برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سفر معنوي و همراهي با شعارهاي کربلا
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عاملي
تاريخ پخش: 03-07-99
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
دعاي زنده دلان صبح و شام يا حسن است *** که موي تيره و روي سپيد با حسن است
مَبين ز نسل حسن هيچکس امام نشد *** به حُسن بيني اگر هر امام را، حَسن است
به کفر گفت که دست حسن دوايي نيست *** درست گفت برادر، خود دوا حسن است
حسين ميشنوم هرچه يا حسن گويم *** دو کوه است ولي کوه بي صدا حسن است
حسين نهي به قاسم دهد، حسن دستور *** ز من بپرس که سلطان کربلا حسن است
بخوان به نام پسر، تا پدر دهد راهت *** بيا که کنيهي شير خدا أبا حسن است
سلام ميکنم به همه دوستان عزيزم، سلام بر امام غريب و مظلوم ما، امام حسن مجتبي(ع) که در آستانهي هفتم صفر هستيم. انشاءالله حال دلتان خوب باشد و زير سايهي حضرات اهلبيت باشيم. حاج آقاي عاملي سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عاملي: سلام عليکم و رحمة الله، عرض ادب و احترام دارم خدمت حضرتعالي و همه مردم عزيز، آرزوي موفقيت و توفيق حسنات بزرگ براي عزيزان دارم. امروز منسوب هست به امام حسن مجتبي، اولاً يک حديثي عرض کنم که بهشت به خدا ميگويد وقتي اهل بهشت مستقر شدند، «أ ليس وعدتني أن تزيّنني بركنين من أركانك؟» خدايا تو به من وعده دادي مرا مزين کني به دو رکن از ارکان خودت، خداي متعال ميفرمايد: «فقال: لها أ ليس قد زيّنتك بالحسن و الحسين، فتميس كما تميس العروس» آيا من تو را با حسن و حسين مزين نکردم؟ طبق اين روايت اين دو بزرگوار رکن خدا شدند و تعبير بسيار رسا است. امروز فرصت را غنيمت ميدانيم و اين دو بزرگوار را شفيع و واسطه قرار ميدهيم و با اين دو بزرگوار به محضر حضرت ختمي مرتبت ميرويم که اين ماه منسوب به حضرت است، محضر خدا ميرويم. وقتي قاتل حمزه سيدالشهداء، وحشي مهدور الدم شد، مخفيانه زندگي ميکرد و آخر سر خيلي خسته شد. گفت: چه کنم خلاص شوم؟ گفتند: راهش اين است که با حسن و حسين محضر رسول خدا بروي. دزدکي در کوچه آمد و اين دو طفل را گرفت و در شانه خود سوار کرد و با اين دو بزرگوار وارد محضر حضرت ختمي مرتبت شد و اين دو بزرگوار را شفيع کرد محضر رسول خدا، حضرت پذيرفتند ولي گفتند: هيچوقت به چشم ديده نشوي که حمزه سيدالشهداء عمويم فدايي ميشود و ما هم گرفتار خاصي که استکبار جهاني براي کشور ما درست کرده است به درگاه حضرت احديت با اين ذوات مقدسه عرض ادب ميکنيم و تضرع ميکنيم انشاءالله وساطت قبول خواهد شد.
