تغییر سایز-+=

سمت خدا | توصیه هایی برای بعد از دهه محرم(2)

ملایی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ وَ بِه نَسْتَعِین إِنَّهُ خَیرُ نَاصِرٍ وَ مُعِین». سلام علیکم. بیننده‌های عزیز و ارجمند برنامه سمت خدا و شنونده‌های گرامی، شمایی که از طریق شبکه سه سیما، شبکه محترم افق، شبکه جام جم و همین طور تلویزیون جهانی ولایت همراهی می‌فرمایید و شمایی که از طریق رادیو معارف سمت خدا را گوش می‌کنید. خوشحالیم از این که به اتفاق همکارانمان و مهمان گرانقدر پنجشنبه‌های ما، حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای عاملی، باز هم بتوانیم دقایقی در خدمت شما باشیم. بفرمایید برای شروع سمت خدای این نوبت. سلام علیکم، خوش آمدید حاج آقای عاملی.

حجت الاسلام عاملی: و علیکم السلام و رحمه الله. خسته نباشید عرض می‌کنم خدمت حضرت‌عالی، همکاران مکرم، معزز. و خدا را شاکریم که توفیق بیان آیات قرآن، روایات معصومین، جملات اخلاقی، تراث با عظمتی که تراث 1400 ساله است برای ما، ما سر سفره 1400 ساله نشستیم، باید غصه بخوریم که گاهی تشنه و گشنه هستیم. غنی‌ترین فرهنگ، غنی‌ترین ادبیات عرفانی، در این تراث با عظمت داریم و از این که در این محفل ما حاضر هستیم من شخصاً اعتقاد دارم این جا محل استجابت دعا است چون «وَ مَن اَحسَنُ قُولَاً مِمَن دُعاءِ اِلَی اللهِ وَ عَمِلَ صالِحاً و قالَ اِنَّنی مِنَ المُسلِمین». خدا می‌گوید «وَ مَن اَحسَنُ قُولَاً مِمَن دُعاءِ اِلَی اللهِ» آیا می‌شود کسی را پیدا کرد که احسن قوم باشد، کسی که انسان‌ها را دعوت بکند به طرف خدا. این برنامه، برنامه‌ای است که بزرگان و ما روزهای دیگری که تشریف می‌آورند بهترین جریان فرهنگی را راه انداختند بزرگان و علمایی که روزهای دیگر تشریف دارند و این مایه بسیار برکت است، یعنی محل نزول رحمت است. من این را صادر از مصدر تحقیق عرض می‌کنم. و لذا شخصاً خودم اعتقاد دارم که دعاهای خودم را این جا داشته باشم، هم برای خودم هم برای عزیزانی که پای صحبت‌های ما می‌نشینند. از خدای متعال می‌خواهم به خاطر اسما حسنی‌اش، رحیمیت‌اش، رحمانیت‌اش، اسم مستحضرش، اسم اعظمش، با عنایات خاصه به مملکت ما توجه بفرماید، عزت و اقتدار کشور ما را روز افزون بفرمایید، دشمنان ما را به کشور ما مایوس بفرماید. این حصار ظالمانه که درست کردند، 40 سال حصار ظالمانه. ما چه گناهی کردیم که این کار را کردند. از خدای متعال می‌خواهم که در اسرع وقت این حصار را برطرف بفرماید و صدها برابر این حصار را بر دشمنان ما نازل بفرماید. و ما را موفق بکند که در درست کردن یک فضای سالم تربیتی برای جامعه، برای فرزندان، برای پایه‌ریزی نسل فاخر، بتوانیم دِین خودمان را ادا بکنیم.
ملایی: آمین یا رب العالمین. حاج آقای عاملی در برنامه گذشته حضرت‌عالی توصیه‌هایی برای بعد از ایام عزاداری اباعبدالله داشتید می‌فرمودید. سه مورد را فرمودید؛ یکی این که معتقد به این باشیم که حسین محصور در تاریخ و زمان نیست، عزاداری‌اش هم منحصر به ده روز اول محرم نباشد. دوم این که اگر با حسین مرتبط و متصل شدیم و اشک ریختیم ارزان فروشی نکنیم. و سوم این که به الزامات این کاری که حالا بیعت کرده‌ایم، قرار گذاشتیم با حسینف پایبند بمانیم.
حجت الاسلام عاملی: همین طور است. بله، الان ما توصیه چهارم را داریم. توصیه چهارم عبارت است از اثبات صدق. خدا مشتری صدق است، «لِیَسأَلَ الصادِقینَ الصِدقِ». «وَ مَن جاءَ بِالصِدقِ وَ صَدَّقَ بِها»، آیه قرآن است. این‌ها نشان می‌دهد که خدا مشتری صدق است. هر کس حرفی می‌زند در حرفش صادق باشد، ادعا دارد در ادعایش صادق باشد، در اظهار حب‌اش صادق باشد، در اظهار موالاتش صادق باشد، اگر جملات سنگینی را به زبان می‌آورد مثل «وَ اَمری اَمرِکُم مُتَّبِع» صادق باشد، اگر می‌گوید «فَمَعَکُم مَعَکُم لا مَعَ غَیرَکُم» که می‌گوید من با شما هستم، با شما هستم، نه با غیر شما، در این صادق باشد، اشکی که می‌ریزد در اشکش صادق باشد که اشکش بیعت است، بیعت با حضرت اباعبدالله که بیعت با خدا است که توضیح دادیم، و لبیک که می‌گوید در لبیک‌اش صادق باشد، لبیک‌ صادق بودنش با داد زدن نیست، لبیک از اختصاصات امام حسین است. نسبت به شئون عشق، شئون معشوق، صادق باشد. تو که می‌گویی من امام حسین عاشق هستم عشق می‌گویند که یک سیمی است که از معشوق کشیده شده است به وجود عاشق که تمام اوصافش را آتش می‌زند. «حُبُّ اللهِ نارٌ لاتَمُرُ عَلی شِیءِ الَّا التَحرقَة» همه را آتش می‌زند، هر چه است دیگر اوصاف معشوق است.
تا بود یک ذره از هستی به جای
کفر باشد گر نهی در عشق پای
