شریعتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم» هر صبح شکوه احمدی میبینیم/ هر شب نفحات احمدی میبینم هستی چو بهار جوشش نام شماست/ گلها همه را محمدی میبینم. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم» خانمها و آقایان سلام و به سمت خدای امروز خوش آمدید
حجت الاسلام عاملی: علیکم السلام و رحمه الله و برکاته. خدمت حضرتعالی و همکاران مکرم و خدمت ملت بزرگ عرض ادب و احترام و دعا دارم. از خدای متعال میخواهم در این ایام که ایام اخذ قابلیت برای ضیافت کبرای الهی است، انشاءالله فرصت بهرهگیری بیشتر، توشهی بیشتر، آمادگی بیشتر، طهارت بیشتر برای ضیافت آسمانی ماه مبارک رمضان را داشته باشند و خدای متعال میخواهیم که در شب قدر، شب سرنوشت، بهترین تقدیر را برای ملت ما مقدر بفرماید.
بسم الله الرحمن الرحیم. بنده بنا دارم که راجع به مدرسهی بزرگ تربیتی که اسم آن ماه مبارک رمضان هست، مطالبی را محضر عزیزان عرض کنم. منتهی با توجه به اینکه این بیماری منحوس شدت گرفته است و جوری است که با تمام تلاشی که پیشرفتهای طبی داشته است و تلاشهای مبارکی که داشتند ولی باز ول کن قضیه نیست و ناگرانیهای زیادی درست کرده است و تلفات سهمگینی از بشریت گرفته است. من هم یک راهی را برای عزیزان پیشنهاد میکنم که آن هم تضرع به درگاه خدا است. «فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا» خدای متعال گله میکند که وقتی ما بلا را فرستادیم چرا بندگان ما به درگاه ما تضرع نکردند. یک راه تضرع، نجوای با خدا است. ای کاش ادبیات نجوا خیلی در زندگی ما خوب جا بیفتد و بخشی از زندگی ما شود و با نجوا زندگی کنیم. یکی از جوانها به ما در مکه میگفت که در مدینه که بودم هم حال خوبی داشتم و بقیع میرفتیم و عزاداری میکردیم و گریه میکردیم ولی حالا که به مکه آمدم نمیدانم چه کار کنم. این عیب برای ما است. نجوا راههایی دارد و یک راه نجوا، صحبت با اوصاف خود خدا است. اسامی خدا است و اوصاف خدا این جوری است که شما به خاطر ادبیات بسیار عاشقانه که با بشر دارد، بشر به طرف رنج و دلال میرود و در روایت هم هست که «مدلل علیک» من با دلال با تو صحبت میکنم و با ناس با تو صحبت میکنم. یعنی رحمت خدا این جرأت را به انسان میدهد که زبان او باز شود و با صمیمیت و با محرمیت خاص با خدا صحبت کند. در این ماجرا هم عزیزان این روش را اگر داشته باشند، خیلی خیلی مؤثر است. اهل آن میفهمند چه قدر تأثیر دارد. با خدا صحبت کنیم. خدایا خود تو گفتی که من بیشتر از مادر به فرزند خود مهربان هستم و خدایا خود تو گفتی که «رحمتی وسعت کل شی» خدایا خود تو گفتی که رحمت من بر غضب من سبقت دارد. خدایا خود تو گفتی که «و لذلک خلقهم» من این عالم را برای رحمت خلق کردم. خدایا خود تو امر به دعا کردی. خدایا خود تو تضمین کردی. «وَ لَيْسَ مِنْ صِفَاتك يَا سَيِّدِي أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤَالِ وَ تَمْنَعَ الْعَطِيَّة» وصف تو نیست که امر به دعا کنی آن وقت جلوی استجابت را بگیری. خود تو گفتی که استغفار کنید، بلا را برمیدارم. در قرآن بارها و بارها گفتی. خدایا اگر بد هستیم که مال بد بیخ ریش صاحب آن هست و اگر بد هستیم که مال تو هستیم. این نسبت را نمیتوانی از ما بگیری. بالاخره هر چه هستیم که مال خدا هستیم و خدای متعال به مال خود غیرت دارد. وقتی که حضرت موسی گفت که قدرت را بده که من چند لحظه بدانم که با این قارون چه کنم. آن وقت به زمین دستور داد که قارون را بکش. زمین قارون را میکشید و قارون التماس میکرد. آخر سر گفت که تو را قسم به آن رحمی که بین من و تو هست ولی باز حضرت موسی اعتنا نکرد و جناب قارون رفت که رفت. با آن خلافهایی که کرده بود. بعد خدا به موسی گفت که میدانی چرا اعتنا نکردی؟ چون او را تو خلق نکردی و من او را خلق کردی و مال من است. چون مال خدا است بد هم باشد، اگر خدایا ما بد هستیم دست تو ماندیم. وقتی که آقا رسول الله مکه را فتح کرد مشرکین، او را دست میانداختند. گفتند ظن شما نسبت به ما چه هست. حضرت فرمود با خدا صحبت میکند و میگوید که پشت در هستیم. این خیلی مهم است. «الهی عبدک ببابک» پشت در هستم. با دعا در را دارم میزنم. یکی از علما میگفت که در مشهد دیدم که یک پیرمردی از روستا آمده و در میزند. به او گفتم که فلانی امام رضا میفهمد از روستایی که حرکت کردی میفهمد که تو به اینجا آمدی. گفت نه در را میزنم که این در زدن برای من خصوصیت دارد و میخواهم که آقا به من بگوید که چه کسی هستی؟ تا من هم بگویم که فلانی هستم که آمدم. «یقرأ باب احسانک به دعائک» شبهای قدر که نجوا میکنیم به اینکه میرسم قصهی کوفه یاد من میافتد. کوفه وقتی که مسلم تنهای تنها ماند پشت یک در نشست. در را باز کرد و گفت که شهر امنیت ندارد و تو چه کسی هستی؟ برو. در را بست و رفت. لحظاتی بعد آمد و دید که آنجا نشسته است و گفت که تو فرزند نداری. اینجا امنیت ندارد برو. اما مسلم جایی نداشت که برود. بار سوم در را باز کرد و گفت که تو کس و کار نداری و اینجا امنیت ندارد، برو. احساس من این است که اگر حضرت مسلم صحبت میکرد میگفت که کس و کار من حسین است و من آمادهی حسین هستم. اینها همه ادبیاتی است که در روایات ما آمده است. در روایت است که خدایا اگر ذرهای عذاب من بر ملک تو اضافه میکند، ایراد ندارد، من را به جهنم ببر. «أَ تُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا» به خاطر کفران نعمتی که کردیم خدایا ما را میخواهی مؤاخذه کنی که حضرت موسی وقتی که با خدا صحبت میکند، خدایا میخواهی قهاریت خود را به ما نشان بدهی، ما متوجه شدیم که قهاریت از آن تو است. در این بیماری قهاریت از آن تو است و جباریت از آن تو است. «لمن الملک الیوم» (شرح أصول الكافي (صدرا)/ ج4/ ص: 411) و خود تو جواب میدهی که «لله واحد القهار» ما از حالا میگوییم که «لله واحد القهار». ما از یک چیزی بدتر از کرونا میترسیم که نکند این کرونا به ما نشان بدهد که تو با ما قهر هستی. اگر تو با ما قهر باشی ما با تو قهر نیستیم. از خدا برگشتگان را کار چنان سخت نیست/ سخت کار ماست که از ما خدا برگشته است. خدایا تو با ما قهر باشی ما با تو قهر نمیشویم. حضرت موسی میخواست به طور برود، یک جوانی به موسی گفت که برو به خدا بگو که من را بکشد و به من روزی ندهد. خیلی از دست خدا عصبانی بود. حضرت موسی رفت و نتوانست بگوید. خدا گفت بندهی من یک پیغامی به تو داده بود که به من برسانی. گفت خجالت میکشم. گفت برو به بندهی من بگو که تو اگر من را برای ربوبیت قبول نداری ولی من تو را برای ربوبیت قبول داریم یعنی اگر تو با من قهر هستی، من با تو قهر نیستم. چه قدر این ادبیات خوب است که بگوییم خدایا اگر من را به جهنم هم ببری «اعلمت اهلها انی احبک» این ادبیات سنگ را پاره میکند. یک موسمی است که ما باید به خدا ثابت کنیم که ما برگشتیم تو هم برگرد. گاهی انسان هر چه معرفت او بیشتر شود و این دلهره و این واهمی قدسی هست که خدایا با چه چشمی به