برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سفر معنوي و همراهي با شعارهاي کربلا
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عاملي
تاريخ پخش: 10-07-99
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
هر شب نفحات احمدي ميبينم *** هر صبح شکوه سرمدي ميبينم
هستي چو بهار جوشش نام شماست *** گلها همه را محمدي ميبينم
سلام ميکنم به همه دوستان عزيزم، به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. حاج آقاي عاملي سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عاملي: سلام عليکم و رحمة الله، عرض ادب و احترام دارم خدمت حضرتعالي و همه مردم عزيز، بسيار خوشحالم از اينکه خدا توفيق داده است عرض ادب کنيم به ساحت مقدس حضرات معصومين خاصه حضرت أباعبدالله الحسين و مطالبي را از حرکت بسيار فاخر حضرت در اين برنامهها براي ملت بزرگمان مطرح شود.
شريعتي: انشاءالله، امروز هم ادامه بحث شما، با موضوع شعارهاي امام حسين(ع) و به نوعي تطبيق آن با اتفاقات امروز و عصري که در آن زندگي ميکنيم را خواهيم شنيد.
حاج آقاي عاملي: بسم الله الرحمن الرحيم، بحث ما در شعارهاي کربلا بود و اينکه بهترين دفتر مطالعه براي خصوصيات نهضت حضرت أباعبدالله و شخصيت حضرت همين شعارهاست. اين شعارها وصف اولش اين است که شعارها، شعارهاي جهاني است و براي بشريت است. ما پلي به اين بحث زديم و گفتيم: اگر اين شعارها براي بشريت است پس مناسک عزاداري هم بايد جهاني باشد و اين مناسک بايد مقبوليت عمومي داشته باشد و بايد معقول باشد براي تمام ابناء بشر. يعني يک انتقال خوبي براي مفاهيم بزرگ، تداعي خوبي براي اصولي بزرگ که در زندگي بشر بسيار حساس هستند بايد صورت بگيرد و بعد يک گريزي زديم که اين مناسک سنخيت با مرام حضرت أباعبدالله الحسين داشته باشد. بيت الغزل نهضت أباعبدالله مبارزه با رهبريت ناصالح است و اينکه توليت انسانها بايد با رهبر صالح باشد. «أَنْ أَدُّوا إِلَيَ عِبادَ اللَّهِ» (دخان/18) «فَأَرْسِلْ مَعِيَ بَنِي إِسْرائِيلَ» (اعراف/105) جناب موسي را فرستاد که برو به فرعون بگو تو حق نداري توليت بکني و همه را بايد به من تحويل بدهي. اين نمادي از آيات قرآن است که به صورت عملي توسط الگوي جاودانه بشريت يعني امام حسين خودش را نشان داده است. آيا اين مناسک ما ارتباطي با اصل بسيار عظيم کربلا دارد که «مثلي لا يبايع مثل يزيد» در اين خصوص مواردي را ذکر کرديم. بخشي از مناسک ما اينطور نيست. يعني اينطور نيست که مقبوليت عمومي داشته باشد. کسي نميتواند بگويد: من عاشق هستم. عاشقي که بيايي، نعوذ بالله وجه المصالحه قرار بدهي و آبروي امام حسين…
آقايي محضر امام صادق آمد، از اصحاب حضرت بود، عرض کرد: آقا جان چه مصائبي را بخاطر شما در جامعه ميکشيم. حضرت فرمود: چطور؟ گفت: هرجا ميرويم به ما جعفريٌ خبيث ميگويند. حضرت فرمود: يعني بخاطر من شما را مذمت ميکنند؟ عرض کرد: بله، حضرت فرمود: قسم به خدا چقدر کم است کساني از شما که تابع جعفر هستيد. بياييم حساسيت حضرات معصومين را نسبت به آبروي شيعه و مواليان اهلبيت مطالعه کنيم. ميدانستند اينها خراب شوند شخصيت امام صادق را نمايش ميدهند. وقتي شما نماز ظهر را در مکه ميخوانيد. نماز عصر را هم ميخوانيد، آنها نماز عصر را که جداگانه ميخوانند، شما نميخوانيد، جلوي يک فرشگاه مينشيني که تا فروشگاه باز شود و خريد کني، آبروي امام صادق را صدمه زدي. آنها ميگويند: اصحاب و شاگردان امام صادق اينطور هستند پس امامشان اينطور است. اگر بخواهم موارد را بشمارم که کج فهمي و کج رفتاري از شيعه نباشد، نگفت شما بگوييد عاشق هستم، هرکاري ميتوانم بکنم. بدن بدن خودم است، هرکاري ميخواهم براي خودم تصميم ميگيرم. دل، دل من است و عاشق هستم. اين برهان در اهلبيت پذيرفته نيست. عاشق هستي برو عاشقي را از حضرت مسلم ياد بگير. مسلم يک وصيتاش اين بود که مرا دفن کنيد. چرا اين التماس را کرد؟ وقتي کشته و شهيد شده، چه حساسيتي دارد که دفن شود. علتش اين بود که ميدانست جنازهاش را در کوچهها روي زمين ميکشند، از دنيا رفته است. اما ميگفتند: سردار حسين را ببينيد چطور ذليل شده است! اين ذلت به امام حسين سرايت ميکرد و اين را عاشق ميگويند.
