آقای شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم. خانمها، آقایان سلام. طاعات و عبادات شما انشاءالله قبول باشد. به سمت خدای امروز ما خیلی خیلی خوش آمدید. انشاءالله در این روزهای بسیار بسیار زیبا برای ما و تک تک عزیزانی که التماس دعای ویژه گفتند دعا کنید و انشاءالله همه ما باشیم و جشن بگیریم آمدن آقای سفرههای افطار را. کسی که همه ما در انتظار او هستیم.
حجتالاسلام عاملی: محضر همه عزیزانم در جای جای وطن اسلامی عرض ادب، احترام و دعا دارم. انشاءالله سهم خوبی از ضیافت الهی داشته باشند. توشه خوبی برای ابدیت خودشان داشته باشند. بهترین مقدرات در شب قدر نصیب عزیزانم شود و این دعا را خدا در حق همه ما مستجاب کند که اللهم انی أَسْأَلُكَ مِنْ خَيْرِ كِتَابٍ قَدْ مضی، وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ كِتَابٍ قَدْ مضی. یعنی خدایا بهترین مقدرات را برای کی نوشتی در عمر دنیا؟ من آن را از تو میخواهم و به تو پناه میبرم از بدترین مقدراتی که در عمر دنیا برای کسی نوشته شده است. از خدای متعال میخواهم که بهترین مقدرات را نصیب ما بکند و سال جدید را انشاءالله سال ظهور حضرت ولی عصر قرار بدهد. با وجود مبارک حضرت ولی عصر، اصلاح کلی نصیب بشریت بشود.
آقای شریعتی: ضیافت الله است به صرف رحمت و برکت و مغفرت و ما از ماه رجب شروع کردیم و راجع به رحمت حقتعالی صحبت کردیم. در بیان شیوا و لطیف حاج آقای عاملی، امروز هم با دل و جان میشنویم.
حجتالاسلام عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم. بحث ما یک بحثی است که تأثیر دارد در رفتار انسان، رفتارهای اجتماعی، نگاه انسان به این عالم و برنامهریزیهایی که باید داشته باشد. آن هم این است که اساس خلقت پذیرایی است. هم پذیرایی، هم ضیافت و هم مزاحمت، این جمع نمیشود. هم عنایت باشد که اقتضای ضیافت است و هم مزاحمت. این درست نیست. و لذا اساس خلقت رحمت است «الا رحمة من ربک و لذلک خلقهم» خدا که در قرآن با ما حرف میزند، موج میزند اصیلترین رحمتها و عنایتها و لذا نظامی که ما در آن نظام زندگی میکنیم، نظام خلقت، نظام بیرحم نیست. یک نظام تماشاگر نیست. یعنی گاهی بعضی جوامع، جوامع بیرحم است. گرفتاریها را میبینند، تماشا میکنند. این بدترین جامعه است. نظام خلقت، نظام بیرحم نیست. در حدیث قدسی هست که خدای متعال فرمود: من یک نفر را از دنیا نمیبرم «الا ارید ان ارحم» مگر اینکه من قصد رحمت و عنایت دارم که با ضیافت ابدی که میخواهد وارد شود، سالم وارد شود. با طرق مختلف خدای متعال او را مستعد میکند که به آنجا صالحمند وارد شود. جهنم را هم که خدا خلق کرده که بعضی از مذاهب در آن تردید دارند، این خودش تجلی رحمت است. «و رحمتی وسعت کل شیء» شیء به جهنم هم شامل میشود. آن هم شد ظهور رحمت است. اول دعای کمیل میخواهم «اللّهمّ انّى اسئلك برحمتك الّتى وسعت كلّ شئ» خدا رحمت کند حضرت آیت الله میانِجی را، میفرمود: امیرالمؤمنین خیلی حساب شده حرف زده است. یعنی خدایا من را لااقل شیء حساب کن. اینطوری که شروع کرده است یعنی خدایا لااقل من را یک شیء حساب کن. مرحوم شیخ محمد تقی بافقی که زندان رضاخان افتاده بود و غذای رضاخان را نمیخورد، گفته بود خدایا خودت گفتی: «ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها» هیچ جنبندهای نیست مگر رزق او بر عهده خدا است. خدایا من هم دارم میجنبم. تا این را گفته بود در باز شده بود دیده بودند که مؤسس حوزه، حاج شیخ غذا فرستاده است. گفته من آقای بافقی را میشناسم. محال است که غذای رضاخان را بخورد. بعد ایشان میگفت من تا آخر از خدا شرمنده شدم با آن ادبیاتی که حرف زدم و با آن اجابت سریعی که خدا برای من داشت. خود جهنم «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان» در سوره الرحمن یکی از این فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان یعنی کدام نعمت خدا را شما میخواهید انکار بکنید، تکذیب بکنید. مربوط به جهنم است. جهنم برای عنود است. کی در حکومت عنود تردید دارد؟ جهنم مال عنود است. کسی که عنود نیست، معلوم میشود مستضعف است. «إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطيعُونَ حيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبيلا * عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُم» آنهایی که مستضعف هستند قدرت تحقیق ندارند، ابزار تحقیق ندارند. حیله یعنی ابزار. خدا به اینها عنایت دارد. آنهایی که اضاعه حقوق کردند یعنی حق انسان را ضایع کردند، چه کسی در حکومت آنها تردید دارد؟ این خودش رحمت است. کسی که اضاعه حق کرده است، کسی که ظلم کرده است و حیات اجتماعی را از دست انسانها گرفته است.
