تغییر سایز-+=

سمت خدا | توصیه هایی برای بعد از دهه محرم(1)

ملایی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ» «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». آقایان و بانوان، بینندگان جان، همراهان برنامه سمت خدا، شمایی که از طریق سیمای جمهوری اسلامی ایران شبکه سه، شبکه محترم افق، شبکه جام جم و همین طور از شبکه جهانی ولایت ما را همراهی می‌فرمایید و همین طور شنوندگان خوب رادیو معارف که برنامه را می‌شنوید، سلام علیکم، خوش آمدید به سمت خدای این پنجشنبه. افتخار دارم به همراه همکارانم و دوستانم در این برنامه با شما باشیم و از خدای متعال می‌خواهم که گفتنی‌های اساتید و کارشناسان و شنیدنی‌ها و دیدنی‌های ما و شما جزو بهترین اعمال و عبادات ما ان‌شاءالله ثبت بشود. پنجشنبه و حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای عاملی که افتخار دارم در محضر ایشان هستم. بفرمایید لطفا. سلام علیکم، خیلی خوشحالیم که خدمت شما هستیم.

حجت الاسلام عاملی: وعلیکم السلام و رحمه الله. سعادت بزرگی است توفیق عرض ادب به ساحت منیع ملت بزرگمان داریم. از خدای متعال توفیقات بزرگ، حسنات بزرگ، مخصوصاً توشه‌های بزرگ برای ابدیت و ان‌شاءالله طی عقبات نفس و حظ و نصیب و بهره مناسب شان خود خدا و ذات حضرت احدیت برای همه بینندگان مکرم از خدای متعال مسالت دارم و از خدای متعال با اسما حسنی‌اش، اسما حسنی‌اش را واسطه می‌کنیم که با عنایات خاصه مشکلات کشور عزیزمان ایران را برطرف بفرماید.
ملایی: الهی آمین. خیلی متشکرم. حاج آقای عاملی، سوغات و تحفه برای این پنجشنبه ما چه دارید قربان.
حجت الاسلام عاملی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». بنده 7 تا توصیه دارم برای بعد از محرم، یعنی بعد از دهه محرم. بعد از دهه محرم این توصیه‌ها توصیه‌های حیاتی است. حالا چند موردش را بتوانیم برسیم، بقیه را ان‌شاءالله پنجشنبه آینده در خدمت عزیزان هستیم. اولین توصیه‌ای که دارم این است که بعد از دهه با امام حسین خداحافظی نکنید، از امام حسین جدا نشوید. امام حسین برای دهه محرم نیست. حیف است سر امام برای ده روز محرم بریده بشود. شان امام بسیار بسیار بالاست. «کُتِبَ عَلَیکُمُ الصیام کَما کُتِبَ عَلَیَ الَّذینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقُون» این برای یک ماه رمضان نیست، این برای این که ما کفّ نفس داشته باشیم، «لَعَلَّکُم تَتَّقُون» واهمه قدسی داشته باشیم، قدرت روحی پیدا کنیم برای طول سال. محرم قضیه‌اش همین جوری است. حیف است کسی در بساط معنویت و سفره عظیم مدرسه حسینی حاضر بشود اما با امام خداحافظی بکند. من هر زیارت هر حرمی که بخواهم بروم اول هر جا که می‌خواهم وارد بشوم با امام که حرف می‌زنم این جمله است «لاخَلَّفَني اللهُ عَنکُم بِذُنُوبِی». این جمله را حتماً عزیزان به خاطر بسپارند، با آن امام نجوا بکنند. خدایا «لاخَلَّفَني اللهُ»من را با گناهانم از شما جدا نکند، «لاخَلَّفَني» از کاروان شما عقب نمانم، جدا نشوم. جاذبه‌ای که امام حسین دارد این جاذبه برای ده روز که نیست، جاذبه امام همه جا را گرفته است. خدا رحمت کند مرحوم میرزا اسماعیل آقای دولابی، یک وقتی محضرشان بودیم می‌فرمود امام حسین دنیا را پر کرده است. «اللّهُمَّ إِنِّي اَسئَلُکَ بِأَسمائِکَ الَّتی مَلَئَت» پر کرده است «اَرکانُ کُلَّ شِئ». اسمائی دارد خدا که ارکان هر چیزی را پر کرده است و در دعا می‌خوانی، در روایات می‌خوانی، «نَحنُ وَالله الاَسماءُ الحُسنی» اسما حسنی خدا ما هستیم. بنابر این نباید از امام حسین جدا شد. امام حسین جدا شدنی نیست. نباید جدا بشویم و امام را تنها بگذاریم. آن‌هایی که در کربلا از امام جدا شدند در شب عاشورا، آن‌ها ضرر کردند. ما مثل اصحاب امام حسین به امام حسین بگوییم «مِن شَرَّقتَ شَرَّقنا وَ إِن غَرَّبتَ غَرَّبنا». اگر شما نروید بمانید در باز می‌شود. وقتی که امیرالمومنین ضربت خوردند جمعیت جمع شدند دم در که امام را ببینند امام حسن در را باز کرد گفت بروید، پدرم حالش خوب نیست. همه رفتند جز اسبق نباتی ماند. بعد مدتی امام در را باز کرد دوباره، گفت اسبق مگر نگفتم برو. گفت مگر من طاقت رفتن دارم، پای من حرکت نمی‌کند. امام حسن رفت اندرون، دوباره در را باز کرد، گفت پدرم اجازه داد، وارد بشوید. او وارد شد. یعنی وقتی که شما استقامت داشته باشید، اصلاً در روایت است این حالت معنوی که برای شما پیدا می‌شود این را استقامت داشته باشید ملائکه با شما مصافحه می‌کنند. «وَأَن لَوِ استَقامُوا عَلَی الطَریقَةِ لَأسقَیناهُمُ ماءَ غَدقا»؛ این آیه قرآن است. اگر شما در مراقبت، در اصرار، در الحا، در زدن در، در اظهار عطش، در اظهار نیاز، در اظهار بی‌قراری، «وَلَا یَقِّرُ قَراري دونَک»، شما استقامت داشته باشید ما شما را با آب سیراب می‌کنیم. در روایت است که مراد از آب عبارت است از علم، علمی که علم مدرسه نیست. در را باز کرد و گفت که بفرما. چه توفیق بزرگی است که در باز شود و به ما بگویند که بفرما. این مطلب اول است. مطلب دوم، توصیه دوم، این است که آن چه