شریعتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم. سلام میکنم به روی ماه تک تک مخاطبان عزیزمان، اهالی خوب سمت خدا، به سمت خدای امروز خیلی خیلی خوش آمدید.
حجت الاسلام عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم. بحث ما در مسئله تشخص بود. طلب تشخص، طلب تفوق یک ناهنجاری اجتماعی است که قدرت تأثیر بر فرهنگ ما، رفتار اجتماعی ما، روابط سالم ما و بر اقتصاد ما و بر سرنوشت ما دارد. اگر به یک عطش کاذب تبدیل بشود تخریب آن بسیار بالا است. و لذا در این خصوص صحبت کردن بسیار شایسته است. بحث هم از این جا شروع کردیم که یک وصف برجسته این است که انسان کامل در صدد خودکفایی، در صدد تفاخر و تفوق بر دیگران و این که دنبال تشخص باشد نیست. تشخص یعنی طلب شخوص. شخوص به این میگویند که همه که در یک صف ایستادند، یک نفر از صف خارج شود، جلو بیاید و برای خودش برجستگی ایجاد کند. این را شخوص میگویند. طبیعی است که برای پیدا کردن شخوص مجبور است که از استطاعت عمومی خارج شود. همه این مفاهیم خروج از استطاعت عمومی آبستن بسیاری از فاجعهها است. یک حدیثی بسیار ارزشمند از حضرت ختمی مرتبت رسیده است که «ان الله یبغض عبده اذا راؤه متمیزا بین اصحابه» خدا اگر ببیند کسی در بین اصحاب خود میخواهد برای خود تشخص قائل بشود. حضرت امام فرمود احادیث را با خصوصیت آن معنا کنید. یبغض نشان میدهد که این مسئله، مسئله اخلاقی نیست. شما میگویید این حدیث اخلاقی است. معلوم میشود حکم، حکم الزامی است. ایشان فرموده است یبغض، خدا از بغض بدش میآید. اگر بنده او چنین کاری را انجام بدهد این را نمیپذیرد. شما یک لحظه تصور کنید ما یک جامعهای تشکیل بدهیم که هیچ کس دنبال تمیز و تشخص و برجستگی و تفاوت از دیگران نیست، این بهشت میشود.
از ره خلق و خو و سیرت زشت هفت دوزخ تویی و هشت بهشت
بهشت از همین جا شروع میشود. جناب قونوی در سیر و سلوک خود میگوید
در باطن نگر تا سقرها در جگر یابی، جنانها در جنان بینی
سقر یعنی جهنم. جنان جمع جنت. جنان یعنی قلب. این است که در روایت آمده است که هر کس قرآن را راهبر خودش قرار دهد «قاله الی الجنه» معنی آن نیست که در آخرت بهشت میرود. بهشت همین جا است. ظاهراً چنین روایتی است که حضرت فرمود نگو که ما را بهشت ببر، بگویید ما را از بهشت خارج نکن. در بهشت هستید. رسول خدا هم طوری بودند که حرفی که میگفتند عمل میکردند. یعنی واقعاً طوری بودند که کسی وارد میشد برجستگی نمیدید. در نتیجه نمیشناخت که این پیامبر ما است. برجستگی وارد میشد، آقا رسول الله را تشخیص نمیداد. به خاطر این که برای خودش برجستگی، تمایز و تشخص درست نمیکرد. از استطاعت عمومی خارج نمیشد. و اگر کسی کار میکرد که برای حضرت یک تشخص درست میشد سریع برخورد میکرد. این سیره پیامبر ما است. اخلاق پیامبر ما است. خدا هم فرموده است که «لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (احزاب/21) اقتدا به پیامبر اقتدای حسنه است. الان جنگ سر اقتدا است. ما به چه کسی اقتدا کنیم. 700 نوع آداب در دین داریم. دنیا را با آداب دارند تسخیر میکنند. میگویند که ما چون سند ارتباطات پیشرفت آن در کشور ما و منطقه ما بوده است پس محصول آن هم باید نصیب ما بشود. محصول آن چیست؟ همسانسازی رفتاری. میگویند انسانهایی میخواهیم درست کنیم که همه یکسان فکر کنند. و مثال میزنند که در یک خانه، یک آشپزخانه. ما باید ذائقه انسانها را تنظیم کنیم. معنی آن این است که یعنی عملاً، واقعاً و صراحتاً غرب ادعا دارد که مرجعیت فرهنگی مال ما است. خدا فرمود «لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (احزاب/21) یک سیستم تربیتی که اسوه عملی نداشته باشد ناقص است. با صرف مباحث نظری نمیشود. با یک اسوهای، یک میزانی باشد. خداوند فرمود من قرآن فرستادم، پیامبر فرستادم، میزان فرستادم. آن میزان هم عملاً هیبت مفاهیم نظری را نشان میدهد، هم موضوع عشق درست میشود. یک شخصیت آرمانی باشد، انسان عاشق باشد، قدرت عشق بسیار بسیار بالا است. بزرگترین اهرم است برای این که متربی اصلاح شود. «لَمْ يَكُنْ لِي حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ إِلَّا فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِك» امام سجاد عرض میکند خدایا من قدرت دور شدن از سیئات را ندارم مگر در آن لحظهای که من را به عشق خودت بیدار کردهای. قدرت عشق این جوری است. و خدای متعال یک مطلبی در مورد رسول خدا فرموده است بسیار بسیار خطیر، فرموده است که اگر شما از سیره پیامبر، از سنت پیامبر، از روش پیامبر تخطی کنید فتنه و عذاب جامه شما را میگیرد «فَلْيَحْذَرِ الَّذينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصيبَهُمْ عَذابٌ أَليم» (نور/63) چه قدر آیه سنگین است. بترسند کسانی که میخواهند با امر پیامبر، با دستور پیامبر، با سیره پیامبر، با سنت پیامبر مخالفت کنند «أَنْ تُصيبَهُمْ فِتْنَةٌ» (نور/63) جامعه را فتنه میگیرد. ای کاش فرصت بود من راجب مسائل اجتماعی آن فتنههایی که بر اثر جدایی از افکار و اندیشه معصومین، قرآن، ما هر چه جدا میشویم، آداب و رسوم کمرشکن، وحشتناک، فلج کننده، جامعه ما را میگیرد. سنت، سنت غلط میشود. میگویند سنتشکنی از بت شکنی سختتر است. چرا؟ چون طرف میگوید من این را انجام دهم تحقیر میشوم. انسانها به شدت از تحقیر میترسند. «أَنْ تُصيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصيبَهُمْ عَذابٌ أَليم» (نور/63) یا فتنه یا عذاب الیم نازل میشود. آقا رسول الله، معصومین همه مواظب بودند. مؤمنین یک جوری با آنها برخورد نکنند که نشان دهد که اینها سر و گردنی از بقیه بالاتر هستند. چه درس خوبی است برای مسئولین، برای آنها که تولیت امور را دارند. جناب سلمان وارد شد خود را پای مبارک رسول خدا انداخت پای حضرت را بوسید. این یک تشخص قائل شدن است برای حضرت ختمی مرتبت. روح انسان کامل از این کارها منزجر است. نمیتواند تحمل کند. چون سنخیتی با این کارها ندارد. چون به حقایقی بزرگتر از اینها رسیده است. و لذا اینها برای آنها هیچ وقت جاذبه ندارد. اتفاقاً بسیار بد هم هست، چون نمیخواهند از مردم جدا شوند. یک منیتی برای خودشان قائل شوند. حضرت خیلی ناراحت شدند. فرمودند چرا این کار را کردی؟ هر وقت حضرت ختمی مرتبت ناراحت میشدند یا در اثر نزول آیهای که بسیار وحشتناک بوده است «لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُوم» (حجر/44) خداوند فرموده است جهنم هفت در دارد. بعضیها میگویند اعضای هفت گانه در جهنم است. طواف که میکنید که در هر طواف یک در جهنم را میبندید. یعنی طواف زمانی طواف است که نیت کنیم. بگویید خدایا در طواف اول در جهنم را از زبان خود بستم، در دوم بگویید خدایا در جهنم را از دهانم بستم یعنی حرامخوری نکنم، در بیت المال تصرف نکنم. در مال مردم تصرف نکنم. بیجا و بیجهت مردم را به دادگاه نکشانم. ربا و رشوه، و اختلاس و رانت … اگر این نیتها را کرد حج او حج است. امام سجاد به شبلی گفت: احرام که میبستی این نیت را کردی؟ گفت نه. لباس احرام را که پوشیدی این نیت را کردی؟ گفت نه. طواف که کردی چنین نیتی کردی؟ گفت نه. … گفت پس تو حج نکردی. حج زمانی است که این مفاهیم قدسی در انسان محقق شود. آن وقت بتواند مهاضات حجرالاسود بایستد بگوید «الهی میثاقی الدعاء الدعو» خدایا به پیمان خود عمل کردم. وای بر حال حاجی که دروغ بگوید. که تَعَاهَدْتُه آن قدر آن جا سنگین است. خدا برگردد بگوید کذب. چون در روایت است که از دنیا که میرود ملائکه میآیند سوال و جواب میپرسند که من ربک. میگوید خدا. خدا از بالا میگوید که کذب، دروغ میگویید. جهنم سوزان همین است که در خدا بگوید کذب. «أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواه» (جاثیه/23) این الهه را چرا مقدم کرد؟ باید بگوید «أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ هَواه إِلهَا » اله را مقدم کرد یعنی همه به اله معتقد هستند. در تطبیق اشتباه میکنند همه تشخص میخواهند چه کسی است که تشخص نخواهد. «ان الله خلق الانسان علی صورته» خدا انسان را بر صورت خودش خلق کرده است. خدا ثنا میخواهد. انسان هم فطرتاً ثنا میخواهد، مسئله اشتباه در تطبیق است. نمیتواند که تشخیص بدهد تشخص حقیقی چیست. تشخص حقیقی خیال میکند که با یک وضع زنندهای ظاهر شود. گفت یا رسول الله دیشب برای من سخت گذشت. گفت الحمدلله. گفت یا رسول الله دیشب برای من سخت گذشت. گفت الحمدلله. گفت یا رسول الله دیشب برای من سخت گذشت. گفت الحمدلله. گفت من میگویم سخت گذشت شما میفرمایید الحمدلله. حضرت فرمود الحمدلله که گذشت. اگر نمیگذشت چه کار میکردی. آن که نمیگذرد ابدیت ما است. آن که روی ابدیت خود معامله کرده است طفل است. هزاران هزار میلیارد به او برسد، ابدیت خود را خراب کند طفل است.
از زرگری به کوزه فروشی رسیدهای خاکت به زر ترقی معکوس کردهای
آقا رسول الله خیلی ناراحت شد، وقتی آقا رسول الله ناراحت میشدند اصحاب برای حل مشکل یک راه بیشتر نداشتند فوراً سراغ حضرت زهرا میرفتند. حضرت زهرا که تشریف میآوردند همه چیز عوض میشد. هم امیرالمؤمنین و هم آقا رسول الله هر دو فرمودند ما وقتی خسته میشویم به حضرت زهرا نگاه میکنیم. فاطمه را فاطمه گفتند «لان الناس فتحوا ان معرفتها» چون عقل بشر هر چه قدر بدود نمیتواند به زهرا برسد. گفتند ماجرا چیست؟ گفتند این آیه نازل شده است. تا آیه را خواندند حضرت زهرا غش کردند. سلمان وقتی خود را به پای حضرت انداختند و حضرت ناراحت شدند سلمان دید یک جوری باید ناراحتی حضرت را برطرف کند. فوراً گفتند یا رسول الله برای ما از حضرت زهرا صحبت کنید. تا این حرف را به آقا رسول الله گفتند. آقا رسول الله وقتی آن کار را سلمان کرد گفت که چرا آن جوری که اعاجم و فارسها با پادشاهان خود برخورد میکنند با من برخورد میکنی. «يَكْرَهُ أَنْ يَتَشَبَّهَ بِالْمُلُوك» ناراحت میشد که به پادشاهان تشبیه بشود. میگفت من پادشاه نیستم من سفیر خدا هستم. پیامبر خدا هستم. من یک بنده از بندگان خدا هستم. مثل سایر مردم هم زندگی میکنم. یعنی این امتیاز نباید برای من درست شود. سلمان تا دید اوضاع خراب شد گفت یا رسول الله به ما خبر بده از مراتبی که برای حضرت زهرا در روز قیامت است. تا این تعبیر را گفت آقا رسول الله شکفته شدند. فرمودند «فاقبل النبی عَلَيْهِ ضَاحِكاً مُسْتَبْشِرا» فوراً خندیدند، استبشار لبهای مبارک را گرفت آن وقت شروع کردند برای صحبت از حضرت زهرا. گفتند تنها کسی که در روز قیامت سوار یک نافه میشود جبرئیل سمت راست، میکائیل سمت چپ. حضرت جبرئیل فرشته علم است. رزق معنوی دست حضرت جبرئیل است. «نزله علی