فایل ویدیویی این برنامه
اعوذو بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شریعتی: شبی دراز شبی خالی از سپیده منم طلوع تلخ غروبی به خون تپیده منم پی نظارت یوسف سرآپا حسن کسی که دست و دل از خویشتن بریده منم کسی که از همه سو زخم تیغ دیده تویی کسی که از همه زخم زبان شنیده منم خوشا به حال تو ای سرو رسته بر سر نی نگاه کن منم این بید قد خمیده منم فتاده آتش غم بر دوازده بندم غزل تویی و سرآغاز این قصیده منم اگر به کوره داغ تو سوختم خوش باش غمت مباد که شمشیر آبدیده منم خوشا به حال تو این ره به پای می پویید کسی که این همه ره را به سر دویده منم
سلامٌ علی قلب زینب الصبور سلام می کنم به همه شما تسلیت می گویم ایام وفات زینب کبری ام المصائب را به همه شما خانم ها و آقایان به سمت خدای امروز خیلی خیلی خوش آمدید و به همه عزیزانمان که این ایام معتکف هستند به صورت ویژه سلام می کنم انشاء الله خداوند به بهترین وجه ازشون قبول کند التماس دعای ویژه هم ازشون داریم حاج آقای عاملی سلام علیکم و رحمت الله خیلی خوش آمدید.
حجت الاسلام عاملی: و علیکم السلام و رحمت الله. محضر عزیزانم سلام و دعا و از خدای متعال بهترین ها را مسئلت دارم انشاء الله درهای خوب رحمت در ماه رجب به روی عزیزان باز بشود جزو رجبیون باشند ذخیره های خوبی توشه های خوبی برای ابدیت خودشان داشته باشند دعاها مستجاب شود با عنایات خاصه خدای متعال پذیرایی بشوند و روز وفات حضرت زینب سلام الله علیها یا شهادت حضرت زینب سلام الله علیها است از خدای متعال می خواهم که شفاعت اون بزرگوار را نصیب همه ما بکند و این که سنخیت با فکر و مرام اون اولیاء مخدره انشاء الله داشته باشیم.
شریعتی: انشاء الله امیدوارم زیارتشان نصیب همه مون بشود انشاء الله یاد و خاطره همه شهدای مدافع حرم زینب کبری را گرامی می داریم و به همشون سلام و درود می فرستیم خدمت شما هستیم امروز شنیدن از حضرت قطعا لطف و صفای دیگری خواهد داشت با بیان شیوای شما.
حجت الاسلام عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم این بزرگوار در بیتی تربیت پیدا کرده که هم پدر و هم مادر معصوم است نفس چند امام بهش خورده است خود خدا نامگذاری کرده است معلوم می شود که شأن بسیار بزرگی داشته است برای ما واجب است که رجوع کنیم به سیره این بزرگوار و سلوک این بزرگوار و افکار و اندیشه و نقش خاصی که در دین ما داشته است حضرت زینب سلام الله علیها چند وصف بسیار برجسته دارد وصف عادی نیست یعنی انسان عادی نمی تواند اونها را انجام بدهد و برای همین طوری سر راه هستیم که رد گم نشود و راه گم نشود به تعبیر دیگر حجت است این اوصاف خدا سوال می کند احتجاج می کند اگر کسی بیاید غور کند در این اوصاف فورا می فرماید این انسان عادی نیست مؤید من عند الله است و لذا خدای متعال می تواند سوال بکند که اگر می خواستی حق تشخیص بدهی کاملا روشن بود که این شخصیت عظیم مخصوصا در میان خانم ها چه علوی داشته است و می خواهم که در این خصوص صحبت کنم سه وصفش را انتخاب کرده ام یکی وصف شجاعت و نترسی است و یکی وصف صبر و مقاومتی ایشان است و یکی هم که واقعا محیر العقول است وصف علم ایشان است می دانید که حجت از کجا تشخیص داده می شود؟ امام رضا فرمود بالعلم و القدرت این سه تا هر دو تا را معین می کند به امام رضا در این مناظره عظیم گفته اند که تو که می گویی حجت لم تعرف الحجه بالعلم و القدره پس باعلم خدا حجت خودش را جوری کرده که بر تمام علوم اشراف دارد و همچنین قدرت دارد می تواند تصرف کند و در کائنات حضرت زینب سلام الله علیها سرآمد است در همه اینها که این تصرفات را نشان داده است وقتی می خواست خطبه بخواند سر و صدا نمی گذاشت یک اشاره ای کرد فارتد فی الانفس و سکنت الاجلاس همه چیز خاموش شد نفس ها بریده شد جلسات زنگوله ها خاموش شد و حضرت صحبتش را شروع کرد بنابراین شایسته است که ما برویم سراغ این بزرگوار پس امام حسین ماموریت دارد کار امام حسین ماموریت بود یعنی مسیری را افتاده بود سیره پیغمبر ما و تراث پیغمبر ما که امام حسین فرمود انا احق من غیر غیر از من هیچ کس نمی تواند این را تحویل بدهد وقتی پیغمبر ما تراثش از یزید سر در می آورد معلوم می شود راه را اشتباه رفتیم ما این خاتمیتی که تا روز نهایی دنیا باید حجت باشد