جستاری در پیشینه روابط دینی قفقاز و دارالارشاد اردبیل : حجة الاسلام عادل مولائی
مقدمه:
میهن عزیز و سراسر عزت و افتخار ما، ایران بزرگ اسلامی در طول تاریخ گذشته خود در اثر طمع و تجاوز و چپاول دشمنان و یا ضعف و نابخردی حاکمان و عوامل دیگر مورد تاخت و تاز و تقطیع و تجزیه قرار گرفته و بخش های مهمی از پیکره آن جدا شده است.هر کدام آنها یادآور خاطراتی تلخ و حوادثی ناگوار و تجربه هایی دهشت بارمی باشد و داغی جانگداز بر دل ایران وایرانی نهاده است.
در میان سرزمین هایی که به جفای دشمن و برخی دوستان نابخرد از ایران بزرگ جدا گشته، شاید هیچ کدام به اندازه جدایی قفقاز اندوه بار نبوده است. اندوهی که رنج ودرد آن از سال های 1228قمری (عهدنامه گلستان) تا 1243(عهدنامه ترکمن چای) تاکنون از دل و مذاق ها نرفته است. و هر گاه خاطره آن دردها در ایرانیان وطن دوست و آگاه زنده می شود، او را به غم و افسوس وا می دارد.
منطقه قفقاز در شمال غرب ایران واقع است و در حال حاضر مشتمل بر کشورهای آذربایجان، جمهوری ارمنستان، جمهوری گرجستان، جمهوری خودمختار نخجوان و داغستان می شود. قفقاز از لحاظ جغرافیائی، سیاسی، و فرهنگی یکی از مناطق استراتژیک و یکی از مهمترین مناطق دنیا است.
قفقاز با کشور روسیه در شمال و دریای خزر در شرق و کشورهای ترکیه و یونان و دریای سیاه در غرب و جمهوری اسلامی ایران در جنوب که قفقاز از آن پیکره جدا شده است همسایه می باشد.
این منطقه ازجهات مختلف دارای اهمیت فوق العاده بوده و به لحاظ این اهمیت نیز در طول تاریخ مورد تاخت وتاز و تجاوز و جولان کشورهای روسیه،ترکیه و روم شرقی بوده است که مجال بحث وگفتگو در این باره در حوصله این مقال نیست. آنچه در این نوشتار مختصر، اشاره ای گذرا بدان می گردد، سابقه دینی و ارتباط آن با دارالارشاد اردبیل است.
جایگاه دین در قفقاز
بر اساس گزارشات قطعی تاریخی و شواهد موجود، مردمان قفقاز به ویژه قسمت شرقی آن در بخشی که اکنون کشور جمهوری آذربایجان خوانده می شود، قبل از اسلام همان دین وآئینی را داشته اند که ایرانیان داشته اند و به همان زبانی تکلم می کرده اند که ایرانیان تکلم می کرده اند.
وجود آتشکده های مختلف از جمله آتشکده” سوراخانی” – که تا قرن نوزدهم میلادی آتش آن فروزان بوده و اکنون نیز بنای آن موجود است سندی غیر قابل انکار براین مطلب است. با ورود اسلام در قرن هفتم میلادی به کشور پهناور ایران و آغوش گشودن ایرانیان بر این دین مقدس الهی، بخش های وسیعی از منطقه قفقاز نیز به دین اسلام گروید و روز به روز پایه های اعتقادی و فرهنگی آن گسترش یافت.
به همان علل و عواملی که محبت و ولایت امام علی (علیه السلام) و خاندانش در دل ایرانیان جای گرفت، مردمان قفقاز نیز به عنوان بخشی از ایران بزرگ دل در گرو این عشق و محبت سپردند و سرانجام نهضت و حکومت صفوی در قرن دهم قمری و البته زمینه های فکری و فرهنگی آن چند سال قبل از حاکمیت ظاهری حکومت شیعی، کار را یکسره کرد و بخش عمده قفقاز به ویژه آران، شیروان، دربند، داغستان، گنجه، لنکران، نخجوان، و دیگر مناطق آن با اکثریتی قریب به اتفاق جزء مناطق شیعه نشین شمرده شدند.
