ملایی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ» «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». سلام و درود به پیشگاه شما همراهان برنامه سمت خدا، بینندگان عزیز و محترم و شنوندگان گرامی. یک پنجشنبه دیگر از راه رسید و قرار است پنجشنبههای ما با شما همراهان گرامی بودن در محضر آموزههای دینی در بیان حاج آقای عاملی عزیز و گرانقدر. با تسلیت این ایام در ماه صفر دعوت میکنم همراه ما باشید و سمت خدای امروز را هم تا پایان همراهی بفرمایید. متشکرم. سلام علیکم و رحمه الله.
حجت الاسلام عاملی: وعلیکم السلام و رحمه الله. با اعتزاز و شرف تمام محضر عزیزان بینندگان مکرم، شنوندگان معظم، سلام و ارادت دارم و از خدای متعال محرمیت با خود ذات لایتناها، با قرآن، با اهل بیت، با رسول گرامی اسلام، از خدای متعال مسألت دارم. و از خدای متعال میخواهم از سر فضل نه از سر استحقاق مدال «وَ رِضوانٌ مِنَ الله اَکبَر» را به همه ما مرحمت بکند، آن نظره رحیمیه که در دعاها آمده است «و انْظُر اِلَینا نَظْرَةً رَحیمَة نَستَکمِلُ بِهَا الکَرامَةِ عِندَکْ»، کرامت یعنی آقایی، یعنی پیش تو آقا باشم، یک نگاهی به من بکن، نگاه رحیمانهای که این آقایی کامل بشود. انشاءالله خدای متعال با عنایات خاصه خودش به ملت ما، کشور ما، به رهبریت معظم ما، خاص الخاص عنایت بفرماید.
ملایی: الهی آمین. خیلی متشکرم از حضور شما حاج آقای عاملی و خوشحالیم از این که در خدمت شما هستیم و مشتاق برای شروع بحث امروز.
حجت الاسلام عاملی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». 7 توصیه را بحث میکردیم که بعد از محرم شایسته است یک عزادار آنها را داشته باشد و الا عنوان عزاداری میشود مختص، عنوان عزادار میشود مختل. این فخر بزرگی است که کسی بشود عزادار سیدالشهدا. چند موردش را که گفتیم من خلاصهاش را عرض میکنم تا به آن بحث اصلی برسیم. اول این که عزیزان توجه بکنند که بعد محرم با امام حسین خداحافظی نکنند، امام حسین برای ده روز محرم نیست. دوم این بود که بعد محرم بدخرجی، ولخرجی، نکنند، یعنی آن اشک چشمی که قدرت خاموش کردن آتش جهنم را دارد، آتشی که «وَ هذا ما لا تَقُومُ لَهُ السَّماواتُ وَ الاَرض» آن را با غیبت، با تهمت، با بهتان، با حرام، با رشوه، از بین نبرد، تاراج نکنند، به مقصد برسانند. و سوم این که توجه بکنند به لازمه عزاداری. عزاداری بیعت است، گریه بیعت است و زیارت سیدالشهدا بیعت است. کسی با امام حسین بیعت کرده است با خدا بیعت کرده است، چون آنها حرف شخصی ندارند. «واللهِ ما نَقُولُ آراءِنا»؛ حضرت فرمود ما حرف شخصی نداریم. و مفصل بحث کردیم که عزاداری دعوت از امام حسین است که به شهر ما بیاید، به منزل ما بیاید، به سیاست ما بیاید، به اقتصاد ما بیاید، به بازار ما بیاید. چهارم این که در ادعای خودمان اثبات صدق بکنیم. این بسیار بسیار مهم است و الا مبتلا شدیم به غش، غش با معصوم، «غَشَّنا فَلَیسَ مِنَّا». صدق در لبیک، صدق در بیعت، صدق در اظهار عشق، شوق به ساحت قدسی آنها، در اظهار عشق به ساحت معشوقی که عبارت است از سیدالشهدا، سید اهل الابا به تعبیر جناب ابن ابی الحدید. این مطلب در دعاها هم آمده است. «وَ ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ»؛ چه کسی قدم صدق دارد «مَعَ الحُسِین وَ اَصحابِ الحُسِین». پنجم را رسیدیم که عاشورا نام یک سبک زندگی است، صرفاً یک حادثه نیست. یعنی تمام سرفصلهای یک زندگی آرمانی آن جا ارائه شده است چون اهل بیت از قرآن جدا نمیشوند، قرآن جامعیت دارد، سیدالشهدا هم حرکتش جامعیت دارد. چقدر عالی است که این تدریس بشود، بحث بشود، بیان بشود در رسانههای عمومی. این سبک زندگی خصوصیاتش چیست؟ این سبک زندگی حساسیتهایی دارد، آنها را ما شمردیم. اولاً حساس است به عزت و ذلت؛ کسی که خودش را ذلیل کرده است نمیتواند حسینی باشد. دوم حق الناس است، حساسیت دارد به حق الناس، با اضاعه حقوق، با زیر پا گذاشتن قانون که شیرازه حق الناس است، شیرازه عدالت است، ما نمیتوانیم حسینی باشیم. منم یک جملهای بگویم یک عالم ارزش دارد. آن هم این است که این که ما امام حسین را داریم باید خودش یک جایی نشان بدهد. اگر کسی که در غیر مذهب ما است، در غیر دین ما است، بیاید به ما بگوید که شما حسین را دارید ما نداریم چه تفاوتی با ما دارید.
ملایی: بعضی وقتها جوابی نداریم.
حجت الاسلام عاملی: اگر جواب ندارید پس اهانت به امام حسین است، شأن امام را شکستیم، شأن عاشورا را شکستیم، شأن کربلا را شکستیم. این باید خودش را نشان بدهد که حسینی بودن متمایز بودن است.
ملایی: نمود دارد.
حجت الاسلام عاملی: باید «بُشارُ بِالبَنان» باشیم. اگر در یک شهری هزار نفر زندگی میکند تو باید افضل آن هزار نفر باشی. روایت است. جوری باید زندگی بکنی که وقتی نگاه کردند امام صادق فرمود بگویند «رَحِمَ الله جَعفَرَ بنِ مُحُمَّد ما اَحسَنَ تَأدیبِ اَصحابِه» باریک الله به امام صادق، احسنت به امام صادق، چه اصحاب خوبی دارد، چه شیعیان خوبی دارد.
