ملایی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ وَ بِه نَسْتَعِین إِنَّهُ خَیرُ نَاصِرٍ وَ مُعِین». بینندگان محترم برنامه سمت خدا، سلام بر شما. به برنامه این نوبت از پنجشنبههای نورانی سمت خدا خوش آمدید. امیدوارم برنامه امروز را تا پایان شما بینندگان محترم شبکه سه سیما، بینندههای محترم شبکه محترم افق، شنوندههای گرامی رادیو معارف و بینندههای شبکه جهانی ولایت همراهی بفرمایید و از آن چه در این برنامه تقدیم شما خواهید شد راضی باشید و هر آن چه خواهیم گفت و خواهیم شنید و تماشا خواهیم کرد جزو بهترین اعمال و عبادات ما محسوب بشود. و همین طور امیدوارم در دنیا زیارت و در آخرت شفاعت ارباب بیکفن، اباعبدالله الحسین(سلام الله و صلوات علیه) نصیب همه ما باشد. به رسم پنجشنبههای گذشته در خدمت حجت الاسلام والمسلمین سیدحسن عاملی عزیز و گرانقدر هستیم و قرار است که از محضرشان فیض ببریم. سلام علیکم، «اَعظَم الله اُجورَنا وَ اُجُورَکُم».
حجت الاسلام عاملی: وعلیکم السلام و رحمه الله. خدمت همه بینندگان مکرم، هموطنان عزیزمان، جای جای وطن عزیزمان ایران عرض ادب و احترام دارم، دعا دارم. ایام، ایام عزا است. حضرت آقای ملایی ما هیچ وقت تسلیت نمیگوییم در عزای حضرات معصومین. علتش هم این است که «صَلِّی یُصَلِّی تَسلیه» به معنای فراموشاندن است و ما قرار نیست امام حسین را فراموش بکنیم، امام حسین باید در زندگی ما حضور داشته باشد. پیغمبر ما فرمود عترت و قرآن از هم جدا نمیشوند. یکی از بارزههای مهم قرآن جَری است. جَری یکی از دلالات مخصوص قرآنی است. «القُرآنُ یَجرِي کَما تَجرِي الشَمس»، اصطلاحی است که علامه طباطبایی درست کردند و به جا درست کردند. قرآن دلالتش گاهی تفسیر است، گاهی جری است. در تفسیر مورد معین و مشخص است، سریان ندارد. «إِنَّما یُریدُ الله لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ » دیگر به کس دیگر شامل نمیشود، یا آیه مودت به کس دیگری شامل نمیشود. اما جری جوری است که مصداق بارز را در هر دوره تعیین میکند، تکلیف آن را مشخص میکند، یعنی قرار نیست قرآن در پستو بماند، قرآن باید در هر دوره حرکت بکند، وظیفه همه را مشخص بکند، جری تابع دلالات لفظی نیست، یعنی وقتی که میگوییم این آیه شامل است به فلان کَس آن جا نمیشود کسی بگوید که با چه دلالتی، دلالت تطابقی، تضمنی، التزامی، این حرفها نیست. قرآن این جوری است. اهل بیت هم که از قرآن جدا نمیشوند پس اهل بیت هم جر دارند، یعنی امام حسین در هر دوره باید تکلیف همه را مشخص بکند. کسی زنجیر بزند، سینه بزند، بگوید من با هیچ چیز دیگر کار ندارم. امام حسین این جوری نیست. اگر کسی بیاید بگوید که امام حسین محصور میشود در حسینیه، خدا محصور بشود در مسجد، عیسی محصور بشود در کلیسا، این دین ما نیست. امام حسین قرار نیست بنشیند در حسینیه و با اوضاع جامعه ما امت اسلامی کاری نداشته باشد بلکه تکلیف را مشخص میکند. خودش هم فرمود من با مثل یزید کار دارم، نگفت با یزید کار دارم. یعنی دستش را گذاشت روی حرم قدرت و بیان کرد که اصلاحات باید از حرم قدرت شروع بشود که هیچ کس جرات ندارد که به آن جا نزدیک بشود. قرضم این است که امام حسین جری دارد، ائمه ما جری دارند، یعنی جریان دارند، سریان دارند در جامعه ما و قرار است که تکلیف همه را مشخص بکنند. وظیفه ما در برابر آمریکا چیست، وظیفه ما در برابر اسرائیل چیست. اگر امام حسین الان بیاید با چه کسی درگیر میشود. تفکر یزیدی که مانده است، با خود یزید که کار نداشته است. با تفکر یزیدی، تفکر سفیانی، کار داشته است. در برائت، برائت، برائت هم میخوانیم زیارت عاشورا، برائت از صرفاً یزید و اطرافیان یزید نیست. این برائت برای تمام ادوار تاریخی است. لذا محرم میدان بزرگی است تا امت به وظیفه آسمانی خود عمل بکند، همان وظیفهای که خدای متعال ماموریت داد به حضرت اباعبدالله الحسین تا وظیفه امت را مشخص بکند. یعنی ماموریت، ماموریت شخصی نیست. فرمود: «وَ لَکُم فیهِ اُسوَه» پشت سر من بیایید. و فرمود هر کس برای درد شمشیرها، درد نیزهها، تحمل دارد بیاید. روز هشتم ذیالحجه که خطبه خواند یا در عثنی، گفت هر کس با من نیاید، آنهایی که تحمل درد شمشیر، تحمل درد نیزه را دارند با من بیایند. و «هَل مِن ناصِر» او هم «هَل مِن ناصِرِ» تاریخی است. هفت جا «هَل مِن ناصِر» گفته است، شما هم در زیارت نامهاش هفت بار میگویید «لَبِیکَ یاداعِي الله». «إِن لَم تَکُن یُجِبکَ بَدَنِی عَندَ استِغاثِتکَ وَ لِسانی استِنصارِک» اگر آن زمان نبود که بدن من، زبان من، به تو لبیک بگوید الان خون من، گوشت من، پوست من، قلب من، مغز من، به تو لبیک میگوید. چقدر خوب است که ما صادقانه لبیک بگوییم. قرضم این است از این مقدمه که ما قرار نیست امام حسین را در سال 60 هجرت دفن بکنیم.
