تغییر سایز-+=

سمت خدا | سلوک الهی(8)

شریعتی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏. سلامی می کنم خدمت تک تک دوستان عزیزم، بینندگان خوب و نازنین ما. ان شاءالله هر جا که هستید تن تان سالم باشد، قلبت تان سلیم باشد و زیر سایه الطاف حق تعالی. خیلی خوشحال هستیم که امروز هم خدمت شما هستیم. در کنار شما هستیم. ان شاءالله این روزها و شب های ماه رجب به برکت مولود این ماه، امیر مؤمنان برای همه ی شما پرخیر باشد و پربرکت.

حجت الاسلام عاملی: سلام و دعا دارم محضر حضرت عالی، همکاران مکرم و بینندگان معظم و از خدای متعال عنایات خاصه، پذیرایی مخصوص برای عزیزانم در جای جای وطن اسلامی از خدای متعال خواستارم. خدای متعال را شاکریم که به ما توفیق داده است که ماه رجب را درک کرده ایم. خدایا آیا می شود شکر این نعمت را به جا آورد که لحظه های قدسی طوری شده است که نصیب ما شده است و باید از خدا توفیق خواست که فضیلت این لحظه های قدسی برای ما ابدی شود. یعنی ثواب این لحظات همیشه به برزخ ما عاید شود. مخصوصاً امشب من از همه عزیزان خودم التماس دعا دارم. امشب از قدسی ترین لحظات هست. لیلة الرواغب هست. امشب تمام ملائکه، می دانید که خدای متعال چیزی بیشتر از ملائکه خلق نکرده است. تعداد ملائکه از تعداد تمام موجودات بیشتر است. حتی از آن دانه های سنگ و خاک و اینطور چیزها. از همه چیز بیشتر است. همه ی اینها در کنار کعبه جمع می شود. آن وقت خدا از اینها اطلاعی پیدا می کند و به اینها خطاب می کند که ملائکه ی من حالا که اینجا جمع شدید چه حاجتی از من دارید؟ می دانید که راه تکامل باز است. می توانند همان ملائکه از خدا برای خودشان مقاماتی فراتر از آن حالتی که دارند از خدا بخواهند. هر ملکی یک وصفی، یک حالی را مشغول است. یا در رکوع است یا در سجده است یا در ذکر هست و کذا. اما آنها یک درس بزرگی برای ما است. یک کلمه از خودشان صحبت نمی کنند. نمی گویند که به ما این را بده یا مقام ما اینطوری باشد. حتی آن مقامات معنوی. عرائض شان به خدا، حاجت شان به خدا یک چیز است. خدایا از تو می خواهیم برای کسانی که رجب را روزه می گیرند، آنها را مورد بخشش خودتان قرار بدهی، مورد عنایت خودت، پذیرایی خودت قرار بدهی و خدای متعال هم می پذیرد. و چقدر خوب است که در چنین لحظاتی ما گذشتگان خودمان را فراموش نکنیم. آنهایی که به خاطر ما سوختند، غم و غصه کشیدند، تلاش کردند، پدرها، مادرها، معلمین، اساتید، مخصوصاً شهدای ما، ذبی الحقوق ما، همه ی آنها را در نظر بگیریم از این لحظات قدسی خوب استفاده کنیم.
شریعتی: ان شاءالله. هفته ی قبل هم همین بحث را حاج آقای عاملی عزیز مان داشتند که این خصوصیات ایام و زمان ها در سیر و سلوک ما و در حرکت ما خیلی مؤثر است و خلاصه نفحه ای دیگر بیامد هوش باش. ان شاءالله قدر بدانیم برای همدیگر دعا کنیم. سلامت و عافیت و آسایش مردم عزیز ما در کنار عاقبت بخیری مردم عزیز مان آرزوی تک تک ماست و ان شاءالله در رأس خواسته هایمان ظهور حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فدا باشد.
حجت الاسلام عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم. بحث ما در این بود که انسان وقتی کامل شود این کمال انسان نشانه هایی دارد. با آنها می شود تعریف کرد که این شخص کامل است. یکی از بزرگترین نشانه ها این است که اهل تشخص نیست. یعنی اهل تفاخر. اینکه منیت خودش را نشان بدهد، خودش را سر و گردنی از دیگران بالاتر ببیند. اصلاً این مشمئز کننده است برای انسانی که کامل شده است. اشمئزاز دارد. یعنی با روح بلند انسانی سازگار نیست. مثل تشریفات که سازگار نیست وقتی که انسان کامل می شود و آنچنان ذوب شده است در توحید از خودش اصلاً چیزی نمانده است که برای خودش تشخّص بخواهد چون اول باید یک وجودی باشد تا شما بگویی برای یک وجود ریاست را می خواهیم. وقتی وجودی در کار نیست، وقتی می گویی نیستم نیست که