جستجو
جستجو
تغییر سایز-+=

سمت خدا | آداب مکتب حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام(3)

فایل صوتی این برنامه

فایل ویدیویی این برنامه

شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمدو عجل فرجهم خانم ها و آقایان سلام وقت تان به خیر باشد انشاالله که هر جا هستید سایه پر مهر خدای متعال بالای سرتان باشد خیلی ممنون از لطف و عنایت و محبت تان به برنامه سمت خدا آخرین برنامه این هفته را تقدیم نگاه پر مهرتان می کنیم حاج آقای حجت الاسلام عاملی هم اینجا حضور دارند انشاالله از محضر پر فیض شان بهره مند خواهیم شد سلام علیکم و رحمت الله

حجت الاسلام عاملی: و علیکم السلام و رحمت الله محضر عزیزانم جای جای وطن اسلامی سلام و دعا دارم بهترین لحظه ها استفاده از ایام و عمر عزیزان انشاء الله عمر توشه ای باشد برای ابدیت و در هر لحظه معامله خوبی با حضرت احدیت داشته باشند فرزندان خوب و نسل خوب و امتداد خوب خدای متعال توفیق داشتن فضای سالم تربیتی درخانه ها به همه پدران و مادران و در ادای دین پدری و در ادای دین مادری به همه عزیزان مرحمت بفرماید و خدای متعال عالی ترین عنایتی که در حق هر نبی ای و در حق هر وصی ای و در هر حق هر ولی ای در تاریخ زندگی بشر داشته اون را از سر فضل نه از سر استحقاق شامل حال همه ما بگرداند و به خاطر خطاهایی که کردیم ما را از مقامات محروم نکند این اعمال ما را مخصوصاً برنامه سمت خدا در طول هفته مساعدت خوبی برای کمک به پدر و مادرها و برای داشتن فرزندان خوب و تربیت هست انشاء الله این برنامه ها را حسنه جاریه برای همه ما قرار بدهد انشاء الله
شریعتی:   حالتان چطور است حاج آقای حجت الاسلام عاملی خوشحالیم خدمت تان هستیم و این هفته ها داریم از مکتب تربیتی سید الشهداء علیه الصلات و السلام می شنویم و نکته هایی که در جلسات گذشته حاج آقای حجت الاسلام عاملی فرمودند و امروز هم انشاء الله اونها را مرور خواهیم کرد و انشاء الله بهره مند خواهیم شد خدمت تان هستیم و خواهیم شنید.
حجت الاسلام عاملی: بله صحبت در آداب عزاداری است عزادری خروجی تربیتی و سیاسی و بصیرتی خوبی داشته باشد و تفاوت ما با کسانی که امام حسین را ندارند تفاوت خودش را نشان بدهد اولین ادب این است که یک عزادار وقتی ازش پرسیدند چرا عزاداری می کنی جواب خوب و معقول و منطقی داشته باشد عزاداری در وهله اول بیعت با امام حسین و بیعت با مرام و فکر امام حسین است یک کسی عبای امیر المومنین را بوسید گفت ولایتی نیست عبای من را تبرک کنی ولایت این است که من فکر و مرامی دارم و اندیشه ای دارم و حساسیتی دارم خانه ها را عامل باشی این می شود معنی ولایت در وهله اول عبارت است از این که بیعت با حضرت کردن و عزاداری شرکت کردن یعنی لبیک به هل من ناصر حضرت اباعبدالله الحسین در کربلا در هفت جا حضرت هل من ناصر داشته است این هل من ناصرهاهل من ناصرهای شخصی نیست چون امام حسین می دانست که شخصش بالاخره شهید می شود از بین می رود اما شخصیت حضرت هست که می ماند و لذا هفت جا هم بیایی بگویی که لبیک یا داعی الله ارزش دارد و من آرزویم این است که زمانی ما مجلس لبیک داشته باشیم مجلس لبیک است که کارساز می شود و انسان مقید می شود که با حضرت نفاق نداشته باشد
شریعتی:   یعنی هنوز صدا و دعوت تو را می شنویم
حجت الاسلام عاملی: بله در تمام ادوار هل من ناصر امام حسین هست و هر کس بشنود و جواب ندهد علی من خریه به جهنم می افتد درست همان حرفی که حضرت به اون مرد بدبخت زد که حضرت مواظب بود که با حضرت مواجه نشود در آمدن به کربلا و اما یکهو دید که امام حسین وارد شد با 40 بچه وارد شد و دعوت کرد که به حضرت ملحق شود گفت که اسب خوبی دارم کسی را دنبال کردم حتما گرفتم و کسی من رادنبال کرد اصلا نتوانست بگیرد شمشیر برنده استثنایی دارم همه اینها را در اختیارت می گذارم اما معذورم از این که من به تو ملحق شوم حضرت یک جمله استثنایی فرمودند گفتند  بخلت علينا بنفسك فلا حاجة لنا في شىء من مالك،