تفلیس مرکز گرجستان از سده های نخستین اسلامی خواستگاه راویان احادیث اهل بیت پیامبر(صلوات الله علیهم) شد؛ محدثانی همچون ابومحمد حست تفلیسی از اصحاب امام رضا(علیه السلام)عبدالله بن لطیف تفلیسی از بعضی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) روایت کرده، حسین بن بیان تفلیسی که به مداینی نیز مشهور است ابوالقاسم تفلیسی، موسی بن زنجویه تفلیسی، عبدالله بن محمد تفلیسی و حسین بن علی علوی و بسیاری دیگر که در کتب تاریخ و رجال و تراجم و انساب از آنان یاد شده است.
نهایتا تفلیس با همه فراز و فرودی که به خود دیده در دویست سال اخیر مرکز اداره مسلمانان قفقاز گردیده و شیخ الاسلام قفقاز که در گذشته یک روحانی برجسته شیعی بوده است در آنجا استقرار یافت.
اگر چه بعدها این مرکز دینی به شهر باکو انتقال یافت و اکنون نیزدر آن شهر دایر است. شهر ایروان مرکز ارمنستان نیز به شهری مسلمان و عمدتا شیعه نشین تبدیل شد و علماء و خاندان های بزرگ علمی در آنجا نشو و نما کردند و چونان آفتابی بر تارک جهان تشیع درخشیدند. بزرگانی چون آیت الله سید علی ایروانی و آیت الله میرزا عبد الکریم ایروانی و آیت الله مولی محمدفاضل ایروانی و ده ها تن دیگرو خاندان علمی آنان که تاکنون جهان اسلام از وجود و حضور آنان بهره مند است و اما داستان منطقه آران یا همان جمهوری آذربایجان و بزرگان علمی و معنوی آن قصه ای پر غصه است که بازگویی آن مجالی وسیع می طلبد.
قصه ای خونین که دل ها را اندوهگین و ارواح را آزرده و حنین و سینه را مالامال درد و غم می سازد. علماء و روحانیون و طالبان علوم وو معارف اسلامی پس از جدایی قفقاز از ایران، زجرها کشیدند و شکنجه ها دیدند و قتل و تبعید و اسارت را به جان خریدند. صدها و بلکه هزاران تن در طول دویست سال علی الخصوص پس از حاکمیت کمونیست ها در سال 1918 به بعد، سرنوشت شان با مظلومیت و درد و رنج هم آغوش شد و چه صعوبت ها و مشقت ها و تهمت ها در راه خدا متحمل شدند.
با کو و قصبات و روستاهای متدین اطراف آن، لنکران و شهرها و روستاهای آن، گنجه و دربند و داغستان ، شاماخی ، شوشا ، بردع، قره باغ، نخجوان ، اردوباد و دیگر نقاط و شهرهای آن خاستگاه عالمان بزرگ و روحانیون برجسته بود که با نبوغ و استعداد و همت خود در میان خفقان تزاری و استبداد بلشویکی به تحصیل علوم و معارف اسلامی همت گماردند؛ و در این راه بذل جان ومال و همه هستی خود دریغ نورزیدند.
روابط دینی قفقاز و دارالارشاد اردبیل
دارالارشاد اردبیل و حوزه علمیه آن از دیر باز مرکز توجه و مراجعه مردمان قفقاز بوده است. ارادت و مودت ویژه اردبیلیان از سده های نخستین به اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) که این شهر را شهری ولایت مدارساخته، به ویژه، حضور حضرت شیخ صفی الدین اسحاق اردبیلی شاگرد برجسته شیخ زاهد گیلانی واجداد و اولادی در طول چند قرن قبل و بعد از آن در اردبیل ، وجود علمای صالح و برخوردار از عظمت علمی و معنوی و وعاظ و ذاکران و مداحان برجسته حسینی، شرائط جغرافیائی و امکان ارتباط بهتر و سریع تر به لحاظ داشتن راه های مواصلاتی و عواملی دیگر موجب گردید که دارالارشاد اردبیل به عنوان دروازه ی منطقه قفقاز به خصوص آران یعنی همان جمهوری آذربایجان و دربند و داغستان محسوب شودو علاوه بر تعاملات اقتصادی، تأثیر و تأثرات فرهنگی علی الخصوص دینی را به دنبال داشته باشد.