هستی همه در نیستی هست/ هیچم و هیچ که در هیچ نظر فرمایی. دیگر اصلاً ذهنش، فکرش نمی رود که اینجا اگر این کار را بکنم دل ها را تسخیر می کنم و در پی شکار میل مردم بربیاید و خودش را عددی بداند و در این باب بزرگان دین ما چنان عمل کردند که حیرت آور، حیرت آور، حیرت آور است. مرحوم شاه آبادی در مباحث خودشان دارند که آقا رسول الله چرا آمدند آنقدر عبادت کردند که خدا فرمود: «ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏» پاهایشان ورم کرد. یک چیز بسیار عجیبی گفته است. وقتی که آقا رسول الله دعوت خودشان را شروع کردند اما در آن اوایل کار جمعیت کمی حضرت را پذیرفتند اگر من باشم و امثال من اول چه می گوییم؟ می گوییم اینها عجب آدم های بی انصافی هستند مثلاً. عجیب است حضرت فرمود: ایراد از من است. من باید بیشتر تهذیب به نفس داشته باشم. خیلی مطلب مشکل است.
بحث ما در این بود که بالاخره فطرت انسان برجستگی می خواهد. جوان می خواهد برجسته دیده شود، شخیص دیده شود. چطور می توانیم جمع کنیم که منیت نباشد اما شخوصت باشد، برجستگی باشد. از صف که بیرون بیایی به این شخوصت می گویند. به این بَدَرَ می گویند. تبادر هم از همین است که معنا بپرد وقتی لفظ را گفتی. این را می شود جمع کرد. چطور می شود جمع کرد؟ بحث ما این است. این را وعده دادیم. 10 تا وصل ما داریم. اگر این 10 شرط را  رعایت کند ایرادی ندارد که حتی با تازه های روزگار برای خودش تشخص درست کند. با تازه های روزگار. چون این طوری است که احتیاج هست به این بحث. از این جهت به این بحث احتیاج هست که گاهی پدر مادرها گرفتار می شوند در برابر نسل جدیدی که آمده است بالاخره یک حرف هایی، یک مطالبی را مطرح می کنند که نسل جدید یک نسلی است، پدر مادرها یک نسل دیگر. آن وقت درگیری شروع می شود. الآن این تازه های روزگار را پدر مادرها اجازه بدهند. عیبی ندارد. با آنها برجستگی داشته باشند. من اول فهرست اینها را می گویم بعد فقط یکی از آنها را بحث می کنم. آن وقت دیگر مباحث دیگری را در هفته های آینده پیگیری می کنیم اینها بماند برای یک فرصت دیگر.
اول رعایت اعتدال است. نه افراط و نه تفریط. دوم آنها را معرف خودش نداند که تعریفش به این لباس باشد، آرایش باشد، ماشین باشد و مسائل خانه و امثال اینها باشد. سوم غیرمتعارف نباشد. یعنی لباس شهرت، آرایش شهرت، رفتار شهرت نباشد. این آبستن فاجعه است. فاجعه های اجتماعی. چهارم در کنار زینت ظاهری، از زینت های روحی، معنوی، علمی، تربیتی، مکارم اخلاقی. اینها ارزش های انسانی است. انسان با اینها انسان هست. انسان بما هو انسان، رفتار از انسان صادر بشود چون انسان است. اینها هستند
شریعتی: و با اینها در واقع تعریف می شود.
حجت الاسلام عاملی: احسنت. از اینها دیگر غفلت نکنید. پنجم زینت نباید به معنای استعفا از جنسیت باشد. معلوم شود که از جنسیت خودش استعفا کرده است. تشبه به جنس مخالف پیدا کرده است. از آن قسم نباید باشد. ششم موجب تشبه به کفار نباشد. یک آرایشی، یک زینتی، یک پوششی. حالا دیگر شما از صلیبش، از ولنتاینش بگیر تا برو چیزهایی که جزء فرهنگ ما نیست. یعنی از هویت مسلمانی خودش بیرون نیاید. ویژگی های فرهنگی یک ملت. تاریخ یک ملت، ادبیات یک ملت. اینها یک چیزهای ساده ای نیست. از اینها بیاید استعفا بدهد این واقعاً به یک ملت، به یک فرهنگ، به یک مدنیت ظلم است. فرهنگ غرب که شروع به حرکت کرد ملت ها دو قسم شدند. بعضی از آنها آغوش شان را باز کردند چون چیزی نداشتند. زیرساخت های فرهنگی نداشتند ولی بعضی ها در هاضمه ما هضم نشدند. آقا رسول الله گفته اند که جمعیت زیاد شده است. چطور جمع کنیم؟ اجازه می دهی ناقوس بزنیم؟ گفت: نه، ما باید استقلال فرهنگی داشته باشیم. گفتند این مال مسیحیت است. گفتند طبل بزنیم؟ گفت نه، من باید استقلال فرهنگی داشته باشم. مثلاً این مال یهودی ها است. گفتند که مثلاً آتش روشن کنیم. گفت نه. من باید استقلال فرهنگی داشته باشم. اذان تشریع شد. تشریع اذان از همانجا است. هفتم که بسیار بحث های جالبی دارد که فرصت نمی شود ما امسال بحث کنیم به حد تعلق نرسد. یک چیزهایی که برای شما برجستگی درست کرده است می خواهد برجسته دیده شوی، شخیص دیده شوی. خوب است. اما نباید به حد تعلق برسد. به حد تعلق برسد شما را گرفتار می کند. رفتارهای اجتماعی ناجور پیدا می کنید.
