جستجو
جستجو
تغییر سایز-+=

سمت خدا | سفر معنوی و همراهی با شعارهای کربلا(5)

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سفر معنوي و همراهي با شعارهاي کربلا
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عاملي
تاريخ پخش: 20-06-99
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سلام مي‌کنم به همه دوستان عزيزم، بينندگان خوب و نازنين‌مان، به سمت خداي امروز خوش آمديد. انشاءالله هرجا هستيد تنتان سالم و قلبتان سليم باشد. حاج آقاي عاملي سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عاملي: عرض ادب و احترام دارم خدمت حضرتعالي و همه مردم عزيز، از خداي متعال آرزوي موفقيت عزيزان را دارم، از خداي متعال آرامش و آسايش، حسن عاقبت و توفيق طاعت، عبوديت و مناجات و خلوت و انس با خدا را براي عزيزان آرزومندم. رفع مشکلات و عزت و اقتدار کشورمان را مي‌خواهم. معضلات اقتصادي مملکت ما با عنايت خاص خداوندي انشاءالله برطرف شود، فضاي سالم تربيتي را انشاءالله خداي متعال نصيب همه خانواده‌ها کند. پدر و مادرها موفق به اداي دين پدري و مادري نسبت به فرزندان باشند و فرزندان ما جزء حسنات بزرگ زندگي ما باشند.
شريعتي: انشاءالله، شعارهاي سيدالشهداء در قيام کربلا موضوع بحث ماست، ادامه بحث شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي عاملي: بهترين تابلو براي بررسي شخصيت نهضت‌ها و حرکت‌ها و افراد شعارهاي آنهاست، کربلا سراسر شعارهايي است که از زبان مبارک حضرت أبي عبدالله خارج شده مطرح فرمودند و اين شعارها نشان حقيقت فکر حضرت و نهضت حضرت است. من در مورد خصوصيت اين شعار بحث کنم که اين شعارها خصوصيتي دارد. خصوصيت اول اين است که اينها همه گمشده بشريت است براي بشريت است همچنان که امام حسين براي بشريت است. آنها الگوهاي جاودانه و ابدي براي بشريت هستند و مظاهر تربيتي خدا هستند و مظهر عنايات تربيتي خدا بر بشر هستند و مظهر غيرت بر بشريت از طرف خدا بر بشريت هستند. مظهر محبت خدا بر بشريت هستند. بنابراين حرف‌هايي که مي‌زنند براي بشريت است و شعارهاي جهاني و بين المللي است و طايفه گري در آن نيست. امام حسين با اين شعارها به جنگ زمان آمده است. زمان همه چيز را نابود مي‌کند. بعضي بناها و اثرهاي هنري به جنگ زمان آمدند و بعضي انسان‌ها هم همينطور هستند. اکثريت انسان‌ها فراموش مي‌شوند ولي بعضي شخصيت‌ها براي تمام ادوار تاريخ بشري هستند و امام حسين جزء آنهاست. خدا رمز ابديت و جاودانگي را به ما ياد داده است. اگر مي‌خواهيد ابدي باشيد و فراموش نشويد، هميشه مردم کنار سفره شما باشند. بايد ينفع الناس باشيد. قرآن ينفع الناس است و اهل‌بيت ينفع الناس هستند. تا پيغمبر فرمود: کتاب و عترت من لا يفترقا هستند، از هم جدا نمي‌شوند. قرآن هر وصفي دارد اهل‌بيت هم دارد. بنابراين امام حسين جاودانه است. با اين شعارها جاودانه است. حضرت ابراهيم کعبه را که درست کرد فهميد انسان‌هاي دزد و بيگانه و نامحرم در اطراف اين خانه مي‌آيند و حج را مي‌دزدند، لذا به خداي متعال عرض کرد در کنار اين خانه فرهنگي من انسان کامل مي‌خواهم، انسان کامل نباشد سنگ به چه درد مي‌خورد؟ از طرفي هم من از تو نسلي مي‌خواهم که دلها را با خود ببرد، در تاريخ چه کساني اينطور بودند؟ لذا امام صادق فرمود: ما دعوت ابراهيم هستيم. اينها تهوي اليهم بودند با همين افکارشان، يعني همين حديث را ببينيد چه تابلوي خوبي است. «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي‏ إِلَيْهِمْ‏» (ابراهيم/37) آقا رسول الله از آن تابلوها آنقدر خوب گذاشته که فرمود: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهليه» هرکس امام زمان خودش را نشناسد و بيعت نکند، مرگش مرگ جاهليت است. يعني توحيد و نبوت و قرآن و احکام و عقايد ندارد. کدام حاکم است ما با او بيعت نکنيم در زمان خودمان، مات ميتته جاهليه باشد؟ صدام است و قذافي است؟ خيلي زرنگي کرده ابن تيميه و فهميده اين حديث همه چيز را تمام کرده و گفته اين جعلي است. اين حرف درست نيست در حالي که به تواتر در منابع عامه نقل شده است. «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي‏ إِلَيْهِمْ‏» بخاطر اين است که حرف‌هاي آنها اينطور است. يعني آثاري که از طرف غير مسلمان‌ها چاپ شده در بررسي شخصيت اهل‌بيت نشان مي‌دهد گمشده‌هاي بشريت اين شخصيت‌ها هستند. نه تنها أباعبدالله الحسين بلکه چهارده معصوم حرکاتشان را نگاه کنيد و حرف‌هايشان را ببينيد همه براي بشريت است. براي دعواي شيعه و سني امام حسين کربلا نيامده است. براي ايجاد اختلاف بين امت کربلا نيامده است. هرکس اين فکر را دارد بيگانه با امام حسين است. خائن به اهل‌بيت است. در مکتب اهل‌بيت مسأله ايجاد اختلاف نيست.
هر سيره‌اي که از آنها بگيريد و به هرکس بگوييد از آن طرف دنيا بيايد، بگويد: ما دنبال همين هستيم، اميرالمؤمنين وارد بيت المال مي‌شد، مي‌فرمود: خدايا شاهد باش، هرطور وارد شدم همانطور خارج شدم. دنيا دنبال همين است. يک کسي رئيس جمهور شود، هرطور وارد شده همانطور خارج شود. يک کسي امام جمعه شود، هرطور وارد شده همانطور خارج شود. يعني وقتي چنين سيره‌اي داشت همه دلداده مي‌شوند. جاذبه‌هايي که اميرالمؤمنين داشته در طول تاريخ ديده نشده جاذبه‌اي که اميرالمؤمنين در اصحاب خودش داشت، بعداً که اينها را مي‌کشتند، اگر مي‌گفتند: برو علي را نفرين کن، با اينکه شرعاً مجاز بود. براي اينکه تقيه کند مي‌شود ولي نکردند. مي‌ديد در خوشي‌ها در آخر صف است و در سختي‌ها در اول صف است. آقا رسول الله در سختي‌ها در صف اول بود. اميرالمؤمنين فرمود: وقتي جنگ داغ مي‌شد همه پشت پيغمبر جمع مي‌شد و در تقسيم اراضي مدينه در آخر صف بود. آخر سر جبرئيل نازل شد و گفت: يا رسول الله زمين‌ها را تقسيم کردي ولي براي زهرا چيزي ندادي؟ اين حق زهراست که مادرش همه املاک را داد تا چند کيسه گندم بخرد براي شعب ابي طالب، اين باعث مي‌شود وقتي وضو بگيرد قطرات آب رويش دعوا کنند. وقتي در منا سر مبارکش را حلق کرد، تمام موها را اصحاب تبرک بردند.