شريعتي: انشاءالله، در هفتههاي اخير شعارهاي سيدالشهداء و شعارهايي که پرچم قيام نهضت حسيني شد را مرور ميکنيم و نکات نابي را شنيديم. امروز هم ادامه بحث شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي عاملي: بسم الله الرحمن الرحيم، بحث ما اين بود شعارهايي که امام حسين دارد خصوصيتهايي دارد که اولين خصوصيت اين شعارها، اين است که شعارها، شعارهاي جهاني است و براي بشريت است و براي طايفهي خاص نيست و طايفهگري در کار نيست. چون براي بشريت است و بشريت در هر دوره حضور دارد، لذا اين شعارها در هر دوره زنده هستند. اين شعارها ابديت دارند و تاريخ را پر کردند. آ ميرزا اسماعيل دولابي(ره) ميگفت: امام حسين دنيا را پر کرده است. اين يک محمل عرفاني دارد. اين است که حضرت فرمود: «نحن والله الاسماء الحسني» خداوند فرمود: مرا با اسماء حسني صدا بزنيد، امام صادق فرمود: «نحن والله الاسماء الحسني» ما اسماء حسني خدا هستيم. در دعا ميخوانيد «اللهم اني اسألک باسمائک التي ملأت ارکان کل شيء» اسماء خدا ارکان همه چيز را پر کرده است. هرجا نگاه کني قيوميت است. هرجا نگاه کني ربوبيت است، هرجا را نگاه کني مالکيت است. آنوقت اهلبيت هم همينطور هستند. «فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَكَ وَ أَرْضَكَ حَتَّى ظَهَرَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ» خدايا سماء و ارض را با اينها پر کردي. در نتيجه توحيد ظاهر شده است.
ما يک بحثي را اينجا داريم که اين شعارها اولاً ابديت دارد و نميشود اينها را از بين برد همچنان که قرآن را نميشود از بين برد چون «لن يفترقا» هستند. حضرت زينب(س) به يزيد گفت: «فكد كيدك، و اسع سعيك، و ناصب جهدك، فو اللَّه لا تمحو ذكرنا، و لا تميت وحينا» هرکاري از دستت ميآيد بکن. نميتواني وحي و ذکر ما را از بين ببري. رمز ابديت اين است که انسان ينفع الناس باشد، «وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْض» اگر ينفع الناس شدي، ميماني. رمز ماندگاري همين است و الا زمان همه چيز را از بين ميبرد. در اينجا دو مطلب مهم را بگويم.
اولين مطلب اين است که اولاً چون امام حرفهايش براي بشريت است و جهاني است. لذا امام عامل وحدت بين تمام ابناء بشر است. چون امام براي بشريت است و حرفهايش گمشده بشريت است لذا امام، امام با تعريفي که تعريف حقيقي است. در صدر اسلام خيال کردند امام کسي که لشگر را جمع کند و جايي ديگر ببرد، زکات جمع کند بياورد، گفتند: فلاني ميتواند اين کار را انجام بدهد. خواجه طوسي ميگويد: «الامامة رياسة عامة في امور الدين و الدنيا» علي بن موسي الرضا درباره امام فرمود: «لا تناله ايدي المتوهمين» دست انسانهاي متوهم به آنجا نميرسد، از بس شأن امام بالاست. امام با اين معنا که قرار هست مرجعيت علمي دين را به عهده داشته باشد، اين عامل وحدت بين تمام ابناء بشر است. چون حرفي که ميگويد، اين حرف گمشده بشريت است. به اين مطلب تصريح شده است. يکي از متون بسيار قديمي ما که تصريح کرده امام عامل وحدت بين ابناء بشر است، خطبه حضرت زهراست. «و جعل امامتنا أماناً من الفرقه و نظاماً للملة» خدا امامت ما را قرار داده، تا بشر در دنيا، وحدت داشته باشند و خانواده واحد جهاني تشکيل بدهند. نظريه خانواده واحد جهاني از طرف دين ما مطرح شده است. بشر در کره خاکي يک خانواده را تشکيل ميدهد. بزرگ خانواده خود خداست و عامل برتري ينفع الناس بودن است. هرکس انفع است پيش بزرگ خانواده احب است. براي همين امام حسين اين شعارهايي که دارد ميتواند در زمان ما تمام ابناء بشر را زير يک پرچم جمع کند لذا راهپيمايي اربعين اين قابليت را دارد که يک ظرفيت جهاني است براي انسانها. قابليت دارد يک راهپيمايي شود بر عليه اين قدرت اهريمني که مثل اختاپوس بر بشريت مسلط شده است.