قلبک» یعنی شخصیت حضرت زهرا مرتبط با مسئله علم است. و جناب میکائیل سمت چپ آن هم واسطه است برای مادیات و برای رزق. و امیرالمؤمنین در جلو و امام حسن و امام حسین پشت سر ایشان حرکت میکنند. فوراً جلوی آن را گرفت صحبت این بود یعنی به من اقتدا کنید. «لَكُمْ فيه أُسْوَةٌ» همه گفتند این چهارده معصوم همه گفتند «لَكُمْ فيه أُسْوَةٌ» ما برای شما اسوه هستیم. اینها «شهداء دار الفناء بعد شفاعه دار البقاء» شهدا یعنی الگو. الگو هستیم، یعنی تمام زندگی ما، لباس ما، آرایش ما، ازدواج ما، غذای ما، سیاست ما، تربیت ما، تجارت ما. اگر یک مأمومی روی کوه برود و امام سجده برود میگویند این مأموم است. «إِنَّمَا جُعِلَ الْإِمَامُ إِمَاماً لِيُؤْتَم به» در بعضی از روایات هست که حضرت فرمود فلان طایفه چرا این کار را میکنند «لَسْتُ بِإِمَامٍ لها» من امام آنها نیستم. اسم من را به زبان نیاورند. اوصاف الشیعه را مرحوم صدوق نوشته است. خدا هم در قرآن میگوید با آنها هیچ نقطه اشتراک ندارید. در روایت است «لَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْء» اصلاً نقطه اشتراک با خدا ندارد. یک آقایی پیش امام صادق آمد گفت آقا « مَا نَلْقى مِنَ النَّاسِ فِيك» به خاطر شما چه میکشیم. گفت به خاطر من چه میکشید؟ گفت هر کجا میرویم یواشکی میگویند جعفری خبیث. حضرت فرمود «يُعَيِّرُكُمُ النَّاسُ بِي؟» میخواهی بگویی که به خاطر من ملامت میشوی؟ گفت بله آقا. گفت «فَمَا أَقَلَّ وَ اللَّهِ مَنْ يَتَّبِعُ جَعْفَراً مِنْكُم» قسم به خدا چه کم است از شما آن کسانی که تابع جعفر باشند. جامعهای که به امام صادق اقتدا کرده است عنوان آن صادق است. «الاسماء تنزل من السماء» اسم از آسمان نازل میشود. این درباره ما هم صادق نباشد، در مورد معصومین قطعی است. چرا گفتند صادق؟ علت آن این است که زمان امام صادق شروع کردند اخبار را جمع کنند. اخبار را آتش زده بودند، نقل حدیث ممنوع شده بود. شروع کردند جمع آوری کنند دیدند اسناد همه گم شده است. بیشتر از 130 سال فاصله شده است. پیامبر ما اسم فرزند خود را صادق گذاشت. از ایشان بگیرید. سیوطی در تدریب الراوی میگوید «اصح السند یروا فی العالم اسانی و اهل البیت» بالاترین سندی که در روایات ما هست اسناد اهل بیت است. امام صادق و امام باقر گفتند شما بیایید بنشینید ما اسناد را برای شما درست میکنیم. جامعه ما باید صادق باشد، در تجارت صادق باشد. راستگو باش، با صفا باش. هیچ زرنگی بالاتر از راستگویی نیست. این فرمایش شما یک معنای خیلی خوبی دارد. اگر کسی این حقه بازیها را کند معلوم میشود توحید او لنگ است. نتوانسته است بگوید «بِيَدِكَ لَا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي وَ نَفْعِي وَ ضُرِّيَ يَا مَنْ بِيَدِهِ نَاصِيَتِي» اگر کسی چنین اعتقادی به عالم داشته باشد دیگر غصه ندارد. توحید باشد خوف نیست، اگر خوف حل شود همه چیز حل میشود. مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی یک روزنامهای در پاریس چاپ میکرد به نام عروه الوثقی. در آن جا یک مقاله دارد که خیلی خواندنی است. آن جا روی ترس دست میگذارد. توضیح میدهد که اگر ترس حل شود سیئات اجتماعی همه حل میشود. از فقر میترسد رشوه میگیرد. از فقر میترسد دروغ میگوید، از جایگاه خود میترسد دروغ میگوید. هر کجا بروید میبینید ریشه مرگ هست. حضرت امام فرمود و الله به عمرم نترسیدم. در روایت است که هر کس از خدا بترسد خداوند همه را از او میترساند. کسی از خدا نترسد خدا آن شخص را از همه میترساند.