آقای شریعتی: یعنی بازدارندگی عذاب خودش رحمت است.
آقای عاملی: بله. یعنی کسی که کرامت انسانها را شکسته است، کسی که حقوق مسلم انسانها را غضب کرده است، از دست آنها گرفته است، خون به دل آنها کرده است، عقوبت این را تمام است. مذاهب، آیینها، افکار، مکاتب، اینها را خوب میدانند. این بد نیست. لیکن جهنم «تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظ» بعضیها را که وارد جهنم میکنند میخواهند از غیظش پاره پاره شود. شما حساب کنید برای کسانی که مثل صدام، مثل هیتلر، این ظلمهایی که کردند در یک مقیاس پایینتر شما بیایید کسی که با هوا و هوس به زندگی یک جوان آتش زده است، اشک یک طفل را درآورده است. از عواطف پدری طفل را محروم کرده است، آیا به نظر شما نباید عرض بلرزد که میگوید از طلاق عرض میلرزد. وقتی که طفل در حساسترین مقطع زندگی خودش محروم میشود از عواطف پدری، از عواطف مادری، بیشترین حساسیت ما برای همینها است. حقالناس طوری است که شهید هم باشی باید حقالناس پرداخت شود و بنینجار از حضرت ختمی مرتبت و بنینجار فرمود شهید خودتان را خلاص کنید. به خاطر 7 درهم گرفتار شده است. در روایت هست که «كُلُّ ذَنْبٍ يُكَفِّرُهُ الْقَتْلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا الدَّيْن» شهید شدن در راه خدا، مشکل همه گناهان را درست می کند الا الدین. حق الناس، حق الناس. بیشترین حساسیت خدا هم برای حقالناس است. اگر خدا غضب میکند، برای حقالناس هست. نه تنها غضب میکند بلکه اشتد غضب الله. گاهی غضب خدا، غضب عادی نیست. شدیدتر است. غضبی که امیرالمؤمنین در دعای کمیل به خدا عرض کرد: «و هذا ما لا تقوم له السماوات و الارض» زمین و آسمان تحمل غضب تو را ندارد. من داشته باشم؟ حالا حساب کنید که این بیاید اشتدَّ یعنی شدت پیدا کند. اشتدَّ غضب خدا بر کسی که ظلم بکند که غیر از خدا هیچ مدرکی ندارد. حتماً شنیدید که امام حسین در آخرین لحظه در کربلا وقتی میخواست به امام سجاد وصیت کند، فرمود: پسرم «ایاک و ظلم من لا یجد لنفسه ناصر الا الله» مبادا ظلم کنی به کسی که جزء خدا مدرک ندارد. بعضیها خوشحال میشوند که در دادگاه حکم را گرفته است. ملکوتش آنقدر وحشتناک است. نمیشود تصور آن را کرد.
آقای شریعتی: چون طرف مقابل دستش به جایی بند نیست.
حجتالاسلام عاملی: بله. آتش میگیرد، میسوزد، همین آتش است که آتش جهنم میشود. چون زدستت ظلم بر مظلوم رست/ آن درختی گشت از آن زقوم رفت/ چون زهش آتش تو بر دلها زدی/ مایه نار جهنم آمدی. اشتدّ غضب خدا بر کسی که مظلومی را پیدا بکند، بر نصرتش قادر باشد اما کمکش نکند. تماشاگر باشد. اشتدَّ غضب خدا. در قرآن هم میخوانید که «تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيم» اگر کسی با یک تهمتی کسی را از حیات اجتماعی ساقط کند، خیلی وحشتناک است. نوع تعامل مردم عوض میشود. این را خدا راضی نیست. خدا میخواهد آرمانیترین رابطه بین انسانها برقرار باشد. با کرامت به همدیگر نگاه کنند. با حرمت و احترام و محبت و مرحمت. یعنی این عطوفت خدا را که داریم بحث میکنیم، میگویند زیباترین اسم خدا ارحم الراحمین است. پس زیباترین بنده خدا هم کسی است که سهم بیشتری از این ارحم بودن داشته باشد. روایات فطرت بر همین مطلب تأکید میکند. «تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيم» خدا بیاید بگوید عظیم. همین تهمتی که زدی، نوشتی در یک لحظه فورواردش کردی، تحقیق نکردی این حرف درست است یا درست نیست، چی میشود؟ خدایا! خدایا! خدایا!
آقای شریعتی: یکدفعه چندین میلیون نفر این را میبینند.