يک آقايي به حضرت گفت: شما گفتي که اول معرفت و بعد برو هرکاري ميخواهي بکن؟ حضرت فرمود: من گفتم. گفت: اينطوري باشد مردم کارهاي خلاف ميکنند. حضرت فرمود: من چنين نگفتم، گفتم: اول معرفت و بعد برو کار خير انجام بده. نماز بخواني معرفت نباشد و اعلام معرفت به ما نباشد قبول نيست. اول مطلبي که ميگوييم اين است که اين مناسک بايد جهاني باشد. در مراکز علمي و فرهنگي با حساسيت اين مطلب بيان شود. متأسفانه علما از اول به موضوع وضع مناسک عزاداري آنچنان وارد نشدند و حواله به ذوق عوام دادند. هرکس يک منسکي در عزاداري درست کرده و رفته رفته مناسک مفصلي درست شده و ضربان بسيار سختي به مذهب اهلبيت زده است. يکي را ميبيني سينهخيز در حرم حرکت ميکند و همه جا را خون کرده است. اين چه چيزي را تداعي ميکند؟ چه پيامي دارد؟ يکي پا برهنه روي آتش ميرود. اين چه پيامي دارد؟ آخر ميگويند شما مثل مرتاضها ميمانيد. اين کرامتهايي که علماي ما در ايران ذکر ميکنند، روي منبر نميشود اينها را گفت. خدا مرحوم شيخ مرتضي حائري را رحمت کند. ميفرمود: طلبهها! معصومين را با کرامت معرفي نکنيد. کرامت براي امامزادههاست. با علم معرفي کنيد.
کل مناسک عزاداري ما چهار قسم است. گاهي نشان ميدهد ما به شهادت امام معترض هستيم. گاهي نشان ميدهد در غم امام حسين غمگسار هستيم. از شهادت حضرت ناراحت هستيم. گاهي نشان ميدهد در مصيبت امام حسين عزادار هستيم. گاهي نشان ميدهد تداعي کننده مصائب امام حسين و اهلبيت امام حسين است. اين تداعي خوب است. هرچيزي را تداعي کند خوب است. امام صادق گريه ميکردند، شاعر براي امام حسين شعر ميخواند. امام صادق هم گريه ميکردند و حالشان خيلي منقلب بود. يکباره از پشت پرده يک کنيزي پيدا شد يک طفل شيرخوارهاي را در دامن امام صادق گذاشت. بيتابي حضرت مضاعف شد. چرا؟ آن طفل مصيبت حضرت علي اصغر را تداعي کرد. ولي منسک مناسب هدف اصلي امام کجاست؟ اين مناسک بايد معقول باشد و براي ابناء بشر باشد. اما آنچه که مناسب با هدف اصلي امام است. چه ايرادي دارد ما يک منسکي داشته باشيم، منسک لبيک! لبيک ميگوييم به فکر حضرت. چه ايرادي دارد ما منسک برائت از رهبري را داشته باشيم؟ حج ما برائت از مشرکين دارد. اهلبيت و قرآن از هم جدا نميشوند. منسک برائت از رهبريت ناصالح را داشته باشد. چه ايرادي دارد شب عاشورا که امام حسين بخاطر قرائت قرآن، خلوت با خدا التماس کرد.