ملایی: «کُونُوا لَها زَینا».
حجت الاسلام عاملی: احسنت. آن باید خودش را نشان بدهد. اگر نشان ندهد چه عاشورا، چه کربلا، چه عزاداری، چه گریه. یعنی یک قانون کلی. حساسیت دارد به رهبریت صالح، یعنی اصلاح را از هرم شروع میکند. آن نقطه اصلی کربلا همه مسئله است. حضرت فرمود: «مَا الإمام الَّا الحاکِمُ بِالکِتاب القائِم بِالقِسط». مفصل بحث آن را کردیم. حساس است به عفت، حساس است به حیا، حساس است به حجاب، آن هم در سختترین لحظهها. این یک مدرسه است. و چقدر اسرار تحت این عنوانها خوابیده است. حساس است به جوانمردی؛ با غدر، با حیله، کسی را نمیکشد، با بیآبرویی نمیکشد. جزئیات آن را ما مفصل گفتیم و بحث کردیم. حساس است به خلوص دین؛ دین نباید ابزار باشد. حساس است به این که ثروت نباید دست عدهای منحصر باشد. حساس است به بردگی انسانها، یعنی شعار امام حسین این است: «اِتَّخُذوا عِبادَ الله خَوَلاً وَ مالَ اللهِ دَوَلاً وَ دینَ اللهِ دَخَلاً». سه تا مطلبی که در هر دوره زندهترین سوژه است همچنان که سوژههای قرآن زنده است، قصههایی که قرآن گفته است همه بروز است، یعنی همه مورد ابتلا است. مثل حضرت یوسف، زندهترین سوژه است در هر دوره که اگر کسی عفتاش را حفظ بکند خدا میگوید من مشتری هستم. «لَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ» ذرهای خاک در این میکده ضایع نشود. اگر عفتات را حفظ کردی، میتوانستی خیانت بکنی نکردی، چشمات پاک، زبانت پاک، دستت پاک. ذرات عالم شعور دارند، چیز بیشعور نداریم، همه میفهمند که دستت پاک ماند میتوانستی خیانت بکنی، عکس العمل دارند. نفس الامری خودش را این جا نشان میدهد. حالا قصهها این جا است ما… .
ملایی: و قصه شهادتی که میدهند بالاخره سنگ و دیوار و در و اعضا و اینها همین قصه است، شعور دارند.
حجت الاسلام عاملی: امیرالمومنین میگوید که من وقتی پیغمبر را غسل میدادم «ضَجَةِ الدارُ وَ الأَفینَه» در و دیوار گریه میکردند. ما فکر میکنیم که اینها شعور ندارند. خدا میگوید که آنها تسبیح دارند، «ولکِن تَسبیحَهُم» اگر تسبیح تکوینی باشد که میفهمیم. تسبیحشان را شما نمیفهمید، یعنی تسبیح ایشان بالاتر از تسبیح تکوینی است. بعد یکی دیگر از حساسیتها در این مدرسه حساسیت و ادای حق انسانها است. اطراف ما هر کس زندگی اجتماعی، زندگی مدنی، همه اطراف ما حق دارند. با چشم بسته نمیشود زندگی کرد در جامعه. ما آذریها به آن میگوییم “گُوزی گیپیخ”. “گُوزی گیپیخ” یعنی این جوری زندگی کردن. حق نداری این جوری زندگی بکنی. حق انسانها را ادا کردن، فرزند حق دارد، استراتژی تربیتی در خانه نباشد، جانی شما پرورش میدهید، جانی خودت را پرورش میدهی. قصهها من دارم، حالا جای آن نیست. آن وقت حضرت شمشیر را گذاشتند بر گلو خطبه میخواند، میخواهد حقشان را ادا بکند. در میدان وقتی سروصدا میکنند میگوید ساکت باشید تا من حق شما را ادا بکنم. حضرت آقای ملایی، آن قدر این مطلب مهم است. این قدر حساسیت به ادای حق، این اعضا و جوارح ما حق دارند به ضمه ما. حضرت فرمود یا موی سرت را خوب نگهدار یا مو نگذار. یعنی آن موی سرت گردن تو حق دارد. دین یعنی دایره حق آن قدر وسیع است در نگاه اسلام. آن وقت ادای حقوق، میخواهی حق را ادا بکنی. قابلیت این که طفل دارد بتواند سود بکند. در چه فضایی این را گذاشتی؟ سپردی به خیابانها، سپردی به کوچهها، تربیت کوچه، تربیت خیابان. «اَکثَرُ طُرُوقِ مَناسِدُ الشِیطان وَ مَسجَرَتُ» امام صادق فرمود در مصباح الشریع. «اَکثَرُ طُرُوقِ» اکثر کوچهها «مَراصِدُ الشِیطان وَ مَسجَرَتُ» مرصد شیطان و مسجر شیطان است، محل کمین شیطان و محل تجارت شیطان است. آن وقت این طفل چه میشود؟ بعضی پدر مادرها فرزندانی را تربیت کردند که یک ملت، یک تاریخ، یک کشور، مدیون آن بچه است. بعضی پدرها و مادرها فرزندانی را تربیت کردند باید آرزو بکنی زمین دهان باز بکند تا من بروم داخل زمین نبینم که چنین فرزندی را تربیت کرده است. قدرت روحی پدر مادر است. البته مشکل است، مشکل است در این روزگار که عناصر تاثیرگذار آن قدر پیچیده شده است، آن قدر متکثر شده است، که هماهنگ کردن اینها خیلی خیلی مشکل است. من همیشه آرزو دارم دستگاههای فرهنگی کاری بکنند یک نوجوانی که از خانه میآید بیرون پدر مادر خاطرشان جمع باشد که سالم برمیگردد. در روایت است در آخر الزمان جوان از منزل بیاید بیرون با ایمان، برمیگردد بیایمان. یعنی چه؟ یعنی ما احتیاج داریم به سالمترین پاتوق تفریحی، علمی و تربیتی در هر شهری. سالمترین نقطه باشد که سه چیز در آن باشد: پاتوق تفریحی چون جوان تفریح میخواهد، پاتوق علم، قرار نیست ما بیسواد آن جا پرورش بدهیم، و تربیتی. رشد عقلانی پیدا بکند. خدا در قرآن گفته است که چه چیزهایی باعث رشد عقلی میشود. «وَ ما یَعقِلُها اِلَّا العالِمُون» علم باشد عقل رشد میکند، آیات قرآن عقل را رشد میدهد. حالا قصهاش طولانی است. حساس است این مکتب، این سبک زندگی به نماز اول وقت. با شمشیر، با نیزه، با تیر، نمیتوانند حضرت را از نماز جدا بکنند. و حساس است به مسئولیت اجتماعی؛ مسئولیت اجتماعی یعنی امر به معروف و نهی از منکر. امر به معروف و نهی از منکر یعنی شما نباید بیخیال باشید، شما نباید تماشاگر باشید. یک جایی اختلاس شد، یک جایی خیانت شد، یک جایی شهر خرابی دارد، یک جایی شأن انسانها شکسته میشود، یک جایی کرامت انسانها شکسته میشود، یک جایی سوء مدیریت درست شده است، یک جایی عفت زیر پا گذاشته شده است. ما همه در یک کشتی نشستهایم، اگر سوراخ بشود همه گرفتار میشویم.