حجتالاسلام عاملی: بله. چندین سال است که برای من مطلبی را میفرستند و میگویند که این چیست که گفتی؟ به من میگویند آنقدر منتشر میشود، روح من خبر ندارد. فتا دنبال آن را گرفته از آلبانی درآمده است که در آلبانی منافقین مستقر هستند. آنها میسازند، میفرستند. این هم با بیموالاتی همینطوری در پایگاهها و سایتها و رسانههایی که چقدر جمعیت دارند، هزاران میلیون. چه میشود؟ یعنی یک میلیون عضو دارد. یک میلیون بهتان در یک لحظه. بر خدا پناه میبریم. آنقدر این وحشتناک است که خدا از ولایت خودش خارج میکند کسی را که بهتان بزند. آن وقت شیطان هم به ولایت خودش نمیپذیرد. یعنی آنقدر اوضاع او خراب است. صحبت من این است حق الناس که آنجایی که خدا غضب کند، آن غضب خودش رحمت است و «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصاد» عیب نیست اگر خدا کمین بکند. خدای به این بزرگی کمین بکند برای بنده؟ این کمین برای حقالناس است. «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصاد» ذیل آن وارد شده است که این مال حقالناس است. خدا در روز قیامت خودش ندا میکند یا ملائکتی ان الملک ان الدیان. منم پادشاه امروز، منم جزاءدهنده امروز. امکان ندارد کسی برود بهشت که حقی در اهل جهنم داشته باشد مگر اینکه من آن حق را باید از او بگیرم و امکان ندارد کسی برود جهنم، حقی در بهشتی داشته باشد، مگر اینکه من آن حق را از آن بهشتی باید بگیرم. یعنی یک کلمه بهشت رفتن مانع از اینکه باید حقالناسی ابرام شود نیست. بهشت هم بروی باید از تو قصاص کنند. این جمله را من میگویم ولی گفتن آن انقدر آسان است، انقدر آسان است. ولی شما حساب کنید که اهل بهشت هم باشد، اضاعه حقی که کرده است، حرف بیحسابی که زده است، آبروریزی که کرده است، او باید جوابش را بدهد. باید جبران کند روز آخرت. چطور جبران میشود؟ اینکه میگویند قبر فشار قبر دارد، یعنی فشار حقالناس است. یعنی چون با آن حرفهایی که زده است، با اضاعه حقی که فشار داده است، انسانها را در زندگی، آن فشار را باید ببیند.
آقای شریعتی: و آنهایی که اوضاع بازار را مختل میکنند چقدر حق به گردنشان میآید.
حجتالاسلام عاملی: بله، آنهایی که مرتکب غش میشوند، معامله غبنی درست میکنند، احتکار میکنند، گرانفروشی میکنند، باعث میشود که یک انسان در برابر فرزندان خودش شرمنده شود، اینها دینی است. چند تا از علمای ما گفتهاند ما نمیخواهیم جایی دفن شویم که حساب ندارد. ما میخواهیم محشر را ببینیم. مقدس اردبیلی گفتهاند نمی خواهم در کربلا دفن شوم. میخواهم در نجف دفن شوم. امیرالمؤمنین خاک کربلا را برداشت گفت: «وَاهاً لَكِ أَيَّتُهَا التُّرْبَةُ لَيُحْشَرَنَّ مِنْكِ قَوْمٌ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسابٍ» گفت من نمیخواهم اینطوری باشد، من میخواهم محشر را ببینم. حالا دنباله دارد. خدا میگوید: تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً بر زبان شما کلمات سبک است ولی پیش خدا عظیم است.
یک نکته بگویم خیلی ارزش دارد. خدای متعال در قرآن گفته است: «قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظيم» اسم قیامت را گذاشته نبأ عظیم. و عصر عظیم آورده است. برای بهتان هم وصف عظیم آورده است که انسان بیحساب حرفی را بزند، گرفتاری آن آنقدر بالا است. حالا عزیزان یک دعایی را از من یاد بگیرند، این دعا را خیلی زیاد بخوانند. این دعا، دعایی وحشتناک است. یک تکه دعا مراد من است. دعای نماز شب است. «اللهم ارْحَمْنِي إِذَا اشْتَدَّ الْأَنِين» خدایا آن لحظه را به من رحم کن که آخرین ناله من بلند شود. دیگر بعد از آن مرگ من است. «وَ حُظِرَ عَلَيَّ الْعَمَل» بعد از این ناله در عمل بسته شد. یعنی الآن بلند شوم دو رکعت نماز بخوانم، دیگر نیست. یک احسانی بکنم دیگر نیست. «وَ انْقَطَعَ مِنِّي الْأَمَل» و آروزها هم رفت. دیگر تمام شد. «وَ أُفْضِيتُ إِلَى الْمَنُونِ» ار در مرگ وارد شدم. «وَ بَكَتْ عَلَيَّ الْعُيُونُ» چشمان همه گریه شروع شد. «وَ وَدَّعَنِي الْأَهْلُ وَ الْأَحْبَابُ» دوستان همه رها کردند و رفتند. من هم فراموش میشوم. «وَ حُثِيَ عَلَيَّ التُّرَابُ» خاک هم ریخته شد. «وَ نُسِيَ اسْمِي» اسمم فراموش شد. «وَ بَلِيَ جِسْمِي» جسمم مندرس شد. «وَ انْطَمَسَ ذِكْرِي» ذکر من کلاً محو شد. یک نسل شما را یاد میکنند. دیگر کلاً شدی مثل انسانهایی که شاید میلیاردها قبل فوت شدهاند. «وَ هُجِرَ قَبْرِي» قبر من مهجور شد. دیگر کسی هم سراغ قبر نمیآید. یک نسل میآیند. «فَلَمْ يَزُرْنِي زَائِرٌ» دیگر هیچ زائری هم ندارم. «وَ لَمْ يَذْكُرْنِي ذَاكِرٌ» هیچ ذاکری هم ندارم. «وَ ظَهَرَتْ مِنِّي الْمَآثِمُ» پرونده را باز کردند هی گناهان خودش را نشان میدهد. «وَ اسْتَوْلَتْ عَلَيَّ الْمَظَالِمُ» ظلمهایی که بر مردم کردم همه بر من مسلط شدند. با آن صورت ملکوتی خودشان، ضورت برزخی خودشان. تا اینجا کار ندارم. دو تکه از این به بعد است. «وَ طَالَتْ شِكَايَةُ الْخُصُومِ» یعنی صف خصوم تشکیل شد. نگاه کردم دیدم چقدر طولانی است. طالت. طولانی شد شکایه الخصوم. یکی میگوید آبروی من را ریختی، یکی میگوید مال من را خوردی، یکی میگوید قرض من را ندادی، یکی میگوید با زندگی من بازی کردی، یکی میگوید دل من را شکستی. «وَ طَالَتْ شِكَايَةُ الْخُصُومِ وَ اتَّصَلَتْ دَعْوَةُ الْمَظْلُومِ» آقای شریعتی آنقدر این دو کلمه سنگین است که خدا میداند. «وَ طَالَتْ شِكَايَةُ الْخُصُومِ وَ اتَّصَلَتْ دَعْوَةُ الْمَظْلُومِ» دعوت مظلوم هی متصلاً دارد میآید. یعنی صف تشکیل شده، هی دارد پشتسر آن میآید. صف آن قدر طولانی میشود که دست خود را بالا میگیرد و میگوید: خدایا اگر قرار است که من جهنم هم بروم مرا ببر ولی دیگر من را از این صف خلاص کن. معلوم میشود این صف، صف معمولی نیست. چقدر خوب است که انسان تصور کند که در منازل بعدی چنین منزلی در سراغ او هست. دیگر چانش عقل بچرخاند. روزها جمع شود، هفتهها گناهان جمع شود، ماهها جمع شود، سالها جمع شود، یک عمری جمع شود.
آقای شریعتی: اینهایی که از این عالم عبور کردند و بزرگ شدند، آن صف الآن برای آنها حاضر است. آن را میبینند. آنهایی که الآن در برزخ هستند، در برزخ حضرت فرمود ما با شما کار نداریم. برای برزخیها خیلی باید دعا کرد. آنهایی که ذبی الحقوق هستند. معلمین ما، اساتید ما، والدین ما، خیلی باید برای آنها دعا کرد. آن وقت دنبال آن حضرت یک جملهای دارد که «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَرْضِ خُصُومِي عَنِّي بِفَضْلِكَ وَ إِحْسَانِكَ» خدایا انسانها را راضی کن. من طاقت آن صف را ندارم «وَ جُدْ عَلَيَّ بِعَفْوِكَ وَ رِضْوَانِكَ» با عفو و رضوان خودت، کار من را خدایا تنظیم کن. انقدر مشکل هست این صف را تصور کردن. صف که درست میشود «انظر تارة عن یمینی و تارة عن شمالی اذا الخلائق فی شأن غیر شأنی» فرمود دعای ماه رمضان داریم میخوانیم، این دعاها مدرسه است. لازم نیست همه دعای افتتاح را یکبار همه را بخوانید. سطر به سطر. دقت کنید که با خدا با چه ادبیاتی حرف زده است، با چه مطالبی حرف یده است. در دعای افتتاح هست که «أَعِنِّي بِالْبُكَاءِ عَلَى نَفْسِي» خدایا به من کمک کن روضهخوان خودم شوم. مردم همه دنبال طربخانه خویشند/ من مرثیه خوان دل دیوانه خویشم. «أَعِنِّي بِالْبُكَاءِ عَلَى نَفْسِي فَقَدْ أَفْنَيْتُ بِالتَّسِّوِيفِ وَ الْآمَالِ عُمُرِي» با امروز فردا، امروز فردا کردن که باید خودم را آماده آماده میکردم برای ورود به ابدیت، خودم راضایع کردم. خودم را فانی کردم. عمرم را ضایع کردم. «وَ قَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَةَ الْآيِسِينَ مِنْ خَيْرِي» وحشت آن طرف آنقدر هست که امام سجاد به خدا عرض میکنم مأیوس نیستم چون گناه کبیره است اما نازل منزله مأیوس هستم. «وَ قَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَةَ الْآيِسِينَ مِنْ خَيْرِي» و جای دیگر عرض کرد: خدایا تو گفتی مأیوس نباش من مأیوس نیستم و الّا حتماً مأیوس میشدم. یعنی جمال و جلال حضرت حق را که میبیند، این طرف را نگاه میکند میبیند. ذره. دون ذره چکار میتواند بکند؟ حق را دا بکند. خدا تنها طلبکاری است که دین او ادا نمیشود. دین او را نمیشود ادا کرد.
