شریعتی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. خانمها، آقایان سلام. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. حجت الاسلام عاملی: خدمت عزیزان بینندگان سلام و دعا و التماس دعا دارم. لحظات خوب و مبارکی را برای عزیزانم آرزومندم و از خدای متعال میخواهم که به همه ما توفیق بدهد در ماه رجب، ماه شعبان، ماه مبارک رمضان سهم خوبی از عنایات خاصه حضرت احدیت داشته باشیم در تطهیر نفس، طب عقبات نفس. در گرفتن توشههای شایسته و مناسب با ابدیتمان موفق باشیم و خدای متعال ما را با ذوات مقدسه معصومین، با قرآن و با ماه مبارک رمضان انشاءالله محرم قرار بدهد.
شریعتی: انشاءالله. ببینیم امروز حاج آقای عاملی برای ما چه به ارمغان آوردهاند و قرار است چه نکاتی را بشنویم.
حجت الاسلام عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم. یک وقتی ما بحث دعا را وارد شدیم چه مطالبی را حضرات معصومین از خدا خواستند و با چه ادبیاتی خواستهاند که انشاءالله در آینده هم اگر توفیق شد در ماه رمضان، این ماه مبارک رمضان انشاءالله این بحث را ادامه میدهیم و یکی از مباحثی که آنجا مطرح بود این بود که چطور میشود که خدای متعال خودش دعوت به دعا میکند اما گاهی دعا حبس میشود. من اینجا یک دعایی را به خدمت عزیزان عرض بکنم. این دعا را قدر بدانند. زیاد بخوانند. من خودم خیلی زیاد این دعا را میخوانم. «الهی امرتنا بالدعاء و ضمنت الاجابه وَ لَيْسَ مِنْ صِفَاتِكَ يَا سَيِّدِي أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤَالِ وَ تَمْنَعَ الْعَطِيَّة» یعنی خدایا خودت ما را امر به دعا کردی و استجابت دعا را خودت تضمین کردی. این از صفات تو، از شأن تو نیست که امر به دعا بکنی بعد دعا را حبس بکنی. یک دعای دیگری را خدمت عزیزان بخوانم. خیلی خیلی ارزشمند است. «الهی أَدْعُوكَ كَمَا أَمَرْت فَاسْتَجِبْ لِي كَمَا وَعَدْت انک لا تخلف المیعاد» خدایا من تو را دعا میکنم همچنان که امر کردی. «فاستجب لی کما وعدت» خودت وعده استجابت دعا دادی پس استجابت کن. «انک لا تخلف المیعاد» شأن تو اجل از این است که به بندگان خودت وعده بدهی بعد به درجه اجابت نرسانی. یعنی شرط استجابت دعا خود دعاست. «فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعان» هیچی نمیگوید. هیچ شرطی نمیگذارد. اذا دعان. خود دعا. یعنی دعا اگر دعا باشد به تعبیر علامه طباطبایی خدای متعال تضمین کرده است. وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قو عدن، وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلا» مگر میشود کسی را پیدا کرد که اصدق از خدا باشد، از حیث وعده، از حیث وفا به عهد. صحبت از این بود که چطور میشود که گاهی دعا حبس میشود؟ این به خود سلوک ما برمیگردد. یکی از چیزهایی که دعا را حبس میکند تحبس الدعا، مسئله گناه است. یعنی چموشی در برابر خدا، اراده خدا. هتک حرمت در برابر خدا. این باعث میشود که خدا ما را تحریم کند. الآن که آمریکا ما را تحریم کرده است، گاهی خدا هم تحریم میکند. اصلاً خود کلمهی تحریم را آورده است. «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا» آمد گفت یا رسول الله! من میخواهم که خدا به من لبیک بگوید. نمیگوید. حضرت فرمود: «طَهِّرْ مَأْكَلَكَ وَ لَا تُدْخِلْ بَطْنَكَ الْحَرَام» خدا هر چه گفته درست گفته است. هر چه وعده داده است درست وعده داده است اما مانعی سر کارت هست. آن غذایی که میخوری آن باید تطهیر شود. اگر مال ربوی، مالی که زکات آن داده نشده است و حق الناس روی آن هست، اینها اگر باشد دعا حذف میشود. آقا رسول الله فرمود: هر امتی فتنهای دارد، فتنهی امت من مال است. یعنی چه فتنه من مال است؟ یعنی خدای متعال بر امت مرحومه واجب کرده است که مواسات بکنند. حضرت فرمود: مواسات یعنی چه؟ یعنی نگاه کنی آن کسی که گرفتار است آن را برای خودت اسوه قرار بدهی. «وَ ارْزُقْنِي مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِك» یعنی خدایا توفیق بده من با کسی که از جهت مالی مشکل دارد مواسات بکنم. یعنی او را اسوه قرار بدهم، بگویم من این لباس را دارم، او هم این لباس را داشته باشد. دم عید است. بچههای من خوشحال هستند، بچههای او هم خوشحال باشد. من میتوانم شادی بیاورم برای خانه، بچههای او هم شاد باشند. بچهای که ببیند رفیقش، هم سن و سالش لباس خوب پوشیده است اما او محروم است یک آهی بکشد، یا یک انقباضی در دلش پیدا شود، پناه بر خدا. باز پناه بر خدا. یک جملهای میگویم اگر کسی خون گریه کند جای آن هست. حضرت فرمود: سختترین واجب کدام واجب است؟ مواسات. مواسات. یعنی ثروتی که دارد، این ثروتها را نخواباند یک جایی که کردم گرفتار هستند. بیاورد گره باز کند. این سخت است. از پول گذشتی از پل گذشتی. من یک جملهای برای اهل آن عرض میکنم بسیار مهم است. خیلی وقتها ما در سیر و سلوک به جایی نمیرسیم. چرا به جایی نمیرسیم؟ چون یک وظیفهای داریم توجه نمیکنیم تا آن وظیفه را بفهمیم و به آن وظیفه عمل کنیم. وظیفهی من این است که با آبروی خودم گره باز کنم. نمیکنم. خدا دیگر اعتنا نمیکند. ارحم ترحم. خدا میگوید معادله، معادله دقیقی است. ارحم ترحم. یعنی حساب و کتاب دقیقی در این عالم حاکم است. میخواهی به تو رحم کنیم رحم کن. مرحوم آقای آشتیانی از دنیا رفته بود آن وقت یک کسی از فقراء دم درش آمده بود. مجلس خیلی شلوغ بوده است. یکی از اهل خانه که میخواهد برای فقیر احسان بدهد پیدا نمیکنند. میبینند یک طاسی آنجا هست. از غذا پر میکند به فقیر میدهد. پدر به خانه میآید میگوید آبروی من را بردید. من در اینجا که بودم در تاس حمام برای من نور آمد. عالم آنقدر دقیق است، آنقدر حسابشده است. ما گاهی یکی از اهل… مخصوصاً آنها که در موفقیت در سیر و سلوک خیلی حساس هستند، آنها دقت کنند. خرابی از کجاست؟ این را بفهمی نصف راه را رفتهای. نصف راه را رفتی. بعضیها میگویند استاد را پیدا کنی نصف راه را رفتهای. من میگویم از کجا کار خراب شده است؟ آن را اگر پیدا کنی نصف راه را رفتهای. وظیفهات این است که با این پول آبرو حفظ کنی، گره باز کنی. اصلاً من روحانی اصلاً وظیفهام این نبوده است که در اینجا باشم. در فلان جای دور افتاده مردم محروم هستند از اینکه احکام دینی خودشان را یاد بگیرند، یک فضای سالم تربیتی داشته باشند. من باید هجرت کنم نرفتم. «الْكَمَالُ كُلُّ الْكَمَالِ التَّفَقُّهُ فِي الدِّين». آقای میانجی مرحوم میگفتند که معنی این حدیث این است که یعنی بفهمی وظیفهات چیست. «الْكَمَالُ كُلُّ الْكَمَالِ التَّفَقُّهُ فِي الدِّين» یعنی بفهمی که الآن وظیفهی من چیست. خرابی خیلی وقتها درست میشود از این جهت که به وظیفهاش عمل نمیکند. فامیل دارد، گرفتار دارد، آنقدر پولش اضافه است. برای تمام بچههایش بهترین زندگی را تأمین کرده است، نیازی ندارند، خازن برای غیر شده است. یعنی برای دیگران خزانهداری میکند. پشیمانی این وحشتناک است. اینکه میگویند در روز قیامت عرق به نرمهی گوش میرسد، این در اثر گرما نیست. آنجا که آفتاب نیست. «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَت وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَت» شدت پشیمانی است. عرض شرم است و الآن هم میبیند که بعد از محاسبه چه میشود. آن حولش، دلهرهاش. ما نمیتوانیم آن را توصیف کنیم. یک چیزهایی در روایات ما آمده است. اگر تمام اعمال انبیاء را با خودش کسی روز محشر بیاورد میگوید باز کم آوردم. روایت است. اعمال تمام انبیاء را. ما باید خیلی از خدا بخواهیم که خدایا من چه وظیفهای دارم؟ این را برای من مشخص کن. من بفهمم که الآن وظیفهی من چیست. یک وقت چشمم را میبندد مؤاخذه میشود که این کار را باید میکردی. همسایهات گرسنه بود. پایینشهر در شهرت گرفتار بود. تو متمول بودی. اینکه حضرت میگوید سختترین واژه مواسات است نمیتواند از پول بگذرد. من حالا که اینطوری شد یک دعایی یاد عزیزان میدهم. این دعا برای این است که خدا شما را بر وظیفه خودتان واقف کند که وظیفه چیست. در منزل یک وظیفهای داری در برابر همسر، در برابر فرزندان. اینها را شما صبح زود رفتی، شب دیروقت آمدی، این فرزند اصلاً ندید که پدر چیه، تربیت چیست. اگر حساس هستی و میخواهی پایهگذار نسل سالم باشی باید وقت بگذاری. به وظیفهات عمل نکردی بچه از دست رفت یکهو دیدی که این یک کارهایی میکند. آقا رسول الله یک دعایی دارد که همیشه این دعا را میخواند. خدایا «أَعُوذُ بِكَ مِنْ وَلَدٍ يَكُونُ عَلَيَّ رَبّاوَ مِنْ زَوْجَةٍ تُشَيِّبُنِي قَبْلَ أَوَانِ مَشِيبِي» خدایا به تو پناه میبرم فرزندی که به من خدایی بکند یعنی بر من مسلط شود. در حالتی که فرزند باید خاضع باشد و من را پیر بکند «قَبْلَ أَوَانِ مَشِيبِي». عمل به روح اصلی اسلام به این سادگی نیست. دین سهله و سمحه است اما کسی که ساخته و پرداخته نباشد این نمیتواند به این سادگی… اصلاً کسی از این دنیا سالم خارج شود ملائکه تعجب میکنند. چطور سالم خارج شد؟ چطور از این دنیا سالم خارج شد؟ هنر پیغمبر ما این بود که از دنیا سالم خارج شد. امیرالمؤمنین میفرماید: «خَرَجَ مِنَ الدُّنْيَا خَمِيصا وَ وَرَدَ الْآخِرَةَ سَلِيما» از دنیا گرسنه رفت آنقدر گرسنه ماند. اما به آخرت سالم وارد شد. من حالا که بحث به اینجا رسید یک دعایی یاد میدهم عزیزانم را. خودم مفصل میخوانم. این دعا برای این است که خدایا به من الهام کن الآن وظیفهی من چیست؟ «اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى، وَ وَفِّقْنِي لِلَّتِي هِيَ أَزْكَى، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا هُوَ أَرْضَى. (17) اللَّهُمَّ اسْلُكْ بِيَ الطَّرِيقَةَ الْمُثْلَى، وَ اجْعَلْنِي عَلَى مِلَّتِكَ أَمُوتُ وَ أَحْيَا» این دعا فقط برای همین است. خدایا نکند من در وظایفم خطا بروم. یک وقت ببینم که دیگر همه چیز تمام شده است. میخواهند جبران کند میگویند دیگر تمام شد. «ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَي» خدا میگوید اینجا پیش من دیگر چیزی تغییر پیدا نمیکند. یعنی «الهی أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى» من را توفیق بده که از دهانم سخنی که موجب هدایت انسانها است بیرون بیاید. موجب اغوا نشود. در سایت خودم، در فضای مجازی خودم چیزی ننویسم که در محکمهی خدا جواب ندارم. عزیزان من هر چه میخواهند بنویسند یادشان باشد اول برای محکمهی خدا یک جوابی آماده کن بعد بنویس. این با آب طلا باید نوشته شود. همینطوری چشمش را میبندد مینویسد. یک روزی از همهی اینها سؤال میشود. اولین ببین برای خدا جوابی داری؟ یک فقیر آمد پیش یکی از ائمه گفت به والی اهواز بنویس که به من رسیدگی بکند. حضرت هم نوشت. نامه نوشت که این آقا از تو ذکر خیری کرد، این کارش را درست کن. آخرش نوشت: یک روزی تو با تو خدا ملاقات خواهی کرد، از تو سؤال خواهد کرد: «حتی عن الذره والخردل» یک ذره که در هوا دیده میشود ذرات معلق. نور آفتاب از روزنه افتاده است. یعنی حساب و کتاب خدا ذرهای خاک در این میکده ضایع نشود. «وَ ما يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ» (یونس/ 61) اگر کسی به کنه این آیات برسد و رحمت خدا کنارش نباشد هلاک میشود. نمیتواند تحمل بکند. اگر کسی کنه همین یک آیه را… شهاب الدین سهروردی میگوید من از قرآن فقط دو سوره بلد هستم. این هم استاد من به بنده یاد داده است. در مدرسه یاد نگرفتهام. حساب شده حرف بزند، حسابشده نگاه بکند. حساب شده تصمیم بگیرد، حساب شده برخورد بکند. با حساسیت. اصلاً تقوا هم ملکهی حساسیت است. تقوا یعنی ملکهی حساسیت. نه اینکه گناه نکند. ملکه حساسیت به گناه داشته باشد، حضرت آیت الله حقشناس میگفتند یک کسی آمده بود پیش من خیلی کم حرف میزد. گفتم آقا میرزا جوری حرف میزنی مثل اینکه با جرثقیل حرف از دهانت بیرون میآورند. گفت حضرت آقا من اول باید برای خدا جواب آماده پیدا کنم، جواب آماده کنم بعد حرف بزنم. گفتم بارک الله، بارک الله، بارک الله. «مَنْ عَرَفَ اللَّهَ مَنَعَ فَاهُ مِنَ الْكَلَامِ، وَ بَطْنَهُ مِنَ الطَّعَامِ» معرفت را باید خودش نشان بدهد. تو خدا را شناختی کجا نشان میدهد؟ یک، «مَنَعَ فَاهُ مِنَ الْكَلَامِ» حساب شده حرف بزند. میترسد. اینجا که از خودش حساب کشید، خدا میگوید دیگر حساب نکشید. این حساب کشیده است. یعنی فقط باید نشست گریه کرد به حال آن جماعتی که غفلتاً اخذ میشوند از دنیا میروند. یعنی هیچ توجهی نداشته است به این امور، به این مطالب. اول کاری که میکنند انسان را پیش خدا میبرند اول سؤالش این است: «أ ليس هذا بالحق» تو از کجا فهمیدی که دنیا عشرتکده بود، رستوران بود، محل خوردن و محل تیمار بدن مادی بود. از کجا فهمیدی این دنیا هدفی ندارد، مقصدی ندارد. این حساب و کتاب. یک ذره اگر آفتاب از حساب خارج شود، گرما از حساب خارج شود، سرما از حساب خارج شود، زلزله از حساب خارج شود، طوفان از حساب خارج شود، سیل از حساب خارج شود، شب و روز یک ستاره از حساب خارج شود. اینهایی که دارند سیاراتی را که یک ذره از حساب خارج شود، اوضاع تمام به هم میریزد. خدا فرمود: أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَناها رَفَعَ سَمْكَها فَسَوَّاها وَ أَغْطَشَ لَيْلَها وَ أَخْرَجَ ضُحاها (نازعات 27 و 28) خلقت شما اشد است یا این کائناتی که من درست کردم؟