شریعتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ» «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». در داغ تو کوه از کمر میشکند محمل نشکست بلکه سر میشکند تو از دل من چه انتظاری داری؟ وقتی که نماز در سفر میشکند «سلامٌ عَلی قَلبِ زِینَبِ الصَبُور». سلام میکنم خدمت عزیزانم. خانمها و آقایان خیلی خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز. تسلیت میگویم فرا رسیدن ایام رحلت ملکوتی عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها را. انشاءالله که عزاداریهایتان قبول باشد. با احترام و با افتخار همراه شما هستیم و در محضر و در معیت حاج آقای عاملی عزیز و نازنینمان. سلام علیکم و رحمه الله، خیلی خوش آمدید.
حجت الاسلام عاملی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». وعلیکم السلام و رحمه الله. محضر بینندگان مکرم، هموطنان عزیزم، در جای جای وطن عزیزمان ایران. حضرت امام هر وقت میگفتند ایران فرمودند ایران عزیز. محضر همهی عزیزانم سلام و احترام دارم، دعا دارم انشاءالله بهرهی خوبی از ماه مبارک رجب گرفته باشند، توشهی خوبی برای ابدیت خودشان از این ماه داشته باشند. عزیزان اعتکافیها انشاءالله با دامن پر از این سفر معنوی برگردند و خدای متعال ثواب اعتکاف را از سر فضل نه از سر استحقاق به همهی ما مرحمت بفرماید. از خدای متعال میخواهم با مقام بسیار شامخ حضرت زینب (س) که مقام بسیار مخصوصی در نگاه حضرت حق دارد به ما عنایت بفرماید، دعاها را مستجاب بفرماید، رفع گرفتاری بفرماید و ما را با خودش خدای متعال محرم و با قرآنش محرم و با اهل بیت پیامبر مکرم و با حضرت ختمی مرتبت ما را محرم قرار بدهد.
شریعتی: الهی آمین. انشاءالله. حال شریف و مبارک چه طور است؟
حجت الاسلام عاملی: خدا را شکر.
شریعتی: الحمدلله. چقدر خوشحالیم در محضرتان هستیم، پنجشنبههایی که حسن ختام هفتهی سمت خداست که در محضر عزیزان و بزرگواران و مخاطبان جانمان هستیم. به همه عزیزان و دوستانی که از طریق شبکه محترم افق تکرار این برنامه را میبینند، به همه شنوندههای خوب رادیو معارف هم با دل و جانم سلام میکنم. امروز میخواهیم با نگاه حاج آقای عاملی به دوران پر فراز و نشیب زندگانی حضرت زینب کبری (س) بپردازیم. کسی که تاریخ زن از نام او آبرو میگیرد.
حجت الاسلام عاملی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». قصهی زندگی حضرت زینب (س) یک قصهی جهانی است، تُراث بشریت است، به تعبیر امروزی اگر تعبیر بد نباشد یک استاندارد بین المللی است سلوک حضرت. شاگرد وحی است، در بیت وحی تربیت پیدا کرده است و پدر معصوم، مادر معصوم، تنها بیتی که در اسلام پدر و مادر هر دو معصوم هستند فلذا همهی چشمها دوخته به این که اگر قدرت روحی این خانهی مبارک ظهور پیدا بکند چه محصولی دارد. محصولی به نام امام حسن مجتبی، سیدالشهدا، سید آل عبا و حضرت زینب(س)، همه تربیت، تربیتِ آسمانی است، همهی اینها تربیتشان تربیت وحیانی است، تربیت علمی است، محیط فوران علم است، فوران معنویت است و بزرگترین علم و تابلو سر راه بشریت است. این بزرگوار هم شاگرد امیرالمومنین بوده است، راوی از امیرالمومنین است، شاگرد مدرسهی حضرت زهرا بوده است، راوی از مدرسه حضرت زهرا (س) است. به حدی که وقتی پدر مبارکشان یک آیهای تفسیرش را از پدر مبارکشان خواستند امیرالمومنین ذیل تفسیر خواستند یک خبر غیبی بدهند حضرت زینب (س) عرض کرد باباجان، «إنَّ اُمّي اَخبَرَت ذِلک» مادرم از این قصه به من خبر داده است، یعنی قبل از تو این پیشگویی را کرده است. شما حساب کنید در چه سنی بوده است، چه کلاسی بوده است. آن زمان از حضرت زینب (س)، از حضرت زهرا (س)، این مطالب را گرفته است. در یک کلمه حضرت زینب(س) قدرت روحی پدر است، قدرت روحی مادر است. اصل محاکات یعنی فرزند از پدر حکایت میکند، فرزند از مادر حکایت میکند. این یک اصل مسلمی است که همهی خانوادهها باید به این توجه بکنند.
