند، چون روایت است ده بار بگویی یا الله، خدا می‌گوید: لبیک! لبیک یعنی همیشه در خدمت تو هستم ؟؟؟ تسمیه استمرار را اینجا می‌رساند.

شریعتی: دوباره یک بار دیگر بگویید حاج آقا اگر زحمتی نیست.

حجت الاسلام عاملی: «وَ لَا تُهْلِكْنِي‏ غَمّاً حَتَّى تَسْتَجِيبَ لِي» خدایا به من جواب ندهی من از غصه می‌میرم،

شریعتی: شبیه چیز است، «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنينَ»

حجت الاسلام عاملی: یعنی سیرۀ ماست، یعنی ایمان با نجات، توأم است. اگر ایمان آوردی، گفتی: این عالم صاحبی دارد، تدبیری دارد، مدبری دارد این موجب نجات شما می‌شود. در تصمیمات ما هر لحظه در دو راهی هستیم، هر دو راهی، سرنوشت ساز است. ممکن است در یک دو راهی، مسیری را وارد شویم، آینده را که نمی‌دانیم به جای بسیار خطرناکی برسد، خودمان را از دست بدهیم، اهلبیت‌مان را از دست بدهیم، ابدیت‌مان را از دست بدهیم.

اصلاً هر کسی از این دنیا، سالم خارج شود ملائکه تعجب می‌کنند، که چرا سالم خارج شد؟ اینجا نباید آن رابطه قطع شود. پر کاهم در مصاف تندباد/ خود ندانم در کجا خواهم فتاد. حالا بیایم چموشی بکنم؟ می‌گوید: «وَ لَا تُهْلِكْنِي‏ غَمّاً حَتَّى تَسْتَجِيبَ لِي دُعَائِي وَ تُعَرِّفَنِي [تعترفني‏] الْإِجَابَةَ» به من نشان دهی، که من وقتی دعا کردم، چطور اجابت کردی؟

یکی از خلفای بنی عباس، حالت وخیم پیدا کرده بود مریض بود، دکترش مسیحی بود گفت: دارو نخور، درست نمی‌شوی، مگر اینکه یک صاحب حالی، یک انسان صالحی بیاید تو را دعا بکند، گفت: موسی بن جعفر را بیاورید. امام موسی بن جعفر، یک جمله‌ای گفته، چه جمله‌ای گفته! گفته: خدایا همچنان که به این نشان دادی که هر کس، به تو عصیان بکند، چقدر ذلیل می‌شود، حالا نشان بده، کسی که در طاعت تو باشد، چقدر عزیز می‌شود! «اللَّهُمَّ كَمَا أَرَيْتَهُ ذُلَّ مَعْصِيَتِهِ فَأَرِهِ عِزَّ طَاعَتِي‏» (بحار الأنوار، ج 48، ص 141) شاید اطمینان داشته که در محضر خدا، مقبول است.

الآن می‌گوید: «وَ لَا تُهْلِكْنِي‏ غَمّاً» گاهی انسان دغدغه‌هایی دارد که به مرگ حاضر است، اما آن کسی که از او نگرانی هست، او به سراغش نیاید. خدایا «عمّرنی ما کان عمری عزاً فی طاعتک فإذا صار مرة للشیطان فأقبضنی إلیک صریا» امام سجاد… این دعا را هر کسی نمی‌تواند بخواند، آرزوی مرگ است مشروط. می‌گوید: خدایا هر چقدر عمرم، برای طاعت تو بذل هست، به من عمر بده، عمر وجود بهتر است از اینکه از دنیا برود.

شریعتی: یعنی اگر در مسیر طاعت تو هستم عمر می‌خواهم.