حضرت فرمود: شما ماه شب چهاردهم را ببینید چطور به آن نگاه میکنید؟ تا مردید با خدا خلوت میکنید مثل خلوت شما با ماه شب چهاردهم. اگر کسی از حول همین مسئله دق بکند، معلوم نیست. مرحوم شاهآبادی میگوید اصلاً اصل این مسئله حول دارد که با خدا تا چشمش را بست در بیمارستان او را در برابر خدا حاضرش کردم که برگشتش «اما الی النار و اما الی الجنه» این قصه را، این حدیث را امام سجاد میفرماید به من میگوید: به خودت یک نگاهی کن ببین از این دور مرد که یکی رفت طرف جهنم، یکی رفت طرف بهشت، کدام یک از این دو مرد هستی و جایگاه تو کدامیک از این دو جایگاه است؟ غرضم این است که دعا را حبس میکند. چرا حبس میکند؟ چون ما خودمان… میگویند دعا از کار افتاده است؟ دعا از کار نیفتاده است. ما از کار افتادهایم. این دعا را خیلی بخوانید که خدا لطف کند به ما بفهماند که الآن من باید چکار کنم؟ من این طعام را نباید الآن بخورم. این را باید به فلانی بدهم. این فرش گرانقیمت را زیر پایم انداختهام فردا نمیتوانم جواب خدا را بدهم که این همه فرش روی فرش، فرشهایی که قیمتش چقدر… فقط برای تفاخر مگر میشود جواب داد؟ مال مگر فقط مال شماست؟ مال شما است بریز دریا. حق داری بریزی؟ «يَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ يَضَعُونَهُ حَيْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ» چرا میگویی اسراف حرام است؟ انسان عارف «يَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ». میگوید مال، مال خداست. «وَ يَضَعُونَهُ حَيْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ» در جایی میگذارند که خدا دستور داده است. ارحم ترحم. الآن دم عید است. خدای ناکرده، خدای ناکرده کسی بیاید برای امت مشقتی درست کند، یک عده حبس کردند ببینند بایدن انتخاب میشود یا ترامپ. پناه میبریم بر خدا از وحشت این کار. صبر کن صبح شود بعد میفهمی که چکار کردی. فروش نداریم. منتظر هستند که ببیند نتیجهی انتخابات چه میشود. اصلاً اینها توحید ندارد. یعنی تا به حال نفهمیده است که آنی که میدهد خداست، میگیرد خداست. «الهی بِيَدِكَ لَا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي وَ نَفْعِي وَ ضُرِّي» یک فردی بوده است حالا قصه به اینجا رسید. زین العابدین تقی اف. این را در کل کشور آذربایجان، بسیاری در روسیه میشناسند. فرد مسلمان بوده، شیعه بوده. خیلی پولدار بوده است و چون با نیکولای رفیق بوده توانسته از او اجازه بگیرد در سنت پیترزبرگ یک مسجد بسازد. یک مسجدی در بهترین نقطه نزدیکیهای موزه آرمیتاژ. این زین العابدین تقی اف یک روحانی همیشه کنارش بود. یک روحانی خوب. میگفت که زین العابدین به فقرا رسیدگی کن. یک شبه کل ثروتت از دست میرود. در یک لحظه همه چیزت از دست میرود. او هم برمیگشت میگفت که آقای آخوند اخه این چه حرفی است. مگر میشود یک لحظه این همه ثروت چقدر در روسیه، در قفقاز اینها من همه جا ثروت دارم از دستم برود ولی او همش تکرار میکرد که حواست باشد «عظمت الامور بید الله» فرمان دست خداست. تا اینکه دوران کمونیستی درست شد. یک شبه کل ثروت زینالعابدین تقی اف را گرفتند. یک شبه همه چیز را گرفتند چون آنجا هم مالکیت شخصی، مالکیت خصوصی ممنون بود حتی تجارت ممنوع بود. مثلاً اگر کسی مرغ و خروس هم میفروخت، اصلاً اسم تجارت را گذاشته بودند منبع درآمد مفت، گرفتار میشد که چرا مرغ و خروس فروختی. این زین العابدین تقی اف گفت که من را، آن شیخ هم دیگر از دنیا رفته بود، گفت من را زیر پای آن شیخ دفن کنید. چیزی که پای آن شیخ میفهمید، مغز من نمیفهمد. «الهی بِيَدِكَ لَا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي وَ نَفْعِي وَ ضُرِّي يَا مَنْ بِيَدِهِ نَاصِيَتِي یا من الیه مددت یدی» این دعا که «اللَّهی أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى». «الهمنی التقوی» یعنی کارهایی که من انجام میدهم من را پیدا کن در آنجا که امر کردی، من را پیدا نکن در آنجایی که نهی کردی. «اللَّهی أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى، وَ وَفِّقْنِي لِلَّتِي هِيَ أَزْكَى» ازکی یعنی پاکیزهترین عملها را نصیب من بکن. پس «وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا هُوَ أَرْضَى» من را به کار بگیر در جایی که تو راضی هستی. «اللَّهُمَّ اسْلُكْ بِيَ الطَّرِيقَةَ الْمُثْلَى» مثلی یعنی الگو. مثلی یعنی نمونه. یعنی آنی که