آقا رسول الله غوغا کرده بود، اصحاب حضرت ديوانه وار عاشق حضرت بودند. خدايا هرطور وارد بيت‌المال شدم همانطور خارج شدم، حضرت وارد بيت المال مي‌شدند، تقسيم مي‌کردند و دو رکعت نماز مي‌خواندند و مي‌فرمودند: خدايا تو شاهد باش، من هرطور وارد شدم همانطور خارج شدم. براي اهل کوفه خطبه خواند و فرمود: تمام دارايي من شتر و شمشير من است و لباس من که همسرم براي من دوخته و فردا که اينجا را ترک مي‌کنم، اگر بيشتر از اين بردم، خائن به شما هستم. آيا غير از اين گمشده بشريت است؟ وقتي که طلحه و زبير گفتند: اين چيست براي ما سه درهم تعيين کردي؟ ما سابقه داريم، قرابت داريم، فرمود: برداشت من با خادم بيت المال يکي است. او سه درهم و من سه درهم. يک والي بگويد: من با خادم حقوقم يکي است. اميرالمؤمنين کاري کرد که ناله اکثر اينها درآمد. حضرت يک مشت خاک برداشت و گفت: من بين اين مشت خاک با اين خاک تفاوتي نمي‌بينم. عبدالله دامادش گفت: در علوفه حيوانم ماندم. عقيل صدايش درآمد. چه کسي مي‌تواند عُلقه‌هاي شديد عاطفي را قطع کند و به اين درجه از حُريت برسد، شرطه الخميس را شلاق زد. نجاشي را شلاق زد. دست خادمش را بريد و کف دستش گذاشت و گفت: برو، خودش را با پايين‌ترين فرد جامعه تطبيق مي‌کرد. مي‌گفت: «انّ‏ اللّه‏ فَرَض‏ على‏ ائمة العدل ان يُقدّروا انفسهم بِضعَفَةِ الناس» خدا بر ائمه عدل واجب کرده است. امامان عادل خودشان را با ضعفة الناس تنظيم کنند تا فقر پدر فقير را درنياورد. نبايد ارتفاع خانه من از خانه رعيت بالاتر باشد. اين گمشده است يا نه؟ خدا شرط کرد با ائمه که شما را به امامت انتخاب مي‌کنم، هرجا ماده امامت در قرآن هست خدا به خودش نسبت مي‌دهد. «جَعَلْناهُمْ‏ أَئِمَّة»، «إِنِّي جاعِلُكَ‏ لِلنَّاسِ‏ إِماما» (بقره/124) حضرت موسي که مي‌خواست امام تعيين کند گفت: خدايا اين را بعد از من امام کن. خدا نگفت: خواهش مي‌کنم، خودت پيغمبر اولوالعزم هستي. گفت: «قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يا مُوسى‏» (طه/36) خدا به امامت اينقدر حساس است. «لا يَنالُ‏ عَهْدِي‏ الظَّالِمِين‏» وقتي خانه نشين شده بود اراده اميرالمؤمنين که مسلط شود بر خودش که شديدترين محروميت را بر خود تحميل کند. اگر اين را باز کنيم آن زمان فهميده مي‌شود کنه اين مطلب چيست. خودت را با پايين‌ترين فرد جامعه تطبيق کني خيلي سخت است، وحشتناک است. لباس وصله دار مي‌پوشيد چون او وصله‌دار مي‌پوشد. ما اينجا هرچقدر اراده داريم در بهشت هم داريم. «يُفَجِّرُونَها تَفْجِيراً» (انسان/6) وقتي به ناموس مردم مي‌توانستي خيانت کني و نکردي، اين اراده است. وقتي به بيت المال مي‌توانستي خيانت کني، نکردي اين اراده است. وقتي از اين آقايي که سرمايه‌گذار است آمدي، از اين سرمايه‌گذار رشوه مي‌توانستي بگيري و نگرفتي، وقتي پيمانکار را آوردند، او را آوردي ولي نگفتي سهم مرا جدا کن. اگر بر شهردار نظارت داري، شهردار وقتي پيمان کار بياورد، اراده کني مي‌تواني براي خودت سهم جدا کني ولي نکردي، اين اراده در آخرت «يُفَجِّرُونَها تَفْجِيراً» مي‌شود. لذا براي خدا جاي مباهات است وقتي ببيند بنده‌اش مي‌تواند خيانت بکند و نکند. چند جا خدا مباهات مي‌کند.