ملایی: یک تسلیتی هم بگوییم و…
حجت الاسلام عاملی: بله. قرار نیست نگاه عتیقهای داشته باشیم. قرار است یک رابطهای بین خودمان و امام تعریف بکنیم. اگر رابطه شما با امام این است که در عزایش گریه کنید و خرما بخورید، در تولدش هم شیرینی بخورید، چه بد رابطهای دارید با امام حسین. امام حسین از شما بری است. آنها گفتند «اعَینُونا» خودتان را به ما شبیه بکنید. «اعینُونی» امیرالمومنین فرمود، «اعَینُونی بِوَرَعِ وَ اِجتِهاد وَ عِفَةٍ وَ سَدادِ». چقدر عالی است. «اعَینُونی» کمک کنید اما با پول نه، «بِوَرَعِ» با واهمه قدسی، با کف نفس، «وَ اِجتِهاد» تلاش بکنید، زحمت بکشید، تنبل نباشید، امت تنبل نباشید. امت دارای اجتهاد یعنی شب و روز کار کنید تا امت اسلامی سربلند بشود. «وَ عِفَةٍ»؛ عفت فقط در شهوت نیست، در بیت المال عفت داشته باشید، در بازار عفت داشته باشید، در اقتصاد عفت داشته باشید، در انتخابات عفیف باشید. «کادَ العَفیف أَن یَکُونَ مَلَکً مِنَ المَلائِکَ».
ملایی: «کادَ العَفیف أَن یَکُونَ مَلَکً مِنَ المَلائِکَ». چه جایگاهی.
حجت الاسلام عاملی: بله. آن اولش عجیب است. حضرت فرمود کسی که شمشیر دستش گرفته است در صف اول جهاد میکند، در معرض شهادت است، او افضل از کسی نیست که «قَدَرَه وَ عَفوَ» میتواند به بیت المال خیانت بکند اما عفت ورزیده است، میتواند با این امضای طلایی سو استفاده بکند اما عفت ورزیده است. عفت حالت اعتدال خواستن است. خواستن فقط شهوت نیست، مقام میخواهد، کیاست میخواهد. فردا میخواهد مثلاً نماینده مجلس بشود با عفت، عفیفانه. وقتی که به عنوان مسئولیت شرعی میخواهد وارد بشود چه داعی است برای چیزهایی که در شأن ملت امام نیست، در شأن یک شیعه نیست. حالا فرمود که «کادَ العَفیف» نزدیک است که عفیف بشود، «مَلَکً مِنَ المَلائِکَ». چرا؟ چون ملائکه نورانیت محض است، ملکِ ملک میگویند چون خبر از غضب نیست، خبر از شهوت نیست. نورانیت محض است. «لَا یَعصُونَ الله ما أَمَرَهُم»؛ بحث ملائکه همین است. «لَا یَعصُونَ الله ما أَمَرَهُم».«عِبادُ المُکرِمُون لَا یَعصُونَ الله ما أَمَرَهُم» جایی که امری وارد شده است در برابر امر عاصی نیست. انشاءالله در این ایام بسیار قدسی محرم ما بتوانیم محرمیت با امام حسین، محرمیت با مرام امام حسین. کسی عبای امیرالمومنین را بوسید، گفت ولایتی نیست که عبای من را ببوسد، من مرام دارم، من فکر دارم، آن را ببوس. یک وقتی یک غذایی آوردند برای رسول خدا، غذا را خورد، تهمانده که بود یک آبی بود وضو گرفت، اصحاب برداشتند خوردند. حضرت گفت چرا این کار را کردید؟ گفت برای این که شان شما جوری است که همه چیزتان مبارک است. حضرت فرمود واقعاً اگر این اعتقاد را دارید پس دروغ نگویید، خیانت نکنید. دانه دانه آنها را شمردند. یعنی اگر قصد تبرک داری تبرک از مکارم اخلاقی، آن میشود دین.
ملایی: تشفی از آن بجوی.
حجت الاسلام عاملی: بله. نه این که آداب شکلی، آداب شکلی، آداب شکلی. مدام آداب شکلی درمیآوریم، پیرایهها را به دین میبندیم. آداب شکلی که زیر آن پیام فاخر نباشد بزن به دیوار. حج الان آداب شکلی است، طواف میکنی هفت بار. چرا؟ چون جهنم هفت در دارد، هفت در جهنم را میبندی. گوش یک در آن است، زبان یک در آن است، گوش شما یک در آن است، دست شما یک در آن است، زبان شما صحبت کردن، دهان شما خوردن.
