ملایی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». «السَّلامُ عَلَیکَ یااباعَبدِالله وَ عَلَی الاَرواحِ التي حَلَّت بِفِنائِک». عاشقان امام حسین(ع)، بینندگان محترم سمت خدا، همراهان خوب شبکه سه سیما، شبکه افق، دوستان خوبم پای رادیو معارف و همین طور بینندگان شبکه جهانی ولایت، سلام علیکم. امیدوارم قبول باشد عزاداریها، توجهات و توسلات شما و مستجاب باشد دعاهای همه ما، دعاهایی که در حق همدیگر میکنیم. سمت خدای پنجشنبهای دیگر و باز هم حضور در محضر حجت الاسلام والمسلمین استاد سیدحسن عاملی عزیز و دعوت از شما برای این که انشاءالله تا پایان این نوبت هم سمت خدا را همراهی بفرمایید. سلام علیکم، «اَعظَم الله اُجورَنا وَ اُجُورَکُم».
حجت الاسلام عاملی: وعلیکم السلام و رحمه الله. بسیار خوشبختم از این که محضر عزیزان خودم، هموطنان عزیزم، مطالبی را از کتاب خدا، از سیره معصومین، فرمایشات آنها، عرض ادب بکنیم با این کلمات نورانی و آسمانی، و مخصوصاً از خدای متعال میخواهم که عزیزان من را موفق بکند که بدخرجی و ولخرجی در خصوص عزاداریهایی که داشتند بعد از دهه محرم نداشته باشند، اعمالی که انجام دادند تا حصار زمان و مکان نشکند ما نمیتوانیم تشخیص دهیم که گریه بر اباعبدالله، عزاداری بر حضرت سیدالشهدا، چه ثوابی، چه منزلتی دارد. جوری که خودشان فرمودند فقط گریه کنید «حَتّی تَذهبَ اَنفُسَکُم» تا جانتان دربیاید. ما هر چقدر گریه بکنیم چشم ما زخمی نمیشود. در هر شهری بکاههایی است، بکاه آن کسی را میگویند که خیلی گریه میکند.
ملایی: مبالغه است.
حجت الاسلام عاملی: مشهور است به گریههای خاص. اما تا حال ما نشنیدیم یک بکاه چشمش زخمی بشود در عزای امام حسین ولی علی بن موسی الرضا فرموده است: «إِنَّ یَومَ الحُسِین اَقرَحَ جُفونَنا وَ أَذَلَ عَزیزَنا» روز حسین یعنی مصیبت اباعبدالله الحسین چشمهای ما را زخمی کرده است و عزیز ما را ذلیل کرده است. من از استادم حضرت آیت الله میانجی پرسیدم «أَذَلَ عَزیزَنا» اشاره به کجاست. فرمودند که اشاره به عمهاش زینب. و بالاتر امام زمان که گریه میکند میدانید که تمام مواریث انبیا، آثار اولیا، به امام زمان میرسد، «المُنتَهی اِلَیه مَواریثُ الاَنبیا وَ آثارُ الاُولیا». پیراهن خونی امام حسین هم در برابر چشمان امام زمان است. نگاه میکند هر صبح، هر شام، گریه میکند، اما به جای اشک، خون گریه میکند، «لَأَندُبَنَ صَباحاً وَ مساء وَ لأَبکینَ عَلَیکَ بِدَلِ الدُمُوع دَما». این قدر ارزش دارد عزاداری بر امام حسین و گریه بر او. عزیزانی که این مجالس شرکت کردند ذخیره بزرگ است برای برزخشان در عقبات برزخ، اثرات محشر، مخصوصاً برای فزع اکبر. اینها منجی است، جزو منجیات است این گریهها و عاقبت بخیری میآورد برای انسان. اینها را قدر بدانند، بدخرجی نکنند چون خدا فرموده است اگر حسنی را پیش من بیاورید ثواب میدهم، «مَن جاءَ بِالحَسَنَه فَلَهُ عَشرُ اَمثالَها». اما وسط راه اگر غارت بشود خدایی نکرده گناهانی بکنیم که اینها را از بین ببرد خسارت بسیار بزرگی است. برای همه عزیزان خودم عنایات خاصه امام حسین را آرزومندم. از عزیزانم میخواهم که اگر صدای موبایلشان را عوض کردند در دهه محرم، بعد عاشورا تغییر بدهند و بالاخره از امام حسین جدا بشوند امام حسین جدا شدنی نیست. من یادم است در تهران منزل یکی از منازل تهران مجلس حاج میرزا آقای دولابی بود. محضرش شرکت کردیم، قبل از ایشان یک مداح مداحی کردند، ایشان که رفتند منبر گفتند که آقای مداح ما را برد کربلا، کسی که برود کربلا دیگر نباید برگردد. اگر ما حسینی شدیم در دهه محرم همواره باید حسینی بمانیم و همیشه باید شاگرد مدرسه حسینی باشیم.
ملایی: و در حقیقت شاگردی در این مکتب و درس خواندن در این مدرسه را و به قول شما «مَن جاءَ بِالحَسَنَه» شدن در این مسیر را در حقیقت یک مسیر طلایی، یک مقدمه بدانیم برای این که به خود حضرت حق برسیم، از مسیر عزاداری، از مسیر سینه زدن، از مسیر خرج دادن، سفره انداختن. و میخواهم یک جورهایی آقای عاملی عزیز، عطش خودم را بیان کنم برای این که یک جوری برگردیم به آن چه که هفته پیش تا یک جایی دست ما را گرفتید و بردید، تا یک جایی رسید بحث ما که از مسیر حسین(ع) به خدا برسیم و با خدا در حقیقت مغازله داشته باشیم و گوش باز کنیم که خدا از مسیر حسین و نام و راه حسین چگونه با ما حرف زده است، چگونه ما را صدا زده است، چه به ما گفته است.