که ما در دهه با عزاداری جمع کردیم بد خرجی نکنیم، ولخرجی نکنیم، این را به مقصد برسانیم. خدا فرمود: «مَن جاءَ بِالحَسَنَه فَلَهُ عَشرُ اَمثالَه»، این حسناتی را که جمع کردید به شرطی این‌ها مقبول است که به مقصد برسانید، به دست ما برسانید. یعنی وسط راه شیطان غارت نکند، شیطان تاراج نکند. آن چه که ما جمع کردیم یک ثروت بسیار بسیار عظیمی است. تا حصار زمان و مکان نشکند ما نمی‌توانیم بفهمیم چه کار کردیم در عزار امام، در آن بکا که داشته است، آن اشکی که ریختیم چه حقیقتی بوده است. این‌ها بعد از حصار زمان و مکان معلوم می‌شود. در روایت است اگر یک قطره اشک که در عزای امام حسین ریخته شده است به جهنم بیفتد «لَعَطفَعَ طَرَّا وَلا یُوجَد لَها حَرّ» آتش جهنم خاموش می‌شود، هیچ حرارتی در جهنم دیگر مشاهده نمی‌شود. خدا رحمت کند امام را. در درس اخلاقشان آقای اشتهادی می‌فرمود که امام می‌فرمود روایات را با خصوصیاتش معنا کنید. مثال می‌زنم که امام صادق می‌گوید که من هر روز برای پدرم دو رکعت نماز می‌خوانم. یک امام برای یک امام، معلوم می‌شود که دار، دار احتیاج است، دار، دار نیاز است، دار آخرت. حالا این حدیث حقیقتش را اگر ما بخواهیم بفهمیم جهنم، جهنمی که با هیچ چیز خاموش نمی‌شود. 40 سال ناله می‌کند، بعد از 40 سال ندا می‌آید که: «اخسئُوا فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ» خدا می‌گوید با من صحبت نکنید، تو که در دنیا با من صحبت نکردی الان می‌خواهی با من صحبت کنی. فلذا شما قرآن را نگاه کنید اهل جهنم هیچ وقت با خدا صحبت نمی‌کنند. یا با مالک جهنم صحبت می‌کنند یا با خزینه جهنم صحبت می‌کنند.
ملایی: اجازه صحبت با خدا ندارند.
حجت الاسلام عاملی: اجازه نیست. الان فخر و شرف بزرگی است که ما با الله اکبر افتتاحیه صحبت با خدا را شروع می‌کنیم. ذره، دون ذره، این اجازه را یافته است در برابر ذات لایتناها صحبت بکند که اگر همین قرآن نبود، برنامه شریعت نبود، مثل یک معما می‌ماند که ذره کجا، صحبت با ذات لایتناها کجا، چه ارتباطی می‌توانیم تصویر کنیم بین دون ذره و لایتناها. فلذا امام سجاد به خدا عرض می‌کند که اگر واجب الاطاعه بودی من نماز نمی‌خواندم، «لَولَا الواجِبُ مِن قَبُولِ اَمرِک لَنَزَّهتُکَ مِن ذِکری إیَّاکَ». حالا ما آتش جهنمی که آتش غضب خداست. یک قاعده کلی عرض بکنم. هر چیزی که ناشی از غضب خداست تخفیف و تعطیل در آن نیست. «وَلا یُخَفَّفُ عَن اَهلِه لِأَنَّهُ لا یَکُونُ الَّا عَن غَضَبِکَ وَ أنتِقامِکَ وَ سَخَطِکَ». اگر این گونه شد «وَ هذا ما لا تَقُومُ لَهُ السَّمواتُ وَالارض»، یعنی زمین و آسمان تحملش را ندارد. جهنم این جوری با یک قطره خاموش خاموش می‌شود.
ملایی: با یک قطره اشک.
حجت الاسلام عاملی: قطره اشکی که شما را با امام حسین همراه کرده است. امام حسین قتیل عبره است نه قتیل دمعه، یعنی عبور بدهد، شما را ببرد. یعنی مقصود به ذات نیست مناسک، مناسک عزاداری، مقصود به ذات نیست این بکاها. جهنمی که نه تمام شدنی است نه تخفیف «إِنَّ المُجرِمینَ فِي نارِ جَهَنَمَ خالِدینَ/ فیها لا یُفَتَّرُ عَنهُم وَ هُم فِیهِ مُبلِسُونَ». این «لا یُفَتَّرُ» آن قدر سنگین است چون «لا یُفَتَّرُ عَنهُم وَ هُم فِیهِ مُبلِسُونَ» مایوس هستند. یعنی شما یک ناراحتی دارید، بیماری دارید، به امید این که شما بهبودی پیدا می‌کنید تحمل می‌کنید، اما یک وقتی که «لا یُفَتَّرُ عَنهُم وَ هُم فِیهِ مُبلِسُونَ». یعنی بلای عظیمی که نعوذ بالله نستجیر بالله، برای کسانی که چشم بسته زندگی کردند، خیال کردند که این جا خوابگاه است، این جا رستوران است، این جا محل عیش و نوشی است که متوجه نشویم که این سفره برای کیست، از کجا آمدیم این جا، این همه جا را که من نگاه می‌کنم از روی حساب است من اگر از روی حساب زندگی نکنم نتیجه چه می‌شود. فوران جمال، فوران حکمت، فوران عظمت، یک هشدار عظیمی است که حواست را جمع کن، یک مقصد بزرگی برای تو تدارک دیده شده است. آن اگر عمقش را انسان برسد واقعاً وحشتناک است. حالا جهنم این جوری که ناله می‌کنند. «وَ قَالَ لِخَزَنَةِ جَهَنَّم ادعُوا رَبَّکُم یُخَفِّفُ عَنَّا یَومًا مِنَ العَذَاب» یک روز، یک روز به ما مهلت بده، به خزینه جهنم می‌گوید خدا فقط یک روز به ما مهلت بده که یک تنفسی بکنیم. گاهی انسان نفس کسی را می‌برد، در جهنم نفسش بریده می‌شود. یعنی جهنم افراد خاصی که آن قدر، جهنم چون شعور دارد، جهنم آن قدر آتشش عجیب می‌شود که جهنم یک نفسی بکشد از شدت آتشی که آن جا است. چرا؟ چون نفس کسی را بریده است، آن جا نفسش بریده می‌شود. این جا یک ظلمی کرد که صدایش جایی نرسید، آن جا هم خدا می‌برد «فِي عَمَدِ مُمَدَده» یعنی دیگِ دربسته. آیه قرآن است، صدایش به جایی نرسد. حالا با این کار ندارم. می‌گوید: «یا مالِکُ لِیَقضُ عَلَینا رَبُّک»، باز التماس می‌کنند که «لِیَقضُ عَلَینا رَبُّک» از خدا بخواهید که ما را تمام بکند، ما در به در دنبال مرگ هستیم اما «لایَمُوتُ فیها وَلا یَحیی». و جهنمی که این گونه است، آتش جهنم، «لِعَطفَعَ طَرَّحا». وقتی اشکی که منصوب به امام حسین است، وقتی که می‌آید وارد می‌شود به جهنم. خدا رحمت کند میرزا اسماعیل آقای دولابی را، می‌گفت که وقتی طوفان یک قطره‌ای از خاک کربلا به سیل، طوفان، که شروع شده است، حضرت آیت الله بروجردی آمدند ریختند، آقای اشتهادی می‌‌فرمودند من علامت زدم فیضیه پر آب شده بود. آقای بروجردی آمدند نگاه کردند، رفتند منزل، خاکی را آوردند از گودال قتلگاه. آن وقت این خاک را ریختند، آب رفت پایین. آمیرزا اسماعیل دولابی می‌گفت سر آن این است که این خاک صحبت می‌کند با این طوفان، می‌گوید تو چه طوفانی، طوفان را من در کربلا دیدم. آن حیا می‌کند. «شِفاءٌ مِن کُلِّ داء وَ اَمنٌ مِن کُلِّ خُوف». قلب هاجر سوخت زمزم درست شد، قلب حسین سوخت خاکی درست شد که «اَمنٌ مِن کُلِّ خُوف وَ شِفاءُ مِن کُلِّ داء». اشکی که این قدر ارزش دارد ما این اشک را نباید چوب حراج به آن بزنیم، نباید ولخرجی بکنیم.
ملایی: قدرش را بدانیم.
حجت الاسلام عاملی: بله.
ملایی: یک استحسانی کرده است شاعری. یک بیتش این گونه است که:
گویند اگر جهنمیان یک صدا حسین
با یک نفس تمام جهنم شود بهشت
حجت الاسلام عاملی: علتش این است که فهرست اسما و صفات خداست. اسما و صفات خدا جهنم را خاموش می‌کند. آن‌ها تجسم تمام اسما و صفات خدا هستند. چرا پیغمبر ما فرمود: «مَن رَآنی فَقَد رَأی الحَقِّ». یعنی این‌هایی که گفته است ولایت ما «کفارة لِذُنُوبِنا»، این‌هایی که گفتند هر کس در عزای اباعبدالله گریه کند به آن می‌گویند «اِستَعنِ فِي العَمَل»، طبیعت آن ارادت انسان را تطهیر می‌کند، طبیعت ولایت انسان را تطهیر می‌کند. یعنی بیان یک اثر طبیعی است، اباهی‌گری نیست، چراغ سبز برای اباهی‌گری نیست، شرکت بیمه نیست که شما را تضمین بکند. نه، هیچ چیز تضمین شده نیست. خدا فرمود: «مَن عَمِلَ سُوءً یُجزِی بِشیءِ»، تمام. این قانون کلی است.
ملایی: قاعده این است.
حجت الاسلام عاملی: جناب اسماعیل به امام صادق گفت: «ما بُلُ المُظلِمینَ مِنَّا» اگر کسی از ما گناه بکند پدر، خدا چه معامله‌ای می‌کند. مثلاً انتظار داشت که بگوید که شما اهل بیت هستید و کذا و کذا.
ملایی: استثنا.
حجت الاسلام عاملی: بله. حضرت فرمود، این آیه را خواند: «لَیسَ بِأَمَانِیّکُم وَلَا أَمَانِيّ أَهلِ الکِتَابِ»، این با آرزو ابدیت درست نمی‌شود. «مَن عَمِلَ سُوءً یُجزِی بِشِی».«مَن»از الفاظ عموم است.
ملایی: بله، هر کس.
حجت الاسلام عاملی: هر کس. آقا رسول الله آخرین لحظه‌ها آمدند مسجد. آن جا یک جمله وحشتناکی گفتند. گفتند: «لَو عَصَیتُ لَهَویتُ». فرمود: «لا یَطَمَنَ مُطِمَنِن عَن یَنجُو إِلَّا بِعَمَلِ صالِح».
ملایی: بیخودی آرزو نکن.
حجت الاسلام عاملی: نه با عمل صالح. «فَمَن یَرجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ»…
ملایی: «فَلیَعمَلَ عَمَلًا صَالِحًا وَ لَا یُشرِک بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا».
حجت الاسلام عاملی: خدا خیرتان بدهد. باید خودش را نشان بدهد. بعد جمله وحشتناکش این است. فرمود: «لَهَویتُ لو عَصَیتُ». بعد دستش را گرفت بالا، «اللّهُمَّ» شاهد باش من رساندم. «لُو عَصیتُ لهَویتُ» معنی‌اش این است که خدایا اگر من معصیت کنم، به امت گفت، من هلاک می‌شوم. وقتی پیغمبر این حرف را بزند دیگر تمام.
ملایی: تکلیف بقیه روشن است.
حجت الاسلام عاملی: وقتی خدا به پیغمبر دستور می‌دهد که بگو «قُل وَ مَا أَدری مَا یُفعَلُ بِي وَ لَا بِکُم ». چقدر جمله سنگین است. «وَ مَا أَدری مَا یُفعَلُ بِي وَ لَا بِکُم» من نمی‌دانم آخرم چه می‌شود، آخر شما چه می‌شود. مرحوم شیخ جعفر شوشتری، از بحث خارج شدیم، یک جمله بسیار جالبی دارد. می‌گوید اگر ما بخواهیم یک سفر خطرناکی برویم رئیس کاروان مدام گریه کند، مدام بلرزد، اهل کاروان به چه روزگاری می‌افتند؟ به چه روزی می‌افتند؟
ملایی: می‌توانند آرام باشند.
حجت الاسلام عاملی: رئیس کاروان امیرمومنین است. وقتی «یَتَمَلمَلُ تَمَلمُلَ السَلیم» مثل مارگزیده به خودش می‌پیچد. عرب به مارگزیده می‌گوید سلیم، فال نیک می‌زند که سلامتی پیدا کند. بیابان را می‌گوید مفاضه، فال نیک می‌زند که کسی که بیابان گم شده است نجات پیدا بکند. وقتی که «یَتَمَلمَلُ تَمَلمُلَ السَلیم»، آن وقت اهل کاروان باید چه کار بکنند؟ باید کمرشان را محکم ببندند، مثل امیرالمومنین به خودشان بگویند «اُشتُد بِالمُوت فَإِنَ المُوتَ لا قیکا». امام حسین می‌گوید من روزی نشد که بیایم محضر پدرم وارد بشوم «إِلَّا وَجَدتُ باکیا» دیدم دارد گریه می‌کند. و امام سجاد وقتی خطبه خواندند در شام، لقب دادند به امیرالمومنین، «تاجُ البَکائین». یعنی چه تصوراتی داشته است، چه معرفتی داشته است، چه صحنه‌هایی را می‌دیده است، در برابر چه عظمتی احساس می‌کرده است نشد، نشد، نشد و گریه می‌کرده است. مسئله، مسئله صرفاً جهنم نبوده است. این جا است که پیغمبر ما فرمود: «لُو عَصَیتُ لَهَویتُ»، بعد گفت خدایا شاهد باش من رساندم. و به حضرت زهرا یک جمله‌ای گفت که وحشت این جا است. به حضرت زهرا گفت: «إِعمِلي بِنَفسِک فَإِنِّي لا اُعنی عَنکَ شِیئا».
ملایی: روی من حساب نکن.