از راه خلق و خو و سیرت زشت
هفت دوزخ تویی هشت بهشت
انشاءالله امام حسین ما را بپذیرد. «وَ ما کُنتُ مُتَخِذَ المُضِلِّینَ عَضُدا»؛ حضرت فرمود من هر کسی را به اردوگاه خودم راه نمیدهم. به به به. «وَ ما کُنتُ مُتَخِذَ المُضِلِّینَ» تو مضل هستی، اضلال میکنی، گمراه میکنی مردم را. یک کاری کردی آبروی نظام اسلامی را ریختی یک عده گمراه شدند، اختلاس کردی یک عده بدبین شدند، گمراه شدند، مکشفه لباس که در شان بالاخره حضور اجتماعی نیست، حضور انسانی نیست. زن باید در جامعه حاضر بشود اما حضور انسانی نه حضور جنسیتی، حضور انسانی خدا. خدا میگوید: «وَ قَرنَ فِي بُیُوتِکُنَّ»، دنبالهاش میگوید: «وَلَا تَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجَاهِلِیَّةِ الأُولَی»، خودش تفسیر میکند. خانه نشستن یعنی اگر قرار است تبرج جاهلی بکنی در خانه بنشین، خودش تفسیر میکند. آن وقت شدی مضل. خدایی نکرده در منزل برای بچه دروغ گفتی هیبت پدری شکست، مادر یک ضعفی از خودش نشان داد هیبت مادری شکست. یک دختر خانمی که راه خلاف رفته بود در دادگاه گفتند چرا این گونه شدی؟ گفت مادرم باعث شد. گفتند چرا؟ گفت چون مادرم در خانه لباس جلف میپوشید، میگفت این شوهرم است، این هم پسرم است، لباس جلف. در روایت است که یک آقایی از رسول خدا پرسید خانم من میخواهد برود به منزل پدرش، اجازه بدهم؟ گفت بله، اجازه بده اما از جهت این که وقار، حریم، حفظ بشود این نباید شکسته بشود. غرضم این است که امام حسین فرمود: «وَ ما کُنتُ مُتَخِذَ المُضِلِّینَ عَضُدا» من احتیاج به انسان مضل ندارم. شب عاشورا گفت بروید، روز عاشورا گفت بیایید. یاد خیری بکنیم از حضرت آیت الله حائری شیرازی. آقای حائری شیرازی نکات و لطایف خوبی داشت، استنباطات بسیار خوبی داشت و مردم بسیار متفکری بود. بک بحثی داشتند آن زمان که چطور میشود که شب میگوید بروید، حتی صورتش را به قمر بنی هاشم گرفت، گفت برادرم تو هم برو، صورتش را گرفت به حضرت علی اکبر، گفت پسرم تو هم برو. یعنی در برابر 30 هزار لشکر میخواهد تنهای تنها بماند. یک وقتی من در تلویزیون علویون ترکیه بحث داشتم، آنها چون آن چنان علاقه به شریعت ندارند، به مباحث عرفانی علاقه دارند، وظیفه من شد که از عرفان امام حسین صحبت بکنم. چه عرفانی بالاتر از این که در برابر 30 هزار لشکر، توحید را ببینید. اصلاً حساب استقلالی باز نکرده است برای اسباب ظاهری. «جَعَلُوهُ فِي مِثلِ الحَلقَةِ» حسین حلقه در محاصره است اما از فتح و ظفر صحبت میکند. «مَن لَحَقَ بِي استُشهِد وَ مَن تَخلَف لَم یُدرِکَ الفَتح» تنها کسی که در محاصره در طول تاریخ از پیروزی صحبت میکند امام حسین ما است. شان امام حسین فقط از قصابی و کشتن و جنایت و اینها نیست، این روحیات است. یک شاعر عرب به رسول خدا میگوید یارسول الله، من درباره امام حسین به تو تبریک بگویم یا تسلیت بگویم، امام حسینی که از فتح و ظفر صحبت میکند با این که در محاصره است. اینها کربلا را درست کرده است. حالا غرضم این بود که ما سهم خوبی داشته باشیم از حضرت اباعبدالله الحسین از تفکراتی که داشته است، مرامی که داشته است، شعارهایی که داشته است، انگیزههایی داشته است و این که درباره امام حسین میگویند کار امام حسین فرار بود، میگوییم «وَلا اَفِرُّ مِنهُم فِرار العَبید» گفت من فرار نمیکنم. «وَالله لا أُعطیکُم بِیَدِی إِعطاءَ الذَلیل» اصلاً دستم را هیچ وقت دست یزید نمیگذارم. گفتند دست یزید نمیگذاری پس فرار کن، گفت: «وَلا اَفِرُّ مِنهُم فِرار العَبید». به او گفتند که امن نیست عراق، به یمن برو. فرمود شما میگویید عراق امن نیست، اگر کل دنیا برای من امن نباشد «لَما بایِعَتُ» من بیعت نمیکنم.
ملایی: استاد عاملی یک پله ببرید ما را بالاتر. بگذارید این گونه بگویم. یک عبارتی را فرمودید، حضرت اباعبدالله فرمود که کسی که این جوری نیست دور و بر ما نیاید. درست است؟ من میخواهم بگویم که یک پلی اگر بخواهیم بزنیم بین آن چه که تا این جا از زبان حضرتعالی شنیدیم و بینندههای جان دیدند با بحثی که تا هفته قبل تا یک جایی ما را راهبری کردید از مسیر امام حسین(ع) میشود مغازله کرد با خدای متعال و خدا از آن طرف؟
حجت الاسلام عاملی: بله. یک عاشورایی ما درباره امام حسین صحبت کردیم، آن بحث را عزیزان حتماً گوش بدهند. یعنی عارف هر کاری انجام میدهد میگوید نشد، نشد، نشد. طبیعت جمال خدا این گونه است، طبیعت ابدیت این گونه است، هر چه انجام میدهد میگوید نشد. بعضی از انحرافات هم از همین جا شروع شده است، یعنی ریاضات شاقه، رهبانیت، عزلت، ریاضات غیرشرعی، چون هر چه انجام داده است میگوید نشد. گفتن این خیلی آسان است، خیلی، اما فهم حقیقت این جمله که باید یک کسی لمس بکند آن جمال را، لمس بکند آن هیبت را، لمس بکند که در برابر چه ذات لایتناها قرار گرفته است. رسول خدا آن قدر عبادت کرد خدا گفت «ما اَنزَلنا عِلَیکَ القُرآنَ لَتَشقی» چون هر چه انجام میداد میگفت نشد. آخر سر هم گفت: «لا أَحصی ثَناءَ عَلَیک، أَنتَ کَما أَثنَیتَ عَلی نَفسَک». ماند. خدایا ما نمیتوانیم تو را ثنا بکنیم، تو خودت خودت را باید ثنا کنی. «ما عَرَفناکَ حَقَّ مَعرِفَتِک وَ ما عَبَدناکَ حَقَّ عِبادَتِک» عبادت پیغمبر باید به کنه آن برسید بعد بفهمید من چه میگویم. عبادت پیغمبر است که حضرت امام در درس اخلاقشان میگویند جن و انس جمع شوند بخواهند یک «لا الهَ الَّا الله» پیغمبر را بگویند نمیتوانند.
ملایی: آن وقت این پیغمبر با این جنس و این سطح از عبادت میگوید «ما عَبَدناکَ حَقَّ عِبادَتِک».