ملایی: نمیتوانیم بیتفاوت باشیم.
حجت الاسلام عاملی: «وَ کذَلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَی وَ هِيَ ظَالِمَةٌ» خدا گاهی میگوید که شهر ظالم است، گاهی میگوید انسان ظالم است. خیلی مهم است. شهر مسئولیت دارد، جامعه مسئولیت دارد، جمع مسئولیت دارد. گاهی میگوید کتاب کتاب است برای فرد، گاهی کتاب کتاب امت است. «کُلُّ اُمُّةٍ إِلی کِتابِها»، یک آیه این جوری است که هر امتی را ما با کتابش میبریم محشر. بعضی وقتها کتاب را به امت… . یعنی ما دو تا کتاب داریم. یک کتاب شخصی جزئیات زندگی ما در هشتاد سال همه نوشته شده است، اما یک کتابی من به عنوان فردی که در جامعه هستم جامعه باید از اراده جمعی استفاده میکرد. این بدعتهایی که درست شده است دست و پاها را بسته است، جوان عاجز شده است از ازدواج. ما هم تماشا میکنیم. این که فرد نمیتواند اصلاح بکند، جامعه باید تصمیم بگیرد، اراده جمعی میتواند خیلی از مشکلات را حل بکند. این کتاب را میگذارند یک چیز دیدنی، یعنی انسان از وحشت آن محاسبهای که خدا دارد «إِنَّ اللهَ سَریعُ الحِساب»، حساب را به خودش نسبت داده است، یعنی خودش سریع رسیدگی میکند. این هم امر به معروف و نهی از منکر این گونه است. یک حساسیتی که دارد برای حرمت احکام شرعی است. احکام خدا خیلی احترام دارد، برای خدا است. با حکمتی که خود خدا دارد وضع کرده است. احکام نباید شکسته بشود، احکام نباید استهزا بشود، جایی که احکام استهزا بکنند خدا دستور داده است ننشینید در قرآن. وقتی دیدید آیات قرآن استهزا میشود خدا دستور داده است نباید شما آن جا حاضر باشید. چرا؟ چون «إِنَّ لَعنَتَ إِذا نَزَلَت عَمَّت فِي المَجلِس».
ملایی: همه را میگیرد.
حجت الاسلام عاملی: همه را میگیرد لعنت نازل بشود. شما آن جا باشید، برای یک مجلس مختلط. خدا زیر پا ماند. یک مجلس عروسی که شراب، آن جا حکم خدا شکسته شد. اگر آن جا بنشینید، خدا میگوید نباید آن جا بنشینید. یک سفرهای امام صادق را دعوت کرد یکی از اصحابشان، آن طرف سفره یک سرهنگ منصور شراب گذاشت. حضرت این طرف سفره نشسته بود، بلند شد. گفتند آقا برای شما نیاوردیم. فرمود: «إِنَّ لَعنَتِ إِذا نَزَلَت عَمَّت فِي المَجلِس» لعنت نازل بشود امام صادق را نمیشناسد.
ملایی: «عَمَّت»، عمومیت دارد.
حجت الاسلام عاملی: پیغمبر ما یک مردی را دید که کنار کعبه میگفت خدایا من را ببخش، میدانم نمیبخشی. حضرت فرمود که این طوری نگو. زحمت خداست اگر گناهانت بزرگ است یا مثلاً رحمت خدا بزرگ است. مدام مفصل مفصل گفت، گفت، بالاخره او را متقاعد کرد. آخر سر گفت گناهت چیست؟ گفت گناه من این است که ثروت دارم ولی بخیل هستم، یکه خوار هستم، وقتی فقیری میبینم انگار آتش در جانم میافتد. حضرت پیغمبر ما با آن عظمت گفت دور شو، دور شو، دور شو، زود از من آن طرفتر برو، من میترسم که به آتش تو من هم بسوزم. با این که او بخیل است، پیغمبر بخیل نیست. حضور او آن قدر شعامت دارد، میگوید در این جایی که من هستم تو نباید باشی. یک کسی آمد گفت من محضر شما حال دارم، محضر شما که خارج میشوم حال ندارم، یکی از ائمه گفت. گفت چون آن جایی که من هستم شیطان نیست برای همین آن جا حال داری. پس حرمت احکام شرعی حفظ بشود. و حالا بقیه حساسیتها را داریم میخوانیم. یک حساسیت این مکتب… .
ملایی: از این جا دیگر بحث جدید است.
حجت الاسلام عاملی: جدید است. یک حساسیتاش این است که برای اسباب ظاهری، حساب استقلالی باز نمیکند. حضرت آقای ملایی، این اوج آرامش است، اوج توحید است، اوج بلوغ است. اسباب ظاهری را حساب استقلالی باز کنیم دیگر هیچ. گاهی سبب سببِ مخالف است، گاهی سبب سببِ موافق است. شما آمدید حساب استقلالی باز کردید. این که حضرت در محاصره از فتح و ظفر صحبت میکند معنیاش چیست؟ در محاصره. نه عِده داری نه عُده داری، از فتح و ظفر، «مَن لَحِقَ بِي اُستُشهِد وَ مَن تَخلَف لَم یُبلِغَ الفَتح». در تاریخ بشر چنین چیزی وجود ندارد، این فقط در خاندان امیرالمومنین است.