شهر باکو مرکز منطقه آران همواره مشتاق و پذیرای وعاظ نامی اردبیل بوده است. ملا غلام علی آلاپلازاوغلی و حاج میر صالح تاج الذاکرین (ایشان غیر از آیت الله میر صالح آقا مجتهد می باشد) و ملا عبدالطیف مجدالواعظین و بسیاری دیگر از جمله واعظان فاضل و دانشمندی بوده اند که در مناسبت های مختلف دینی در شهر بادکوبه و دیگر شهرهای قفقاز به وعظ و ارشاد پرداخته اند.
از گذشته درخشان حوزه ی علمیه اردبیل که بگذریم، در قرن سیزدهم و نیمه اول قرن چهاردهم قمری، علی رغم بی مهری هایی که که از سوی حکام نابخرد و ناتوان قاجار و منفور پهلوی نسبت به این شهرمقدس گردید، وجود سهمدرسهعلمیهملاابراهیم و صالحیه و آقا میرزا علی اکبر و حضور عالمان و مجتهدان با عظمتی همچون حضرت آیات ملا ابراهیم اردبیلی (م1307ق)، میرزا حسن مجتهداردبیلی (م 1294ق)، حاج میر صالح آقا مجتهد(م 1319ق)، میرزا ممحمد علی اردبیلی (1328ق)، ملا عبدالظاهراردبیلی(م 1332ق)، سید مرتضی خلخالی( م 1317)، میرزا یوسف مجتهد اردبیلی (م1339) میرزا عبدالله مجتهد اردبیلی (م1334ق)، حاج سید احمد مرتضوی(م 1353ق)، آقا میر محی الدین یونسی(م 1355ق)، میرزا ابراهیم انواری (م 1332ق)، میرزا ابوالفضل فضلی(م 1341ق)و بسیاری دیگر موجب گردید حوزه ی علمیه نسبتا گرمی را در این مقطع زمانی در دارالارشاد اردبیل شاهد باشیم.
این امر و دیگر عوامل یاد شده باعث شد گام نخست هجرت الی الله و سیر به سوی کسب علم و معرفت طلاب با استعداد علوم دینی منطقه قفقاز از دارالا رشاد اردبیل شروع گرددو حوزه ی علمیه ی اردبیل به عنوان مرکز دینی مورد توجه طالبان علوم اسلامی آن منطقه واقع شود. از اولین عالمان برجسته و بزرگی که در قرن سیزدهم هجری قمری، تحصیلات خود را از اردبیل شروع کرده، فقیه و اصولی نامدار آیت الله میرزا عبدالکریم ایروانی (1220- 1294ق)را می توان نام برد.
وی استاد میرزا محمد تنکابنی (1302ق) صاحب قصص العلما و آیت الله میرزا محسن مجتهد اردبیلی (1294ق) است وصاحب کتاب نجوم السماء فی تراجم العلماء در ذیل شماره 69 نجم ثالث خود صفحه 437 داستانی از دوران تحصیل ایشان در اردبیل را نقل نموده است.
از دیگر علما و روحانیون قفقازی که در حوزه ی علمیه اردبیل تحصیل نموده اند، می توان حضرات آیات و حجج اسلام آقا میر باقر مجتهد سالیانی (شهادت سال 1360ق)، آقا شیخ حسین فاطمائی باد کوبه ای (م1359ق)، شیخ ابراهیم خلیل باد کوبه ای(م 1359ق)، آخوند شیخ اباصلت باد کوبه ای (1325ق)، شیخ اسدالله سیف الدینی لنکرانی (م 1375ق)، شیخ حسن حاتمی لنکرانی(م 1361ق)، میرزا عبدالحسین واعظی لنکرانی(م1386ق)، شیخ بشیر ارکوانی لنکرانی(م 1386ق)، شیخ اسحاق آستارایی قفقازی(م1391ق)، شیخ فاضل موحد قفقازی والد معظم مرجع تقلید جهان تشیع حضرت آیت الله شیخ محمد فاضل لنکرانی(قدس سره)(م1390ق)، میرزا جعفرقلی سراخانی باد کوبه ای (1349ق)، شیخ الاسلام حاج علی آقا سلیمان زاده باد کوبه ای (م 1395ق)، شیخ علی بنده بابائی(م 1403ق)، شیخ صدرالدین صمدی لنکرانی(م 1407ق)، شیخ یونس فرجی لنکرانی(م 1408ق) ،آخوند شیخ فرج الله پیش نماز زاده گنجوی (م 1370ق)، سید محمد لنکرانی(م 1353ق)، آخوند ملا مظفر لنکرانی(م 1379ق)، شیخ قدرت الله لنکرانی(م 1379ق)، شیخ عبدالرزاق لنکرانی (م 1382ق)، میرزا محمد لنکرانی (م 1359ق)، شیخ عبدالحسین بهبودی لنکرانی(م 1426ق) و بسیاری دیگر را نام برد که در این مختصر به همین مقدار اکتفا می گردد.
