جستجو
جستجو
تغییر سایز-+=

سمت خدا | ارکان استغفار برای بهره‌مندی از عبادات(4)

فایل صوتی این برنامه

فایل ویدیویی این برنامه

 

ملایی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. سلام عرض می‌کنم به حضور شما آقایان و بانوان، بینندگان جان و شنوندگان گرامی، همراه‌های خوب برنامه‌ی سمت خدا، خیلی خوش ‌آمدید انشاالله که تا این لحظه از هفته‌تان به خوبی سپری شده باشد و آخر هفته‌ی بسیار بسیار پربرکت نورانی هم در انتظارتان باشد و کنار برنامه خودتان سمت خدا این پنج شنبه هم به شما خوش بگذرد، به این معنا که انشاالله مطالب ارزشمندی را مثل همیشه از محضر کارشناس ارجمند امروز حاج آقای حجت الاسلام عاملی عزیز، انشاالله دریافت بکنیم، خیلی خوش آمدید بفرمایید عزیزان بیننده و شنونده، سلام و علیکم؛

حجت الاسلام عاملی: علیکم السلام و رحمت الله.

ملایی: خیلی خوش آمدید حاج آقا، حجت الاسلام عاملی: عزیزانم خسته نباشند در برنامه و دست اندرکاران برنامه، برای عزیزان دعا می‌کنیم و از خدای متعال می‌خواهم بینندگان مکرم، شنوندگان عزیز، هر کجای وطن عزیز ما ایران عزیز ما، شرف حضور دارند انشاالله عمر پر برکتی را داشته باشند، توفیق طاعت، عبودیت، مناجات، خلوت و انس باخدا و مرضیه المرام شدن، استجابت دعاها و عنایات خاص خداوندی نصیب عزیزانمان باشد و این برنامه‌ها خدای متعال با عنایات خاصه‌ی خودش تاثیر مبارکی را برای همه عزیزان مرحمت بفرماید.

ملایی: الهی آمین. خیلی متشکرم از دعاهای ارزشمندتان، حاج آقا عرض کنم که بحث دو تا پایه، دو تا ستون، دو تا مقدمه یا دو تا خلاصه اصل لازم برای اصلاح و بهتر شدن فرمودید یکی استغفار است و یکی مراقبه است. و مراقبه را فعلاً چند هفته ای‌ است دارید وعده به ما می‌دهید حالا بماند، تا بحث استغفار استیفا بشود کاملا انشاالله. در خدمتتان هستیم.

حجت الاسلام عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم، رمز بزرگ برای اینکه خدای متعال ما را دوست داشته باشد، «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ» آقای برکت می‌فرمودند که سعی کنید دیگر، سهمی از طهارت داشته باشید. این آیه وعده خدا است، محبت خدا، انفعال نفسانی نیست، راه ندارد، انفعال نفسانی در خدا. معنی‌اش این است که کسی که اگر محبت داشته باشد چه کار می‌کند برای شما؟ خدا آن را انجام می‌دهد و در عبارت علمی می‌گویند: «خضل غایة المبادی» غایت محبتت را بگیر، خود محبت را رها کن. خدای متعال آن غایت را انجام می‌دهد و لذا تمام برنامه‌هایی که ناظر است به طهارت، آقای حسن‌زاده آملی می‌فرمودند: از اهم امور همت به طهارت است در تمام امور. بعد از آن کشیک نفس کشیدن، می‌بینید روی همان دو رکن رفت. طهارت همان استغفار را دارد می‌گوید، کشیک نفس کشیدن مراقبه را می‌گوید. گذشته را درست می‌کند، استغفار آینده را تضمین می‌کند، مراقبه، در نتیجه عمر انسان از اول تا آخرش می‌شود نورانیت. طبیعی است که نورانیت مثل ملائکه شدن است. می‌دانید که ملائکه شهوت و غضب و چطوری نورانیت محض هستند آن‌ها. در این خصوص ما اول استغفار را وارد شدیم، گفتیم استغفار آداب دارد، بدون آداب بازدهی ندارد. تمام اعمال ما به شرطی که آداب رعایت بشود آداب را می‌گویند رمز است، بازدهی ارس. در این خصوص آداب وارد شدیم که ادب اول این است که استغفاف نکنیم به استغفار. نقش استغفار در این عالم، جایگاه استغفار در این عالم، در نگاه خداوندی، وقتی که می‌خواهد با انسان صحبت کند می‌گوید، «حلبم مستغفر» مشتری استغفار ما است. در این خصوص تاثیر خاصی که استغفار دارد در سرنوشت انسان در دنیا در آخرت، یکی از هولناک‌ترین مراحلی که ما داریم به نظر من این است که وقتی که متوجه نمی‌شویم در یک روز چه گناهانی کردیم، در هفته، در ماه، در سال، بیست سال، سی سال، هشتاد سال، بعد هشتاد، می‌بیند یک تراکم هولناکی از غیبت‎ها، تهمت‌ها، حرف‌های شخصی، اِرض مردم، آبروی مردم، کلماتی که خدا می‌گوید: «تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ»

ملایی: تو فکر می‌کنی کوچک هست.

حجت الاسلام عاملی: تو فکر می‌کنی که هوا آمد در مخرج حروف، برخورد کرد شکسته شد یک چیزی در هوا پخش شد. این طور نیست. خدای متعال در روایت است که در کنار هر حرفی است از کلمه ایست که ما داریم صحبت می‌کنیم. این‌ها همه جمع بشود رفته رفته، آن وقت بعد هشتاد سال، آن وقت وقت می‌بیند که همه‌ی این‌ها به سراغش آمد. هولناک‌ترین تراکم، تراکم معصیت، تراکم گناه، تراکم عصیان، تراکم هتاکی در برابر حضرت حق، تراکم ازاء حقوق، حق الناس، یعنی یک لحظه تصور کنید وحشت آدمی می‌گیرد که یعنی شما این مراقبه را نداشته باشید و هر روز چند تا از دستتان در برود. حرف‌هایی بزنید که «الرجل یتکلم بکلمه لا یلقی لها بَالًا، یهوی ما بین السماوات و فی الارض» حضرت فرمود پیامبر ما که گاهی شما حرف می‌زنید دقت نمی‌کنید که چه چیزی می‌گویید با یک کلمه، «ما بین السماوات و فی الارض» سقوط می‌کنید، ‌شأن کلمه جولی است، ما کلمه را خیلی سبک شمردیم. درباره یکی از نویسندگان عرب نوشتن که از کلمه درفشی برافراشته بود. کلمه می‌تواند این طوری غوغا بکند، «إِلَيهِ يَصعَدُ الكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالعَمَلُ الصّالِحُ يَرفَعُهُ» (سوره فاطر، 10) کلمه، کلمه طیب باشد صعود دارد.