يک نامحرم در کوچه خلوت مي‌آيد، پسر چشم چراني نکرد، خدا به ملائکه مباهات مي‌کند بنده مرا ببينيد! اين اراده‌ها هدر نمي‌رود. مي‌گويند: سفيه است و عقلش کار نمي‌کند. اين فرصت را از دست داد. با خدا معامله کرده است. عالم شعور دارد. متقين را ديوانه مي‌گويند. در خطبه همام است، «وَ يَقُولُ لَقَدْ خُولِطُوا» اينها عقلشان قاطي دارد، اميرالمؤمنين فرمود: «وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِيمٌ» يک امر عظيمي در ذيل اينها هست. زني از بني مخزوم دزدي کرده بود. بني مخزوم گفتند: يا رسول الله هرچه مي‌خواهي مي‌دهيم، دستش را قطع نکن. چون تا قيامت اسم بني مخزوم مخدوش مي‌شود. با ما معامله کن. در حق الناس مصلحت انديشي وجود ندارد. در جايي که خيانت کرده، اميرالمؤمنين فرمود: امکان ندارد در جايي که من هستم حد خدا ضايع شود. پيغمبر ما يک جمله فرمود، اين جمله را براي دنيا بخوانيد. فرمود: علت سقوط تمدن‌ها و حکومت‌ها اين بوده است که براي ضعفا حد را جاري مي‌گردند و براي قدرتمندان اجرا نمي‌کردند. فرمود: والله دخترم زهرا اگر اين کار را کند حد را جاري مي‌کنم. محرم کي بايد به درد ما بخورد؟ ما را با اين افکار هم سنخ بکند. آنوقت براي امام حسين لبيک گفتيم. هزار قرآن ختم کنيم اما يک سيئه از اين سيئات اجتماعي را حل کني از آن بالاتر است. قرآن براي اين است که ما قرآني شويم و قرآن در قلب و فکر و رفتار ما خودش را نشان بدهد. نمازي که حيات درونش نيست ضبط صوت است.
آقاي مدني وقتي مي‌خواستند الله اکبر بگويند، نمي‌توانستند. آخر سر گفتند: وسواس است. گفت: من وسواس نيستم. وقتي مي‌خواهم الله اکبر بگويم مي‌بينم من با اين الله اکبر سنخيت ندارم. آخر سر به وعده پناه مي‌برم و به نفس خود وعده مي‌دهم که انشاءالله خودم را هم سنخ با الله اکبر مي‌کنم و يادم مي‌افتد حرف علماي اخلاق که مي‌گويند: نفس فوراً وعده مي‌دهد ولي دير عمل مي‌کند. همه اين حرف‌ها يک سرمايه هست و خوش به حال کساني که اينها را رعايت مي‌کنند. مديريت برتر اولويت قرار دادن سوژه‌هايي است که قدرت تخريب و اصلاحش بالاست. هنر مديريتي آقا رسول الله همين است. وارد شدند به موضوعاتي که حساسيت فوق العاده دارد مثل فقر و ازدواج. جوان نبايد وقت ازدواجش بگذرد. بر همه چيز او تأثير مي‌گذارد. دنيا بايد اين را به يک اصل تبديل کند. يعني حقي که ضايع شده هزار سال هم بگذرد، باطل نمي‌شود. هيچکس مثل اميرالمؤمنين دشمن تراشي نکرد، اصلاً مصلحت سنجي نمي‌کرد. وقتي اصرار کردند بيا کارها را توليت کن، گفت: حکومت من طوري است که نه عقل شما مي‌فهمد و نه قلب شما تحمل مي‌کند. الآن هم بعضي نمي‌فهمند و مي‌گويند: چرا مصلحت سنجي نکرد! ابن ابي الحديد مي‌گويد: مايه فساد در حکومت اميرالمؤمنين اشراف بودند. به اشرار رسيدگي نکرد در نتيجه فساد درست کردند در حکومت اميرالمؤمنين، به ابن عباس مي‌گويد: «ارفع اليّ حسابک» کدام پارلمان است که به اين توانست عمل کند؟ کدام حکومت است توانسته عمل کند؟ حقوق تو معلوم است، اين ثروت از کجاست؟ ابن عباس به طائف فرار کرد. من بايد ببينم اينها را از کجا آوردي؟ گفت: اگر دست من بيافتي، مال مردم را برگردان. اگر برنگرداني، يک شمشير مي‌زنم که راست به جهنم بروي. قسم به خدا اگر حسن و حسين اينطور کنند با آنها هم همين رفتار را مي‌کنم. به ابن عباس مي‌نويسد: گرگ که لاغر باشد، يک بز يا گوسفند خوني ببيند، گرگ از خون خوشش مي‌آيد، ديگر نمي‌تواند خودش را نگهدارد و حمله مي‌کند. گفت: مال مردم را تصرف کردي، مثل گرگ لاغري که بز خوني ببيند!