نظیر ندارد. من را به او مثلک ببر. «اللَّهُمَّ اسْلُكْ بِيَ الطَّرِيقَةَ الْمُثْلَى، وَ اجْعَلْنِي عَلَى مِلَّتِكَ أَمُوتُ وَ أَحْيَا» من را توفیق بده که عمرم در منهجی باشد که منهج توست، مرگ من هم در مسیری است که آن مسیر، مسیری است که تو انتخاب کردی. ما در این خصوص وارد این بحث شدیم گفتیم که حالا که گناه انقدر آثار دارد که باعث می شود که انسان گرفتار بشود، دعاهایش مستجاب نشود، دعا حبس شود، در رحمت بسته شود، سهمش از این کائنات کنار برود بهترین مطلب این است که وارد شویم به آثار گناه. شروع کردیم به گفتن. یادم هست که چهار تا را گفتم بقیه ماند. حالا میخواهم که بقیه را بگویم. یک اثرش را گفتیم از گناه معلوم میشود که طرف به منزل اول برگشته است. این چقدر مهم است چون به منزل اول برگشتی وگرنه گناه نمیکردی. دومش این است که خدا رهایش کرده است. اگر رهایش نمیکرد یک جوری مانع آن میشد که این برایش صیانت درست میکرد. ایمان صیانت میآورد؟ تقوا صیانت میآورد. نیت خوب صیانت میآورد. بلاها را دفع میکند. گاهی به خاطر نیت خوب بلا دفع میشود. گاهی در آینده قرار است کار خوب بکند خدا مرگ را برمیگرداند که چون این بماند کار خوب انجام میدهد. سومشان این است که آن مقاماتی که خدا تدارک کرده بود از دستش رفت. خدا هم در دنیا، هم در آخرت مقاماتی برای انسان تهیه کرده است. وقتی که گناه بکند آن مقامات از دستش میرود. ای کاش کنه این مطلب خوب فهمیده شود. «يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْدا» (مریم/ 85) خدا میگوید کسی تقوا داشته باشد به عنوان پذیرایی وارد محضر من میشود. وفد آن گروهی است که از طرف یک عده به طرف دیگر ارسال شده است که وارد میشوند از آنها پذیرایی میشود. آیه را نگاه کنید. «يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْدا» الی الرحمن، نگفت الی الجنه. خودت که پیش خودم میبرم پذیرایی. یعنی پذیرایی خاص. میتوانست الآن در بیت المال خیانت کند، نکرد اسم آن تقوا است. جزایش هم این است. میتوانست زندگی یک دختر خانمهایی را به خاطر چیزهای پوچی که الآن درست کردهاند برای فروپاشی خانواده با خدا معامله کند. بگوید که تربیت من دست این خانم با این اخلاق هست. کمند لطف ببیند. خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد/ که بستگان کمند تو رستگارانند. با این چشم نگاه کند. تا با خدا معامله کردی. محال است که خدای متعال خسران و ضرر در این معامله متوجه تو بکند. این حکایتها را دارد، قصهها را دارد. باز میگوید: «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مقام امین فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِر» میبرم پیش خودم. «عند ملیک» مقام شهید است. «عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون» این کلمه عند عند که در قرآن هست، پیش خود خودش. ما هم از خدا مقام عندیت بخواهیم. من آنقدر خوشم میآید از زن فرعون که میگوید: «رَبِّ ابْنِ لي عِنْدَكَ بَيْتا» چقدر هوشمند بوده است و چه نگاهی. من بیت میخواهم اما بیتی پیش خودت. و آن قصهی عجیبش، پذیرایی عجیب همانی است که خدا گفته است «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكی» اول نگفت الی الجنه. نه، اول پیش خدا میرود بعد میگوید: «فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي» این خیلی مهم بوده است که چرا از اول نگفت بیا برو بهشت. عارف که میگویند از دنیا میرود سائق پیداش نمیکند. سائق و شهید هست که دیگر ملک هستند. سائق انسان را سوق میدهد. یا به بهشت یا به جهنم. شهید هم شهادت میدهد. «له و علیه». هم به لهش و هم به علیهش. نه پیدا نمیکنند. خازن بهشت خازن جهنم. حیف بهشت پیدا نمیکنند. میگویند خدایا این کجاست؟ میگویند:«فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِر» کسی که در عبادت خود خدا را اراده بکند. جزایش چه میشود؟ خود خدا. با بهشت معامله نکرده است. شیرینی به کسی ده که محبت نچشیده است. نه از ترس جهنم. یعنی خدا را قابلیت، به شایستهترین موضوع عبادت ببیند. ائمه هم همینطور هستند. ما برویم محضر امام رضا برای اینکه صرفاً برای درد و گرفتاری یعنی یک عواملی از جمال آنها باید کشف شود فهرست اسماء و صفات حق است. حضرت ختمی مرتبت فرمود اگر جمال تجسم پیدا کند میشود دخترم زهرا. «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» در این المطمئنه آنقدر حرف است. کسانی که در مقام در این دنیا به مقام اطمینان رسیده است. یعنی دلخوشی در این دنیا ذات لایتنهی است چون دلخوشیها انقباض، انبساط میآورد. دیگر نفس، نفس مطمئن نیست. واهمه دارد، دلهره دارد، ترس دارد. انقباض دارد، انبساط دارد، «قلب المؤمن بين اصبعين الرحمن» قلب مؤمن بین دو انگشت خداست. خدا تصرف میکند. یعنی انقباض انبساطی در کار نیست. آن وقت وقتی که به مقام اطمینان رسید، این دیگر منزلی است که از آن معلوم میشود تمام منازل طی میشود وقتی به مقام اطمینان برسد. به حالتی است که خدای متعال به هر کسی نصیب بکند، ظاهرش در این عالم هست. هرگز میان حاضر و غایب شنیدهای؟ من در میان جمع و دلم جای دیگر است. یک اثر این گناه این است که این مقامات رفت. آنها از دست رفت. «رَبِّ ابْنِ لي عِنْدَكَ بَيْتا» یعنی آنها رفت. با گناه رفت. چه معاملهای شد؟ چه دستت آمد؟ چه از دستت رفت؟ در دنیا هم هینطور است. یک مقاماتی هم در دنیا هست. اینها هم باعث میشود که از دست برود. «إِنَّكَ بِأَعْيُنِنا» بعضیها را خدا تحت عنایات خاص خودش پرورش میدهد. «وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحين» (اعراف/ 196) خودش تولیت میکند. شما سالم باشید من تولیت میکنم. «وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسي» (طه/ 21) یا موسی تو را برای خودم درست کردم. در بسته نیست. «وَ أَنَا اخْتَرْتُك» یا موسی تو را برای خودم انتخاب کردم. اینها را من دانه دانه بشمرم. تازه حضرت موسی با این مقام. خدا میگوید برو با یک پیغمبر گمنام درس یاد بگیر. پیغمبر اولوالعزم راه میافتد برود سراغ یک پیغمبر گمنام. آن وقت حرکت میکنند میآیند. گفت که این پیغمبر گمنام کجاست؟ خدا فرمود جایی است که آب مردهها را زنده میکند. آمد دید که روی سنگ یک فردی نشسته است و دور سنگ هم همش سبزه روییده است. جناب خضر. آمد برای این شاگردی کند. گفت: «هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدا» شهید ثانی میگوید 12 نوع ادب در این جمله خوابیده است. «هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدا» (کهف/ 66) میشود من تابعت شود تا به من یاد بدهی از آن چیزهایی که یاد گرفتی تا من رشد پیدا کنم. ادب، ادب، ادب. سفره این عالم برای انسان مؤدب است. بیادب از همه چیز محروم است. مراء نکن، جدال نکن. یک حرف بزنی رابطه تیره میشود حرف نزن. بدترین اهانت را کرد در قضایای شخصیه. من در قضایای شخصیه صحبت میکنم. این جمله من بسیار بسیار مهم است. میخواهی به مقامات برسی، میخواهی درها باز شود. در قضایای شخصیه موضعگیری نکن. هر چه موضعگیری بکنی رابطه تیرهتر میشود، کدورت بیشتر میشود، فتنه زیاد میشود، خدا راضی نیست.
شریعتی: اختلاف نظری با یک نفر پیدا میکنی یک مسئلهی شخصی است. اثبات کنی که من راست میگویم، من درست میگویم.
حجت الاسلام عاملی: یک جا قضیهی شخصی پیدا کن که حضرات معصومین انتقام گرفتهاند.
شریعتی: گذشتند.
حجت الاسلام عاملی: پیغمبر ما آقا رسول الله یک تعبیر اینطوری است که اگر اشتباه نکنم همسرش میگوید که هیچ وقت برای خودش غضب نمیکرد. امیرالمؤمنین برای خودش اهانت میشد. اصلاً طرف با مشت زد به سینهی امیرالمؤمنین با خانمش دعوایش شده بود خانم آمده بود محضر امیرالمؤمنین حضرت آمده بود واسطه شود، او را هم نمیشناخت. محکم به سینهی حضرت مشت زد. بعد فهمید التماس کرد. حضرت فرمود من حرفی ندارم اگر کارت را اصلاح کنی. «مقام اطلب رفعت عند الله» میخواهی پیش خدا رفعت داشته باشی؟ «ان تعفو و عمن ظلمک و تصل عمن قطعک و تعطی لمن حرمک» کسی صلهی رحم را قطع کرده، تو وصل میکنی، کسی که ظلم کرده عفو بکنی، کسی که محرومت کرده به او مرحمتی بکنی. این رفعت است. چرا رفعت است؟ چون با شدیدترین هیجان نفس مخالفت است. هر مخالفتی یک مقام است. آقای مشکینی این را خیلی تکرار میکرد. هر مخالفت با نفس یک مقام است. جایی که نفس هائج الغضب است. امیرالمؤمنین که می بردند در روایت هست. «هَائِجُ الْغَضَبِ، شَدِيدُ الصَّبْر» غضب هیجان میکرد. خیلی کار، کار سختی بود. به حضرت زهرا اهانت شده بود، خلافت غضب شده بود. اما مصالح کلان میگفت که شدید الصبر. یعنی مالک بر خودش بود. غضب مالک نبود بر… یکی از عرفا به بچههایش میگوید که نگذارید سفهاء بر شما مالک شوند. بچههایش گفتند مگر میشود سفهاء بر ما مالک شوند؟ میگوید شما را عصبانی میکند، بر شما مالک میشود.
شریعتی: مسلط میشوند و سوارتان میشوند.