حجت الاسلام عاملی: خودت کارهایت را انجام بده، نگویی که مثلاً پدر من است. فلذا حضرت زهرا آن قدر واهمه داشت. آن آخرین لحظه که دید پدر از دست می‌رود گفت پدرجان، من فردا «یَومِ العَظیم» تو را کجا پیدا کنم. گفت: «فَلَّما قَف»، گفت اگر آن جا پیدا نکردم، گفت: «فَلَّما قَف»، گفت اگر آن جا پیدا نکردم، گفت: «فَلَّما قَف». مدام می‌گفت کجا، کجا، کجا. یعنی قضیه را رها نمی‌کرد. آخر سر پیغمبر ما فرمود اگر این مواقف من را پیدا نکردی می‌روی به شفیر جهنم، لبه جهنم، امت من می‌ریزد به جهنم مثل ریختن پروانه به شمع و من می‌گیرم، امتم را می‌گیرم. حالا قرضم این بود که جهنم که خودش شعور دارد، «تَقَیَضُ مِنَ الحَیث». بعضی از افرادی که ظلم کردند، دل شکستند، آتش زدند به زندگی مردم، این‌ها که به جهنم می‌افتند جهنم می‌شناسد. «یَومَ یُعرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النَّارِ» کفار را عرضه می‌دهند به جهنم. مفسرین نوشتند این عکس است، یعنی جهنم را عرضه می‌دهند به این‌ها. مثل «عَرَضتُنا عَلی الحُوض». ولی اشتباه کردند، قلب در کار نیست چون جهنم شعور دارد، کاملاً شعور دارد، می‌فهمد. آن وقت «تَقَیَضُ مِنَ الحَیث» مردم که می‌ریزند جهنم از شدت قیض می‌خواهد پاره پاره بشود. این جهنمی که از قیض می‌خواهد پاره پاره بشود تا یک قطره اشک امام حسین آمد می‌شود باد. این را خرج کردی با رشوه، با بدحجابی، با بی‌حجابی، با غیبت، با تهمت، با بغض‌ها. حیف کردی.
از زرگری به کوزه فروشی رسیده‌ای
خاکت به سر ترقی معکوس کرده‌ای
این هم یکی از توصیه‌های ما است که بدخرجی نکنیم. حضرت آیت الله بهجت یک جمله عجیبی داشت. می‌گفت شیعه ثروتمندترین گروه دنیاست. وقتی یک قطره اشک دارد که می‌تواند جهنم را خاموش بکند. ثروت بالاتر از این؟! ذات اشک چقدر برای خدای متعال ارزش دارد که این به اصطلاح… . و من این را خدمت شما عرض کنم حضرت آقا، بزرگ‌ترین عقوبت این است که کسی از ثواب بکا محروم بشود، از ثواب عزاداری محروم بشود. بزرگ‌ترین عقوبت این است که کسی بیاید بگوید «مِن عَقبَهِ بِدَعِ الرَوافِض اِقامَةُ عَلی مَعاطِنُ الحُسین». می‌دانید چه کسی گفته است؟ حرف ابن تیمیه است. می‌گوید «مِن عَقبَهِ بِدَعِ الرَوافِض اِقامَةُ مَعاطِنُ عَلی الحُسین». بالاترین اقامه معاطن بر امام حسین را پیغمبر ما انجام داده است. از اول ولادت امام حسین تا روزی که پیغمبر ما رحلت کردند مدام روضه، مدام روضه. آن وقت می‌گویی بدعت؟ حالا همه این‌ها را برای این گفتم که ارزش این اشک را نگه داریم، با ده روز محرم تمام نشود. بعضی‌ها اصلاً ده روز نشده، از دهه خارج نشده که، چوب حراج می‌زنند به آن عظمت اشکی که ریخته بودند. حالا می‌آییم به توصیه سوم.
ملایی: پس، ببخشید، ممکن است الان کسی به جمع ما اضافه شده باشد، بیننده‌های عزیز. 1)عزاداری و عرض ادب و این‌ها برای امام حسین(ع) را به 10 روز اول محرم خلاصه نکنیم.
حجت الاسلام عاملی: حیف است امام حسین محصور باشد در 10 روز.
ملایی: 2)این که اشکی که ریختیم و توجهی که پیدا کردیم را ارزان فروشی به قول شما نکنیم. تا این جا. حالا سومی.
حجت الاسلام عاملی: سومی این است که به لازمه عزاداری توجه بکنیم. عزاداری لازمه دارد. لازمه‌اش چیست؟ عزاداری بیعت است، بکا بیعت است، گریه کردن، زیارت بیعت است، و بیعت با امام حسین بیعت با خداست چون امام حسین حرف شخصی ندارد، استنصارش هم استنصار شخصی نبود. خودشان فرمودند: «واللهِ ما نَقُولُ بِآراءِنا» والله ما حرف شخصی نداریم.
ملایی: «إِن تَنصُرُالله».
حجت الاسلام عاملی: هر حرفی می‌زنیم حرف پیغمبر است، بگویید «قالَ رَسُولُ الله». حرف پیغمبر هم حرف خداست، «وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهَوَی/ إِن هُوَ إِلَّا وَحيٌ یُوحَی». یک وقتی حضرت آیت الله میلانی سر سفره به آقازاده‌هایش می‌گوید که این آیه را ترجمه کنید، «رَبِّ إِنِّي مَغلوبٌ فَنتَصِر». همه می‌گویند که حضرت نوح می‌گوید خدایا من مغلوب هستم، مرا کمک کن. می‌گوید نه، «فَنتَصِر» به معنی کمک نیست، کمک کن مرا نیست. در آن صورت می‌گفت «رَبِّ إِنِّي مَغلوبٌ فَنصُر»، «فَنصُر» که نگفته است، «فَنتَصِر». خدایا من مغلوب هستم، تو پیروز شو. یعنی من حرف شخصی ندارم.
ملایی: یعنی فعل لازم است.
حجت الاسلام عاملی: حرف حرفِ توست، برنامه برنامه توست. «اللّهُمَّ اَغنِني بِإِرادَتِکَ عَن اِرادَتي وَ بِتَدبیرِکَ عَن تَدبیري» با اراده تو اراده من را بگیرد، با تدبیرت تدبیر من را بگیر. و لذا بن عباس می‌گوید من در خواب دیدم وقتی امام حسین می‌خواست برود کربلا دیدم جبرئیل دست امام حسین را کنار کعبه گرفته است، داد می‌زند «اَیُّهَا النَّاس حَلُومُوا». این طور نیست که خدا حساب دیگری داشته باشد، امام حسین نعوذ بالله. خودشان فرمودند اول با خدا تسویه حساب کنید بعد سراغ ما بیایید. «لایُنالِ وِلایَتُنا اِلَّا بِطاعَتِ الله» اول با خدا تسویه حساب کن، راه بیفت سراغ ما. اگر با خدا تسویه حساب نکنی بیای سراغ امام حسین پس معلوم می‌شود که نعوذ بالله امام حسین را شما یک تاثیر استثنایی به او قائل هستید که