من نگاه میکنی. یک جوانی بوده است که خیلی خیلی گناه کرده بوده است و لحظات آخر عمر او بوده است که به مادر خود میگوید که بالاخره مرگ برای همه است و من هم دارم میمیرم ولی خیلی خراب کردم. با چه رویی به پیش خدا بروم. من که مردم یک ریسمانی گردن من بینداز و من را در این اتاق بگردان تا خدا ذلت من را ببیند و برای ذلت من رحم کند. مادر خواست تکان بخورد، هاتفی ندا زد که این مورد قبول ما است. حالا با خدا صحبت کردن، با خدا نجوا کردن و اوصاف خود خدا که خود خدا گفته است که اگر کسی عذر آورد و شما نپذیرفتید، گناه اشجار را برای شما مینویسم. میگوییم خدایا خود تو گفتی که کسی اگر عذر آورد، عذر او را بپذیر. در زمان حضرت موسی آب نیامد. آهوها جمع شدند که آب نیست و یک آهو را واسطه کردند که پیش حضرت موسی برود. این آهو گفت که من پیش پیغمبر خدا میروم اگر دیدید که من با جست و خیز برمیگردم، وعدهی آب را گرفتم و الا معلوم میشود که خبری از آب نیست. به حضرت موسی عرض کرد که ما از بیآبی داریم هلاک میشویم. حضرت موسی با خدا صحبت کرد. خدای متعال فرمود که امسال آب نیست. به نمایندهی آهوها گفت که امسال آب نیست. این با جست و خیز به طرف آهوها برگشت. با خود گفت که حداقل این چند لحظه را شاد کنم. اوضاع جوی به هم ریخت و باران شروع شد و حضرت موسی به خدا گفت که خدایا من خراب شدم. گفت یا موسی این حیوان مخلوق من دیدم که این قدر حساس هست که آنها را خوشحال کند و این حساسیت به خوشحالی مخلوقات من داشته باشد و من نداشته باشم. حالا ما اینجا نشستیم که امید به بندگان خدا بدهیم که خدای متعال رحمت او خیلی اجل است که بندگان خود را به حال خود رها کند. شأن خدا که خیلی بالا است. آقا رسول الله خیلی نگران نسبت به آبروی امت بودند. خدای متعال گفت که چرا نگران هستی؟ گفت نگران هستم که در محشر آبروی امت من در برابر امتهای دیگر برود. خدای متعال فرمود که چه کارهی امت هستی؟ گفت من پیغمبر این امت هستم. خدای متعال فرمود که اگر تو پیغمبر آنها هستی، من خدای آنها هستم. جایی از آنها حسابرسی میکنم که تو هم متوجه نشوی.
از فردا این بلا را بردار و شب بیست و سه دعایی آخر آن هست که اللیل. من آنجا میگویم که دستهای خود را بالا بگیرید و خدا ببیند که دستهای شما خالی است و ده بار اللیل بگویید. یعنی امشب. به خدا میگوییم «ما انصفناک» ما با انصاف با تو معامله نکردیم. خدایا در برابر رحمت تو، ما همه سر به زیر هستیم و ما انتظار داریم که مثل امام حسین که مظهر اسماء و صفات تو است به ما بگویی که «ارفع علی رأسک یا شیخ» مثل این حرفها را میزد که حسین این کار را کردند. هم آب را بستند و هم بچههای تو را گرفتند و هم سر او به بالا رفته بود. حالا خدا مثل امام حسین به ما بگوید که «ارفع علی رأسک یا شیخ». جناب حر یک وقتی دید که سر او را امام حسین روی زانو گذاشته است و از خجالت سر خود را پایین میآورد و دوباره امام حسین بالا میبرد. خدای متعال با رحیمیت و با رحمانیت خود، خدایا خود قرآن را با وصف رحمانیت و رحیمیت شروع کردی. اولین مادهای که برای اوصاف خود انتخاب کردی رحیمیت و رحمانیت است. چون ما از خدای متعال این مسئلت را داریم که سر بشریت را روی زانوی رحمانیت و رحیمیت خود بگیرد و مورد رحم و عطوفت قرار بدهد.
شریعتی: با توجه به اینکه روزهای پایانی ماه شعبان را داریم تجربه میکنیم و هفتهی آینده هم ماه مبارک رمضان هست، ببینیم حاج آقای عاملی چه نکاتی برای ما به ارمغان آوردند.