حجت الاسلام عاملی: بله. آن وقت آمد به حضرت خضر… خضر یک قصهها و یک مقاماتی که من دیگر قصهی آن را وارد نمیشوم. دید. که تعجب میکرد که این چه باطنی که حوادث یک ظاهری دارد، یک باطنی دارد. و انسان میشود به باطن آن امور واقف شود. اصلاً قرآن را که میخوانید تا به حال متوجه شدید اصلاً قضهی حضرت خضر را خدا چرا گفت؟ که او یک کارهایی میکرد، موسی اعتراض میکرد و دانه دانه باطن این کارهایی را که میکرد کشفش کرد. یک پیام بزرگش این است که انسان آنقدر میتواند رشد بکند به باطن این امور برسد. یعنی عروج انسان، امکان عروج انسان را دارد نشان میدهد. حضرت موسی که دیگر نتوانست همراه شود. گفت از حضرت خضر یک سؤالاتی کرده است، خضر هم خیلی خوب جواب داده است. گفته من را کمی نصیحت کن. انقدر نصیحتهای خوبی دارد. میگوید دری را که نمیتوانی ببندی باز نکن. یک جملهای دارد میگوید کل عمر خودت را در اختیار علم قرار بده تا علم یک ذره از خودش به تو بدهد. همش حکمت است. آن وقت آنجا یک جملهای داشته باشد. جملهای دارد حضرت موسی. میگوید تو از کجا به این مقام رسیدی؟ من تمام حرفم همین است. تو که این امور عجیب و غریب را اینجا انجام میدهی، اصلاً شدی محل عجایب. این را تو از کجا پیدا کردی؟ گفتی خیلی ساده به ترک معصیت. این است که یادتان باشد که من یک وقتی گفتم اولین پله سلوک این است که سالک بفهمد اگر تکانی بخورد یک خبرهایی در این عالم هست. برو ببین دلیلش این است.
شریعتی: پس هر مخالفت با نفس خودش یک رتبه در سیر و سلوک هست.
حجت الاسلام عاملی: میتواند. مخالفت نفس هم میگویند این نباشد که مثلاً طرف برود یک گوشهای عزلت بکند. همین الآن یک جوان است این جوان اینستا را باز کرده است، ویترین شده است. هر کس همه چیزش را نشان میدهد. ماشینهای گرانقیمت. جوان آرزوهای اینها را کرده است، فوراً یک شیطانی آمده است گفته این محموله را اگر از این شهر به آن شهر ببری این سه میلیارد مال شما. همین که این جوان به این سه میلیارد نه گفت یعنی ریاضت است. «إِنَّمَا هِيَ نَفْسِي أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَى» مقام معظم رهبری مطلب بسیار خوبی فرمودند در ملاقات با اخیر خبرگان. که ما مفاهیم دینی را باید داخل زندگی مردم بیاوریم. من هم یادتان باشد یک وقتی «وَيْلٌ لِلْمُصَلِّين» آنجا عرض کردم که ویل فاصله هزار ساله است. «وَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُون» چرا؟ چون صورتش را دارد، سیرتش (سیرت نماز) را ندارد. سیرت نماز از سیر است. یعنی نماز باید حرکت کند بیاید داخل جامعه ما خودش را نشان بدهد. همینی که آن محموله را نپذیرفت آن مخالفت نفس است. آن ریاضت است. امیرالمؤمنین فرمود: «إِنَّمَا هِيَ نَفْسِي أَرُوضُهَا» نفس خودم را ریاضت میدهم اما بالتقوی. اول مرحلهی اول واجبات، محرمات، یک قدم بالاتر مستحبات، مکروهات. این مطلب، چهارمی را که میخواهم خدمت شما عرض کنم این است که گناه باعث میشود که توفیقات بزرگ، حسنات بزرگ از دست انسان گرفته شود. آقای شریعتی به حال بعضیها آنقدر غبطه میخورم. پولدار هست میبینم از همه بیشتر نزدیک به بهشت است. پولدار هست رفته دم عید است. آنهایی که بدهیشان زیر 10 میلیون هست همه را آزاد کرد. او رفته در را باز کرده است، آن کوچولو که هر روز میگفته پدر، پدر، دیده لای در پدر پیدا شد. غبطه میخورم. این حسنات بزرگ چرا نصیب آن پولدار شده، آن پولدار دیگر اصلاً ذرهای چنین چیزهایی را موفق نیست. فقط همتش مصروف تیمار بدن مادی و اغلال طبیعت مادی را کلفتتر کند. بخل یک گند باطنی است. این گند یک وقتی خودش را نشان میدهد. این حسنات بزرگ دست و پای آدم با گناه بسته میشود.
شریعتی: یعنی توفیق از تو گرفته میشود.