آقای شریعتی: هر کاری بکنیم حق او را ادا نمیکنیم. «غریم لا یقضی دینه» علامه طباطبایی این را خیلی تکرار میکرده است. حقش را نمیشود ادا کرد. چون نمیتواند حق را ادا کند، دست به کارهایی در طول تاریخ زدهاند بعضی از عرفا که مناسب با مذاق شرع نبوده است. پای دو نفر ورم کرد. آن ریاضات شرعی را عرض میکنم. یکی حضرت در صحرا بود، آنقدر در عبادت خودش را معذب کرد. دومی حضرت ختمی مرتبت بود. «ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى» (طه) مرحوم شاه آبادی یک چیز عجیبی گفته است که وقتی دید حرفش تأثیر ندارد، نگفت ایراد از مردم است. گفت ایراد از من است. من باید خیلی تلاش کنم. آن وقت شروع کرد خودش را آن معذب کرد که خدا فرمود: «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ» هضم نفس را ببینید. کسی که نگاه او توحیدی است. سلوکش را ببینید. «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفا» حضرت امام سجاد حالا که دعای او مطرح شد دنباله آن را بخوانم که من الآن «وَ قَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَةَ الْآيِسِينَ مِنْ خَيْرِي فَمَنْ يَكُونُ أَسْوَءَ حَالًا مِنِّي» چی بدتر از من میشود اگر الآن من بمیرم؟ «فَمَنْ يَكُونُ أَسْوَءَ حَالًا مِنِّي إِنْ أَنَا نُقِلْتُ عَلَى مِثْلِ حَالِي إِلَى قَبْرِي» الآن منتقل نشود. به ابدیت. «لَمْ أُمَهِّدْهُ لِرَقْدَتِي وَ لَمْ أَفْرُشْهُ بِالْعَمَلِ الصَّالِحِ لِضَجْعَتِي» در حالی که آنجا را من مفروش نکردم، آماده نکردم، آن هم بخشی از زندگی ما است. آن وقت میگوید خدایا کمک کن بتوانم گریه کنم. بعد میگوید: «وَ مَا لِي لَا أَبْكِي» چرا گریه نکنم؟ «أَبْكِي لِخُرُوجِ نَفْسِي» خروج نفس، نزع روح، امر سادهای نیست. «أَبْكِي لِظُلْمَةِ قَبْرِي أَبْكِي لِضِيقِ لَحْدِي أَبْكِي لِسُؤَالِ مُنْكَرٍ وَ نَكِيرٍ إِيَّايَ أَبْكِي لِخُرُوجِي مِنْ قَبْرِي عُرْيَاناً ذَلِيلًا حَامِلًا ثِقْلِي عَلَى ظَهْرِي أَنْظُرُ مَرَّةً عَنْ يَمِينِي وَ أُخْرَى عَنْ شِمَالِي إِذِ الْخَلَائِقُ فِي شَأْنٍ غَيْرِ شَأْنِي» میگوید گریه میکنم برای نزع روح خودم، برای تاریکی قبر خودم، برای در لحد گذاشته شدن خودم، گریه میکنم برای سؤال نکیر منکر از من، سؤال میکنم آن لحظه که میخواهم از قبر خارج شوم. گاهی راست را نگاه میکنم و گاهی چپ را. استاد من میگفت این که به چپ و راست نگاه میکنی یعنی اینکه آیا کسی هست که کمک کند این بار را از من بردارد؟ یا بخشی از این بار را بردارد؟ ولی ندای میآید که اگر کسی هم باشد به درد تو نمیخورد مگر آن نورانیتی که مرکب شما است که از این عالم شما منتقل کردید. راوی میگوید رفتم منزل امیرالمؤمنین، گفتم حاج آقا شما اینجا اثاثیه ندارید. گفت ما اثاثیه خودمان را جلوتر فرستادیم برای منزلی که منزل ابدی ما است. ما داریم در رحمت خدا بحث میکنیم. وارد شدیم به بحث جهنم و عقوبت و اینها که سر جای خودش بالاترین رحمت خدا است. بعضیها را میبینید زندگیشان را چنان آسیب زدهاند. برای چی؟ برای یک امر جزئی. برای هوا و هوس. خیانتهایی که میشود و نقوهای پنهایی که به بیتالمال میشود. اینها کار سادهای نیست. اینها حکومتش همان است که قیامت را گذاشتند برای استیفای حقوق.