اين آداب و مناسک، ايجاد آداب، به طور مطلق عزاداري را کنار بگذاريم. کربلا را کنار بگذاريم. در زندگي روزمره ايجاد آداب کنيم، اينقدر خطرناک است، يکباره ميبينيد دست و پاي ملت را بسته، هر آدابي اينقدر هزينه تحميل کرده و طرف مانده که چطور با هزينه سنگين زندگي کند. نبايد کسي در دنيا بگويد زندگي هيچکس سخت نيست، و خودش طوري احکام را تنظيم کرده که هيچکس نگويد زندگي چقدر سخت است. هرکس شب ميخواهد بخوابد بايد بگويد: من خوشبختترين فرد روي زمين هستم. اينطور بايد باشد. برنامه دين اينطور تنظيم شده است. «ضَمِنَ أَرْزَاقَهُمْ وَ قَدَّرَ أَقْوَاتَهُمْ» اميرالمؤمنين ميگويد: خدا رزقها را تقسيم کرد، قوت همه را تأمين کرد. حتي در زکات مصداقي که تعيين شده، روايت است اگر خدا ميدانست اين کفاف نميکند، بيشتر ميکرد. يعني در تقسيم خدا نيست. لذا وقتي امام زمان تشريف ميآورند، مالتان را تقسيم ميکنند که فقر پيدا نميشود. زکات دست مردم ميماند. زکات را ميگردانند، فقير پيدا نميکنند. زمان اميرالمؤمنين اينطور شد. حضرت فرمود: کوفه را نگاه کنيد. اقل انسانها سايبان دارند، آب شيرين ميخورند و نان گندم ميخورند.
ايجاد آداب شکلي و مناسک بسيار خطير است. زندگي مشترک عمومي را کنار بگذاريد، در سبک زندگي بايد بحث شود. بعضي ملتها آنقدر ساده زيست هستند انسان غبطه ميخورد. بعضي آنقدر آداب براي تفاخر دارند، طوري شده که دختر آن طرف مانده و پسر اين طرف مانده است. آداب ازدواج آنقدر پيچيده و پر هزينه شده و ما حق نداريم تماشا کنيم. خدا به ما رحم کند. جامعه اسلامي نبايد تماشاگر شود. خانمهايي که مجلس قرآن دارند، من به عنوان کارشناس دين، ضامن اين حرف هستم، خانمها اگر از اين آدابي که مانع ازدواج شده يکي کم کنند، من نزد خدا جوابگو هستم، بالاتر از هزار ختم قرآن ثواب دارد. انبياء آمدند، «وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِم» قسم به خدا عبادتي است که نظير ندارد. «يَتَجَرَّعُهُ وَ لا يَكادُ يُسِيغُه» جرعه جرعه غم و غصه بخاطر آداب وحشتناکي که هست. همه مسئوليت دارند. يک جمله خطرناک بگويم، در حديث قدسي است «لَأَحْمِلَنَ ذُنُوبَ سُفَهَائِكُمْ عَلَى عُلَمَائِكُمْ» ذنوب سفهاء را بر علماء حمل ميکند. علما مسئوليت دارند. اميرالمؤمنين خلافت را پذيرفت، گفت: چون خدا از علماء عهد گرفته، نگفت: از ائمه عهد گرفته است. علما مبارزه با آداب غلط اجتماعي و بدعتها، مبارزه با روابط ناسالم اجتماعي، اين را در عزاداري بحث کنيم.
در عزاداري اين بايد اولاً پيام فاخر داشته باشد. اول کسي که ميخواهد منسک عزاداري وضع کند، پيامش چيست؟ همينطور مثل قارچ بالا بيايد. دوم اينکه بايد مصداق يک امر کلي شرعي باشد. شرع يک دستوري داده ما آن را تبديل به منسک کرديم. تبديل به آداب کرديم. بعضي از اقوام بعضي روايتها را تبديل به آداب کردند. بعضي کشورها دم قبرستان ميايستند، جنازه را يکي ميآورد. يکي بلند ميشود ميگويد: اين نماز ميخواند؟ دخترهاي اين آقا حجاب داشت؟ از ربا متنفر بود. در روابطش با همسايه چطور بود؟ در تجارت امين بود؟ شما تأييد ميکنيد در معامله اهل غش نبود. چهل نفر شهادت بدهد آدم درستي است، خدا ميگويد: برو. عنوان صحيفه مؤمن حرفي است که مردم پشت سرش ميگويند. اين را تبديل به آداب کردند. در بعضي کشورها دم قبرستان ميايستند و ميگويند: از اين ميت راضي هستيد يا نه؟ تا چهل نفر شاهد باشند. در فيلمي ديدم که گفت: آيا راضي هستيد؟ يک نفر با بچههايش گفت: نه او ما را خانه خراب کرد. يک دعواي بزرگ درست شد. اين عامل صيانت است و بازدارندگي بالايي دارد. اين آداب براي جامعه ما پايگاه صيانت ميشود. اگر بخواهيم آداب درست کنيم اينطور بايد آداب درست کنيم. نوعاً خانوادههايي که مواليان اهلبيت هستند، يک روايت است تبديل به آداب کردند. حضرت زهرا هر خواستگاري ميآمد، آقا رسول الله ميگفتند: خواستگار آمده، صورتش را آن طرف ميگرفت. ولي اصحاب به اميرالمؤمنين گفتند: چه نشستي؟ همه را رد کرده و بالاخره آقا رسول الله گاهي ميگفت: امر زهرا دست خداست، خدا بايد تعيين کند. به اميرالمؤمنين گفتند: چه نشستي؟ پيغمبر منتظر توست. آمد براي خواستگاري، با چه حيايي آمد. پس معلوم ميشود حياء خوب است. «الحياء کله من الايمان»