حجت الاسلام عاملی: اینها راهبران آسمانی هستند. قرار است ما برویم، قرار نیست ما بمانیم. اما کجا باید برویم؟ و چطور باید برویم؟ چطور از این نشئه سالم خارج بشویم؟ اینها معلمین آسمانی هستند، خدای متعال از سر غیرت، از سر محبت، انبیا را فرستاده است، ائمه را فرستاده است. «ثُمَّ بَعَثَهُم عَلی سَبیلِ مَحَبَّتِه»، در نهج البلاغه است، یعنی من شما را چون دوست داشتم 124 هزار پیغمبر سراغ شما فرستادم. پیغمبری مثل حضرت خاتم الانبیا را سرغ ما فرستاده است. ائمه ما هم همین طور است. خدا فرموده است در قرآن که من برای شما کتاب فرستادم، پیغمبر فرستادم و میزان فرستادم. میزان چیست؟ اگر واقعاً کتاب آمده، پیغمبر آمده، دیگر میزان چیست؟ کتاب آمده بود، پیغمبر هم آمده بود، دیگر چه بود که پیغمبر ما در آن لحظه آخر میگفت که بیاورید یک چیزی بگویم بنویسید گمراه نشوید. اگر کتاب و پیغمبر کافی است برای گمراه نشدن، این تعبیر چه تعبیری است که شیعه و سنی نقل کردهاند. بیاورید یک چیزی بگویم که گمراه نشوید. آن هم مسئله امامت است. دوازده نسل باید تمرین بکند. «إِنَّا سَنُقلِي عَلَیکَ قَولاً ثَقِیلًا». یعنی «إِنَّ اَمرَنا صَعبُ مُستَصعَب» به این ساده امر ما صعب است، مستصعب یعنی بسیار مشکل است، یعنی هر کسی نمیتواند تحمل بکند آن عدلی که در دین ما نهفته است. «دَیانُ الدِّینِ بَعَدلِک» در زیارت امام رضا میخوانید، خدا هر دیان را نمیخواهد، دیان بعدل را میخواهد. در این خصوص حضرات معصومین آمدند اصلاً فلسفه امامت را یک وقتی من خدمت عزیزان بحث بکنم هشت فلسفه دارد امامت. چرا باید بعد از پیغمبر امام باشد، یعنی یک کسی شیعه باشد اما این را نداند. حیف است. یکی از اینها این است که در این سفر روحانی که ما میخواهیم به ساحت ابدیت وارد بشویم اینها تابلوهای سر راه هستند، اینها معلمینی هستند که به ما راه را یاد میدهند. تربیت اینها تربیت آسمانی است. امیرالمومنین خطبه خواند اما مرد. یک جریان عظیم تربیتی راه انداخته بوده بود آن موقع. پیغمبر هم که خطبه را شروع کرد کسی آمد گفت «طَهِرنِي» دعایت کردم، یکی گفت «قِهِرنِي» زنا کردم، من را بکش، من را بکش، من را بکش. حضرت دید دارد صف درست میشود، ببین چقدر چنگ میانداخت به روح انسانها، باطن انسانها، قلب انسانها. پیامبر ما رفت منبر گفت: «مَن أَصا بِمَن هذه القاذُورات شیئاً فَلیَستَتِر عَنا بِستراللهِ» هر کس این کار را کرده است برود مستور بکند، توبه بکند، پیش من نیاورد.
ملایی: جار نزند.
حجت الاسلام عاملی: «إِنَّ مَن عَبدا صَفَته عَلَی الحَدّ» اگر نساب اقرار درست بشود من چارهای ندارم باید حد را اجرا بکنم. شما آیا سراغ دارید یک کس دیگری از خلفا خطبه خوانده است کسی جانش از بدنش درآمده است یا آمده است بگوید که مثلاً من را بکش.
ملایی: نه.
حجت الاسلام عاملی: اینها این گونه بودند، یعنی امت ضرر کرد. «حَدَّت مُصیبَتَکَ الاَنام»، امام حسین ضرر نکرده است، بشریت ضرر کرد. در زیارتنامه امیرالمومنین میخوانیم «حَدَّت مُصیبَتَکَ الاَنام» مصیبت تو بشریت را کوبید. امیرالمومنین که خدای متعال وقتی میخواهد اسمش را بگذارد میگوید من علی اعلی هستم اسمش را گذاشتم، اسم خودم مشتق کردم اسمش را گذاشتم علی، «وَقَفتُ عَلی غامِضِ عِلمي وَ أَدَّبتُه بِأَدَبي» غامض علم خودم را به او یاد دادم. خدا که «عالِمَ مُستَرِ وَ الخَفیات» است، غامض علمش چه میشود.
ملایی: الله اکبر.
حجت الاسلام عاملی: واقعاً الله اکبر.
ملایی: اصلاً ما همان اولی را متوجه نمیشویم تا حالا ببینیم غامض علم یعنی چه.
حجت الاسلام عاملی: بله. «أَدَّبتُه أَدَّبی» مودب به ادب خدا میشود. الان داریم ادب خدا را میخوانیم چه ادبی دارد که خودش را در مقام عاشق بر انسان قرار داده است.
هر کسی در عشق صادق آمده است
بر سر معشوق صادق آمده است
آن وقت چنین امامی را سرش را بشکافند تا پیشانی، جوری بشود که بگوید: «إِلَی الکُوفَه» غیر از کوفه دیگر هیچ شهری دست من نمانده است. و گریه کند، در منبر گریه کند. خواست برود منبر دید که اصلاً پاها طاقت ندارد، گفت کاغذ را به من بدهید. کاغذ را شروع کرد یک خطبه نوشت، داد به کسی گفت برو خطبه را بخوان. دنیا جمع بشود، حکمای دنیا جمع بشوند، نویسندگان دنیا جمع بشوند، ادبای عرب جمع بشوند، این خطبه را نمیتوانند بنویسند. در یک لحظه قلم را گذاشت همین طوری نوشت گفت بخوان؛ خطبه جهادیه. خدا میداند در خطبه جهادیه چه خبر است، محشر است. چنین امامی؟! اینها الگوهای جاودانه هستند، «شُهَداءُ دارِ الفَنا» هستند، بعد «شُفَعاءُ دارِ البِقا» هستند. اگر برای شما این جا شهدا شدند یعنی الگو شدند، آن جا هم شفعا هستند. اگر خودت را به آنها تنظیم کردی، حسین حسین بگویی ولی امام حسین در عروسیت حضور ندارد، در تجارتت حضور ندارد، در سیاستت حضور ندارد، در انتخاباتت حضور ندارد.
ملایی: در خانهداری و تربیت فرزند و تعامل با همسرت.