آقای شریعتی: در نگاه کلی غضب و آتش و جهنم رحمت است ولی برای آن شخص که اینطور نیست. برای آن شخص هم اینطور هست؟
حجتالاسلام عاملی: برای آن شخص که خودش این کار را باعث شده است طبیعتاً عذاب خدا است. امیرالمؤمنین وقتی میگوید «هذا ما لا تقوم له السموات والارض» اگر کسی را از جهنم بیاورند آتش دنیا میخوابد. مقایسه کنید دو تا عذاب را. تمام اینها که خدا از در دروازه دنیا که خارج میشود، هر چه میبیند شخص کافر، شخص غاضب، شخص ظالم، خدا میگوید اینطوری نیست که من دستم را در جیبم ببرم بگویم این مال تو و این مال تو. این تجسم اعمال شما است. خود اعمال شما است. به جوهرها و حقیقتها به سراغ شما آمده است. بعضی از آتشگیرندگان میگویند این چه خدایی است و کذا و کذا. خدا میگوید: «جَزاءً وِفاقا» جزایی است موافق با اعمال خودتان. مهدی نراقی میگوید: «ان العمل نفس الکتاب» اینطور نیست که عمل یک چیزی است، جزاء یک چیز دیگر است. خود عمل جزای شما است. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه» همان عمل را میبیند، بعد المشرقین. میگوید ای کاش بین من و بین این عمل فاصله باشد که ما یک وقتی بحث کردیم گفتیم که اَلَم یک طرف، عذاب یک طرف، اینکه در نظر خدا ساقط شدی، عذاب آن است. «سألک عبدی» جهنم آن است. بدا به حال تو بنده من. که ما آذریها میگوییم سر پیری هیچ ندانستم. بدا به حال تو. وقتی که خدا بگوید لا تکلمونی، دیگر با تو کاری ندارم با من حرف نزن. تو که در دنیا با من حرف نزدی، نماز نخواندی، الآن میخواهی با من حرف بزنی؟ و لا یتکلمون و قال ثوابا. اذن داده نمیشود کسی حرف بزند الا کسی که قال ثوابا. حالا یک بخش دیگری از رحمت جالب و جذاب خدا را دارم عرض میکنم. یکی از مظاهر رحمت خدا، تجلی رحمت خدا این است که میگوید اگر یک سختی پیش آمد، نگو عقوبت است خدا میخواهد من را بزند. بگو نعمت است. میخواهد به من لطف برساند. سوء ظن به خدا را، خدا اجازه نداده است. به حضرت امام گفتند سید مصطفی شهید شد. گفت از الطاف تقیه خدا است. سوءظن نکرد. سوءظن لشکری از گناهان را پشت سر خودش دارد. و این از زیباییهای بزرگ این عالم است که ما حسن ظن به خدا داشته باشیم در حدی که خدا بگوید: «ان عند حسن ظن عبدی بی» اگر میخواهید من را پیدا کنید، ببینید جای من کجاست، جای من در آن قلب بندهای است که به من حسن ظن دارد نه سوء ظن. میگوید خدا نمیگذارد که آدم خراب شود. به من امید دارد. و هر طور به خدا نگاه کردی، خدا هم به همان نگاه با شما معامله میکند. آمد گفت میخواهم ببینم من پیش خدا چطور هستم. گفت «ارجع الی نفسک» به خودت نگاه کن. هر طور تو به خدا نگاه کنی، خدا هم همانطور به تو نگاه میکند. گاهی نگاه به خدا، نگاه دروغین است. به دروغ از چشم امید به خدا نگاه میکند. خدا میگوید باز هم قبول است. لا اله الا الله؛ چه فوران است رحمت. به دروغ. روایت هست که روز قیامت که کسی مأمور میشود که برود جهنم، برمیگردد یک نگاهی میکند. خدا میفرماید: برگردانید. چرا اینطوری نگاه کردی؟ گفت خدایا آخه امیدم این نبود. خدا به ملائکه میگوید دروغ میگوید. «و لکن عجیزوا کذب» خدایی که بگوید عجیزوا کذب، راضی میشود بندهاش برود عذاب ببیند؟ عجیزوا کذب. کذب این آقا را بپذیرید. من برای امید کاذبانهام مشتری هستم. این فوران رحمت است. یعنی خدا را باید اینطوری شناخت. چرا همش میگوید سبحان، سبحان، سبحان؟ سبحان معنی سادهاش این است که من را شما تحریف نکنید، من را شما توصیف نکنید، من را خراب میکنید. بگذارید خودم، خودم را توصیف کنم. «سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُون» حالا حدیث قدسی را ببیند. «أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِي بِي» من در کنار گمان بندهام هستم «أَنَا مَعَ عَبْدِي إِذَا ذَكَرَنِي» هر وقت من را ذکر کند، من در کنار او هستم. «فَمَنْ ذَكَرَنِي فِي نَفْسِهِ ذَكَرْتُهُ فِي نَفْسِي» اگر من را در دل خودش ذکر کند، من هم در دل خودم به یاد برادرم هستم. «وَ مَنْ ذَكَرَنِي فِي مَلَإٍ» در یک جمعی از من یاد خیر بکند، «ذَكَرْتُهُ فِي مَلَإٍ خَيْرٍ مِنْهُ» من در یک جمعی، بهتر از آن جمع از بندهام یاد خیر میکند. «وَ مَنْ تَقَرَّبَ إِلَيَّ شِبْراً» به اندازه یک وجب به طرف من بیا. بگوید ماه رمضان است، این همه فسق، فجور چه شد. کجا رسیدم؟ عیش و نوش. «كُنَّا نَخُوض وَ نَلْعَب» این آیه آنقدر روی من تأثیر دارد. اهل جهنم میگویند از جهنم آمدیم چرا؟ «كُنَّا نَخُوض وَ نَلْعَب» هشتاد سال ما در فساد فرو رفتیم «وَ نَلْعَب» بازی کردیم. آخر و عاقبتش اینطوری شد. نفهمیدیم که دنیا ملعبه نیست، محل بازی نیست. خدا به در معراج به پیغمبر ما میگوید که یا محمد! خلقتک للعباده فلا تلعب» پیغمبر فلا تلعب. یعنی عمرت را دربازی به اتمام برسانی. در یک روایتی هست همان حدیث قدسی است. میگوید: «و لا تکن کالصبی» مثل طفل نباش. صبی یصبو به معنی میل کردن است. به طفل میگویند صبی چون هر چه ببیند دلش میخواهد. همه اندرز من به تو این است که تو طفلی و خانه رنگین است.