حجت الاسلام عاملی: بله، یعنی هر لحظه غالب عالم است، هر لحظه ناظر بهشت است. اهل بهشت هم حسرت همان‌ها را می‌خورند، که «إن الجنه لا یندمون علی شیء إلا علی ساعة مرتهم فی الدنیا لم یذکر الله تعالی فیها» اهل بهشت پشیمان نیستند مگر به آن لحظه‌ای که در دنیا، به آن‌ها گذشته، ذاکر خدا نبودند ذکر یعنی مطالعۀ اوصاف جمال و جلال حق، این را ذکر می‌گویند. حضرت می‌گوید: تا عمرم بذل است برای طاعت تو، به من عمر بده. وقتی عمر من معطل شد برای شیطان، شیطان بچرد، بخورد، سیر بشود، این طرف دارم می‌روم سمت گناه، خدای نکرده دست به بیت المال گناه، خیانت از طریق رشوه، گناه! اضاعۀ حق الناس، گناه! اینجا غیبت می‌کنم، آن جا تهمت، آن جا افتراء، آن جا «وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ» (بقره، 79) چند جا خدا ویل را گفته، که مربوط به کتابت است، نوشتی در اینترنت نوشتی پخشش کردی، دویست هزار نفر آن جا نشستند، عضو دارد دویست هزار غیبت و تهمت و افتراء! این بالأخره وقتی کشف حجاب کرده، به هر چه رجوع کند، روایت را ببینید، به هر چه مرورش بیافتد، یک تعبیری دارد روایت را من می‌ترسم عرض کنم. آن وقت آخرش چه شد؟ آیات خدا را کنار بگذاری، زیر پا بگذاری… یک آقایی به من گفت بگو روی قبر آیه ننویسند، مردم زیر پایشان می‌ماند، خیال می‌کردند که زیر پا ماندن آن است. اصل زیر پا ماندن آن است که آیات را

شریعتی: عمل نکنیم!

حجت الاسلام عاملی: بله. در روایت هست که آن قدری که به قرآن عمل کردی، خواندی و الا ؟؟؟ اصلاً قرآن نخواندی. این گونه اگر عمرم شد، می‌گوید: دیگر به من عمر نده! «فأقبضنی إلیک صریا» سریعاً جان مرا بگیر!

یک تعبیری هم از نهج البلاغه عرضه کنم، از خطبۀ حمام «وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ‏ مِنْهَا» (نهج البلاغه، 304) مطبع کسی است که دنیا آمد این را اسیر بکند، گفت: خدایا جان مرا بگیر! «فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ‏ مِنْهَا» چه تعبیری! وقتی شهوت سراغش آمده، وقتی مال حرام سراغش آمده، وقتی به یک ریاستی می‌رسد که می‌بیند اینجا خراب می‌کند چندین مجتهد مسلم ما در تاریخ، وقتی به مرجعیت رسیدند گفتند: خدایا دیگر بس است.

صاحب کفایه است، کفایه سبزواری نه آن آخوند خراسانی، کفایه فقه. وقتی مرجعیت به ایشان می‌رسد می‌رود حرم امیرالمؤمنین می‌گوید: آقا جان چهل سال است خدمت شما هستم، چیزی نخواستم! اما من نمی‌خواهم ریاست دستم باشد می‌ترسم، نگرانم، مسئولیتم انقدر زیاد شود که کسی گرسنه بماند، یک کسی آبرویش برود، من اطلاع نداشته باشم امشب، شب آخرم باشد فردا تشییعش کردند! چند تا این گونه در تاریخ هست.

حالا دغدغۀ قدسی، گاهی چنان طوفانی می‌شود که خدا به پیغمبر می‌گوید: «طه * ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ‏ الْقُرْآنَ‏ لِتَشْقى» (طه، 1 و 2) آنقدر پیغمبر نگران بود که مرحوم شاه آبادی می‌گوید، تبلیغ کرد اثر نکرد، گفت: ایراد از من است، انقدر وارد عبادت شد که گفت: این گونه نگفتم! و من شخصاً اعتقاد دارم که نه به خاطر عذاب جهنم و آخرت، بلکه در اثر هیبت حضرت حق بوده است که در برابرش آنقدر مشاهدۀ عظمت که می‌کرد، خودش را کوچک می‌دید، می‌دید که هر چه عبادت می‌کند، حقش ادا نشده است و لذا مدام عبادت، آخر سر هم گفت: خدایا ما «مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ‏ حَقَ‏ مَعْرِفَتِكَ‏.» (بحار الأنوار، ج 68، ص23) «لا نحصی ثناء علیک أنت کما اثنیت علی نفسک» این دو تا تکه را یاد بگیرید، خیلی بخوانید چون هر چه عبادت می‌کنید می‌بینید نشد! حق ادا نشد، با این دو جمله، یک خنکی به قلب شما می‌آید، می‌گویید: خدایا «لا نحصی ثناء علیک أنت کما اثنیت علی نفسک» من نتوانستم خدایا، شأن تو انقدر بلند است که خودت باید برای خودت ثناء بگویی.