شریعتی: به خاطر آن علقه و وابستگی شدید.
حجت الاسلام عاملی: حالا این قصه های آن را باید بگویم تا این جا بیفتد که الآن فهرستش را داریم می گوییم. هشتم این تشخص ها نباید موجب تحریکات جنسی شود. این هم باز از انصاف به دور است آتش زدن به زندگی دیگران. این نشان می دهد که احساس های ما خیلی احساس های کم عمق است. شرف شخص. زینت شخص. زینت شخص به آن احساس های بلند انسانی است. اگر قرار باشد که به هیچ جا اعتنا نکند، ریزه کاری های رفتاری را، حساسیت های رفتاری را کنار بگذارد، آن وقت فقط طبیعت مادی خودش را تیمار کند، این خیلی خیلی برای جامعه خطری است. نهم موجب اختلال اقتصادی، موجب اسراف، آزادی در مصرف نشود. می خواهد تشخص داشته باشد ولی با اسراف. میلیون ها میلیون ها مثلاً پول مصرف می شود که گل بیاورند برای میت. کجا نوشته اند که این گل تأثیری دارد در ابدیت ایشان. گل ها را می برند در قبرستان سر خاکش غنچه هایش را دانه دانه می کنند. عوامل اصلی آرامش میت اینها نیست.
شریعتی: باید صدقه بدهی، دعا کنی، خیرات بدهی.
حجت الاسلام عاملی: بله. یک ساعت دیگر همین گل ها را که آورده اند همه را بیرون ریخته اند. مثال زدم. یک وقت می بینی میلیاردها دلار پول از کشور خارج شده برای خرید ملک در یک کشور بیگانه که شاید سالی یکبار هم نمی روند اما موجب تفاخر در مجالس هست که ما چنین ملکی داریم. اینها نشان طفولیت هست. نشان بلوغ نیست. و اما از استطاعت عمومی خارج نشویم. خروج از استطاعت عمومی دل ها را می شکند، تحریک به بزه می کند اقشار دیگر را و باعث سرعت گرفتن رقابت عفن مادی می شود و باعث به وجود آمدن آداب و رسوم غلط و کمرشکن در زندگی می شود که باز آن خودش در جای خودش قصه ها و حکایت ها دارد. حالا ما آن اولی را وارد می شویم که اعتدال باشد. وقتی شخصی تشخص می خواهد، این خواستن همان مسئله ی شهوت است. شهوت، شهوت جنسی نیست. شهوت یعنی خواستن. هر انسانی خانه می خواهد، لباس می خواهد، پول می خواهد، آینده می خواهد، مدرک تحصیلی می خواهد، شریک زندگی آرمانی می خواهد، می خواهد، می خواهد، می خواهد. این خواستن ها همان قوه ی شهوت است.
شریعتی: خوب است یا بد است؟
حجت الاسلام عاملی: الآن همین را بحث می کنیم. تعیّن اجتماعی می خواهد. این همه اش شهوت است. این خواستن ها، علمای اخلاق بحث کرده اند. گاهی افراط دارد، گاهی تفریط دارد. آن افراط، آن تفریط همه بد است اما حالت اعتدال که اسم آن عفت است بسیار بسیار هم خوب است. خوب است که خدا در انسان گذاشته است. این شهوت ها که ما می گوییم، این خواستن ها، بعضی از این شهوت ها از شهوت جنسی خیلی خطرناک تر است. بعضی ها خیال می کنند شهوت یعنی مسائل جنسی. بعضی از شهوت ها. دایره شهوت خیلی وسیع است. بعضی از شهوت ها بسیار بسیار خطرناک تر از شهوت جنسی است. امیر المؤمنین هم گفته است. «عَبْدُ الشَّهْوَةِ أَذَلُّ مِنْ عَبْدِ الرِّق‏» عبد شهوت باشد مراد شهوت جنسی نیست. یعنی حدیث را معنا می کنند خیال می کنند کسی که عبد مسائل جنسی است. نه، شهوت مثلاً نگاه شهوی به یک خانه دارد، نگاه شهوی به ریاست دارد، نگاه شهوی دارد مثلاً به یک سمت. ماشین. اینها خیلی خطرناک تر از نگاه شهوی به نامحرم است. صحبت از این نکته است. این را می خواهم تفصیل بدهم.
شریعتی: یعنی یک خواهش نفسانی به شدت قوی.
حجت الاسلام عاملی: شهوت یعنی خواستن. این را که خواسته یا افراط دارد یا تفریط دارد آن جای خودش که گفتیم مظلوم است. صحبتم این است که شهوت شقوق دارد، مصادیق دارد.