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها. «إِنَّ اَمرَنا صَعبٌ مُستَصعَب»، حضرت فرمود امر ما صعب است، مستصعب است. یعنی روشی که انتخاب کردند برای رسیدن به مقاصد بسیار بسیار سخت است گاهی عمل بکنیم. امیرالمومنین فرمود که اگر من بیایم سر خلافت که اصرار دارید بیایم نه عقل شما می‌کشد نه قلب شما می‌کشد. یعنی این قدر حضرت متسلب بود در اصول. حالا ما در صدق وصف داریم که عزادار باید اثبات صدق بکند. زیارت عاشورا که می‌خوانیم می‌رسیم به «وَ ثَبِّت لي قَدَمَ صِدقٍ»، چقدر تعبیر عالی است. «وَ ثَبِّت لي قَدَمَ صِدقٍ»، قدم صدق مقابلش چه می‌شود؟ قدم کذب. «وَ ثَبِّت لي قَدَمَ صِدقٍ إِنَّکَ مَعَ الحُسِین وَ اَصحابِ الحُسِین». یک مجلس لبیک جایش در عزاداری‌های ما خالی است، این باید باشد، یعنی قرض از تمام عزاداری‌ها این است که ما به مرام امام حسین لبیک بگوییم. عبای امیرالمومنین را بوسید، حضرت گفت ولایتی نیست که عبای من را ببوسی، من فکر دارم، مرام دارم، از طرف خدا ماموریت دارم، «شُهَداءُ دارِ الفَنا» هستم بعد «شُفَاءُ دارِ البِقا» هستم، آمدم این جا الگو بشوم در عروسی، در عزا، در بازار، در تجارت. امام صادق وقتی کارگزارش با سود چند درصد آمد از مصر، گفت این سود سودِ تجارت نیست. خیلی عذر می‌خواهم. حیوان یک پوزه‌ای دارد هیچ وقت یک چیزی را نمی‌خورد که تلخ باشد بریزد بیرون، با آن پوزه می‌فهمد خوردنی است یا خوردنی نیست. بعضی‌ها به آن اندازه هم نیستند که آیا این پول خوردنی است. برای چه این پول را به شما می‌دهند، این هدیه نفیس را به شما می‌دهند. امام صادق فوراً فهمید، این پول پولِ تجارت نیست، تجارت نمی‌تواند این پول را دربیاورد. این را از کجا آوردی؟ گفت رفتم دیدم مردم مضطر هستند، از اضطرارشان استفاده کردم. جنس را نگه داشتم که اضطرار مصری‌ها بیشتر بشود، این قدر سود برایت آوردم. حضرت پول خودش را برداشت، گفت بقیه این‌ها را ببر که آتش است، ببر از این جا که آتش است، من دست به این پول‌ها نمی‌زنم. شما می‌گویید که لبیک، آیا شما صادق هستید در لبیک که دست نزنید به مالی که از طریق نامشروع از اضطرار درست شده است. اصلاً استفاده از اضطرار مردم آن قدر گناه بزرگ است. «نَهی بِهِ المُضطَری»، پیغمبر ما گفته است. پیغمبر ما این جمله را بگوید دیگر همه چیز تمام. اگر واقعاً عاشق پیغمبر هستیم. می‌دانید که اصحاب پیغمبر را می‌گفتند ثبات. ثبات جمع ثابی یعنی عاشق. عاشق پیغمبر بودند. قطره آب او را تبرک می‌کردند، در منا موی سر او را تبرک می‌کردند. برای چه؟ برای این که پیغمبر ما دل‌ها را تسخیر کرده بود. در سختی‌ها در صف اول بود، در خوشی‌ها در صف آخر بود. «کُنَّا إِذَا احمَرَّ البَأس اِتَّقَینَا وَ رَسُولِ الله» امیرالمومنین می‌گوید وقتی آتش جنگ داغ می‌شد پیغمبر در صف اول قرار می‌گرفت، ما پشت سرش پیغمبر را سپر می‌کرد. الان یک مدیر در سختی‌ها این گونه است؟ یک نماینده مجلس در سختی‌ها در صف اول است؟ یک وزیر در سختی‌ها خودش را در صف اول قرار می‌دهد؟ و در خوشی‌ها در صف آخر بود. اراضی مدینه را که تقسیم می‌کرد جبرئیل نازل شد، گفت یارسول الله زمین‌ها تمام شد، خودت چیزی برنداشتی. راه تسخیر کردن دل… .
بود هر جا دری از خشت و از گل
درآوردن توان الا در دل
در دل را این گونه باز می‌کنند. دستور داد خدا که فدک را هم بده به زهرا. «وَ آتِ ذَا القُربی حَقَّهُ»، یعنی فدک حق خود زهرا است. مادرش این‌ها را فروخته بود در شیب ابی طالب که برای این‌ها رسیدگی بکند. قرضم این است که حالا ما می‌خواهیم بگوییم لبیک. امام حسین لبیک از اختصاصات امام حسین است. لبیک که می‌گوییم آیا به معنی‌اش توجه کردیم لبیک یعنی چه؟ اجازه بدهید من لبیک را معنا بکنم برای عزیزانم، یادگاری داشته باشند. لبیک اصلش است «اُلِّبُ لَکَ البابِین». این تصنیع است. در ادب عربی تصنیعه می‌تواند برای جمع استفاده بشود. بارها عرب تصنیع را استفاده کرده است برای این که تکرار را برساند. مثل «فَارجِع البَصَرَ کَرَّتِین»، در قرآن می‌خوانید. «یَنقَلِبُ إِلَیکَ البَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسیرُ». خدا می‌گوید آفرینش من را نگاه کن، نگاه کن، نگاه کن، نگاه کن. اگر یک جایی ایرادی پیدا کردی، یک چیزی بی‌حساب باشد، پس تو هم بی‌حساب زندگی نکن. یا اگر شما سوره الرحمن را بخوانید خدا از دو جنت صحبت می‌کند، ناگهان زمین را جمع می‌کند.
ملایی: «جَنَتَینِ».