«شهداء دار الفنا شفاعه دار البقاء» من را شفاعت میکند مقدمه شفاعت این است که ما با آنها در این عالم سنخیت داشته باشیم. این سنخیت است که باعث میشود با آنها جمع بشویم. «السنخیه عله الانضمام» ذائقه هر کسی اقتضاء خودش را دارد. بعضی ذائقهها آن قدر پایین است اقتضائاتی دارد.
بس که ماندم به قفس رنگ گل از یادم رفت گر چه با عشق گل از مادر گیتی زادم.
نفس انسان جوری است که هر کجا که باشد بوی آن را میگیرد. علمای اعلام به باد تشبیه میکنند. «الطبیعه السرقه» شما با یک فردی که ناباب است مخفیانه رابطه داشته باشید روح و جان شما اخلاق آن را میگیرد.
عن المرء لا تسأل و سل عن قرينه فكلّ قرين بالمقارن يقتدى
شاعر تازی میگوید اگر میخواهی ایمان کسی را ببینید رفیق او را ببینید. «الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ وَ قَرِينِه» هر کسی بر دین دوست خودش است. یک وقتی امام صادق در بازار راه میرفت دست یکی از صحابه هم در دست حضرت بود. او صحابی که صحابه امام صادق بود و نوکر او هم پشت سر او بود برگشت دید از نوکر او خبری نیست. چند بار دید، دید پیدایش نیست. آخر که پیدا شد به او گفت که ای ولد زنا، تا این را گفت حضرت فوراً دست خود را کشید. دیگر نمیتواند با این سنخیت داشته باشد. «طَهِّرُوا أَفْوَاهَكُمْ فَإِنَّهَا طُرُقُ الْقُرْآن» روایت است که دهان خود را پاک نگه دارید. با این دهان شما قرآن میخوانید. آنها که جهنم رفتند یک بار نمیتوانند یارب بگویند. خزانه جهنم را صدا میزنند. «و قال لخزنه الجهنم ادعوا ربکم» یا مالک را صدا میزنند «يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّك»
اللّهمّ انّى اسئلك باسمائك الّتى ملأت اركان كلّ شئ. خدا مرحوم دولابی استاد ما را رحمت کند میگفت حسین همه جا را پر کرده است. آن اسمائی که همه جا را پر کرده است. «أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى» (اسرا/110) حضرت فرمود «نحن فالله ما اسماء الحسنی» این جا هم هر کس با آنها سنخیت پیدا کرد سهم برد. آن شبیه علی است از این عالم سهم میبرد. هر چه از امیرالمؤمنین سهم بردی از این عالم و این نشئه سهم میبری. به اندازه «أَمْرِي لِأَمْرِكُمْ مُتَّبِع» «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّه» (آل عمران/31) آن یحببکم الله سهم ما از این عالم است. هیچ سهمی بالاتر از این نیست. اساس یحببکم الله است. محبوب خدا شویم. علامه طباطبایی میگفت این عالم، عالم معامله است. یعنی هر لحظه ما داریم معامله میکنیم. هر لحظه خدا به چشم مشتری به ما نگاه میکند. «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى» «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى» (توبه/111) خیلیها راه دفع بلا را نمیدانند. همین که به پرندهها دانه میدهید، دافع بلا است. انگار یک یتیم را نگه داشتید. یک کمی که غم و غصه دارد غم و غصه او را برطرف کردید با امام معامله کردید. به خاطر امام حسین از راحتی خودت گذشتی. آقای میانجی میگوید شب در خواب دیدم امیرالمؤمنین کنار حوض کوثر است. آقا رسول الله فرمود نقش امیرالمؤمنین در آخرت ساقی کوثر است. چون نقش امیرالمؤمنین در این دنیا سقایت است. فرمود «انت امیر العلم تأمیرهم العلم».