شریعتی: نسبت به هر چیزی ممکن است انسان شهوت داشته باشد.
حجت الاسلام عاملی: بله. بسیاری از شهوت ها از شهوت جنسی تخریب اجتماعی اش بالاتر است. نه اینکه ما می خواهیم آن را بگوییم که ناچیز است. نه. اما وقتی نگاه به ریاست، حدیث نفس برای ریاست، چرا خدا مواظب چشم رسول خداست؟ خدای متعال تکالیفی که به حضرت ختمی مرتبت تعیین می کند یکی مربوط به چشمش هست. «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا» این چشمت را نگاه کنی به آنچه که ما به اینها دادیم «بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى‏» نگاه نکن. «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْك‏» نگاه نکن، پیغمبر، پیغمبر خاتم هست. یعنی معلوم می شود در این نگاه به زرق و برقی که ارباب دنیا دارند، این تأثیر روحی در انسان دارد. نگاه شهوی به ریاست، به قدرت، به حدی که به تعلق رسیده است، بدتر از نامحرم است. نگاه شهوی به نامحرم آخرش از زنا سر در می آورد. نگاه شهوی به ریاست می شود صدام در یک روز 5 هزار نفر را در حلبچه کشت. آقا رسول الله یک جمله ای دارد خیلی عالی است. حضرت فرمود دو تا گرگ داخل گله وارد شوند. دو تا گرگی که گرسنه هستند. به شدت درنده هستند. این ضررش، ضرری که در گله دارد، بیشتر از، فسادش بیشتر از حب جاه و حب مال نیست. در دین مرد مسلمان. می گوید در روایت هست کسی که دنبال ریاست برود یا برای خودش حدیث نفس بخواند، همان نگاه شهوی به ریاست است. حضرت فرمود: معلون. لعنت شده است. یعنی برکت از زندگی او به صورت تکوینی می رود وقتی سراغ ریاست برود. امام صادق فرمود من ریاست را طلب کردم در خیرخواهی برای انسان ها یافتم. یعنی کسی که خیرخواه مردم است رئیس است. چه تعبیر خوبی است. نگاه شهوی گاهی اینطوری است که به ریاست نگاه شهوی داشته باشد. یعنی انسان ها وقتی می خواهند مواظبت کنند از شهوت، نباید ذهن به سمت مسائل جنسی برود. وقتی مرحوم میرزای شیرازی از دنیا رفت دیدند که غیر از آقای فشارکی کسی نمی تواند عهده دار ریاست شود. پس باید نمازش را بخواند. پیدا نکردند. رفتند در سرداب مطهر پیدا کردند. آنقدر گریه کرده چشمش باد کرده است. گفتند آقا اینجا کجاست؟ گفت که تا شنیدم میرزای شیرازی فوت کرده دیدم یک انبساطی برای من آمد. گفتم مرجع کل شیعه فوت کرده، انبساط؟ پس معلوم می شود که یک چیزی در دل من هست. آمدم خدا را قسم بدهم به مقدسات امام زمان طوری کند که من تا آخر عمرم رئیس نشوم. دعایم مستجاب شد. تا آخر هم مریض نشد. یعنی نگاه اینطوری، نگاه…
شریعتی: یعنی هیچ محبتی، هیچ حبی، هیچ خواسته ای نسبت به این چیزها در دل نباشد.
حجت الاسلام عاملی: یعنی شهوت در این امور که وارد شود تخریبش خیلی بالا است. یک مرد ریاست طلب به خاطر ریاست به ریاست برسد. بسیاری از علمای ما، مرگ را آرزو کرده اند اما نخواستند به ریاست برسند. مرحوم سبزواری صاحب کفایه از آنها است. از ایشان رساله خواستند. آن وقت گفته اند مرجعیت به شما رسیده است. گفت دو روز به من مهلت بدهید. به محضر امیر المؤمنین آمد. گفت 40 سال است که من در محضر شما هستم. از خدا بخواهید من به ریاست نرسم. دیگر عمر من تمام شود. دو روز دیگر او را تشییع کردند. چقدر ساخته و پرداخته. یعنی یک چیزی به او داده اند بالاتر از این که دیگر این به چشمش نمی آید. آن که دنبال این چیزهاست او دستش خالی است. از اینها بزرگتر شده است. «إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَمَشْغُول‏» یعنی مؤمن مشغول است. مؤمن بیکار نیست. درگیر چیزهای دیگر و عوامل دیگر است. آقای اشتهاردی می فرمود که وقتی آ سید ابوالحسن اصفهانی فوت کرد ما دسته جمعی منزل آقای بروجردی رفتیم. در را باز کرد دیدیم صورتش زرد زرد است. پریده است. گفت مردم والله به این بلا مقدمه را چیده ام. می فرمود اگر کسی آمده است بروجردی شود سفیه است، برگردد. تأثیر قلبی دارد نگاه شهوی به یک خانه داشته باشی، به