دنيا تشنه اين اعتراض جهاني است بر عليه اين تفرعن. رفته رفته به اين سمت ميرود راهپيمايي اربعين، از اديان ديگر ميديدند که شعارهايي که هست نه فقط براي شيعه است، چيزهايي است که گمشده آنها هم هست و اين ظرفيت فقط در شعارهاي امام حسين است، لذا سرويسهاي جاسوسي تلاش ميکنند به نحوي اين راهپيمايي را به طايفه گري تبديل کنند. تفرقه درست ميکنند و بين شيعه و سني اختلاف ايجاد ميکنند و تبديل به يک راهپيمايي در محدوده بسيار تنگ، در حالي که افق فکر أباعبدالله خيلي بالاست. يک شعار حضرت لزوم رهبريت صالح است. يعني شما بايد آخرين هزينه را پرداخت کني تا صالحترين انسان توليت جامعه را بر عهده بگيرد. درد اصلي روزگار ما زمامداران خودسر و مستبد هستند. اينها هستند که دنيا را به اين اوضاع انداختند. الآن دنيا در آتش يک حاکم جائر ميسوزد. حضرت أباعبدالله شعارش اين است که حاکم جائر حق توليت بر انسانها را ندارد. همين شعار را اگر جا بياندازيم. الآن ميبينيد يک طاغوت و حاکم جائر بر دنيا مسلط شده که به هيچ حرمتي احترام قائل نيست. يک نظام ارباب و رعيتي درست کرده است. يک نظام «الحق لمن غلب» درست کرده است. حق براي کسي است که غالب است. چون من غالب هستم در نتيجه به هر نحوي بخواهم دنيا را مديريت ميکنم. با نظام «الکيل بمکيالين» يعني با معيار دوگانه دنيا را اداره ميکند با حق ويژه دنيا را اداره ميکند. با درجه بندي انسانها دنيا را اداره ميکند. بشريت را وجه المصالحه کرده است. چهارصد هزار نفر را در سوريه کشتند. به هر جنايتي دست ميزنند. با صراحت ميگويند: ملتها حق حاکميت ملي ندارند و دنيا مثل قطار است. وزير اسبقشان گفت: دنيا مثل قطاري است که ما بايد تعيين کنيم اين قطار به کدام سمت برود. يعني تمام خصوصيتها يک حاکم جائري که در اوج جور قرار دارد. حکومتهاي مشروع را به راحتي سرنگون ميکنند و با وقاهت ميگويند: مشروعيت حکومتها به رأي که از صندوق بيرون ميآيد نيست، با سمت و سوي بين المللي است که آيا موالي اسرائيل هست يا نيست؟ وقتي رأيي که از صندوق بيرون ميآيد اعتبار نداشته باشد، يعني شعارهاي دموکراسي همه الکي است. يعني انکار نقش ملتها! يعني در روزگار ما چنان نقش ملتها هدر شده است. اينها براي نهادهاي بين المللي اعتبار قائل نيستند.
جناب سيد حسن نصر الله گفت: «نحن ابناء الحسين» در برابر اين قدرت اهريمني بايستي، فقط و فقط با يک فرهنگ عاشورايي مقدور است. با مثل يزيد کار دارد. الآن تمام امتها مخصوصاً امت اسلامي تشنه همين فرهنگ هستند. يک فلسطيني گفته است که حق ما که ضايع ميشود، چون فکر حسين در ملت عرب، آن فکر عاشورايي نيست. ولي من عرض ميکنم اين اشتباه کرده است. بلکه کل دنيا که به بردهداري مدرن افتادند به فکر أباعبدالله الحسين احتياج دارند و لذا الآن چون فرهنگ عاشورايي لازم است، ما در برابر اين حاکم جائر قرار بگيريم، غير از ايران اسلامي و ملت ما هيچکس نتوانسته در برابر اينها بايستد. انقلاب اسلامي بزرگترين لبيک به استنصار حضرت أباعبدالله الحسين است. تنها شخصيتي که زيارتنامهاش لبيک دارد امام حسين است. «لبيک يا داعي الله، إِنْ كَانَ لَمْ يُجِبْكَ بَدَنِي عِنْدَ اسْتِغَاثَتِكَ وَ لِسَانِي عِنْدَ اسْتِنْصَارِكَ- فَقَدْ أَجَابَكَ قَلْبِي وَ سَمْعِي» يا أباعبدالله اگر آن زمان نبودم به تو لبيک بگويم، الآن با تمام وجودم لبيک ميگويم. الآن امکان لبيک هست، به کدام اردوگاه وارد شويم تا دين خود را به امام حسين ادا کنيم. هرکس ما را دوست دارد «من أحبّنا فليعمل بعَمَلنا»
مطلب دوم آنقدر مهم است، دوست دارم اين بحث در محافل علمي باز شود. شعار امام حسين که جهاني است اول مطلب اين بود که ابدي است، در تمام دوران هست و زنده است و سوژه اصلي براي بشريت است و بشريت احتياج به اين فرهنگ دارد تا کرامت و استقلال او حفظ شود و در اين دنيا بهشت درست شود. قرار است بهشت از اينجا شروع شود.