مردم میآیند با کاسه برای آنها سقایت میکند. یک وقت دیدم علامه امینی دارند میآیند تا امیرالمؤمنین دیدند علامه امینی دارد میآید فوراً کاسه را کنار گذاشتند آستین را بالا زدند و دست خود را پر از آب کوثر کردند.
شراب ناب میخواهم که مرد افکن باشد زورش، که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
یک ذره این قطره نیست. فرمود خدا صورتت را سفید کند که ما را روسفید کردی با این کتابی که نوشتی.
شهداء الدار الفناء این جا الگو هستند. ذائقه مسیر را تعیین میکند. ذائقه تشخیص میدهد کدام سمت برود.
ذره ذره کاندر این ارض و سما است جنس خود را همچون کاه و کهرباست.
ناریان بر ناریان را طالبند نوریان بر نوریان را جاذبند.
شاگرد مکتب امام صادق چانه خود را امن میچرخاند. بی حساب حرف نمیزند. وای بر کسانی که بی حساب حرف میزنند. این جمله من زمانی فهمیده میشود که حصار زمان و مکان شکسته شود. صبح که میشود زبان به اعضا و جوارح میگوید تو چه طور هستی؟ میگویند اگر تو بگذاری حال ما خوب است. امام غزالی در احیاء میگوید زبان هفتصد آفت دارد. خیلی باید مواظب باشید، خرابی که درست شد حق الناس است. خدا میگوید برو صاحب آن را پیدا کن. آنهایی که الان در بیت المال خیانت میکنند چه قدر وحشتناک است. روز قیامت یک ملت را باید پیدا کند و حلالیت بگیرد. «فَغَيْرُ مَوْصُوفٍ مَا نَزَلَ بِهِم» با آن فصاحت، امیر بیان است میگوید من نمیتوانم توصیف کنم که چه بلایی سر اینها میآید که این خیانتها را میکنند. «وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُون» (زمر/47) یک چیزی برای اینها از طرف خدا آشکار میشود بعد از مرگ این که این همه در بیت المال خیانت کرده است. «وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُون» (زمر/47) اصلاً به فکر او نرسیده بود که من تا چشم خود را ببندم چنین عالمی برای من درست میشود. همه آن خیانتهای مالی آتش میشود. رختخواب، مغسل، آب آتش. در حق ایتام خیانت کرده است. مرحوم ممقانی میگوید من از حق الناس این قدر میترسم گاهی شده است شب در سرمای شدید زمستان از خواب بلند شدم آن آتش چراغ قدیمی را روشن کردم قلم را برداشتم یادداشت کردم که من به فلانی باید این قدر پرداخت کنم یعنی این قدر از حق الناس ترسیدم. آقا رسول الله فرمود این کار را نکن. امیرالمؤمنین هم همین تعبیر را دارد. امیرالمؤمنین فرمود: «وَ لَقَدْ عَلِمَ الْمُسْتَحْفَظُونَ مِنْ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ» آنها که حافظه آنها قوی است از اصحاب محمد، از اصحاب پیامبر میدانند «مِنْ طَرْفَةِ عَيْن» یعنی تمام کارهای من با سنت پیامبر تنظیم شده است. آقا رسول الله فرمودند همچنان که خدا میخواهد به واجبات او عمل شود من هم میخواهم به سنتم عمل شود. چون آن سنتها ظهور اراده خدا است. هر شخصی نیست. در هر صورت آقا امیرالمؤمنین فرمود «فَلَا تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَة» با من با آنهایی که با جبابر حرف میزنید در برابر آن ها میلرزید، میترسید، واهمه دارید، محافظهکاری دارید حرف نزنید. اگر این جوری حرف بزنند اولا نمیتوانند حرف حق را بزنند. محافظهکاری میکنند. ثانیاً این بزرگترین تشخص است. آن قدر والی باید صمیمی باشد که با صمیمیت حرف را بزند. امام صادق فرمود «أَحَبُّ إِخْوَانِي إِلَيَّ مَن اکون معه کما أکون وهدی» بهترین رفیق من کسی است که وقتی من با ایشان هستم انگار من تنها هستم. الان چرا صله رحم قطع شده است. چرا زمان سابق نبود؟ زمان سابق فامیلها همه جمع میشدند. همه اینها رفته است. چرا؟ فقط تکلف. حضرت فرمود «فَلَا تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَة» آن جور که با انسانها جبار حرف میزنید با من آن جوری حرف نزنید. « فَإِنَّمَا أَنَا وَ أَنْتُمْ عَبِيدٌ مَمْلُوكُونَ لِرَبٍّ لَا رَبَّ غَيْرُه» من و شما همه عبد هستیم. عبد خدایی هستیم که غیر از آن خدایی نیست. یعنی در این نسبت هیچ تفاوتی با هم نداریم. خواهر امیرالمؤمنین اعتراض کرد که به یک کنیز سه درهم، به من هم سه درهم. حضرت با هر دو دست خود دو مشت خاک برداشت و گفت من بین این خاک و آن خاک هیچ فرقی نمیبینم. عدالت را نگاه کنید. یک والی که بین انسانها این نگاه را داشته باشد. تو هم از خاک هستی، این هم از خاک است. همه از آدم هستیم، آدم هم از خاک. این نژادپرستی، نژاد برتر چیست که درست کردید. دو تا جنگ جهانی سر همین برتریهای نژادی صورت گرفته است. من بهتر هستم، او بهتر است.