ملایی: می‌رود بالا.

حجت الاسلام عاملی: عمل صالح هم پشتیبانش است که می‌برد بالا، با یک دعوا در کل تاریخ سر یک کلمه بوده است. از امام حسین یک کلمه می‌خواستند. می‌گفتند: «ما اخفها من کلمة» حضرت هم می‌فرمود: «ما اسکلها من کلمة» می‌گفتند چه کلمه سبکی است، بله بگوید. اشراف کوفه می‌گفتند: ما دستمان بالاخره به خون فرزند پیغمبر، بالاخره مرتخ نشود. اما حضرت می‌فرمود: «ما اسکلها من کلمة» چه کلمه سنگینی است که من زندگی مسالمت‌آمیز با یک ظالم داشته باشم، رسمیت به ظلمش بدهم، تایید بکنم ظلمش را. در این خصوص وقتی که نگاه می‌کند که چه کارها کرده است. استغفار نباشد این طوری است. آن جا یقین می‌کند به شقاوت خودش. کجا بر.د؟ یک جمله وحشتناک عرض بکنم، «وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ» (سوره بقره، 66) تمام اسباب قطعه است. هیبت را نگاه کن در جمله، «وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ» (سوره بقره، 66)، اگر در نماز شب شما بگویید: «هذا مقامُ العائذٍِ بکَ منَ النّارِ» نار همین است دیگر. الان آمده است اینجا گرفتار شده است. آقای حق‌شناس می‌فرمود: یک آقایی آمد پیش من دیدم خیلی کم حرف است، گفتم آقا میرزا مثل اینکه با جرثقیل باید کلمات را از تو دهانت بیاورم بیرون. گفت بله حاج آقا، من اول باید فکر کنم بعد حرف بزنم، نه اینکه حرف بزنم بعد فکر بکنم. حضرت آیت الله خویی گفته بود من راضی نیستم درسم ضبط بشود. آقا میرزا ابراهیمی مشکینی بلند شده بود و گفته بود آقا برای اموال خودت تصمیم بگیر. گفت یعنی چه؟ حرف که از دهان تو آمد بیرون، دیگر مال تو نیست که، اگر مال تو است برگردان. گاهی یک کلمه چه فتنه‌ای درست می‌کند. از دروازه دنیا که می‌آید بیرون چشمش به تراکم می‌افتد خدا آن جا حرف می‌زند، می‌گوید که، «هذا مَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ» (سوره آل عمران، 82) خدا دو جور این را گفته است، در آل عمران گفته است، «ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ» ولی در سوره حج مفرد می‌آورد جمع نمی‌آورد، می‌گوید «ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَت یدیک وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ» استخدام کلمات همه حساب شده است در قرآن. یک مقاله‌ای نوشته بودند در اینترنت، یک نویسنده عرب، « الکلمة في القرآن عاشقة لمکانها»  کلمه در قرآن عاشق مکان خودش است. شکور را نمی‌توانی شاکر بکنی، شاکر را شکور بکنی. «وَ اَنتَ ذائِقه فی صدرک»، ممکن است زائد بگوید زید بگوید: « فَلَا يَكُن فِي ذئقٍ» این‌ها همه حساب شده است. صاحب بن عباد می‌گوید من وقتی دیدم خدا گفته شکور نگفته است شاکر، «موَتربنی» به طرف آمدم که خدا چه شاهکاری کرده است. اینجا جمع می‌آورد، آنجا مفرد می‌آورد. معلوم می‌شود که یک ندای جمعی است  و یک ندای فردی است، در خصوص اینکه از دروازه انسان‌ها خارج می‌شوند. همچنان که کتاب، در قرآن این خیلی مهم است کتاب یک کتاب شخصی است، یک کتاب جمعی است، در کتاب شخص یعنی نامه عمل، یک نامه عمل فردی است، یک نامه عمل جمعی است. شما یک وظیفه شخصی دارید، یک وظیفه جمعی دارید، جامعه یک وظیفه دارد، جامعه باید حرف بزند،

ملایی: چقدر بابت این قرار هست جواب بدهیم؟

حجت الاسلام عاملی: آفرین، عزیزان ما نمایندگان همه محترم، وزرا همه محترم، ولی نماینده که رفته است از وزیر نامه گرفته است افراد خاص استخدام بشود. جامعه باید داد بزند. و من داد زدم گفتم به مدیران همه باید منتشر کنید نامه‌ها را. هیچ کس منتشر نکرد. یک شرکتی که خیلی مصیبت دیده بود منتشر کرد. تمام آن نامه‌هایی که گرفتند از وزیر که افراد خاص استخدام ‌بشوند. یعنی جمع اگر وارد نشود بعضی جاها هست، ما نباید جامعه ما محل آزمون و خطر باشد. فرصت از دست می‌رود. برای ساختن یک جامعه آرمانی، « کلکمْ راعٍ، وَ کلکمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ» خدا گاهی از کتاب شخصی حرف می‌زند، می‌گوید: «ادرک کتابک» کتابک، شخصی است، ؟؟؟؟؟؟؟؟؟. اما گاهی از کتاب امت بحث می‌کند. «وَ تَرى‌ كُلَّ أُمَّةٍ جاثِيَةً» (سوره جاثیه، 28) پیغمبر روز قیامت را نگاه کنی می‌بینی تمام امت‌ها به زانو درآمدند از شدت حساب. «كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى‌ إِلى‌ كِتابِهَا» (سوره جاثیه، 28) کتاب امت نه کتاب شخص،