حجت الاسلام عاملی: یک حق بزرگی که بشر در ذمهی خدا دارد، تربیت بشر است. اگر بشر تربیت نشود از همه چیز محروم است. انسان بیتربیت و انسانی که تربیت ندیده است، این لیاقت نشستن کنار سفرههای فاخر این عالم و این طبیعت را ندارد. ذائقهی او با آرزوهای خیلی کم عمق تأمین میشود و لذا خدای متعال در ادای حق این بشر هیچ کوتاهی نکرده است. صد و بیست و چهار هزار پیغمبر فرستاده است. کتابهای آسمانی فرستاده است. پیغمبری مثل حضرت خاتم الانبیاء فرستاده است و اینها همه مظاهر تربیتی حق است. اینها نمود اسم رب است. خدا که اسم خود را رب گذاشته است و هر کجا که کلمهی رب را به کار میبرد اسمای دیگری را کنار میگذارد که «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّك» (علق/ 1) میخواهد بگوید که این کتاب، کتاب تربیتی است. تعلیم و تربیت. علمی که کنار آن تربیت است. در ماه مبارک رمضان هم یک مدرسهی تربیتی خدا است. مظهر تربیت خدا است. مظهر اسم رب خدا است. خدای متعال در این مدرسه عنایات خاصهای را به بشریت عنایت کرده است که نفس ناطقه اقتدار پیدا کند. در این مدرسه همه چیز است. احساسهای بلند هست به خاطر گرسنگی که دارد، میفهمد و تنازع با گرسنگی پیدا میکند که شخصی که فقیر است و احتیاجات خود را ندارد و آن را خوب درک میکند و کف نفس دارد. لعلکم تتقون، شب قدری که خیر من الف شهر در آن هست یعنی یک دریا است. دریاست مجلس او. جناب حافظ چه قدر عالی گفته است یعنی غواصی میخواهد یکی از اسامی پیغمبر ما عبارت است از الغائص است. الغائص یعنی کسی که غواصی میکند. وقتی که حضرت عبای خود را به دئبل داد، گفت که بدان من هر سه روز یک قرآن ختم میکردم اما غواصی میکردم و میتوانستم زودتر از سه روز هم قرآن را ختم کنم.
دریاب وقت را دُریاب/ هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد.
وای بر کسی که در وقت تجارت، وقت تجارت را از دست بدهد. چه قدر ادبیات ما، ادبیات عرفانی ما در زبان فارسی غوغا است. البته این را خدمت شما بزرگان عرض کنم که ماه مبارک رمضان یک مقدمه است. این مقصد دارد و سفره تمام نمیشود. خدا اقبال لاهوری را رحمت کند.
گمان نبر که به پایان رسید کار مغان/ هزار باده ناخورده در رگ تاک است
ماه مبارک رمضان هنوز ضیافت است، ضیافت برای لقاءالله است. عید قرآن عید لقاءالله است و این ضیافت و این سفره استعداد برای لقاء است که حضرت موسی لقاء خدا رفت. «وَ عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضى» (طه/ 84) آن قدر بیتاب بود که سریع به آن ملاقات برسد که از آب افتاد. از نان افتاد و چه مواعدهای بین خدا و حضرت موسی بود. شوال جز اشهر الحرام است. تا شوال نرسد نمیتواند احرام عمره را برای حج ببندد. تا عید فطر را درک نکند نمیتواند احرام عمره را ببندد. این مقدمه برای آنجا است. هزار بادهی نخورده در رگ تاک است. تا به حال فکر کردید که چه قدر در دعاهای ماه مبارک رمضان گفته است که «اللهم ارزقنی حج بیتک الحرام» همیشه حج را از خدا میخواهد؟ برای اینکه این «اللهم ارزقنی حج بیتک الحرام» برای تکمیل سیر است. حج همان قصهای است که حضرت موسی در آن ایامی که مباعده شکل گرفت و به لقاء رسید و دههی اول ذی الحجه دههای شد که آقا رسول الله فرمود که هیچ روزی در ایام روزها، در ایام سال به صفای این ده روز برای رسیدن به عبودیت خدا نیست. این سفره، سفرهی تربیتی است. سفرهی تربیتی چیزی است که بیشتر اوصاف ماه رمضان با صیغهی تعجب بیان شده است. «ما اطیب» «ما احلا» «ما اهما» خدا تعجب نمیکند. یعنی همه تعجب کنید که چه سفرهای آماده کردم. آن قدر عجیب است که یک تعبیری مرحوم علامهی طباطبایی دارد که ایشان میگوید که آثار ماه مبارک رمضان در آخر است. روایت است که اجر کارگر را در آخر میدهند. عید فطر. اما یک جملهی