آقای شریعتی: حتی اگر بزرگ هم باشیم گاهی رفتارهای ما بچهگانه است.
حجتالاسلام عاملی: قد کشیده است. یک خانه مجللی درست کرده است، نمیگذارد هیچ کس عکس بگیرد. میگوید باید اختصاصی من در این شهر باشد. این طفل نیست؟ ما میگوییم طفل طفل است. «تَقَرَّبْتُ إِلَيْهِ ذِرَاعاً وَ مَنْ تَقَرَّبَ إِلَيَّ» اگر یک ذره سمت من بیاید، من بیشتر از او به طرف بندهام حرکت میکنم. حرکت خدا، حرکت مکانی نیست. یعنی از دستش میگیرم، در بساط انسم میگذارم، بزرگش میکنم، صاعقهاش را فاخر میکنم، آرزوهایش را بالا میبرم، عواطف قلب او را بالا میبرم. آن وقت زبان خدا را پیدا میکند. غیر نطق و غیر ایما و سجل/ صد هزاران ترجمان خیزد زدل/ ای خدا بنما تو جان را آن مقام/ کاندر آن بیحرف میروید کلان. فرمود: «و ان تَقَرَّبَ إِلَيَّ شِبْرا» به انذاره یک وجب بیایی «تَقَرَّبْتُ إِلَيْهِ ذِرَاعاً» چند برابر را من میآیم «وَ مَنْ تَقَرَّبَ إِلَيَّ ذِرَاعاً» اگر به اندازه ذراع حرکت کنیم تا این مقدار، «تَقَرَّبْتُ إِلَيْهِ بَاعاً» من چند برابر آن حرکت میکنم «وَ مَنْ أَتَانِي مَشْياً» اگر با مشی، راه رفتن معمولی طرف من بیاید، «أَتَيْتُهُ هَرْوَلَةً» یا میگوید «من هرولة» میدانید یعنی چه؟ یعنی استقبال. استقبال از اعمال ما. یکی از مظاهر لطف خدا به انسان حسن استقبال خدا است. مشتری است. خدا رحمت کند حضرت آیت الله میانجی را. ایشان میفرمود که استاد در سیر و سلوک لازم نیست. ایشان میگفت شما گناه نکنید، راه را نشان شما میدهم. میگوید طبیعت عمل، «وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ سَنَزيدُ الْمُحْسِنين لِلَّذينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى وَ زِيادَةٌ» این همه خدا زیاده، زیاده میگوید یعنی حرکت کنی، دور، دور زیاده است. بیشترش میکنم. والذین اهتدوا وقتی راه پیدا کردی، زادهم هدی» زادهم روز به روز هی اضافه میشود، اضافه میشود. آن وقت حساب کنید که این زیادت هی اعتلا پیدا کند. چه عوالمی برای انسان در این عالم باز میشود؟
آقای شریعتی: درها یکی یکی باز میشود
حجتالاسلام عاملی: حالا ایشان این روایت را میخواند. میگفت هر کس یک عیب خودش را اصلاح کند، خدا ده عیب او را نشان میدهد. ده عیب او را اصلاح بکند، خدا صد عیب او را نشان میدهد. در نتیجه عیبها برطرف میشود. وقتی عیبها برطرف شد، درجه خلوص بالا رفت. آن وقت دیگر جان، این بدن نمیتواند این جان را از نفاستش نگه دارد.«وَ لَوْ لا اجل الذی كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِم لم تستقر ارواحهم فی اجسادهم طرفتین» اگر آن اجلی که خدا مقرر کرده است نباشد، یک لحظه این بدن مادی، آن جوهر، آلیاژ آن انقدر خالص شده یعنی خیر محض است. خیرخواهی محض است. «وَ جَعَلَني مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْت» این ماه رمضان شما این آیه را بگیرید کار کنید. یکی به ابوسعید ابوالخیر گفته است که با من همکلاس بودی. چطور شد که به اینجا رسیدی، من نرسیدم. گفت یادت هست استاد یک حدیثی خواند زیبایی انسان اسلام این است که هر چیزی که فایده دنیوی اخروی ندارد، رها کن. برای اینها مجال نیست. دنیا خیلی کوتاهتر از این است که به این چیزها مشغول شوی. تا تکان بخوری همه چیز تمام شد. گفت من همین را گرفتم و رفتم. روی آن کار کردم. تو چکار کردی؟ گفت من در دفترم نوشتم. گفت بله، من روی آن کار کردم. شما این آیه را بگیرید. «وَ جَعَلَني مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ» حضرت عیسی در گهواره این را میگوید. میگوید خدا من را طوری درست کرده است، من هر کجا باشم، منشأ خیر و برکت هستم.