حجت الاسلام عاملی: نشد. حضرت زهرا(س) پاهایش مثل پیغمبر ورم کرد، یعنی هر چه عبادت میکند میگوید نشد. «یُوتُونَ ما آتُوا وَ قُلُوبُهُم وَجِلَة». چرا «قُلُوبُهُم وَجِلَة»؟ دنبالش را ببینید، «أَنَّهُم إِلی رَبِّهِم راجِعُون». آن «أَنَّهُم إِلی رَبِّهِم راجِعُون» همه چیز را زد، همه چیز را به هم ریخت که «أَنَّهُم إِلی رَبِّهِم راجِعُون» ما قرار است در برابر ذات لایتناها قرار بگیریم، به ملاقاتش برویم که این قدر خدا صحبت کرده است «یاایُّهَا الإِنسانَ إِنَّک کادُحَ إِلی رَبِّکَ حَدحاً فَمُلَاقِیهِ». «وَ أَنَّ إلی رَبِّکَ المُنتَهی» در انتهای راه خدا ایستاده است. عارف در چنین شرایطی چه عملی انجام میدهد؟ میگوید نشد، نشد. شب که تمام میشد امام سجاد میگفت خدایا شب تمام شد ولی من سیر نشدم، نشد. رسول خدا فرمود کسی که عطش دارد آب بخورد عطشاش برطرف میشود، گشنه باشد غذا بخورد گشنگیاش برطرف میشود، «وَ أَنَ لااَشبَهُ مِنَ الثَناء» من هر چه در محاضات ذات احدیت قرار میگیریم «لااَشبَه».
ملایی: سیر نمیشوم.
حجت الاسلام عاملی: در چنین شرایطی برای عارف یک زمینهای فراهم بشود که همه چیزش را برای خدا فدا کند. یک ابتهاجی دارد که هیهات، هیهات. هر کس این ابتهاج را بفهمد.
ملایی: چگونه بزنگاه آن را آدم میتواند پیدا کند؟
حجت الاسلام عاملی: این عبادات خالصانه و معرفت. عبادات خالصانه باشد علم میآورد. «إِتَّقُ الله وَ یُعَلَّمَکُم الله». «مَن عَمِلَ بِما عَلِم وَرَثَهُ الله عِلمَ ما یَعلَم»؛ این علم مدرسه نیست، هر کس به آن که میداند عمل بکند علمش اضافه میشود این برای مدرسه نیست. علامه طباطبایی میگوید که واجبات همه تزریق دارو است، بیمار روی زمین خوابیده است، مدام دفعتاً درست نمیشود. لحظه لحظه بیمار که داروها را میخورد آرام آرام خودش را پیدا میکند بلند میشود. این واجبات و محرمات مثل دارو میماند، برای روح انسانی، مدام رفته رفته اعتلا پیدا میکند، ارتقا پیدا میکند، ازدحات پیدا میکند. یک وقت میبینی که چشمش باز شده است، یک وقت میبینی که یک سنخیتی با عالم بالا پیدا شده است، یک وقت میبینی بدن این جا است، روح بالاست. «تَصِیرُ الاَبدانِ مُعَلَقَةٍ اَرواحُنا بِالمَحَلِ الاَعلی» روح در محل اعلی است. به تعبیر بعضی از عرفا گفت استاد آن کسی است که آن جا ببیند، این جا بگوید.
ملایی: این استاد است.
حجت الاسلام عاملی: این استاد میشود، این دیگر محشر میکند. شهاب الدین سهروردی میگوید من فقط یک سوره بلد هستم آن هم از استادم یاد گرفتم. چه بلد بودنی است این، نباید اینها را استبعاد کرد. یعنی چنان تسخیر شده است در این دو سوره. حالا برمیگردیم به حضرت اباعبدالله. در آن شب، دعای عرفه را شما بخوانید یک اقیانوس کم است، شما لفظ دیگر پیدا کنید. یعنی کسی بخواهد این دعا را انشا بکند پشت این دعا اقیانوسی از علم بگویم کم گفتم. ترکیباتش را ببینید، مفاهیمش را ببینید، اسراری که در آن است، توحیدی که در آن است. اصلاً علامه طباطبایی فرمود انفجار توحید است. «إلهی حَقِّقني بِحَقائِقِ اَهلِ التُوحید»، آن را حضرت فرمود مستجاب شد، کربلا درست شد. استاد ما میگفت آن دعا مستجاب شد کربلا درست شد. «إلهی حَقِّقني بِحَقائِقِ اَهلِ التُوحید». عطش دیگر به جایی رسیده است نمیتواند بماند. حالا زمینهای فراهم شده است خدا خواسته است، همه چیز خود را به من فدا کن. ابتهاجی که دارد. «إِلهی رِضاً بِرِضا»، «رِضا» معنیاش این است که روغن ریخته دیگر صبر نکنم چه کار کنم، دیوار ریخته است حالا صبر نکنیم که هنر نیست. امام صادق، منسوب است به حضرت، فرمود: «وَ تَفسیرُ الرِضا سُرورُ القَلب» آن جوری که تسلیم در منازل سلوک بالاتر از تفیض و اینها است. توکل، بالاتر از اینها است. توکل یک چیزی داری، برای آن چیزت خدا را وکیل میگیری، پس هنوز چیز داری. تفویض واگذار میکنی، یعنی یک چیزی داری که این را واگذار میکنی در حالی که هیچ چیزی نداری.
نیستم نیست که هستی همه در نیستی است
هیچم و هیچ که در هیچ نظر فرمایی
آن مقام تسلیم است. در منزل تسلیم مراتب الی ماشاءالله. یک وقت تسلیم شده است از سر ناچاری است، یک وقت تسلیم شده است با جزع و فزع، ثوابش را ضایع کرده است، یک وقتی تسلیم است مثل امام حسین که «إِلهی رِضً بِرِضائِک». امام صادق فرمود: «وَ تَفسیرُ الرِضا سُرورُ القَلب»، «سُرورُ القَلب» یعنی خوشحالم که برای من چنین تصمیمی گرفتی. «ما رَأَیتُ إِلَّا جَمیلاً» حضرت زینب فرمودند آن وقت خبرنگار یزید میگوید. میگوید که چیزهایی نوشتنی زیاد بود در کربلا وقتی به آخر میرسید حادثه، نوشتنی زیاد بود، ولی من برای یزید فقط از امام حسین نوشتم. علتش این است که هر چه شهید میآمد صورتش نورانیتر میشد.