شریعتی:   اسبت را می خواهی چیکار
حجت الاسلام عاملی: کسی که حاضر نشود جونش را به من بدهد پولش را نمی خواهم برای اینکه احسان بدهی خیلی خوب است اما حاضری جانت را عطا کنی به مرام حضرت بعد بهش گفت سریع از اینجا برو برای اینکه من دو روز دیگر لحظات دیگر من ندای هل من ناصر من بلند می شود اگر به هل من ناصر من جواب ندهی کسی بشنود جواب ندهد علی من خریه می رود جهنم یعنی معمولی نمی رود جهنم به رو می رود جهنم در روایات ماهست که چه کسانی به رو می روند جهنم اونهایی هستند که خسارتشان خیلی بزرگ است عالم دین است ریا کرده قاری قرآن است ریا کرده شهید شده در راه خدا ولی قاتلت لیقال جریء علی من خریه بگویند عجب جرات و شجاعتی دارد یا قاری بوده که لیقال انه قارءٌ عجب قرائت خوبی دارد این خسارتش خیلی بالاست و لذا هل من ناصر حضرت هفت بار گفته در هفت مورد مشخص شده که حضرت ندای هل من ناصر دارد در این خصوص ما به هل من ناصر حضرت می خواهیم لبیک بگوییم عزاداری یعنی همین ولذا حضرت زیارت مسافقه دارد زیارت مسافقه هیچ امامی زیارت مسافقه ندارد مسافقه یعنی دستت را بگذاری روی دست حضرت همچنان که در حج دستت را روی دست خدا می گذاری روایت است که حجر الاسود دست خداست این استعلامی که می کنند مستحب است این دستی که در محرم خورد به دست امام حسین این  دیگرنباید به نامحرم بخورد نباید مرتکب ربا بشود و این نباید رشوه دستش بگیرد این نباید خودش را آرایش کند و خودش را تفرج جاهلی بکند مجلس عزاداری امام حسین بشود میدان تفرج جاهلی باید مدرسه ادب باشد آموزش ادب باشد اخلاق باشد امام حسین وقتی که کربلا آمد شاسا بودند اینها همه هر دو صیغه جمع است یعنی اونقدر پریشان بودند و سر و صورتشان تمام خاکی بود و لذا مستحب است وقتی که کسی کربلا می رود خیلی به خودش نرسداز جهت اینکه مثلا حلواهای الوان بخورد و غذاهای الوان بخورد حضرت در مدینه به یک عراقی گفت که می روید اهل کوفه بود می روید به زیارت قبر جدم گفت بله آقا می رویم حضرت فرمود وَ لاَ تَزُورُونَ خَيْرٌ مِنْ أَنْ تزورون نروید بهتر است گفت آقا جان این چه جمله ای است فرمودید کمرم شکست برای چی می گویید گفت برای اینکه جدم که رفت کربلا پریشان و مغموم بود مهموم بود و بی کس بود و سر و صورتش تمام پریشان بود اما شنیدم شما می روید اونجا غذاهای الوان و حلواها می خورید یعنی هماهنگ با جدم نیستید این هماهنگی ظاهری کنایه از هماهنگی روحی است یعنی شما باید با امام حسین در این کاروان اصلا اومدید عزاداری برای چی می خواهم به کاروان امام حسین ملحق شوم خیلی خوشم اومد از جوانی گفتم چرا می روی عزاداری گفت می روم امام حسین را دعوت کنم به شهر خودم واقعا همینطور است اما نه مثل اهل کوفه که دعوت کردند اما امام را تنها گذاشتند
کمکون چوخدی حسین باخما امام حسن     شهرلرده سو فراوان دی باخور هر طرفه
اهل کوفه نوشته اند به امام حسین نوشته اند کمک تو زیاد است حسین به برادرت حسن نگاه نکن مثل حسن با تو معامله نمی کند کمکون چوخدی حسین باخما یعنی نگاه نکن به امام حسین شهرلرده سو فراوان دی در شهرها آب فراوان است هر کجا نگاه کنی آب جاری است هر جا نگاه کنی اشاره است به عین اثمارنا
شریعتی:   یعنی میوه هایمان رسیده
حجت الاسلام عاملی: یعنی خرما پزان بوده شهرلرده سو فراوان دی دعوت کردند ولی از سر احساس دعوت کردند وقتی نامه امام حسین را می خواند جناب مسلم هفتاد هزار نفر هق هق اونقدر گریه می کردند از شدت شوق اما یک لحظه ای رسید وقتی که رو درست کردند گفتند که لشکر شام با منجنیق می آید چنان رفتند یک نفر نبود که راه را به مسلم بر سد از این کوچه بری کجا می رسد و از اون کوچه بروی به کجا می رسد حضرت سرگردان مانددر کوچه ها کجا برود شب هم شده بعد از نماز مغرب و عشا بود کسی پشت سرش نبود شب راه افتاد اومد بالاخره یک پله ای بود و منزلی بود جلویش نشست و یک خانمی در را بازکرد گفت آقا اینجا ننشین برو حضرت