حجت الاسلام عاملی: بله. بعدش زمین را جمع می‌آورد. اول با تصنیع صحبت می‌کرد. دو جا در سوره الرحمن زمین‌ها را تصنیع آورده است که برای این‌ها ما دو جور جنت داریم. بعد ناگهان زمین را جمع کرده است. و نشان داده است که مراد من از تصنیعه تعدد است. وقتی که می‌گوید «اُلِّبُ لَکَ البابِین» معنی‌اش این است که خدایا دائماً دائماً دائماً دمِ در تو نوکر هستم. معنی کاملاً خالص، عامیانه، لبیک این است. الباب، اقامت در مکان را می‌گویند به خاطر نوکری. لبیک معنی‌اش این است. معنی‌اش این است که خدایا من دائماً دم در تو هستم و دم در تو برای خدمتگذاری هستم. حالا شما همین جمله را بیایید بگویید در برابر حضرت اباعبدالله الحسین لبیک حسین لبیک، این معنی‌اش می‌دانید چیست؟ یعنی دائماً حسین دمِ در تو هستم، در دیگری نمی‌روم و به طور مستمر برای خدمتگذاری به اهداف تو من حاضر هستم. امام صادق که می‌خواست لبیک بگوید رنگش می‌پرید. هر چه می‌خواست در حج بگوید لبیک نمی‌توانست، هر چه می‌خواهد بگوید لبیک نمی‌توانست. آخر سر می‌گفتند آقاجان چه شده است، یک بار بگویید لبیک تمام بشود دیگر. خدا رحمت کند مرحوم آقای شهید مدنی را، نمی‌توانست تکبیرة الاِحرام را بگوید. خیال می‌کردند که وسواس دارد. من با ایشان نماز خوانده بودم، نماز جمعه را. آخر سر گفتند آقا مردم معطل می‌شوند، گفته بودند من نمی‌توانم بگویم لبیک و الله اکبر، چون می‌بینم با الله اکبر سنخیت ندارم. الله اکبر خدا متعلق‌اش را نگفته است، ما هر لحظه با الله اکبر زندگی می‌کنیم. وقتی رسیدی به رشوه، رشوه بزرگ است یا خدا، وقتی رسیدی به شهوت حرام آن بزرگ است یا حرام. متعلق‌اش را نگفته است. در هر لحظه ما در معامله هستیم. علامه طباطبایی فرمود دنیا دنیای معامله است. «إِنَّ الله اشتری، إِنَّ اللهَ اشتری»، قرآن را ببینید. می‌گفت من نمی‌توانم بگویم الله اکبر چون می‌بینم با الله اکبر سنخیت ندارم. «عَظُمَ الخالِقُ فِي أنفُسِهِم فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعیُنِهِم» امیرالمومنین فرمود وصف متقی به چه کسی می‌گویند متقی. «عَظُمَ الخالِقُ فِي أنفُسِهِم» در جانش عظمت خدا چنان تسخیر بکند که غیر خدا همه بشود صغیر، «فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعیُنِهِم» یعنی از چشم پایین نمی‌رود، به قلبش نمی‌رود. به امام صادق گفتند یک لبیک بگویید تمام بشود. حضرت فرمود می‌ترسم، من بگویم لبیک خدا به من بگوید: «لا لَبَیکَ وَ لا سَعدیَک». می‌ترسد بگوید لبیک. امام سجاد هم می‌ترسید اما امام سجاد یک راه خوبی پیدا کرده بود که چطور لبیک را بگوید. در طول سال برده‌هایی که نمی‌توانستند کار بکنند، برده که کار نمی‌کرد مولا اذیتش می‌کرد، می‌زد، او هم نمی‌توانست کار کند، پیرمرد بود. این‌ها را جمع می‌کرد منزل، منزل پر می‌شد از این برده‌های از کار افتاده. حالا با این‌ها چه معامله‌هایی می‌کرد، خیلی شنیدنی است، برخوردهای بسیار عارفانه. در فرصت دیگر عرض می‌کنم. موسم حج این‌ها را برمی‌داشت می‌آورد حج، اول این‌ها را آزاد می‌کرد بعد می‌توانست بگوید «لبیک اللّهُمَّ لَبَیک». حالا ما می‌خواهیم برای امام حسین بگوییم لبیک، ارتباط صدق. آیا در لبیک صادق هستیم؟ در هفت موطن امام حسین کمک خواسته است، یعنی «هَل مِن ناصِر» او بالا رفته است. لذا شما هم در زیارتنامه‌اش لبیک دارید. فقط زیارتنامه امام حسین لبیک دارد. می‌گوید: «لَبَیکَ یا داعِي الله إِن کانَ لَم یُجِبکَ بَدَنی عِندَ استغاثَتِک، وَ لِسانِی عِندَ استِنصَارِک، فَقَد اجابَکَ قَلبی وَ دَمی وَ مُقی» اگر من آن روز نبودم که به «هَل مِن ناصِر» تو لبیک بگویم الان خون و گوشت و پوست و استخوان من، تمام وجودم، ذرات من، به تو می‌گوید لبیک. آیا صادق هستیم؟ این جمله خیلی سنگین است. حضرت امام یک جمله عجیبی دارد در دعاها. می‌گوید من بسیاری از دعاها را از زبان معصوم می‌خوانم، از زبان خودم بخوانم می‌شود کذب. «هَبنِی صَبَرتُ عَلی عَذابِک، فَکَیفُ أَصبِرُ عَلی فِراقِک»، می‌گوید من این را نمی‌توانم بخوانم. من این را از زبان علی می‌خوانم. در بعضی دعاها امام سجاد می‌گوید خدایا می‌بینی چقدر زانوهایم می‌لرزد، زانوی من نمی‌لرزد. چطور بگویم که زانوهای من می‌لرزند. و یک تعبیرات بسیار عرشی که در دعاها آمده است. حضرت امام می‌گوید من می‌ترسم که خدا به من بگوید صدق‌ات کجاست، این‌ها را من از زبان معصوم می‌خوانم. خدایا امام گفته است، من هم می‌گویم. این چقدر صفایش بالا است. امام درس اخلاقش را تعطیل کرد. آن قدر جمعیت جمع می‌شد در فیضیه. حضرت آقای اشتهاردی می‌گفت فهول علما جمع می‌شدند در درس اخلاق. یک درس اخلاقی داشت حضرت امام که آقای اشتهاردی می‌فرمودند از درس اخلاق که می‌آمدیم بیرون اصلاً به زمین و آسمان یک جور دیگر نگاه می‌کردیم، به کائنات جور دیگر نگاه می‌کردیم، انگار که در این درس اخلاق یک سفر معنوی داشتیم که ما را از خود بی‌خود می‌کرد. آقای مطهری می‌گوید در درس آقای شیرازی من مست می‌شدم یا در درس حضرت امام گفته است مست می‌شدم. ناگهان حضرت امام درس اخلاقش را تعطیل کرد. چقدر جمعیت، همه ماندند. جمع شدیم رفتیم محضرشان که آقا چرا تعطیل کردید، فرمودند من در این مدتی که درس اخلاق گفتم در خودم تاثیری ندیدم، می‌ترسم برایم وبال بشود. آقای اشتهاردی می‌فرمود وبال یعنی آدم جهنم کُن. در دعاها هستند خدایا علم من را وبالم قرار نده، یعنی علم باعث