خیلی وحشتناک می‌شود، «لایُنالِ وِلایَتُنا اِلَّا بِطاعَتِ الله». این جا بیعت توجه می‌کند در محرم، عزاداری می‌کنیم، بیعت می‌کنیم. بیعت با امام حسین بیعت با خداست. «إِنَّ الَّذینَ یُبایِعُونَکَ»، در قرآن می‌خوانیم، «إِنَّهُم یُبایِعُونَ الله». الان هم بیعت است. خدا می‌گوید پیغمبر، هر کس با تو بیعت می‌کند با من بیعت می‌کند. امام حسین هم هر کس با امام حسین بیعت کرده است با پیغمبر بیعت کرده است. اهل سنت روایت کردند «حُسِینٌ مِنّي وَ اَنا مِن حُسِین»، حسین یعنی من، من یعنی حسین. یک وقتی یک وهابی به من گفت چه خبرتان است عاشورا این گونه سروصدا می‌کنید. گفتم عاشورا یک روزی است که پیغمبر ما شده است «ذَبیحً مِنَ القَفا»، پیغمبر ما زیر سم اسب‌ها مانده است. همین طور همه این‌ها را… . گفت یعنی چه؟ گفتم خودتان نقل کردید «حُسِینٌ مِنّي وَ اَنا مِن حُسِین». این را شما نقل کردید. سینه می‌زنیم بیعت است، زنجیر می‌زنید بیعت است. بیعت یعنی چه؟ بیعت یعنی سرسپردگی. بیعت یعنی یبیعُ، یعنی خودش را فروخت.
ملایی: سپرد.
حجت الاسلام عاملی: احسنت. وقتی خودت را فروختی به امام حسین دیگر برای کس دیگر، برای چیز دیگر، نفروش. اگر بفروشی می‌شود نفاق. این خیلی خیلی مهم است که وقتی بیعت کردی معنی‌اش این است که فقط حب الحسین در شما قرار است تصرف بکند. حب و بغض شخصی نه، ریاست طلبی نه، حب رشوه نه، حب یعنی پای کسی را بکشی تا خودت بالا بیایی نعوذبالله نستجیربالله. آن وقت اگر این جوری نشد پس شما بنا دارید بر سر امام کلاه بگذارید. «مَن فَلَیسَ مِنَّا». بدترین نفاق، نفاق با خداست، نفاق با پیغمبر است، نفاق با امام است. در حالت اعتذار که تلقین می‌کنند می‌گویند: «مَن رَبُّک»، روایت است، می‌گوید «اللهُ رَبِّي». خدا می‌گوید: «کَذا».
ملایی: دروغ می‌گوید.
حجت الاسلام عاملی: جهنم این است. چرا؟ چون مرگ عصاره زندگی است. «کَما مُتُونَ» عصاره زندگی، یعنی زندگی باید جوری باشد که زندگی تو بگوید «الله رَبِّي». رب یعنی تربیت. چرا در اسامی خدا رب خیلی جایگاه دارد؟ آقای میانجی می‌فرمودند در حج در مسجدالحرام به علامه طباطبایی گفتم من می‌خواهم خدا را صدا بزنم با کدام اسمش صدا بزنم. گفت با اسمی که انبیا صدا زدند. گفتم کدام اسم است؟ «یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ». ربّ یعنی خدایا تو مربی من هستی. یعنی من تربیت تو را گرفتم. چون به خدا می‌گویی تربیتت را گرفتم خدا مشتری این تربیت گرفتن است. دعایتان مستجاب می‌شود. این نکته بسیار مهمی است.
ملایی: آیاتی که از بیان انبیا الهی است اکثراً آن جایی که خدا را خطاب قرار می‌دهند «رَبِّ ارحَم هُما کَما رَبَّیانی صَغیرا»، «یا رَبِّ». آیات است.
حجت الاسلام عاملی: قرآن پر است از کلمه «یا رَبِّ». در دعاها هم می‌بینید که گاهی می‌گوید یک نفس تمام بگو «یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ». یک کسی آمد محضر امیرالمومنین، گفت آقا «واللهِ اِنِّي اُحِبُّک». حضرت فرمود: «واللهِ اِنِّي اَفضُک». گفت که او در حرفش صادق نبود. حضرت می‌دانست که این بالاخره کارش درست نیست. گفت قسم به خدا دوست دارم، حضرت فرمود قسم به خدا بغضت دارم، مغوضی برای دشمنت دارم. چرا؟ چون ملتزم به لوازم حب نبود. یک کسی آمد به امیرالمومنین گفت آقا من هم شما را دوست دارم هم آن‌ها را دوست دارم. حضرت فرمود: «اَنتَ إِذً اَعبَر» چشمت ایراد دارد، برو چشمت را معالجه کن،.
برو بفروش این چشمی که داری
که در دیدن ندارد استواری
یکی چشمی دگر بی خش و بی عیب
به دست آور برای دیدن غیب
یک روایت بسیار سنگینی است، خواندنش هم خیلی سنگین است. حضرت فرمود این‌هایی که به ما اظهار محبت می‌کنند «نَحرِفُعُم فِي لَحنِ القُوض» ما این‌ها را در لحن قولشان می‌شناسیم که این‌ از آن‌هایی است که به ما لبیک گفته است یا نه. من حالا به همین مقدار اکتفا می‌کنم چون این روایت خیلی احتیاج به شرح دارد. پس بیعت کردی با امام حسین، با دشمنش دست در دست نگذار. اما دشمن حضرت فقط حکام جور نیست، تمام رذیلت‌ها دشمن امام حسین است. در زیارت جامعه کبیره می‌خوانی «إِن ذُکِرَ الخَیرُ کُنتُم أَوَّلَهُ وَ أَصلَهُ وَ فَرعَهُ وَ مَعدِنَهُ وَ مَأَواهُ وَ مُنتَهَاهُ»، دیگر هیچ چیز نماند. یعنی هر کجا زیبایی ذکر بشود به ائمه می‌گوییم، هر کجا یک زیبایی ذکر بشود «کُنتُم أَوَّلَهُ وَ أَصلَهُ وَ فَرعَهُ وَ مَعدِنَهُ وَ مَأَواهُ وَ مُنتَهَاهُ». اساس جمال شما هستید، اساس زیبایی‌ها شما هستید. دشمن بزرگ امام حسین می‌شود جهالت. عمان سامانی چقدر عالی گفته است. گفته است که دشمنی اصل دشمن امام حسین جهالت مردم بود که به خاطر چند مَن گندم، چند مَن برنج. یک کسی سرش می‌زد در کربلا، می‌گفت که به من این قدر پول دادند، هفت درهم دادند من این قدر پول خرج کردم تا شمشیرم را تیز بکنم. دشمنی باشد مرا با جهلشان؛ عمان سامانی غوغا کرده است واقعاً در این جا. کز چه رو کردی این چنین نااهلش را. دنباله‌اش را بخوانید. بخواهی با جهل برخورد کنی با شمشیر دیگر نیست. سپرش هم سپر دیگر است، شمشیرش هم شمشیر دیگر است. قرار نیست