باز اونجا نشست باز اون خانم در را باز کرد گفت آقا جان شهر امنیت ندارد اینجا نشین برو باز حضرت بالاخره اونجا نشست گفت باز این در را باز کرد گفت تو زن و بچه نداری و خونه نداری چرا اینجا نشستی تو کی هستی گفت من مسلم بن عقیل هستم گفت بیا تو، تک و تنها او گفت بیا تو اون وقت گفت که من خودم عزادار حسینم چه زن با شرفی بود طوعه که حضرت که بالاخره من گاهی شب های قدر می گویم که پشت در نشستیم خدایا تو هم در را باز کن بگو تو این وقت شب کار و کس نداری چیکار می کنی اینجا اومدی چه سعادتمند شد این جنگ جنگ هم داخل اونجا شروع شد حسین دید خانه تنگ است و از خانه اومد بیرون با حیله حضرت را به شهادت رساندند یکی جناب مسلم است و یکی جناب قمربنی هاشم که پشت نخل ها قایم شدند گفت می خواهم دعوت کنیم امام حسین را با عزاداری بیایند به شهر ما اما یک تغییری و یک امر به معروف و نهی از منکری امام حسین خودش می گوید که به خاطر امر به معروف و نهی از منکر قیام کردم چه وزنی داد امر به معروف و نهی از منکر منکر تمام ادوار تاریخ مثل یزید حضرت می دانست یزید می میرد و می پوسد و از بین می رود ولی فکر سفیانی و فکر او می ماند
شریعتی:   گفت مثل من با مثل تو بیعت نمی کند
حجت الاسلام عاملی: یعنی اونقدر این حرف حساب شده است
شریعتی:   نگفت من با تو بیعت نمی کنم
حجت الاسلام عاملی: یعنی دعوای من با شخص یزید نیست با یک جریانی است که در طول تاریخ می خواهد مسلط شود بر انسان ها و مسلط شود بر سرنوشت مسلمان ها و کشورهای اسلامی و مسلط شود بر سرنوشت دین یک شعری دارد این لیوان ته اش یک قطره شراب باشد من اون رو بخورم این از بهشت برای من بالاتر است روشن بشود چشم اونهایی که می روند سراغ این ماده ای که حضرت فرمود والله ما حالت لحمی و دمی یکی از امام ها را با لباس رخت خواب کشاندند یکی از خلفای بنی عباس که اونقدر نگران بود بکشد اول این شراب را بخور گفت والله ما حالت لحمی و دمی گوشت من و با خون من قاطی نشده و نخواهد شد ما عاشق هستیم عشق همیشه غیرت دارد عزاداری می آییم می خواهیم به امام حسین بگوییم من غیرت دارم فکرت و روش تو و مرام تو عشقی که غیرت نداشته باشد هوا و هوس هست به تعبیر یکی از نویسندگان می گوید وقتی هوس تمام می شود عشق شروع می شود شما به شئون عشق و شئون معشوق غیرت نداشته باشید این عشق نیست که این هوس است وقتی در کربلا امام حسین را می گوید که یک لباسی بیاور که من هیچ کس به اون تمنا نداشته باشدا ین لباس را من بپوشم که تنم باشد ببینید چقدر مصیبت عجیب است اولا گفت بگذار در مدینه باشم نگذاشتند اومد در مکه شش ماه پنج ماه در مکه بود اونجا باشم اونجا هم نگذاشتند مکه کلا ضد امام بود یک نفر در شش ماه و پنج ماه ملحق نشد به امام حسین چون پدرش تمام اهالی مکه را گوشمالی خوبی داده بود وقتی که بچه بود و دنبال پیغمبرراه می افتاد هر کس اذیت می کرد اونها را خوب بالاخره گوشمالی می داد و در جنگ ها از اونها چقدرکشته بود و اونجا هم بحث بود و می خواهند بکشنش یک وجب دورتر از حرم باشم بهتر است
شریعتی:   که حرمت اونجا را نشکنم
حجت الاسلام عاملی: اونجا هم باز راه ندادند اون وقت اومد کربلا بالاخره بگذارید بروم مرو اونجا هم نگذاشتند اومد در کربلا در کربلا گفت یک متر زمین به من بدهید که من در اونجا دفن شوم گفتند اون هم به تو نمی دهیم نگذاشتند دفن شود گفتند خارجی است نباید دفن شود یعنی یک امامی که خزع لکم کل شیء تمام عالم در برابر اونها خاضع هستندآخر سر تمنایش این شد که این لباس من را در نیاورند گفت خواهر یک لباسی بیاور که طمع نکند کسی در آورد حضرت زینب سلام الله علیه یک لباسی آورد حضرت پوشید دید تنگ است گفت خواهر این لباس ذلت است شیعه را بکشید لباس تنگ نمی پوشد این پسری که اومده عزاداری این لباس تنگی که پوشیده و سلیبی که آویزان کرده و طلایی که دستش زده نشد این غیرت به شأن معشوق شان عشق نیست کیست در این انجمن محرم عشق غیور ما همه بی غیرتیم آینه در کربلاست