حجت الاسلام عاملی: بله. در دعای کمیل میخوانی خدایا دست و پایم بسته شده است. این دست و پای من را باز کن. آمد گفت نمیتوانم نماز شب بخوانم. حضرت فرمود: «أَنْتَ رَجُلٌ قَدْ قَيَّدَتْكَ ذُنُوبُك»تو یک مردی هستی که دست و پایت را گناه بسته است. خیال میکنی در رختخواب دست و پایت باز است اما این که نمیتوانی بلند شوی در باطن دست و پایت بسته است. یک عبارتی بخوانم از دعای سمات. از این جمله آنقدر خوشم میآید، آنقدر این را تکرار میکنم «يَا جَارِيَ اللَّصِيق» این خدایی که همسایه دیوار به دیوار منی. «يَا رُكْنِيَ الْوَثِيق» یعنی رکنی هیچ شکستگی، هیچ فروریختگی، تخلف ندارد. «يَا إِلَهِي بِالتَّحْقِيق يَا رَبَّ الْبَيْتِ الْعَتِيقِ يَا شَفِيقُ يَا رَفِيقُ فُكَّنِي مِنْ حِلَقِ الْمَضِيق» خدایا این حلقه دارد من را خفه میکند، دارم خفه میشوم. زیر مشکلات، غم، غصه، ناراحتیها، از اینکه ناراحتی اینها را دید توفیق را از من گرفته است. نمیتوانم با تو عاشقانه نجوا کنم. دارم خفه میشوم. خدایا این حلقه را از گلوم باز کن. گناه حلقه است. و من امروز خدا را قسم میدهم به حرمت رجب، خدا را قسم میدهم به حرمت مولود بزرگ رجب، حضرت امیرالمؤمنین، خدا را قسم میدهم به آن محبتی که پیغمبر ما دارد که در مبحثش تجلی اعظم کرده است. از خدای متعال میخواهم که تمام گرفتاریهای ملت ما را برطرف بکند. تمام عزیزانی که پای برنامه نوشتهاند، هر کجا هستند حاجتی دارند. به حرمت اسم اعظم، به حرمت رحیمیت، رحمانیت و به حرمت اسماء حسنایش فرج عاجل به همه عنایت بفرماید و عالیترین مراتب توفیق، عبودیت، عالیترین مراتب مستی از معرفت، عالیترین مراتب بیقراری از معرفت، از سر فضل نه از سر استحقاق و چشمی اشکبار مثل ابر بهاری که پیغمبر ما فرمود خدایا من دو چشم از تو میخواهم مثل ابر بهاری. خدا این مقامات را به ما مرحمت بفرماید.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکر
تلاوت صفحه 99 آیات 128 تا 134 سوره مبارکه نساء
صفحه 99 آیات
اشاره قرآنی: بسم الله الرحمن الرحیم. سوره نساء آیهی 131
«وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ» این نشان میدهد که مالکیت مال من است. حالا که من مالک زمین، آسمان و تمام موجودات بین زمین و آسمان هستم اگر بخواهم برای شما یک سفارشی بکنم، اسم سفارش، وصیت گذاشته است. خالق انسان که «أَ لا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبير» (الملک/ 14) من شما را درست کردهام. من میدانم که نیاز شما چیست. چه چیزی شما را اصلاح میکند، فاسد میکند. اگر وصیت بکنم، وصیت به تمام ابنای بشر بکنم. چه میگویند؟ «وَ لَقَدْ وَصَّيْنَا الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ إِيَّاكُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّه» خدا فرموده است من اگر یک توصیهای برای بشریت داشته باشم از اول تا آخر، به همه میگویم «أَنِ اتَّقُوا اللَّه». ان التقوا الله دست گذاشت روی تقوا. یعنی توشه، توشه برای ابدیت. یعنی ابدیت، ابدیت، ابدیت. ابدیت را فراموش نکنید. گرفتار میشوید. بدون توشه به این سفر نروید. سفر بدون توشه یعنی هلاکت. مقاماتی که خدا ذکر کرده برای تقوا، برای متقین، در قرآن محیّر العقول است. هر کلمهای از آن را که نگاه میکنی محشر است. «إِنَّ الْمُتَّقينَ في مَقامٍ أَمين» اگر امنیت میخواهی هم در دنیا و هم در آخرت. بگذارید فقط یکی از آنها را بگویم که این کفایت باشد که امروز تصمیم بگیریم که خودمان اهل محاسبه باشیم. امروز خودمان را یک تکانی بدهیم چون انسان وقتی که مرد مستحب است آن که کسی که تلقین میکند بیاید محکم تکان بدهد بعد تلقین را شروع کند. لابد تأثیر دارد که اینطوری گفتهاند ولی قبل از مرگ الآن باید خودت را تکان بدهی. مخصوصاً که خانهتکانی نزدیک میشود. خدا به موسی گفت اگر نتوانستی لباس نو نخری، سعی کن قلبت نو باشد. آن غبار را بریز قلبت جدید شود. من فقط یکی را میگویم. همه به جهنم میروند. خدا میگوید کارت تقوا را نشان بده بیا بیرون. کسی که رشوه خورده است کارت ندارد. آن سیاستمداری که به خاطر ریاست مصالح کلان کشور را زیر پای گذاشته است، او کارت ندارد. آن کسی که در حرف کودکانه در سیاست زده است خون شهدا را ضایع کرده است کارت ندارد. مقام معظم رهبری گفت این چه حرفی بود که در انتخابات گفتی؟ کل نظام را زیر سؤال بردی. گفت آقا انتخابات است دیگر. در انتخابات این حرفها گفته میشود. دستگاه خدا این حرفها را نمیپذیرد. دروغ گفته است. بی جهت سر هوا و هوس آمده طلاق داده. وحشتناک است. این کائنات به این بزرگی را چه کسی میتواند تکان بدهد. طلاق تکان میدهد. یعنی عقوبتش بیجا و بیجهت وحشتناک است اگر اینها اتفاق بیفتد. خدا روز قیامت میگوید: «وَ يُنَجِّي اللَّهُ الَّذينَ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ لا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون» همهی آنهایی که کارت دستشان هست نجات میدهند. بیرون بیایند. کارت تقوا را نشان میدهند بیرون میآیند. بقیه چه میشود؟ «وَ نَذَرُ الظَّالِمينَ فيها جِثِيًّا» آنها که کارت دعوا ندارند به زانو به زمین میافتند یعنی ذلیلانه در جهنم میمانند. آن لحظه، لحظهای است که همه آن لحظهها را خواهند دید. خدا را قسم میدهم به رحیمیت و به رحمانیتش با لطف و کرمش با ما معامله کند قبل از اینکه استعداد ابدیت پیدا کنیم مرگ را سراغ ما نفرستد.
شریعتی: انشاءالله. خیلی از شما ممنون و متشکرم.
فایل تصویری این برنامه