از ره خلق خوب و سيرت زشت *** هفت دوزخ تويي و هشت بهشت
مطلب دوم که من از جهاني بودن اين شعار استفاده ميکنم آنقدر مهم است. اين است که حالا که شعار امام حسين جهاني است بايد مناسک عزاداري امام حسين هم جهاني باشد. يعني بايد مقبول و معقول جهانيان باشد. دو مطلب رکن است. 1- شعارها جهاني است پس مناسک هم بايد جهاني باشد. شما حق نداري کاري بکني که من شيعه سخره دنيا شوم. 2- حالا که امام حسين بيت الغزلش مبارزه با حاکميت جائر است، مناسک ما بايد سنخيت با مبارزه با حاکم جائر داشته باشد. اين دو مطلب را با آب طلا بنويسد کم است. حالا که شعار جهاني است پس عزاداري که ميکنيم بايد جهاني باشد. دنيا بايد به ما ملحق شوند و براي امام حسين عزا بگيرند. عزا بيعت با امام حسين است. عزاداري هم دردي با امام حسين است. عزاداري دست گذاشتن در دست امام حسين است. شما حق نداريد مناسکي درست کنيد که اين مناسک هيچ سنخيتي با آن شعارهاي جهاني ندارد. مناسک بايد طوري باشد که کسي از عقلا استبعاد نکند. اين حرف درست نيست شما بگوييد: آقا کار ما عشق است! لازم نيست مقبول ديگران باشد. پناه بر خدا! در اين صورت آبروي معصوم و مذهب را ريختيم.
امام صادق در سفر به اطرافيان خود گفت: چرا آبروي مرا ميريزيد. يک مردي بلند شد و گفت: پناه بر خدا! گفت: اتفاقاً يکي از کساني که آبروي مرا ميريزد تو هستي. گفت: براي چه؟ حضرت فرمود: از مکه که با کاروان آمديم، يک پيرمردي چقدر التماس کرد که پاهاي من آفت دارد نميتوانم راه بروم، مرا يک خرده سوار مرکبت کن، صورتت را کج کردي و آبروي مرا ريختي! يعني ما حق نداريم بي اعتنا باشيم به اوضاع جامعه و اقشاري که شکننده هستند. اگر عزاداري اينطور شود که بگوييد: عشق است، من آزاد هستم! اين منسوب به معصوم است، آبروي معصوم را بريزي و بگويي عشق است. در مناسک سه مطلب بايد رعايت شود. اول اينکه مناسک عزاداري بايد مثل شعارهاي امام حسين باشد. يعني وصف مقبوليت و معقوليت داشته باشد. در دنيا در هر نقطه بگويي، ميبيني مردم تشنه هستند. امام حسين براي بشريت است نه براي شيعه.