شریعتی: آن شجاعت و بلاغت را از امیرالمومنین به ارث برد.
حجت الاسلام عاملی: بله. یعنی خانواده آرمانی آن خانوادهای است که این اصل محاکات را خوب زیر ساختهایش را داشته باشد، چه تمام ارزشها را فرزند هدایت بکند. مسئله به این آسانی هم نیست. یک جامعیتی پیدا کرده است حضرت زینب (س) در علمیت فوق العاده است، خطبههایی که خوانده است پشت این خطبهها علمیتی خوابیده است که ما عاجز هستیم از توصیف این علمیت. لازم نیست هزار خطبه را بخواند. اگر مایههای علمی یک شخص را میخواهید شما واقف بشوید یک خطبه کافی است، خطبهای که در کوفه خوانده است، خطبهای که در محضر شوم یزید خوانده است. یک جامعیت استثنایی، هر وصفش را نگاه بکنید در علم، معرفت، فضل، دانش، استثنایی است. در فصاحت و در بلاغت به نقطهای رسیده است که من به جد عرض میکنم، از حضرت زینب (س) به این طرف هنوز زنی پیدا نشده است که «حامَ حَولِ» این خطبهها این جوری تعبیر بکنم، قدرت نزدیک شدن به جایگاه این خطبه را داشته باشد. آنهایی که در ادب عربی کار کردند خوب میفهمند که من چه عرض میکنم. اگر شما دنبال معجزه هستید همین است، اگر دنبال حجت هستید همین است. کسی که مدرسه ندیده است، استاد ندیده است، «عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلَمَة» علمش علم لدنی است یعنی مستقیماً افاضه شده است، در استخدام کلمات، در استخدام حروف، در استخدام معانی، در استخدام ترکیبها. آن هم در چه زمانی؛ زمانی که تمام عزیزانش را از دست داده است. «هِیهات». من خیلی غصه میخورم که تماماً از مصیبت حضرت زینب ما صحبت میکنیم، واقعاً علمیت حضرت زینب یک چیز استثنایی است. چون با اینها کار ندارم، یک جای خاص وارد بشوم. در شجاعت یک شخصیت استثنایی است، بر سر پادشاهی داد میکشد که امپراطوری بزرگ دست اوست، ایران ما یک استان اوست. داد میزند بر سرش که یا یزید، «إنّي لَاستَصغِرُک». چه کسی این جرات را دارد. در صبر و در مقاومت، در استقامت، در این که خودش را نبازد در سختیها، در همهی اینها ضرب المثل است، یعنی بگویم خدمت شما از همه بالاتر یک چیز را عرض کنم که اصلاً به آن وارد نمیشوند آن هم عرفان و معرفت حضرت زینب (س) است. نگذاشتند که این بزرگان خودشان را نشان بدهند اما یک نیمرخی گاهی دیده شده است. دو بار راجع به توحید حرف زده است، نشان میدهد که در کجا قرار گرفته است از جهت رسیدن به توحید. یکی بالای تل بود که گفت: «أما مِن مُوَحَدِ فیکُم» در این صحرا یک اهل توحیدی نیست. یک کتاب بنویسید کم است. یعنی این طور نیست که شما بگویید «لا الهَ الَّا الله» همه چیز تمام شد. خدای متعال فرمود: «وَ لَقَد بَعَثنا فِي کُلِّ اُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعبُدُوا اللهَ وَاجتَنِبُوا الطّاغُوتَ»؛ «وَاجتَنِبُوا الطّاغُوتَ» نباشد توحید نیست، توحید دارد حکومت میکند. خدا میگوید دین من را خلاصه بکنی میشود «أَنِ اعبُدُوا اللهَ وَاجتَنِبُوا الطّاغُوتَ» و عبادت را زمانی میپذیرم که کنارش «وَاجتَنِبُوا الطّاغُوتَ» طاغوت اهریمنی که بر جامعه مسلط شده است بر آن کافر بشوی. «فَمَن یَکفُر بِالطّاغُوتِ وَ یُؤمِن بِاللهِ». آن قدر این جمله عمیق است که جمع شدند همه اهل «لا الهَ الَّا الله» هستند.