این دختر و این پسر این لباس را نمی پوشد این لباس ذلت است لباس اثر روحی دارد بعضی ها نمی گویند رو سر لباس دعوا می کنیم امیر المومنین گفتند چرا این لباس را پوشیدی گفت تزل به النفس آثار روحی دارد در ما زبان دارد لباس این دختر این لباس را پوشیده زبان دارد دختر محجبه ای که اون لباس را پوشیده اون زبان دارد دعوت دارد خدا حرفش همین است می گوید یک لباسی بپوش زبانش زبان عفت داشته باشد و دیگر همیشه امنیت داشته باشی . أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ (احزاب، 59) لباسی بپوش که معروف به امنیت تامین می شد کل دنیا پول نمانده که خرج کردند امنیت زن تامین بشود نشده در دانشگاه نشده و در پارلمان اروپا نشده پارلمان اروپا زنها شکایت کردند از دست مردها می دانید که تراضی اونجا ایراد ندارد ما می گوییم زناست اونجا به انس است یعنی به انس به اوباما گفتند چرا می خواهید دوباره رئیس جمهور بشوید گفت این دو تا دخترم را می خواهم از دست اشرار حفظ کنم اون هم امنیت ندارد بیمارستان شان رفتند امنیت ندارد فیلم درست کردند در این خصوص تا کجاها رفتند امنیت ندارد خدای متعال با یک کلمه امنیت را درست می کند اون هم از سر غیرتی که در زن است من غیرته حرم الفواحش
شریعتی:   تا این حریم حفظ شود
حجت الاسلام عاملی: پیغمبر فرمود من اغیر از معاذ هستم از معاذ بیشتر غیرت دارم معاذ قصه ها دارد در مورد غیرت والله اغیر منی غیرت خدا از من بیشتر است پیغمبر، پیغمبر رحمت است ولی نفرین کرده مسلمانی که غیرت ندارد نسبت به زنش نسبت به ناموسش غیرت ندارد فرمود ارقم الله ان فمن یغار من المسلمین غیرت ندارد به سرنوشت مسلمان ها سی و هشت هزار نفر اونجا کشته شده یک تکانی هم نمی خورد فرمود ارقم الله بینی این شخص مسلمان بی غیرت به خاک بمالد بی غیرت است
شریعتی:   حاج آقا راجع به حجاب یک وقت هایی مفصل صحبت کردیم یا رسانه ها بهش می پردازند و یا خطبای ما ولی راجع به عفت و غیرت کمتر گفتید این سهمش کمتر از اون نیست چه بسا بیشتر است
حجت الاسلام عاملی: عفت معنی اش فقط مسائل شهوی نیست عفت اعتدال قوه شهوت است نه افراط باشد و نه تفریط باشد می شودعفت اگر رشوه نمی گیرد عفیف است و دزدی نمی کند عفیف است و می تواند این مواد را رد بکند عفیف است می تواند مال الارثت را صدا کند عفیف است  لَكادَ العَفيفُ أن يَكونَ مَلَكا مِنَ المَلائكَةِ .  (نهج ا لبلاغه، 474) دیگر مدال بالاتراز این : مَا المُجاهِدُ الشَّهيدُ في سَبيلِ اللّه ِ بِأَعظَمَ أجرا  کسی که می تواند رشوه بگیرد نمی گیرد اجر کسی که در جنگ جهاد می کند از این بالاتر بیشتر نیست الان یک جوری مدیر بیت المال دستش است می تواند کاری بکند که هیچ سندی نباشد تصرف بکند اما در ریالش تصرف نمی کند برای خانواده خودش صرف نمی کند این را خیلی مشتری است دین ما
شریعتی:   قدرت چقدر خوب است که اینکه بتوانی کاری بکنی ولی نکنی
حجت الاسلام عاملی: همین اراده می شود در بهشت  يُفَجِّرُونَها تَفْجِيراً  (انسان، 6) در بهشت می گوید با یک اراده آب منفجر می شود و درخت میوه اش عوض می شود این از اینجا رفته گزافی نیست که خدا دستش در جیبش بکند این مال تو این مال تو منتهی این را باید دقت کنیم که حفظ حریم اصلی ترین راه است برای رسیدن به عفت، عفتی که از نظرجنسی وقتی که حریم شکسته شود طبیعی است که چون دیده بدید دل در آویزد در او نظرۀٌ ابتسامۀ یک شعری است احمد شوقی اگر اشتباه نکنم گفته نظرۀٌ فسلامٌ فلقاءٌ اینطوری شروع می شود شعر خیلی شعر عالی است مشهور شده در عالم جهان عرب اول همینطوری شروع می شود یک نگاهی و یک سلامی و یک ملاقاتی یک خوش وبشی اون حریم ارکانی دارد که اون حریم هر کدامش اگر شکسته بشود آخر سر فاجعه است اون مقدمه می شود که زن یک عفتی داشته باشد و احتشامی داشته باشد و لباس محتشمی داشته باشد و اینطور نشود که بان دارد این لباس که من برای هر کس نیستم حورٌ مقصورات حالا اون
شریعتی:   از لباس ذلت رسیدیم به اینجا