حجت الاسلام عاملی: حضور ندارد، این چه امام شد. حضرت امام علی فرمود هر کسی باید امامی داشته باشد، «یَستَضیعُ» از علمش، از ضوعش، از نورانیتش کسر بکند، سنخیت با امام داشته باشد. اگر سنخیت نداشته باشد راه نمیدهند. یک ماه پشت در ماند حضرت اجازه نداد وارد بشود. بعضیها را گفت «فَخرُج عَنَّ» پاشو برو بیرون. اول کسی که گفت «قُومُوا أَنِّي»، پیغمبر ما است. وقتی اصحاب دعوا کردند که آیا چیزی نوشته بشود یا نه فرمود: «قُومُوا أَنِّي» بلند شوید بروید بیرون، من شأنم این نیست که در نزد من در مجلس من شما دعوا بکنید. «وَ رَبِّکَ لایُؤمِنُونَ حَتِّي یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَینَهُم ثُمَّ لایَجِدُوا فِي أَنفُسِهِم حَرَجًا مِمَّا قَضَیتَ وَیُسَلِّمُوا تَسلِمًا» پیغمبر قسم به خدای تو در اختلاف اگر به حرفت گوش ندهند اینها ایمان ندارند. آن قدر آیه وحشتناک است. «ما کانَ لِمُؤمِنٍ وَ لَا مُؤمِنَةٍ إِذا قَضَی اللهُ وَ رَسُولَهُ أَمرًا أَن یَکُونَ لَهُم الخِیَرَةُ».عنوان مومن را آورد، «ما کانَ لِمُؤمِنٍ وَ لَا مُؤمِنَةٍ». یک مومن مومنه حق ندارد وقتی پیغمبر حرفی زد در برابرش اجتهاد بکند، «أَن یَکُونَ لَهُم الخِیَرَةُ» اختیار داشته باشد. حرف، حرف خداست. پیغمبر که از خودش حرف نمیزند. پیغمبر ما فرمود من دو تا قرآن برای شما آوردم، «إِنِّي اُوتیتُوا» داده شده است دو کتاب. این کتابی که دست شماست، کتاب دوم حرفهای من همه قرآن است. آن کسی که گفت «کَفانا کِتابُ الله»، حرف پیغمبر کتاب است. گفت من برای شما دو تا کتاب آوردم اما بعد از من یک نفر میآید بر عریکه قدرت تکیه میزند، میگوید که هر چه را خدا در قرآن حلال کرده است حلال، حرام کرده است حرام، بقیه به درد ما نمیخورد. سنت من را کنار میگذارد. یعنی سنخیت اگر نباشد گفت: «قُوموا أَنِّي» بلند شوید بروید بیرون. و لذا تبعیت از امام حسین تبعیت از افکار امام حسین است، مشی امام حسین است. امام حسین یک مقصدی دارد آن مقصد، مقصد شما باشد. برای رسیدن به مقصد یک راهی دارد. راه بخشی از مقصد است. ما نمیتوانیم بگوییم که هدف وسیله را توجیه میکند. راه بخشی از مقصد است. مقصد اگر قدسیت دارد راه هم باید قدسیت داشته باشد. یک کتابی است به نام «راه علی»، نوشته حضرت آیت الله سیدرضا صدر، خدا رحمتش بکند. شخصیت بسیار عظیمی بود سیدرضا صدر. ایشان آن جا خیلی خوب این را توضیح داده است. امیرالمومنین این گونه بود.
ملایی: عنوان کتاب را یک بار دیگر میفرمایید.
حجت الاسلام عاملی: راه علی، آیت الله سیدرضا صدر. امیرالمومنین گفت: «ما خِیرُ خِیر لایُنالُ إِلَّا بِشَرٍ» چیزی که جز از طریق شر به دست نیاید آن مگر خیر است، «ما خِیرُ خِیر» است. خیری که به جز از طریق شر به دست نمیآید خیرش چیست؟ اگر شما با دزدی، با رشوه، با خیانت در بیت المال، با اختلاس، با رانتخواری، با رانت اطلاعاتی، چیزی به دست آوردی همه شر است. حضرت فرمود این خیر است؟ کجا خیر است؟ شر است. و فرمود: «ما ظَفَرَ مَن ظَفَرَ الإثمِ بِهِ، وَ الغَالِبُ بِالشَّر مَغلُوب»، «ما ظَفَرَ» پیروز نشده است کسی که گناه بر او پیروز شده است. وقتی نهاد مقدس خانواده را با گناه شروع کردی، «ما ظَفَرَ مَن ظَفَرَ الإثمِ بِهِ». تو پیروز نیستی اگر به یک پیروزی رسیدی اما با خیانت، با قتل، با حیله، با ترور. «الإسلامُ قَیِدَ الفَتح»، حضرت مسلم بن عقیل، هانی را که ترور نکرد آن بن زیاد را که ترور نکرد در منزل هانی، هانی گفت چرا نیامدی این کار را تمام بکنی، همه به خطر افتادیم. گفت پیغمبر ما فرموده است «الإسلامُ قَیِدَ الفَتح»، من روی حرف پیغمبر معامله نمیکنم، من روی حکم اسلامی، حکم خدا، معامله نمیکنم. هم خودش را به کشتن داد هم هانی را، اما یک حکم الهی را زیر پا نگذاشت. حالا آن کسی که آیاتی را زیر پا میگذارد از قرآن، آیه حجاب. «الإسلامُ قَیِدَ الفَتح». امیرالمومنین چقدر جمله زیبایی دارد، باید پیشانی سازمان ملل بنویسند. «ما ظَفَرَ مَن ظَفَرَ الإثمِ بِهِ، وَ الغَالِبُ بِالشَّر مَغلُوب» کسی که با شر غالب است مغلوب است. آن کسی که گفته است در صدر اسلام «الحَقُّ مَن غَلَب»، وای بر او، وای بر او، وای بر او. یعنی پیغمبر ما این تشکیلات را آورد آخر سر ما از این جا سر دربیاوریم که «الحَقُّ مَن غَلَب». دیگر تمام آیات قرآن این جا ضایع میشود، زیر پا میماند. اینها را امام حسین میدانست آمد کربلا. امیرالمومنین فرمود: «وَ لُبِسَ الإسلامُ فَرِّ مَغلُوباً» اسلام یک لباس معکوس برایش پوشاندند. الان این لباس آبروی ماست، زینت ماست، ستر ماست. اگر معکوس بشود دیگر لباس نیست. چقدر انسان چرکین میشود، دیگر جمال نمیشود، «لِباساً و ریشا» که در قرآن خدا فرموده است. و امیرالمومنین فرمود: «إِنَّ هذا الدّین کانَ اَسیراً فِي اِیدِ الاَشرار» این دین اسیر بود دست اشرار. اگر کسی اسیر باشد دیگر نمیتواند حرف خودش را بزند. آن کسی که این را اسیر کرده است حرف او را میگوید. دیگر اسلام حرف خودش را نمیزند. شما حساب کنید این بشود دین آلی، یعنی دینی که آلت است، دین دینِ آلی است، یعنی میگوید آلَؤ همه بیایید بالا، به پیغمبر میگوید.