ملایی: کتاب جمعی،

حجت الاسلام عاملی: بله؛ جمع یک وظیفه‌ای داشته است، ناهنجاری‌ها که دیده، فقر دیده، بزه‌های فرهنگی اخلاقی را دیده است. الان شما خیال می‌کنید آداب را ما آدابی که درست ‌شده است کمرشکن، پسر این طرف دختر این طرف نمی‌توانند ازواج بکنند، این اراده یعنی جمع مسئولیت دارد در این باب وارد بشود. و خدای متعال از این سؤال می‌کند اگر جامعه تماشاگر باشد بی‌رحم‌ترین جامعه، جامعه‎ای است که تماشاگر باشد. ببیند که دارد از بین می‌رود له می‌شود، اما تماشا بکند.

ملایی: و چیزی نگوید.

حجت الاسلام عاملی: ما تماشاگر نداریم. روایت است که یک نفری را ملائکه جمع شدند گفتند هزار گرز باید به تو بزنیم شب اول قبر، گفت من طاقت ندارم، کمش کنید کم کردند. گفت این هم طاقت ندارم کمش کنید، کمش کردند، گفت این هم طاقت ندارم تا رسیدم به یک گرز آهنین، که در علی بن حمزه بطائنی که از دنیا رفت که جز واقفی‌ها شد، علی بن موسی الرضا را قبول نداشت تا متوقف شد در موسی بن جعفر. آن روزی که از دنیا رفت امام رضا فرمود: امشب از او سوال کردند، امام تو کیست؟ امام‌ها را گفت در موسی بن جعفر ایستاد. یک گرزی زدند تمام قبرش پر از آتش شد. این گفت من طاقت ندارم رسیدم به یک گرز. گفت آخر من را چرا می‌زنید؟ چه گناهی دارم که گرز آتشین را شما بخواهد به من بزنید. گفتند یادت است از کوچه رد می‌شدی، بچه‌ها یک پرنده‌ای را موهایش را زنده زنده می‌کندند و تو تماشا کردی، می‌توانستی جلویش را بگیری، حقوق حیوانات و حقوق حیوانات در اسلام است. استاد ما میانجی نوشته بودند،

ملایی: خدا رحمتشان کند.

حجت الاسلام عاملی: تو هم تماشاگری کردی، این سخت‌گیری برای یک پرنده است. وقتی که می‌بینیم یک انسانی تحت سخت‌ترین فشار است در اثر آداب غلطی که از سر هوا و هوس درست شده است، ثروتمند می‌خواهد یک طوری ثروتش را نشان دهد. چطور نشان بدهد؟ در قالب آداب.

ملایی: آره، مراسم.

حجت الاسلام عاملی: آنی که طبقه پایین است، می‎بیند شکسته می‌شود. باید چه کار کند؟ «وَ تَجَمُّلًا فِي فَاقَةٍ» (شرح خطبه همام) هر طور شده، می‌خواهد خودش را اینطوری نشان بدهد. با فشار هم باشد خودش را نشان دهد و در نتیجه، یک رقابت درستی در تجملات و تشریفات، جامعه رفته رفته شده است « لَا يَمُوتُ فِيهَا وَ لَا يَحْيَى» جامعه شده بود، «یَتَجَرَّعُهُ وَ لاَ یَکَادُ یُسِیغُهُ» جرعه جرعه درد و بلا را می‌کشد و هیچ گوارایی هم زندگی برای آن دیگر ندارد و ما همه مسئول هستیم. یعنی کسی که می‌خواهد کار پیغمبرها را انجام بدهد، مبارزه با آداب است. مخصوصا دست خانم‌ها است. یک آداب کمرشکن هزینه درست‌کن را از بین ببرند، من ضامنم، آن قرآن‌هایی که خط می‌کنند از آن بالا دارد. «لیاذا عَنهُم إِصرَهُم وَالأَغلالَ الَّتي كانَت عَلَيهِم» برای چی آمدند؟ غل و زنجیرهایی که انسان‌ها درست می‌کنند.

ملایی: آزاد فکری،

حسینی: بله، آزاد فکری، از جهت اعتقادی، بدعت‌ها، ضلالت و گمراهی‌ها و آداب غلط این‌ها را از دست و پای انسان‌ها باز می‌کنند. حالا در این جا می‌بینید می‌گویند: «كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى‌ إِلى‌ كِتابِهَا» (سوره جاثیه، 28) یک کتابی است از امت‌ها از حیث اینکه امت هستند، «الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» اینجا چیز تازه‌ای نیست که خدا بگوید من از جیبم دربیاورم، امر اینجا اضافی نداریم همه « تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» از دروازه دنیا که وارد می‌شوند به بعضی از جمله دیگر می‌گویند، آیه می‌خوانم، «لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ‌« (سوره مائده، 80) عجب توشه بدی با خودت آوردی، خیانت، رشوه، ربا، دل شکستن، ازاء حقوق، قتل نفس، غیبت دریدن حیات اجتماعی انسان هاست و لذا کسی که غیبت می‌کند جهنم جمره به صورت سگ می‌رود. خورشت که می‌خواهد همان غیبت‌ها را خورشتش می‌کنند و لذا طعام نیست، شبیه طعام است. شبیه طعام را می‌گویند ضریح. «لَيس‌َ لَهُم‌ طَعام‌ٌ إِلّا مِن‌ ضَرِيع‌ٍ‌» حضرت امام اینجا که می‌رسد می‌گوید یعنی غیبت یک بار، دو بار تکرار بشود، زیر هر غیبت یک استغفاره پیدا نکند، زهر است، آن غیبت اثر بکند. آخر سر هویتش تغییر پیدا می‌کند و به شکل یک حیوان درنده در آنجا حاضر می‌شود. یک جمله بگویم که یک کتاب نوشته شود. هر مقامی که خدا در آخرت می‌دهد برای انسان است، یعنی انسان باید تلاش بکند به صورت انسان وارد آنجا بشود.