حجت الاسلام عاملی: اون بالاخره کربلا کارهایی که امام حسین دارد میلیون ها ماها عزادار داریم میلیون ها عزادار کدام عزادار از همه بالاتر است من شب قدر می گویم که الان شب قدر است همه جا دست دعا رفته بالا اما در این کاروانی که می رود بالا خدای متعال چه کسی را بهتر و بیشتر می پذیرد و خوب پذیرایی می کند کسی که یک تکانی بدهد خودش را و یک توبه ای داشته باشد یک سهمی از طهارت ندامت و انابه و تضرع و اتحاد اینها را داشته باشد در کاروان امام حسین من این را از سر تحقیق عرض می کنم کسی مقرب است پیش امام حسین که سهمی از و امری لامرک التبع داشته باشد سالها شعار سال ما همین بود ما در شهر خودمان استان خودمان برای هر محرمی یک شعار درست می کنیم امسال هم شعار ما که دادیم خطاطان با خط نستعلیق می دانید خط نستعلیق یک موسیقی خاصی دارد چنان خوب نوشته اند که اینها را چاپ می کنیم و مسابقه می گذاریم جایزه هم می دهیم و در مراسم استقبال از محرم یک جایی اونها می نشینند خط می نویسند شعار سال ما این است که لا خلفنی الله اکبر بذنوبی اونقدر این جمله خوب است  خَلَّفَنِيَ اللَّهُ عَنْكُمْ بِذُنُوبِي، (صلوات خاصه امام حسین) آقا جان من یک کاری نکنم از کاروان شما عقب بمانم آقا جان یک کاری نکنم از کاروان شما من جدا شوم امام حسین کی را به کاروانش راه نمی دهد خودش گفت وَ مَا کنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً(کهف: آيه ۵۱)کسی که اغوا گر است من به کاروانم راه نمی دهم کسی که مکر اللیل و النهار و مکر السیئات یک کاری کند که جهان اغوا شود چقدر افکار را منحرف کردید چقدر افکار را مسموم کردید و اغوا کردید اگر اومدی نقد به بیت المال زدی و یک اختلاسی گرفتند می دانی چقدر باورها خراب شد این
اغوا گری است این خانمی که با آرایش غلیظی خودش را در معرض قرار داده است این اغوا گری است از خانه که خارج می شود تا برگردد به هر چی که راهش بگذرد بروید روایت را بخوانید که نفرین متوجه اش می شود و مستحب است که برگردد کسی که همچین کاری کرده مستحب است که بیاید غسل کند وَ مَا کنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً ( کهف: آيه ۵۱)یعنی اون قدر حساس است ذائقه دستگاه امام حسین در این خصوص که خودش افراد خاص را گفت نیایید اونی که مظل است اون را گفت تو نیا اونی که حق الناس گردنش است گفت نیاید میگوید ببین
شریعتی:   یک غربالی است انگار
حجت الاسلام عاملی: روز عاشورا می گوید بیایید قبل عاشورا می گوید به یک عده می گوید نیا شب خاموش کرد دو هزار نفر سرش بودند و اطرافش جمع شده بودند فقط شب عاشورا نبود که چراغ را خاموش کرد اون آخرینش است چندین دوره گفت که من راستگو باش و با صفا باش صفای امام حسین اینطوری است که بیاید سر کسی کلاه بگذارد شهید می شوم اگر برای ریاست اومدی اگر برای غنیمتی اومدی گفت آقا این چنان جمعیت می رفتند حضرت زینب سلام الله علیها خیلی ناراحت می شد و می آمد پیش برادر که آقا جان اینها همه رفتند یکی از کسانی که به من گفت نمی دانم از کجا گفتند شاید عزیزان سندش را پیدا بکنند می گفت که در یکی از همین طوری که مردم رفتند حضرت زینب بی تابی کرد گفت خواهر اگر اینها نمی رفتند این ها قبل از لشکر عمر سعد من را غارت می کردند.! بله، یک وقتی می گوید که نیا از جمله کسانیکه گفت نیا این بود که حق الناس گردنش باشد گفت کسی که حق الناس دارد نیاید یعنی می دانید که در همچین جاییکه در محاصره است فقط می خواهد یک عده جمعیتش زیاد بشود درست مثل پدر که به تعبیر ابن ابی الحدید کان لا  یستمیل أحدا إلى نفسه در پی شکار میل کسی نبود گفت نیا حالا بحث ما در این بود که هل من اگر کسی بپرسد که چرا اومدی عزاداری می گوید من می خواهم به هل من ناصرامام حسین لبیک بگویم لبیک به امام حسین لبیک به خداست ابن عباس می گوید که ابن عباس می گویدکه من امام حسین که می خواست برود کربلا دیدند که جبرئیل تو خواب دیدند دست امام حسین را گرفته کنار کعبه می گوید هلوموا الا داعی الله این حسین داعی الله است دعوتش دعوت به خداست دعوت به خود نیست با حسین کسی بیعت کند با خدا بیعت کرده إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ (فتح، 10) امام صادق فرمود و الله حرف شخصی نداریم هر چی می گوییم حرف پیغمبر است اصل ما هر چی گفتیم به پیغمبر نسبت می دهیم