برای انسان ها همه چیز را معین و مشخص کرده خود خدا منشورش را نوشته إِنَّا سَنُلۡقِي عَلَيۡكَ قَوۡلࣰا ثَقِيلًا. بیاید دست اجانبی بیفتد که دین را تحریف و تاویل کند که یک چیزی درست کنند که امام حسین وقتی اومد کربلا سه مطلب را گفت گفت آمده ام اتخذوا عباد الله خولت و ما لله دولت و دین الله دخله انسان ها برده شدند و اموال و ثروت دست افراد خاصی افتاده است و دین خدا دیگر دین که خدا می خواهد رضیت لکم اللاسلام نیست یک چیز دیگری است این دین دین مدخول است یعنی دینی که قاطی شده است برای اینکه توجیه بکند زمامداران ظلمشان و کارهایشان را بنابراین ماموریتی که امام حسین داشت بسیار خطیر بود و کسی می خواست کمک کند این ماموریت بخشی از این ماموریت بر دوش حضرت زینب بود حضرت زینب سلام الله علیها مامور بود ان الله یشا ان یراک غلیلا این ماموریت امام حسین و اما خانم ها این هم ماموریت حضرت زینب سلام الله علیها و این ماموریت خودش قدسی و ایمان به قدسیت ماموریت امام حسین داشت رسول خدا هم خبر داده بود از این ماموریت گفت مثل او وقتی نامگذاری کرد گفت مثل او مثل خدیجه است این بسته شد به ثروتی که خدیجه داشت کاری که کرد فرمود یک جایی می رسد که متوقف می شود بر تبیین و بر خطابه و بعد فعالیت حضرت زینب سلام الله علیها این ماموریت هم چند بار خواستند بهم بزنند از خود بنی هاشم فورا حضرت عکس العمل نشان داد یکی ابن عباس بود گفت زینب را نبر فورا عکس العمل نشان داد گفت نحیا معه و موته معه با حسین زنده می مانیم و با حسین می میریم یکی هم محمد حنفیه بود حضرت زینب را می خواست جدا کند چون خیلی محتشمه و عقیله بود و خیلی وزارت بزرگی داشت که مبادا اهانتی بشود و شان زینب شکسته شود
شریعتی: اسم زینب کبری می آید در نظر من کوه مجسم می شود
حجت الاسلام عاملی: وقتی که می شود زین خدا می گوید زینب زینت پدر امین او زینتش چی است حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ (حجرات، 7) یعنی ایمان امیر المومنین تجلی پیدا بکند می شود حضرت زینب سلام الله علیها کار کوچکی نبوده است اونجا باز خواست جدا کند محمد بن حنفیه فورا عکس العمل نشان داد در ماموریت چقدر اسمش به امام حسین بود هیچ کس امام حسین را مثل حضرت زینب سلام الله علیه نشناخته بود هیچ وقت چشمش از امام حسین بر نمی داشت در سخت ترین لحظه که امام فرمود ارجعی الی الفسات باز هم عقب عقب رفت و چشمش به امام حسین بود چشم در چشم امام حسین چنان امام را شناخته بود همه چیزش را فدا کرد برای سید الشهدا امیر المومنین حضرت زهرا هم در این ماموریت کمکشان کرده بودند امیر المومنین آماده کرده بود گفته بود که دخترم انگار می بینم که کانی بکی و اصحابکی صبایا بهذا البلد و اضله خاشعین انگار من می بینم که تو را اسیر کردند و اصحابت را اسیر کردند و تو ذلیل و سر به زیر شدی وارد این شهر می کنم و می ترسی که در اطراف بچه ها را بدزدند یعنی چنان به شما تهمت خارجی می زنند این را برای چی گفته بود؟ حضرت زینب سلام الله علیها برای این ماموریت آماده بشود حضرت زهرا بقچه می آورد کفن پدر و برادرت سات برای حسینم با اشک چشمی یک چیزی آماده کردم و این پیراهنی که باید تنش بکند آماده می کند می گوید آخر لحظه ها از گلوی فرزندم حسین بالاخره می بوسی همه اینها آماده کردن است حتی ام سلمه هم در این خصوص نقش دارد که ام سلمه هم از حضرت ختمی مرتبت یک حدیث عجیبی خواندند در شان امام حسین که شهید می شود و چه آثاری در دنیا پیدا می شود و رفته رفته اینطور بعد چه عظمتی پیدا می کند این را آورد محضر امیر المومنین گفت از ام سلمه شنیدم به من گفته از پیغمبر می خواهم صحه بگذاری امیر المومنین هم توضیح داد و صحه گذاشت اینها همه آمادگی بود برای ماموریت خطیری که داشته اند هیچ کس مثل ایشان هزینه پرداخته نکرده و شهادت پدر و مادر را دیده و شهادت امام حسین را دیده و شهادت برادرها را دیده و دو تا فرزندش شهید شده و آخرش اسیر شده و آخرش شماتت شده و آخرش خون دل هایی که درست کردند تا آخرش که دیگر اسارت از این شهر به اون شهر یعنی هر چه ما توسل کنیم اونقدر مقام و رتبه شیخ جعفر نقدی می گوید من توسل کردم به حضرت زینب سلام الله علیها چشمم تعطیل شده بود در خواب دیدم یک زن مجلله ای اومد سوال کردم گفت کی را خواسته بودی؟ من فرزند علی زینب کبری هستم گفتم که چشمم اینطوری مشکل دارد چادرش را دو لایه کرد پیچاند گفت زد به چشم من بلند شدم دیدم که چشم من مثل حالت اولی است یعنی قدر بسیار بزرگی دارد تامل لحظه به لحظه عاشورا حضرت فرمود حیوان را که می خواهی ذبح کنی احسان کن گفت چیکار کنم چاقو را تیز کن زود تمام می شود اونهایی که شهید شدند در کربلا زود تمام کردند اما حضرت زینب سلام الله علیها امام سجاد اینطوری نیستند خیلی طولانی شد مصیبتشان خیلی طولانی شد اولین شاهکار حضرت زینب سلام الله علیها نترسی است شجاعت است یعنی واقعا در اسارت دشمن است اسیر نمی تواند حرف خودش را بزند همینطور است امیر المومنین که می گوید ان هذا الدین کان اسیر فی اشرار یعنی حرف حرف دین نبود یک چیز دیگر بود در محاصره است یک، در اسارت است دو، اون وقت دشمن سلاح دستش است و این سلاح دستش نیست و شاه کلید به اصطلاح امروزی ها شاه کلید دست آمریکاست شاه کلید دست اونها بود اما خطبه هایی که می خواند یک ذره ترس توش نیست یک لباسی دارد اون هم لباس مندرس خیلی عذر می خواهم از مخاطبین نوشته اند علیها ارزل صیابها تنها چیزی که مانده بود برای حضرت زینب سلام الله علیها ارذل صیابها بدترین لباسش بود که در تنش بود هیچ چیز دیگری ندارد اما نمی گوید که الان دنیا علیه من است الان نمی گوید من هیچ کس را ندارم
شریعتی: در این شرایط ما رأیت الا جمیلا می شویم
حجت الاسلام عاملی: آفرین همه شهید شده اند کسی نمانده است اما سنبل نترسی است چرا چون قران کتاب نترسی است چون سیره معصومین سیره رسول خدا سیره نترسی است در زندگی اش نگاه کنید قران را نگاه کنید اونقدر آیه دارد که نباید بترسید در سخت ترین شرایط نباید بترسید مکرر می گوید از من بترسید از هیچ کس نترسید و پیغمبر می گوید لا یخافوا لدیه شما حق ندارید بترسید می گوید الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ (مائده، 3) از دشمن هیچ وقت نترسید حضرت موسی مادرش خیلی ترسید که الان بچه را گذاشتند داخل یک جعبه قوطی در رود خروشان نیل چی می شود؟ خدا گفت فلا تخافی و فلا تحزنی انا رادوه الیک و جاعلهم من المرسلین تو به من دادی بعدا که می خواهم تحویل بدهم رشدش می دهم تجلیل می کند از کسانی که در محاصره نمی ترسند می گوید که الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم شما هیچ کس را در دنیا ندارید همه علیه شما هستند از هر جا مدینه در حال محاصره است اسماء ظاهری دست دشمن است شما هیچی ندارید این آیه را برای چی خدا گفته است قصه که نیست این اصول زندگی است اصولی است که خدای متعال تصویر کرده اون وقت خدا می گوید که گفتم فاخشعوهم بترسید فزادهم الله فزادهم ایماناً ایمانا ایمانشان بیشتر شد و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل یعنی دنیا جمع بشود حق ندارید شما بترسید به امام حسین گفتند برو یمن اینجا امنیت ندارد و عراق امنیت ندارد حضرت فرمود شما می گویید که اینجا امنیت ندارد اگر دنیا امنیت نداشته باشد هیچ جا من را راه نده محال است من دست در دست ظالم بگذارم و ظلمش را تایید بکنم لا والله لا اعطیکم بیدی گفتم پس فرار کن گفت فلا افروا منهم فرارا در مرام ما فرار هم نیست اینها قصه زندگی آرمانی است که خدا برای ما تصویر کرده است در قضیه حضرت موسی که اومدند رد شوند از دریا گفتند که انها لمدرکون تمام شد کار ما الان می رسند از راه ما هم هیچ مفری نداریم در محاصره هستیم و اسباب ظاهری نیست خدا فرمود شما حق ندارید بگویید انا لمدرکون حضرت زینب سلام الله علیها با شجاعتش می گوید حق ندارید بگویید انا لمدرکون چنان حرف می زد از فتح و ظفر در محاصره می شود صحبت کرد کربلا همین کربلاست امام حسین فرمود فانّه من لحق بى منكم استشهد و من تخلف لم يدرك الفتح کس به من ملحق نشود از فتح و ظفر از دستش رفته است این چه فتح و ظفری است حضرت علی اکبر در محاصره است باید بلرزد اما می گوید ما یک کاری کردیم بعدا می فهمید که چیکار کردیم رجزش را نگاه کنید الحق الحق قد بان الله حقائقه فظهرت من بعدها مصادقٌ بعدا می فهمید که ما چیکار کردیم کوچک و بزرگش هیچی نیست حضرت سیزده سالش است باید بترسد و بلرزد یک لشکر در برابرش بیست هزار اما رجز را شروع می کند غوغا می کند با شجاعت ان تکنرونی فعرب
شریعتی: به به!