يکوقتي در يک منطقه اهل سنت برنامه اجرا ميکردم، ولادت امام رضا بود. مداح هم مداحي ميکرد و ميگفت: رضاي ما رضاي ما! بعد از مجلس يکي از بزرگان اهل سنت اعتراض کرد و گفت: امام رضا براي هم ماست! تمام ائمه براي بشريت هستند نه براي شيعه! «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» (ابراهيم/37) حضرت ابراهيم گفت: خدايا من از تو نسلي براي خودم ميخواهم که براي تمام ابناء بشر دلبري کنم. امام صادق فرمود: دعاي ابراهيم مستجاب شد، ما، ما شديم! دومين مطلب اين است که مناسک بايد متناسب با هدف امام حسين باشد. چه هدفي داشته، ما مناسک را براي چه جعل ميکنيم؟ ميخواهيم نصرت امام حسين را داشته باشيم. يعني نماد مبارزه باشد. با رهبريت ناصلح، مناسک ما بايد نماد مبارزه با يزيديان و طاغوت زمان باشد. اين مناسک است. متأسفانه وضع مناسک عزاداري ما اينطور نيست. پيام ندارد، تداعي ندارد و گاهي بهاي بسيار عظيمي ما پرداخت ميکنيم. بهانه خيلي بزرگي دست دشمنان ميدهيم. وهابيت به ما که حمله ميکند فقط با کار جهال شيعه است، به اصول شيعه وارد نميشود. شواظ شيعه، مرا ميخواهي معرفي کني با شواظم معرفي نکن. چون من هم تو را با شواظت معرفي کنم خود
ت بازنده ميشوي.
کتاب «آتش تأويل در خرمن تنزيل» يک بخشاش به اين برميگردد که چرا ما را با شواذ ما معرفي کردي، ما را با امام خودمان اميرالمؤمنين معرفي کن. شواذ يعني انسانهاي نادري که در يک مذهبي درست ميشود و در هر مذهبي هست. الآن شما کلمه شيعه را انگليسي بنويسيد، وقتي جستجو ميکنيد، تصوير را بزنيد، اول چيزي که ميآيد که عمداً کردند کار خاصي از شيعه را نشان ميدهند و به دنيا ميگويند: شيعه يعني اين! اين کار را کردند که اگر کسي در صدد تحقيق از اهلبيت شد، ببيند مسأله همين است و اين خيلي مهم است. اينکه مناسک عزاداري بايد مناسب با جهاني بودن شعارهاي امام حسين باشد بسيار مهم و ضروري است. اگر در اين باب بتوانيم اصلاح شايسته انجام بدهيم، غوغا شده است. يعني واقعاً يک خدمت عظيمي به مکتب اهلبيت و مدرسه اهلبيت شده است.
شريعتي: ديگر کم کم داريم به روزهاي اربعين نزديک ميشويم. امسال محروم هستيم، دل خيليها پر ميکشد براي زيارت اربعين، انشاءالله راه اربعين و زيارت باز شود. اين محروميت را چطور ميشود جبران کرد؟
حاج آقاي عاملي:
گر در يمني و با مني پيش مني *** گر پيش مني و بي مني، در يمني
من با تو چنانم اي نگار خُتني *** کاندر غلطم که من تو ام يا تو مني
ما هميشه بايد در کربلا باشيم. البته اين راهپيمايي چون شعار جهاني است و نشاط حيات اجتماعي دين است نه فقط شيعه، از آن جهت اهميت دارد. ولي انسان عاشق مگر ميشود از امام حسين جدا شود. شب تاسوعا مگر توانستند از امام حسين جدا شوند؟ هرچه گفت: برويد، کسي نرفت و جدا نشدند. خالصها جدا نميشوند، دو هزار نفر سر امام حسين جمع بودند. چند بار گفته برويد من شهيد ميشوم، سر شما کلاه نگذارم. من شفاف هستم. فوج فوج رفتند، در يک منزل که مفصل رفتند از يکي از اساتيد شنيدم که گويي حضرت زينب فرمود: آقاجان چرا اينها را مرخص کردي رفتند؟ گفت: براي اينکه اگر ميماندند جلوتر از لشگر عمر سعد مرا غارت ميکردند. اردوي امام حسين خالص بود و خالص هيچوقت از حسين جدا نميشود.