بشود که من جهنمی بشوم. شما صفا را نگاه کنید. صفا چقدر درجه‌اش بالا است. درس اخلاق را تعطیل می‌کند می‌گوید من در خودم تاثیری ندیدم. این بسیار بسیار مهم است در اثبات صدق. حالا در لبیک حضرت اباعبدالله الحسین می‌گوییم که هفت بار می‌گوییم «لَبَیکَ یا داعِي الله». «لَبَیکَ یا داعِي الله» یعنی حرف شخصی امام حسین نداشته است. زیارت امام حسین لبیک دارد، زیارت مصافقه دارد امام حسین. زیارت مصافقه یعنی دست در دست امام می‌گذاریم، با امام بیعت می‌کنیم. چقدر اثر روحی‌اش بالاست. پیمان بستیم. این پیمان پیمانی است مقدس. پیمان نباید بشکند. اصلاً در ادبیات زندگی ما باید وارد بشود هر پیمان، پیمان‌های مقدس، نباید بشکند. ازدواج یک پیمانی است چنان قداست دارد که اگر به هم بریزد عرش خدا می‌لرزد. عرش یعنی کل کائنات، میلیاردها کهکشان. «وَ إِنَّا لَمُوسِعُون» در هر لحظه هزاران هزار ما کهکشان درست می‌کنیم. «وَ یَخلُقُ ما لا تَعلَمُون» ما یک چیزهایی خلق می‌کنیم که شما نمی‌دانید. «یا خالِقَ ما یُری وَ ما لا یُری». شما می‌توانید یک میز سنگین را تکان بدهید؟ عرش می‌لرزد، یعنی این قدر وحشتناک است این پیمان مقدس به هم بریزد. این پیمان کانون عفت است، این پیمان کانون پایه‌ریزی نسل سالم است. آن قدر حساسیت داشته است دین ما به این مسئله. حالا جزئیاتش را… . این پیمان‌ها که است، شما هم هر چه که می‌روید ان‌شاءالله نصیب همه عزیزانم بشود، مستحب است بروید در محاضات حجر الاسود قرار بگیرید. حجر الاسود به منزله دست خداست بر روی زمین که مستحب است استلام حجر بکنیم، نیت بکند که دستم را زدم به دست خدا، با خدا بیعت کردم. حجر اسود نبوده است، گناهان مردم اسود کرده است. روبه‌روی آن مستحب است قرار بگیرد، بگوید که خدایا «میثاقیقَ عاهَدُ» به میثاقم عمل کردم. این چه میثاقی است، کدام میثاق است و چرا در برابر دست خدا، کعبه خدا، خانه خدا، باید قرار بگیریم، به خدا بگوییم «میثاقیقَ عاهَدُ».
ملایی: به قولم عمل کردم.
حجت الاسلام عاملی: به پیمانم، من با تو پیمانی داشتم.
ملایی: وفادار ماندم.
حجت الاسلام عاملی: «وَ لا تَشتَرُوا بِآیاتِي ثَمَناً قَلِیلًا»، «اُوفُوا بِعَهدِي أُوفِ بِعَهدِکُم». آن وقت چقدر جرات می‌خواهد که صادقانه بگوییم «میثاقیقَ عاهَدُ»، حالا اباعبدالله الحسین «هَل مِن ناصِر» دارد ما لبیک بگوییم. این «هَل مِن ناصِر» استنصار شخصی نبوده است. امام می‌دانسته است که شخص‌اش کشته می‌شود، شخص‌اش زیر سم اسب‌ها می‌ماند، ولی شخصیت‌اش می‌ماند. خودش هم گفت. گفت به بدن من دست پیدا می‌کنید، «وَلکِن لاتَقدِرُونَ عَلی هدمِ مَجدی وَ مَحوِ عِزَّتی» امکان ندارد به مجد من کسی دسترسی پیدا بکند، امکان ندارد کسی به مجد من، به عزت من، دست پیدا بکند و عزت من را تبدیل به ذلت بکند. حالا اگر گوش گوش باشد این «هَل مِن ناصِر» در پهنه تاریخ می‌شنود. اگر گوش گوش است می‌شنود. علامه امینی می‌گوید که من به مدینه که وارد می‌شوم یک تعبیری از ایشان است که ناله حضرت را من می‌شنوم، حضرت زهرا را می‌شنوم.
ملایی: الله اکبر. علامه امینی، صاحب الغدیر.
حجت الاسلام عاملی: بله. گوش اگر گوش است می‌بیند که اباعبدالله الحسین(ع) استنصار دارد. یک جمله بگویم خیلی ارزش دارد. ما خیال می‌کنیم فقط امام حسین استنصار دارد. همه ائمه استنصار دارند، همه گفتند ما را کمک بکنید. با پوست؟ نه. با چه ما را کمک بکنید؟ با مال و منال؟ نه. عجیب است، محشر است. امیرالمومنین می‌گوید من را کمک کنید، «اَعینُونی بِوَرَعٍ وَ اجتِهادِ وَ عِفَةٍ وَ سُدادِ». ورع یعنی واهمه قدسی داشته باشی من را کمک کردی، واهمه قدسی نداشته باشی من را ضایع کردی. «بِوَرَعٍ وَ اجتِهادِ»؛ اجتهاد یعنی چه؟ یعنی اگر این لیوان را درست می‌کنی یک لیوانی درست کن در استحکامش همه در حیرت بمانند. اجتهاد یعنی تلاش مضاعف. شیعه نباید تنبل باشد.
ملایی: محکم باشد.
حجت الاسلام عاملی: وقتی که ژاپن متلاشی شد 18 ساعت کارگرها کار می‌کنند؛ 8 ساعت وظیفی، 10 ساعت تبرعی. فیلمش را نگاه کنید. تا سوار ماشین می‌شوند، اتوبوس، همه می‌خوابند. 10 ساعت تبرعی! حضرت فرمود تلاش کنید، یعنی پایاپای این سرعت تحولاتی که در دنیا است. فهمیدند که شیعه اگر تلاش نکند، تنبلی داشته باشد، همه چیز را از دست می‌دهد.
ملایی: عقب می‌ماند.
حجت الاسلام عاملی: بله. «اَعینُونی بِوَرَعٍ وَ اجتِهادِ وَ عِفَةٍ وَ سُدادِ». عفت یعنی دستتان پاک باشد، چشمتان پاک باشد، زبانتان پاک باشد. همه این‌ها عفت است. عفت اعتدال قوه شهوت است، فقط مسائل جنسی نیست. دستتان پاک باشد، بیت المال‌تان بالاخره جوری زندگی بکنید که بالاخره اموالتان که «حارِثَ لَها» کسی دست به آن نزند. من نمی‌خواهم از بعضی کشورها مثال بزنم. من در یک کشوری، اسمش را نمی‌آورم، آن جا می‌رفتیم نماز عید قربان را بخوانیم، از یک بوستانی رد می‌شدیم دیدیم که اجناس و محصولاتش را آن جا گذاشته است، ترازو را هم آن جا گذاشته است، آن وقت آن صندوق پولش را هم آن جا گذاشته است.