امام حسین یک عده جاهل را اطراف خودش جمع بکند. «قُل إِنِّي عَلی کنُتُ بَصیرَةٍ اَنا وَ مِنَ اتَبَعنی» پیغمبر. پیغمبر هم می‌گوید من آن‌هایی که اطراف من هستند «أَنا بَصیرَةٍ وَ منِ اتَبَعَنيِ» دشمن به سادگی تسخیرت بکند، سرباز دشمن بشوی، بصیرت را نداشته باشی که امام حسین با مثل یزید کار دارد، امام حسین با همه چیز کار دارد. یک آقایی می‌گفت من با هیچ چیز کار ندارم، می‌خواهم زنجیرم را بزنم بروم. اما امام با همه چیز کار داشت که آمدند محاصره‌اش کردند. آن وقت می‌بینید که همین مسئله عزاداری باعث یک انحرافات خاصی شد. حالا این هم سومی. پس سومی توجه به معنی عزاداری. عزاداری 1) بیعت است، 2)دعوت است. این دعوت را خوب گوش کنید. عزیزان توجه کنند. امام را دعوت می‌کنیم. بکا دعوت است، عزاداری دعوت است، گریه کردن دعوت است. امام را دعوت می‌کنیم به شهر خودمان، امام را دعوت می‌کنیم به زندگی خودمان، به سیاست خودمان، به بازار خودمان، به عروسی خودمان، به معاملات خودمان، به انتخابات خودمان. این‌ها همه دعوت است. اهل کوفه با نامه دعوت کردند، ما هم با بکا دعوت می‌کنیم. چوخ دو حسین باخما امامی حسن، شهری لردَ سو فراوان دی باخوب هر طرَفَ. شعر آذری را می‌خوانم که کوفیان نوشتند به امام حسین که یاحسین، پاشو بیا، به امام حسن نگاه نکن که بی جذب ماند، «کمکی چوخ دو حسین»، نگاه نکن «باخما امام حسن». «شهری لردَ سو فراوان دی» در شهر آب فراوان است، هر جا را نگاه می‌کنی آب است که جاری است. یعنی نعمت خوبی خدا امسال به ما داده است.
ملایی: شهری لَردَ سو فراوان.
حجت الاسلام عاملی: باخور هر طرَفَ. نامه را که نوشتند صرد خزاعی گفت از سر احساسات نامه ننویسید، از سر احساسات بیاورید این جا. کربلا هم انفجار احساسات نیست، رگه‌های عقلانیت غوغا می‌کند در کربلا. من یک سخنرانی دارم عنوانش همین است، رگه‌های عقلانیت در کربلا. گفت با احساسات ننویسید. احساسات یک چیزی است که یک روز است، یک روز نیست. به مجلس عزا هم با احساسات نرو.
کورکورانه مرو در کربلا
تا نیفتی چون حسین اندر بلا
خدا رحمت کند آقای مهندسی عزیز را.
ملایی: مرحوم استاد مهندسی.
حجت الاسلام عاملی: بله. یک شخصیت استثنایی بود و پناهگاه علمی بنده بود.
ملایی: بروم قم می‌روم از طرف شما سرقبر ایشان، حرم حضرت معصومه. خوب است؟
حجت الاسلام عاملی: احسنتم.
ملایی: من قول دادم به شما.
حجت الاسلام عاملی: آن قدر غبطه خوردم من به مقام ایشان.
ملایی: خدا رحمتشان کند.
حجت الاسلام عاملی: آن قدر خالص بود. گفتم این شعر را من معنی‌اش را نمی‌دانم:
کورکورانه مرو در کربلا
تا نیفتی چون حسین اندر بلا
ایشان گفتند یعنی همچنان که حسین نیفتاد تو هم نیفت. معنی‌اش این است. برای امام حسین بلا نبود.
عنقای قاب را هوس آشیانه بود
غوغای نینوا همه در ره بهانه بود
یعنی آن طلب عرفانی، ابتهاج عرفانی، که امام حسین در کربلا داشته است چون به زروه‌ای رسیده بود امام حسین هر عبادتی که می‌کرد باز می‌گفت نشد. دیده است عجب فرصتی پیدا شده است، مثل اکبر را قربانی بکند، مثل اصغر را قربانی بکند، مثل قمربنی هاشم را تقدیم بکند. ما الان با بکا عزاداری، عزاداری یعنی دعوت. امام حسین را دعوت می‌کنیم بیاید به شهر ما. به کدام شهر ما می‌آید؟ «خِیرُ البِلاد ما حَمَلَک» بهترین شهر، شهری است که تو را بپذیرد، افکارت را بپذیرد، آمال و آرزویت را بپذیرد، فضای شهر جوری باشد که تو را بپذیرد.
ملایی: آن جا جای تو باشد.
حجت الاسلام عاملی: احسنت. حالا امام حسین بیاید به شهرهای ما به نظر شما شهر ما شهری است که «خِیرُ البِلاد ما حَمَلَک» یعنی حمل می‌کند امام را. با یک جمله تمام بکنم. حضرت امیر وارد کوفه شد، کوفه را پایتخت کرد. مدینه را رها کرد آمد کوفه، در کوفه کاخ سفید درست کرده بودند برای حضرت در برابر کاخ اخضر. شهر را که وارد شد دید که کوچه‌ها تنگ است، «النِساءُ یُزاحِمنَ العُروج» زن و مرد تنه به تنه می‌خورند. تا حضرت این را دید رفت منبر. دو کلمه گفت همه چیز تمام شد. حالا چقدر خوب است که این دو مطلب را امام برای همه شیعیان دارد می‌گوید.
ملایی: در همه اعصار و قرون.
حجت الاسلام عاملی: احسنت. گفت: «یا اَهلَ الکُوفَه اَماتَ قارُون، اَماتَ سَیِئُون» همه چیز تمام شد. این را می‌گویند این که بد می‌گوییم به کوفی‌ها، کوفی این جور چیزها را دارند. همه چیز تمام شد. گفت اهل کوفه «اَماتَ قارُون» به ناموس خودتان غیرت ندارید، «اَماتَ سَیِئُون» حیا نمی‌کنید. همه چیز تمام شد. سه تا توصیه را خوانیدم، چهار تا مانده است که بعداً ان‌شاءالله.
ملایی: خیلی متشکرم از شما، خیلی ممنونم از شما. خدا شما را برای ما حفظ کند. ممنونم از شما عزیزان همراه. لذت می‌بریم در برنامه سمت خدا داریم آموزه‌های عاشورا و کربلا را همچنان بالاخره روزهای پایانی ماه محرم را داریم نزدیک می‌شویم اما به قول حاج آقا محرم قرار نیست بماند در همین ماه، در همین 10-20 روز تمام بشود برود. برویم محضر قرآن کریم، برمی‌گردیم. قرار است صفحه 35 قرآن کریم آیات 220 تا 224 تلاوت بکنیم و گوش جان بسپاریم و برگردیم.صفحه 35 قرآن کریم