بعضی از علما و روحانیون قفقازی در حوزه ی اردبیل تا سمت استادی پیش رفته و در کنار دیگر اساتید فاضل به تدریس و تربیت طلاب علوم دینی اقدام نموده اند.
از جمله آنان بنا به نقل مرحوم عالم ربانی حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ عبدالرحیم جعفری(قدس سره)، آخوند ملا علی قره باغی می باشد.
وی که از اهالی “قره باغ” قفقاز (جمهوری آذربایجان فعلی) بوده، در مدرسه صالحیه مسند تدریس داشته و استاد جعفری به همراه برادرش شیخ محمد و پسر عمو هایش نزد وی تلمذ کرده اند.
استاد جعفری می فرمود، چند سال بعد در جریان گرفتاری های پس از انقلاب کمونیستی روسیه، ایشان به ناچار به قره باغ بازگشت که بعدها شنیدیم درآنجا به شهادت رسیده است.
ارتباط تنگاتنگ منطقه قفقاز به ویژه آران و شیروان (جمهوری آذربایجان فعلی) با اردبیل تنها محدود به حضور طلاب علوم دینی در حوزه ی علمیه دارالارشاد نیست بلکه ارتباط علماء اعلام و فقهاء عظام اردبیل و این منطقه نیزتا زمان کشیده شدن دیوار آهنین و قطع رابطه به طور کامل توسط رژیم الحادی شوروی سابق بر قرار بوده که طرح این بحث به مجالی وسیع نیازمند است؛لکن به عنوان نمونه به ارتباط فی مابین دوفقیه مبارز و مجتهد مجاهد یعنی حضرات آیات آقا میرزا علی اکبر مجتهد اردبیلی(م1346ق) و آیت الله شهید شیخ عبدالغنی باد کوبه ای(شهادت به سال 1350ق/ 1931م)می توان اشاره کرد.
این دو بزرگوار که از دوران تحصیل در نجف اشرف در خلال دهه آخر قرن سیزدهم هجری قمری با یکدیگر آشنا و هم عقیده بودند و در درس آیت الله العظمی مولی محمد فاضل ایروانی (م1306ق)شرکت می کردند، در جریان مقابله با تهاجم ضد دینی و تجاوز و اشغال بیگانگان و بیگانه پرستان، مدام در ارتباط بوده و تا حدی همکاری برای جنگ مسلحانه نیز پیش رفته بودند.
این پیوند و ارتباط دینی و فرهنگی و بلکه عاطفی علیرغم گذشت قریب یک صد سال از تجزیه سیاسی قفقاز از ایران ادامه داشت تا آن که پیروزی انقلاب اکتبر روسیه در سال 1917 میلادی و سپس تثبیت پایه های شوم آن درسال های بعد و تفکر الحادی و ضد دینی رهبران آن موجب گردید سیاست های خشن و خفقان و استبداد مطلقبر عالمان و دین باوران سایه افکندو کفار کمونیسم به گمان باطل خویش می خواستند به واسطه کشتار و تبعید و زندانی روحانیون و دین مداران، بساط خدا باوری را برچینند.
از سوی دیگر، کودتای رضاخانی در اسفند ماه سال 1299 شمسی و تبدیل تدریجی آن به سلطنت سرسپرده به بیگانگان و اجرای سیاست های دیکته شده ضد دینی در ایران نیز به قطع این رابطه و شریان پیوستگی قطعه جدا شده از پیکر میهن عزیزمان انجامید.