شریعتی:   ماه رجب ماه زیارتی سید الشهدا است اونجا داریم که لبیک یا داعی الله
حجت الاسلام عاملی: بقیه اش را من بخوانم ان کان لم یجبک بدنی عند استقاصتک و لسانی عند استنصارک اگر بدنم در جولان نبود و این زبانم در جولان نبود الان قلب من مغز من و فکر من و خون من و سلول من همه می گویند لبیک یا داعی الله میدانید چقدر سخت است اگر این را ما از سر اخلاص نگوییم می شود نفاق خیلی باید مواظب باشیم نفاق با معصوم نداشته باشیم یک کسی به امیر المومنین گفت انی والله احبک حضرت فرمود انی  والله ابغضک اون گفت دوست دارم حضرت فرمود والله ازت بدم می آید می دانست زبان و دلش یکی نیست
شریعتی:   فقط حرف است
حجت الاسلام عاملی: پیغمبر هم یک روضه خوانده آخرین لحظه از امام حسین روضه شام خوانده شیخ جعفر شوشتری یک بحثی دارد که چرا روضه کربلا نخواندی چرا روضه اسارت را نخواندی کوفه خیلی سخت بود خیلی خیلی سخت بود کوفه اونقدر سخت بود که حضرت زینب سلام الله علیها سرش را پایین انداخته بود که کسی حضرت را نشناسد چون چهارسال و خورده ای اونجا درس تفسیر گفته بود یک جلالتی داشت و یک عظمتی ارحموا چند نفر را جمع کنید دلتان به حالش بسوزد یکی عزیزٌ ذله
شریعتی:   یک روزی عزیز بود
حجت الاسلام عاملی: حالا ذلیل شده امام رضا می گوید که إنَّ يَومَ الحُسَينِ أقرَحَ جُفُونَنا و أسبَلَ دُمُوعَنا و أذَلَّ  عزیزنا کربلا عزیز من است عزیز ما را ذلیل کردند و رفتم محضر آقای میانجی گفتم آقا چی را می گه اونقدر گریه کرد عجیب بود خدا رحمتش کند گفت عمه اش زینب را دارد میگوید که در یک مکاشفه ای هم سه بار گفته آه از لسان پیغمبر چرا پیغمبر ما روضه کوفه را نخواند رفت شام اونقدر تصویرکرده شیخ جعفر شوشتری مجلس یزید از کربلا بالاتر بود اهانت هایی که در مجلس یزید  شد نمی شود به زبان آورد این امت اونقدر کفران نعمت کرد معاویه گفت خودتان کشتید کی لشکررا درست کرد فرستاد کوفه چی کوفییون را تعطیل کرد چه کسی کوفیون گفت اگر نروید کربلا با حسین جنگ نکنید خانه تون را سرتان خراب می کند چه کسی این کار را کرد؟ یزیدکی یزید را سرکارگذاشت؟ معاویه چه کسی معاویه را سرکار آورد اینی که می گویی خودتان این کار را کردید در محکمه خدا هم این را می توانی بگویی؟ اون وقت جنایتی که اونجا کرده پیغمبر ما رفت روضه اونها را خواند آخرین لحظه اون نفاق بامعصوم اون را میخواهم بگویم گفت کأنی برأسه روزی را اینطوری شروع کرد اولاً گفت که خدایا ما تعبیر را نگاه کن یک پیامبر خاتم عصاره کائنات و اشرف مخلوقات خیلی این تعبیر است گرفتار بشود دست ید
شریعتی:   چقدرسخت است
حجت الاسلام عاملی: گفت خدایا مالی و لیزید من چیکار کردم برای یزید ما اباحک الله من یزید نفرین کرد نفرین هایی که امام حسین کرده در کربلا به امر بن حجاج و  عمر سعد و به حتی نفرین کرده اینجا هم پیغمبر نفرین کرده این نفرین ها کار خودش را کرد اون وقت گفت کانی برأسه انگار می بینم سر پسرم حسین را قد اهدی الا یزید هدیه بردم برای یزید عرب جوری است که عزیزش کشته نشود و انتقامش گرفته نشود وحشت می کند اگرا نتقامش گرفته نشود جنازه اش هم دفن نشود وحشت می کند اگر جنازه اش دفن نشود وجنازه اش مثله شود وحشت می کند اون وقت یکهو می بیند که ادب عربیا ینطوری است که یکهو صاحب عزا واون که داغدار است با در و دیوار صحبت می کند یک وقت می بینی حضرت زینب سلام الله علیها مثلا با درخت صحبت می کند می گوید ایا شجر الخابور یک شجره همیشه سبز است می گوید ایا شجر الخابور انا لک آخه تو چرا اینقدر سبزی مگر نمی دانی برادر من کشته شده!!
