تغییر سایز-+=

 دستورالعمل اخلاقی از آیت الحق جناب شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی)

نامه ای عرفانی از جناب شیخ به یکی از علمای سادات دزفول که دربردارنده ی نکات ظریف و دقیق برای ره جویان و ره پویان اخلاق و معنویت است

 

بسم الله الرحمن الرحیم

امید است مشمول الطاف الهیه و توجهات اولیای حق خصوصأ حضرت ظل الله فی العالمین بوده باشید.رقیمۀ شریفه زیارت شد،ولی نمی دانم چه بنویسم،چه خوش گفته است خلاق المعانی کمال الدین اصفهانی قدس سره الشریف:

داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط           جویای راه میکده ایم اهدناالصراط

میخانه ای بساز و بکن وقف عاشقان        چیزی که بی ریاست به از صد پل و صراط

شبانه روز پنج مرتبه به حضور حق و هر مرتبه دو بار «اهدنا الصراط» گویاییم، و حضرت حق صدو بیست و چهار هزار پیغمبر داشته است که شاید در مقابل هر نبی لااقل ده ولی بوده است، و همه آنها برای هدایت طریق آمده اند. پیغمبری در مناجات عرض کرد:«رب این الطریق الیک» یعنی: «پروردگارا ! راه به سوی تو کدام است؟» خطاب رسید: «دع نفسک و تعال» یعنی : « نفس خویش را رها کن و بیا»

تو را تا در نظر اغیار و غیر است              اگر در مسجدی آن عین دیر است

چو برخیزد ز پیشت کثرت غیر                تو را مسجد نماید صورت دیر

عزیز من به هر حالت که هستی            خلاف نفس کافر کن که رستی

باری،وقت تشرف به آستان قدس،حقیر خیالاتی داشتم،ولی دیدم نظر شما به جای دیگر است و لنعم ما قال :

هوی ناقتی خلقی و قدامی الهوی          و انی و ایّاه لمختلفانی

میل مجنون پیش آن لیلی روان              میل ناقه پس پی طفلش دوان

لیک ناقه بس مراقب بود و چست           هر کجا دیدی مهار خویش سست…

عشق مولی کی کم از لیلی بود            گوی گشتن در رهش اولی بود

زین کند نفرین حکیم خوش دهن            بر سواری کو فرو ناید ز تن

باری بعد از زمانی بر من معلوم شد که این ابتلا از کجا بوده است.

بی ادب تنها نه خود را داشت بد             بلکه آتش بر همه آفاق زد

حدیث است که خداوند می فرماید : «لا تجعل بینی  و بینک عالماً قلبه مفتون بحب الدنیا فانّهم قطاع طریقی » یعنی  : «عالمی را که قلبش شیفتۀ محبت دنیا است، بین من و خود قرار مده؛زیرا ایشان راهزنان راه من هستند».

از حضرت عیسی علیه السلام سئوال شد:«من نجالس؟» یعنی:«با چه کسی همنشین باشیم» فرمود:«من یذکرکم الله و یزید فی علمکم منطقه و یرغبکم فی الاخره عمله» یعنی:«با کسی همنشین باشید که دیدن او شما را به یاد  خدا بیندازد، و سخن او بر علم و دانش شما بیفزاید،و عمل اوشما را به آخرت ترغیب نموده و مایل سازد».اما مردم طالب کسی هستند که میان آنها و محبوبشان دلاله باشد.چون طالب دنیا هستند،خواهان کسی هستند که آنها را به دنیایشان برساند.

مثل مردم،مثل بقالی است که پدرش مرده بود و می خواست برای او نماز و روزه بخرد.او خم شیره ای داشت و موش در آن افتاد و مرد.پس چاره ای اندیشید و شخصی را دید و به او گفت:تو یکسال نماز و روزه برای پدر من بجا آور و من این خم شیره را به عنوان اجرت به تو می دهم.بقال پس از آن که خم شیره را به عنوان اجرت نماز داد،خواست تقدس کرده باشد لذا از آن شخص حلالیت طلبید و گفت: شیره ای که در عوض نماز دادم،موش در آن افتاده بود،شما مرا حلال کنید.شخصمزبور گفت:البته شما را حلال می کنم، به شرط آنکه شما هم مرا حلال کنید.پرسیدمگر چه شده؟گفت:در این نمازها که متعهّد به خواندن آنها بودم،هرگاه که به رکوع می رفتم بادی از من خارج می شد و من علت آن را نمی دانستم،و اکنون فهمیدم.