عجیبی این بزرگوار گفته است که ایشان فرد عادی نبوده است و مصداق «ان المؤمن لمشغول» بود. تمام این نکته را متمرکز میشد. هرگز میان حاضر و غایب شنیدهای/ و من در میان جمع و دلم جای دیگر است. بعضیها در محل اعلی میبینند، در اینجا صحبت میکند. یعنی درس او درس مدرسهای نیست و بحث او بحث مدرسهای نیست و میبیند و میداند. یک آقایی میگفت که من به مشهد میرفتم و در قطار چشم من به نامحرم افتادم و متمرکز شدم. به مشهد رسیدم و خیلی ناراحت بودم و پای من به حرم نیامد و مظهر مرحوم آقای میلانی رفتم. دیدم که علامهی طباطبایی آنجا نشسته است و با هم صحبت میکردند و غرق مباحث آنها بودم که یک دفعه قطار یاد من افتاد. تا یاد آن افتادم علامه صورت خود را طرف من گرفت. گفت فلانی کار بعضیها بد است ولی از خود آنها خوششان میآید ولی بعضیها کار خوب دارند ولی خدا خوشش نمیآید. «انما یعنی بک و به اصحابک» حضر گفت که شیطان با تو و با اصحاب تو کار دارد و با بقیه کار ندارد چون میداند که عمل قبول نیست. علامه یک حرف عجیبی دارد که میفرماید آنکه خدا در ماه رمضان میدهد در عید فطر میدهد اما در عید فطر دفعتاً نمیدهد. اگر در عید فطر دفعتاً بدهد شما منفجر میشوید. این تدریجاً به شما در طول سال میدهد. اگر طول سال عنایتی گرفتید از عید فطر است و از ماه رمضان است. حالا ما بحث را شروع میکنیم و نسبت به ماه رمضان ما سه وظیفه داریم.
یکی قبل از ماه رمضان. یکی در خود ماه رمضان و یکی بعد از ماه مبارک رمضان.
وظایف قبل از ماه مبارک رمضان ـ اصلیترین وظیفه عبارت از استغفار است. اینکه اعمال ماه رجب از استغفار پر است. اینکه اعمال ماه شعبان از استغفار پر است. این از غیرت خدا است. به خاطر اینکه آن قدر سفره عظیم است که حیف او میآید که بنده از دست او برود. اصلاً لب مطلب در خصوص اعمال قبل از ماه رمضان یک بیت است. شستشویی کن و وانگه به خرابات خرام/ تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده. این از غیرت خدا است که در قبل از ماه مبارک رمضان استغفار و در خود ماه مبارک حرمت است. حرمت آن را نشکنید. بعد از ماه مبارک رمضان هم ولخرجی نکند. اینکه جمع کرده است ولخرجی نکند و بدخرجی نکند. جمع کردن آسان است و آن را حفظ کند. این سه تا مبحث است که مبحث اول عبارت است از استغفار و عبارت است از تطهیر. خدای متعال آن قدر حساس است که بندهی او از این سفرهای که باز کرده است محروم نشود و دستور استغفار داده است و شب اول خود آن تطهیر میکند. کدام میزبان را دیدید که مهمان خود را تطهیر کند. روایت است که شب اول خدای متعال یک نگاهی میکند و بندگان خود را تطهیر میکند. پیغمبر ما فرمود که امت من نسبت به امتهای دیگر خصوصیاتی دارد که یک خصوصیت او این است که شب اول ماه مبارک رمضان خدا نگاه به مهمانان خود نگاه میکند. «و انظر الینا نظره رحیمه کریمه عندک» با یک نگاه، خدا تطهیر میکند. وقتی که مهمانی شروع میشود، مهمان هیچ وقت با مزاحم درست نیست. خدای متعال از شب اول همهی شیاطین را به زنجیر میکشد و فضا آن قدر فضای سالم و فضای معطر است که قاضی بزرگ میگوید که من به ماه نگاه نمیکنم تا از آن طریق بفهمم که ماه رمضان وارد شده است. آن قدر فضا معنوی میشود مثل این هوایی که پنجره را باز کنی و وارد اتاق شود، من همین طور میفهمم که ماه رمضان آمده است. آقای کربلایی میگفت که ما یک جایی مهمان بودیم و یکی از عرفا منبر رفته بود و آن وقت که ایشان که صحبت میکرد دفعتاً من دیدم که یک سبکی خاصی بر من پیدا شد. مرحوم آیت الله انصاری کنار من نشسته بود و تا این حالت در من پیدا شد، گفت که آقای کربلایی رحمت نازل شد. شامه است. ذائقه است. ما دو نوع ذائقه داریم و دو نوع شامه داریم و دو نوع گوش داریم. اعضای معنوی و اعضای حسی. اعضای حسی تا دم قبر است.