ما دنبال چه هستيم؟ انقلاب اسلامي دنبال اين ارزش‌هاست. آقا رسول الله که از دنيا مي‌رفتند، نگران بودند. گفتند: يا رسول الله نگراني شما از چيست؟ فرمود: در امت من، خوي جاهلي است! يعني زير بار اين قول ثقيل نمي‌رود. اميرالمؤمنين مي‌خواست مردم را به زمان پيغمبر برگرداند. اميرالمؤمنين، در مديريت و اقدامات انساني مذهب را دخالت نمي‌داد. ديد يک نصراني گدايي مي‌کند، فرمود: چرا گدايي مي‌کند؟ گفتند: برويم نصراني است! حضرت فرمود: تا زماني که قدرت داشت از او استفاده کرديد، حالا که از کار افتاده نصراني است؟ اولين شخصي که در تاريخ تأمين اجتماعي درست کرده اميرالمؤمنين است، صندوق تأمين اجتماعي درست کرد و فرمود: از آنجا به اين نصراني رسيدگي کنيد. امام صادق از جايي رد مي‌شدند، ديدند کسي زير درخت افتاده بي حال است. گفتند: نصراني است برويم. حضرت فرمود: او تشنه است. براي هر تشنه آب بدهي ثواب دارد، اگر مسلمان بود در نمک هم با ايشان مساوات مي‌کرديم. به او رسيدگي کنيد. همه اينها را از قرآن گرفتند، «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي‏ آدَمَ» (اسراء/70) انسان به صرف اينکه انسان است حق دارد.
بايد زمينه پذيرش را فراهم کرد با سرنيزه نمي‌شود. آقا رسول الله، در فلان تاريخ علي بن حاتم کافر بود. گفت به خانه برويم. وقتي خواستند به خانه بروند، پيرزني جلوي حضرت را گرفت و آنقدر صحبت کرد، زير آفتاب داغ، تا تمام شد علي بن حاتم شهادتين گفت. گفت: چه شد؟ من حرفي با تو نزدم. گفت: تو پيغمبر هستي. من خيلي ملوک ديدم. تو پادشاه نيستي. يک پادشاهي اينقدر خودش را در اختيار پيرزن زير آفتاب داغ ظهر قرار نمي‌دهد. مذهب را دخالت ندهيم و اين خيلي تأثير دارد. در سوريه داعشي‌ها شعار مي‌دادند: العلوي الي التابوت و الدروزي الي البيروت! علوي که اشهد ان لا اله الا الله مي‌گويد بايد تابوت برود، دروزي هم هرچه دارد بايد رها کند و برود و از کشور خارج شود. چيزهايي که درست کردند و تحميل دين خدا کردند.
بنيان گذار تشکيل خانواده، پيغمبر ما هست. بعد از نماز هميشه دعا مي‌خواند «و العباد کله اخوان» مسيحي و يهودي و مسلمان با هم برادر هستند. بزرگ خانواده خداست، از اين خانواده خدا کسي را بيشتر دوست دارد که در جامعه گره باز مي‌کند و به درد مردم مي‌خورد و فکرش برکت دارد. پيغمبر ما عملاً اين را اجرا مي‌کرد. فرستاده قيصر را برادر خطاب کرد. پس اولين خصوصيت شعار امام حسين اين است که شعارها جهاني است. هر قوم و آئيني که ببيند مي‌گويد: ما دنبال همين هستيم. مسيحي و ارمني و يهودي باشد، کمونيست باشد، هيأتي از روسيه در ايران آمده بود و در عزاداري شرکت کرده بود. يک قرابت خاصي با امام حسين دارد. چيني‌ها در ايام اربعين سکوي صلواتي درست کرده بودند. قصه زندگي امام حسين را خوانده بودند، ديده بودند شخصيت آسماني است. چرا شما فقط براي اسرائيل امنيت درست کرديد و وارد خاورميانه شديد، تمام فتنه‌ها در خاورميانه براي تأمين امنيت اسرائيل است. انسان مگر درجه بندي دارد؟ يک شعار حضرت اين است که کل مظلومين عالم بايد در امنيت باشند! انشاءالله هفته‌ي آينده بحث را ادامه خواهيم داد.
شريعتي: انشاءالله زندگي ما سرشار از محبت و عشق به اهل‌بيت باشد. امروز صفحه 526 قرآن کريم از جزء 27 را تلاوت خواهيم کرد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏، وَ النَّجْمِ‏ إِذا هَوى‏ «1» ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى‏ «2» وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ «3» إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى‏ «4» عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى‏ «5» ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى‏ «6» وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى‏ «7» ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى «8» فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏ «9» فَأَوْحى‏ إِلى‏ عَبْدِهِ ما أَوْحى‏ «10» ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى‏ «11» أَ فَتُمارُونَهُ عَلى‏ ما يَرى‏ «12» وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى‏ «13» عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى‏ «14» عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى‏ «15» إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ ما يَغْشى‏ «16» ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى‏ «17» لَقَدْ رَأى‏ مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى‏ «18» أَ فَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى «19» وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى‏ «20» أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى‏ «21» تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزى‏ «22» إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى‏ «23» أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّى «24» فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولى‏ «25» وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّماواتِ لا تُغْنِي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَرْضى‏»