حجت الاسلام عاملی: می گوید نمی شناسی من را بشناس کی هستم رجز را شروع می کند اولین چیزی که می گوید از تشنگی امام حسین می گوید در رجزش ترس در ادبیات هست
شریعتی: احلا من العسل
حجت الاسلام عاملی: شجاعت همان است خدای متعال اینجا حضرت موسی اولا که حرکت می کند می گوید که برو حرکت کن لَا تَخَافُ دَرَكًا وَلَا تَخْشَىٰ (طه، 77) لشکر را حرکت می دهد برو فرعون کجا و موسی کجا تمام لشکر با اون است و دنیا با اون است خودش می گوید هر کجا بروی مال من است اون وقت حضرت موسی می گوید حرکت کن لا تخاف ترک فلا تخشا نه از رسیدن فرعون بترس و از چیز دیگری حق نداری بترسی یعنی از روی اسباب ظاهری حساب استقلالی باز نکن هارون و موسی می گوید بروید اننی معکما لا تخافاه نترسید بروید اننی معکما اسماء همه چیز را می بینم و همه چیز را می شنوم پس نباید بترسید لشکر هم گفت انما لمدرکون حضرت هم فوری گفت کلا انما هی ربی یعنی چی محاصره معنا ندارد وقتی خدا با من است ببینید قرآن یک ادبیات خاصی دارد که اصلا اجازه نمی دهد در برابر شیاطین ما اطاعت بکنیم
شریعتی: این یک راهبرد است
حجت الاسلام عاملی: وقتی شیاطین مطرح می کند می گوید فانی لمعتکون اگر اطاعت کنید شما مشرک هستید از شیطان اگر اطاعت کنید شرک فقط در قبرستان نیست که بروی در قبرستان بگویی کفر شرک اصلی همین است که شما از آمریکا اطاعت کنید اونقدر می گفت که دنیا را دو نفر آباد کرد و یکی آمریکا است و یکی آل صعود اون وقت بهش نوشتند تو که اینقدر از مشرکین نفرین می کردی پس این مشرکین کی ها هستند که شما ازش این همه صحبت می کردی وقتی که از آمریکا اینقدر داری تمجید می کنی؟ خیلی قرآن عجیب است می گوید إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (عمران، 175) اگر کسی گفت بترس اون شیطان است روز قیامت خدا یک عده ای را به شکل شیطان در می آورد و اوصاف شیطان را در قرآن جمع کن اینها را جمع می کند به شکل شیطان اون را در می آورد می گوید الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ ۖ (بقره، 268) اونی که به تو وعده فقر می دهد شیطان است وعدتکم فاخلقتکم اونی که ایجاد اختلاف می کند شیطان است لا تذر ان المبذرین اسراف بکنید باز هم اوصاف شیطان است می گوید شیطان شما را می ترساند اولیاء خودش می ترساند فلا تخافوهم باز می گوید اخافونی از من بترسید خدا هم ترسناک نیست یا من لا یخافه الا عدله عدل خدا ترسناک است عدل هم مفهومی نیست که بترسیم هر کس از عدل بترسد از خودش می ترسد حالش خراب است عدل هم مفهومی نیست که ما بترسیم هر کس از عدل می ترسد از خودش می ترسد و حالش خراب است و انتهایش به این می شود که خودت را درست کن
شریعتی: از خودت بترس اگر قرار است از کسی و چیزی بترسی
حجت الاسلام عاملی: بله وقتی عصا را انداخت اژدها شد ترسید فورا خدا گفت لا تخف چرا ترسیدی انک انت الاعلا شان تو خیلی بالاست چرا ترسیدی پیغمبر ما ملاحظه کاری داشت و کاری می خواست انجام بدهد که عرف جامعه نمی پذیرفت خدا فورا وارد شد و تخشع الناس به پیغمبر بگو و تخشع الناس از مردم می ترسی و الله اعقل تخشعه از خدا بترس نه از مردم
شریعتی: در غدیر هم چنین اتفاقی افتاد والله یعصمنک من الناس
حجت الاسلام عاملی: در منا می خواست علی را معرفی کند بالاخره واهمه ای داشت که می گویند دامادش را برای ما مسلط کرد نگفت می دانست که اعترض شروع می شود اومدند به غدیر آیه نازل کرد که والله یعصمنکم الناس پیغمبر گفت من همین را می خواستم والله یعصمک لناس را می خواستم الان که این را گفتی خیالم راحت شد شروع کرد خدا گفت اگر کسی حرف بزند خودم حسابش را می رسم معنیش این است که والله یعصنمک من الناس باز عصا را که انداخت خدا گفت نترس در قضیه اژدها آب شدنش مارهایی که اونها درست کردند و سحره درست کردند و حضرت موسی هم وارد شد باز ترسید خدا گفت لا تقف انی لا یخاف لدیه المرسلون یا موسی اقبل انک من الآمنین هی می گوید نترس نترس فمن یومن جنها وقتی اومدند اجنه قران را گوش دادند حرف هایی زدند خدا اونقدر خوشش اومده در سوره جن اونها را آورده اجنه که قرآن را دیدند