چنان مکن که اگر راه حس را ببندند/ تو خویشتن همه یک باره کور و کر یابی
صدرای شیرازی در رساله سه اصل میگوید. این سفره آن قدر آسان است که در این سفره بخشیده شدن که پیغمبر ما نفرین کرده است که کسی که این ماه را درک کند اما بخشیده نشود. فرمود که شقی کسی است که این ماه را درک کند اما بخشیده نشود. پیغمبر خدا اهل نفرین نبوده است اما اینجا آن قدر آسان است تا متنعم از نعمت خدا شود که نفرین کرده است که گفته است که اگر درک کند و بخشیده نشود و تطهیر نشود. «ما بعثت لعانا» خداوند من را نفرستاده است که لعنت کنم که انسانها گرفتار شوند اما در این ماه عنایت آن قدر عجیب است. خداوند متعال شب عید افطار که میشود در افطار خدای متعال انسانهایی را که مستحق آتش جهنم هستند، در هر افطاری آزاد میکند. شب عید که میشود به اندازهی کل ماه رمضان آنهایی که جهنمی قطعی بودند همه را آزاد میکند تا از سفرهی یوم الجائزه یعنی عید فطر بهرهمند شوند یعنی این قدر خدا حریص است که بندهی خود از این سفره در این ماه بهرهمند شود که خدای متعال آماده کرده است. بنابراین وظیفهی اصلی قبل از ماه مبارک رمضان حفظ انسان از آلودگی است. انسانی که آلوده است سفرهی او هم آلوده است.
بس که ماندم به قفس رنگ گل از یادم رفت/ گرچه با اشک گل از مادر گیتی زادم.
آن قدر در آلودگی مانده است که دیگر ذائقه عوض شده است. از روزه خوشش نمیآید و از ماه رمضان خوشش نمیآید. او را دیگر به سفره راه نمیدهند. آقا رسول الله وارد مسجد شدند و گفتند که یا فلان قوم بلند شوید و از مسجد بیرون بروید چرا؟ «لانهم لا یزکون» چون مال فقرا در زندگی آنها بود. کسی که حق ناس گردن او هست و کسی که به بیت المال خیانت کرده است و کسی که آبروی افراد را ریخته است. اینها در ماه رمضان عامله ناصبه هستند. یعنی عمل میکنند ولی جز رنج و زحمت چیزی به اینها نمیرسد. پیغمبر ما فرمود که نتیجهی روزه گرفتن عبارت است از تشنگی و عبارت از گرسنگی اما چیزی به اینها نمیرسد. یعنی وقتی که غیبت میکند چیزی میخورد. پیغمبر ما فرمود که وقتی که تغذیه میکند. پیغمبر برای کنیزی اطعامی فرستاد که گفت من روزه هستم. گفت تو چه طور روزه هستی که امروز غیبت کردی. الان این غیبت تغذیه است. ما تغذیه میکنیم چشم تغذیه میکند و روح تغذیه میکند و روح ما از این تغذیهها.
جانور فربه شود لیک از علف/ آدمی فربه ز عز است و شرفس
جانور فربه شود از راه نوش/ آدمی فربه شود از راه گوش
هر کسی در اینجا هر چه تغذیه کرده است در آخرت هم از همان تغذیه میکند. سگهای جهنم که گرسنه میشوند غیبتهای جهنم را جلوی آنها میریزند و میگویند که بخورید چون اینها را خورده است و با اینها روح او تغذیه شده است که رفته رفته ماهیت انسانی تبدیل به موجود درنده شده است.