ملایی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». سمت خدا با حضور حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای عاملی تقدیم شد تا قبل از این که آیات قرآن را تلاوت کنیم و بشنویم و حالا دقایق پایانی را باز هم در محضر ایشان هستیم. و صحبت از خلاصه دقایق نورانی است که می‌خواهیم در محضر برخی از این آیات باشیم که الان شنیدید.
حجت الاسلام عاملی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». «وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلَاقُوهُ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ». یکی از آیات بسیار مهم قرآن است. اولش فرموده است: «وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ ۚ» یعنی مبادا بدون توشه سفر بروید. چه کسی بدون توشه می‌رود سفر. اگر کسی عقلش تعطیل باشد. آن هم سفر ابدیت. «وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ ۚ» یعنی اثاثیه زندگی خودتان را بیش از خودتان بفرستید. یک کسی وارد منزل امیرالمومنین شد، گفت یاامیرالمومنین این جا اثاثیه نمی‌بینم. حضرت فرمودند ما اثاثیه خودمان را جلوتر فرستادیم. «وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ ۚ» ما سال‌ها قرار است در برزخ بمانیم، سال‌ها در برزخ زندگی بکنیم. خدا می‌داند که چقدر طول خواهید کشید. همچنان که در این جا بدون اثاثیه نمی‌شود زندگی کرد آن جا هم اثاثیه لازم است، اثاثیه مکارم اخلاقی است. چه سهمی از تواضع داری، چه سهمی از عفو داری، چه سهمی از جود و سخا داری. «یَسئَلُونَکَ مَاذا یُنفِقُون قُلِ العَفو». این‌ها می‌شود مرکب، این‌ها می‌شود اثاثیه آن جا. آن وقت خدای متعال این جا دستور داده است که ما جلوتر اثاثیه بفرستیم. یعنی هر روز با سبقه ابدیت برویم سر کار. هر کس این کارمند را ببیند بفهمد که این سبقه ابدیت دارد، بازاری را ببیند بگوید که در صدد «تِجارَةٌ رابِحَ اَمرٌ» در صدد یک مفجه رابحه است، تجارت رابحه است. این جوری باشد. فرمود: «وَاتَّقُوا اللَّهَ» دنبالش است. قبل از این که «وَ اتقُوا الله» را معنا بکنم این را بگویم که آن جا اثاثیه آن قدر لازم است که اگر کسی اعمال 124 هزار پیغمبر را بیاورد باز می‌گوید کم است. اسمش یوم تغابن است، یعنی همه احساس غبن می‌کنند. کسی که کار کرده است، کسی که کار نکرده است. چون در ساحت ابدیت، در مقابل ابدیت، قرار گرفته است. آن وقت دنبالش فرمود: «وَاتَّقُوا اللَّهَ». «اتَقُ الله» را حالا شما قرآن را باز کنید نوشتند بترسید. خدا مگر ترسیدنی است، خدا مگر مخوف است. بهترین موضوع محبت است خدا. «یا مَن لایُخافُ اِلّا اَدلُه» ای خدایی که جز از عدل او نباید ترسید. از عدل هم نباید ترسید. چه کسی از عدل می‌ترسد؟ کسی که عملش خراب است. پس از عملت بترس، «لا تَخافَنَّ اِلا نَفسَک» از خودت بترس. پس معنی «وَاتَّقُوا اللَّهَ» چیست؟ آن‌هایی که ترجمه قرآن نوشتند، آن‌هایی که روی ترجمه قرآن کار می‌کنند، «وَاتَّقُوا اللَّهَ» یک بحث ادبی داشته باشم، از باب افتعال است، یعنی به معنی متابعه، پذیرش. یعنی یک وقایع را شما در خودتان بپذیرید که یک وقایع درونی داشته باشید، حفاظ درونی، «وَاتَّقُوا اللَّهَ» یعنی حفاظ درونی داشته باشید در برابر غضب خدا، محرمات خدا. آن حفاظ درونی را می‌گویند «وَاتَّقُوا اللَّهَ». یعنی ساعت‌ها روی «وَاتَّقُوا اللَّهَ» کار کنید آخر سر به همین نقطه شما می‌رسید که «وَاتَّقُوا اللَّهَ» معنی‌اش همان… . فلذا پیغمبر ما چند بار به سینه‌اش اشاره کرد، فرمود: «التَقواهاهُنا». و امیرالمومنین فرمود: «اِنَّ تَقوَی اللهِ حَمَت اُولیاءَ اللهِ مَحارِمَهُ»، «حَمَت» یعنی ملکه مانعه است، آن ملکه در درون شکل می‌گیرد، به معنی ترس نیست. اگر شما در برابر محرمات قرار گرفتید لرزیدید شما آن وقایع درونی را درست کردید. آن را می‌گویند «وَاتَّقُوا اللَّهَ». آخرین تیکه‌اش که خیلی خیلی مهم است این هم عرض بکنم تمام بکنم. فرموده است: «وَاعْلَمُوا» بدانید که «أَنَّكُمْ مُلَاقُوهُ ۗ » شما می‌روید به ملاقات خدا. اولاً «وَاعْلَمُوا» امر است، هجوم می‌آورد. یعنی مقدمات این علم را پیدا کن که یقین پیدا بکنی که من روزی با خدا دارم. خدا چندین بار گفته است من میعادی با شما دارم، میقاتی با شما دارم. آخرین آیه هم این است که: «وَاتَّقُوا یَومًا تُرجِعُونَ فِیهِ إِلَی اللهِ ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفسٍ مَا کَسَبَت وَ هُم لَا یُظلَمُونَ» بترسید روزی که با هم خواهیم بود. توجه فرمودید؟ چقدر وحشتناک است این آیه. آن وقت «مُلَاقُوهُ» می‌روید به ملاقات خدا. اصلاً مرحوم شاه‌آبادی می‌گوید اصل این که ما در برابر خدا قرار می‌گیریم سهمگین است، وحشت دارد که در برابر ذات لایتناها قرار گرفتن. تا انسان مرد اولین کاری که می‌کنند روحش را می‌برند در برابر خدا قرار می‌گیرد. این وبال است برای کافر، اما دنبالش می‌گوید: «وَ بَشِّرِ المُؤمِنین» برای مومن بشارت است. یعنی در همان جلسه اول فهمید که تا آخر این کارش حل است. یک نکته هم برای اهل قرآن بگویم، حیف است این از بیان بیفتد. انسان‌ها که می‌میرند می‌برند به ملاقات خدا. خدا اول چه صحبت می‌کند بماند، اما بعضی‌ها آن قدر کار را خراب کردند. رفتن به ملاقات خدا نیست، این‌ها را می‌کشند، عرضه می‌کنند به خدا. «وَ مَن أظلَمُ مِمَّنِ افتَرَی عَلَی اللهِ کِذِبًا اُولئِکَ یُعرَضُونَ عَلی رَبِّهِم».
ملایی: بُرده می‌شوند.
حجت الاسلام عاملی: «یُعرَضُون». این خیلی عجیب است. دیگر ملاقات نگفت، «یُعرَضُونَ عَلی رَبِّهِم». این کلمه «یُعرَضُون» معنای بسیار سنگینی دارد. این را کجا گفته است؟ کسی که از جانب خدا صحبت کند در حالی که خدا آن را نگفته است. افترا به دین ببندد، پیرایه در دین درست بکند، بدعت در دین درست بکند و با بدعت‌ها جان دین را بگیرد. بدعت جان دین را می‌گیرد. آن قدر خدا حساس است به خلوص دین هر کس دین را از خلوص ساقط بکند خدا این تعبیر را دارد که «یُعرَضُونَ عَلی رَبِّهِم».
ملایی: خدا خیر بدهد به شما. ما که خسته نمی‌شویم از همراهی با شما و شنیدن فرمایش‌ها. ولی به نظرم به چند تا دعا بسنده کنیم چون زمانمان تمام است، دعایمان کنید و ما و بیننده‌ها و شنونده‌ها آمین بگوییم تا ببینیم برای جلسه بعدی خدای برای ما چه می‌خواهد.
حجت الاسلام عاملی: چقدر خوب است که انسان برای این که در باز بشود ادبیات خوبی با خدا داشته باشد. این جمله جمله بسیار خوبی است. «الهی عَبدُکَ بِبابِکَ اَقامَتهُ الخَصاصَة بَینَ یَدَیکَ یَقرَعُ بابَ اِحسانِکَ بِدُعآئِهِ فَلا تُعرِض عَنّي بِوَجهِکَ الکَریمِ». چقدر به دل آدم می‌چسبد این دعا. خدایا «عَبدُکَ بِبابِکَ» پشت در بودن موضوعیت دارد. هر کس سراغ هر بزرگی برود این پشت در بودن موضوعیت دارد. این که همه یک وقت می‌گوییم «یا ذَالجَلالِ وَالاِکرام». در دنیا هر کس جلال پیدا کند اکرام ندارد، متکبر می‌شود، خودش را می‌گیرد. خدا هم جلال دارد، هم اکرام دارد. هنر این است که جلال داشته باشیم، اکرام هم داشته باشیم. بگو «الهی عَبدُکَ بِبابِکَ» بنده تو پشت در است، «اَقامَتهُ الخَصاصَة بَینَ یَدَیکَ» در برابر او ایستاده است و آن کسی که باعث شده است در برابرت بایستد نیازی است که پیدا کرده است. «یَقرَعُ» در را می‌زند، «بابَ اِحسانِکَ» در احسان را می‌زند. اما با چه می‌زند؟ «بِدُعآئِهِ» با دعا در را می‌زند. یعنی دعا در زدن است، هر چقدر بیشتر در را بزنید در باز می‌شود. «مَن قَرَعَ بابَ وَلَجَ وَلَجَ»، «وَ مَن طَلَبَ شیئاً وَ جدَ وَجَدَ». هر چقدر دعا می‌کنیم یعنی در را زدیم. «یَقرَعُ بابَ اِحسانِکَ بِدُعآئِهِ فَلا تُعرِض عَنّي بِوَجهِکَ الکَریمِ» خدایا صورتت را از من برنگردان. این دعا ادامه دارد، عزیزان خودشان پیدا بکنند بخوانند.
ملایی: خدا خیر بدهد به شما در دنیا و در آخرت، حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای عاملی عزیز. دفتر سمت خدای امروز را هم می‌بندیم با همین دعاها که خدا الهی از ما رو برنگرداند و رهایمان نکند، به امید این که دوباره به شما سلام کنیم در روزی دیگر در سمت خدا. ان‌شاءالله به امید الهی شنبه خدمتتان خواهیم رسید. خداحافظ.

 

فایل تصویری این برنامه

 

 

فایل صوتی این برنامه

 

 

 

 

 

لینک کوتاه :

darolershad.org/?p=7802

جدیدترین عناوین خبری

پربازدیدترین خبرها

مطالب مرتبط

ثبت دیدگاه

یک پاسخ ارائه کنید