شريعتي:
بوي شش گوشه ميدهد اين آه *** قبره في قلوب من والاه
انشاءالله دلمان از محبت و عشق به سيدالشهداء سرشار شود. امروز صفحه 540 قرآن کريم آيات 19 تا 24 سوره مبارکه حديد را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ «19» اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ «20» سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ «21» ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ «22» لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ «23» الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَ مَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ»
ترجمه آيات: و كسانى كه به خدا و پيامبرانش ايمان آوردهاند، آنان همان كسانى هستند كه سر تا پا صداقتند و نزد پروردگارشان گواهانند، پاداش و نورشان را دارند و كسانى كه كفر ورزيدند و آيات ما را تكذيب كردند، آنان اصحاب دوزخند. بدانيد كه زندگانى پستِ دنيا، چيزى جز بازى و سرگرمى و زينتطلبى و فخر فروشى در ميان خود و افزونطلبى بر همديگر در اموال و فرزندان نيست، همانند بارانى كه گياه آن، كشاورزان را به شگفتى وا دارد، سپس خشك شود و آن را زرد بينى، سپس كاه شود و در آخرت، عذابى شديد (براى گنهكاران) و مغفرت و رضوانى (براى اطاعتكنندگان) از جانب خداوند است و زندگانى دنيا جز كالاى فريبنده نيست. از هم سبقت بگيريد و براى رسيدن به مغفرتى از پروردگارتان و بهشتى كه پهنايش همچون پهناى آسمان و زمين است و براى كسانى آماده شده كه به خدا و پيامبرانش ايمان دارند، اين فضل خداست، به هر كه بخواهد مىدهد و خداوند صاحب فضل و فزون بخشى بزرگ است. هيچ مصيبتى در زمين و نه در جسم و جانتان به شما نرسد، مگر آن كه پيش از آنكه آن را پديد آوريم در لوحى ثبت است، همانا اين امر بر خداوند آسان است. تا بر آنچه از دست داديد، تأسف نخوريد و به آنچه به شما داده شد، (سرمستانه) شادمانى نكنيد و خداوند هيچ متكبر فخرفروشى را دوست ندارد. آنان كه بخل مىورزند و مردم را به بخل ورزيدن فرمان مىدهند و هر كس (از انفاق و قرض) روىگرداند، پس بىشك خداوند خود بىنياز و ستوده است.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد، اين هفته قرار است در مورد پيران جوان حادثه کربلا و نهضت سيدالشهداء صحبت کنيم. در مورد جناب حبيب بن مظاهر بشنويم.
حاج آقاي عاملي: در سوره حديد آيه 20 خداي متعال براي حيات دنيوي مثل زده است، خداي متعال بارها در قرآن از مثل و تشبيه استفاده کرده است. در رساندن مطلب مَثل بسيار ابلغ است. خداي متعال در آيه «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا» اول مراحل زندگي را ميگويد بسيار فصيح، يک مرحله «لَعِبٌ» بازي است. «وَ لَهْوٌ» سرگرمي است. «وَ زِينَةٌ» يک مرحله دنبال زينت است که دو ساعت جلوي آينه بايستد و به خودش برسد. يک مرحله «وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ» تفاخر است. فلان کشور ويلا داريم، پنج سال يکبار هم نميرود. «وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ» يک مرحله تکاثر اموال است. «كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ» مثل اين دنيا مثل باراني است که اول نازل ميشود طرف اسفند ماه و بهار، اهل زراعت خيلي خوششان ميآيد که زمين عجب رويشي