یک ثروت، به یک مقام. یک روایتی را می خوانم آنقدر روایت جالب است. حضرت عیسی فرمود: «لا تنظروا الی اهل الدنیا؛ فان بریق اموالهم و یذهب بحلاوه ایمانکم» یک کتاب باید نوشته شود. نگاه نکنید به اهل دنیا. برق اموالشان و برق لباس شان دیگر حلاوت را از شما می گیرد. تلاوت ایمان را از شما می گیرند. نگاه می کنی آب دهانش را می چشد می گوید عجب خانه ای، عجب ملکی! حضرت از یک قصر، قصر اوس می گذشت به قصر نگاه کرد گفت اوس الآن در برزخ آرزو می کند ای کاش به جای این قصر یک لواش داشت. به اندازه یک لواش در دنیا کار خیری می کرد. من هر شهری که بروم یک صاحب حالی باشد محضر او می رسم. یک وقتی رفتم مشهد رسیدم به محضر حضرت آیت الله آ شیخ علی فلسفی. اخوی آقای فلسفی بود. از علما و مراجع بسیار بسیار مهذب. دیدم که درس اخلاق او است. آخر درسش درس اخلاق دارد. دیدم جای بسیار خوبی رسیدند. همین روایت را او معنا می کرد. همین روایت را آنقدر عالی معنا کرد. همین که «لاتنظروا» نگاه نکن. چشم یکی از دهلیزهایی است که آب های کدر به قلب ریخته می شود. یک حکایتی عرض کنم. آقای راشد در زندگی نامه شیخ عباس تربتی که پدرشان هست می گوید که خیلی آدم مهذبی بوده است. فضیلت های فراموش شده کتاب خیلی خوبی است. آن را بخوانید. آنجا دارد که دور حرم را که باز می کردند، زمان شاه توسعه می دادند، آنجا همه می آمدند نگاه می کردند که دارند تخریب می کنند. من با پدرم داشتم می رفتم، پدرم سرش خیلی پایین بود. گفتم پدر ببین چقدر دارند تقدیم می کنند. سرش را بالا نگرفت. این کلاس خیلی بالا است. کلاس ما نیست. در نفوس ضعیفه ایراد می گیرد. آن آقا می فهمد که چکار کرده است چون در عواملی غرق بوده است. دو بار گفتم نگاه نکرد، سه بار که گفتم، گفت: پسرم همین مقدار که ما را مشغول کرده بس است. سرش را بالا نگرفت نگاه کنید. مرحوم شیخ جواد تهرانی از علمای اخلاق استثنایی عصر ما بود. خیلی کمرش خمیده بود. موازی با زمین. شاگردش می گوید که حاج آقا می فرمود که من کمرم اینطوری نبود. آنقدر مواظب بودم که هر چیزی را نگاه نکنم. اینکه چشم پریشان هست چون قلب پریشان هست. یک کسی در نماز با ریشش بازی می کرد رسول الله فرمود: «لَوْ خَشَعَ قَلْبُهُ لَخَشَعَتْ جَوَارِحُه‏» قلبش پریشان است، دستش هم پریشان است. عجیب این است که فقط در حفظ چشم گفته اند «ترون العجائب» فقط در چشم. من جای دیگر ندیده  ام. آقا رسول الله فرمود: «غضوا أبصاركم ترون العجائب‏» یعنی از التذاذات حرام چشمی بگذر. آقا مشکینی می گفت هر مخالفت نفس یک مقام است. اثرش را می بینی. می بنیی امشب شما را برای نماز شب بیدار کردند. به خاطر آن مخالفت نفسی است که دیشب کردی. هر مخالفت با نفس یک مقام است. حضرت فرمود: «غضوا أبصارکم» چشمان تان را ببندید از حرام «ترون العجائب» عجائب می بینید. چیزی را که پیغمبر ما بگوید عجائب. عجیب چیزی است که خدا استفهام و تعجب دارد. تعجب از خفای سبب است. خدا که عالم السر و الخفیات است. تعجب برای خدا معنا ندارد. یعنی ایها العقلاء اگر می خواهید تعجب کنید اینجا جای تعجب است. «یؤمنون بالغیب» برای ما است. همه چیز برای آنها شهود است. امام فرمود: «ترون العجائب». یک جمله بگویم از من برای جوان ها یادگاری باشد. «مَنْ تَرَكَ شَيْئاً لِلَّهِ عَوَّضَهُ اللَّهُ خَيْرا منه» اگر کسی مطلبی را ترک بکند به خاطر خدا، خدا بهتر از او را برایش انتخاب می کند. می توانست از طریق حرام نهاد خانواده را تشکیل بدهد اما ترکش کرد. یک دختر خانم می گوید خدایا برای من عیب است که شریک زندگی خودم را در کجاها و کجاها بروم پیدا کنم. عفت از من، انتقام از تو. هر کس خواستگاری حضرت زهرا آمد، آقا رسول الله گفت: امر دخترم زهرا دست خداست. خدا انتخاب می کند. از این جهت خیلی ها سر ارثیه دعوا دارند. می گوید من از سر حقم گذشتم دعوا نکنید. همین وارث که از حقش گذشت تا مشکل شود «عَوَّضَهُ اللَّهُ خَيْرا منه» خدا بهتر از آن ارثیه به او می دهد.