ملایی: یعنی اگر انسان وارد شدی، حالا آن مقامات برایت فراهم می‌شود.

حجت الاسلام عاملی: آن مقامات برای انسان است، اصلا انسان محضر،انسان پل صراط است، پل صراط یعنی پل انسانیت،

ای دریده پوستین یوسفان،               گرگ بر خیزی ازین خواب گران

گشته گرگان یک به یک خوهای تو       می‌درانند از غضب اعضای تو

آن سخنهای چو مار و کزدمت             مار و کزدم گشت و می‌گیرد

آن سخنهای چو مار و کزدمت، دین ما اجازه نمی‌دهد برای مخالف فحش بدهی، وقتی به معاویه فحش گفتند در جنگ صفین، حضرت گفت: «إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ» (نهج البلاغه، خطبه 206) من دوست ندارم اصحاب من سباب باشند، این چه حرف‌هایی است که شما زدید، یعنی «إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ» (نهج البلاغه، خطبه 206) مساوی این‌ها را بگویید، ایرادات این‌ها را بلند بگویید. تا عُقَ باشد،

ملایی: نه اینکه به خودشان توهین،

حسینی: احسنت، توهین در ادبیات ما نیست ولو برای مخالف، «جَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» آخرش یک جمله گفت همه حیران هستند، چند ماه لشگر افتاده بیابان، شب و روز ندارند، گرفتار هستند، از زن و بچه جدا هستند، شهید می‌دهند. حضرت فرمود وقتی که مساوی این‌ها را گفتید دستتان بگیرید بالا بگویید، «اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ» همه ماندند، که کدام سردار است که برای دشمنش دعا بکند. می‌گوید: «اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ» هم خانه ما را حفظ کن، هم خانه آن‌ها را حفظ کن. یعنی جنگ برطرف بشود و هیچ وقت این بزرگان ما ابتدا به جنگ نکردند. امام حسین هم در پیشنهاد زهیر گفت: «لم اکن لعبة ابن ابی القطاع» شروع به قتاع در مرام من نیست. حالا خدا می‌گوید: « لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ‌:» (سوره مائده، 80)، چرا «أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ فِي الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ» (سوره مائده، 80)؟ این خیلی معنی سنگینی دارد یعنی از دروازه دنیا که می‌روند بعضی‌ها بیرون، همه جا را که نگاه می‌کند می‌بیند سخط خدا است یعنی غضب خدا است. این آیه را نگاه کنید، «أَنْ سَخِطَ اللَّهُ» (سوره مائده، 80) اول از مقدمات صحبت می‌کند، به توشه که با خود فرستاده است، بعد می‌گوید: «أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ» (سوره مائده، 80) همه جا را که نگاه می‌کند سخط خدا است، یعنی آنی که با سخط خدا از دنیا برود از دنیا، مرحوم آسید یحیی سجادی، وکیل مطلق آسید حسن اصفهانی، ایشان می‌گفت کسی با غضب خدا، سخط خدا از دنیا برود، یک مقلد در نار است. دلیلش همین آیه است، می‌گوید: «وَ فِي الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ» (سوره مائده، 80) خالدون یعنی یک روز است، دو روز است، آقای حسن‌ زاده آملی می‌گفت نمی‌شد یا نمی‌شود حتی بگویید تا خدا خدایی می‌کند، این را هم حتی نمی‌شود گفت. و خدا به او می‌گوید مگر من نگفتم که دقت کن که چه چیزی را می‌خواهی بفرستی. مگر نگفتم «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ» (سوره حشر، 18)یعنی دقت کن که چه چیزهایی با خودت می‌فرستی، مگر من در دنیا به تو نگفتم که «إِنَّا أَنْذَرْنَاكُمْ عَذَابًا قَرِيبًا يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ» (سوره نبا، 40) آنقدر در قرآن به آن تاکید شده است، «مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ وَيَقُولُ الْكَافِرُ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ تُرَابًا» (سوره نبا، 40) ای کاش من خاک بودم، «إِنَّا نَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ» (سوره یس، 12) آثاری است که این کارها را که کردی از دنیا رفتی، آثارش بوده است، آداب غلطی که گذاشتی، آثارش را می‌خواستند، آن وقت می‌گوید: ای کاش زیر پای خلایق بودم در مشهد. آن دختر خانمی که می‌گوید مکشف هست الان دنبال چشم مردم است که خودش را در نگاه دیگران جستجو می‌کند یا چند نفر به به آن، بیشتر باشد، توصیفش بیشتر باشد، تحسینش بیشتر باشد، اما آنجا آرزو می‌کند که خاک باشم. دیگر زیر پای همین ها که مشتری هستند که چشمشان به من، چشم تحسین باشد، قضاوتشان چه طوری باشد. آنجا که اوضاع را می‌بیند داد می‌زند، در جواب داد، خدایا چگونه گفتم، می‌گویند «لَا تَجْأَرُوا الْيَوْمَ إِنَّكُم مِّنَّا لَا تُنصَرُونَ» آنجا داد زدن هیچ فایده‌ای به شما ندارد و آنکه از دنیا خارج