شریعتی: حاج آقا این عجز، چقدر زیباست! اینکه تو زانو بزنی و دستت بگویی من نمی‌توانم، من نمی‌دانم چه بگویم در مقابل این عظمت!

حجت الاسلام عاملی: همینطور است. الآن روز معلم، من صناعتاً می‌گوییم ما از ادای حق معلم، عاجز هستیم. امام حسین یک فرزندی داشت گذاشت مدرسه، معلمش را که می‌خواست انعام بدهد، خیلی خیلی پول داد، همه اعتراض کردند که این خیلی زیاد شد! حضرت فرمود: آن چیزی که من دادم، آن چیزی که او داد، می‌دانی چقدر تفاوت دارد؟ حالا عجز را گفتید، من یک جمله می‌خوانم برای حضرتعالی هدیه می‌کنم. «و لم تجعل طریقاً لمعرفتک الا العجز و معرفتک»

شریعتی: به به! واقعاً چقدر خوب.

حجت الاسلام عاملی: که می‌گوید: خدایا تو طریقی قرار ندادی، برای معرفت خودت، «الا العجز و معرفتک» ما در برابر عظمت خدا، منقاد می‌شویم باید مسخر شویم، هیبتش ما را بگیرد یعنی دیگر بخواهیم به کنهش برسیم، امکان ندارد. همین مقدار هر چقدر که می‌روی، می‌مانی بر می‌گردی این تمام آنات شما را تسخیر می‌کند و لذا وقتی خدا روح را از این دنیا می‌برد، می‌گوید: از دنیا چطور جدا شدی؟ گفت: خدایا من دنیا ندیدم، «أنا خائف منک ؟؟؟» من فقط خائف بودم از تو که نکند در برابر تو، بی‌ادبی بکنم هر چه نگاه کردم فقط تو را دیدم، دیدم «لا نور الا نورک لا صوت إلا صوتک لا حنان إلا حنانک».

حالا این دغدغه‌هایی که عقلای بشر داشتند، انبیاء و اولیاء و ملائکه، من آن‌ها را می‌خواهم وارد شوم، حضرات معصومین، مخصوصاً دربارۀ حضرت ختمی مرتبت که به طور مفصل بحث می‌کنیم. اولاً خدا به پیغمبر می‌گوید: اظهار کن که تو دغدغه داری، «قُلْ إِنِّي أَخافُ» (انعام، 15) بگو! بگو من نگرانم، بگو من می‌ترسم. «قُلْ إِنِّي أَخافُ» فلذا محاسن حضرت هم که سفید شد، گفتند: چرا این گونه سفید شد؟ گفت: این واهمه‌ای که از این آیات پیدا کردم، شیبتنی سورۀ هود، سورۀ واقعه، تمام انبیاء می‌گفتند که به پیغمبر می‌گوید: «قُلْ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذابَ يَوْمٍ عَظيمٍ» این جمله را تمام انبیاء گفتند به امت خودشان. «قُلْ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذابَ يَوْمٍ عَظيمٍ» که من نگرانم، من می‌ترسم. «لو عصیت ؟؟؟» پیغمبر ما در آخرین لحظه، زیر بغلش را گرفتند مسجد آوردند، چند جملۀ نهایی را گفت، آخرش گفت: «اللَّهُمَ‏ هَلْ‏ بَلَّغْتُ‏» (بحار الأنوار، ج 22، ص 467) اولین جمله‌ای که گفت، گفت: «لا یتمنی انه ینجوا الا بعمل الصالح» هیچ کس ادعا نکند، آرزو نکند که می‌تواند در ساعة ابدیت، نجات پیدا کند «الا بعمل صالح» باید عمل صالح داشته باشید.