ملایی: و کسی هم نیست.
حجت الاسلام عاملی: کسی هم نیست. یعنی اگر دستت را بردی جلو باید بگویی «النّار، النّار، النّار». به این نقطه رسیدیم. مال مردم را احتکار بکنی بگویی «النّار، النّار، النّار». الان امضا طلایی دارد کسی نمی‌تواند تعقیبت بکند، بگویی «النّار، النّار، النّار». اگر این «النّار، النّار، النّار» را گفتی خدا می‌گوید رهایش کنید، حساب لازم نیست. عنوان صحیفه مومن حرفی است که مردم درباره‌اش می‌گویند، می‌گویند عجب آدم خوبی بود، تمام.
ملایی: عنوان صحیفة المومن.
حجت الاسلام عاملی: همان حرفی است که مردم درباره‌اش می‌گویند. حالا بحثم این جا است که «اَعینُونی بِوَرَعٍ وَ اجتِهادِ وَ عِفَةٍ وَ سَدادِ». حرف که می‌زنید «وَ قُولُوا قَولاً سَدیدا» یعنی همه کارهایتان محکم باشد. پیغمبر ما قبر را درست می‌کرد این طرفش می‌رفت آن طرفش می‌رفت، این طرفش را دستکاری می‌کرد آن طرف را دستکاری می‌کرد. گفتند یارسول الله قبر است دیگر، چقدر شما حساس دارید که این قبر بالاخره این طرف آن طرف‌اش خوب باشد. حضرت فرمود: «إِنِّي اَعلَمُ إِنَّهُ سَیَفني وَ سَیَصِلُ بِلاء» من می‌دانم که این قبر خراب می‌شود، جنازه هم پوسیده می‌شود می‌رود، اما از بالا خدا به من دستور می‌دهد هر وقت خواستی کاری بکنی محکم کاری کن. یک خودرویی درست نکن که با هر کلیدی در آن باز می‌شود، یک خودرویی درست نکن که اسباب سرشکستگی ملت بشوی، یک صنعتی درست نکن که حیثیت ملت زیر سوال برود. ما چه کم داریم از بعضی از کشورها. آن قدر نخبه‌های علمی داریم ما.
ملایی: خیلی بیشتر از آن‌ها.
حجت الاسلام عاملی: این «سَداد». آن قدر این قضیه «سَداد» مهم است، یعنی محکم کاری کردن در صنعتی که انسان وارد می‌شود، اقداماتی که ساختمانی که می‌خواهد درست کند و تا الی ماشاءالله که اگر بخواهم از بحث خارج می‌شوم. دعوایشان شده بود یک وقت در روی آپارتمان‌هایی که خریده بودند، آب از دستشویی آمده بود به کف حال. آمده بودند گفته بودند که این چه خانه‌ای است پیمانکار درست کرده است. پیمانکار آوردیم گفت حاج آقا می‌دانید من چقدر ارزان به این‌ها دادم. دیگر من چه بگویم.
ملایی: ای داد بیداد. کاش فقط همین آب بود. یک وقتی خراب می‌شود روی سر عده‌ای بیگناه. نمونه‌هایی داریم از آن.
حجت الاسلام عاملی: احسنتم، بله. بسیار به جا فرمودید. می‌گوید این‌ها را اگر انجام دادید من را کمک کردید. و یک جمله بگویم ترسناک. امام حسین در کربلا گفت هر کس صدای من را بشنود اما به من لبیک نگوید خدا او را به جهنم می‌اندازد. انسان عادی نیست. یعنی توفیق به این بزرگی پیدا بشود که آن شخص رفت حضرت او را دعوت کرد که در کربلا هنوز مانده بود به عاشورا که بیا به من ملحق شو، او هم خیلی می‌ترسید که مبادا حسین جلوی من را بگیرد، بگوید به من ملحق بشو. ناگهان دید که امام با 40 تا بچه، بیش از 40 تا بچه آمد. آن وقت گفت حسین جان، اسب خوبی دارم، استثنایی است، هر کس را دنبال کردم گرفتم، هر کس من را دنبال کرد نتوانست بگیرد. شمشیری دارم که نظیر ندارد در عالم. هر دو را تقدیمت می‌کنم، اما خودم معذورم. چنان جمله خوبی گفت امام حسین. گفت جان‌ات را ندهی مال‌ات را نمی‌خواهم. جان‌ات را به من فدا نکنی، در حد فدای جان برای من نباشی اموالت را نمی‌خواهم. چرا؟ چون آن‌ها در حد فدای جانشان به ما هستند. باور دارید؟ راوی می‌گوید که من با امام صادق شب می‌رفتیم برای فقرا رسیدگی بکنیم یک لواشی افتاد پایین، زمین، برداشتم دادم حضرت گذاشتند انبان. گفتم آقاجان این‌ها را به شیعه‌ها می‌برید یا به اهل سنت؟ گفت به اهل سنت. گفتم پس به شیعه‌ها چه می‌دهید؟ گفت به شیعه‌ها جانم را می‌دهم. گفت جان‌ات را ندهی مال‌ات را نمی‌خواهم. علامه طباطبایی، من این را از آقای پهلوانی شنیدم، می‌گفتند من که بچه بودم می‌دیدم که کیسه‌ای از کاغذها ولو شده است در بخشی از انبار، نمی‌دانستیم چیست. وقتی درس خواندم دیدم عجب ثروتی، عجب گنجینه‌ای. پدربزرگم آمده است مرتبط شده است از جهت روحی با تمام کسانی که با امام زمان ارتباط پیدا کردند، با آن‌ها صحبت کرده است که شما چه گفتید حضرت چه گفت. این‌ها را آمده جمع کرده است، این جا نوشته است. مرحوم علامه طباطبایی یک موردش را آمد برای ما خواند. بقلی نامی که به محضر حضرت مشرف شده است صحبت‌هایش را کرده است، گفته است آقا ما را فراموش نکنید. فرموده بود که شما جان ما هستید، مگر می‌شود ما جان خودمان را فراموش بکنیم. حالا اثبات صدق حضرت آقا، بحث را جمع کنیم، فقط در خصوص نهضت امام حسین نیست. الان من و تو باید برای خدا اثبات کنیم که خدایا تو را می‌خواهیم. این اثبات باید بشود، اگر اثبات نکنیم همه