دارد، «ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا» اما اين درخت نيست، گياه است. گياه نميشود دائمي باشد و بايد خشک شود و اسير باد شود. «ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً» حطام شد، «وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ» يکباره از مثل بيرون آمد و وارد عالم عيني شد. غير از گناه کسي نتوانست اينطور حرف بزند. اهل فصاحت ميدانند چه ميگويم. مثل را بريد و از آنجا وارد شد به آن مقطع از مَثل که مطابق با واقع است و به واقعه وارد شد. «وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ» يا عذاب آخرت در انتظارش است و يا مغفرت در انتظارش است. عصاره زندگي ما هرطور زندگي ميکنيم، همانطور ميميريم. و هرطور بميريم همانطور در محشر وارد ميشويم. «وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ» در آخرت يک مقام، مقام رضوان من الله است اما اين دنيا گذرگاه است و هرچه تلاش کني اينجا را يکطور براي خودت ابدي کني، نميتواني. طوري که رونق ابدي داشته باشد، نميشود. همه چيز از دست ميرود. «و ما المال و الاهلونَ الا وديعه و لا بُدَّ يوماً أن تُرَّد الودائع» همه چيز وديعه است. صحت و سلامتي…
گل رويت بپژمرد آخر *** وين طراوت در او نماند باز
«إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ» در هر لحظه از ما برداشته ميشود، لحظات خاص بر عمر انسان معين است و هي برداشته ميشود. مثل يخي که ذوب ميشود. اگر ميخواهي ضرر نکني، «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا و عملوا الصالحات» ايمان داشته باشي که يک قدرت حکيمانه اين عالم را اداره ميکند و عمل صالح داشته باشي، فردا گفتند: هشتاد سال چه کردي؟ يک چيز قابل دفاع داري يا ميگويي هشتاد سال خوردم يا جنايت کردم! آنقدر قرآن تأکيد دارد به ما بفهماند، منزلي از منازل شماست. ما بايد شش منزل را طي کنيم. بعد از اين منزل که هستيم، که منزل چهارم است، بعد از اين بزرخ و بعد از برزخ، ابديت است. ما راه طي ميکنيم. آقاي بروجردي ميگفت: من آنم که رستم بود پهلوان! بعد از مرگ صفرهاي بانک ميشود صفت متعلق موصوف، رستم پهلوان است به شما چه ربطي دارد؟
يک خان بوده ميگويد: در روستا، من که طفل بودم، مردم روستا سه طايفه بودند. يکي ما بچهها بوديم، يکي ميانسالها بودند که کار ميکردند و طايفه سوم پيرمردها بودند که جلوي قهوهخانه مقابل آفتاب مينشستند. من خيال ميکردم دنيا هميشه اينطور ميماند. بعدها ديدم اينطور نيست و تمام کساني که متوجه حقيقت دنيا شدند، عاقبت بخير شدند. چرا؟ چون در تمام کارهايشان تلاش کردند سبقه ابديت کارشان داشته باشد، يک توشه مهم و زاد مبلغ، توشهاي که انسان را از عقبات رد کند. اين بزرگترين عنايت و لطف خداست که به کسي متوجه کند اينجا گذرگاه است. «وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى» (اعلي/17) امروز يک فردايي دارد و فردا اثاثيه نياز دارد. يک کسي محضر اميرالمؤمنين آمد و گفت: آقاجان من اينجا چيزي از اثاثيه نميبينم. شما اثاثيه نداريد!؟ گفت: ما اثاثيه را پيش پيش فرستاديم.
تا رسد دستت به خود شو کارگر *** چون فتي از کار خواهي زد به سر
انشاءالله بتوانيم با اين آيات محرميت داشته باشيم. يک کسي ترجمهاش را ميفهمد. «لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» بايد طهارت داشته باشي.