جناب اسماعیل، فرزند امام صادق گفت: آقا «ما بال مذنبین منا» ما اهلبیت اگر گناه کنیم، خدا با ما چه کار می‌کند؟ مثلاً می‌گوید: فرزندان پیغمبر هستید بفرمایید بروید؟ حضرت فرمودند: این آیه را خواند: «لَيْسَ بِأَمانِيِّكُمْ وَ لا أَمانِيِّ أَهْلِ الْكِتابِ» (نساء، 123) با آرزو، خدا می‌گوید: من هیچ وقت برای شما جزای خیر نمی‌دهم. «مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً» جزء الفاظ عموم است «مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً يُجْزَ بِهِ» تمام!

شریعتی: هر کس…

حجت الاسلام عاملی: این را، هیچ چیزی نمی‌تواند قید بزند، یعنی هر چیزی بخواهد این را قید بزند، باید کنار بگذاری، چون با قرآن مخالفت کردی. «مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً يُجْزَ بِهِ» حالا خیلی ترسناک است این را بگویم، به حضرت زهرا گفت: دخترم! «اعملی بنفسک فإنی لا أغنی عنک شیئا» برو خودت کارهایت را بکن من فردا تو را بی‌نیاز نمی‌کنم از چیزی، آن وقت دو جمله گفت، یکی این بود که «لا یدعی مدع أنه لا ینجو الا بعمل صالح» دنباله‌اش عجیب است! فرمود: مردم! «لو عصیت لهویت» هوا یعنی هلاکت، سکوت، هوی شیء سقطاً! یعنی مردم اگر من هم گناه بکنم، من هم ساقط می‌شوم. یک وقت سقوط در جهنم است اما بالاتر سقوط از چشم خداست. وقتی حضرت عیسی و حضرت یحیی، اجرای حد می‌کردند یک کسی را گذاشته بودند که سنگسار شود آن شخص، دو زانو آمد جلویش نشست یحیی، گفت: من را نصیحت کن. گفت: «یا یحیی لا تذنب فإنی أذنبت فسقط عند الله» این همه جمعیت در برابر آن‌ها ساقط می‌شود، او را نگفت، گفت: «فإنی أذنبت فسقط عند الله»

شریعتی: یک عاشقانه‌ای یکی نوشته بود برای معشوقه‌اش ظاهراً شاید، که سقوط از چشم تو، بلندترین ارتفاعی است که من همیشه از آن می‌ترسم. بله آن واقعاً افتادن از چشم خدا، به نظرم خیلی ارتفاع زیادی است.

حجت الاسلام عاملی: علامه جعفری یک جمله‌ای دارد، از آن جملاتی که شما هم حتماً همینطور هستید. در زندگی خودتان چند جملۀ خوب پیدا کردید، می‌گویید: این جمله‌ها، نظیر ندارد.

شریعتی: جملات طلایی زندگی هر کس.

حجت الاسلام عاملی: جملات به تعبیر خود علامه جعفری، نهایی! می‌گوید: خدایا تنها چیزی که… عین عبارتش را یک وقتی می‌خوانم برای شما، مضمونش است. می‌گوید: خدایا تنها چیزی که باعث می‌شود ما در اینجا، تحمل در این اغفاس بشری را داشته باشیم، فقط یک احساس است آن هم این است که احساس وقتی می‌کنیم که تو میزبان ما هستی. یعنی همه چیز را برای ما حل می‌کند.

شریعتی: چقدر خوب، سر سفرۀ تو نشستیم.

حجت الاسلام عاملی: میزبانی خدا را از دست بدهی، دیگر چه چیزی داری؟ من گاهی می‌گویم که تمام شرف انسان در دنیا، این است که نماز می‌خواند، یعنی در برابر خدا قرار می‌گیرد، خدا اجازه داده که با خدا صحبت بکند، تمام شرف زندگی ما، لذت زندگی تهش برسد همین است. بقیه چه خوردنی بود، چه لذتی بود، همۀ این‌ها ارزش انسان، قیمت انسان نیست، هر چه هست در آن موازات است.