شریعتی: یک موحد بینتان نیست؟!
حجت الاسلام عاملی: میگوید: «أما من مُوحَدِ فیکُم». اگر بخواهیم در این باب صبحت کنیم باز از آن بحث اصلی من میمانم که خدای متعال کلمه «لا الهَ الَّا الله» یک اقتضائاتی دارد که اگر آن اقتضائات درست نشود شما اهل «لا الهَ الَّا الله» شمرده بشوید این طور نیست. میگوید: «وَ مَن وَحَدَهُ قَبِلَ اَنهُم» هر کس میخواهد به قلعه توحید وارد بشود باید از مشرب اهل البیت به توحید نگاه بکند. الان توحید را تعریف کردند دیگر، میبینید چه طور تعریف کردند. نشستند در قبرستان، میگویند «کُفُر، کُفُر، کُفُر». سید قطب به اینها میگوید، میگوید توحید اسلام توحید قبور نیست، توحید قصور است. «إذهَب اِلی فِرعُون اِنَّهُ طَغي» وقتی این تعطیل شده است چه رسالتی، چه توحیدی. این جوری است رهبریت صالح اگر رهبریت صالح نباشد میگوید: «فَما بَلَغَت رِسالَتَه» رسالت همه چیز داخلش است، توحید هم داخلش است. میگوید اگر رهبریت صالح نیست «فَما بَلَغَت رِسالَتَه» همه را به غل میکشد، میشود استغلال. استغلال یعنی به غل و زنجیر کشیدن مفاهیم. در روایت است که «وَ الوِلایَةُ مِفتاحُ» ولایت مفتاح تمام مفاهیم دینی است. اگر اینها نباشد میدزدند، نماز را میدزدند، حج را میدزدند. الان حج دزدیده نشده است. «وَالیَدَّفَعُ بَیتَ العَتیق»، خدا میگوید من هر طوافی را نمیخواهم، طوافی که بر بیت عتیق است. الان بیت عتیق است یا عزیز است. حالا این بحث طولانی است. دوم آن جملهای است که در مجلس ابن زیاد گفت که «ما رَأَیتُ اِلَّا جَمیلا» من جز جمال چیزی ندیدم در کربلا. یعنی آن جایی که خودت اشتباه نکردی، خطا نکردی، حوادثی پیش آمده است، همه را پای خدا بنویس. امیرالمومنین به حضرت زهرا عرض کرد: «إحتَسَبَ بِالله» همه را بنویس پای خدا. فوراً حضرت زهرا عرض کرد: «حَسبي الله». یعنی اراده حکومت میکند اراده خدا که «اللّهُمَّ اِنِّي اَسئَلُکَ ایماناً تَباشِرُ بِهِ قَلبی» بیا در قلبم بنشین، خودت تصمیم بگیر. «اَقُومُ مَقامَ اَهلِ»، در حدیث قدسی است که بنده هم اگر به من نزدیک بشود من میآیم در عقلش مینشینم. من تصمیم میگیرم، من تعقل، من تدبر.
شریعتی: اینها خدایی میشوند.
حجت الاسلام عاملی: یک لفظ دیگری باید پیدا کرد. این الفاظ برای مفاهیم دنیایی است. از همهی اینها معلوم میشود که یک زن چقدر میتواند عروج پیدا بکند. یک فلسفه وجودی حضرت زهرا یک موردش هم همین است که خدای متعال نشان بدهد که قدرت عروج یک زن تا کجاست که در مباحث حضرت زهرا یادم است که آن زمان ما بحثش را کردیم. این شخصیت حضرت زینب (س) است تا این که یک ماموریت بسیار استثنایی برای برادر پیدا شد. ماموریت چیست؟ ماموریت حضرت اباعبدالله الحسین این است که یک قدرت استبدادی، قدرت اهریمنی که مسلط شده است بر جامعه، این را باید خردش بکند، بدعت را از دامن اسلام پاک بکند، حتی اگر طفل شیرخوارهاش را از دست بدهد. یک ماموریتی استثنایی که این سوژه در هر دوره ممکن است پیدا بشود. سوژهها همه زنده است. سوژههایی که قرآن مطرح کرده است، سوژههایی که حضرات معصومین و ائمه الگو بودند برای آن سوژههایی که قدرت تخریبشان بالاست، قدرت اصلاحشان بالاست. در این حادثه قرار است حضرت زینب (س) نقش ایفا بکند. حضرت زینب (س) شخصیتش را باید در این جا شما جستجو بکنید. تصویرش را این جا باید ببینید که ماموریت پیدا کرد که حضرت زینب (س) در این حادثه بسیار خطیر نقش داشته باشد.