بسیاری از علماء و روحانیون و طلاب علوم دینی در آن سوی رود ارس به شهادت رسیدند و یا درنقاط دوردست سیبری در غربت و تنهایی روزگار گذراندند و یادر زندان های مخوف استالین جان سپردند. عده ای کمی نیز در گوشه و کنار شهرهای قفقاز در خلوت و خاموشی بسر بردندتا حداقل حضور و اجرای برخی احکام و دستورات شرعی مانند عقد نکاح و نماز و دفن اموات و اشک غریبانه بر سید الشهداء (علیه السلام) را بر مردم زیر یوغ ستم یادآور شوند.
در ایران نیز اقدامات ضد دینی به کشف حجاب زنان و خلع لباس عالمان و تعطیل و تخریب شعائر دینی و ایمان مردم رسید و در این راستا بسیاری از حوزه های علمیه تعطیل شدند و یا به حداقل فعالیت خود تنزل پیدا کردند.
در دارالارشاد اردبیل نیز حوزه های علمیه تعطیل شد و تنها مدرسه علمیه ملا ابراهیم با چند نفر طلبه انگشت شمار خود، رمق های آخر را داشت و تمام طلبه های قفقازی که در اثر حاکمیت رژیم الحادی شوروی سابق به جهت قتل و تبعید علماء و روحانیون امکان بازگشت به موطن خود را نداشتندتوسط رژیم رضاخان به سمنان که در آن زمان ازتبعید گاه های کشور بود تبعید شدند.
حضرت استاد حاج شیخ عبدالرحیم جعفری(رضوان الله تعالی علیه) که خود شاهد این حادثه تلخ بوده، آن را چنین یاد می کند: ” تعدادی از طلبه های قفقازی که از اهالی مناطق لنکران و گنجه و باد کوبه بودندو اسامی بعضی از آنان را هنوز به یاد دارم که از آن جمله مرحومین شیخ جعفر، شیخ موسی، میر حیدر، میرزا محمد باقر، شیخ عبدالحسین لنکرانی، شیخ سلیم ربانی وشیخ رضا قفقازی و شیخ علی آقا و دیگران بودند وبا جدیت مشغول تحصیل بودند.
بعد از آن که روحانیون منطقه خلع لباس شدند، دستور تبعید طلاب قفقازی به سمنان صادر شد. روزی که ماموران آنها را می بردنددر حالی که تمام مدرسه یک پارچه غرق در ناله و شیون و ضجه و ناله بود، آنها را بدرقه کردیم.
بدین ترتیب ، آخرین گروه از طلاب منطقه قفقاز را در حدود سال 1317 شمسی از حوزه ی علمیه اردبیل متفرق کردند. گرچه بعدها جمعی از علما و روحانیون قفقاز از مرزها گذشتند و خود را به اردبیل و شهرها و روستاهای تابعه رساندند و در آنجا توطن اختیار کردند که از آن جمله می توان آیت الله شیخ حبیب ارس کنانی در روستای “پیرلی” برزند و آیت الله میرزا عبدالحسین واعظی لنکرانی و آیت الله شیخ برهان بدخشانی لنکرانی و حجة الاسلام والمسلمین شیخ رضا علیزاده قفقازی و حجةالاسلام والمسلمین شیخ سلیم ربانی و بسیاری دیگر را نام برد.
اینجانب متجاوز از یکصد و پانزده نفر از آنان را در منطقه شناسائی و ثبت نموده ام. امیدوارم در مجالی مناسب به بیان و نگارش شرح احوال آنان توفیق یابم.
نتیجه:
به هرحال آنچه در این نوشتار کوتاه آمد، سندی دیگر از پیوستگی منطقه قفقاز از لحاظ دینی و فرهنگی و سیاسی و ملی با ایران اسلامی و جایگاه ویژه دارالارشاد اردبیل در این پیوستگی و مناسبت است که تحقیق و پژوهش و اثبات و اطلاع رسانی آن برای مردمان و به خصوص نسل جوان هر دو سوی رود ارس که اکنون به شدت در معرض تهاجمات رنگارنگ انحرافی و استعماری و استکباری به خصوص جریان تجزیه طلب و کاملا منحط پان ترکیسم می باشند، ضرورتی فوری و انکار ناپذیراست. باشد که توفیق خدمت گذاری و حفظ و حراست از مرزهای دینی و ملی و فرهنگی وسیاسی خود را در برابرتجاوز بیگانگان و بیگانه پرستان داشته باشیم.