کسي حياء نداشته باشد نماز بخواند، گناه ميکند و اينجا مقابل خدا ميايستد. اميرالمؤمنين سرش را پايين انداخت، آقا رسول الله بالاخره متوجه شد و منزل حضرت زهرا آمد. گفت: زهرا جان، تا وارد منزل شد. حضرت عبا را از دوش پدر برداشت و با دستشان صورت پيغمبر را شستند. وقتي نشستند، آقا رسول الله مطرح کرد که علي براي خواستگاري آمده است. حضرت زهرا سرش را پايين انداخت و رد نکرد. رسول الله فرمود: الله اکبر، سکوت علامت رضاست. الآن اين را تبديل به آداب کردند، به دختر خانم ميگويند: من وکيلم؟ حرف نميزند. باز ميگويد: وکيلم؟ چيزي نميگويد. باز ميگويد: وکيلم؟ بار سوم ميگويد: با اجازه پدر و مادر. اين نتيجهاش چيست؟ فردا يک دعوا شد، آن کسي که در خيابان کسي را پيدا کرده ميگويد: تو سوار ماشين من شدي. ماشين من نبود سوار ماشين ديگري ميشدي. اما آن کسي که به حضرت زهرا اقتدا کرده، ميگويد: به زور بله را از زبانم بيرون کشيدند، اينطور نبود من همينطوري بله بگويم. اين چقدر وقار شد براي اين خانم! آدابي که ما درست ميکنيم اينطور است.
خداوند در قرآن وارد بحث مناسک شده است. اولاً خداوند مناسک را بدون نماز قبول ندارد. «قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي» (انعام/162) منسکي که کنارش نماز نباشد خدا قبول ندارد. يعني اول نماز و سپس مناسک، اول نماز و بعد عزاداري، بدون صلاة اين مناسک شما قبول نيست. ثانياً خداوند بهترين منسکها را در مناسک حج وضع کرده است. در مناسک حج تداعي فوق العاده است. يک درس است براي کساني که ميخواهند منسک وضع کنند. رمي جمرات چقدر معنا دارد. لازم نيست سنگ بزرگ برداري. يکوقت به حاجي گفتم: رمي جمرات کردي چند تا زدي؟ گفت: حاج آقا نپرس! هرچه دمپايي پاره و سنگ بود همه را زدم! يک ريگ برميداري اينطوري مياندازي چرا؟ چون حرکت نمادين و انزجار از شيطنت است، پيمان با خداست که من سراغ شيطنت نميروم. دست در دست خدا گذاشتن است که من سراغ شيطان نميروم و شيطان را از زندگي دور ميکنم. چرا جلوي حجرالاسود ميايستيد و ميگوييد: خدايا، به پيمان خودم عمل کردم؟
استلام حجر، نمادي از دست زدن به دست خداست، بيعت با خداست. طواف، هفت بار طواف ميکني چون جهنم هفت در دارد. «از ره خلق خوب و سيرت زشت *** هفت دوزخ تويي و هشت بهشت» در هر طواف يک در را ميبندي. طواف اول ميگويي: خدايا چشم من براي توست. «قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» يعني وقف مطلق براي تو هستند. خدايا چشمم براي تو، در طواف اول. خدايا گوشم براي تو، در طواف دوم، خدايا دهانم براي تو که مال حرام در خانه و زندگي من وارد نشود. خدايا زبانم، دنيا غبطه ميخورد. يا مثلاً سعي بين صفا و مروه، تداعي است، قضيه حضرت هاجر و اسماعيل، بزرگترين ذبح رگهاي تعلق بود. در روايت نيست يک نفر در برزخ نيست مگر اينکه آرزو ميکند اي کاش در نامه عمل من يک حج بود. کساني که حج نميروند، در ولايتشان ذبح قرباني ميکنند. اين بايد نيت کند که من بهترين و محبوبترين دارايي خود را نزد خدا بردم، خدا اين قرباني را اجازه داد جاي او ذبح کنم. بالاتر از اين ارادت به خالق اين نظام و کائنات نيست.