ترجمه آيات: به نام خداوند بخشنده مهربان‏، سوگند به ستاره، چون فرو شود. همانا يار و مصاحب شما (محمّد صلى الله عليه و آله)، نه گمراه شده و نه منحرف گشته است. و نه از روى هواى نفس سخن مى‏گويد. سخن او جز وحى كه به او نازل مى‏شود، نيست. (وحى را خداوندِ) قوى قدرت به او آموخت. (خداوندِ) صاحب صلابت كه سلطه يافت. در حالى كه او در افق برتر بود. سپس نزديك شد پس نزديك‏تر. تا جايى كه فاصله‏اش به اندازه دو كمان يا كمتر شد. پس به بنده‏اش وحى كرد، آنچه را وحى كرد. قلب، آنچه را ديد دروغ نخواند. پس آيا بر سر آنچه مى‏بيند با وى جدال مى‏كنيد؟ و همانا در نزولى ديگر او را ديد. نزد سدرة المنتهى. كه بهشتِ امن نزد آن است. آنگاه كه سدرة المنتهى را پوشاند آن (نورى) كه مى‏پوشاند. ديده منحرف نگشت و تجاوز نكرد. همانا او برخى از نشانه‏هاى بزرگ پروردگارش را ديد. آيا (بت‏هاى) لات و عزّى را ديده‏ايد؟ و منات، آن سومين بت ديگر. آيا (اين گونه مى‏پنداريد كه) پسر براى شما است و دختر براى خداوند؟ اين (تقسيم شما) تقسيمى است ناعادلانه. اين بت‏ها جز نام‏هايى بيش نيستند كه شما و پدرانتان، نام‏گذارى كرده‏ايد. خداوند هيچ گونه برهانى (بر حقانيّت آنها) نفرستاده است. (مشركان)، جز گمان و آنچه كه دلخواهشان است پيروى نمى‏كنند، در حالى كه از سوى پروردگارشان هدايت به سراغشان آمده است. آيا (مى‏پنداريد كه) انسان، به هر چه آرزو دارد مى‏رسد؟ پس آخرت و دنيا براى خداوند است. و چه بسا فرشتگانى كه در آسمان‏ها هستند، (ولى) شفاعت آنان سودى ندارد، مگر بعد از آن كه خداوند براى هر كه بخواهد و رضايت دهد، اجازه شفاعت دهد.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد و از شخصيت جناب زهير براي ما بگوييد.
حاج آقاي عاملي: آيه 26 اين سوره مي‌فرمايد: «وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّماواتِ لا تُغْنِي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَرْضى‏» چه بسيار فرشتگاني در آسمان هستند که اگر شفاعت کنند معلوم مي‌شود اهل شفاعت هستند. شفاعتشان تأثيري ندارد مگر اينکه خدا امضا کند که اين فرد شايستگي شفاعت را دارد. خداي متعال شفاعت را خودش مطرح کرده است. عنايتي تربيتي است و يک فرجي براي انسان‌هاي گنهکار است منتهي ممکن است مورد سوء استفاده قرار بگيرد. طرف بگويد: حسين دارم چه غم دارم؟ از اين جهت مطرح کرده که شفاعت براي هرکس نيست. کسي که خيانت کرده، دزدي و جنايت کرده است. زنا کار بوده و قاتل بوده، براي اينها شفاعت نيست. بايد طوري باشد که خدا راضي باشد که او شفاعت شود. و الا نه ملک مقرب و نه نبي مرسل نمي‌توانند شفاعت کنند. اگر خدا شايسته نداند شفاعت پيغمبر رد مي‌شود. آقا رسول الله فرمود: من مي‌بينم بعضي از اصحاب من به جهنم مي‌افتند و مي‌گويد: خدايا دلم مي‌سوزد از اينکه اصحاب من جهنم مي‌افتند، خداي متعال مي‌فرمايد: تو نمي‌داني اينها بعد از تو چه کردند. شفاعت حضرت نوح بر فرزندش هم رد شد. خداوند فرمود: من هيچوقت شفاعت را در مورد انسان‌هاي ظالم به کار نمي‌گيرم. بايد با خدا به نحوي تسويه حساب کني. حضرت فرمود: ولايت ما جز با طاعت خدا بدست نمي‌آيد. پيامبر ما به حضرت زهرا فرمود: خودت کار خودت را درست کن من چيزي را از تو بي نياز نمي‌کنم. به همين جهت آنقدر روايت داريم که معصومين مي‌گويند: نبايد فريب ولايت ما را بخوريد و در عمل کوتاه بياييد. اينطور باشد آبروي شيعه و اهل‌بيت مي‌رود. امام باقر فرمود: مبادا متوهم شوي و بگويي: علي را دوست دارم و تولي به