شریعتی: تمام این تاریخ و تمام این شخصیتهای بزرگ که معلم حضرت زینب کبری شدند برای این مقطع بوده است.
حجت الاسلام عاملی: احسنتم. الان مقدماتش را عرض میکنم خیلی جالب است. نقشاش را بخواهیم تبیین بکنیم هیچ کس مثل حضرت ختمی مرتب تبیین نکرده است. چه نقشی ایفا کرد؟ حضرت ختمی مرتبت خودش خبر داد. میدانید که حضرت ختمی مرتبت کلمات جامعه دارد. خودش فرمود: «اُتیتُ جَوامِعَ الکَلِم» یعنی خدا به من قدرتی داده است میتوانم یک عالم حرف را در یک جمله بزنم. یکی این است؛ طفل را در دستش گرفت، حضرت زینب (س) را، گفت خدا باید نامگذاری بکند. وقتی که نام آورده شد فرمود نقش این طفل در عالم اسلام نظیر نقش خدیجه است در عالم اسلام. تمام ثروتش را خدیجه آورد برای اسلام و مسلمین، تمام حیثیتش را حضرت زینب (س) آورد برای اسلام و مسلمین.
شریعتی: هر چه که داشت وسط گذاشت.
حجت الاسلام عاملی: اگر آن هدفی که امام حسین داشت اگر آن محقق نمیشد میدانید که احکام گفته شده بود، نازل شده بود، تبیین نشده بود. در 10 سال که پیغمبر نمیتوانست بیان بکند. اینها چه میشد؟ با استثائات تدوین میشد، باید یک مدرسهای درست میشد، مدرسه امام صادق، امام باقر. مگر درست میشد. امام سجاد گفت 20 نفر ما در این جا طرفدار نداریم. هیچ کس راضی نمیشود از امام حسین یک سوال بپرسد. معصومیت را دستش گرفت، جمعیت را ریخت به مدرسه امام صادق، امام باقر. راوی میگوید یک ماه تلاش کردم امام صادق را در آن جمعیت ببینم، نتوانستم.
شریعتی: از بس که شلوغ بود.
حجت الاسلام عاملی: علامه طباطبایی میگوید مدرسه باقری و صادقی، مدرسه حسینی بود تا مدرسه باقری و صادقی. این را باید زینب (س) حضور داشته باشد. تنها پیام رسان کربلا است، تنها راوی کربلا است. و الا تحریف میکنند، میگویند حسین سرما خورد، در اثر سرماخوردگی از دنیا رفت. دفنش میکردند. حالا حضرت زینب (س) وقتی که پیغمبر ما فرمود، فرمود اسلام که بالاخره آن زمان بسته شد به ثروت خدیجه. چه مقام بزرگی است این بیانی که پیغمبر ما داشته است. این ماموریت چند وصف میخواهد. همه در حضرت زینب (س) جمع شده است. اولیاش شجاعت و نترسی است. قدرت عرض اندام داشته باشد در برابر ابن زیاد، در برابر عمرسعد، در برابر یزید. دوم فصاحت و بلاغت میخواهد که بتواند با فصاحت و بلاغت پیام را برساند. وقتی میخواهد خطبه بخواند خطبه ابلغیتاش باید استثنا باشد چون ماموریت، ماموریت بسیار خطیری است. در این جهت هم حضرت زینب (س) محشر است، محشر. «فَکِدَ کَیدَک وَاسعَ سَعیَک وَ ناصِبَ جُهدَک »؛ خدایا چه استخدام کلمات، موزون. سوم صبر است، مقاومت، استقامت. روحیه خراب بشود، خودش را گم بکند. خیلی مصیبت سخت بود، نمیگویم دو فرزندش را از دست داده است، نمیگویم برادری مثل قمربنیهاشم را از دست داده است. محرمیت استثنایی که با امام حسین دارد، امام حسین را شناخته بود. الان یک جزئیاتی میگویم که عزیزان من لذت ببرند. چهارم؛ باور به قدسیت ماموریت اباعبدالله الحسین. کسی باشد که باور داشته باشد امام حسین ماموریتش آسمانی است، قدسیت دارد. همهی اینها در حضرت زینب (س) جمع شده است. حالا که میخواهد ماموریت انجام بدهد باید آمادگی پیدا بکند. یک مقدمه برای آمادگی این است که به او خبر بدهند قبلاً که همچین امتحانی، همچین حادثهای، در پیش است. چه کسانی این خبر را به او بدهند؟ سه نفر خبر را دادهاند: حضرت ختمی مرتبت، امیرالمومنین، حضرت زهرا. هر سه خبر دادند به حضرت زینب، که حضرت زینب آمادگی پیدا بکند برای این ماموریت خطیر. پیغمبر ما چگونه خبر داد به حضرت زینب؟ یک روایتی برای ام سلمه خواند، ام سلمه ماموریت پیدا کرد به حضرت زینب این را بگوید. حدیث را آورد، گفت دخترم ماجرا این است. حسین این گونه شهید میشود، بدنش زیر سم اسبها پایمال میشود، کنار فرات با لب تشنه، عزیزانش این گونه، اهل بیت این گونه، حرم این گونه. روایت را گرفت. آمد محضر پدر مبارک. گفت پدرجان چنین روایتی را من از ام سلمه گرفتم. امیرالمومنین هم صحه گذاشت، امضا کرد، که حادثه این گونه است. آن وقت خود امیرالمومنین هم به طور مکرر زمینه را آماده کرد برای ایفای نقش برای حضرت زینب. یک اخبار از کربلاش را فقط این جا برای عزیزان عرض میکنم. آن هم این است که گفت دخترم! «كَأَنِّي بِكِ وَ بِنِسَاءِ أَهْلِكِ سَبَايَا بِهَذَا الْبَلَدِ أَذِلَّاءَ خَاشِعِينَ تَخافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ ». در کوفه امیرالمومنین در مسند خلافت است، روزهای عزت حضرت زینب است. گفت دخترم! انگار در برابر چشمانم است که شما را میآورند به این شهر اما اسیر هستید، سرهایتان پایین است. در کوفه حضرت را میشناختند، در شام نمیشناختند اما در کوفه میشناختند. حدود 5 سال آن جا درس تفسیر گفته بود. آن وقت «اَذِلاءَ خاشِعین»، «خاشِعین» یعنی سرتان پایین است.
شریعتی: چقدر سخت است.
حجت الاسلام عاملی: «إِرحَم ثَلاثَ وَ حَقٌ یَرحَمُون» به سه طایفه رحم کنید، دلتان بسوزد، و جا است که دلتان بسوزد. یکی «عَزیزٌ ذَلَّ» عزیزی که ذلیل شده است. سرش را هیچ وقت بالا نگرفت اما یکی آتش به دلش زد دیگر نتوانست خودش را حفظ کند. بالا خانه گفت «اُساروا بَلَدَ» خارجیها شما اسیر کدام بلد هستید. دیگر نتوانست سرش را پایین بگیرد، سرش را آورد بالا، گفت: «مِن اُساری آلِ مُحَمَّد».
شریعتی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم».
حجت الاسلام عاملی: حضرت زینب هم خبر داد.
شریعتی: حضرت زهرا.
حجت الاسلام عاملی: حضرت زهرا خبر داد. حضرت زهرا کربلا را خبر داد که زینب آمادگی پیدا بکند. بقچه را آورد، گفت این کفن که از عالم بالا است. این را نگه دار برای پدر است، این برای برادرت حسن است. یک وقت گفت که مادر، برای حسین کفن بده. گفت برای حسین هم یک پیراهنی بافتم. به تعبیر من روضهها گفتم، گریهها کردم. خبر داد گفت زینب جان! این هر وقت آمد از تو لباس خواست که کسی در آن رغبت نکند یقین داشته باش که دیگر آخرین لحظه حسین من است. آن وقت از گلوی حسینم ببوس. زینب (س) تعجب میکند. مرسوم این نیست که از گلو ببوسند. من یک روضهای دارم، روضه عکس. انشاءالله این را یک مناسبتی برای عزیزان بخوانم.