ای دریده پوستین یوسفان/ گر برخیزی از آن خواب گران
گشته گرگان آن همه خوهای تو/ میدرانن از غضب اعضای تو
خدا مرحوم استاد ما آقای پهلوانی را رحمت کند. میفرمودند که گاهی شیطان با یک فضله کل اعمال را خراب میکند. وقتی که پرهیز نباشد مثل اینکه شما در یک الک دارید آب میبرید. حضرت فرمود عمل با حرام مثل حمل آب در الک است. آن وقت که پرهیز نکند، دارو هست و طبیب هم هست اما اثر به خاطر این است که پرهیز نیست و وقتی که پرهیز نیست گاهی بیماری هم شدت پیدا میکند. علامهی طباطبایی فرموده است که احکام دینی مثل دارو میماند، تدریجاً دارو، بیمار را بلند میکند. احکام شرعی هم همه جنبهی مکملیت نفس دارد. همه چیز حتی مسواک بزنی هفتاد مرتبه ثواب آن بیشتر میشود آن هم جنبهی مکملیت نفس دارد. خدای متعال طبیب است و یک اسم خدا مداوی است و مداوا با همین احکامی که وضع کرده است میکند و بزرگترین مدرسهی تربیتی که ماه مبارک رمضان هست منوط به این است که متطهراً وارد این سفرهی الهی شود.
شریعتی: استغفار از نگاه شما و تطهیر از نگاه شما چه طور محقق میشود؟
حجت الاسلام عاملی: شهید ثانی یک مثالی دارد که میگوید که قلعهای باشد و از یک طرف هم گرگها حرکت کنند و شما هم بگویید که اعوذ به این قلعه. آن گرگ میآید و شما را پاره میکند. استغفار لفظ باشد لفظ اضعف الوجودات است. اسم اعظمی که میگویند لفظ نیست. استغفار به این است که به آن منزل یقظه برسد و بیدار شود و بفهمد که هیچ مؤثری در عالم جز خدا نیست. بفهمد که حقیقت او غیر از این ظواهر است. بفهمد که منزل سر راه دارد طی میکند و برای اینجا نیست و بچهی اینجا نیست. ما شش عالم را باید طی کنیم. منزل الست را طی کردیم و اسلاب رجال را طی کردیم و ارحام امهات را طی کردیم و این هم یک نقشه است و بفهمد که در رحم مادر کسی ناقص شد، ناقص به اینجا میآید. اینجا هم ناقص باشد، ناقص وارد ابدیت میشود. اینها است که باعث میشود که خود را تکان بدهد. مستحب است که میت را در قبر میگذاری تلقین کننده از شانهی او بگیرند و تکان بدهد. بعد اسم افهم بگوید. آنجا خود را تکان بدهد. آن گناهی را که ضعف نفس در برابر آن گناه دارد یکی در برابر ربا، یکی در برابر مال، یکی در برابر شهوت، یکی در برابر ریاست، یکی مالک زبان خود نیست. آن را تصمیم بگیرد که روی همان کار کند. روی همان مراقبت داشته باشد. صبح تا شب روی آن مراقبت داشته باشد و خود را در مرعا و منظر حق ببیند. این شبه معصوم میشود. استاد بنده حضرت آیت الله مظاهری فرمود که بیست سال با علامه زندگی کردم، یک ترک اولی از او ندیدم. وقتی که آیت الله آقا سید حسن اصفهانی فوت کرد، سؤال از آقای اراکی کردند که آقای محمد تقی خوانساری عادل است، فرمود که از عدالت او نپرسید از عصمت او بپرسید. از آقا شیخ علی همدانی پرسیدند که آیا سید محمد تقی خوانساری عادل است. گفت بلغ عادلا، هنوز بالغ نشده بود عادل بود اما وقتی معرفت نیست و وقتی که دنیا را به چشم رستوران نگاه میکند و وقتی که دنیا را ملعبه نگاه میکند، در نتیجه این اندیشه پیدا میشود که بر طبل بیعاری بزن که آن هم عالمی دارد. خدا میگوید که اگر من ملعبه درست میکردم. بنابراین استغفار این است که انسان مراقب باشد جایی که خرابی درست کرده است نمیتواند مالک زبان خود باشد، یک هفته، یک هفته با خدا عهد ببندد، این هفته اگر من حرف شخصی را زدم، یک روز، روزه بگیرم. رفته رفته ملکه میشود. ملکهی حساسیت پیدا میشود. اول فکر میکند و بعد حرف میزند.