شریعتی: چقدر این نگاه قشنگ است و چقدر مشکلات ما را حل می کند.
حجت الاسلام عاملی: احسنت. وضع مالی مازنی خیلی بد بود. یک کسی آمد دین یهودی داشت. گفت از کتاب الکتاب سیبویه به من یاد بده. گفت نه. گفت ده هزار درهم می دهم. گفت نه. خانمش گفت چرا نگرفتی؟ اوضاع ما را که می بینی چقدر وخیم است. گفت با قرآن معامله کردم. این الکتاب سیبویه چند آیه دارد. من نمی خواهم او بر این آیات مسلط شود. و الکتاب سیبویه کتاب هنری است. شاید از هزار ادیب یکی نتواند آن را تدریس کند. آنقدر مشکل است.
شریعتی: کتاب نحو است.
حجت الاسلام عاملی: بله. آن وقت گفت نه، این کار را نمی کنم. گفت با قرآن معامله کردم. هر لحظه دنیا، دنیای معامله است. علامه طباطبایی فرموده خدا می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏» مشتری مشتری هستم. فردا پادشاه خواست خلیفه گفت در محضر من یک بیتی خواندند هیچ کس نمی تواند ترکیبشان کند. بیا ترکیبش کن. رفت ترکیبش کرد، خلیفه یک کیسه زر به او داد. ده هزار درهم آورد به خانم گفت دیدی؟ با قرآن معامله کردم. این روایت را ببینید چقدر عالی است. «مَن أَقْبَلَ قِبَلَ مَا يُحِبُّ اللَّهُ أَقْبَلَ اللَّهُ قِبَلَ مَا يُحِب» هر کاری که وارد می شود اول برای خدا یک جوابی آماده کن. در هر کار اگر صورتش را طرف خدا بگیرد، خدا هم در هر کاری صورتش را طرف او می گیرد. یعنی این چون با خدا معامله کرد، این معامله را خدا بی جواب نمی گذارد. یعنی سرشت و ناموس عالم اینطوری است. ذرات عالم شعور دارد. بحث ما در این است که اولین بحث این بود که رعایت اعتدال شود که صحبت کردیم. نه افراط و نه تفریط. و بحث دوم که بسیار بسیار مهم است این است که چیزهایی که تشخص حقیقی نیست، با این تشخص برای خودش درست نکند. آنها را قیمت خودش نداند، معرف خودش نداند، معیار تفوق برای خودش نسبت به دیگران نداند. همه ی این کلمات بحث دارد. معیار قیمت گذاری انسان یک چیزهای مشخصی است. عوامل اصلی تفوق را یک جوان در طلب تشخص نباید از دست بدهد والّا دست خالی وارد ابدیت می شود. «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفين‏» (مطففین/ 1) وای به کسانی که پیمانه را کم می دهند. روز آخرت می بیند پیمانه کم است. خدا می گوید: «کلکم مطفف» همه شما پیمانه را کم گذاشتید. مسافت هزار ساله را ویل می گویند.  «وَيْلٌ لِلْمُصَلِّين‏ الَّذينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُون‏» (ماعون 4 و 5)  نماز یک صورت دارد، یک سیرت دارد. صورت نماز را دارد، سیرتش را ندارد. می گوید ویل بر این نمازگزار. سیرت یعنی چه؟ سیرت از سیر است. یعنی نماز باید تو را بردارد ببرد بازار، ببرد انتخابات، ببرد تجارت، ببرد ازدواج، نماز. سیر بکند در همه اینها خودش را نشان بدهد. در آنجا معلوم نشد که شما نمازگزار هستید. مدیر بودی، امضای طلایی داشتی، در پست حساس بودی. آنجا باید معلوم می شد که تو نمازگزاری تا نماز سیرت داشته باشد. اگر نماز شما سیرت نداشته باشد، شما هزار سال از مقصد عقب افتاده اید. «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفين‏» هر کس باید در جایگاه خودش قرار بگیرد. وقتی کسی در جای خودش قرار نگرفت شما هزار سال از مقصد عقب افتادید. چه آیاتی؟ خدا چقدر خوب حرف زده است. توجه می فرمایید؟ حالا در اینجا ما این بحث را داریم که وقتی یک کسی می خواهد برای خودش تشخص درست بکند آن عوامل حقیقی اگر کنار بماند، چند صباحی مشار بالبنان می شود. به چشم می آید. «كُلُّهُمْ آتيهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَرْدا» (مریم/ 95) دیگر از این به به و چه چه های اجتماعی و از این موقعیت های اجتماعی، از هیچ کدام خبری نیست.