شریعتی: روضه عکس یعنی چه؟
حجت الاسلام عاملی: یعنی هر چه که مرسوم است بین مردم برای اهل بیت عکس شده است. جنازه را باید روز دفن بکنند، حضرت زهرا میگوید من را شب دفن بکنید. تماماً عکس، عکس، عکس؛ اینها همه را جمع کردند. یک روضه خیلی با حالی است، خیلی روضه موثری است. اعتقادم این است که از آن روضههایی است که در را باز میکند. این جا هم از گلو ببوس. خود ام سلمه میگوید که امام حسین، پیغمبر گفت که من میخواهم استراحت کنم کسی وارد نشود. لحظاتی گذشت حسین آمد. میخواست وارد بشود، من هم نمیگذاشتم، صدای ما بلند شد، پیغمبر گفت اجازه بده بیاید. من از لای در نگاه میکردم. دیدم امام حسین پیراهنش را بالا زد، آقا رسول الله شروع کرد از بدن مبارک، از کمر امام حسین… . رفتم جول گفتم یارسول الله! از صورت میبوسند، از لبهای طفل میبوسند، اما من این گونه ندیدم چنین جای بدن را بوسه بگیرند. به نظرم که پیغمبر ما این جمله در برابر چشمش بود، «فَأوطَؤُوا الخَیلَ صَدرَهُ وَ ظَهرَهُ». بن زیاد مینویسد به عمرسعد، میگوید من نذر کردم بر بدن حسن اسب بدوانم، میدانم که وقتی از دنیا رفت دردش را نمیفهمد ولی نذر کردم، این کار را نکنم نذرم میشکند. «فَأوطَؤُوا الخَیلَ صَدرَهُ» بعد پشت رو کن بدن را. به نظرم آن را پیغمبر ما دیده است که گریه کرده است. حضرت زهرا (س) این گونه آمادگی درست کرد برای حضرت زینب (س).
شریعتی: که تو آماده باش، این روزها را در پیش داری.
حجت الاسلام عاملی: احسنت. میدانید که برای طفل خبر بدهند این گونه مرسوم نیست، اما خاندان وحی طفلشان، کوچکشان، بزرگشان، همه اتصال به مبدا اعلی هستند. آن وقت آن پیراهن را داد. در نتیجه اولیا مخدره حضرت زینب (س) به طور کامل اطلاع پیدا کرد از این قضیه و در انتظار این اتفاق بود، اتفاقی که برای امام حسن قرار است محقق بشود و برای خودِ حضرت زینب و برای اهل بیت. شاید هر کس باشد از قبل اطلاع بدهند غصه مرگ بشود. اما حضرت زینب (س) کوه صبر است، کوه استقامت است، کوه بصیرت است، کوه کیاست است، اولیا مخدره. با این که کوه احساس و عواطف است، دریای عواطف است. امام که میگوییم در همه چیز امام است، معصوم که میگوییم در تمام اوصاف سرآمد است. آن وقت از اول امام حسین را میشناخت حضرت زینب (س) که چه مقامی دارد. در اوج ارادت به ولایت بود. وقتی این اخبار را هم شنید دیگر به ارادتش به اوجِ اوج رسید که ما عاجز هستیم از توصیف رابطهای که بین این خواهر و برادر است. اصلاً برای ما امکان ندارد. و آن مقامی که این دو بزرگوار دارند. فلذا هزینه پرداخت کرد برای برادرش. خودش که اسیر میشود، در اسارت به تعبیری که امیرالمومنین کرد ذلیل میشود، برادرها شهید میشود، فرزندان شهید میشوند، شماتت، شماتت، شماتت. آن وقت یک مصیبتی که مصیبت فوق العاده است که اهانتها و مظلوم شدنها بماند، اما ذرهای تنازل نمیکند. پرداخت هزینه، عدم تنازل از حسوس. این نشان تدین و ایمان است. ایمانی که هزینه پرداخت نشود، «وَ مِنَ النَّاس مَن یَعبُدُ الله عَلی حَرف» بعضیها هستند که آن کنار کنار ایمان را قبول دارند، مشکلی پیش بیاید «اِنقَلَبَ عَلی وَجهِه» که اصلاً از همه چیز برمیگردد. در حالی که خدای متعال همیشه ورقه امتحانی ما داریم پر میکنیم. خدا فرموده است که شما خیال کردید من بدون امتحان شما را میپذیرم به عنوان این که موحد هستید و من را قبول دارید.