شریعتی: حاج آقا خیلی از شما ممنون و متشکرم. نکتههای خوبی را شنیدیم. خیلی ممنون و متشکر از همه مخاطبانی که ما همراه هستند. یک سلام ویژه خدمت همه مخاطبان شبکه افق. مشرف به ساحت نورانی قرآن کریم شویم آیات 53 تا 61 سوره مبارکه آل عمران صفحه 57 قرآن کریم را امروز به اتفاق تلاوت کنیم بر میگردیم با احترام و با افتخار همراه شما و در کنار شما.
بسم الله الرحمن الرحیم.
رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدينَ (53)
وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرينَ (54)
إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ إِلَيَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ جاعِلُ الَّذينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذينَ كَفَرُوا إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فيما كُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُونَ (55)
فَأَمَّا الَّذينَ كَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَديداً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرينَ (56)
وَ أَمَّا الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمينَ (57)
ذلِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ الْآياتِ وَ الذِّكْرِ الْحَكيمِ (58)
إِنَّ مَثَلَ عيسى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (59)
الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرينَ (60)
فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبينَ (61)
به نام خداوند بخشنده مهربان.
پروردگارا به آنچه نازل كردى گرويديم و فرستاده[ات] را پيروى كرديم پس ما را در زمره گواهان بنويس (53) و [دشمنان] مكر ورزيدند و خدا [در پاسخشان] مكر در ميان آورد و خداوند بهترين مكرانگيزان است (54) [ياد كن] هنگامى را كه خدا گفت اى عيسى من تو را برگرفته و به سوى خويش بالا مىبرم و تو را از [آلايش] كسانى كه كفر ورزيدهاند پاك مىگردانم و تا روز رستاخيز كسانى را كه از تو پيروى كردهاند فوق كسانى كه كافر شدهاند قرار خواهم داد آنگاه فرجام شما به سوى من است پس در آنچه بر سر آن اختلاف مىكرديد ميان شما داورى خواهم كرد (55) اما كسانى كه كفر ورزيدند در دنيا و آخرت به سختى عذابشان كنم و ياورانى نخواهند داشت (56) و اما كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند [خداوند] مزدشان را به تمامى به آنان مىدهد و خداوند بيدادگران را دوست نمىدارد (57) اينهاست كه ما آن را از آيات و قرآن حكمتآميز بر تو مىخوانيم (58) در واقع مثل عيسى نزد خدا همچون مثل [خلقت] آدم است [كه] او را از خاك آفريد سپس بدو گفت باش پس وجود يافت (59) [آنچه درباره عيسى گفته شد] حق [و] از جانب پروردگار تو است پس از ترديدكنندگان مباش (60) پس هر كه در اين [باره] پس از دانشى كه تو را [حاصل] آمده با تو محاجه كند بگو بياييد پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديك خود را فرا خوانيم سپس مباهله كنيم و لعنتخدا را بر دروغگويان قرار دهيم (61)
شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. باز هم تشکر میکنم از همه بینندگان عزیز، اهالی خوب سمت خدا، مخاطبان جانمان که در قربانی ماه جمادی الثانی شرکت کردند. بیش از 1800 رأس گوسفند قربانی شده است.