شرط سوم در منسک اين است که نبايد منسکگرا باشيم. يعني کسي که خود منسک هدف است. اين منسک پل است، ميگويد: من با چيز ديگر کار ندارم. ذات اين منسک براي من محبوبيت ذاتي دارد، هدف است، اصلاً چرا ما زنجير و سينه ميزني؟ براي همراهي با امام حسين، اشکي که از ما خواستند، اشک همراهي با امام حسين است. گريهاي که از ما خواستند، گريه بيعت با اين شعارهاست، زنجير ميزنيم با اين شعارها بيعت کنيم. سينه ميزنيم با اين شعارها بيعت کنيم. يعني اگر کسي بيايد و بگويد که گريه ذاتاً محبوبيت دارد اينطور نيست. اين گريه بخاطر اين شعارها ارزش دارد و الا گريه ذاتاً اگر به آنجا نرساند استهزاء است. امام را استهزاء کردي و خودت را استهزاء کردي.
امام حسين دو ساله بود که آقا رسول الله عازم مسافرت شدند. در يکي از گذرها حضرت ايستاده بودند، ديدند اشک چشم حضرت سرازير شد. فرمود: «انا لله و انا اليه راجعون» يکي از اصحاب عرض کرد يا رسول الله، چه شد، چرا گريه کرديد؟ حضرت فرمود: اين جبرئيل است که از زميني که کنار فرات به نام کربلاست به من خبر ميدهد فرزندم حسين در آن بيابان کشته ميشود. شخصي پرسيد: يا رسول الله، چه کسي فرزندت امام حسين را ميکشد؟ حضرت فرمود: مردي که نامش يزيد است. در لحظههاي آخر دست امام حسين را گرفت و روضه خواند، فرمود: خدايا من با يزيد چه کار کردم؟ عمرش را مبارک نکن براي يزيد. گويي سر فرزندم حسين را ميبينم که به يزيد اهداء شده است. روضهي شام را خواند. بعد حضرت فرمود: گويي الآن دارم قتلگاه پسرم را ميبينم و مرقدش را نگاه ميکنم. حضرت سفرش را ادامه داد ولي خيلي حالش منقلب شد. مدتي گذشت حضرت ناراحت برگشت، مردم در مسجد اجتماع کردند و پيغمبر ما بالاي منبر رفت در حالي که امام حسن و امام حسين پيش روي حضرت نشسته بودند، حضرت خطبه خواند و بعد از خطبه دست راستش را بر سر امام حسن و دست چپ خود را سر مبارک امام حسين گذاشت و سرش را طرف آسمان گرفت و عرض کرد: خدايا محمد بنده و رسول توست و اين دو طفل پاکترين خاندان من و برترين افراد خانواده من و شجره من هستند. اين دو را بعد از خودم در ميان امتم به يادگار ميگذارم. جبرئيل به من خبر داد که پسرم، به امام حسين اشاره کرد، کشته ميشود. خدايا اين شهادت را براي فرزندم حسين مبارک بگردان و او را از سادات و سروران شهدا قرار بده. خدايا قاتل او را خوار کن و خوار کننده فرزندم را برکت نده. همه گريه کردند. آقا رسول الله يک جمله گفت، حضرت فرمود: «أَ تَبْكُونَ وَ لَا تَنْصُرُونَه» گريه ميکنيد اما حسينم را کمک نميکنيد؟ يعني بکاء براي نصرت است و اين از کلمات جامع پيغمبر ماست. بکاء مقدمه براي نصرت است. اگر دنبال بکاء و نصرت نيست، اين توبيخ حضرت است. هرکس بکاء داشته باشد و نصرت نداشته باشد، پيغمبر ما توبيخش ميکند ميگويد: «أَ تَبْكُونَ وَ لَا تَنْصُرُونَه» اين از کرامات و معجزات پيغمبر است، چرا؟ چون پيشگويي بود. پيشگويي بود که امت براي حسين من گريه خواهد کرد ولي حسين را کمک نخواهد کرد. ابن عباس يکي از آنها بود. امام حسين آمد خداحافظي کند، گريه کرد، گفت: نرو، گفت: نه بايد بروم. گفت: اگر کار تو فايده داشت بايد ميآمدم. امام حسين که از منزل ابن عباس بيرون ميآمد، داد ميزد، آقاي ميانجي ميفرمود: اول کسي که در تاريخ گفته: وا حسينا، وا حسينا، ابن عباس بود. گريه کرد ولي امام حسين را ول کرد و نيامد.