من آن نیم که شوم مست هفت خط قدح
مگر شراب ناب شهادت کند اثرم
حضرت اباعبدالله الحسین ما نمیتوانیم تصور بکنیم که در آن معامله با خدا چه ابتهاجی داشته است در آن لحظه که عزیزانش را که برای خدای متعال فدا کرده است، یعنی یک چیزی که آرزوی یک عارف کامل دلسوخته است که خدایا راضی شدی. تمام همه چیزش را بدهد، خودش را فدا کند در برابر ذات لایتناها. فلذا کربلا «بَصائِرُ العَشّاق» است. وقتی که امیرالمومنین میرفتند صفین، رسیدند به زمین کربلا. زمین کربلا که رسیدند این طرف را که نگاه میکردند گریه میکردند، لشکر هم همه حیران این بیابان چه خبر است. آن جا را نگا میکردند گریه میکردند. ناگهان یک نقطه رسیدند غش کردند. خدا رحمت کند شیخ جعفر شوشتری را، میگوید من اعتقادم این است که به گودال قتلگاه رسید، در آن گودالی که خون قلبی ریخته شد که وحی از آدم تا خاتم در آن قلب جمع شده بود. «جَعَلتُهُ خازِنَ وَحیی». حضرت زهرا که مطلع شده بود این بچه چه عاقبتی دارد خیلی بالاخره در آن باب متاثر بود. مادر است دیگر، مادر است. الان میخواهد یک اشعاری در گهواره بخواند، یک ناز و نوازشی بکند طفل را، خیلی برایش سخت است. خدا هشت کادو فرستاد برای حضرت زهرا در ولادت امام حسین. یکی این است که «جَعَلتُهُ خازِنَ وَحیی» قلبش را کردم خازن وحی خودم. یک لقب امام خازن است. تمام امامها خازن هستند. احکامی که نازل شد برای پیامبر همه را که نمیتوانست در 10 سال بگوید. کجا رفت؟ رفت خزانه. امام خازن است. «السَّلامُ عَلَیکَ یا خازِنِ الکِتابِ المَسطُور»، در زیارتنامه امام حسین میخوانیم.
ملایی: یا تعبیر «خزائِنَ وَحیِ الله».
حجت الاسلام عاملی: بله، احسنت. حضرت زهرا که اولش قضیه دید این جوری است یک جملهای گفته است خیلی سنگین است. گفت پدرجان، هنوز حامله بود. پدرجان، آقارسول الله رفت سجده بلند شد آن قدر گریه کرد. روضه خوان امام حسین، پیغمبر است. کسی میگوید اهل سنت هستم باید گریه کند، باید عزاداری کند، چون پیغمبر عزاداری کرده است. آن قدر برای امام حسین عزاداری کرده است. من از یکی از عزیزانم پرسیدم که چرا شما برای امام حسین عزاداری نمیکنید، چرا روضه نمیخوانید، پیغمبر این قدر روضه خوانده است. روضههایش را بخوانم مفصل است. گفت برای مرده نمیشود گریه کرد ولی برای زنده میشود گریه کرد. امام حسین زنده بود پیغمبر روضه میخواند. وقتی مرد نباید دیگر گریه کرد و روضه خواند. گفتم چرا؟ گفت برای مرده گریه کنی نشان نارضایتی نیست، برای مرده گریه کنی نشان نارضایتی است. گفتم این را به من گفتی به کس دیگر نگویی، پاک آبروی تو میرود. ما آذریها میگوییم «دانوش آبِروی گِدسی» یعنی صحبت کند آبرویت برود. یعنی چه. ممکن است شما برای مرده گریه کنی نارضایتی نباشد، ممکن است برای زنده گریه کنی اوج نارضایتی باشد. یعنی این کار خداست که محروم کرده است. دیگر این گونه بگویم. آقا رسول الله گریه کردند برای امام حسین. حضرت زهرا گفتند که پدر، این طفل که قرار است این گونه بشود… .
ملایی: در حالی که هنوز حمل است.
حجت الاسلام عاملی: بله. من این طفل را نمیخواهم. جبرئیل نازل شد، گفت یارسول الله، به زهرا بگو مزد خونِ گلوی حسین امامت است. تا صحبت امامت شد حضرت زهرا عرض کردند راضی هستم. حالا شما فرمودید، ما این بحث را وارد شدیم که مسئله کربلا که مطرح شد.
ملایی: از مسیر اباعبدالله.
حجت الاسلام عاملی: بله. حضرت اباعبدالله الحسین بالاخره آن معرفتی که به خدا داشته است که ما داریم در اوصاف خدا صحبت میکنیم که یکی از اوصاف خدا این است که با نظر عشق به انسان صحبت کرده است، در مقام عاشق نشسته است. خدایی که آن جمال را دارد، آن جلال را دارد، آن جبروت را دارد. «وَ إِنَّا لَمُوسِعُون» کائناتی که هر لحظه هزاران کهکشان درست میشود. آیه قرآن میخوانم. «وَ یَخلُقُ مَا لَا تَعلَمُون» چیزهایی خلق میکند که اصلاً شما نمیدانید. آن خدای به آن عظمت این قدر حساب برای انسان باز میکند. و لذا حضرت در برابر چنین عظمتی بیاید خودش را فدا بکند، بیاید فرزندانش را فدا بکند، بیاید اهل بیت او اسیر بشود. کسی که از دور نگاه میکند خیال میکند که امام حسین عجب مصیبتی دیده است. یک آقایی کتاب نوشته است، گفته است که «غَفَرَکَ الله یاحُسِین» خدا از گناهانت بگذرد چرا به حرف ابن عباس گوش ندادی وقتی به محاصره افتادی گفتی «لِلهِ دَرُّکَ یابنَ عَباس» آفرین بر تو ای عباس. استاد ما آقای اجتهادی جواب او را نوشته است، در کتابی نوشته است گفته است «لاغَفَرکَ الله» خدا تو را نبخشد که در برابر امام حسین این گونه گفتی. چهار هزار فرشته آمدند مساعدت امام حسین، حضرت نپذیرفت، گفت اگر شما من را کمک بکنید «هذه خلقَ مَعکُوس» پس این ملت را خدا با چه امتحان بکند، این ملت معکوس را، ملتی که امامش را بکشد، ثروت اصلیاش را ضایع بکند، ثروت اصلیاش زیر سم اسبها بگذارد، این ملت معکوس میشود. برای هفت درهم بیاید کربلا، برای چند مَن گندم بیاید کربلا امامش را بکشد. چهار هزار ملک وقتی که امام حسین شهید شد گفتند خدایا حسین شهید شد، چه کار کنیم. گفت بمانید در کنار قبر حسین گریه کنید، «شافاً قُبراً» خاک آلود، پریشان. تنها کسی که قبرش باید ملائکهای باشند که گریه بکنند امام حسین است. همه باید برای امام حسین گریه کنیم. گریه برای امام حسین دافع بلا از امت است. کل امت دست به دست هم بدهند جشن بگیرند که حسین شهید شد امت عوض نمیشود. «وَلَولَا دَفعُ اللهِ النَّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ» ذیل این آیه را نگاه کنید، امام صادق فرمود شما را خدا میگوید، اگر این گریهها نباشد، این عبادتها و اهل بیت نباشد، همه دست به دست هم بدهند وصیت پیغمبر، اراده خداوندی، راجع به امامت این گونه پایمال بشود. راوی میگوید من رفتم محضر امام صادق دیدم به پای خود میزند گریه میکند. گفتم چرا گریه میکنید؟ گفت خدا به خاطر کربلا غضب کرد ظهور فرزندم مهدی را به تاخیر انداخت. بزرگترین فاجعهای که بر کربلا مرتتب شد همین است. قرار نبود حضرت بیایند پرده غیبت بروند.