ملایی: رشد کنید.
حجت الاسلام عاملی: اما بشود دین آلت. نتیجه چه میشود؟ برای همین امام حسین تشریف آوردند دیدند که اصلاً… .من یک جمله بگویم. این که تراث پیغمبر ما سر درآورده است از یزید، معلوم میشود راه را اشتباه رفتیم.
ملایی: ختم کلام.
حجت الاسلام عاملی: ختم کلام. دو دو تا، چهار تا. تراث پیغمبر از یزید سر دربیاورد. عمروعاص گفت که نمیتوانی بیعت بگیری، اجازه بده ما این را با لشکر بفرستیم لشکر روم، پهلوانانی کنارش بگذاریم آنها کار بکنند، به نام این بزنیم، به این بگوییم قهرمان. این قهرمان است، چون قهرمان است پس برای او رای بگیریم. معاویه گفت حرف خوبی است. لشکر حرکت کرد، رسیدند به قدقدونه، در اینترنت بنویسید قدقدونه. در منطقه قدقدونه یک دختر بسیار خوشگلی را دید، شروع کرد به عیاشی. یک روز، دو روز، دو هفته، لشکر، همه آبله گرفتند لشکر، هر روز چند نفر میمیرد. گفتند آقا، لشکر دارد میمیرد، شما پس چه زمانی حرکت میکنید. ببینید نامحرم با بشریت این است. بعضی از انسانها با بشریت نامحرم هستند. خدا شأنش عجل اینها را بیاورد تولیت انسانها را به دست اینها بسپارد. این گفت من با، اسمش کلثوم بوده است، با کلثوم بیایم در مخدع چند لحظه تکیه بزنم، یک شرابی بخورم، هزار بار بهتر از اینهایی است که دارند کشته میشوند. از این سر درآورده است تراث پیغمبر ما. «الحَقُّ لِمَن غَلَب» یک نظام سیاسی است، یک نظام سیاسی است «الحَقُّ لِمَن غَلَب». اصلاً خیلی از فقها، نه فقهای ما، این را امضا کردند، «الحَقُّ لِمَن غَلَب». امیرالمومنین میگوید: «ما ظَفَرَ مَن ظَفَرَ الإثمِ بِهِ، وَ الغَالِبُ بِالشَّر مَغلُوب». حالا برویم کربلا. در کربلا امام حسین، فکر امام حسین، ببینید این را الان برای شما بخوانم. اولاً یک کسی به امام حسین گفت که من پولی احتیاج دارم، حضرت فرمود من اول از تو سوال میکنم بعد پول میدهم. حضرت فرمود من از تو سوال میکنم بعد پول میدهم. برگشت گفت: «مِثلُکَ تَسأل مِنِّي» آقایی مثل تو که این قدر سواد داری، تو از من سوال میکنی؟ یعنی من در برابر سوال تو عاجز میشوم. یک معنایش این است که تو کریم هستی، کریم که سوال نمیکند، بدون سوال پول میدهد. حضرت فرمود نه خیر، سیره ما سیره پیغمبر است. پیغمبر به معرفت هر کس نگاه میکرد، عنایت میکرد. من باید ببینم تو چقدر معرفت داری، آمدی در هیئت نشستی. هیئت مگر مرکز تخلیه هیجانات است صرفاً، یا مرکز رقابتهای خاص است این هیئت و آن هیئت رقابت داشته باشند.
ملایی: یا محل تکاثر و تفاخر بر امکانات هیئت و مسجد است.
حجت الاسلام عاملی: بله. یا مگر امام حسین مگر آمده بود دعوای شیعه و سنی راه بیندازد. آن وقت هیئت یعنی یک مدرسه، هیئت یعنی ما لبیک میگوییم به آن «هَل مِن ناصِرِ» اباعبدالله الحسین. استنصار او استنصار شخصی نبود، میدانست شخصش از بین میرود. برای استنصار شخصی نبود، استنصار بود برای آن افکاری که داشت، همان افکاری که باعث شده است که آن مفتی، یکی از مفتیهای بزرگ عربستان، دیگر به جزئیاتش بیشتر وارد نمیشوم، از آن مفتیهای بزرگِ بزرگ. در اینترنت یک خانمی از او سوال میکند از امام حسین. میگوید «إِنَّ الحُسینِ خُدِعَ نَفسِه» حسین سرش کلاه رفت چون جدش گفته بود حق نداری بر حاکم خروج بکنی. حاکم فاسق باشد، شراب بخورد، زنا بکند، باید اطاعت بکنی. یعنی «الحَقُ لِمَن غَلَب». و لذا گفت حسین ضد فرمایش جدش عمل کرد.
ملایی: خروج کرد مثلاً بر حاکم وقت.
حجت الاسلام عاملی: تعبیر را نگاه کنید. میگوید «إِنَّ الحُسینِ خُدِعَ نَفسِه» حسین سرش کلاه رفت. خدایا! پیغمبر ما عصمتش را امضا کرده است امام حسین را، این میگوید «خُدِعَ». بعد میگوید حسین آدم باسوادی نبود، یک جوان جسوری بود، خوب شد که کوفیان لبیک نگفتند و الا یک جمل دیگر درست میشد. بعد یک جمله میگوید، باید زمین و زمان بلرزد. میگوید «حُسِین غَیرَ مُسلِم». آن دختر خانم از او میپرسد که من میخواهم اطلاعات بیشتری پیدا کنم به چه کتابی مراجعه کنم. میگوید «لا لا لا»، هیچ کتابی نخوان. ما آمدیم کتاب بخوانیم، ما آمدیم بذر فهمی به تعبیر آقای شهرانی. پیغمبر اذن بود، «أُذُنِ خَیرَ لَکُم» هر حرف را گوش میداد. تو چرا در کتابت نوشتی که «آلَیتُ عَلی نَفسي عَلی شیعَه» با خدا پیمان بستم هیچ کتاب شیعه را نخوانم. چرا نخوانی؟ از بحث خارج شدیم. از امام حسین میخواهم یک فکر امام حسین را، یک فکرش را این جا عرض بکنم. آن هم این است که امام حسین فرمود: «مَن حاوَلَ أَمراً بِمِعصیةِ الله کانَ أَفوتُ لِما یَرجُو وَ أسرَعَ لِما یَحذُر». تعبیر را نگاه کنید. هر کس امری را غصب بکند، «مَن حاوَلَ أَمراً بِمِعصیةِ الله».الان عروسیاش را شروع کرده است با گناه، با شراب، با اختلاط، با بی حجابی، نعوذ بالله با گناه شروع کرده است، امر قدسی را نهادی را که اگر به هم بخورد عرش خدا را میلرزاند، عرش یعنی کل کائنات. چقدر سنگین است. این را شروع کردی… .