می‌شود و آن‌ها را می‌بیند همان حول مطلع است. حول مطلع یعنی چیزهای جدیدی که اطلاع پیدا می‌کند، جلوه‌های جدیدی، موجودات جدیدی، حول پیدا می‌کند و می‌گویند: «هذه اعمالكم ردت اليكم» اما به جوهرها‌ حقیقتها، هر چه که شما می‌بینید اعمال خود شما است. «به جوهرها و حقیقتها» صورتی در زیر دارد آنچه در بالا است. یک عملی را ما می‌بینیم آن ملکوتی دارد، آن خودش را نشان می‌دهد. الان که شراب می‌خورد، نمی‌گوید بین من و بین شراب بُعْدَ المَشْرِقَینِ باشد، اما این شراب خوردن یک ملکوتی دارد آنی که می‌بیند می‌گوید: ای کاش بین من و بین این چهره بُعْدَ المَشْرِقَینِ فاصله باشد. یک جمله پیغمبر ما گفته است، آن قدر عجیب است، می‌گوید: هیچ کس تنهایی دفن نمی‌شود. «يدفن معكم و معه قرین، یدفن احدکم و معه قرین» همه قرینی دارند، همه موجود زنده، اگر کسی چشم داشته باشد نگاه بکند، می‌بیند در یکی از شهرها طفلی داد و بیداد راه انداخته بود که نگذارید این موجود وحشتناک با این میت برود، خیلی ترسیدند گفتند که، این بچه را کوکش کردند که بیاید همچین حرفی بزند عمدی است، آبروی ما را بریزد. آن صاحبش مجبور شدند که چیزی غذاهای حرامی به او بدهند که چشمش این طوری بالاخره باز نشود. حالا آنجا می‌بیند که چیزی همراهش دارد می‌آید، یا زیباترین چهره،  یا کریه‌ترین چهره، آن وقت انسان تا از آنجا خارج می‌شود از دروازه دنیا، همه چیزهایی که می‌بیند تجسم اعمال است. حضرت آیت الله مرعشی نجفی می‌گفت: و تجسم ملکات است. این دیگر واویلا است. یک وقت تجسم اعمال است حقیقتش یا تجسم ملکات است، یعنی یک کاری را که شما تکرار می‌کنید یا حالت دائمی در قلب است. «اورسهم نِفَاقا بِمَا أَخلَفُواْ ٱللَّهَ مَا وَعد» خلف وعده با خدا، خلف وعده یک ملکه درست می‌کند نفاق، نفاق حالت ملکه درونی است. این نفاق یک صورتی دارد. علاوه بر اینکه آن خوف وعده یک صورتی دارد. آقای اجتهادی می‌فرمود که آقای مرعشی نجفی می‌گوید این دیگر واویلا است. وقتی ملکات خودش را نشان بدهد. انسان‌هایی که، حضرت آقا وارد آخرت می‌شوند دو قسم هستند. یک قسم با روح و ریحان پذیرایی می‌شوند، وارد برزخ که می‌شوند، برزخشان می‌شود، «روضة من رياض الجنة» یک عده هم آنجا که وارد می‌شوند، با «حُفْرَةً مِنْ حُفَرِ اَلنِّيرَانِ» پذیرایی می‌شوند و می‌گویند که ما چیز تازه‌ای نیاوردیم، «هذا ما قدمت یدک» که الان آیه‌اش را خوندم. یک جمله جالبی عرض بکنم خیلی ارزش دارد. هر کسی الان در قیامت یک جایگاهی دارد. وقتی که از دنیا می‌رود از آن جایگاه قیامت یک روزنه باز می‌شود به قبر، یعنی یک روزنه باز می‌شود به برزخ، هنوز قیامت برپا نشده است. ولی این یک جایگاهی در قیامت دارد. از آن جایگاه یک روزنه‌ای باز می‌شود به برزخش. اگر از اهل بهشت باشد، از بهشت یک روزنه‌ای به قبرش باز می‌شود، در نتیجه می‌شود «روضة من رياض الجنة» قبرش و اگر اهل جهنم باشد از جهنم یک روزنه‌ای باز می‌شود،
ملایی: می‌شود، «حُفْرَةً مِنْ حُفَرِ اَلنِّيرَانِ»،
حجت الاسلام عاملی: «حُفْرَةً مِنْ حُفَرِ اَلنِّيرَانِ»، و لذا عرفا، فلاسفه می‌گویند: برزخی هر کس نمونه‌ای از نشئه‌ی قیامت او است. همین روایت که می‌گوید: «روضة من رياض الجنة» یا «حُفْرَةً مِنْ حُفَرِ اَلنِّيرَانِ»، همین معنا را می‌خواهد اشاره بکند. در روایت است که شخص را می‌گذارند در قبر، «فتحت له أبواب الجنة» دری از درهای بهشت باز بشود به قبر، «یدخل علیه من روحها و ریحانها» (نهج البلاغه، خطبه 83) یک روح و ریحانی از آنجا وارد قبر می‌شود، «ثم یقال له» به آن کسی که الان وارد منزل جدید شده به آن می‌گویند: «نومة العروس» این کنایه از نهایت آرامش، نهایت نشاط، نهایت خوشحالی است، عروس که هر طور می‌خوابد این طور راحت، «ابشر بروح و ريحان و جنّة نعيم و ربّ غير غضبان» این آخریش خیلی مهم است. به تو بشارت می‌دهیم که مسیرت دیگر از این به بعد معلوم شد، تا آخر معلوم شد، راه است، ریحان است، جنت نعیم است و خدایی که از تو عصبانی نیست،
ملایی: «غير غضبان» اگر غضب کند،
حجت الاسلام عاملی: آره، اما کافر را که به قبر می‌گذارند، « فتح له باب من ابواب النار» یک روزنه‌ای از جهنم برایش باز می‌شود، «یدخل علیه فی و ریحها و الحبها» بوی جهنم، آتش جهنم، لحب جهنم، از آنجا از آن روزنه به او وارد قبرش می‌شود. حضرت امام در اربعین حدیث خودش به این جا که می‌رسد یک جمله‌ای دارد شنیدنی است، عین عبارتش را برای عزیزان خودم می‌خوانم، می‌گوید آن دری که از جهنم به قبر باز می‌شود، اگر به این عالم باز بشود تمام موجودات آن هلاک می‌شوند. یعنی چقدر باید کمرت را محکم ببندی، یعنی چقدر باید اعتیاد داشته باشی، یعنی چقدر باید در حرف زدن حساب داشته باشد حرف زدنت، در تجارت چقدر مواظب باشی، در اداره باید حواست چقدر دو پا و جوش باشد،