روایتی می خوانم که با آب طلا نوشته شود. دین ما این را می گوید. روایت هست. اگر کسی به خاطر نوع لباس برای خودش فضل و زیادتی نسبت به دیگران قائل باشد، ملعون ملائکه آسمان و زمین است. مثلاً یک خام بگوید چون من این لباس را دارم پس شأن من از آن خانم دیگر بالاتر است. بهتر از او هستم. می دانید که جایی که مسئله استحباب و کرامت اینها باشد، اینها نیست. ملعون. ملعون ملائک آسمان و زمین است. معلوم می شود که نوع این نگاه که ما برتری درست کنیم، مرزبندی کنیم، خودمان را سر و گردنی از دیگران بالاتر بدانیم که به طور طبیعی در رفتار ما تأثیر می گذارد. این ملعون آسمان و زمین است. حتی اگر با بند کفشت اراده علو بکنی، «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا» (قصص/ 83) اصلاً اراده علو منشأ فساد است. روایت هست حتی به اندازه بند کفش. بگوید چون من این بند کفش را دارم او ندارد، پس من از او بهترم. خدا می گوید: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ» ضیافت آخرت را ببینید. مال را به کسی بدهیم که اراده علو نداشته باشد. حالا علو که حسابش جداست. حتی اراده ی آن را. معلوم می شود که اراده در نوع حالت های نفش ناطقه انسانی تأثیر دارد. یعنی سقوط می آورد. گاهی اراده، گاهی نیت، خیالات و خاطرات و خطورات. اینها سقوط می آورد. یک روایت مشابه همین را برای شما می خوانم. یک آقایی از بازارایی ها می گوید. می گوید که ما رفتیم برای مغازه جنس خریدیم. آن وقت یک پالتوی بسیار خوبی پیدا کردیم گفتیم ما این پالتو را یک قیمتی بزنیم که هیچ کس نتواند بخرد تا زینت مغازه باشد. همیشه اینجا باشد. یک قیمتی پراندیم، چطور هم پراندیم. آن وقت یک خانمی آمد نگاه کرد قیمتش را دید، گفت این قیمتش چند است؟ گفتیم انقدر. گفت دیگر گران تر از این ندارید؟ الله اکبر. این ها برای جامعه ما خوب است. عرضم خدمت شما حدیث ابوذر است برای شما می خوانم که آقا رسول الله فرمود در آخر الزمان گروهی به هم می رسند که لباس پشمینه در تابستان و زمستان می پوشند و گمان می کنند که ایشان نسبت به دیگران به خاطر این لباس فضل و زیادتی هست. حضرت فرمود: هر کس در آخر الزمان اینطوری باشد، ملائکه ی زمین و آسمان آنها را لعنت کنند. چرا با لباس تفوق درست کردی؟ لباس برای این است که آبروی انسان محفوظ باشد و برای انسان زینت باشد. این قصد را کسی داشته باشد، می خواهم که زیبا دیده شوم. خیلی هم خوب است. چقدر دعا وارد شده است در خوب بودن لباس اما قصد تفوق باشد، تفوق را نمی پذیرند. اینطوری روی رفتارهای اجتماعی تأثیر می گذارد و برای همین صحبت لعن شده است. ای کاش ما این روایات را بیشتر در جامعه مطرح کنیم مخصوصاً در این روزگار که یک مسئله مورد ابتلاست. استفاده از تازه های روزگار. با این شرایطی که ما گفتیم ایراد ندارد اما قصد تفوق، منیت، تفاخر، شکستن دیگران، تقدم برای خود درست کردن نسبت به دیگران. تقدم می خواهی درست کنی آقا رسول الله شهدا را که دفن می کرد در جنگ احد، دسته جمعی دفن کرد. گفت آنهایی که اهل قرآن هستند، آنها را جلو بگذارید.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکرم. نکات خوبی را شنیدیم.
تلاوت صفحه 85 قرآن کریم
اشاره قرآنی: بسم الله الرحمن الرحیم. آیه ی 41 سوره نساء. «فَكَيفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا» خدای متعال فرمود که ما برای هر امتی شاهد می بریم تو را هم بر امت خودت شاهد می آوریم. از آن سخت ترین آیات هست. پیغمبر شهادت می دهد. «یشهد لهم و علیهم» هم به له و هم به علیه. اگر پیامبر ما بخواهد شهادت بدهد اول باید حادثه را بگیرد. به عربی این را تحمل شهادت می گویند. بعد ادا بکند در دادگاه هم همینطوری است. اگر کسی عن حدس حرف بزند نمی پذیرند. باید بگوید با چشمم دیده ام. بعد شهادتش را بپذیرند. یعنی الآن آقا رسول الله همه کارهای ما را می بیند. تمام حرف ما امروز همین است. یعنی جای خلوتی نیست. در مرعا و منظر رسول خدا و اهل بیت او، ائمه ی معصومین هستند. «قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون» شما