فهمیدند کسی اگر تربیت شده قران باشد نمی ترسد یک جمله می گویند فمن یومن و ربه فلا یخاف یحزن در زندگی اش هیچ ترسی ندارد آینده چی می شود و بچه ام چی می شود و بیماری چی می شود یک مدیر و مدبری است که الهی غیرک زیادتی و نقصی و نفعی و ضری همه چیز را درست می کند اونقدر آرامش می آورد اون جمله خدا می گوید کی در دنیا می تواند امنیت داشته باشد امنیت روحی قل ای فریقین من امر خدا می گوید کی می تواند امنیت و آرامش داشته باشد الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَٰئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ (انعام، 82) ایمان داشته باشد این عالم صاحب و مدیر و مدبری دارد همه چیزها حساب شده است و به ظلم هم آلوده نشوی اون وقت دیگر امنیت ات تامین شد باز خدای متعال در جای دیگری می گوید که اون مومنین را تعریف می کند می گوید فلا یخافون یوم تلائم این حرف می زند لان لا یقال یک عده جهنم می گویند به خاطر لیقال یک عده به چهنم می گویند لان لا یقال خدا می گوید این ترس را بگذار کنار هر چی می خواهند مردم قضاوت کنند قضاوت مال من است در چشم من باید نمره بگیری تو کار خودت را بکن چیکار داری مردم چی می گویند حضرت موسی گفت خدا یک چیزی از تو می خواهد ان لا یقال فیه ما لیس فیه در مورد ناگفتنش یک چیزی در من نیست گفت موسی این را برای خودم درست نکردم پشت سر من حرف می زنند برای تو درست می کنند می گویند اتخذ الله ولدا باز خدای متعال می گوید که بله فالله در یک قصه ای می گوید فالله احق ان تخشعون واهمه از دشمن نداشته باشید خدا شایسته است ازش بترسید باز یک جایی می گوید إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ (بقره، 150) باز می گوید اینها را می خوانم تا ببینید چقدر قرآن پر است إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلَّا اللَّهَ ۖ (توبه، 18) مومن را که تعریف می کند الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ ۗ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ حَسِيبًا (احزاب، 39) باز اونجا تاکید می کنند ترس که بیاید همه چیز حل می شود ترس که بیاید همه بزه ها حل می شود چرا دزدی کردی از فقر می ترسد چرا آدم کشتی می ترسد که اون ثروتش از دستش برود حضرت زینب سلام الله علیها غوغا کرده در این باب سیره پیغمبر است و سیره امیر المومنین است آیات قرآن در دلش است وقتی می بیند که پیغمبر کنارش کسی ایستاده بود قصه دارد پیغمبر ما می گوید اذ یقول لصحابی لا تحزن غم و قصه چی است ان الله معنا حضرت نوح یک چیز عجیبی گفته تمام پیغمبران اینطور بودند حضرت نوح در اون محاصره که می دانید که د ر کل اون هزار سال تبلیغش هشتاد نفر حساب شد دیگر همه دشمن هستند همه دشمن هستند وقتی که می خواهد رد بشود لباس سرش را می کشند که حرف نزن اینقدر بد هستند باهاش ایستاد گفت یا قوم این جمله ای است که امام حسین در وسط میدان بود در کربلا این آیه را یا قوم ان کان کفر علیکم مقامی و تسکینی لا یات الله فاجمع فاعلی الله توکل فاجمعوا امرهم و شرکائکم بروید تمام قدرت تان را بردارید بیاورید امرکم علیکم قوماً هیچ تردید نداشته باشید بیایید منو بکشید و لا تنظروا مهلت هم به من ندهدی
شریعتی: این از اون اتکا نشأت می گیرد
حجت الاسلام عاملی: آفرین ترسی از ابدیت ندارد امام حسین این را در غوغا خوانده است واقعا ببینید چقدر عجیب است چقدر عجیب است این جمله را در وسط میدان هیچ کس نمانده است این را خوانده است هیچ کس نمانده تنهای تنها این کربلا کرده نه صرفا مصیبت و قصابی و این جور چیزها که خیلی شده عنصر شجاعت اونقدر در کربلا عجیب بوده است که حالا بخواهند صحبت بکنیم حضرت در اونجا می گوید که آخرش مرگ است دیگر شما الان می کشید اما بر مجد من بر عزت من نمی توانید دست پیدا کنید و هل تغضرون علی اکثر من قتلی آخرش بیایید من را بکشید مرهما فی القتل فی سبیل الله خوش آمد می گویند به مرگ و لکن لا تخضرون علی مجدی و عزتی و شرفی عجب تعبیری بالموت بنابراین من هیچ ترسی از مرگ ندارم این نترسی را این سفره نترسی را باز می کند