شریعتی: یک فشار به تو میآید جا میزنی.
حجت الاسلام عاملی: حضرت زینب (س) این طور نبود. ارادتش چند برابر شد برای امام حسین، دیگر نمیتوانست از امام حسین جدا بشود اخبار را که گرفت. حتی در ازدوج هم شرط کرد که من نباید از حسینم جدا بشوم آن قدر ارادت داشت. ابن عباس خواست جدا بکند، جلوی ابن عباس ایستاد. به امام حسین گفت حالا که کربلا میروی نباید زینب را ببری. گفت نه. یک وقت جملهاش را خواندم که «مَحیی مَعَ الحُسینِ وَ نَمُوتُ مَعَ الحُسِین» با حسین زندگی میکنیم و با حسین هم میمیریم. برادرش محمد بن حنفیه در مکه خواست هر چقدر حضرت زینب (س) را مانع بشود گفت برادر چه زمانی دیدی که من از حسین جدا بشوم که الان میخواهی من را جدا بکنی. چشمش هم از امام حسین جدا نمیشد. امام حسین را فهرست اسما و صفات حضرت حق میدید نه چشم طبیعی. آن وقت حتی در آن گودال قتلگاه که امام حسین چشمش را باز کرد که دید زینب به قتلگاه آمده است، گفت خواهر: «اِرجِعی اِلی النساء» برگرد. آن جا هم حضرت آقای شریعتی عقب عقب برگشت، نتوانست چشمش را از امام حسین بردارد. چه خدایا وفا بگوییم، ارادت بگوییم، مواسات بگوییم، عشق بگوییم. این چه تعبیری است.
شریعتی: که با حضرت یکی شده بودند.
حجت الاسلام عاملی: بله.
شریعتی: و چقدر حاج آقا سخت است، یعنی هر چه قدر این عشق عمیقتر باشد آن مصائب سختتر است.
حجت الاسلام عاملی: عشق قدسی، عشق قدسی ببین چه غوغا میکند.
شریعتی: و تو چه دلی باید داشته باشی که تحمل بکنی همهی آن چیزهایی که دیدی و آن ماموریت را هم انجام بدهی.
حجت الاسلام عاملی: بله. آقای شریعتی من یک وقتی در دلم افتاد در کربلا، گفتم حضرت زینب که آمد چهلم به امام حسین چه گفت. میدانید که به کربلا که رسید در چهلم یک جوری حرف زد «أَبکَتْ وَاللهِ کُلَّ صَدیقٍ وَ عَدُوٍ» دوست و دشمن همه گریه کردند. اما نمینویسند چه گفت، هر کس با ذوقش یک حرفی زده است. من یقین دارم که حضرت زینب (س) یک جملهای از این سنخ گفته است. گفته است: برادر نتوانستم کاری کنم. شان بالاتر از این بود، مناسب شانات نتوانستم ارادت نشان بدهم. شان حضرت زینب همین است. نه این که ناله بکند، نه این که گلایه بکند. آن وقت نمیتوانست ناراحتی امام حسین را تحمل بکند. ماموریت را که دیده بود، آن لحظه که امام حسین گفت: «هَل مِن ناصِرِ یَنصُرُني» دید که کسی نیست، فوراً دو طفل نابالغاش را آورد که برادر نشکند. شما اوج ارادت، اوج عشق را ببینید که چه کار میکند. مسئله سادهای نیست، خیلی سنگین است. دو طفل را بیاورد و وقتی جنازه هم میآید اصلاً خودش را نشان ندهد. در زیارت ناحیه مقدسه است که این دو طفل یکی خودش را سپر کرده بود در میدان به آن برادر دیگر. یعنی این گونه بودند؛ با معرفت. در کربلا چند بار از امام حسین سوال کرد حضرت زینب. آنها خیلی جالب است. یک سوالش این بود به کربلا که وارد شدند گفت برادر این جا کجاست، خیلی دلم میگیرد، این جا خیلی دلگیر است. امام حسین خبر داد که این جا کجاست. «هاهُنا مَحطُّ رِحالُنا، هاهُنا