این مردم می خواهند با ملایی مراوده داشته باشند که به درد کارهای دنیای آنها بخورد، و در مرحلۀ بعد برای آخرتشان نیز مفید باشد. این است که کارهای امروزه همه همین طور است که مشاهده می کنید،یعنی تمام عنوان حقه بازی و دنیاداری پیدا کرده است.(فارجع البصر هل تری من فطور-سوره ملک،آیه3)

از اوائل تکلیف که مأمور به صوم ایام البیض و قرائت آیۀ «قل انما» شدم،و در این سه روز هزار مرتبه بر این قلب قاسی آیۀ (فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحاً – سوره طلاق،آیۀ 1).

حضرت عیسی علیه السلام می فرماید:« ان الزق اذا لم ینخرق یوشک ان یکون و عاء العسل کذلک القلوب إذا لم تخرقها الشهوات أو یدنسها الطمع أو یقسها النعم فسوف تکون أو عیه الحکمه ».یعنی : اگر مشک پاره نگردد،امید آن است که روزی ظرف عسل شود،همچنین است دلها که اگر به وسیلۀ شهوات پاره نگردد یا با طمع چرکین نشوند یا نعمت بسیار،موجب قساوت آنها نشود ظروف خوبی برای حکمت خواهند بود.عده الداعی،ص107

(مثل الجنه التی وعد المتقون فیها انهار من ماء غیر آسن  و انهار من لبن لم یتغیر طعمه و انهار من خمر لذة للشاربین و انهار من عسل مصفی).ترجمه: مثل بهشتی که به پرهیزکاران وعده داده شده (چون باغی است که ) در آن نهرهایی است که از آبی که (رنگ و بو و طعمش) برنگشته؛و جویهایش از شیری که مزه اش دگرگون نشود؛و رودهایی از باده ای که برای نوشندگان لذتی است و جویبارهایی از انگبین ناب-سوره محمد،آیه 15)

« فیا اخوانی علیکم بموعظه الشیخ حتی تحیی قلوبکم المیته و اعملوا عملاً صالحاً لعل الله یرزقکم لقائه » ترجمه : پس ای بر ادران!بر شما باد عمل به موعظۀ شیخ تا قلوب مردۀ شما را حیات بخشد و عمل شایسته انجام دهید،شاید خداوند لقایش را روزی تان کند.

جان به بوسی می خرد آن شهریار             مژده ای عشّاق کاسان گشت کار

ابذلوا ارواحکم یا عاشقین                         ان تکونوا فی هوانا صادقین

رنج راحت دان چو شد مطلب بزرگ             گرد گلّه توتیای چشم گرگ

تهون علینا فی المعالی نفوسنا                 و من طلب الحسناء لم یغلها المهر

فالروح اول نقدا تأتی بها                            و فی وصلنا ان کنت من خطابنا

خون ریز بود همیشه در کشور ما               جان عود بود همیشه در مجمر ما

داری سر ما و گرنه رو از بر ما                     ما دوست کشیم و تو نداری سر ما

***

این ره این توشه این تو این منزل                مرد راهی اگر،بیا و بیار

در ره عشق تو،باکم ز تهیدستی نیست      زانکه صد عقد گهر زآبله بر پا دارم

***

این سوکشان سوی خوشان،آن سو کشان با ناخوشان     یا بشکند یا بگذرد کشتی از این گردابها

مکرر به شما عرض شده است که امروز در را بسته اند،و شما می فرمایید سلاک رفته اند و به منزل رسیده اند ،و حال آنکه چنین نیست.ولنعم ما قال:

کذبتک عینیک ام رأیت بواسط                   غلس الظلام من الرباب خیالا

مدت زمانی است که آنچه را می بینم آن است که مردم غیر از دو طایفه نبوده و برای آنها ثالثی وجود ندارد.یکی طایفه حقّه بازها هستند که به حقه بازی مشغولند،و دسته دیگر مردم صاف و صادقی هستند که از قبل ،سراب را آب پنداشته و مشک مصنوعی را به جای مشک انگاشته اند،ولی کسی را که واقعأ به مقصد رسیده باشد ندیده ام.اما نباید ترک سلوک کرد؛زیرا میان اشخاصی که پشت این در نشسته اند و کسانی که در بیابان گم شده اند از زمین تا آسمان فرق است.به جهت آنکه دستۀ اول می دانند که معشوق آنها در این خانه است ولی در را بر روی آنان بسته اند،ولی دستۀ دوم نمی دانند که در این بیابان و شب تار آخر دچار کدام چاه خواهند شد.

ای بسا ابلیس آدم روی هست                  پس به هر دستی نباید داد دست

بلی فرق است میان کسی که بداند طریقی را که سلوک می کند راه راست است و اینکه چه وقت به منزل می رسد معلوم نیست،و به او هم گفته اند:

دست از طلب مدار که دارد طریق عشق       از پا فتادنی که به منزل رسیدن است

و نیز او می داند:«لوادرکه الموت فقد وقع اجره علی الله-سوره نساء،آیه100» ، و کسی که در بیابان جهالت و ضلالت هر روز به طرفی می رود و آخرالامر معلوم نیست در کدام چاه بیفتد و به کدام غول دچار شود.

نوشته اید :من کاری به کسی ندارم.بدانید که امور دارای ملاک های متعدّد است.گاه است که اگر انسان کسیرا خلاص کرد خدا او را خلاص می کند.و گاه حکم می آید:«قوا انفسکم و اهلیکم-سورۀ تحریم،آیۀ 6» یعنی:«خود و خانوادۀ خویش را نگهدارید» و می فرماید:«لا تجعل رقبتک للناس جسرا-بحارالانوار،ج 1،ص 226» یعنی : «گردن خویش را پل عبور مردم قرار مده». باری،قبض و بسط از لوازم طریق است،تا آنکه سالک بداند:

تا که از جانب معشوق نباشد کششی          کوشش عاشق بیچاره به جائی نرسد

هر عنایت که داری ای درویش                      هدیۀ حق شمر نه کردۀ خویش

تا بداند که حسنات همه از جانب اوست،و سیئات همه از ناحیۀ ما.در حدیث است: « انا اولی بحسناتک-بحارالانوار،ج5،ص94» یعنی: « من نسبت به نیکیهای تو بر تو اولویت دارم».

در هر حال عرض می کنم که امروز در بسته است و مثل سابق فتوحات در کار نیست.ولی نمی گویم که کسی ترک طریق کند و بخوابد،چرا که:

دوست دارد یار این آشفتگی                  کوشش بیهوده به از خفتگی

اندرین ره می تلاش و می خراش           تا دم رفتن دمی غافل مباش

تا آنجا که می توانید در امر نماز اول وقت و حضور قلب در نماز و تلاوت چند آیه از قرآن با تدبّر در معانی آن در سحرها مداومت نمایید.نمی دانم چه دوره ای شده است که وقت بودن سر کار به قدری موانع داخلی و خارجی غلبه کرده که به کل از مقصد و مقصود بازمانده ایم.بعضی مطالب است که به کتابت درنمی آید.باری،دو مطلب را خاطر نشان سرکار می کنم:

اول آنکه انسان باید خود جدّ و جهد کند تا اطمینان نماید که طریقی را که می خواهد سلوک کند طریق حق است.آنگاه که حقیّت طریق معلوم شد،اگر چند روزی فتح باب نشدسالک نباید دلتنگ شود.نه آنکه انسان از اول بدون آگاهی وارد طریق شود و در آخر همچنان مشکوک باشد که آیا این طریق حق است؟ و یا راهنما راستگو است یا دروغگو و به خود بسته است؟