شریعتی: در این مصاحبتی که چقدر ارزشمند است.

حجت الاسلام عاملی: همینطور است. حالا قرآن را که نگاه می‌کنیم، همه می‌گویند: می‌ترسیم! ملائکه می‌گویند: می‌ترسیم! پیغمبر می‌گوید: می‌ترسیم! ائمه می‌گویند: می‌ترسیم! مرحوم شیخ جعفر شوشتری که به اینجا می‌رسد می‌گوید: همه می‌ترسند، ما نمی‌ترسیم! یا آن‌ها اشتباه می‌کنند یا ما اشتباه می‌کنیم.

شریعتی: چطور می‌شود آن وقت؟

حجت الاسلام عاملی: معلوم است که چه کسی اشتباه کرده. فوائد المشاهد را در خانه داشته باشید، منابر جناب شیخ جعفر شوشتری است. یک طلبه خدا هزار هزار رحمت بکند، سریع نوشته، پاکنویس کرده چاپ کرده. منبرهایش در ماه رمضان، در محرم، در ماه صفر، آخرش هم روضه دارد، روضه‌های ناب ناب! اصلاً این مرد آنقدر نفس گیرا داشته، نوشته‌اش را هم که می‌خوانی آدم را می‌گیرد، چه نفوذی، تأثیری خدا به او داده است.

شریعتی: شیخ جعفر شوشتری. خصایص الحسینی هم برای ایشان است؟

حجت الاسلام عاملی: آن هم هست، آن روضه است آن هم ترجمه شده بنام امیر کاروان. اما این فوائد المشاهد، در خانه‌ها لازم است چه نفسی داشته، چقدر غش می‌کردند در مجالسش، آنقدر گریه می‌کرده در آن جا می‌گفتند: بس است، دیگر خیلی گریه کردید این گونه است. می‌گوید: در خودم یک خیر یقینی سراغ ندارم این گونه! می‌گوید: یا آن‌ها اشتباه می‌کنند این گونه می‌ترسند یا ما! معلوم است که ما اشتباه کردیم. آن‌ها رئیس کاروان هستند وقتی رئیس کاروان ؟؟؟ باشد، یعنی راه چقدر وحشتناک است این‌ها چنین حالی پیدا می‌کردند. آن آقا اشتباه کرده گفته: ؟؟؟ علی گریه نی از خاف بود/ ایمن است و این سر تعلیم بود، از تعلیم آدم می‌تواند غش بکند.