ملایی: از مسیر گناه.
حجت الاسلام عاملی: نهادی که 1) مرکز عفت است، 2) مرکز پایهریزی نسل ظالم است. میخواهی بعد از خودت امتدادت امتداد فاخر باشد. این را با گناه شروع کردی، «مَن حاوَلَ أَمراً بِمِعصیةِ الله». آمده رشوه خورده است، از فقر میترسد، «مَن حاوَلَ أَمراً بِمِعصیةِ الله کانَ أَفوتُ لِما یَرجُو»، آن که امید داشتی آن شدیداً از دستت رفت. امیدش چه بود؟ پولدار بشوم.
ملایی: پی آن که نگرد اصلاً.
حجت الاسلام عاملی: «وَ أسرَعَ لِما یَحذُر» آن چیزی که از آن میترسی آن سریع هم به سراغش میآید، یعنی فقر. این امر قراردادی نیست، در ذات عالم خدا این را گذاشته است.
ملایی: «وَ مَن أَعرَضَ عَن ذِکرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا».
حجت الاسلام عاملی: بله. یعنی این عالم با قواعدی…
ملایی: تعبیر دیگر آن تقریباً این میشود.
حجت الاسلام عاملی: بله. با یک قواعدی این عالم مدیریت میشود که ما آنها را میگوییم سنت آفرینش. اینها تغییر بردار نیست، «لاتَغَیَر لِسُنَتِ الله». اگر زنا کردی زنا به دستت میافتد، «مَن زَنا ذُنوبی»، سر یکی کلاه گذاشتی کلاه سرت میرود، «مَن شِبِی». «کَما تُدینُ تُدانُ» هر طور با مردم معامله بکنی همین طور با تو معامله میشود. ما برمیگردیم به اصل بحث که حضرت اباعبدالله الحسین تربیتش یک تربیتی بود، این تربیت پدر معصوم در دامن آقا رسول الله، از آقا رسول الله روایت نقل کرده است، مادر حضرت زهرا، اِرق است. بالاخره آسمانی، اصلاب شامخه، ارحام مطهره. چه تاثیری کرده است که این شخصیت آسمانی درست شده است، این شخصیت آسمانی یک کاری، یک مسئولیتی، از طرف خدا به عهدهاش گرفته است که فضای سالم، فضای سالم تربیتی تمام ائمه وظیفهشان این است که فضای سالم تربیتی درست کنند برای انسانها. انسانهای بزرگی تربیت بشوند. خدا میخواهد افاضه کند ولی برای کسی که بزرگ است. برای طفل چه باید بخری؟ باید شکلات بخری. تربیت باعث میشود سفره، همین ما سفره داریم. بعضی سفرهها آن قدر بینوا است، نگاه بکنید پوست خربزه است، پوست هندوانه است.
بار در بغداد آید ناگهان
بگذرد از این سران تا آن سران
زان همه عیش و خوشیها و مزه
او نبیند غیر قشر خربزه
ملایی: به غیر از پوست خربزه هیچ نمیبیند.
حجت الاسلام عاملی: بله. چه خوردنی بود، چه لذتی بود. اما بعضی از انسانها جوری درست شدهاند که سفرهشان سفره فاخر است. شب که میشود میگوید:
ساقیا امشب صدایم با صدایت ساز نیست
یا که امشب مست مستم یا که سازت ساز نیست
آن اشک چشمی که امام حسین داشته است در عرفه، در عرفات، که نوشتند مثل مشک اشک میریخت، این شما تصور کنید این اشک، اشکِ ترس از جهنم بوده است. این چه اشکی بوده است، چه تصویری در مقابلش بوده است، چه قاب جمالی خدا در برابرش گذاشته است، در چه اوصافی محو شده است، غرق شده است.
ظاهرش خشک لب به ساحل فرق
باطنش در محیط وحدت غرق
میخواهد حرکت بکند به کربلا بیاید. یک بله میگفت. یک شاعر عرب شعر گفته است. گفته است بله در ادبیات حسین «ما اَثقَلَها مِن کَلِمَةِ».
ملایی: یعنی دیگر چیزی از این سنگینتر پیدا نمیکنی.
حجت الاسلام عاملی: یک بله بگویی برای یزید و مثل یزید. و میگوید در زندگی ما «ما اَخَفُها مِن کَلِمةٍ» چه سبک است یک بله بگوییم. یک بله میگفت، اما حرکت کرد. یعنی این سوال را باید بکنیم که چرا امام حسین شهید شد، چه میشد یک بله میگفت. زینب اسیر نمیشد، قمر بنی هاشم شهید نمیشد، علی اصغر تیر نمیخورد، اهل بیت پیغمبر اسیر نمیشد؛ یک بله.
ملایی: یک دست میداد.
حجت الاسلام عاملی: یعنی این دست، این بله، تایید ظلم بود. حالا من و تو حق داریم تایید ظلم بکنیم بعد برویم در عزاداری امام حسین هم شرکت بکنیم؟ هویت دارد این عزاداری. حرکت کرد از مدینه، شب حرکت کرد. چون دید در مدینه به زور این بله را از حضرت میگیرند. اگر بله نگوید بی سر و صدا ترور میکنند، میخواهد با سر و صدا کشته بشود.
ملایی: یعنی اگر میماند هم نتیجه همینی بود در ظاهر که در کربلا بود.