دوم آنکه اگر انسان به وظائف خود عمل کند خداوند مطالب را در هر وقت و هر جا که باشد به او می رساند. «واستعینوا بالصبر و الصلاة سورۀ بقره،آیۀ 45» ، در باطن نماز تعمّق نمایید و رسالۀ اسرارالصلوة را که از شهید اول است به دست آورید و قدری در آن نظر نمایید.همچنین در قرآن تأمل کنید، و از مناجات خمس عشره هر روز صبح یکی را بخوانید،وقتی به اتمام رسید از اول شروع کنید از اول شروع کنید.آیۀ « و من یتق الله- سورۀ طلاق،آیۀ2» را با تدبّردر معانی آن مشغول باشید،ان شاء الله  امید است که کارها اصلاح شود:

هله نومید نباشی چو ترا یار براند                      اگر امروز براند نه که فردات بخواند

گر بروی تو ببندد همه درها و گذرها                   در دیگر بگشاید که کس آن راه نداند

در بروی تو ببندد تو مرو صبر کن آنجا                   که پس از صبر تو را او به سر صدر نشاند

چون دم میش نماند زدم خود کندش پر               تو ببین کین دم یزدان به کجاهات رساند

عرض می شود به تمام احبّا اظهار فرمایید که طریقۀ فلانی غیر از طریقی است که شنیده اید.همه بدانند که طریقۀ حقیر طریقتی است که تمام مطالب شرع را نهایت اهتمام دارد،خلاف باقی طرق که به مطالب شرعیّه خیلی بی اعتنا هستند.مثل آقاسید حسن مرتاض که گفت:اگر معصوم هم بگویدصوم ایام البیض خوب است،گوش به حرف او نمی کنم.در طریقۀ حقیر خصوصأ نماز خیلی مورد توجه است،که هر چه زحمت و توجه است به نماز معطوف دارید. « و اعلموا رحمکم الله ان مدار الامر یدور علی ثلثه اشیاء:السهر ، و اکل الحلال ، و التوجّه فی الصلوة و حضور القلب فیها ترجمه: و بدانید ای بندگان خدا که خداوند رحمتتان کند ، تمام امور برمحور سه چیز بنا شده است:شب زنده داری و خوراک حلال وتوجه و حضور قلب در نماز»

عرض می شود که ادعیه ای را که می فرستم به دوستان بفرمایید که قرائت کنند.همه گله دارند که حاج شیخ دستور ذکر قلبی نمی دهند.بعضی مطالب را خوش ندارم اظهار کنم .طریقی که آنها در سابق رفته اند خطا می دانم و ناچارم بگویم از اول شروع کنند.اگر خود قابل نیستم ،ولی اجازه از شخص کامل بوده است،و لذا حقیر به هر کس دستوری می دهم قصدم کلام آن بزرگ است.

دیگر آنکه تمام همّ حقیر در نماز است که معراج مؤمن است.اینکه انسان دو سه خواب ببیند،و یا وقت ذکر نوری مشاهده کند،به هیچ وجه مورد نظر حقیر نیست.

عمدۀ نظر در دو مطلب است:یکی غذای حلال،دوم توجّه در نماز و اصلاح آن.اگر این دو درست باشد باقی درست است.عمدۀ همّ حقیر اصلاح قلب است،و ذکر « یا حی یا قیّوم » سحرگاه برای همین است.ولی رفقا خبر از طریقۀ معالجۀ حقیر ندارند.آنها نظر به طرق معمولۀ امروزه دارند و حقیر ابدأ به طریقۀ آنها عقیده ندارم،و از این رو در معرض اعتراض ها واقع می شوم.اگر چند روزی درست توجه می کردند(کنند) این مطالب معلوم می شود.

امید است د ائمأ موفّق و مؤید بوده باشید.

 

منبع: کتاب نشان از بی نشان ها:ج1،چاپ 22،ص142-135.

لینک کوتاه :

darolershad.org/?p=8290

جدیدترین عناوین خبری

پربازدیدترین خبرها

مطالب مرتبط

ثبت دیدگاه

یک پاسخ ارائه کنید