در مرعا و منظر و خدا و پیغمبر و ائمه هستید. شواهدی که روز قیامت می آیند برای ما شهادت می دهند یکی خود خدا شهادت می دهد، «وَ جي‏ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ» شهودها را به محشر می آوریم. چند چیز را به محشر می آوریم. «وَ جي‏ءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّم‏» خود جهنم هم به محشر می آورند. شهود یکی خود خداست، یکی پیغمبر خداست، یکی حضرات معصومین هست، یکی ملائکه ی خداست، یکی هم اعضا و جوارح انسان هست که همه ی اینها در روز قیامت آیه و روایت دارند. اینها می آیند شهادت می دهند. و لذا الآن ما در حالتی که خلوت… کلمه ی خلوت مسمی ندارد. اینکه جایی پیدا کنی بگویی خالی است، اینطور نیست. امام صادق به یک کسی گفت که فلان کار را نکن، مادرم زهرا ناراحت می شود. گفت مادرتان خیلی وقت است که از دنیا رفته است. می فهمد؟ گفت قسم به خدا به مادرم می رسد و مادرم از این کار ناراحت می شود. پیغمبر ما فرمود: حیات من، ممات من، جفتش برای شما خیر است. گفتند یا رسول الله حیات شما خوب است برای ما ولی ممات که خوب نیست. حضرت فرمود: بعد از مرگم اعمال شما به من عرضه می شود. اگر خوب باشد می گویم خدایا زیادش کن، اگر بد باشد از خدا می خواهم که خدایا ببخش. در این باب حضرات معصومین آنقدر قصه های عجیبی گفته شده است. مردی نزد امام صادق آمد. امام از حال برادرش پرسید. او خودش شیعه 12 امامی بود، برادرش زیدی مسلک بود. آن وقت گفت آقا جان برادرم بسیار آدم خوبی است. بسیار متقی، با تقوا، با احتیاط ولی ولایت شما را نمی پذیرد. احتیاط می کند. می گوید شاید این مذهب شیعه مذهب درستی نباشد. من احتیاط می کنم. حضرت فرمود که اعتقاد به امامت ما ندارد؟ گفت چرا ندارد؟ گفت چون ورع او بیشتر است. تقوایش بیشتر است، احتیاطش بیشتر است. حضرت فرمود که برو به او بگو تو که انقدر تقوا داری، ورع داری، ورع تو، تقوای تو کنار نهر بلخ کجا رفت؟ راوی می گوید رفتم به برادر گفتم قصه ی کنار نهر بلخ چیست؟ تا این را گفتم رنگش پرید. خیلی دگرگون شد. شرمنده و خجل سرش را پایین انداخت و گفت راست می گویی. آیا واقعاً امام صادق این را گفت؟ گفتم بله. به خدا قسم حالت را پرسید. من گفتم آدم خوب و نمازخوانی است ولی اعتقاد ندارد. آن وقت خیلی احتیاط  کار است. گفت پس احتیاطش آنجا کجا رفت؟ ولی من نفمیدم امام چه می گوید. چکار کردی؟ قصه را بگو. گفت این قصه ای است بین من و بین خدا که هیچ کس اطلاع نداشت. من از سفر برمی گشتم برای تجارت ماوراء النهر رفته بودم. برگشت من با یک زن و مردی بودم. آمدیم کنار نهر اتراق کردیم آن وقت مرد به من گفت که یا تو برو غذا بیاور من اینجا هستم یا من بروم غذا بیاورم تو اینجا باش. گفتم من خسته هستم. خودت برو غذا بیاور. آن وقت او که رفت غذا بیاورد شیطان به من غالب شد و من با نامحرم خلاف کردم. یعنی این آقا که قرار بود در ابدیت… تا این را فهمید شیعه شد. حضرت عمداً این یک تکه را گفت که این را از عذاب ابدیت برگرداند. در صدد اینکه تمام مستورات ایشان را بیرون بریزد نبوده است. بلکه توبه بکند این برای او خیلی بهتر بود تا ابدیتش ویران شود. همین قصه یک پیامی دارد. آن هم این است که در هر لحظه امام صادق کنار ما نشسته است. حضرت زهرا کنار ما نشسته است و حضرت فرمود اگر خیال می کنید ما کنار شما نیستیم. عجب بد فکر کردی. ما کنار شما هستیم. ان شاءالله که همین مسئله صیانت خوبی برای همه ما مخصوصاً مسئولیتی که در جاهای بسیار حساسی نشسته اند، برای آنها صیانت درست می کند حیا بکنند از ذوات مقدسه معصومین، از خود خدا و ملائکه.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکر.

 

برای مشاهده فایل تصویری این برنامه روی لینک زیر کلیک کنید

 

کلیک کنید

 

 

لینک کوتاه :

darolershad.org/?p=8959

جدیدترین عناوین خبری

پربازدیدترین خبرها

مطالب مرتبط

ثبت دیدگاه

یک پاسخ ارائه کنید