پریرو تاب مستوری ندارد
چو در بندی سر از روزن برآرد
«لُطفُها» خواجه نصیرالدین طوسی میگوید وجود او لطف است. «وَ تَصَرَفُهُ حُکمٌ آخَر» حکومتش یک لطف دیگر و «وَعَدَمُهُ مِنَّا». ما خودمان باعث شدیم. در کربلا آن وقت حضرت اباعبدالله الحسین چنان در ابتهاج بود. بگذارید از استاد خودم از آقای پهلوانی یادی بکنم که وقتی از اسب افتاد پایین گفت «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِالله». اول گفت «بِسْمِ اللَّهِ» دید اسم حائل شد، اسم را گذاشت کنار، «وَ بِالله».
ملایی: به خود خدا.
حجت الاسلام عاملی: ما چه میفهمیم از مقام امام حسین، چه شباهتی به امام حسین داریم. آن عرفانش، آن دعایش، آن نجوایش، آن نیایش او، آن قدرت حماسی، آن شجاعتش. هر چقدر فشار میشود به حضرت زینب خطبهها حماسی میشود.
ملایی: استوارتر میشود این قامت.
حجت الاسلام عاملی: هر چقدر فشار بر امیرالمومنین میشود یعنی همه نور واحد هستند و امیرالمومنین تنهای تنها ماند. گفت حالا که مرا تنها گذاشتید تنهایی میروم جنگ، امیرالمومنین گفت، «ضَربُ البِلمَشرِفیه» آن شمشیری که داشت از مشارف یمن آمده بود، «ضَربُ البِلمَشرِفیه». «تَطیرُ مِنهُ الهامّ»، «هامّ» یعنی استخوان سر. این استخوان سر را تمامش را میپرانم. «وَ تَطیرُ مِنهُ سوائِدِ» این پاها و دستها همه را قطع میکنم. یعنی هر چقدر فشار بیشتر میشود اینها یک خانوادهای هستند تنازل ندارند. شیعه کسی است که تنازل ندارد، کسی که تنازل دارد اصلاً شیعه را نفهمیده است، هویت شیعه را نفهمیده است، غدیر را نفهمیده است، عاشورا را نفهمیده است، مهدویت را نفهمیده است، بعثت را نفهمیده است. در راس آن خود پیغمبر. پیغمبر را گفتند یامحمد، هر چه میخواهی به تو بدهیم دست بردار از این حرفها. گفت آفتاب را بگذارید دست راست من، ماه را بگذارید دست چپ من، من تنازل نمیکنم. یعنی دنیا سهل است، من را بر منظومه شمسی مسلط کنید. امام حسین در کربلا آن قدر صورتش نورانی شد این همه را که میفرستاد آخر سر همه رفتند، هیچ کس نماند. ماند امام حسین، میدان، خانمها، دشمنی رذل. حضرت فرمود: «هَل مِن ناصِرِ یَنصُرُني». خیمهها تکان خوردند. یک طفلی آمد شمشیرش روی زمین کشیده میشد، گفت پسرم تو را که دستور داد که میدان بروی. گفت: «إِنَّ اُمّي اَمَرَت بِذِلِک» مادرم گفته است. گفت برگرد. مادرش به این پسر، پدرش شهید شده بود، مادرش گفت که حسین جان هنوز از قربانی است، تو باز هم قربانی داری. آن وقت چون «هَل مِن ناصِر» گفته بود این نباید زمین میماند. دو فرزند حضرت زینب آمدند. اینها نابالغ هستند، دیگر نوبت به نابالغها رسیده است. ای کاش ما هم آن جا بودیم. این دو تا نابالغ در روایت است در زیارت ناحیه مقدسه که در میدان یکی خودش را سپر کرده بود برای دیگری. امام زمان روضه این دو طفل را خوانده است. امام حسین نمیگذاشت اینها بروند، علی اکبر اذن خواست فوراً اذن داد، «إِستَأذَنَ فَأَذِنَ» چون بالغ است، اما این دو طفل را نمیگذاشت. آخر سر یکی برگشت گفت که دایی جان پدرم گفته است من نبینم بدون حسین برگردید مدینه. هر دو شهید شدند. آن وقت سومین نابالغ آمد، «السِیِّدُ المُمتَهَن القاسِمِ بنُ الحَسَن». امروز روز حضرت قاسم است، توسل کنیم به این سید دلشکسته، نوجوان دلشکسته. در کربلا در هجله حسین انشاءالله بخوانیم.
ملایی: الهی آمین.
حجت الاسلام عاملی: چپ نگاه کرد دید که امام حسین وعده بهشت داد. آنها که داخل چادر هستند، این که خارج چادر بود. 13 سالش بود، گفت عموجان «وَ أَنَ فِي مَن یُقتَل» من هم شهید میشوم. اول سوال کرد که در نظر تو شهادت چگونه است. گفت: «اَحلی مِنَ العَسَل». تا تاریخ نگوید که یک بچه ناآگاه فرستاد.
ملایی: به زور فرستادند یا ندانستند.