آیات را نگاه بکنی دربارۀ انبیاء… اول انبیاء را گفتیم که همه گفتند: «إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذابَ يَوْمٍ عَظيمٌ» (انعام، 15) برویم سراغ اهلبیت. اهلبیت بگویند: «إِنَّا نَخافُ‏ مِنْ‏ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً» (انسان، 10) ما می‌ترسیم از روزی که آن روز عبوس است، قمطریر است، شرش مستطیع است همه جا را گرفته، هیچ جایی نیست که شرش آن جا را نگیرد، این‌ها برای اهلبیت است، در سورۀ هل أتی. ملائکه هم «يَخافُونَ‏ رَبَّهُمْ‏ مِنْ‏ فَوْقِهِمْ‏ وَ يَفْعَلُونَ‏ ما يُؤْمَرُونَ‏» (نحل، 50) تمام ملائکه می‌ترسند. «يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِكَةُ مِنْ خيفَتِهِ» (رعد، 13) ملائکه همه از خوف خدا می‌لرزند، چه عظمتی را درک کردند؟ یک مطلبی را بگویم تند نروم. کل عالم، در محضر خداوند خائف است. در زیارت جامعۀ کبیره می‌خوانیم «يَا مَنْ تَشَقَّقَتِ‏ الْجِبَالُ‏ مِنْ مَخَافَتِهِ» (بحار الأنوار، ج 91، ص 385) تمام ذرات عالم، از هیبت خدا، خائف هستند! ببینید اول می‌گوید: «يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِكَةُ مِنْ خيفَتِهِ» این خوف، خوف از سر معرفت است نه چون قرب است از زیر پایش رفته ترسیده، آن نیست آن خوف نیست. یک جمله‌ای بگویم اسم قیامت که بیاید، زمین و آسمان و کائنات، همه می‌لرزند. آیه‌اش را می‌خوانم «يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (أعراف، 187) هر وقت به این آیه رسیدید، رد نشوید! تأمل، باز هم تأمل! «مالِكِ‏ يَوْمِ‏ الدِّينِ‏» را دو امام انقدر می‌گفتند، هر دو غش می‌کردند. یکی امام سجاد، یکی امام صادق، با لفظ کسی غش نمی‌کند، یعنی در تکرارش چه عالمی چه عوالمی از «مالِكِ‏ يَوْمِ‏ الدِّينِ‏» می‌دیدند، که اینجا می‌گویند: «مالِكِ‏ يَوْمِ‏ الدِّينِ‏»، آن جا می‌گوید: «وَ ما أَدْراكَ‏ ما يَوْمُ‏ الدِّينِ *‏ ثُمَّ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ» (انفطار، 17) ثقلت السماء در آسمان‌ها و زمین، اسم قیامت که بیاید همه می‌لرزند، اینجاست که دغدغه‌ای که حضرات معصومین داشتند، مخصوصاً یک جمله‌ای بگویم که آن قدر لذیذ است، «إِنَّا نَخافُ‏ مِنْ‏ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً» نگفت: «إنا نخاف یوماً عبوسا قمطریرا. علامه طباطبایی می‌گوید: اهلبیت نمی‌گویند: از آن روز می‌ترسیم، می‌گویند: از خدای آن روز می‌ترسیم. خدایی که مالک آن روز است، خدا چه هیبتی دارد، آن هیبت قبل از اینکه هیبت و روز شما را بگیرد، هیبت مالک آن روز، باید شما را بگیرد! این هم رفته رفته، وقتی عبادت خالصانه و معرفت، این دو تا، راه را باز می‌کند رفته رفته خلوص جان بیشتر می‌شود. آلیاژش خالص‌تر می‌شود، «الْإِخْلَاصُ‏ سِرٌّ مِنْ‏ أَسْرَارِي» (بحار الأنوار، ج 67، ص 249) سر و اسرار برایش باز می‌شود «اسْتَوْدَعْتُهُ قَلْبَ مَنْ أَحْبَبْتُ مِنْ عِبَادِي» کسی را که من دوست داشته باشم، خدا می‌گوید: این گونه، پذیرایی می‌کنم. حالا إن‌شاءالله دغدغه‌های رسول خدا را وارد می‌شویم، جلسۀ آینده، بهترین بحث آن جاست.

شریعتی: خیلی هم خوب، خیلی هم عالی. آقا خیلی ممنون و متشکرم از شما، إن‌شاءالله که این ترس، این خوف که باعث خشوع و خضوع ماست، باعث می‌شود حواسمان را جمع کنیم و دغدغه‌هایمان شکل بگیرد، إن‌شاءالله در وجودمان دائمی باشد، خودمان را ایمن ندانیم اگر چه امیدواریم به فضل و رحمت و کرم خدای متعال. صفحۀ چهارصد و چهل و یک را دوستانم تلاوت می‌کنند، إن‌شاءالله آیات را بشنویم، بعد از تلاوت آیات، با احترام در لحظات و دقایق پایانی، إن‌شاءالله در کنار شما هستیم و در محضر حاج آقای عاملی عزیزمان. اللهم صلّ علی محمداً و آل محمد و عجّل فرجهم.

اللهم صلّ علی محمداً و آل محمد و عجّل فرجهم، خیلی خوشحالیم با هم هستیم و در کنار هم. پیام‌های زیادی به دستمان می‌رسد که برای شفاء مریض‌ها دعا کنیم. خیلی‌ها گرفتاری دارند، خیلی‌ها مشکل دارند حالا که یک خانواده هستیم دعا کنیم برای سلامتی مریض‌ها، برای عافیت‌شان، دعا کنیم برای عاقبت بخیری جوان‌ها، دعا کنیم برای اینکه آن چه که خیر و صلاح است برای مردم عزیز و نازنین‌مان، رقم بخورد إن‌شاءالله. اشارۀ قرآنی را بشنویم و دیگر باید خداحافظی کنیم. صفحه441 قرآن کریم