شریعتی: آیات نورانی صفحهی 134 قرآن کریم را تلاوت خواهند کرد. آیات را میشنویم و برمیگردیم. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم»
صفحهی 134 قرآن کریم
حجت الاسلام عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم. آیهی پنجاه و نه سورهی انعام. «وَعِندَهُ مَفَاتِحُ ﭐلْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي ﭐلْبَرِّ وَﭐلْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ ﭐلْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي کِتَابٍ مُّبِينٍ» مفهوم آن این است که خدای متعال در همهی امور غیبی واقف است و هر چه در بحر و بر است در کف دست خدا است. ورقی در این عالم به این بزرگی نمیافتد مگر اینکه خدا به آن علم دارد و حبهای در ظلمات زمین یابسی در این عالم نیست مگر اینکه همه در حفظ خدا است. این دو تا فایدهی تربیتی دارد. یکی فایدهی تربیتی این است که ما در مرعا و منظر خدا هستیم. جای خلوت نیست و خدا را نباید اهون الناظرین قرار دهیم. از مردم پنهان کنیم اما در حالی که «يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُون» (نساء/ 108) از مردم مخفی میکنند ولی از من مخفی نمیکنند در حالی که من با اینها هستم. این خیلی تأثیر دارد و اثر تربیتی دارد وقتی که انسان در محضر خدا است مؤدب است. آقا رسول الله خادم خود را اخراج کرد چون یک کاری کرد که منافات با ادب با خدا داشت. فرمود «انا لا نستخدم من لا یتادب مع الله» کسی که ادب با خدا ندارد ما او را استخدام نمیکنیم. خدا مثل زلیخا نیست که وقتی که با حضرت یوسف میخواست مراوده کند یک پردهای روی بت خود انداخت. یوسف گفت که خدای من خدایی است که با پرده محصور نمیشود. شهید سعیدی از یک جایی رد میشده است و آن طرف موسیقی جلف را باز کرده بوده است و میبیند که شهید سعیدی میآید فوراً آن را خاموش میکند. شهید سعیدی میگوید که نه باز کن، برای اینکه من خدا را اهون الناظرین در برابر من کردی. خدا که در مرعا و منظر تو است اما دومین اثر تربیتی این است که یک شبی باشد و خلوتی باشد و هیچ کسی نباشد و یک اشک چشمی باشد و یک نجوایی باشد و یک انفعال نفسانی باشد، یک انکسار روحی باشد، با خود میگویید که من که این جور در دل من غوغا است آیا خدا اطلاع دارد. آن خیلی مهم است. «أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِه» (انفال/ 24) خدا که این اوصاف را ذکر کرده است میگوید که من واقف هستم. «يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُور» (غافر/ 19) من واقف هستم که در دل تو غوغا است. اثر تربیتی آن خیلی بالا است که ما این توجه را داشته باشیم که این در دل من که غوغا است در برابر چشمان خدا است. «و یعلم الضمیر الصامتین». ضمیر ما در برابر خداست. این وصف خدا آن قدر آرام بخش است. هانری کوربن میگوید که شما هزار و یک اسم دارید ما در مسیحیت نداریم. این برای ما خیلی خوشایند است. برای اینکه شما در آن حالات روحی خود را میبینید و مناسب با آن اسم خدا را پیدا میکنید. یک وقتی میبینی که یک چیزی گم شده است و امکان ندارد که دست تو بیاید، آن وقت خدا یک اسم برای آن دارد «یا جاری اللصیق» برای اهل آن این وصف خدا این قدر مهم است یعنی در آن خلوت خانه انگیزه پیدا میکند که با خدا نجوا کند و در دل خود با خدا خلوت کند و یقین داشته باشد که آثار این نجواهای روحی و خلوتهای قلبی به انسان برمیگردد.
دعای من این است که ماه رمضان شافع مشفع است و قرآن هم شافع مشفع است. ماه قرآن هم هست. از خدای متعال میخواهم که هم ماه رمضان را برای ما شافع مشفع قرار دهد و هم قرآن را برای ما شافع مشفع قرار دهد و رسول خدا هم شافع مشفع است. شافع مشفع یعنی شافعی که شفاعت میکند. رسول خدا برای ما هم انشاءالله شافع مشفع باشد.
فایل تصویری این برنامه
فایل صوتی این برنامه