حجت الاسلام عاملی: یک جملهای گفت، اگر به بچههای عادی بگویید همان جا عمرش تمام میشود. گفت بله، شهید میشوی، ولی یک بلایی سر تو میآید اول که سر هیچ کس نمیآید بعد شهید میشوی. «بَعدَ تَبلُاَ بِبَلاءِ عَظیم». بچههای ما باشند زهرهشان میترکد، مدام میگویند چه، چه بلایی سر من میآید.اصلاً یک کلمه ضعف نیست. خاندان شجاعت است، صولت است.
ملایی: چرا بچههای ما، خود ما چه بسا.
حجت الاسلام عاملی: صولت امیرالمومنین خودش را نشان میدهد. روز عاشورا شد آمد. آن قدر اصرار کرد، امام حسین اجازه نداد. آن قدر تاخیر شد که دشمن خیال کرد که بهانه کردند امام حسین. آمدند بالا نگاه کردند، دیدند یک نوجوانی خودش را انداخته پای امام حسین میبوسد، التماس میکند که عموجان اجازه بده بروم. حضرت اجازه نمیداد، ظاهراً متوسل شد به نوشته ازفرر، دست انداخت گردن قاسم، قاسم را هم بغل کرد عمو را. آن قدر گریه کردند هر دو از حال رفتند، «حَتِّي غُشی عَلَیهِما». آن وقت این طفل میخواهد برود کربلا. عزیزان من به من ملحق بشوند، ما همه یک سفر معنوی برویم کربلا. کلاه خود را آورد دید نمیتواند، طاقتش را ندارد، کفش جنگی را آورد دید طاقت آن را هم ندارد. گفت پسرم پیراهنت را دربیاور. پیراهن را پشت و رو کرد. چرا؟ هیچ کس نمیداند. یقهاش را یک مقدار پاره کرد، چرا؟ این را هم هیچ کس نمیداند. عجیب است یک بند عمامه را باز کرد، یک بند را انداخت به صورت قاسم. بعضیها میگویند که این مثل امام حسن خیلی جمالش بالا بود، نخواست که این بچه چشم بخورد. یک عده میگویند نه، از آفتاب این بدن مبارک را حفظ بکند. یک عده میگویند نه، این را انداخت صورتش که دشمن متوجه نشود سر پایین است جسارت بکند. آن وقت وقتی خواست حرکت بکند آن قدر عطش شهادت را داشت یک بند کفش را نبسته بود. آن وقت حرکت کرد میدان، رجز خواند. یک مقدار انفعال، شکست، از خودش نشان نداد. «إِن تُنکِرُوني فَأَنَا ابنُ الحَسَن»، شروع کرد. رجز که خواند آن قدر به من تاثیر دارد. هر کس رفته داخل خیمه و میدان برگشته است، مثل حر، اینها همه از تشنگی امام حسین رجز خواندند. قاسم هم شروع کرد از تشنگی عمو گفتن. حالا ببینید که تشنگی امام حسین چقدر بوده است. در روایت است که آسمان را دیگر تار میدید. سه عضوش زخمی شده بود، چشم زخم، زبانش زخم بود، لبها زخم بود، جگرش زخم بود. جنگ را شروع کرد. چند نفر را به درک واصل کرد، از اسب افتاد پایین آمدند سرش را ببرند. امام حسین را صدا زد. هر کس زمین میافتاد امام حسین را صدا میزد، چرا؟ یک بار صورت امام حسین را ببیند بعد چشمش را ببندد. ولی قاسم صبر میکرد. صدا میزد نه برای آن مطلب، صدا میزد عموجان میخواهند سر من را ببرند خودت را برسان، «خَلِّصنی مِن هذه الظالِم». امام حسین که رسید چنان اذحام کردند که امام حسین نتواند آن شخصی که پایین آمده بود سرش را ببرد، ازدحام کردند اسبها را آوردند میدان که نتواند آن شخص امام حسین او را بکشد، قاسم زیر سم اسبها ماند. آن «تَبلُاَ بِبَلاءِ» همین بود. هر عارفی آرزو میکند ای کاش من جای قاسم بودم. راوی میگوید وقتی غبار نشست، دیدیم امام حسین سرش را گذاشته است روی زانو اما پاها را این بچه چنان روی زمین میکشد، یعنی حالت نزع عبور دارد. امام حسین آن جا یک جملهای گفته است که بزرگان و علما میگویند این جایی که ما هستیم این را نخوانید، این برای ما خیلی سخت است، شرمندگی امام حسین است. ما یک آقایی داشتیم میگفت من هیچ وقت روضه علیاصغر نمیخوانم چون از امام حسین خجالت میکشم که روضه علیاصغر بخوانم. یکی هم این بزرگوار است که امام حسین یک جملهای گفته است که چقدر سخت است برای من برسم بالین تو اما نتوانم کاری بکنم. روضه من این تکه آخر است، این روضه را میخوانم برای سرطانیها، کسانی که دستشان از همه جا کوتاه ست، غم و غصه خانه را گرفته است، گرفتارِ گرفتار هستند. این تکه خیلی عجیب است. امام حسین بچه را به سینه خودش چسباند و طرف خیمهها آورد. یک وقت دید این طفل را، این نوجوان 13 ساله را به سینه چسبانده بود، پاهای قاسم روی زمین کشیده میشد. خدا رحمت کند شیخ جعفر شوشتری را، میگوید سینه قاسم در سینه امام حسین باشد پاهایش زمین نمیرسد. چرا پاهایش زمین رسیده است؟ میگوید یکی از دو مصیبت بوده است. یا بدن قاسم متلاشی شده بود یا کمر حسین خمیده شده بود. «عَلی لَعنَةُ الله عَلَی القَومِ الظّالِمین».
ملایی: «عَلی لَعنَةُ الله عَلَی القَومِ الظّالِمین وَ صَلَی اللهُ عَلَیکَ یااَباعَبدِالله الحُسَین». جرعه نوشی سر سفره بابرکت محرم و عاشورا در برنامه سمت خدا به واسطه آن چه که تا این لحظه حضرتعالی برای ما گفتید جای سپاس دارد، ممنونم از شما. شنوندههای عزیز رادیو معارف، بینندههای خوب شبکه سه سیما، شبکه افق و همین طور شبکه جهانی ولایت، هر کس هر جا از هر طریقی دارید تماشا میکنید این برنامه را، هر لحظهای که احساس کرد آن جا جای آن است برای عاقبت به خیری ما هم دعا کنید. ما کنار شما هستیم و من و استاد این جا منتظر شما میمانیم، برگردید تا انتهای برنامه انشاءالله باهمدیگر باشیم. خیلی ممنون و متشکرم.