حجت الاسلام عاملی: ولی بی سر و صدا کشته میشد. حضرت حرکت کردند و جوری حرکت کرد که آنها متوجه نشوند. موضوع موضوعِ ترس نبود، اصلاً در ادبیات اذن ترس نیست. وقتی در محاصره است در کربلا، هیچ کس هم ندارد، وسط میدان یک آیه خوانده است. تا به حال هیچ کس نتوانسته است در آن شرایط این آیه را بخواند. گفت: «یا قومَ إِن کانَ کَبُرَ عَلَیکُم مَقَامِي وَ تَذکِیرِي بِآیاتِ الله فَأَجمِعُوا أَمرَکُم وَ شُرَکَاءَ کُم ثُمَّ لَا یَکُن أَمرُکُم عَلَیکُم غُمَّةً ثُمَّ اقضُوا إِلَيُّ وَلَا تُنظِرُونِ» اگر برای شما سخت است این حرفهایی که من میگویم بروید تمام لشکر خودتان را بیاورید، هر چه زور دارید بیاورید، هیچ مسئلهای برای شما مبهم نباشد، بیایید من را بکشید، به من مهلت ندهید. الله، الله. آخرش فرمود کاری که در نهایت میکنید مسلط میشوید بر بدن من، اما «وَلِکن لاتَقدِرُونَ عَلی مَجدی وَ عِزَّتي» دست شما به مجد من نمیرسد، دست شما به عزت من نمیرسد. من از همه عزاداران میخواهم که در محرم یک شعاری برای خودشان درست بکنند، از شعارهای امام حسین روی آن متمرکز بشوند. «وَ أَمري لِعَمرِکُم مُتَّبِع»، این شعار یک شهری در ایام محرم. این شعار ماست، هویت ماست.
ملایی: «وَ أَمري…
حجت الاسلام عاملی: «وَ أَمري لِعَمرِکُم مُتَّبِع».
ملایی: آن چه تو فرمایی.
حجت الاسلام عاملی: «وَ أَمري» امر من، به اهل بیت میگوید که تابع شماست.
ملایی: هر چه شما بگویید، تمام.
حجت الاسلام عاملی: امسال شعار ما عبارت است از «مَعَکُم مَعَکُم لا مَعَ غَیرِکُم». این شعار ماست.
ملایی: انشاءالله.
حجت الاسلام عاملی: یک محرم شعار ما این باشد: «إِن لَم یَکُن لَکُم دینٌ وَ کُنتُم لاتَخافُونَ المَعاذَ کُونوا اَحراراً فِي دُنیاکُم». یک عزیز ما از زرتشتیهای عزیز کشور ما، میگوید داماد ما یک جملهای گفته است، کل دنیا در عصر معاصر به این جمله محتاج است. دنیای معاصر برای این که برسد به صلح. : «إِن لَم یَکُن لَکُم دینٌ» اگر دین ندارید و از ما نمیترسید، آزاد باشید، حریت داشته باشید. این تعلقات شما را میکشد به جنایت و خونریزی. حضرت اباعبدالله الحسین حرکت کرد، بله و تایید را نکرد، به مکه آمد. مکه بست بود، میدانست که آن جا نمیتوانستند خون بریزند. شش ماه آن جا ماند، یک نفر به امام حسین ملحق نشد در شش ماه چون امیرالمومنین آن قدر از اهالی مکه گفته بود. آن زمانی که طفل بود پشت سر پیغمبر راه میرفت، هر کس پیغمبر را اذیت میکرد گوشمالی میداد. در جنگ بدر هم بزرگانش را کشته بود، برای خودش دشمن تراشی کرده بود، برای خودش هزینه درست کرده بود. تو نمیخواهی هزینه بدهی؟ «لا الهَ الَّا الله» بگویی، حسین حسین بگویی، در مرام حسین، در مسیر امام حسین، هزینه نمیخواهی پرداخت بکنی؟
ملایی: نمیشود.
حجت الاسلام عاملی: «وَ مِنَ النَّاسِ أَن یَعبُدِ اللهَ حَرفٍ» خدا گلایه میکند، میگوید بعضی از شماها آن کنار کناریها ایمان میآورید برای من. اگر همیشه وضعتان خوب باشد میگویید هستم، اگر اوضاع خراب باشد «إِن غَلَبَ عَلی وَجهِ، خَسَرَ الدُّنیا وَ الآخِرَة». آن وقت در مکه تشریف آورد شش ماه، بعد یک روز که هشتم ذی الحجه که در مکه بود یک ندایی گفت یاحسین سرت را بالا بگیر. سرش را بالا آورد دید جناب جبرئیل گفت یاحسین حرکت کن، اینها میخواهند این جا تو را ترور بکنند. اولین کسی که حج را تعطیل کرده است حضرت امام حسین است. حج را به عمره تبدیل کرد، بعد بقیه را گفت با من بیایید فردا حرکت میکنم، به کربلا بیایید. یعنی دستور تعطیل حج را داد. وقتی حج دزدیده شده است. خدا میگوید: «فَالیَطَوفُ بَیتَ العَتیق» طواف کنید به بیت عتیق. الان، همین الان، بیت بیتِ عتیق است، برائت از مشرکین را نگذاشتند، مرگ بر آمریکا را نگذاشتند. وقتی که ترامپ میگوید که اسلام یک ویروس سرطانی است در بدنه بشریت، ما ویروس کمونیست که درآوردیم بیرون این را هم این گونه باید بیرون بیاوریم، آن وقت تو حق نداری از عزت دین خودت، از شرف خودت دفاع بکنی؟ مفتی عربستان نگفت قدسیت حج را نشکنید، سیاست را قاطی نکنید قدسیت حج میشکند. قهرمان حج که ابراهیم با نمرود درگیر شد.
ملایی: قدسیت حج را شکست؟
حجت الاسلام عاملی: گفت: «عُفوٍ لَهُم وَ لا تَعبِدُونَ مِن دُونِ الله». خدا میگوید برو پای خود را بگذار جای پای ابراهیم، مثل ابراهیم یک سره بگو: «عُفوٍ لَهُم وَ لا تَعبِدُونَ مِن دُونِ الله».کسی توانست امسال بگوید؟
ملایی: خیر.
حجت الاسلام عاملی: پای خودتان را بگذارید پای ابراهیم، بگویید: «ما هِذه التَمَاثِیلُ الَّتِي أَنتُم لَهَا عَاکِفُونَ». کسی توانست امسال بگوید؟ پدرش را درمیآورند اگر چنین حرفی را بزند. قصه ابراهیم «وَاتَّخِذُوا مِن مَقامِ اِبراهیمِ مُصَلیً» بروید جای ابراهیم بایستید بگویید «إِنِّی بَریءُ مِمَّا تَعبُدُون». کسی توانست بگوید؟ اصلاً و ابداً. اگر حج، حج عبادت و شخصی است خدا هم میگفت بنشینید خانه خودتان عبادت کنید. این همه میلیونی جمعیت را جمع کرد آن جا برای چه؟ «یَشهَدُوا مَنافِعَ». کسی است برای ما بگوید منافع چیست؟ کعبه را و پول را خدا گفته است: «قیاماً لَکُم»، یعنی کارهایی که زمین ایستاده است با آن برپا بشود. کسی است الان برای ما بگوید که چه چیزی برپا شد؟ آن وقت امام حسین سرش را گرفت بالا گفت حرکت کنید. از مکه حرکت کردند اما با سرعت آمدند به کربلا.