عبدالله بن عمر آمد گفت: حسين عراق نرو، من از جدت شنيدم چه ميشود. قضيه را ميدانست، گفت: بايد بروم. گفت: پس لباست را بالا بزن، من بدنت را ببوسم. چون از پيغمبر شنيدم کسي که با بدن تو تماس داشته باشد و ببوسد، آتش جهنم با او تماس ندارد. بدن مبارک را بوسيد و ول کرد و رفت پاي تفسير نشست. اشراف کوفه بالاي تپه روز عاشورا گريه ميکردند، اما نيامدند. در تاريخ طبري هست. کمک حضرت نکردند، فرمود: «أَ تَبْكُونَ وَ لَا تَنْصُرُونَه» کياست پيغمبر ما را ببينيد، در ملأ عام اين کار را کرد. در ملأ عام حرمت ميکرد براي امام حسن و امام حسين، حسن از دست حضرت زهرا گرفت و مسجد آورد. گفت: «من عرفها فقد عرفها و من لم يعرفها فاليعفرها» هرکس شناخته زهرا را شناخته و هرکس نشناخته بشناسد، عمداً در برابر ملأ عام اين کارها را ميکرد. گاهي اعتراض ميشد، ميگفتند: چرا اينقدر به حسن و حسين حرمت داري؟ فرمود: «ان الله اَمرني به» اين فاميل بازي نيست و خدا امر کرده است. صورت حضرت زهرا و دستش را ميبوسيد. حضرت زهرا که وارد ميشد جلو ميرفت، دستش را ميبوسيد، صورتش را ميبوسيد و جاي خودش مينشاند. زوجه پيغمبر گفت: يا رسول الله! دختري که به خانه بخت ميرود، صورتش را نميبوسند. ذهنش جاي ديگر رفت. پيغمبر فرمود: من بوي بهشت را از دخترم زهرا ميگيرم. اينها همه در ملأ عام بود تا براي امت يک تابلويي سر راه بگذارد. در کوچه تا امام حسين را ميديد با بچهها بازي ميکنند به اميرالمؤمنين ميگفت: علي جان او را بگير. آنقدر دنبال ميکردند و امام حسين را ميگرفتند باز در برابر ملأ عام شروع ميکردند به عرض ادب و ارادت براي فرزندان خودشان، اين حجت تمام کردن بود. يک ملأ عام بگويم، چرا امام حسين داخل خيمه نماز نخواند؟ چقدر مجروح شدند، اگر ميخواست نماز ظهر بخواند داخل خيمه ميخواند. چرا وسط ميدان نماز خواند؟ اينها همه پيامهاي بسياري دارد. نماز در ملأ عام نه در داخل، ولو منجر شود به شهادت کسي ولي حضرت اقامه نماز کردند تا براي ما اهميت نماز را برسانند. انشاءالله روزي امام زمان تشريف بياورند و اسرار کربلا را باز کنند. حضرت آيت الله بهجت ميفرمود: امام زمان تشريف ميآورند و اسرار عاشورا و کربلا را تبيين ميکنند.
شريعتي: روز و شب در دل دريايي خود غم داريم *** اشک ارثي است که از حضرت آدم داريم
اشک آب حيات ماست. خدايا بين ما و گريهاي که ما را اينطور به سيدالشهداء نزديک کند، جدايي نيانداز، انشاءالله همه براي هميشه زير سايه امام حسين باشيم و زيارت حضرت در دنيا و شفاعتش در آخرت نصيب ما شود. امروز صفحه 547 قرآن کريم، آيات نوراني سوره مبارکه حشر را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ الَّذِينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالْإِيمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ «10» أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَ لا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَداً أَبَداً وَ إِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ «11» لَئِنْ أُخْرِجُوا لا يَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَ لَئِنْ قُوتِلُوا لا يَنْصُرُونَهُمْ وَ لَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَيُوَلُّنَّ الْأَدْبارَ ثُمَّ لا يُنْصَرُونَ «12» لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ «13» لا يُقاتِلُونَكُمْ جَمِيعاً إِلَّا فِي قُرىً مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَراءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ «14» كَمَثَلِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَرِيباً ذاقُوا وَبالَ أَمْرِهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «15» كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ»