حجت الاسلام عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم. سوره آل عمران فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبينَ (61) آیه مباهله. قصه مباهله را همه دوستان میدانند. نصاری نجران آمدند با رسول خدا صحبت کنند بینند که پیام او چیست. حرف او چیست. بحث آنها به جایی نرسید. اسلام بن بست ندارد قرار شد مباهله کنند. همه دیگر را نفرین کنند. آن وقت خدا به آقا رسول الله فرمود که به آنها این جوری بگو که تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ، فرزندها و زنها سومی باید رجالنا و رجالکم باید باشد. همین میشود. اما این جوری نگفت گفت انفسنا و انفسکم. «الکلمه فی القرآن عاشقه لمکانها» کلمه در قرآن عاشق مکان خودش است. خدا خواست نفس پیامبر بودن امیرالمؤمنین را برساند. یعنی امیرالمؤمنین با پیامبر وحدت دارد. خدا وحدت پیامبر و امیرالمؤمنین را اعلام کرده است. پیامبر وحدت خود را علی (ع) اعلام کرده است، پیامبر ما وحدت خود را با زهرا اعلام کرده است. پیامبر ما به تعبیر اهل سنت وحدت خودش را با امام حسین اعلام کرده است. «حسین منی و انا من حسین». وحدت خودش را با امام حسن اعلام کرده است. وقتی ابولبابه خیانت کرد و آیه نازل شد گرفتار شد، توبه کرد. در ستون توبه خود را بست گفت اگر خدا توبه من را بپذیرد باید پیامبر بیاید این ریسمان را باز کند. توبه پذیرفته شد پیامبر ما عمداً گفت زهرا جان برو ریسمان را باز کن. ابولبابه گفت نه دست نزن، پیامبر باید باز کند. آقا رسول الله فرمودند زهرا باز کند من باز کردم. «أَصْلَ الْإِنْسَانِ لُبُّه» اصل انسان همان قلب او است. منبر آمد حضرت زهرا آورد گفت من «مَنْ عَرَفَ هَذِهِ فَقَدْ عَرَفَهَا وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْهَا فقد یعرفها» هر کس زهرا شناخته است، شناخته، نشناخته بشناسد «هِيَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ هِيَ قَلْبِي الَّذِي بَيْنَ جَنْبَي» این یعنی وحدت. آن وقت از وحدت صحبت کرده است چرا؟ برای این که سر راه تابلو بگذارد. بگوید اینها هستند من هستم. اینها صحبت میکنند من صحبت میکنم. من از محققین میخواهم تفسیر کلمه منی را از علامه عسگری حتماً بروند بخوانند. این منی مربوط به وحی است. چون اینها در وحی شراکت دارند. و لذا جبرئیل هم گفت انا منکما. در جنگ احد امیرالمؤمنین از 90 جا زخم پیدا کرد. همه جا که سوراخ سوراخ شده بود زنها میترسیدند پانسمان بگذارند. مثل گوشت جویده شده بود. جبرئیل از بالا ندا کرد یا رسول الله «إِنَّ هَذِهِ لَهِيَ الْمُوَاسَاةُ» این مواسات است. «و ما یمنع منی» چه چیزی مانع است که با من مواسات نکند. «إِنَّ عَلِيّاً مِنِّي وَ أَنَا مِنْه» علی از من است من از علی هستم. جبرئیل از بالا داد زد «وَ أَنَا مِنْكُمَا» چون او هم در مسئله وحی دخیل است. وحی و دین را باید از فرزندان من بگیرید. چون خدا به پیامبر ما فرمود که بگو «لَا يُؤَدِّي عَنْكَ إِلَّا أَنْتَ أَوْ رَجُلٌ مِنْك» وقتی که برائت را دست خلیفه اول داد گفت برو اعلام کن، جبرئیل آمد گفت بگو برگردد. برگشت گفت یا رسول الله خطا کردم این را از من میگیرید؟ گفت نه خطا نکردی ولی جبرئیل نازل شد که خدا دستور میدهد دین من را یا تو یا کسی که جانش جان تو است باید بیان کند. «لَا يُؤَدِّي عَنْكَ إِلَّا أَنْتَ أَوْ رَجُلٌ مِنْك» نگفت لا یودی برائت، برائت را نگفت با این که موضوع برائت بود. کسی حق ندارد از طرف تو حرف بزند مگر خودت یا کسی که جانش جان تو است. این انفسنا و انفسکم بالاترین وصف از اوصاف امیرالمؤمنین است.
فایل تصویری این برنامه
فایل صوتی این برنامه