ملایی: جان به قربانشان.
حجت الاسلام عاملی: آن شاعر عرب میگوید یارسول الله، من متحیرم که برای تو تبریک بگویم به خاطر امام حسین یا تسلیت بگویم به خاطر امام حسین. اصلاً دین ما آن قدر حساس است که بنده خدا مأیوس نشود. یک دکتر حق ندارد مأیوساش کند، اوضاع مادی جوری پیش بیاید مأیوساش کند دین گناه کبیره است. جوری وارد شده است میگوید: «کُن لِمَا تَرْجُو ارجَی مِنکَ لِمَا تَرجُوا». دیگر بالاتر از این؟ حضرت فرمود به چیزی که امید ندارید به آن خیلی امید داشته باش تا آن چیزی که به آن امید داری. الان من این کتاب را بردارم این جا بگذارم امید دارم اما این که مثلاً یک توفیق بسیار آسمانی الان برای من پیدا بشود، آن خیلی مقدمات میخواهد، میگوید به آن خیلی امیدوار باش. دنبال آن مثال میزند. میگوید حضرت موسی وقتی از مدین میآمد دید که یک جایی آتش روشن است، رفت برای زن و بچهاش آتش بیاورد. رفت پیغمبر شد، برگشت. اصلاً به ذهنش نمیرسید که من الان میروم آن جا پیغمبر میشوم. ببینید چه نگاه خوب، چه نگاه مثبت به زندگی. آن قدر نگاه دین به زندگی مثبت است، یک وقتی اصلاً همان را موضوع قرار میدهیم من برای شما بحث میکنم. یک وقتی عرض کردم که وقتی انسان آمد دنیا، اولین بار که میخواست بیاید، خدا فرمود: «فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لَا هُم یَحزَنُونَ». چرا همه چیز ماند این را گفت؟ نگفت هر کس تابع هدایت من بشود مثلاً رستگار میشود. دست گذاشت روی خوف و حزن. یعنی دین ما آن قدر حساس است که بنده خوف نداشته باشد، حزن نداشته باشد. خیلی وقتها گرفتار شدی بنویس به حساب خدا. امیرالمومنین به حضرت زهرا در گرفتاری گفت: «إِحتَسَ بِالله» بنویس به حساب خدا. فوراً گفت: «حَسبی الله». چقدر آرامش. دین ما وقتی میگوید بگو «یا مُسَبِّبَ الاَسبابِ مِن غِیرِ سَبَب» دیگر بالاتر از این. یعنی دست خدا بسته نیست، یهودیها میگفتند دست خدا بسته است. نظام اسباب مسببات درست شد دیگر تمام شد. «یا مُسَبِّبَ الاَسبابِ مِن غِیرِ سَبَب». موسس حوزه، آقای حائری، میفرمود که خدا اگر بخواهد از دیوار پول درمیآورد. مرحوم شهید ثانی زندگیاش را بخوانید 23 بار میگوید «ثُمَّ سافَرةُ». رفتم به فلان شهر، هر چه عالم بود علمش را گرفتم، «ثُمَّ سافَرةُ» مسافرت کردم شهر دیگر. آن هم هر چه عالم بود علمش را گرفتم، «ثُمَّ سافَرةُ» رفتم شهر دیگر. 23 بار! چقدر هزینه میخواهد، چقدر مشکلات دارد، اما میگوید کرامتهایی را که در این مدت دیدم اگر بخواهم بنویسم «بَلَغَت یَعلَمَهُ الله» خدا میداند کتاب چه ضخامتی پیدا میکند. یعنی عالم روی حساب میچرخد. این جا است که حساسیت است. یعنی کسی که شد حسینی، باید اعتقادش این باشد که فرمان دست خداست. «بِیَدِه ناصیَتي کُلُّ شِیءِ»، ناصی یعنی فرمان. «بِیَدِه مَلَکُوتُ کُلُّ شِیءِ»، ملکوت یعنی فرمان. «وَالله مِن وَرائِهِم مُحیط»، اسباب ظاهری را نگاه کنید میبینید پشت برنامه دارد، یک حقیقتی پشت آن است، آن هم من هستم. «وَالله مِن وَرائِهِم مُحیط»؛ آیات قرآن چقدر آرامش دارد. بگذارید مثال عینی بزنم، از شهدا هم یادی بکنیم. هواپیمای مسافربری ایران در زمان جنگ که نمایندگان مجلس آن جا هستند، بعضی از قضات برجسته آن جا هستند، شهید محلاتی هم آن جا است. تا میرسند طرف خوزستان برای بازرسی، سرزدن به جبههها. میگ عراقی بالای سر میایستند میگویند که یالله به طرف بغداد. خلبان از مرحوم شهید محلاتی سوال میکند که چه کار کنیم. میگوید نه. آن میگ دوباره میگوید، میگوید اگر حرکت نکنید پودر میشوید. باز میپرسد از شهید محلاتی. توهین را ببینید، مکتب عاشورا را ببینید. چه ارتباطی با مبدا اعلی داشته است. اصلاً فهم این برای خیلیها ممکن نیست. این محرمیت میخواهد، این امیر خلق الساعه نیست. چه اشکهای چشمی داشته است آن بزرگوار، چه خلوتهایی با خدا داشته است آن بزرگوار. میگوید نه. در یک لحظه تمام سرنشینهای هواپیما شهید میشوند. وقتی که اتصال باشد به مبدا امام حسین هم در آن محاصره میدانست قضیه را، میدانست که شخصاش آن از بین میرود ولی فکرش، شخصیتاش، مرامش، راهی که درست کرده است میماند. این جا است که کربلا باید خودش را نشان بدهد. ما سهمی باید از کربلا داشته باشیم. گریه کردیم سهم داشته باشیم، سینه زدیم سهم داشته باشیم. یقین داشته باشیم که:
هر سو دَوَد آن کِش ز بر خویش براند
وآن را که بخواند به درِ کَس ندواند
عرضم خدمت شما قهرمان توحید میگویند حضرت ابراهیم است. همین طور است. امام حسین هم قهرمان توحید است. دعایش را ببینید. «إِلَهی حَقِّقنِی بِحَقائِقِ أَهلِ التوحید». استاد ما گفت این مستجاب شد، شد کربلا. «اللَّهُمَّ اَغنِني بِإِرادَتِکَ عَن إِرادَتی وَ بِتَدبیرِکَ عَن تَدبیري» با ارادهات اراده من را بگیر، با تدبیرت تدبیر من را بگیر. این میشود توحید. هر کس این را نداند سفیه است. آیهاش را بخوانم؟
ملایی: بفرمایید.