ترجمه آيات: و كسانى كه بعد از مهاجرين و انصار آمدند، مىگويند: پروردگارا! ما و برادرانمان را كه در ايمان بر ما سبقت گرفتهاند، بيامرز و در دلهاى ما كينه مؤمنان را قرار نده. پرورگارا! همانا تو رئوف و مهربانى. آيا به منافقان نظر نكردى كه به برادران خود، كسانى از اهل كتاب كه كفر ورزيدند، مىگويند: اگر شما رانده شديد، ما نيز با شما خارج خواهيم شد و درباره شما از هيچ كس پيروى نخواهيم كرد و اگر مورد هجوم و جنگ قرار گرفتيد، قطعاً ما شما را يارى خواهيم كرد و خداوند شاهد است كه اين منافقان هر آينه دروغ گويند. همانا اگر (كفّار) اخراج شوند، (منافقان) با آنان خارج نخواهند شد و اگر مورد تهاجم و جنگ قرار گيرند، منافقان آنان را يارى نخواهند كرد و اگر به يارى آنان برخيزند، (هنگام خطر) به آنان پشت خواهند كرد. سپس (هيچ يك از كفّار و منافقان) يارى نمىشوند. قطعاً ترس و وحشتى كه از شما در دل منافقان است، سختتر از خوفى است كه آنان از خدا دارند و اين به خاطر آن است كه آنان فهم و معرفتى ندارند. منافقان (به قدرى ترسو هستند كه) به طور جمعى با شما نمىجنگند، جز در مناطق حفاظت شده يا از پشت ديوارها، درگيرى آنان ميان خودشان سخت است، تو آنان را متّحد مىپندارى در حالى كه دلهايشان پراكنده است. اين به خاطر آن است كه آنان گروهى هستند كه نمىانديشند. (مَثَل يهود بنى نضير) مَثَل كسانى است كه چندى قبل از آنان بودند (و با وعدههاى منافقان اغفال شدند) و تلخى و ناكامى انحراف خود را چشيدند و برايشان عذاب دردناكى است. (فريب اهل كتاب از منافقان،) مثل (اغفال) شيطان است آنگاه كه به انسان گفت: كافر شو، پس چون كفر ورزيد، گفت: من از تو تبرّى مىجويم، من از خداوندى كه پروردگار جهانيان است مىترسم.
شريعتي: انشاءالله دست ما در دنيا و آخرت از معارف ناب قرآن و اهلبيت جدا نباشد. انشاءالله دل ما براي هميشه سبز باشد. اشاره قرآني را بفرماييد و در مورد شخصيت جناب زُهير بن سُليم ازدي صحبت کنيم.
حاج آقاي عاملي: سوره حشر آيه 10، «وَ لا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ» گاهي يک آيه را عزيزان بگيرند و روي آن کار کنند و آن را شفيع خود قرار بدهند. ما فقط انسانها را که ميخواهيم شفيع قرار بدهيم سراغ ذوات مقدسه معصومين ميرويم. يک خانم ميتواند شانزده آيه حجاب را شفيع قرار بدهد. اين آيه ميگويد: خدا به ما دستور ميدهد که از خدا بخواهيم در دلمان کينه و کدورت از کسي نداشته باشيم. وصف مؤمن اينطور است، مؤمن نبايد کينه داشته باشد. آقاي بروجردي ميگويد: از روزي که خودم را شناختم کينه کسي را به دلم نگرفتم. يک فاميل آقا خيلي با او بد بود. از دنيا رفت. آقاي اشتهاردي ميفرمود: آقاي بروجردي آمدند نماز او را بخوانند، گفتند: شما نميتواني نماز ايشان را بخواني چون وصيت کرده، گفته هرکس ميخواهد نماز مرا بخواند، آقاي بروجردي اجازه ندارد بخواند. آقا فرمود: اشتباه ميکند، الله اکبر! آنقدر او را دعا کرد. رفتيم رساله را نگاه کرديم، ديديم نوشته ميت حق ندارد اينطور چيزها را دخالت کند. کسي که کينه دارد در بهشت جا ندارد. اول بايد اين کينهها از بين برود، بعد وارد بهشت شود. در قرآن ميخوانيم «وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ» (حجر/47) در بهشت همه برادر هستند اما اول بايد کينه از قلبها کنار برود. از کينه هميشه بوي قتل ميآيد. قصد انتقام دارد، لذا هرجا کينه هست، لشگري از گناهان هست. يکي دو تا نيست. نشان طفوليت است. نشان کوچکي است.
بدي را بدي سهل باشد جزا *** اگر مردي احسن الي من أسا
خدا ما را نهي کرده که از سر کينه با مردم تعامل داشته باشيم. خدا فرمود: «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ وَ ما يُلَقَّاها إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَ ما يُلَقَّاها إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ» خوبي و بدي مساوي نيستند، اگر کسي در حق تو بدي کرده با احسان او را دفع کن، در آن صورت ميبيني يک دوست صميمي براي تو شد. در مشروطيت دو طايفه در نجف شده بودند. يکي طرفدار آخوند خراساني و يک عده طرفدار مرحوم سيد محمد کاظم يزدي، يکي از علما با سيد محمد کاظم يزدي بود، مفصل بر عليه آخوند صحبت کرده بود. ميگفت: يک روز از همشهريان من خمس آوردند، خمس زيادي بود. گفتم: ما مقلد آخوند هستيم بلند شو برويم نزد آقا پول را تحويل بدهيم. دلم ريخت، من اينقدر بدي به او کردم، چطور بروم؟ ديدم نروم بد است و رفتيم. در زديم، خادم در را باز کرد. گفتيم: به آقاي آخوند بگو: فلاني آمده است. تا اين را گفتم ديدم آخوند پا برهنه عمامه بر سرش ميپيچد و جلوي در آمد. ما را داخل برد و گفت: آقا ذره پروري کردي! چرا تشريف آوردي؟ خودم ميآمدم. من ذوب شدم. گفتم: خمس آوردم! فرمود: شما با اين علم و جلالت!