بس که محملها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمیداند عروسی یا عزا دارد حسین
من این جمله را بگویم بس باشد. دیگر فرصت برای روضه نیست. آمد خیمهها را جای گودی زد. حضرت زینب(س) آمدند گفتند برادر، پدرم که میرفت مسافرت، میرفت جنگ، خیمهها را در بلندی میزد، تو چرا در جای گودی زدی. این جا کجاست، این جا خیلی دلگیر است، دل من این جا میگیرد. گفت خواهر، پدرم هر وقت میرفت جنگ مظفر برمیگشت ولی من از این سفر برنخواهم گشت. در جای گودی زدم که بچههای من دلهره و اضطراب نداشته باشند. «عَلی لَعنَةُ الله عَلَی القَومِ الظالِمین».
ملایی: «صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یااَباعَبدِالله». از قرآن ناطق برای ما فرمودید و روضه هم خواندید استاد عاملی عزیز. برویم محضر قرآن کریم، کلام خدا و آیات صفحه امروزمان را با شما و بینندههای عزیز تلاوت بکنیم. دوستان جان، همراهان گرامی، بینندههای ارجمند، 182امین آیه تا 186امین آیه از سوره مبارکه بقره در صفحه 28 را با هم بخوانیم، بشنویم یا زمزمه کنیم و برگردیم. «اعوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم».
ملایی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». الهی در پناه قرآن باشید و باشیم و الان هم در محضر قرآن کریم باشیم با توضیحات حجت الاسلام والمسلمین سیدحسن عاملی عزیز و گرانقدر در دقایق باقی مانده از سمت خدای این اوقات. استاد در خدمتیم.
حجت الاسلام عاملی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». صفحه 28: «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ». خداوند آن قدر خوشش میآید از کسی که درباره خدا سوال بکند که جواب «وَإِذَا سَأَلَكَ» را خودش وارد شده است. قرآن را اگر بخوانید ماده سوال که میآید خدا به پیغمبر میگوید: «قُل»، «یَسئَلِونَکَ فَقُل»، «یَسئَلُونَکَ ماذا یُنفِقُون قُل». همواره «قُل» دارد، تنها ماده سوالی که «قُل» ندارد این جا است، خودش وارد شده است.
ملایی: یعنی مستقیم.
حجت الاسلام عاملی: میخواهم خودم با بندگانم صحبت کنم، آن قدر خوشش آمده است. این یک مطلب. حالا میخواهد خودش را تعریف بکند سوال کردند: «فِإذا سَأَلَکَ عِبادي عَنّي» درباره خدا صحبت کرد، به ماهیتش وارد میشود، این حرفها نیست. طاقت انسان که نیست. به اوصاف وارد شده است، ما هم باید با اوصاف خدا را بشناسیم. حالا کدام اوصاف را بگوید. هزار و یک اوصاف دارد خدا، اسامی که خدا دارد همان اوصاف هستند دیگر. کدام اوصاف را بگوید عجیب است. همه اوصاف ماند، فرمود: «فَإِنِّي قَریب» من خیلی به شما نزدیک هستم. یعنی رحمت من به شما خیلی نزدیک است. این نزدیکی، نزدیکی مکانی نیست، یعنی نزدیکی هم یعنی برای لبیک آماده هستم، برای شما لبیک بگویم. آن وقت برای لبیک آن قدر حریص است. عزیزان دقت کنند، گفته است: «أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ ». ادب عرب میگوید این گونه بگوید «إِذا دَعاني داعِن اُجیب» اگر کسی من را صدا بزند «اُجیب»، یعنی عکسش کرد.
ملایی: کلاً مقدم و موخر.
حجت الاسلام عاملی: گفت: «أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ »، «إذا» باید اول بیاید، یک جا آخر. جواب چیست «اُجیبُ». تا بگوید من برای «اُجیبُ» حریص هستم، میخواهم برای شما اجابت بکنم، میخواهم برای شما لبیک بگویم وقتی من را صدا میزنید. چه غوغا کرده است خدا در این آیه و این از اصالیب تاکید در ادب عربی است که شما جزا را بیاورید جلوتر از شرط. در آخر هم فرموده است که لبیک من شرط دارد. محبت باید دو طرفی باشد دیگر، طرفینی باشد. بالاخره شما احکام من لبیک بگویید، «اُوفُوا بِعَهدي اُوفُ بِعَهدِکُم». من در بیمارستان که بودم یک دختر خانم مکشفه طرف من دوید، با سرعت آمد. گفت حاج آقا دست من و دامن شما، مثلاً پدر من را دعا کنید، پدر من الان دارد تمام میکند، وضعش خیلی وخیم است. گفتم چشم، من از طرف شما دعا میکنم، توسل میکنم، از طرف شما ختم هم میگیرم. اما با خودم گفتم آخر خدا گفته است «اُوفُوا بِعَهدي اُوفُ بِعَهدِکُم»، شما به من احترام بگذارید، من هم به شما احترام بگذارم. این جا خدای متعال برای این که طرفینی باشد گفت که «فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي» حرفهایی که من، مطالبی که از شما خواستم، شما بگویید، «وَلْيُؤْمِنُوا بِي» برای من ایمان بیاورید، آخرش هم گفت «لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ» که میگوید خیلی مطلب مهم است، یعنی من برای شما هیچ احتیاجی ندارم، تمام این احکامی که آوردم برای رشد شما است، برای تعالی شما است، برای پیشرفت شما است، برای سعادت شما است. من با فکر سعادت شما دین را تشریع کردم.
ملایی: من برای خودتان میگویم.
حجت الاسلام عاملی: بله، برای شما میگویم. و لذا این آیه از آیههای بسیار بسیار خاصی است. «لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ» یک معنیاش هم این است که رشد کنید بیایید بالا، سفرههای خوبی برای شما داشته باشم. عسل برای طفل ضرر دارد، پیغمبر ما فرمود: «إِنَّ العَسَلَ یَضُّرُ الرَضیع».