چیز ننگ است. یکی از علمای بزرگ، آقای میانجی می‌فرمودند، شهر را گذاشت گفت می‌خواهم بروم روستا. گفتند چرا، این همه جمعیت. گفت نمی‌توانم اثبات کنم برای خدا که من تو را می‌خواهم، برای تو کار کردم. این‌ها دست مرا می‌بوسند، این‌ها ارادت به من دارند، هدایا به من می‌آورند، من چطور اثبات بکنم. من باید جایی بروم که بتوانم به خدا بگویم که من به خاطر تو این کار را کردم. مرحوم آقاسید ابوالحسن اصفهانی برای یک عالم شیعه که در آفریقا فوت کرده بود مجلس مفصلی گرفت، خودش هم تا آخر نشست. گفتند آقا دعب شما این نبود داخل بنشینید، چرا این کار را کردید. گفت مرجعیت برای من نبود، برای ایشان بود. من با ایشان هم بحث بودم، ناگهان چند نفر شیعه از آفریقا آمدند گفتند ما عالم دین نداریم، احکام را نمی‌دانیم، مدام به گناه می‌افتیم. ایشان کتاب را بست، گفت وظیفه من این نیست که در نجف بمانم درس بخوانم، من باید برای خدا جوابی آماده داشته باشم. به من بگوید که این همه درس خارج گفتن، این همه درس خارج خواندن، تو چطور شد این رشته را انتخاب کردی. آن جا یک کمبودی بود. وای، وای، وای. آن وقت گذاشت رفت. ایتام آل‌محمد را از دستشان گرفت. «رَحِمَ الله بِمَن اَقضَ اِیتامَنا وَ اوصَلَ اِلَینا» خدا رحمت کند کسی را که از دست ایتام بگیرد و دستشان را به دست ما برساند. این که اثبات کردند آن قدر مهم است. خدا می‌گوید بعضی‌ها آن کنار کناری‌ها به من اعتقاد دارند، «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَعبُدُ الله عَلی طَرفِ» یعنی کنارِ کنار. اگر حالش خوب باشد مطمئن است «فَإِن أَصَابَهُ خَیرٌ اطمَأَنَّ بِهِ»، اما اگر شری درست شد «انقَلَبَ عَلَی وَجهِهِ». هزینه پرداخت نمی‌کند برای دین، دینداری هزینه می‌خواهد. جملاتی بگویم از قرآن، آن قدر لذت‌ ببرند عزیزان من. خدا جهاد را مطرح می‌کند، بعد می‌گوید: «وَلَؤ یَشاءَ الله لَنتَصَر مِنهُم» من اگر بخواهم در یک لحظه همه چیز را تمام می‌کنم. چرا نکردم؟ ببینم شما هزینه می‌دهید یا نمی‌دهید. خدا چرا کعبه را از اول قبله قرار نداد، رفت بیت المقدس را بعد برگرداند؟ خدا فرموده است در قرآن من می‌توانستم از اول کعبه را قبله کنم، بیت المقدس را قبله کردم بعد کعبه را. چرا؟ «لِنَعلَمَ مَن یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن یَنقَلِبُ عَلَی عَقِبَیهِ» من باید ببینم چه کسی به حرف پیغمبر گوش می‌دهد و که گوش نمی‌دهد. یعنی خدا گاهی کارهایی می‌کند که عمداً ببیند که به حرف پیغمبر منقب هستند یا منقب نیستند. «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤمِنُونَ حَتِّی یُحَکِمُوکَ فِیما شَجَرَ بَینَهُم ثُمَّ لا یَجِدُوا فِي أَنفُسِهِم حرَجًا مِمَّا قَضَیتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسلِیمًا» پیغمبر قسم به خدای تو، اصحاب تو ایمان نیاوردند ذره‌ای مگر این که در اختلافات تو را حکم بکنند، تو هم اگر حکم شدی حتی در دلشان مشکلی نداشته باشند کاملاً تسلیم باشند. «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤمِنُون»، «لا یُؤمِنُون» چه معنایی دارد، «فَلا وَ رَبِّکَ» چه معنایی دارد. حالا ما خواستیم بگوییم که باید اثبات کرد. صدق اثبات کردن در لبیک گفتن، اظهار حب کردن، عزاداری کردن، با یک آیه بحثم را تمام می‌کنم. کسی که لذت حرام در نامه عملش نوشته بشود خدا لذت بهشت را دیگر نمی‌دهد.
ملایی: از او سلب می‌کند.
حجت الاسلام عاملی: الان یک لذت حرامی است، یک صحنه حرامی است، یک فیلم حرامی است، یک پارتی شبانه حرامی است نمی‌شود از آن گذشت، یک معامله حرامی است، یک بالاخره خیانت پرچربی است، خیلی لذت‌بخش است. می‌توانم با این بالاخره پولی که دستم بیاید یک ماشین ده میلیاردی را به راحتی سوار بشوم. آب دهانش می‌افتد. یک لذت حرام نوشته شد در دفترش، نوشته شد. خدا می‌گوید لذت‌ات را گرفتی. «أَذهَبتُم طَیِّبَاتِکُم»، آیه قرآن می‌خوانم. «أَذهَبتُم طَیِّبَاتِکُم فِي حَیَاتِکُم الدُّنیَا وَاستَمتَعتُم بِهَا»، استمتاع یعنی همان لذت.
ملایی: بردید خوردید دیگر.
حجت الاسلام عاملی: دیگر از من چه می‌خواهید. این از آن قاسمات الزهر است این آیه. پناه می‌بریم بر خدا. البته نباید مأیوس شد. فضل خدا، کرم خدا، یک خلوتی، یک اشکی، یک شکستن قلبی و این که توسلی برای حضرات معصومین و توسل به آیات قرآن. ما همواره توسل می‌کنیم به اشخاص. من خودم آن قدر توسل می‌کنم به سوره‌ها. بله، اجازه بدهید این مطلب را هم بگویم دیگر تمام می‌کنم.
ملایی: خواهش می‌کنم، بفرمایید.