ملایی: با خانواده، با رفقا،
حجت الاسلام عاملی: دیگر شنیدنش وحشتناک است.
ملایی: اگر آن دریچه،
حجت الاسلام عاملی: آن روزنه
ملایی: روزنه تازه، بله، که از جهنم به قبر باز می‌شود اگر به عالم باز بشود …..
حجت الاسلام عاملی: همه هلاک می‌شوند.
ملایی:  خب پس آنی که در قبر است چه می‌کند آنجا.
حجت الاسلام عاملی: و عجیب است که می‌گویند: «هذا ما قدمت یدک» « أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ» بیایم بگویم که‌ ای خدا، خدا، یعنی شما در زندگی هر طور عمل کردید، عصاره‌اش آنجا خودش را نشان می‌دهد. ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ فشار قبر، فشار قبر از کجا است. به مردم فشار دادی، آنجا فشار می‌بینی. این‌ها که می‌روند پرونده در دادگاه، از یک طرف باطل است یا نه؟ یک طرف ناحق هست یا نه؟ لحظه لحظه‌اش را آنجا گرفتار کردی. خانه را برای چند نفر فروخته است. یک زنی که سرپرست خانواده است با چه ذلتی در خانه‌ها کار کرده است، سرپناهی برای بچه‌هایش درست می‌کند، آمده خانه را خریده است. این برای چند نفر فروخته است. حکم می‌شود برای اولی، اولی حکم را گرفته است. الان زن سرپرست، این‌ها شده است به ما که مراجعه می‌کنند. زنی که سرپرست است شوهرش از دنیا رفته است، با بچه‌هایش دارند می‌ریزند در کوچه. چنان گریه می‌کند، من از شما سؤال می‌کنم این عذاب برای او زیاد است؟
ملایی: نه؛
حجت الاسلام عاملی: «جزاء وفاقا»
ملایی مطابق است، مناسب است.
حجت الاسلام عاملی: آفرین، احسنت، این جزاء موافق با عمل خودت است و بلکه مرحوم نوقی می‌گوید: خود عمل است، «ان عمل صلح جزاء» که این طوری، یک تعبیری آمده است در مرحوم ططری اگر اشتباه نکنم در ماده زقطع این را آورده است، گفته است که، «قله من سلم من زختت قبر» این‌هایی که از دنیا بروند خیلی کم هستند، آن‌هایی که زخته قبر هستند. یعنی فشار قبر داشته باشند. یعنی مثل کامپیوتر، کامپیوتر چیه، بالاتر از آن، خودش را در آنجا نشان نشان می‌دهد، کارهایی که اینجا کرده است. حالا برای‌ اینکه عزیزان ما خیلی بالاخره ترس و واهمه نداشته باشند، بگذارید این طرفش را هم بگویم. مرحوم کلینی آورده است هیچ لذتی برای مومن بالاتر از لذت مرگ نیست، چرا؟ یک علتش مشاهده جمال حضرت حق است. یعنی موانع عظیمی کنار می‌رود که تا جمال و جلال حضرت عقل را نگاه بکند و مشاهده جمال معصومین است. در روایت است فرد مومنی که می‌گذارند قبر، حضرت فرمود می‌بیند قبل از او ما آن جا هستیم، پنج تن آب عبا. قبل از اینکه آن وارد بشود ما آنجا هستیم. «وجد جماعتنا هناک»
ملایی: ما را آن جا می‌بینی، پیدا می‌کنی.
حجت الاسلام عاملی: پنجاه روایت داریم، حضرت آیت الله میانجی، پنجاه روایت داریم که می‌گوید ما به استقبال شما می‌آییم. آن‌وقت راوی پرسید که این تکه از آیت الله حسن‌زاده آملی خودش توضیح می‌داد، که راوی می‌پرسید که آیا حضرت زهرا، مادرتان حضرت زهرا می‌آید، گفت: حضرت زهرا هم می‌آید ولی اسمش را نیار. این چه سری دارد آنجا. یک نشاط خرقه مادی، درد و بلایی که طبیعت مادی با خودش دارد همه کنار رفته است. اما مجالست با حضرات معصومین، یک قصه بگویم خیلی تکان‌دهنده است. حضرت آیت الله بهجت می‌فرمودند که من خدمت آقای گلپایگانی رسیدم در معرض فوتشان، سمت راست ایشان نشسته بودم، گفتم آقا خدا عافیت بدهد. فرمود: نخیر، از خدا طلب عافیت نکن. نخیر از خدا طلب عافیت نکن، مگر نمی‌بینی حضرات آمده‌اند، مگر نمی‌بینی حضرات آمده‌اند من را ببرند در آن لحظه حساس آقای راشد پدرشان شیخ عباس تربتی، کتاب فضیلت فراموش شده را عزیزم بخوانند، زندگی‌نامه ایشان است. یعنی یک هفته در کما بود بعد یک هفته بهوش آمد، چهارده بار گفت: «شرفتم، شرفتم، شرفتم» و بعد چهاردهمی خیلی عجیب گریه کرد. دیدند با حضرت زینب سلام الله علیها و با عقیله بنی‌هاشم دارد صحبت می‌کند، می‌گوید: عمه جان خیلی برای تو روضه خوانده بودم، همه انتظار را داشتم که تو هم بیایی به استقبال من، دست خود ماست، سالم زندگی کردن، سالم از دنیا خارج شدن، « خَرَجَ مِنَ اَلدُّنْيَا خَمِيصا وَ وَرَدَ اَلْآخِرَةَ سَلِيما» پیغمبر ما گرسنه زندگی کرد، سالم خارج شد. در شهر ما یکی از علما در آن لحظه آخر گفته بود که عمامه من را بیاورید در بستر بیماری که اصلا طاقت نداشته بود، گفته بود عباء من را بیاورید، عمامه من را بیاورید، من بلند شوم بنشینم، بلند شد نشست. آن وقت گفت که آن عکس را از آنجا بردارید، عکس امیرالمومنین را، گفته این دارد هذیان می‌گوید، گفت نه، خود حضرت آمده است، این عکس حضرت نیست. «مَنْ یمُتْ یرَنِی» آن لحظه آخر را که خوب زندگی انسان بکند، دیدنی است، تماشایی است، که آقا در لحظه آخر گفت: « اخی علی» گفتند مخیر می‌مانی، فرمود: «اخی علی» امیرالمومنین در لحظه آخر فرمود: «وَفِي ذَلِكَ فَليَتَنَافَسِ ٱلمُتَنَفِسُونَ» در همچین مقامی شما، مسابقه رحمت بگذارید. حضرت امام سجاد در آخرین لحظه فرمود: «فَلَمثله فَلْيَعْمَلِ الْعامِلُونَ»