حجت الاسلام عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم، سورۀ یس است، صفحۀ چهارصد و چهل و یک، این صفحه در کل مربوط به قصۀ مؤمن آل یس است. حضرت عیسی دو نفر از رسولان را که به انطاکیه می‌فرستد این‌ها بیرون شهر، به پیرمردی می‌خورند که همان حبیب نجار است، بچه‌اش را شفاء می‌دهند آن‌ها صحبت می‌کنند می‌بینند، حرف‌شان حرف حسابی است برهان‌شان، بهترین برهان است خیلی خوشش می‌آید. این‌ها را سؤال پیچ می‌کند یقین پیدا می‌کند به این که این عالم خالقی دارد، بی‌صاحب نیست مؤمن می‌شود. آن دو تا رسول، وارد شهر می‌شوند با برهان، با استدلال، با مردم حرف می‌زنند، ولی مردم به نوعی فطرت‌شان را از دست دادند که زیر بار برهان نمی‌روند، پادشاه شهر تصمیم می‌گیرد که آن‌ها را بکشد و بعد سریعاً حبیب خودش را می‌رساند که مبادا این کار را بکنید، مبادا کسانی را که با برهان، با شما حرف می‌زنند بکشید. طرز مقابله با برهان، باید برهان باشد نه اینکه کسی برهانی حرف بزند، شما عاجز باشید بگویید: تو را می‌کشم، این دیگر نهایت انحطاط و سقوط است، آن وقت با آن‌ها که حرف می‌زند، سه تا دلیل می‌آورد می‌گوید: من سه تا دلیل می‌آورم برای شما، برای اینکه این‌ها راست می‌گویند یعنی عالم صاحبی دارد، خالقی دارد و شما همینطوری که بگویید به قول امروزی‌ها، فرایند طبیعی، فرایند طبیعی! حالا فرایند طبیعی بیاید برای ما این ؟؟؟ را درست می‌کند ببینیم، من غیر ثمراً مگر می‌شود؟ بیگمن بیگمن، این بیگمن خودش از کجا پیدا شد؟ آن وقت سه دلیل خیلی عالی می‌آورد، یکی از آن‌ها این است که «اتَّبِعُوا مَنْ‏ لا يَسْئَلُكُمْ‏ أَجْراً وَ هُمْ‏ مُهْتَدُونَ‏» (یس، 21) کسی اگر حرف برهانی بزند که یذره فایده به خودش ندارد، حرف حرف اخلاقی است، حکمتی است، اجرت هم نمی‌خواهد! «لا يَسْئَلُكُمْ‏ أَجْراً» این نشانۀ این است که انسان، انسان حقی است ولی خودش نفعی نیست. الآن یک آتئیست بیاید قرآن را بخواند، می‌بیند همه حرف‌های اخلاقی، بهترین سرفصل‌های اخلاقی، در قرآن است، حساس‌ترین سوژه‌های اخلاقی در قرآن است، این‌ها چه فایده‌ای برای پیغمبر داشته؟ چه فایده‌ای برای آورنده‌اش داشته؟ هیچ فایده‌ای، یعنی فایدۀ مادی، پس معلوم است که این از طرف خداست و دو تا دلیل خوب هم می‌آورد که می‌گوید: «وَ ما لِيَ‏ لا أَعْبُدُ الَّذِي‏ فَطَرَنِي‏ وَ إِلَيْهِ‏ تُرْجَعُونَ» (یس، 22) من خودم را که نگاه می‌کنم، من حتماً یک خالقی دارم و خلقت حتماً عقلانیت دارد، عقلانیتش این است که یک معادی کنارش باشد، آن هم دلیل دوم.