ملایی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». متشکرم از شما بینندههای گرامی که در این لحظههای ناب ما را دعا میکنید. و از جناب استاد عاملی عزیز میخواهیم که این دقایق پایانی سمت خدای امروز نکاتی قرآنی از آیاتی که با هم زمزمه کردیم یا شنیدیم برای ما داشته باشند.
حجت الاسلام عاملی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». صفحه 21، این آیه: «فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا ۖ وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ ۖ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ ۚ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ». اگر به حرف پیغمبر کسی گوش نداد، «وَإِنْ تَوَلَّوْا»، پر از اینها است. اینها را جمع کنید، ببینید خدا چه دستور میدهد. یک جا پیدا نمیکنید که بزن، بکش، اصلاً این حرفها نیست. الان میگوید: «وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ ۖ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ» خودم حسابشان را میرسم، یعنی برای روز قیامت میماند. این بسیار نکته بدیعی است که اگر پیغمبر با تو مخالفت کردند تو چه کار بکنی. بهترین سوژه برای پایان نامه عزیزان دانشجویان علوم قرآنی است که روش قرآن و رسول خدا با مخالفین چیست. هر کجا خدا گفته است «وَإِنْ تَوَلَّوْا» تکلیف رسول خدا را با مخالفین روشن میکند. صحبت از جنگ نیست، شمشیر نیست، کشتار نیست. الان من چند آیه را میخوانم لذت ببرید.
ملایی: بفرمایید.
حجت الاسلام عاملی: «فَإِنْ تَوَلَّوْا» چه کار میکنی، «فَإِنَّمَا عَلَیکَ البَلَاغُ المُبِینُ». آیه دیگر؛ «وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیکَ البَلَاغ». آیه دیگر؛ «فَإِنْ تَوَلَّوْا وَ ما اَرسَلناکَ عَلَیکَ في ذلک» اگر کسی اعتراض کرد تو چه کار داری، ما تو را نفرستادیم که با زور حتماً حفظش کنی. «فَأَعرِض عَن مَن تَوَلَّی عَن ذِکرِنَا» پشت کرد تو هم«فَأَعرِض»، «وَ لَم یُرِد إِلَّا الحَیَاةَ الدُّنیا». یک جایی میگوید: «لَستَ عَلَیهِم بِمُصَیطِر» تو مصیطر نیستی مسلط بشوی بر اینها، هر طور شده بگویی باید شما شمشیر بالا سرش بگیری که باید مسلمان بشوی. یک کشور هم فتح کردند مخیر است بین جزیه و اسلام، نه که حتماً باید مسلمان بشود. «إِلَّا مَن تَوَلی وَ کَفَر» مگر کسی که پشت بکند بر تو کافر بشود، آن هم حکمش چیست؟ «فَیُغَذِبُهُ الله العَذابَ الأَکبَر» عذاب اکبر در آخرت دید، آن هم در آخرت خودم به حسابش میرسم. باز میگوید: «فَإِن تَوَلَّوا فَقُولوا اشهَدُوا بِأَنَّا مُسلِمُون»، نگفت شمشیر. و آیه دیگر: «فَإِن تَوَلوا فَقُل حَسبِيَ الله لَا إلهَ إلَّا هُوا»، نگفت باز شمشیر. «فَإِن تَوَلَّوا فَإِنِّي أَخافُ عَلَیکُم عَذابَ یَومِ کَبیر» اگر پشت کردند، تملی کردند، بگو من از عذابشان میترسم، صحبت درگیری نیست. «فَإِن تَوَّلوا فَقَد أَبلَغتُکُم ما أرسَلتَ بهِ إِلیکُم» من به شما رساندم بقیه با خودتان. «فَإِن تَوَّلوا فَإِنَّما عَلَیهِ ما حُمَّلَ وَعَلَیکُم مَا حَمَلتُم» اگر اینها اعراز کردند تو تکلیف خودت را داری، آنها هم وظیفه خودشان را دارند. ما این را به طور کامل در کتاب آتش تأویل بر خرمن تنزیل به طور مفصل توضیح دادیم، اگر کسی توضیح بشتری بخواهد. اگر خلاف این بوده است یک وقتی پیغمبر جنگ کرده است یا پیغمبر را حمله کردند، یا پیمان را نقض کردند، یا از خانه و کاشانه اخراجش کردند، یا دهانش را بستند. و لذا وقتی مکه را فتح کرد گفت: «لاتُقاتِلا إِلَّا مَن قاتَلَکُما» حق ندارید شمشیر به دست بگیرید مگر این که کسی با شمشیر به حمله بکند. چرا؟ چون پیامبر میدانست تیزی برهانش بالاتر از تیزی شمشیرش است.
ملایی: آتش تاویل بر خرمن تنزیل هم این یک کلیدواژه است، یک کتاب ارزشمند که من یادآوری کردم با اجازه شما، چون سریع گفتید و رد شدید که اگر کسی دوست داشت که بیشتر در مورد این نکات بداند مراجعه کند. بسیار ممنونم. حسن ختام برنامه سمت خدای این پنجشنبه با حضور استاد عاملی هم دعایی باشد که ایشان برای ما میکنند و ما همه با هم آمین خواهیم گفت.
حجت الاسلام عاملی: از خدای متعال میخواهم با وساطت حضرت اباعبدالله الحسین تمام گرفتاریها را برطرف بفرماید، مخصوصاً خدا را قسم میدهیم به حرمت امام حسین، به لحظههای آخر امام حسین، به گلوی مبارک امام حسین، به خون مقدسی که از آن گلو ریخته است، تمام نابسامانیهای کشور ما را در اسرع وقت برطرف بفرماید مخصوصاً نعمتی بسیار بسیار استثنایی که خدا به ما مرحمت فرموده است، نعمت رهبریت، عزت، شوکت، نفسش را بیشتر و برهانش را بر دنیا غالب بفرماید.
ملایی: الهی آمین. خیلی متشکرم. التماس دعا داریم بینندههای جان، شنوندههای گرامی. تا سلامی دوباره خدانگهدارتان
فایل تصویری این برنامه
فایل صوتی این برنامه