حجت الاسلام عاملی: کرونای من خیلی سخت بود، وحشتناک‌ترین کرونا بود برای این که پلاسما که زدم پلاسما برای کسی بود که حساسیت داشت به آنتی بیوتیک، آنتی بیوتیکی که بعد از آن به زدند 12 نصفه شب زمین رفت آسمان، آسمان آمد زمین. یعنی بینی بسته شد، در بسته شد، غیرقابل وصف است. من آن شب نشسته که نماز می‌خواندم در بیمارستان در رکعت اول توسل کردم به سوره «عَمَّ یَتَسائَلُون». توسل به حضرات معصومین به جای خودش است که آن «وَلَؤ أَنَّهُم إِذ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم جَاءُوکَ» سر جای خودش. توسل کردم در نماز مغرب به «عَمَّ یَتَسائَلُون»، توسل کردم در نماز عشا آن شب به سوره انسان، «هَل اَتی عَلَی الإِنسان». «هَل اَتی عَلَی الإِنسان» سوره اهل بیت است، سوره «عَمَّ یَتَسائَلُون» هم سوره امیرالمومنین است. آن وقت شب ساعت 12 این اتفاق افتاد. چرا این کار را کردم؟ چون حضرت فرموده است: «خُذ مِنَ القُرآن ما شِئتَ لِما شِئتَ» از قرآن هر آیه‌ای را می‌خواهی بگیر، برای هر حاجتی که می‌خواهی بگیرد.
ملایی: «وَ نُنَزِلُ القُرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحمَةٌ لِلمُؤمِنین». خیلی ممنون حاج آقای عاملی. لذت برده‌ایم و می‌بریم. و همین جا هستیم همچنان در ادامه، چون می‌دانم یک مقدار وقت باقی می‌ماند. سپاسگزارم. همراهان گرامی نوش جانتان صحبت‌های خیلی شیرین حجت الاسلام حاج آقای عاملی عزیز. اما برویم سراغ قرآن کریم. همین الان صحبت بود که از قرآن مدد بگیریم، به قرآن متوسل بشویم، از قرآن حاجت‌هایمان را بخواهیم اصلاً. صفحه 42، آیات 253 تا 256. با یک یادآوری؛ چون در آستانه ماه جدید قمری قرار می‌گیریم کم کم اگر مایل هستید در قربانی اول ماه برنامه سمت خدا مشارکت بفرمایید لطفاً اگر عضو کانال ما در ایتا هستید یا در پیام‌رسان‌های دیگر دنبال کننده برنامه سمت خدا هستید، از راه‌های مختلف، اطلاعات نحوه مشارکت را و همچنین زیرنویس‌ها به دست بیاورید و یک همراهی داشته باشید. بفرمایید قرآن لطفاً.
ملایی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». دعای همیشگی این لحظه‌هایمان الهی در پناه و در محضر قرآن کریم باشید و باشیم و عامل به قرآن کریم. اگر برای مشارکت در قربانی ماه برنامه سمت خدا می‌خواهید همراه ما باشید *789*3131# هم یکی از راه‌های مشارکت است. سپاسگزارم از این که با حاج آقای عاملی عزیز در این دقایق همراه می‌شوید. در خدمت شما هستیم. صفحه 42قرآن کریم
حجت الاسلام عاملی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». آیه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ ۗ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ». یکی از آیات بسیار خطیر قرآن است، سفارشات خیلی مهمی دارد، بسیار سرنوشت‌ساز. اولش تاکید کرده است بر انفاق. در روز آخرت کسی که از دنیا می‌میرد اول حرفی که می‌زند می‌گوید من را به اموالم برگردان. «رَبِّ ارجِعُونِ/ لَعَلِّي أَعمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکتُ» من را به اموالم برگردان. ببین با مال چه کار می‌شود کرد. آدم متمول از همه نزدیک‌تر است به بهشت ولی نااهل باشد از همه نزدیک‌تر است به جهنم. در آیه سوره منافقین هم فرموده است: «لَؤلَا أَخَّرتَنِي إِلَی أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُن مِن الصَّالِحِینَ» آن جا هم باز می‌گوید خدایا من را برگردان که من صدقه بدهم. آخرت این جوری است. هر چقدر هم که ما خرج بکنیم خدا تضمین کرده است، پر می‌کنم، «وَ ما اَنفَقتُم مِن شَیِ فَهُوَ یُخلِفهُ». این را ای کاش بنویسند همه جا بزنند. هر پولی برای فقرا خرج کردید خدا تضمین می‌کند پر بکند. به فقرا هم می‌گوید بیا صورت مردم را نگاه کن، هر کس به تو رسیدگی کرده است از دستش بگیر ببر بهشت. روایت است. مسئله دوم این است که قیامت تماماً پای مردم آتش است مگر کسی که صدقه داده است. و مسئله سوم این است که هفتاد بلا را صدقه دفع می‌کند. ما قادر به دفع بلاها نیستیم. در روایت است بلاهایی که خدا دفع می‌کند بیشتر از نعمت‌هایی است که به ما داده است. این قانون است که در این عالم بلا با صدقه دفع می‌شود. چهارمین مطلب این است که اگر کسی بخواهد خلاص بشود باید یا فدیه بدهد، نمی‌شود، یا دوست داشته باشد خلت، نمی‌شود، یا شفاعت باشد، نمی‌شود. خدا همه را دفع کرده است. البته این‌ها نفی شده است درباره کافر. درباره مومن هم خلت است، هم شفاعت است. فرموده است: «فَمَا لَنَا مِن شَافِعِینَ/ وَلَا صَدِیقٍ حَمِیمٍ» کفار می‌گویند آیا ما شفاعت کننده نداریم، دوست صمیمی نداریم که بیاید از دست ما بگیرد. امام صادق فرمود در آن روز برای اهل بیت شفاعت قطعی است. امام صادق فرمود مومن در آن روز برای اهل‌بیت خودش شفاعت می‌کند. امام صادق فرمود قسم به خدا در روز قیامت ما شیعه‌ها را چنان شفاعت می‌کنیم که صدای منحرفان بلند می‌شود، خدا حرف آن‌ها را در قرآن آورده است که «فَمَا لَنَا مِن شَافِعِینَ/ وَلَا صَدِیقٍ حَمِیمٍ». یک روایتی را می‌خوانم، آن قدر روایت امیدوارکننده است، آن قدر