ملایی: برای همین،
حجت الاسلام عاملی: برای همچین مقامی است که من دارم می‌بینم. ام کلثوم گریه کرد. امیر مومنان ‌گفت چرا گریه می‌کنی؟ گفت به خاطر حال تو گریه می‌کنم. گفت: «ارا صحوفا نبی»
ملایی: من دارم می‌بینم.
حجت الاسلام عاملی: صحوف انبیا را می‌بینم، تا حال فکر کردید که چرا در آن نمازی که در محراب آخر نماز خواند، در آن نماز سوره انبیاء را خواند امیرالمومنین و بهترین لحظه، لحظه‌ای است که خدا می‌گوید: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي» خیلی سپاسگزارم حاج آقا حجت الاسلام عاملی عزیز، خیلی ممنون تا این جای کار و برمی‌گردیم دوباره محضر حضرتعالی. بحث خیلی مهمی است این هفته‌ها، بحث‌های حاج آقای حجت الاسلام عاملی عزیز و انشاالله حالا بعد از فرصتی که در محضر قرآن کریم باشیم برمی‌گردیم نکات قرآنی حاج آقا را می‌شنویم و انشاالله این موضوع را در هفته بعد هم به حول و قوه الهی دوباره پی خواهیم گرفت. فرمود: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، يا أَيُّهَا النّاسُ اتَّقوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُم، مطلع سوره مبارکه نساء، صفحه هفتاد و هفت، آیات اول تا ششم، مهمان این آیات نورانی هستیم.
تقدیم می‌کنیم ثواب تلاوت آیات قرآن کریم را در برنامه امروز سمت خدا به محضر آقایمان اباعبدالله الحسین سلام الله علیه و صلوت علیه و در آستانه شب جمعه هست هستیم و انشاالله شب جمعه‌های دلتنگی برای زیارت حضرت ارباب به زودی برای ما تمام بشود و یک شب جمعه تو بین الحرمین باشیم به مدد خود حضرت حسین سلام الله علیه و با حاج آقاب حجت الاسلام عاملی عزیز باشیم بفرمایید. حاج آقا در خدمتتان هستیم.
حجت الاسلام عاملی: «بسم الله الرحمن الرحیم، وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا» این آیه مهریه است که خدای متعال فرمود: مهریه زن‌ها را پرداخت کنید کنید این عطیه است و اگر خودشان اجازه دادند در آن‌ها تصرف کنید. اولا از چه تاریخی مهریه درست شده است؟ و چرا به زن مهریه می‌دهند به مرد نمی‌دهند؟ و آیا فقط در اسلام بوده است؟ و فلسفه اصلاً مهریه چه چیزی است؟ معنی تاریخش برمی‌گردد به خلقت انسان. حضرت آدم که خلقتش تمام شد بلند شد، دید یک موجود جذاب کنارش خوابیده است خواست که به طرفش حرکت کند، خدای متعال فرمود: نه، اول باید مهریه‌اش پرداخت بشود، نه از طرف خاطر این تشریح خود خداوند است. در دیانت یهودی هم هست و در تشتی آن ها، در شریعت آن‌ها اگر مهریه نباشد عقد باطل است. در متون قدیم زرتشت هم آمده است در مسیحیت هم به نحوی متفاوت است که اگر ازدواج کردند نصف ثروت زن شریک بشود. در شاهنامه‌ هم آمده است، در یونان قدیم هم بوده است و در ایران قدیم قبل از اسلام بوده است که در شاهنامه مطرح شده است. مهریه اولا هدیه خداوند به زن است هدیه از طرف خدا حالا به آن می‌گویند نهله، یعنی عطیه، این قیمت زن نیست، هبه خدا است، یعنی عنایت خاصی که خدا به زن داشته است و به خلقت زن داشته است و شخصیت زن داشته است، این مسئله را تشریح کرده است. در آیه هم گفته است نهله، یعنی عطیه. ثانیا این علاوه بر که از طرف خدا است تکریم خداوند به زن است و قیمت زن نیست یعنی ازدواج از باب داد و ستد نیست که ما از قیمتش صحبت بکنیم. در دین ما این‌گونه تحکیم به زن کم نیست، در دین ما که آمده است. دین ما اولا زن را به عنوان امانت خدا ذکر می‌کند. در آدابش شب زفاف است که مستحب است پسر یک دستش را بگذارد ناسیه زن، یک دستش را بگیرد بالا، بگوید خدایا، «بِأَمَانَتِکَ أَخَذْتُهَا» من این دختر خانم را نه از پدرش نه از مادرش از دست تو گرفتم و امانت گرفتم، از امانت سؤال خواهی کرد و این امانت را من یک روزی باید به تو برگردانم. این جزو آداب بسیار نفیس ماست. خداوند اسم مهریه را گذاشته، خودش گذاشته است صدوقات تا به صداق هم که تعبیر می‌شود یعنی مرد بخشی از اموالش که می‌دهد، صداقت خودش را اثبات می‌کند ارادت خودش را، محبت خودش را به زن ابراز می‌کند و همه می‌دانیم که صداقت رکن اصلی برای بقای یک نهاد مقدس خانواده، مقدس خانواده به نام خانواده است. یعنی اگر زن صادق نباشد یا مرد اگر صادق نباشد، این پیمان مقدس دیگر تبدیل می‌شود به یک جهنم، اگر صداقت در آن نباشد. مسئله مهریه در نگاه ما آن قدر مهم است که اگر کسی ازدواج بکند و نیت بکند که مهریه را پرداخت نکند چه می‌شود؟ روایت یک جمله گفته است که من معذورم اینجا بگویم، اگر بگویم یک فتنه درست می‌شود، آن قدر وحشتناک خودتان بروید بخوانید. اگر کسی ازدواج بکند نیتش این باشد که من از اول نیت می‌کنم که پرداخت نکنم مهریه را، آن قدر تعبیر سنگین است، به مرور زمان در مهریه دو تا مصیبت بزرگ درست شده است، اول که ما فی الذمه شده است. این یک بلای عظیمی بود که در جامعه ما پیدا شد. به محض اینکه ما فی الذمه مثل موشک رفت آسمان، رفت بالا.
ملایی: کی داده، کی گرفته.
حجت الاسلام عاملی: کی بردنش، ما فی الذمه است دیگر.
ملایی: آره دیگر، اینجوری می‌شود.
حجت الاسلام عاملی: در حالی که قرار نبود ما فی الذمه بشود. زندگی بسیاری از زوجین همین جا آتش‌ گرفته است. اراده خداوند هم تعطیل شد. اراده خدایی بود که هبه من فعلاً به دست زن برسد. هبه می‌خواهد فعلاً بالفعل به خدا و در اول ازدواج اول زندگی هبه خدا وارد زندگی‌اش‌ بشود.
ملایی: وعده سر خرمن نباشد.
حجت الاسلام عاملی: بله، به دست زن نرسید. خداوند به تو چیزی گفته است که هنی هستند. یکی آب وارون است، یکی مهریه است. امیرالمومنین گاهی نسخه که می‌نوشت برای بیماری می‌گفت این دارو را هم با پول مهریه برو بخر. ببین چقدر این مخصوص بوده و تاکید شده است که مهریه از پاک‌ترین اموال باشد. یکی از آقایان لعنت می‌فرستاد می‌گفت هر کسی که مهریه را ما فی الذمه کرد. مرحوم آیت الله حائری شیرازی در این باب بحث‌های مفصلی داشت و آن قدر ناراحت بود که چرا این شد ما فی الذمه. مصیبت دوم ماهیت هدیه عطیه تبدیل شد، عوض شد تبدیل شد به سباب اطمینان و هویت ضمانت زندگی مهریه به خودش گرفت. در نتیجه به طور طبیعی گفتند هرچقدر بیشتر باشد ضمانت محکم تر است و رقابت تفاخر هم وارد شد که مثلا دختر ما هزار سکه‌ای است. چه مصیبت‌ها درست کرد، در حالی که امر مادی هیچ وقت ضمانت نمی‌آورد. پسر اگر شرور باشد می‌تواند کاری بکند که به قول آذری‌ها بگوید کپنی حلالزن حل.
ملایی: فارس‌ها هم دارند دیگر.
حجت الاسلام عاملی: بله، بله؛
ملایی: محرم، حلال، جونم
حجت الاسلام عاملی: ما هم روایت مفصلی داریم که یمن عروس به کم بودن مهریه است و شهامت عروس به زیاد بودن مهریه است. «شمور مرمة کاستت مهرها» و آمده است که زیاد بودن مهریه دشمنی را زیاد می‌کند. این چطوری نشان می‌دهد؟ نشان می‌دهد که مهریه عنوان ضمانت ندارد. یک مصیبت بسیار بسیار ما فی الذمه شدن مهریه و زیاد شدنش عبارت را از اجتناب پسرها از ازدواج، ترسیدند، چون می‌بیند که رفیقش بعد از ازدواج، بعد از چند روز رفته است زندان. یک چیز خوشمزه بگویم سیستم قضایی وقتی می‌خواهد قاضی را بزند به دادگاه خانواده، سعی می‌کند کسی باشد که ازدواج کرده، چون قاضی مجرد باشد آن اوضاع‌ها را ببیند که مهریه چه بلاهایی سر پسرها آورده است، دیگر اصلاً به ازدواج نزدیک نمی‌شود، توجه فرمودید. حالا در زمان جاهلیت پدرها می‌آمدند مهریه‌ی دختر خودشان را تصرف می‌کردند، آیه نهی می‌کند می‌گوید در این مهریه تصرف نکن. این هبه خدا به عروس‌ خانم است نه به تو. اگر یک وقتی خود عروس‌خانم چیزی از این برای شما آمد هبه کرد و آن حسابش فرق می‌کند. آخرین حرف این باشد که من یک جا را همیشه غبطه می‌خورم آن هم زمانی که عقد خارجی‌ها را می‌خوانم. عقدی که از روسیه، از ترکیه، آذربایجان آمدند عقدش نمی‌کنند.
ملایی: چرا؟
حجت الاسلام عاملی: آقای ملایی، آن قدر مهریه‌شان پایین است، آن قدر ساده است، آن قدر ساده است، غبطه می‌خورم که این‌ها چقدر کار درستی کردند که هبه خدا بالفعل به دست این‌ها برسد. الان ما که گرفتار شدیم که درستش نیست. پدیده‌های اجتماعی مثل مین می‌ماند آن زمان جنگ به ما می‌گفتند در آموزش مین، اولین اشتباه اشتباه است. وقتی که خطا رفتیم، آخرش هم انفجار.
ملایی: انفجار ارزش‌ها و از بین رفتن این قصه. تشکر می‌کنم حاج آقای حجت الاسلام عاملی، شما را خدا حفظ کند برایمان. خیر دنیا و آخرت هم نصیبتان بشود.
حجت الاسلام عاملی: ممنونم.

 

لینک کوتاه :

darolershad.org/?p=20557

جدیدترین عناوین خبری

پربازدیدترین خبرها

مطالب مرتبط

ثبت دیدگاه

یک دیدگاه

یک پاسخ ارائه کنید