برهان سوم هم می‌گوید: عالم را که نگاه می‌کنم، این عالم حتماً خالقی دارد «أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً وَ لا يُنْقِذُونَ» (یس، 23) عالم یک خالقی دارد که اگر او اراده کند، ارادۀ من دیگر کارساز نیست، همه کاره اوست. ؟؟؟ پس چرا من ایمان نیاورم؟ منتها این خیرخواهی خوبی که داشته، اعتنا نکردند کشتند، «قيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمي‏ يَعْلَمُونَ» (یس، 26) باز آن جا خیرخواهی کرد، گفت: ای کاش مردم می‌دانستند که «بِما غَفَرَ لي‏ رَبِّي وَ جَعَلَني‏ مِنَ الْمُكْرَمينَ» (یس، 27) خدا چطور خوب از آن‌ها پذیرایی کرد در اینجا. نکات خوب و بیشتری هم دارد.

شریعتی: پر از نکته است این صفحه.

حجت الاسلام عاملی: بله. قرآن که عزیزان می‌خوانند حتماً نگاه کنند، خدا کجا می‌گوید: قریه، کجا می‌گوید: مدینه؟ از اول تا آخر قرآن، هر کجا می‌خواهد بگوید: این شهر را عذاب نازل کردیم و از بین بردیم، تعبیر می‌کند به قریه، اما وقتی می‌خواهد یک خدمتی بکند، می‌گوید: مدینه! به مکه می‌گوید: قریه، ولی وقتی پیغمبر آمد می‌گوید: «لا أُقْسِمُ‏ بِهذَا الْبَلَدِ» (بلد، 1)

شریعتی: «وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ» (بلد، 2) من وقتی این آیه را می‌خوانم «مِنْ أَقْصَى الْمَدينَةِ» (قصص، 20) یاد امام می‌افتم، یعنی واقعاً یک دفعه آمد و این انظار و انقلابی که شکل گرفت و خدماتی که کرد، روحش شاد و روح همۀ اساتید و حقداران… شب‌های جمعه یاد بکنیم از همۀ اموات و از همۀ درگذشتگان. آقا دعا بفرمایید و خداحافظی بکنیم.

حجت الاسلام عاملی: یک دعای جامعی است از رسول خدا، بهترین دعا و جامع‌ترین دعا، حضرت به خدای متعال عرض می‌کند: «اللَّهُمَ‏ أَصْلِحْ‏ لِي‏ دِينِيَ‏ الَّذِي هُوَ عِصْمَةُ أَمْرِي» (بحار الأنوار، ج 95، ص 370) من حتماً باید دینی داشته باشم که باعث مهار کردن من شود، قدرت را مهار کند «وَ أَصْلِحْ لِي دُنْيَايَ الَّتِي فِيهَا مَعَاشِي» دنیایی داشته باشم که زندگی مادی‌ام تأمین شود «وَ أَصْلِحْ لِي آخِرَتِيَ الَّتِي إِلَيْهَا فیها معادی» آخرت من را اصلاح بکن، چون برگشت به آن جاست. «وَ اجْعَلِ الْحَيَاةَ زِيَادَةً لِي فِي كُلِّ خَيْرٍ» هر چقدر عمر می‌خواهم زیاد بکنم، هر روز خیراتم افزوده شود، نه اینکه گناهانم انباشته شود. «وَ اجْعَلِ الْمَوْتَ رَاحَةً لِي مِنْ كُلِّ الشَرّ» و مرگ باعث شود که من محروم شوم از اینکه، یعنی طرف شر نروم، اگر قرار است که شر طرف من بیاید، با مرگ مسیر من به طرف شر، بسته شود.

شریعتی: بسیار عالی، إن‌شاءالله که همینطور باشد. خیلی ممنون و متشکرم از شما، خیلی ممنونم از لطف و عنایت‌تان، آخر هفتۀ بسیار خوبی را برای همۀ شما مسئلت می‌کنم.

ای روز آمدن، ای مثل روز آمدنت روشن، این روزها که می‌گذرد، هر روز در انتظار آمدنت هستم اما با من بگو که آیا من نیز، در روزگار آمدنت هستم. برای سلامتی‌اش دعا می‌کنیم تا سلامی دوباره. خیلی ممنون و متشکرم از شما.

لینک کوتاه :

darolershad.org/?p=26336

جدیدترین عناوین خبری

پربازدیدترین خبرها

مطالب مرتبط

ثبت دیدگاه

یک پاسخ ارائه کنید