آقای شریعتی: از شما خیلی ممنون و متشکرم.صفحه 498
حجتالاسلام عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم. سوره دخان صفحه 498، من دو آیه را توضیح میدهم. اولی این «إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ» خدا بارها تأکید کرده در قرآن من یک روزی با شما دارم. یک روزی به هم میریزیم. آخرین آیه را هم که خدا نازل کرده است این آیه است. «واتقوا یوم ترجعون» با این آیه قرآن ختم شد. «وَ اتَّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فيهِ إِلَى اللَّه» بترسید از آن روزی که خودتان را و حفظ کنید از آن روزی که در روز به طرف من برمیگردید و من به شما میگویم «الیس هذا بالحق؟ این حق، حق است یا نه که آن را انکار میکردید. من به شما میگویم «اما ذکرکم تعلمون؟» پس تو کجا بودی؟ چرا اینطوری اینجا آمدی؟ «وَ اتَّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فيهِ إِلَى اللَّه» این آیه چقدر وحشتناک است. «ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُون» توفی یعنی کاملاً وافیاً. الآن هم عقوبت اعمال. آنچنان گرم است بازار مکافات عمل، دیده گر روشن بود هر روز، روز محشر است. اما وافیاً آنجا است. به طور کامل اعمال استیفا میشود، رسیدگی میشود. «وَ اتَّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فيهِ إِلَى اللَّه ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُون» اگر اینطوری نباشد، عالم میشود لغو. اگر ما یک روزی با خدا نداشته باشیم، همینطوری ما را رها کرده است، میشود لغو. و لذا قبل از این آیه فرمود: «وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبين » از سرگرمی ما دنیا و عالم و کائنات و کهشکانها را درست نکردیم. «وَ ما خَلَقْنَاهم الا بالحق» خلقت اینها هم مقصد دارد. بالحق یعنی مقصد دارد. یک قرض عقلایی مترتبه است. این تشکیلات به این بزرگی هدر نمیشود. «وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُون» اکثر مردم این را نمیدانند. هر چقدر عظمت خلقت بیشتر شود، آن محاسبه شدیدتر میشود. هر چقدر هیبت خلقت بیشتر شود، معلوم میشود آن ارادهای که یک وقتی با او مقابله خواهد کرد، با ما هم مذاکره خواهد کرد، ما به محضر شما خواهیم رسید، هیبت آن روز بیشتر میشود. ای کاش من بتوانم این نکته را برسانم. یعنی هر چقدر که شما عظمت خلقت را بیشتر احساس میکنید، یک وحشت قدسی شما را میگیرد که یک مقصد بسیار خطیری پشت سر ما درباره ما هست. اینطوری نیست که ما بیجا و بیجهت باری به هر جهت زندگی کنیم.
آقای شریعتی: هر چقدر خلقت بزرگتر، خالق عظیمتر، مقصد وحشتناکتر.
حجتالاسلام عاملی: آیه دوم را که انتخاب کردم، فراز دوم این است که درباره اهل بهشت فرمود: «لَا يذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولَى وَوَقَاهُمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ فَضْلًا مِنْ رَبِّكَ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ» میگوید اهل بهشت فقط یک بار میمیرند. آن هم همان است که در دنیا مردن. دیگر برای آنها مردن نیست. خدای متعال با این آیه اشاره کرده است که انسان که به آخرت برود ابدی میشود. حدیث هست که وقتی میروند بهشت، اهل بهشت یک نامه سرگشاده میآید. سلام من الحی الذی لایموت الی الحی الذی لا یموت. این را با چه میشود معامله کرد؟ با لذات مقطعی؟ با لذات عضوی؟ با شنتر پنتر دنیا کسی معامله کند چه معاملهای کرده است؟ چه خسارتی دیده است؟ این هم که خدا هم حی لایموت، این هم شد حی لایموت.
آقای شریعتی: و این خطاب را با چه عوض میکند؟
حجتالاسلام عاملی: مدالی است که اصلاً نمیشود کنح آن را تصور کرد. مرگ را میآورند. ذبح میکنند در برابر حرم اشعر. اهل بهشت که میبینند میگویند: «أَ فَما نَحْنُ بِمَيِّتين إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولى وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ» دیگر ما نمیمیریم؟ همان مرگ اولی است؟ دیگر عذاب و اینها در کار نیست؟ از خوشحالیشان میگویند. اما اهل جهنم وقتی میبینند مرگ را در صورت آوردند، دیگر خلاصی ندارند، زوزه میکشند مثل زوزه کشیدن گرگها و سگها. این از خدا نیست. از خود انسان است که در اینجا بیحساب زندگی کرد و اضاعه حقوق کرد.
آقای شریعتی: از شما خیلی ممنون و متشکرم.
فایل تصویری این برنامه
فایل صوتی برنامه