ملایی: بسیار عالی. خیلی ممنون و متشکرم استاد عاملی عزیز. یک مقداری چون هنوز زمان داریم حیفمان میآید که زودتر بخواهیم این سفره را جمع بکنیم. سیزدهمین روز از ماه محرم است. به اصطلاح ما یکی که از دار دنیا میرود میگوییم یک ختمی برایش گرفتیم، بعد میگوییم یک سومی برای او بگیریم، بعد میگوییم یک هفتمین روزی برایش بگیریم. ما آقایمان، مولایمان، سرورمان، سرور کائنات، آقای عرض و فرش، آقای جن و ملک، اباعبدالله الحسین(ع) را روز عاشورا در حقیقت شهید دیدیم و حالا تازه عزای ما شروع شده است 2-3 روزی است. به نظرم میرسد اگر صلاح میدانید این دمِ آخر برنامهمان دوباره ما را به یک روضهای مهمان بکنید و بعد دیگر از محضر شما رفع زحمت کنیم.
حجت الاسلام عاملی: همه همراه بشویم با حضرت امام زین العابدین که حضرت زینب(س) دیدند که در زندان کوفه نیست. حضرت تشریف آورده بودند برای دفن شهدا. دیدند که بنی اسد آن جا هستند ولی متحیر هستند. گفت نترسید من از افراد حکومت نیستم. چرا متحیر هستید؟ گفتند که سر جنازهها بدنشان نیست. خیمه یک جایزه درست کردند، قدیم این گونه بود، خیمه جایزه درست میکردند و میگفتند که هر کس هر کسی را کشته است بیاید جایزهاش را بگیرد. دستور دادند که هر کس هر کسی را کشته است سرش را جدا بکند ببرد کوفه. یک لحظه بسیار سنگینی بود آن لحظه که این جمله صادر شد و لشکر هجوم آوردند به خیمه شهدا چون امام حسین شهدا را در یک جا جمع میکردند، میگفتند: «قَتلانا قَتلَ نَبیین» شهدای ما مثل شهدای انبیا میمانند. که آن یک روضهای دارد. حضرت زینب(س) چند جا که میخواسته ممانعت بکند قصهاش میماند، آن وقت سرها در بدن. حضرت فرمود من میشناسم، جنازهها را میشناسم. با من بیایید من کمک میکنم که شما جنازهها با هم دفن بکنند. تنها روضهای که میخواهم عرض بکنم که انشاءالله در خلوت عزیزان دلشان را خالی بکنند این است که حضرت اول حرکت کرد طرف گودی قتلگاه. نزدیکیهای قتلگاه که رسید بنی اسد دیدند امام سجاد به حالت رکوع افتاد، حرکت میکند اما در حالت رکوع. من نمیدانم چه عوالمی حضرت دیده بود، خواست به پدر احترام بگذارد، پدری که بدن تمام پراکنده است. اما چه حکایتی بود در رکوع که حضرت با حالت رکوع حرکت کرد و رسید کنار جنازه پدر. گفت که حصیری بیاورید. میدانید که شهید کفن نمیخواهد و حصیر هم کفن نمیشود برای شهید. حصیر را برداشت گذاشت. این طرف میرفت یک عضو را پیدا میکرد، آن طرف میرفت یک عضو را پیدا میکرد. آقا رسول الله در کربلا حاضر بودند، حضرت زهرا در کربلا حاضر بودند. حضرت زهرا یک روضهای دارد برای امام حسین در گودی قتلگاه. ساربان میگوید من رسیدم دیدم سه نفرند، «إِذاً بِثَلاثَتِ نَفَرٍ»، دو آقا یک خانم. خانم روضه میخواند، دو نفر گریه میکنند. خانم شروع کرد: «عَلی یا نُورِ عِیني، یا حُسینا، فَمَن قَطعَ الیَمینَ مَعَ الیَسارا». یک روضهای خوانده است، روضه بسیار سنگینی است. حضرت زهرا دو بار روضه خوانده است، یکی در تنور خولی، یکی در گودال قتلگاه. روضه حضرت زهرا بماند. حرکت کرد، همه را جمع کرد روی حصیر. خواست حصیر را بلند بکند بنیاسد گفتند که آقا کمک بکنیم، گفت نه، کسی است که برای من کمک بکند. گفتند یک نفره نمیتوانید بردارید. دیدند از یک طرف امام سجاد برداشته است اما از طرف دیگر حضرت ختمی مرتبت برداشته است. آنهایی که میخواهند گریه بکنند دلشان را خالی بکنند. آقا رسول الله روزی از کوچه رد میشد، دید حسین گریه میکند. آمد به حضرت زهرا گفت دخترم، «اَلَم تَعلَني»، مگر نمیدانی «أَنَّ بُکاءُ یَعضینی» من تحمل بکا حسین را ندارم. اما حالا میبینید خدایا، دستها در بدن نیست، بدن پاره پاره شده است، زیر سم اسب مانده است. گذاشت قبر شریف. امام سجاد رفت داخل، مدت مدیدی آن جا ماند. نجواها با پدر کرد. وقتی آمد بیرون قبر را تمام کرد خواست یک مصیبت از مصیبتهای کربلا را روی قبر بنویسد. ننوشت که سرش از قفا ذبح شد، ننوشت زیر سم اسبها ماند. امان، امان، امان از تشنگی. گفت: «هذه قَبرُ حُسِینِ بنِ عَلی الَّذي قَتَلهُ عَطشانا».
ملایی: «صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یااَباعَبدِالله». یک دعا هم بفرمایید حاج آقا و دیگر دفتر سمت خدای امروز را هم به نام اباعبدالله انشاءالله ببندیم.
حجت الاسلام عاملی: اباعبدالله الحسین از خدای متعال خواسته است «اللّهُمَّ اَغنِنی بِإرادَتِکَ عَن اِرادَتی، وَ بِتَدبیرِکَ عَن تَدبیری». بهترین دعا است. خدایا با اراده خودت اراده من را بگیر و با تدبیر خودت تدبیر من را بگیر. انشاءالله که خدای متعال این دعا را در حق همه ما مستجاب بفرماید.
ملایی: الهی آمین. خیلی ممنونم جناب حجت الاسلام والمسلمین سیدحسن عاملی عزیز. دعاگوی شما هستیم و برای شما آرزوی سلامتی میکنیم. بینندههای محترم، همراهان گرامی شبکه سه، شبکه افق، شبکه جهانی ولایت، نازنین شنوندههای رادیو معارف، برای هم دعا میکنیم و این لحظهها با هم هر جا هستیم، در هر موقعیتی، این ذکر شریف نام اباعبدالله را زمزمه میکنیم و این پایان سمت خدای این نوبت ما خواهد بود. «السَّلامُ عَلَیکَ یااباعَبدِالله».
فایل تصویری این برنامه
فایل صوتی این برنامه