حجت الاسلام عاملی: خدا فرموده است: «وَ مَن یَرغَب عَن مِلَّةِ اِبراهیم إِلَّا مَن سَفِهَ نَفسَهُ». هوای این نماینده را داشته باش، هوای این استاندار را داشته باش، هوای آن شخصیت را داشته باش. منظورش این میشود پاره پاره میشود انسان، یک تکهاش این جا است، یک تکهاش آن جا است. هوایش را داشته باش، این جا هوایش را داشته باش. یک وقتی در سد دز زمان جنگ تازه میخواستند به من شنا را یاد بدهند فرمانده مربوط. گفت این گونه دستت را میزنی، این گونه پایات را میزنی، این گونه نفس میکشی. ما هم داخل آب رفتیم، بخشی از فکر ما رفت که پا را چطور بزنیم، دست را چطور بزنیم.
ملایی: رفتید زیر آب.
حجت الاسلام عاملی: بله. حضرت یوسف در زندان یک جملهای گفته است به آن دو تا زندانی؛ «اَربابُ مُتَفَرِقُون خَیرٌ أَمِ اللهُ الوَاحِدُ القَهَّارُ». اصلاً زندگی کلاً میشود اضطراب. آن موسس را نتوانستم داشته باشم، این مسئله را نتوانستم داشته باشم، آن را نتوانستم داشته باشم. چه میشود؟ مثل پرندهای میماند که خدا در قرآن گفته است آن کسی که مشرک است انگار که از آسمانها افتاده است، «اَتفُ الطِیر». تکه تکهاش کردند. چه مثالهای خوبی خدا زده است. آن وقت کسی که خودش را این گونه گرفتار میکند سفیه است یا سفیه نیست؟
ملایی: «اِلَّا مَن سَفِهَ نَفسَه».
حجت الاسلام عاملی: «اِلَّا مَن سَفِهَ نَفسَه». خلاصه شیعه امام حسین اگر سبب مخالف قوی شد احترام بگذارد، سبب موافق ضعیف شد نمیترسد. سبب موافق قوی شد مغرور نمیشود. نمیگوید «إِنَّ ما اُوتیتُه عَلی عِلم».
ملایی: طغیان نمیکند.
حجت الاسلام عاملی: احسنت. نمیگوید که این از من است، میگوید خدایا این از فضل توست، این لطف توست، این کرم توست. این هم یک حساسیت. یک حساسیت دیگر در این سبک زندگی نترسی در اوج است، یعنی در ادبیات عاشورا ترس نیست. یعنی کسی که آمد مدرسه حسینی وقتی که میخواهد فارغ التحصیل بشود دیگر ترس ندارد. حضرت امام فرمود والله من نترسیدم، آن روز که من را میبردند آنها میترسیدند، من دلداری میدادم. به امام حسین گفتند «إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخشَوْهُم». آیه قرآن است. پیغمبر افتاد به محاصره در جنگ. تمام خندقهای اطراف، اصحاب همه جمع شدند. گفتند که چه کار دارید میکنید، دنیا علیه شما است. مگر میشود با دنیا جنگ کرد. شاه کلید دست آمریکا است، نمیشود با او درگیر شد. «إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ» دنیا دست بنی امیه است. اما یک ذره واهمه، یک ذره ترس در کربلا… .
ملایی: نیست.
حجت الاسلام عاملی: گفتند نه عِدّه داری نه عُده داری، در عرض چند ساعت کارت را تمام میکنیم. قدرتی که آنان دارند. کوفیان این گونه ترسیدند خراب شد دیگر. ابن زیاد گفت یک لشکر جراری از شام دارد میآید، با منجنیق دارد میآید. همه را ترساند مرعوب شدند. یک ملتی مرعوب بشود، مخصوصاً مخصوصاً یک رهبری مرعوب بشود، همه چیز از دست رفت. دشمن آن قدر غدار است یک ذره وارفتگی ببیند دیگر تا آخر رها نمیکند. خیلیها ماهیت این دشمنانی که 40 سال ما را ظالمانه در حصار گذاشتند اینها را نمیفهمند که اینها چه ماهیتی دارند. هر چقدر محاصره بیشتر میشود سخنان اباعبدالله حماسیتر میشود. هر کس را در دنیا فشار دادند بالاخره همه چیز را از دست داد.
ملایی: یک جایی شکست.
حجت الاسلام عاملی: صدام را محاصره کردند چه التماس، چه ذلت، قذافی چقدر افتضاح. کربلا را نگاه کنید. خبرنگار یزید میگوید من همواره آن آخرها از امام حسین نوشتم چون مدام صورتش نورانیتر میشد. چه روحیهاش داشت در کربلا. خطابهها حماسی. وسط میدان میایستد این آیه را میخواند، «یَا قَوْمِ إِنْ کَانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقَامِي وَ تَذکِیرِي بِآیاتِ اللهِ فَعَلَی اللهِ تَوَکَّلتُ فَأَجمِعُوا أَمْرَکُمْ» بروید کل قدرتتان را بیاورید، هر چه توان دارید بیاورید. اینها کربلا را کربلا کرده است. چقدر عالی است که کسی که عزادار است اینها را بفهمد. «ثُمَّ لَا یَکُن أَمرُکُم عَلَیکُم غُمَّةً» هیچ تردیدی هم نکنید، بیایید، و «ثُمَّ اقضُوا إِلَيَّ وَلَا تَنظِرُونِ» بکشید ما را، به من مهلت هم ندهید. مقابل 30 هزار لشکر، یک فرد، این روحیه! این جز با اتصال به مبدا اعلی درست نیست. «إِنَّ رُوحَ المؤمِن لَاشَدُّ اتصالًا بِرُوحِ الله مَن اتّصالِ شُعاعِ الشَمسِ بِها»، شعاع آفتاب چطور به آفتاب متصل است، روح من از آن بالاتر و به خدا متصل است، کل خدا، کل عظمت. دیگر مگر میشود اضطراب داشته باشد. یک جملهای هم یک مقدار خوب نیست، ضرب المثل آذری است. “…گودورگان اولار”.