شریعتی: جالب است حاج آقا در کلام سید الشهدا و در کلام زینب کبری و در کلام حضرت قاسم و در کلام حضرت علی اکبر این نترسی و شجاعت موج می زند
حجت الاسلام عاملی: در کربلا شما هر کس را فشار بدهند آخرش همه چیز را از دست می دهد صدام بلا تشبیه با این بحث وقتی محاصره انداختند اونقدر قذافی ضعیف شد هیتلر به محاصره افتاد اونقدر اراده اش را از دست داد تنها کربلاست هر چقدر فشار بیشتر می شود خطبه ها هم عاصی تر می شود چهره اش هم نورانی تر می شود خبرنگار یزید می گوید خوب کسی که می گوید نحن ابناء الحسین سید حسن نصر الله می شود سید حسن نصر الله یک لحظه ترس داشتم اون بعد پیچرها خطبه خواند خیلی فاجعه بزرگی بود یک ذره وا رفتگی داشت با شجاعت خوانده بود حضرت امام فرمود والله ترسیدم روزی که من را می بردند اونها می ترسیدند
شریعتی: اصلا یک کتابی خود نگاشت زندگی حاج قاسم است از چیزی نمی ترسیدم عنوانش این است
حجت الاسلام عاملی: همینطور بود با اون نترسی فقط داعش نبود در سوریه همه وارد شده بودند این نترسی یک چیزی است که نخبه بترسد مصیبت است نخبه مرعوب بشود مصیبت است نخبه می خواهد بترسد برای خودش بترسد به جامعه تزریق نکند از جانب ملت نترسد شما ادبیات مقام معظم رهبری را نگاه کنید ادبیات معیار یک ذره احساس ضعف نشان بدهید ترس نشان بدهید دشمن ات را اگر بشناسی می دانی که دیگر کار تمام است اگر احساس ضعف نشان بدهی اونجا فرش قرمز باز نمی کنند می گویند همه چیز تمام شده تا آخر بالاخره بزنیم مقام معظم رهبری فرمودند یک چیزی از حضرت امام می خواستیم انجام نمی داد یک روز من یواشکی بهش گفتم که حضرت آقا می ترسید؟ فوراً سه بار گفت من هیچ وقت نمی ترسم من هیچ وقت نمی ترسم من هیچ وقت نمی ترسم
شریعتی: این از اون ایمان و قدرت اتکا به قدرت لایزال الهی نشأت می گیرد ان اولیاء الله ان لا خوف علیهم
حجت الاسلام عاملی: وقتی بگویی بیا دیگه ملکوت می شود یعنی فرمان آیه که می گوید و کذلک نری ابراهیم ملکوت السموات یعنی نشان دادیم که فرمان دست ماست یقین به این پیدا کرد که همه این ذرات عالم در قیومیت خداست اگر نازی کند از هم فرو ریزند قالب ها جالب است که کتابی نوشته شود اینهایی که نترس روزگار بودند وقتی مامور صدام اومد به سید محمد باقر صدر گفت که باید این کار را بکنیم اگر نکنیم چی است؟ اینطوری اشاره کرد عبا را برداشت گفت پاشو برویم چیز ساده ای نیست حالا حضرت زینب سلام الله علیها روحیه اش را می خواهند یک جوری خراب کنند به یزید می گویند این اگر می خواهد بیاید تا الان هر کجا رفتی همه چیز را بهم ریخت یک خطبه ای خواند در کربلا تظاهرات شد چنان گریه می کردند شروع کرد چطور خاموشش بکنند تنها یک راه فهمیدند بعضی روایت است که حضرت امام سجاد بالاخره گفت که اینجا تمام بشود چون جاهای باریکی برسید فصاحت اونقدر استخدام عواطف اونقدر عجیب بود اومد گفت عمه جان انتی عالمتٌ غیر معلمه و فهمت غیر مفهمه اولین بحث گفتم سجایایی دارد آدینی است تو مدرسه ندیدی تو از چی الهام گرفتی عالمتٌ غیر معلمه از کجا معلم نداری کدام مدرسه رفتی؟ پس می شود الهام، الهام می شد به این بزرگوار در اون درجه از طهارت نفس بود در اون درجه از معرفت نفس بود صحبت نکردند از معرفت نفس حضرت زینب سلام الله علیها نفس امیر المومنین و نماز شب امیر المومنین و نماز حضرت زهرا حضرت زهرا که نماز می خواند اینطوری بود هه هه تنهج فی الصلات دختر بیاید ببیند مادر نفسش به شماره افتاده چه غوغایی می شود چی بگویم ما اگر شناختیم حضرت زینب سلام الله علیها را می خواهند که یکی می گویند که علت اینکه خطبه را دیگر تمام کرد در کوفه دیدند که حریفش نمی شوند گفتند فقط سر مبارک امام حسین را باید بیاوریم تا این خطبه را قطع بکند راوی می گوید قسم به خدا اگر زینب را نمی دیدم می گفتم علی زنده شده و اومده خطبه می خواند در عین حال اونقدر حیا را حفظ می کرد تقدیم کنم به خواهران عزیزم در اون غوغا می گفت والله ما خفرتاً والله زنی مثل زینب با حیا ندیده بودم حیایش خیلی مجذوب شدم تا سخنانش را حیا پس خوب است در برابر نامحرم حضرت زهرا که رسول خدا خواست که خبر خواستگاری را بدهد جائت خریتٍ من الحیاء اومد یک پارچه حیا و شرم بود پس حیا خوب است حیا را گرفته دیگه چی موند؟ برای زن بالاترین پایه صیانت حیا بود حالا گفتند چیکار کنیم گفتند روحیه اش را خراب کنیم می خواهد برود شام روحیه اش را خراب کن تا شجاعتش را از دست بدهد نتواند حرف بزند عمدا از باب الساعه وارد بکنید داخل جمعیت در شهرها پشت دروازه ها نگه دارید روحیه اش خراب بشود و از باب الساعه وارد کند روحیه اش خراب بشود جلوی پله های مسجد نگه دارید که اسرای خارجی نگه می داشتند تا روحیه اش خراب شود شما حساب کنید همه عزیزان از دست داده است و در اسارت است علیها ارزل الصیابها است بچه ها گریه می کنند و همه پدر پدر می گویند و معصیتش حضرت زینب سلام الله علیها است اسرا را یک طرفش را بسته بودند به امام سجاد و یک طرفش را بسته بودند به حضرت زینب اون وقت اینها را شلاق می زدند که حرکت بدهند اینها را همه گشنه در همچین شرایطی حرام ها را رعایت می کرد وقتی در کوفه به بچه ها دیدند خیلی گشنه بودند غذا می دادند فورا می گرفت و از دهنشان در می آورد می گفت صدقه بر ما حرام است تا ثابت کند ما خارجی نیستیم خطبه را که شروع کرد والحمدلله علی امیر رسول الله در اول خطبه کار خودش را کرد خارجی نیستیم ما فرزند پیغمبر هستیم
شریعتی: خاندان اهل بیت پیغمبر هستیم
حجت الاسلام عاملی: با اون شجاعتش دارد گفتند از هفت تالار ببرید این را رویش کنید سلطنت را ببیند که ایران استانش است هیبت را ببیند روحیه اش خراب بشود گفتند با این هم خراب نمی شود گفت تمام سفرا را بیاورید سفرا و خارجی ها جمع شوند که وقتی وارد شد روحیه اش را از دست بدهد و با اون همه غم و قصه و گرفتاری وارد مجلس می شود وقتی وارد مجلس می شود ای خدا ای خدا با چه هیبتی وسط می نشیند که دورش را خانم ها بگیرند با اون عظمت وقتی خطبه را صحبت می کند انگار لشکر سلم و طور پشت سرش ایستاده است یک ذره شکستی دیده نمی شود امکان ندارد یک ذره روحیه اش خراب بشود اونقدر اوضاع را بهم ریخت که یزید گفت اینها باید بیایند کاخ من بمانند دیگر در خرابه نمانند گفت من به یک شرط می آیم خرابه را تبدیل به مجلس روضه بکنم من هنوز برای حسینم عزا نگرفته ام خطبه را شروع کرد الفاظ استخدام شده ترکیبات همه چنان موزون حرف می زند انی لاصغرک من تو را خیلی حقیر می دانم یک ذره حرف هایی که اونجا گفته است والله حرف انسان عادی نیست کسی ادیب باشد ادبیات را بخواند می بیند که التجائا این را خوانده است شعرا هی می زند می نویسد خراب می کند این نشد و این کلمه نشد ارتجالاً امیر المومنین هم همینطور ارتجالاً خطبه جهاد امیر المومنین را دنیا جمع شود نمی تواند بخواند ناراحتش کردند نتوانست برود منبر می گفت یک کاغذی به من بدهید همینطوری نوشت به یکی داد گفت برو بالای منبر این را بخوان محشر است خطبه اش از جهت ادبی خطبه شقشقیه اون نویسنده که ثم اهتدیت را نوشته می گوید اون زمان که می آمد در دانشگاه می خواندیم به عنوان تراث ادب عربی به استادم می گفتم این تمام اعتقادات ما را خراب کرد گفت ما با مفهومش کار نداریم حضرت زینب سلام الله علیها ما از سه چیزش می خواستیم صحبت کنیم عبارت بود از شجاعت و نترسی و دوم مقاومت مقاومت یعنی ذره ای نشکست و بی تابی نکرد و خسته نشد و صابر بود یعنی مبارزه را ادامه داد و هزینه پرداخت کرد پشیمان نشد طفلش را داده است تمام عزیزانش را داده است همه را به حساب خدا نوشته است که ما رایت الا جمیلا این را باید تفصیل بدهیم که طولانی است این بزرگوار اونقدر عجیب شد این ماموریت حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه اگر کسی حضرت زینب یک بار حالش را می پرسید افتخار می کرد زینب سراغ من را گرفت مفسر بود درس تفسیر را یاد گرفته بود هم از پدر و هم از مادر کاف یاء عین صاد اومد تفسیرش را پرسید در تفسیرش یک قصه را شروع کرد ای پدر لازم نیست به من بگویی ان امی لاقبل لی ذلک مادرم گفت مگر چند سال داشت در منزل چه غوغایی بود اگر پدر می خواهد دین پدری را ادا کند و مادر دِین مادری را ادا کند ماموریت شروع شد.