خیلی سخت شد حالا ببینید که آقا رسول الله چی کشیده عجیب این است که حضرت اینجا شروع کرد به نفرین کند یزیدی که نفرین کرد گفت هرکس نگاه بکند به سر فرزندم حسین خوشحال باشد چه خوب شد این خارجی ها اینطوری می گفتند که خوب شد این خارجی ها را کشتند و ما را ازدستشان رها کردند هر کس نگاه کند به سر فرزندم حسین خوشحال شود نفرین کردم نفرینش چی شد خدا بین زبانش و بین دلش فاصله بندازد یعنی همان نفاق چقدر نفرین عجیبی است نگفت که مثلا بیماری بگیرد و بچه اش بمیرد و فلان بکند فاعقبه نفاقا بما اخلف الله خدا می گوید کسانی که خلف وعده کردند من یک خلف وعده یک ملکه ای در دل درست می کند به نام نفاق خلف وعده داشته باشی با خدا خلف وعده داشته باشی با امام حسین وقتی می آیی عزاداری وعده است با امام حسین که بگوید یا اباعبدالله من در ارودگاه توهستم و در دعاها هست که خدایا وعده ایکه با تو بستم من در اون وعده هستم انشاء الله اگر استغفاری برای شما می کنم می گویند سید الاستغفار پیغمبر اسمش را گذاشته سید الاستغفار که اونجا می گوید که اللَّهُمَّ أَنْتَ رَبِّي لاَإِلَهَ إِلَّا أَنْتَ خَلَقْتَنِي وَأَنَا عَبْدُكَ وَعَلَى عَهْدِكَ وَأَبُوءُ بِنِعْمَتِكَ  ما وقتی گفتیم آمنت بک یا ربک العالمین وقتی گفتیم اسلمت لک یا رب العالمین وقتی گفتیم تبت الیک یا رب العالمین وقتی گفتیم انا ابنت الیک یارب العالمین اینها همه معاهده و مواعده است پیمان بستیم اسمت را مسلمان گذاشتی برای شناسنامه که نیست به خدا می گویی خدایا سید الاستغفار آقای استغفارهاست بابت این تیکه ها و انا علی عهدک و وعدک ماستطعت تا توانستم خدایا سر وعده ام هستم و تا توانستم رعایت کردم عهد تو را واخلقنی واشف ما سند پس بدترین گناهی که کردم قرار است با اون خر من را بگیری من را ببخش حالا اون قصه دیگر است در هر صورت فردی که می آید برای عزاداری یک یااباعبدالله اومدم برای هل من ناصر تو لبیک بگویم این لبیک این را شروع کردیم که لبیک لبیک شخصی نیست استنصار هم استنصار هم استنصار شخصی نیست اتفاقا همه معصومین استحصار دارند ولی امام حسین نیست استنصار امام حسین در یک عرصه بسیار ویژه است و بسیار خاصه است امیر المومنین هم استنصاردارد یک جمله ماند که چطور می شود که شب عاشورا می گوید که چراغ خاموش می کند می گوید بروید روز می گوید برگردید خدا رحمت کند حضرت آیت الله آقای حائری شیرازی را رحمت الله یکی از ثروت های بزرگ روحانیت عالم تشیع بود در کشور ما بود با ادبیات خاصی که داشت
شریعتی: با تمثیلات بینظیرشان
حجت الاسلام عاملی: اون ناخالصی ها را می گوید بروید اما ممکن است یک ناخالصی هایی مانده اون خالص ها نباید اونجا بمانند اونها باید بیایند هل من ناصر برای دعوت اون خالص هاست یکی از اون خالص هایی که اونجا مانده بود جناب حر بن یزید ریاحی بود برای دعوت اون خالص هاست یکی از اون خالص هایی که اونجا مانده بود جناب حر بن یزید ریاحی بود که خودش حرکت می کردند برای جنگ امام حسین دیدم بهشت را به من بشارت می دهند بلند شد به خانمش گفت من را مسخره می کرد می رفت با فرزند پیغمبر درگیر بشوم به من بشارت بهشت را می دهند گفت با امام حسین تماماً حرکت می کرد با هزار نفر لشکر اونقدر عجیب بود به امام حسین هم اقتدا می کرد با امام حسین نماز می خواند هرهزارنفر اقتدا می کردند ببینید صف جماعت است هم اصحاب امام حسین در یک صف نشستند و هم اصحاب حر یک صف نشستند اما دو تا فکر متفاوت هردو نماز می خوانند تا یک جایی رسیدند که ابن زیاد گفت نگذار بیایند بیاید حسین به کوفه کوفه بیاید کوفه به هم می ریزد بعد دید امام حسین اصلا کس و کار و یاور ندارد کسی باهاش نیست گفت بگیر بیار امام حسین راهش را کج کرد گفت نمی روم خانه حر جلویش را گرفت گفت نمی گذارم بروی باید بیایی کوفه اونجا گفت که سکلتک امه حر می بینی کی ها با من هستند حرم پیغمبر با من است و بچه ها با من هستند و زن ها با من هستند جلوی من را می گیری؟ حر اینجا یک جمله ای گفته ای کاش ما اونجا بودیم می افتادیم پاهای حر را می بوسیدیم گفت آقا جان مادرت زهراست چی بگویم چه نجابتی
شریعتی:  چه معرفتی!