لذت‌بخش است. امام باقر فرمود حضرت زهرا با جلالی خاصی به محشر وارد می‌شود، به دمِ در بهشت که می‌رسد جزئیاتش را هم ذکر می‌کند، حضرت زهرا آن جا یک توجهی می‌کند، صورتش را برمی‌گرداند التفاتی می‌کند، خدا می‌گوید: «یا بِنتَ حَبیبي» چرا صورتت را، این التفاتی که کردی، این چیست، من که گفتم وارد بهشت بشوی. می‌گوید خدایا من دوست دارم که در چنین روزی قدر من معلوم بشود. خدا می‌فرماید: «یا بِنتَ حَبیبي» برگرد به محشر، نگاه کن کسی که در قلبش محبت تو یا محبت یکی از ذریه تو است از دستش بگیر ببر بهشت. امام باقر فرمود یاجابر، قسم به خدا، می‌آید جمع‌آوری می‌کند آن چنان که پرنده دانه‌های درشت و خوب دانه‌ها را جمع می‌کند این گونه در بهشت جمع‌آوری می‌کند آن‌هایی را که محبت حضرت زهرا را دارند.
ملایی: یا اولاد زهرا.
حجت الاسلام عاملی: یا اولاد زهرا. که در روایت است که در آن ساعت خلایق همه آرزو «یَوَدُ الخلائِق أَن یَکُونُ کُلُّهُم فاطِمیون» همه ای کاش فاطمی بودند. آن وقت شیعه‌ها را جمع می‌کند که شیعه‌ها می‌رسند به دم در بهشت، خدا عمداً به دل شیعه‌ها این را می‌اندازد که آن‌ها هم یک التفاتی بکنند. این‌ها که التفات می‌کنند خدای متعال دستور می‌دهد که «یا اَحِبّائی ما اِلتِفاتُ» این چه التفاتی بود شما التفات کردید، من که بنت حبیبم زهرا گفتم که شفاعت شما را بکند. آن‌ها می‌گویند خدایا ما هم می‌خواهیم که امروز قدر ما در چنین روزی معلوم بشود. خدا دستور می‌دهد: «یا اَحِبَائی ارجِعُوا» برگردید محشر، «وَ انظَرُوا مِن أَحبَّکُم لِحُبِّ فاطِمَه» هر کس شما را به خاطر فاطمه دوست داشت، «وَ انظَرُوا مِن أَطعَمَ لِحُبِّ فاطِمَه» هر کس شما را به خاطر فاطمه اطعام داد، «وَ انظَرُوا مَن کَساکُم لِحُبِّ فاطِمَه» کسی به خاطر فاطمه به شما لباس داد، «وَ انظَرُوا مَن سَقاکُم شَربَتاً لِحُبِّ فاطِمَه» کسی که به خاطر حب حضرت زهرا یک آب خوردنی به شما داد، «وَ انظَرُوا مَن غیبَةً فِي حُبِّ فاطِمَه» کسی که آبروی شما را حفظ کرد به خاطر حب فاطمه، «وَ خُذُ بِیَدِهِ» از دستش بگیرید، «وَ ادخُلُ الجَنَّة» همه را ببرید به بهشت. امام باقر فرمود والله نمی‌ماند در مردم مگر «شاکّ» شک‌کننده یا کافر یا منافق، و وقتی که بین طبقات قرار گرفتند ندا می‌کنند، یعنی طبقات جهنم، ندا می‌کنند آن جمله را که خدا آن را در قرآن آورده است. گفته است: «فَمَا لَنَا مِن شَافِعِینَ/ وَلَا صَدِیقٍ حَمِیمٍ»، نه مثل زهرا شفاعت‌کننده داریم نه مثل این‌ها دوست داریم که این‌ها دوستان خودشان را جمع کردند. بعد می‌گویند: «فَلَؤ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَکُونَ مِنَ المُؤمِنِینَ» ای کاش امکان برگشت بود و ما برمی‌گشتیم مومن می‌شدیم به اهل‌بیت. بعد امام باقر فرمود: «هَیهات» دیگر امکان ندارد. دیگر شوخی ندارد. «مُنِعُ ما طَلَبُون» آن که خواستند اصلاً از آن ممنوع می‌شوند. بعد این آیه را خواند: «وَ لَؤ رُدُّوا لَعادُوا لِمَا نُهُوا عَنهُ وَ إِنَّهُم لَکَاذِبُونَ» اگر این‌ها برگردند باز همان کارهای قبلی را می‌کنند و در ادعایشان کاذب هستند.
ملایی: دروغ می‌گویند.
حجت الاسلام عاملی: بله.
ملایی: چند تا دعا اول برنامه برای ما فرمودید. یک دعای جامعی بکنید برای عاقبت‌بخیری همه ما که داریم می‌شنویم و می‌بینیم تصویر و کلام حضرتعالی را.
حجت الاسلام عاملی: «الهي سَومِّنی بِسیماءِ الایمانِ». آن بچه‌ها را که می‌آورند من نامگذاری کنم این را حتماً باید برای آن طفل بخوانم. «الهي سَومِّنی بِسیماءِ الایمانِ» سیمای من سیمای ایمان باشد، هر کس نگاه کرد بگوید که قیافه ایمانی دارد. خدا چقدر در قرآن خوب حرف زده است. می‌گوید من از خانم‌ها یک چیز می‌خواهم. «أَن یُعرَفنَ فَلا یُؤذَینَ» یک لباسی بپوشید معروف به عفت باشید، دیگر هیچ کس شما را اذیت نمی‌کند. میلیاردها پول خرج می‌کنند برای تامین امنیت خانم‌ها نمی‌توانند، خدا با یک آیه تمام کرده است که این لباس زبان دارد. حالا قیافه، «الهي سَومِّنی بِسیماءِ الایمانِ وَ اختِم لی بِخَیرٍ» یعنی پرونده من وقتی بسته می‌شود آخرین روز یا آخرین شب یا آخرین نفس یا آخرین پلک، وقتی تمام می‌شود «وَ اختِم لی بِخَیرٍ وَ اجعَل عاقِبَتتی اَمري خَیرا».
ملایی: الهی آمین. خیلی ممنونم. بیننده‌های محترم، شنونده‌های گرامی، آخر هفته شما هم به خیر باشد همان جور که ان‌شاءالله آخر و عاقبت همه ما. و ممنون از توجه شما. تا سلامی دوباره در برنامه سمت خدا شما را به خداوند متعال می‌سپاریم. «صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یااَباعَبدِالله».

 

فایل تصویری این برنامه

 

 

 

فایل صوتی این برنامه

 

 

 

 

لینک کوتاه :

darolershad.org/?p=7798

جدیدترین عناوین خبری

پربازدیدترین خبرها

مطالب مرتبط

ثبت دیدگاه

یک پاسخ ارائه کنید