ملایی: ترجمهاش را هم بگویید.
حجت الاسلام عاملی: ترجمهاش خیلی سخت است. ترجمهاش ماحصلاش این است عبدی که، آن غلامی که، مولایش پرقدرت است، آن عبد را نمیشود حریف شد، نمیشود مهارش کرد.
ملایی: او متصل به یک خلاصه…
حجت الاسلام عاملی: خدا خیرتان بدهد. آن وقت در کربلا این روحیه را چنان نشان داده است، درست مثل امیرالمومنین. اصلاً شما امیرالمومنین قصهاش را نگاه کنید خطبهها حماسی، یک ذره ترس هم نیست. شعارها همه یکی است. میدانید امیرالمومنین هم افتاد به محاصره، برای این که خودش میگوید «إِن هیَ کوفَه» فقط کوفه مانده است دست من. گفت که بیایید جنگ، گفتند که زمستان است، هوا سرد است. گفت بیایید جنگ، گفتند تابستان است، هوا گرم است. کاری کردند که حضرت در منبر گریه کرد، کاری کردند که نتوانست برود منبر، خطبه جهادیه را به یک نفر داد گفت برو بخوان. در محاصره است. اما خطبههایش را نگاه کنید. یک تعبیری دارد امیرالمومنین، یعنی غیر از انسان معصوم نمیتواند کسی بگوید. «المُوت فِي حَیاتِکُم مَقهُورین وَ الحَیاةُ فِي مَوتِکُم قاهِرین» مرگ این است که زنده باشی ولی مقهور نشوی، زندگی این است که بمیری ولی قاهر. برای قاهریت، مقهوریت، امام ما این قدر حساب باز کرده است.
یا مکن با پیلبانان دوستی
یا بنا کن خانهای در خورد پیل
یک نفر به آقای بهجت گفت من حضرت علی را خیلی دوست دارم. آقای بهجت این شعر را برای او خواند. «وَ کُلُّ یَدَّعِي وَصلاً بِلِیلی، وَ لِیلی لاتَقَرُ لَهُم بِذاکِ» خیلیها میگویند که لیلا را دوست داریم ولی لیلی محل نمیگذارد به خیلیها.
ملایی: مشابه آن مقهورین و قاهرین را فرزند او فرمود دیگر؛ «اَلمُوتُ اَعلی مِن رُکوبٍ».
حجت الاسلام عاملی: بله. تقریباً هممفهوم آن را امام حسین در کربلا گفته است. فرمود: «لَیسَ شَأنِي شَأنَ مَن یُخافُ المُوت» شأن من شأن کسی نیست که از مرگ بترسد. این را فقط امام میتواند در محاصره بگوید. غیر اولاد علی بن ابی طالب نتوانستند این حرفها را بزنند. دنبالش فرمود: «ما أَهوَنَ المَوتِ عَلی سَبیلِ نِیلِ العِزِّ وَ اِحیاءِ الحَقِّ» وقتی در مسیر عزت و احیا حق انسان جانش را بدهد چقدر شیرین است، چقدر اهون است، چقدر آسان است. بعضیها میگویند، نعوذ بالله، حضرت بیچاره بود در کربلا. این طور نبود، در اوج مغازله بود. حضرت فرمود: «لَیسَ المُوت إِلَّا فِي سَبیلِ العِزّ اِلَّا حَیاتِ خالِدِ». «فِي سَبیلِ العِزّ» فقط گفته است، فقط «فِي سَبیلِ العِزّ». یعنی به خاطر این که عزیز بمانی بمیری این زندگی جاودانگی است. یعنی هر چقدر تلاش کنی، هر چه کتاب بخوانی، هر چه تاریخ بخوانی، یک جایی را پیدا بکنی، یک کسی را پیدا بکنی، برای عزت این قدر حساب باز بکنند، باز نمیتوانید. این حساسیت این مدرسه است، سبک زندگی است، این سبک زندگی است. آن کسی که دروغ میگوید ذلیل است. «لایَکسِبُ الکاذِب إِلَّا مِن مَهائِةِ نَفسِهِ»؛ دروغگو نمیتواند حسینی باشد. چون ذلیل هستی دروغ میگویی، چون ذلیل هستی رشوه میگیری، چون ذلیل هستی لغو پنهانی به بیت المال میزنی. این نهایت ذلت است. چرا جای دوری برویم. بگذارید من بگویم. عشق، این قدرتی که عشق دارد، باید استفاده کنیم. یک جامعهای را بسازیم فاخرِ فاخر. اصول نورانی یک زندگی آرمانی باید خودش را نشان بدهد. همه در زندگی اباعبدالله الحسین دارد خودش را نشان میدهد. میگوید: «لَیسَتِ الحَیاةُ مَعَ الذِّل الَّا المُوت» اگر ذلیل شدی مردی، اصلاً سهمی از زندگی نداری اگر ذلیل شدی. چه تعبیر خوبی است. دنبالش به آن آقا گفت: «أَفَ بِالمُوتِ تُخِفُنی» از مرگ نمیترسیم. هیهات. «تاشَ سَهمُک وَ خافَ ظَنُّک». . «تاشَ سَهمُک وَ خافَ ظَنُّک» بخواهیم ترجمه خوب فارسی بکنیم یعنی کور خواندی. این . «تاشَ سَهمُک وَ خافَ ظَنُّک» را یک بار امام حسین این جا گفته است، یک بار هم، حیف است در کنار هم قرار بدهم، عذرخواهی میکنم، یک بار هم شمر گفته است، شب عاشورا. شمر شب عاشورا به عمرسعد گفت که بگو ببینم برای فردا چه کار کردی. مامور او در صف ابنزیاد که اگر تانی بکند عمرسعد کنار بزند خودش رئیس بشود. گفت بگو ببینم برای فردا چه کار کردی. گفت که خاطرت جمع باشد، در عرض یک حمله کسی نمیماند، در عرض یک حمله همه را درو میکنیم. آن جا شمر این جمله را گفت.