شریعتی: و چه میراثی از علم و شجاعت
حجت الاسلام عاملی: و این همه فضائل امیر المومنین و حضرت صدیقه برای بچه هایشان گذاشتند اما سختی سختی لحظه به لحظه بعضی جاها گریه کرده بعضی جاها التماس کرده بعضی جاها از حال رفته امام حسین دست به سینه اش گذاشت الا یذهبن صبرک الشیطان با ارسل ترین انسان ها سفر کرده کدام مصیبتش را می شود دست بگذاریم بگوییم مصیبت برای حضرت زینب خیلی سخت بود اگر کسی بیاید بگوید که یا امیر المومنین زهرای تو خیلی ببخشند عزیزان زهرای تو چند بار سیلی خورد؟ صورت صدیقه کبری اما می گویم یا امیر المومنان بیا کربلا ببین بیا ببین زینبت چند بار سیلی خورده سکینه می گوید من از حال رفته بودم وقتی به حال اومدم دیدم که عمه ام بالای سرم است اما بدنش کبود شده است من یک روضه ای برای خود حضرت زینب می خواهم بخوانم خودش را دعوت می کنم می گویم خانم اگر ازت بپرسند کدام مصیبت سخت بود این را نمی گویی چون اونقدر عاشق حسینش بود اون لحظه ای که اومد بالای جنازه رسید دید ای خدا فوجد یعنی هی می گشت که حسینم کجاست فوجده جستاً بلا راس آقای میانجی می گفت وجده معلوم می شد پیدا نمی کرد من حسینم را اینجا ترکش کردم رفتم خیمه ها پس کجاست حسین من؟ تا اینکه خاک ها و سنگ ها و نیزه ها را زد کنار من می گویم سخت ترین حال زینب همان لحظه بود که وقتی نگاه کرد گفت حسین من انت اخیه علی لعنت الله علی القوم الظالمین
شریعتی: خیلی ممنونم حاج آقای عاملی از چشم یار قامت دلدار دیدنی است نام حسین از لب زینب شنیدنی است. حالا که حالمان خوب است حاج اقا دعا بفرمایند بعدش آیات را بشنویم حسن ختام برنامه امروز ما باشد.
حجت الاسلام عاملی: الهی اِنْ كُنْتَ رَحِمْتَ مِثْلى فَارْحَمْنى وَ حضرت زینب سلام الله علیها را واسطه می کنیم این را خدا به ما بدهد امروز الهی ان کنت رحمت مثلی فارحم لی و ان کنت قبلت مثلی فاقبل لی یا قابل السحرۀ قلبی خدایا اگر به کسی دلت سوخته به من هم دلت بسوزد خدایا اگر کسی را قبول کردی عملش را نه خودش را اگر کسی را قبول کردی من هم قبول کن ای خدایی که سحره فرعون با یک سجده قبول کردی
شریعتی: احسنت خیلی خوب حاج آقا خیلی ممنون و متشکرم از شما اگر دیگر ساعات پایانی ایام اعتکاف است که ابتدای جلسه هم عرض کردم اگر یک توصیه ای بخواهید به معتکفین داشته باشید در این ساعت های پایانی چی می فرمایید
حجت الاسلام عاملی: روزی که متولد می شوند مثل اون پاکیزه شدند و صد درصد آخر اعتکاف ملک ها می گویند استعنف العمل کارتان را شروع کن از اول که پاک و پاکیزه شدی و این نوع اعتقاد را داشته باشند و مهم دومی است وقتی از اعتکاف بر می گردند ولخرجی نکنند و اونی را که جمع کردند از بین نبرند مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها (انعام، 160) خدا می گوید اگر پیش من بیاوری فله عشر امثالها
شریعتی: به به چی از این بهتر برای ما دعا کنید با دل پاکتان در این فرصت ها و در این لحظاتی که معتکف بودید از خلق بریدید و به خدا پیوستید مخصوصا نوجوان ها که الحمدلله هر سال که می گذرد اعتکاف دانش آموزی و نوجوان ها پر رنگ تر می شود و پر شورتر می شود و برای شفای مریض ها و برای حاجت همه حاجتمندان دعا کنید و در راس همه حاجت ها و خواسته ها ظهور آقایمان حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف آیات را بشنویم صفحه 315 قرآن کریم آیات نورانی سوره مبارکه طه را تلاوت خواهند کرد در پناه خداوند باشید و آیه های نورانی قرآن کریم تا سلامی دوباره خیلی ممنون و متشکرم از شما.