مقابل کينه، عفو است، خدا آنقدر از عفو تجليل کرده است. هرکس عفو کند و باعث شود اختلاف حل شود، خدا ميگويد: مزد او را خودم ميدهم. از رسول خدا بايد ياد بگيريم که مکه را فتح کرد، آنقدر اذيت کرده بودند، کمر پيغمبر را شکسته بودند اما همه را آزاد کرد. کسي که در دلش کينه دارد و ميخواهد انتقام بگيرد، نميتواند. هي قبض، اين قبض پشت سر هم، کشتن قلب است. يغني قلبي که ضايع شد.
جان همه روز از لگدکوب خيال *** و از زيان و سود و از خوف زوال
ني صفا ميماندش ني لطف و فرّ *** ني به سوي آسمان راه سفر
قلب مؤمن بين دو انگشت خداست که خدا تصرف ميکند.
سبکباران به شور آيند از هر حرف بي مغزي *** به فرياد آورد اندک نسيمي نيستاني را
اگر کسي کينه داشته باشد و منشأ فعل خارجي نشود، فقها ميگويند: ايراد ندارد، علماي اخلاق ميگويند: ساقط ميکند. حضرت عيسي گفت: موسي به شما ميگفت: زنا نکنيد، من ميگويم: فکر زنا نکنيد. چون اگر زنا آتش است و ميسوزاند. فکر زنا دود است و تاريک ميکند.
جناب زهير بن سليم ازدي، از اشخاصي است که شب عاشورا به امام حسين ملحق شد. يک عده در کربلا تا لب بهشت آمدند و برگشتند. يک عده هم تا لب جهنم آمدند و برگشتند. او احساس کردند آمدند امام حسين را شهيد ميکنند، فوراً به امام حسين ملحق شد، ميدانست شهادتش قطعي است. گاهي ما در برابر دوراهيهاي بسيار خطرناک قرار ميگيريم. من يک هديه براي عزيزان بدهم. دو راهي که تصميم گرفتند کل سرنوشت عوض ميکند. اين سمت برويم و اين سمت برويم. امام سجاد يک دعا به ما ياد داده است که وقتي امور مشتبه شد، نميتواني تصميم بگيري اين دعا را بخوان. اين است که «وَ وَفِّقْنِي إِذَا اشْتَكَلَتْ عَلَيَّ الْأُمُورُ لِأَهْدَاهَا، وَ إِذَا تَشَابَهَتِ الْأَعْمَالُ لِأَزْكَاهَا، وَ إِذَا تَنَاقَضَتِ الْمِلَلُ لِأَرْضَاهَا» خدايا وقتي امور براي من مشتبه شد، آن هدايت يافته ترين و آرمانيترين راه را به من نشان بده، وقتي اعمال متشابه شد، پاکترينش را به من الهام کن. وقتي که افکار و انديشههاي متعدد در جامعه مرا احاطه کردند، آنچه تو را راضي ميکند، به من ياد بده. اين بزرگوار هم به چنين توفيق بزرگي رسيد و در کربلا به شهادت رسيد. چرا موفق شد؟ چرا ديگري موفق نشد؟ چون قبلاً يک کارهاي خيري کرده يا خودش يا پدرش، يا پدر پدرش، تا هفتصد سال قبل کارهاي خيري کرده که اينجا خدا عنايتي کرده است.
خدايا ما را بخاطر اين سخنان مؤاخذه نفرما و با کرم و فضل خودت با ما معامله بفرما. ما را با خودت و کتاب خودت و رسول خودت و حضرات معصومين محرم قرار بده. خدايا تو آنطور هستي که ما ميخواهيم، ما را همينطور قرار بده که خودت ميخواهي.
شريعتي:
از ازل شور حسين بن علي در سر ماست *** تا ابد در دل خود داغ محرم داريم
«و الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»
فایل تصویری این برنامه
فایل صوتی این برنامه