ملایی: «تاشَ سَهمُک وَ خافَ ظَنُّک».
حجت الاسلام عاملی: گفت «تاشَ سَهمُک وَ خافَ ظَنُّک»، کور خواندی، میدانی چه کسی در این جمع هست؟ «إِنَّ فیهِم العَبّاس». من دیدم در صفین چه کار کرد، چه کار کرد حضرت قمر بنی هاشم که این شهرت را پیدا کرده بود. و چه شد حال حضرت اباعبدالله وقتی که برادرش را از دست داد. آمد بالاسر حضرت قمربنی هاشم. سه بیت آذری میخوانم، تمام میکنم.
ملایی: بفرمایید.
حجت الاسلام عاملی: “عباس ای گبیله ماهِ”. “دور گِدَخ” یعنی بلند شو برویم. “عباس! ای گبیلهَ ماهِ” ای ماه قبیله ما. “تنها مَگَر وَزیر اولار شاهِ، دور گِدَخ”، مگر وزیر شاه را تنها میگذارد، بلند شو برویم. “مُستوفی وَزیر یاتمو سان”، مستوفی من، دبیر من، چقدر عمیق خوابیدی. “قویما دَفتر و دستگاهی، دور گِدَخ”، بدون منشی، بدون دبیر، نگذار دستگاه من را، بلند شو برویم. اما بیت سوم محشر است. ای خدا! من نیت میکنم بیماران صعب العلاج را این بیت را میخوانم خدا. “دور بِیرَق آل اَلَ، گَل بِیرَق اولماسا شاه منیم”. یعنی عباسم بلند شو بیرق را دستت بگیر که اگر بیرق نباشد جلالت یک شاه، شأن یک شاه مثل من کلاً به هم میریزد. یعنی تو که رفتی بیرق رفت، همه چیز به هم ریخت.
ملایی: «صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یااَباعَبدِالله».
حجت الاسلام عاملی: انشاءالله که همه ما در معیت حضرت اباعبدالله الحسین در این دوران رجعت محشور بشویم.
ملایی: الهی آمین. آخر بیخود نبود اباعبدالله این طوری عباس را خطاب میکرد. چه کسی غیر از عباس گفت «وَاللهِ إِن قَطَعتُم یَمینِي إِنِّ اُحامي أَبداً عَن دیني». درست گفته بود که کور خواندی آن شب، اینها عباس را دارند. خدا خیرتان بدهد حاج آقای عاملی. در خدمت شما مردم عزیز هستیم، برنامه سمت خدا با حاج آقای عاملی عزیز و گرانقدر. یک فرصتی را برویم محضر قرآن کریم باشیم، برمیگردیم خدمتتان. آیات سوره مبارکه آل عمران را با هم تلاوت خواهیم کرد. صفحه 56 از قرآن کریم، آیه 46 تا آیه 52. «وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ». برمیگردیم خدمتتان.صفحه 56 قرآن کریم
ملایی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». خدا را شکر که در محضر قرآن بودیم. در ادامه هم میتوانیم در محضر آموزههای قرآنی باشیم با حاج آقای عاملی عزیز. با یک یادآوری. اگر دوست دارید مشارکت بفرمایید برای کمک به برنامه سمت خدا برای اعزام زائر اولیها برای زیارت اربعین، لطفاً عدد 40 را به 20000303 پیامک بفرمایید و البته کد دستوری هم که همیشه ما در برنامهمان برای راههای مختلف برای کمکهای مختلف داریم *780*3131#.
حجت الاسلام عاملی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». صفحه 56 سوره آل عمران، آیات بزرگی را که خدا به حضرت عیسی داده است آنها را میشمرد. در کودکی در گهواره صحبت میکند، مادرش بدون تماس انسانی حامله میشود، مجسمههای گِلی را میتواند با نفس خودش تبدیل به موجود زنده بکند، بیماران پوستی را با عنایات خداوندی میتواند در اسرع وقت معالجه کند و مخصوصاً مرده را میتواند به اذن خدا زنده بکند. از غیب خبر میدهد و از امور نهونی مردم کاملاً باخبر است و خبر میدهد. همه اینها فوق اتمام حجت است. آن که برای خدا واجب است اتمام حجت است نه فوق اتمام حجت. مثلاً خدا در شکم آسمان بنویسد «لا الهَ الَّا الله» یک ملحدی، یک آتیستی پیدا نشود. خدا این کار را نمیکند. با برهان و استدلال تکلیف مردم مشخص میشود. خدای متعال خیلی به ندرت آمده است اموری را که فوق اتمام حجت است انجام داده است چون فوق اتمام حجت به نحوی انسان را به حد الجا و الزام رساندن است و آن ارزش آن چنانی ندارد. کسی که با برهان و استدلال تسلیم شده است خیلی بالاتر از این است که امور خارق العاده جلویش گرفته شده تا تسلیم بشود. خدای متعال به ندرت این کار را انجام میدهد اما میگوید اگر این کار را انجام دادم تخطی بکنید عذاب شدید میکنم، اگر بالاتر از اتمام حجت انجام دادم. در سوره مائده فرموده است: «قال إِنِّي مُنَزِّلُها عَلَیکُم». حواریون گفتند از آسمان یک طعامی برای ما بیاید، خدا فرمود این طعام را میفرستم ولی اگر بعد از این خطا بکنید در این صورت عذابی به شما حکم میکنم که در تاریخ بشر این طوری عذاب نکردم. «قال الله إِنِّي مُنَزِّلُها عَلَیکُم فَمَن یَکفُر بَعدُ مِنکُم فَإِنّي أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لَا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِنَ العَالَمِینَ». چرا؟ چون فوق اتمام حجت است. بنابراین این فوق اتمام حجتها که خدا انجام داده است همه لطف بوده است برای مسیحیت که خدا آنها را انجام داده است. یعنی حجت برای آنها خیلی خیلی اقوی است، یعنی جایی برای تخطی نیست. مطلب دوم این است که خدای متعال این جا دستش بسته نیست. از این جا معلوم میشود. نمیشود گفت «یَدُ اللهِ مَغلُولَه». بدون اسباب ظاهری خدا آمده است این جا کار کرده است، برای حضرت مریم فرزند داده است. این نشان میدهد که نباید مأیوس شد و نباید گفت که دیگر چون نظام اسباب مسببات است پس دیگر کار من درست نمیشود. آن هم یک درس بزرگی است، همه با اسباب ظاهری جور در نمیآید بچه بیاید در گهواره صحبت بکند. یعنی خدا میخواهد بگوید که دست من بسته نیست. به رحمت من، به قدرت من و عنایت من امیدوار باش. مطلب سوم که بسیار مهم است ای کاش این مطلب من ساعتها روی آن صحبت بکنم. معیار شرک و توحید را خدا گفته است. هر چقدر این مطلب تکرار بشود جا دارد. چه زمانی میشود شرک کسی را صدا بزنید، چه زمانی نمیشود. خدا معیارش را گفته است. اگر گفتی «بِإِذنِ الله» است شرک نیست، اگر نگفتی شرک است. غیر از این معیار نداریم. هر کس معیار درست بکند معیار من درآوردی است. بگوییم که از زنده سوال بکنی توحید است، از مرده سوال بکنی شرک است. این من درآوردی است. نه در قرآن است نه در سنت پیغمبر. خدا در این قرآن معیار شرک و توحید را گفته است. مدام تکرار میکند «بِإِذنی، بِإِذنی». «بِإِذنی» معنیاش چیست؟ یعنی اگر شما از امام حسین یک چیزی خواستید اما اطاعتات این است که «بِإِذنِ الله» است، از حضرت ختمی مرتبت گفتی «السَّلامُ عَلَیکَ یارَسُولَ الله اِشفَع لَنا عِندَ الله»، اعتقادت این است که به اذن خداست. این اصلاً شرک نیست. کدام وصف خدا را به پیغمبر دادی؟ الان میگوییم «السَّلامُ عَلَیکَ یارَسُولَ الله اِشفَع لَنا عِندَ الله». وهابیت میگوید تو مشرک هستی، خونات هدر است و فلان و فلان و فلان. من سوال میکنم با این جمله کدام وصف خدا را به پیغمبر دادیم. این هم بسیار مهم است. مطلب چهارمی که خدا قدرت استثنایی چرا برای عیسی داده است؟ عیسی میتواند مرده را زنده بکند، بیماران را شفا بدهد. چرا این را داد که ما برویم سراغ حضرت عیسی، بگوییم که بیمار من را شفا بده، مرده من را زنده بکن. غیر از این است؟
ملایی: نه.
حجت الاسلام عاملی: پس چرا میگوید این شرک است؟ الان این کار، کار خدایی است یا نه. میگویم عیسی این مرده من را زنده کن. قدرت را داده است برای چه؟ مردم جمع میشدند اطراف حضرت عیسی میگفتند مرده ما را زنده کن. چون به اذن بود شرک نبود. این کار احیا کردن کار خداست اما خدا به او داده است. برای چه داده است؟ که من بروم سراغش. درست است؟
ملایی: بله.
حجت الاسلام عاملی: در قضیه حضرت موسی میگوید: «لَئِن کَشَفتَ عَنا الرِجز»؛ «کَشَفتَ» کار خداست، به حضرت موسی نسبت دادند اهل فرعون. گفتند اگر این بلا را از ما برداری، موسی میگوید این شرک است. آن وقت در مباهله هم میگوید «نَبتَهِل». «نَبتَهِل» را پیغمبر میگوید به اینها بگو «نَبتَهِل» ما مباهله بکنیم و ما عذاب را بر آن قرار دادیم. نگفتند شرک است چون به اذن است. یک جمله بگویم تمام. خدا میگوید: «وَ إِن أَحَدٌ مِنَ المُشرِکِینَ استَجَارَکَ فَأَجِرهُ» مشرک پناه ببرد به پیغمبر، من پناه نبرم؟! به به. پس تو قرآن را هم نفهمیدی که. این طوری است که درِ معصوم را ببندی هرج و مرج در دین میشود، با دین میشود. چرا؟ چون «اَزالَتکُم عَن مَراتِبِکُم الَّتی رَتَبَکُم الله فیها». و ما همه باید دست برداریم به اهل بیت بگوییم «وَ بِمُوالاتِکُم عَلَّمنا الله مَعالِمَ دینِنا».
ملایی: همین طور که دستهایتان باز بود حاج آقا چند تا دعا هم بکنید دیگر برنامه امروز را تمام کنیم.
حجت الاسلام عاملی: بعضی از عزیزان به آن دعاهای کوچکی که من دارم خیلی علاقه دارند. یک دعای خوبی یاد بدهم برای عزیزان، در خلوتانه بخوانند، ما را هم از یاد نبرند.
ملایی: انشاءالله.
حجت الاسلام عاملی: دعا میکنیم، میگوییم خدایا به من لبیک نگویی دق مرگ میشوم.
ملایی: جوابم را ندهی…
حجت الاسلام عاملی: دق مرگ میشوم، غصهمرگ میشوم. این دعایش چقدر لطیف میشود. این دعا را من برای عزیزان میخوانم. «اللّهُمَّ لا تُهْلِکْنِی غَمّا حَتَّی تَسْتَجِیبَ لِی وَ تُعَرِّفَنِی الإِجَابَةَ فِی دُعَائِی» خدایا من را از غصه هلاک نکن تا به من لبیک بگویی. یعنی لبیک نگویی من از غصه میمیرم. «وَ تُعَرِّفَنِی الإِجَابَةَ فِی دُعَائِی» به من نشان بده که وقتی دعا میکنم اجابت کردی.
ملایی: بسیار عالی. خیلی متشکرم حاج آقای عاملی. خدا به شما سلامتی بدهد. دوستان عزیز بیننده، همراهان خوب شنونده، فیض بردیم و لذت بردیم از همراهی با حاج آقای عاملی گرانقدر. دفتر سمت خدای این پنجشنبه را هم میبندیم به امید این که دوباره شنبه امر داشته باشیم و سعادت خدمت شما برسیم با حاج آقای حسینی قمی. اما خودمان هم میدانیم، شما هم میدانید که این حکایت به پایان رسید، این داستان، موقتاً. اما شنبه شروعی دوباره است برای رفتن به سمت خدا. در پناه نگاه مهربان آقا اباعبدالله الحسین (ع) باشید و باشیم. خدانگهدار.
فایل تصویری این برنامه
فایل صوتی این برنامه