در مورد حبيب بن مظاهر بگويم، اين بزرگوار 75 سال داشت. از اصحاب رسول خدا بود و محضر چهار معصوم را درک کرده است. از قبيله بني اسد بود و حافظ کل قرآن بود. وقتي امام حسين بالاي سرش آمد، فرمود: تو هر شب يکبار قرآن را ختم ميکردي. بصيرت فوق العاده داشت. در جنگهاي اميرالمؤمنين حاضر بود و علم خوبي داشت، در تفسير، فقه، حديث، ادبيات، فن جدل و مجادله و مناظره تبحُّر داشت. يک نامه با مسلم بن عوسجه به امام حسين نوشت، مسلم به کوفه آمد. وقتي اهل کوفه خيانت کردند، اينها پنهان شدند که ابن زياد اينها را نگيرد و از کوفه فرار کردند. شبها به طرف امام حسين ميرفتند و روزها در بيابان پنهان ميشدند تا خودشان را به امام حسين رساندند. چه سعادتي پيدا شد براي اينها، براي حبيب امان نامه آمد، چون جز اصحاب رسول خدا بود. پول هنگفتي به او پيشنهاد کردند ولي نپذيرفت. گفت: من فردا عذري ندارم در محضر آقا رسول الله که بگويم: فرزندت را در برابر چشمان من شهيد کردند و من تماشا کردم؟ اميرالمؤمنين به ايشان علم منايا و بلايا را ياد داده بود. حضرت به يک عده خاصي گفته بود که تو چگونه شهيد ميشوي. وهابي ميگويد: «لا يعلم الغيب الا الله» بله، «لا يعلم الغيب الا الله إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ» خدا به پيغمبرش ياد داد و پيغمبر هم فقط به علي ياد داد. اين تابلو نيست؟ پيغمبر فرمود: من شما را ترک ميکنم در حالي که راهي که براي شما مشخص کردم، مثل آفتاب است. «ليلها کَنَهارُها» شبش مثل روزش است. اين بزرگوار يک گفتگويي با ميثم تمار دارد، ميثم به او ميگويد چطور شهيد ميشوي و اين هم ميگويد چطور شهيد ميشوي. اينها چه ظرفيتي داشتند و اميرالمؤمنين که ايشان را جزء شرطة الخميس کرده بود. در کربلا هرکس جسارت ميکرد حبيب جلو ميرفت و خيلي غيور بود.
امام حسين بالاي سر هر شهيد ميرفت ولي با حبيب ميرفت. لذا وقتي مسلم بن عوسجه حالت احتضار بود، امام حسين با حبيب آمد. وقتي مسلم بن عوسجه در کربلا بود، امام حسين حبيب را آورد که شايد براي خانمش يک مطلبي داشته باشد و حياء کند به امام حسين بگويد. مسلم بن عوسجه با دستش دامن امام حسين را گرفت و به حبيب گفت: سفارشم سفارش امام حسين است. آقا رسول الله يکوقتي در کوچه طفلي را اينقدر نوازش کرد، گفتند: چرا اينقدر او را نوازش ميکني؟ گفت: براي اينکه اين طفل به حسين من کمک ميکند. آقا رسول الله ديد طفلي است که در کوچه دنبال حسين راه ميرود. حسين هرجا ميرود خاک پاي حسين را برميدارد و به سرش ميريزد. نشست و او را نوازش کرد، گفتند: يا رسول الله چرا اين کار را کردي؟ گفت: حسين مرا کمک ميکند. مرحوم شيخ جعفر شوشتري ميگويد: من ميگويم اين حبيب بوده است. يکي هم زهير است که در کوچه اين کار را ميکرد و گفت: يک روزي اين فرزندم را کمک ميکند. يا رسول الله به تو شکايت ميکنيم از اين مصيبتي که براي حسينت درست کردند!
شريعتي: «اللهم ارزقنا شفاعة الحسين يوم الورود» دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي عاملي: از خداوند ميخواهم ما را از اهلبيت در دنيا و آخرت جدا نکند و شفاعت آنها را نصيب ما بکند و با وساطت فيض آنها تنها کشوري که توانسته با فرهنگ عاشورايي در مقابل اين قدرتهاي اهريمني بايستد، خداي متعال را قسم ميدهم که در اين لحظه اگر به آن قسم، قسم بدهم دعا برنميگردد، با عنايت خاصه تمام مشکلات کشور و ملت ما را حل بفرمايد و بالاترين نعمت يعني نعمت رهبريت، با عنايات خاص خود مصون و محفوظ از تمام بليات بدارد و طول عمر با برکت و با عزت مرحمت بفرمايد.
شريعتي:
سرها رسيد از پي هم مثل سيب سرخ *** اول سري که رفت به کوفه حبيب بود
گودال قتلگاه پر از بوي سيب بود *** تنهاتر از مسيح کسي بر صليب بود
«و الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»
فایل تصویری این برنامه
فایل صوتی این برنامه