علي دارم. اما اهل عمل نباشي، اگر کسي بگويد: من پيغمبر را دوست دارم، رسول الله بهتر از علي است اما تابع سيره پيغمبر نشود و به سنتش عمل نکند فايده ندارد. از خدا بترسيد، خدا با هيچکس رفاقت و قرابت ندارد. محبوب‌ترين بندگان نزد خدا کسي است که تقواي بيشتري داشته باشد و به طاعت خدا خوب عمل کند. عمل کنيد و اطاعت کنيد و اعتماد به صرف ولايت ما نکنيد، عقوبت خدا را کم نشماريد بعضي از گنهکاران هستند که شفاعت ما شامل آنها نمي‌شود، مگر اينکه 300 هزار سال در جهنم بماند.
زهير با امام حسين هم طفل بودند، هم دوره بودند. آقا رسول الله به اميرالمؤمنين مي‌فرمود: حسين را بگير. وقتي در کوچه بازي مي‌کردند، اميرالمؤمنين امام حسين را مي‌گرفت و رسول خدا بوسه بر حسين(ع) مي‌زدند. گاهي مي‌گفتند: زهير را بگير. مي‌گفتند: يا رسول الله چرا به او ملاطفت داريد؟ فرمود: زماني اين طفل فرزندم حسين را ياري مي‌کند. اين اول عثماني بود، خيال مي‌کرد جناح اميرالمؤمنين در قتل عثمان دخيل بوده و نمي‌خواست با امام حسين ملاقات کند. از حج که با قبيله و با خانواده برمي‌گشت، امام حسين کسي را فرستاد که من مي‌خواهم با تو ملاقات کنم. همسرش گفت: فرزند پيغمبر دنبال تو آمده است، آنوقت با امام حسين يک ساعتي صحبت کردند و هيچکس نمي‌داند در اين يک ساعت چه شد؟ جزء کساني است که شب عاشورا گفت: هزار جان داشته باشم فدايت مي‌کنم و همسرش را طلاق داد و گفت: نمي‌خواهم غير از نيکي از من به تو برسد. دو تا خطبه خواند، يک خطبه روز تاسوعا و يکي روز عاشورا، مفصل‌ترين خطبه را روز عاشورا خواند. وارد مناظره شد، آنها جواب مي‌دادند و ايشان هم پاسخ مي‌داد. اينقدر صحبت کرد که شمر گفت: خسته شدي، چقدر صحبت مي‌کني؟ امام حسين کسي را فرستاد و فرمود: ديگر بس است، حجت را تمام کردي. اين بزرگوار مظلومانه شهيد شد. وقتي شهيد شد، خانمش طلاق گرفته بود ولي نرفته بود. گفته بود زهير اينجا کسي را ندارد. زهير اينجا مي‌ماند و من بايد بمانم. وقتي همه شهيد شدند آمد زهير را ببرد، پشيمان شد. امام حسين کدهايي به زهير داد، نشانه‌هايي به او گفت و فهميد و همه چيز را رها کرد.
شريعتي:
زهير باش دلم تا به کربلا برسي *** به کاروان شهيدان نينوا برسي
امام پيک فرستاده در پي‌ات برخيز *** در انتظار جوابت نشسته تا برسي
دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي عاملي: از خداوند مي‌خواهم ما را از بندگاني قرار بدهد که خودش مي‌خواهد. «اللهم أنت کما أحب فاجعلني کما تحب» تو آنطور هستي که ما مي‌خواهيم، ما را قرار بده آنطور که تو مي‌خواهي. چقدر خوب است که عنايت خاصه در اين دنيا شامل انسان شود، از حصار زمان و مکان خارج شود، قبل از اينکه از اين دنيا خارج شود. براي گرفتارها رفع گرفتاري از خداي متعال را مي‌خواهم.
شريعتي: «و الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»

 

فایل تصویری این برنامه

 

فایل صوتی این برنامه

 

 

لینک کوتاه :

darolershad.org/?p=9023

جدیدترین عناوین خبری

پربازدیدترین خبرها

مطالب مرتبط

ثبت دیدگاه

یک پاسخ ارائه کنید