شيخ استاد ما (آيةاللهالعظمي شاهآبادي(ره) ) مىفرمودند: ميزان در رياضت باطل و رياضت شرعى صحيح، قدم نفس و قدم حق است. اگر سالك به قدم نفس حركت كرد و رياضت او براى پيدايش قواى نفس و قدرت و سلطنت آن باشد، رياضت باطل و سلوك آن منجر به سوءعاقبت مىباشد. و دعوىهاى باطله نوعاً از همين اشخاص بروز مىكند. و اگر سالك به قدم حق سلوك كرد و خداجو شد، رياضت او حق و شرعى است، و حقتعالى از او دستگيرى مىكند، به نص آيه شريفه كه مىفرمايد: “والّذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا” (عنکبوت/69)
“كسى كه مجاهده كند در راه ما، هر آينه هدايت مىكنيم او را [به] راههاى خود”. پس كارش به سعادت منجر شده، خودى از او افتد و خودنمايى از او دور گردد. و معلوم است كسى كه اخلاق حسنه خود و ملكات فاضله نفس را به چشم مردم بكشد و ارائه به مردم بدهد، قدمش قدم نفس است و خودبين و خودخواه و خودپرست است، و با خودبينى، خداخواهى و خدابينى، خيالى است خام و امرى است باطل و محال.
مادامى كه مملكت وجود شما از حبّ نفس و حبّ جاه و جلال و شهرت و رياست به بندگان خدا پر است، نمىتوان ملكات شما را ملكات فاضله دانست و اخلاق شما را اخلاق الهى شمرد. كاركن در مملكت شما شيطان است، و ملكوت و باطن شما صورت انسان نيست. و پساز گشودن چشم برزخ ملكوتى، خود را به صورت غير انسان، مثل يكى از شياطين مثلاً، مىبينيد.
هيچ موجودى آينه جمال محبوب نيست، مگر قلب مؤمن. متصرف در قلب مؤمن، حق است نه نفس. كاركن در وجود او محبوب است.
قلب مؤمن خودسر نيست، هرزهگرد نيست: “قلبالمؤمن بين إصبعىالرّحمن، يقلّبه كيف يشاء”. (شرح چهل حديث، حديث دوم، صفحه 45)
پس اى عزيز! بيدار شو و پنبه غفلت را از گوش برون كن و خواب غفلت را بر چشم خود حرام نما، و بدان كه تو را خداىتعالى براى خود آفريده، چنانچه در حديث قدسى مىفرمايد: “يابن آدم خلقتالأشياء لأجلك، و خلقتك لأجلى” (علماليقين/1/381)
يعنى اى پسر آدم! همهچيز را براى تو آفريدم و تو را براى خود آفريدم و قلب تو را منزلگاه خود قرار داده، تو و قلب تو يكى از نواميس الهيه هستيد، حقتعالى غيور است نسبت به ناموس خود، اينقدر پردهدرى مكن به ناموس حقتعالى، دستدرازى را روا مدار. بترس از غيرت حقتعالى كه تو را در اين عالم همچنان رسوا كند كه هرچه خواهى اصلاح كنى نتوانى.
تو در ملكوت خود در حضور حضرات ملائكه و انبياء عظام، پرده ناموس الهى را پاره مىكنى، و اخلاق فاضله را، كه به واسطه آنها اوليا تشبّه به حق پيدا مىكنند، تسليم غيرحق مىكنى و قلب خود را به دشمن حق مىدهى و شرك مىورزى در باطن ملكوت خود.
بترس از آنكه حقتعالى علاوه بر آنكه ناموس ملكوت تو را پاره كند و تو را پيش انبياء عظام و ملائكه مقربين مفتضح و رسوا كند، در همين عالم تو را مفتضح كند و مبتلا كند به فضيحتى كه جبرانپذير نباشد و پاره شدن عصمتى كه وصلهبردار نباشد.
حقتعالى “ستّار” است، ولى “غيور” هم هست، “ارحمالراحمين” است، ولى “اشدّالمعاقبين” هم هست. ستر مىفرمايد تا وقتى از حد نگذرد. ممكن است خداى نخواسته اين كار بزرگ و اين رسوايى ناهنجار غيرت را بر ستر غلبه دهد.
راه محبوب قلوب شدن
“خداى تبارك و تعالى به واسطه احاطه قدرتش در جميع موجودات و بسط (گسترش) سلطنتش در تمام كائنات و احاطه قيّوميش به كافّه (تمام) ممكنات، تمام قلوب بندگان در تحت تصرف او و به يد قدرت و در قبضه سلطنت اوست، و كس ديگر را در قلوب بندگان بدون اذن قيّومى و اجازه تكوينى او تصرفى نيست و نخواهد بود.
خود صاحبان قلب نيز بىاذن و تصرف حقتعالى تصرف در قلوب خود ندارند – و بدين معنى اشارةً و كنايةً و صراحةً در قرآن و اخبار اهلبيت(ع) اخبار شده است.
پس خداى تبارك و تعالى صاحب قلب و متصرف در اوست، و شما كه يك بنده ضعيف عاجز هستيد نمىتوانيد تصرف در قلوب كنيد بىتصرف حق، بلكه اراده او قاهر (غالب و پيروز) است بر اراده شما و همه موجودات، پس ريا و سالوس شما اگر براى جلب قلوب عباد است و جانب دلها نگاه داشتن و منزلت و قدر در قلوب پيدا كردن و اشتهار به خوبى يافتن است، اين از تصرف شما به كلى خارج و در تحت تصرف حق است.
خداوند قلوب و صاحب دلها به هر كس مىخواهد قلوب را متوجه مىفرمايد... (چهلحديث/41)