حجت الاسلام عاملی: بلاخره از راه رسید و جنگ شروع شد اما دلشورگی تمام وجودش را گرفته بود فرزند پیغمبر چه جوابی دارد امت چیکار داری تصمیمش را گرفت با اون خادم و غلامی که داشت به غلامش ملحق شد به غلامش گفت می ترسیم حر من فکر نمی کردم پهلوانی مثل تو بترسد می گفت نمی دانی چی تو دلم می گذره فرزند پیغمبر است پیغمبر تو سینه خودش این را نگه داشته شمر که رفت به سینه چشمش راامام حسین باز کرد بیهوش بود دید یک سنگینی روی سینه اش است نگاه کرد دید شمر است گفت التقین مرتقا صعبا خیلی جای خطرناکی رفتی می دانی زیر پایت پیغمبر چقدر بوسیده است گفت این سینه این سینه قرۀ العین پیغمبر است گفت می خواهی چیکارکنی گفت من تصمیمم را گرفتم و بالاخره شمشیر را گذاشت و کفش را انداخت روی دوش و سپر را پایین انداخت و خودش را به پای امام حسین رساند چه پذیرایی کرد
شریعتی:   هل لی من توبه
حجت الاسلام عاملی: یک جمله بگویم آقا این را باید در خلوت همه گریه کنند در بحث استغفار هست در بحث استغفار اعتراف مستحب است هر چقدر بیشتر اعتراف بکنی جواب گرفتی هر چقدر بیشتر اعتراف بکنی دعا مستجاب می شد اما یک آقایی میشناسم نمیگذارد اعتراف کنی تا حر سرش را انداخت پایین گفت انا جدک و باهلک گفت اقا من تورا به این روزگار انداخت فورا جلویش را گرفت و گفت اعتراف نکن دستش را گرفت برد سرش را انداخته پایین اون امام حسین هم راضی نشد سر افکنده شود سرافندگی نیست کاربزرگی است گفت ارفع یا شیخ سرت را بگیر بالا چه آقا برد خیمه پذیرایی کرد گفت از این شرم دارم حیا می کنم من شما را به این روزگار انداختم ولی امام حسین برد پذیرایی کرد چی گذاشته در داخل خیمه ها نمی دانیم ولی وقتی اجازه میدان گرفت اولین رجزی که اومد خواند آقای شریعتی الله الله در رجزش از تشنگی امام حسین رجز خواند چه روزگاری بود چه روزی افتاده بود امام حسین ازتشنگی جنگ کرد و شهید شد تمام افتاده زمین یک وقت احساس کرد سرش روی زانوی کسی بود چشمش را باز کرد دید اباعبدالله الحسین این کار را کرده از خجالتش سرش را کشید روی خاک امام حسین باز سرش را گذاشت روی زانو چه پذیرایی با زبان حال حر یک جمله ای گفت ای کاش ما هم اونجا بودیم یا اباعبدالله ما تشنه عنایت تو هستیم گفت مضطریم یا اباعبدالله اومدیم سراغ تو یا اباعبدالله یکذره از عنایت یک ذره با زبان حال حر می گفت که آقا می دانستم آقا هستی ولی دیگر اینقدر آقا با همه خلافی که کردم سرت را بگذار روی زانوی تو زبان حال امام حسین همین بود که از این بالاترش هم انجام می دهم و سرت را با دستمال خودم به به چقدر گریه کرده بود از خوف خدا چه تبرکی
شریعتی:   گفت
من آمدم که تو را با سپاه و تیغ بگیرم          مرا به تیر نگاهی تو بی سپاه گرفتی
که گفته کشتی نوح تو مهربان تر از اویی        که حر بد شده را هم تو در پناه گرفتی
صلی الله علیک یا اباعبدالله از شما ممنونم حاج آقای حجت الاسلام عاملی و خیلی ممنون از توجه و عنایت و حسن ختام برنامه امروز تلاوت آیات خواهد بود عزیزانم صفحه 140 را تلاوت خواهند کرد آیات نورانی سوره مبارکه انعام حاج آقای حجت الاسلام عاملی دعا بکنند حالا که حالمان خیلی خوب است انشاء الله آیات را بشنویم.
حجت الاسلام عاملی: دعای بسیار جامع از رسول خدا هست اونقدر پر بار است اِلهی اَصلِح لی دینی، الّذی هُوَ عِصمَةُ اَمری (احادیث حضرت فاطمه زهرا) خدایا دینم را به خودت سپردم مبادا من دین خودم را از دست بدهم و عصمت امر من یعنی حفاظت من در این دنیا که سالم زندگی کنم سالم خارج بشوم با دین من است من را کمک کن روی دینم معامله نکنم و اصلح لی دنیایی التی فیها معاشی و معاش من هم دنیای من است اونجا معاش من را اصلاح کن از راه حرام من به خانه خودم و بچه های خودم پول حرام نیاورم و اصلح لی آخرتی التی فیها معادی خدایا آخرت ابدیت من است من را کمک کن روی ابدیتم معامله نکنم با لذات مقطعی واجعل الحیات زیادت لی فی کل غیر هر روز که من بر عمرم اضافه می شود این سبب زیادت خیر بشود ارزش داشته باشد که من زنده باشم نه اینکه من هر چقدر زیاد عمر بکنم سیئاتم بیشتر بشود و الموت راحت لی من کل شر مرگ من هم تمام شده تمام شر و سختی ها و گرفتاری ها و غم وغصه باشد یعنی انگار تازه متولد شده ام به عالم جدیدی که اساس پذیرایی اش را با روح و ریحان توست مرگ اینطوری باشد برای من
شریعتی:  خیلی ممنون متشکر از شما حاج آقای حجت الاسلام عاملی ممنونم محتاج دعای خیر شما هستیم و برای مادعا کنید و ما هم دعاگوی شما هستیم ممنون از لطف و عنایت و نگاه پر محبت شما آیه 95 تا 101 سوره مبارکه انعام صفحه 140 قرآن کریم تا سلامی دوباره و دیداری دوباره در پناه قرآن باشید و پیامبر و اهل بیت ممنون و متشکر از شما

لینک کوتاه :

darolershad.org/?p=21719

جدیدترین عناوین خبری

پربازدیدترین خبرها

مطالب مرتبط

ثبت دیدگاه

یک پاسخ ارائه کنید