مَذبَحُ اَطفالُنا» این را به حضرت زینب بگویند چه غوغا در دلش هست. طفلهای ما این جا ذبح میشود چون گفتند هر که هر کس را کشته است سرش را بردارد بیاورد کوفه جایزه بگیرد. آن اطفال را هم سرش را بریدند که ببرند جایزه بگیرند. ولذا حضرت علی اصغر را یک علتش همین است که حضرت علی اصغر را دفنش کرد حضرت اباعبدالله الحسین. دومین سوالش این بود که گفت برادر، پدرم هر کجا میرفت برای مسافرت، برای جنگ، خیمه را جای مرتفعی میزد، تو چرا این جا جای گودی زدی خیمه را. گفت خواهر، پدرم هر کجا میرفت مظفر برمیگشت، من دیگر برنمیگردم. جای گود میزنم یک مقدار بچههایم راحت باشند، یعنی دلهره میدان را نبینند. سومیاش عجیب است. گفت برادر، آن شب که گفت بروند، هر کس هوای دنیا دارد برود. 2 هزار نفر اول بود، هزار نفر اول بود، تماماً هزار نفر رفتند، یک عده کمی ماند. گفت برادر، اینها را چرا اجازه دادی بروند. یک جملهای است این جا، من از استادم گرفتم، از استادم شنیدم. گفت خواهر، اگر اینها را مرخصی نمیدادم بروند قبل از لشکر عمرسعد اینها من را غارت میکردند. مسئولین مواظب باشند هر کسی را اطراف خودشان جمع نکنند. سفر کربلا هم به طور مدام امام حسین را زیر نظر داشت و به شدت نگران بود، مضطرب بود، چون از ماجرا خبر داشت. و دقیقاً نگاه میکرد که تازه واردهایی که وارد میشوند چه کسانی هستند، میدید که تازه واردها همه اردوی مقابل میشوند. دلش میگرفت. آن وقت وقتی حبیب این طرف آمد گفت سلام من را به حبیب برسانید. حبیب به سرش زد که کار عقیله بنی هاشم به این جا رسیده است که منِ بی مقدار که بیایم این جا. این جوری حساس بود. اصلاً تحمل ناراحتی امام حسین را نداشت. شب عاشورا هم که کنار خیمه امام سجاد بود، شنید که یک شعری را امام حسین خوانده است از او معلوم است که کار تمام است امام سجاد میفرماید «یا دَهر اُفِّ لَکَ مَن خِلیل» فهمیدم که «اَنَّ البَلاءَ قَد نَزَل» بلا نازل شد. بغض گلویم را گرفت، خودم را به خاطر عمهام حفظ کردم ولی عمهام همه چیز را فهمید. بلند شد که برود خیمه پدرم، اما دیدم چادر روی زمین کشیده میشود. عبا یا چادر روی زمین کشیده بشود نشان نهایت ناراحتی است در مدنیت عرب که قصهاش طولانی است. یک آرزو داشتند در کربلا، یک آرزو. آرزویش همین بود که ای کاش دشمنها به جای برادرم حسین من را میکشتند. این زمانی که دید همه رفتند، امام حسین دیگر کسی را ندارد، دیگر چند عده معدود مانده است. یک رابطه بسیار آرمانی تعریف کرد بین خود و بین برادر، و هر چقدر که غر میکنی در رفتارهای حضرت زینب (س) میبینید که در همه چیز، در ارادت، در مواسات، نسبت به امام حسین فوق العاده است. وقتی قضیه عاشورا به پایان رسید 200 نفر را مامور کرد عمرسعد که در محاصره داشته باشید اسرا را، دو جا را بروند مانع نشوید؛ یکی قتلگاه، یکی فرات. یک نفر فرات نرفت. هر کس خواست فرات برود «فَذَکَرَ عَطَشَ حَسِین» عطش امام حسین را یاد میکرد، نرفت. سه نفر تشنگیشان غوغا بود در کربلا، چون جیره خودشان را به بچهها میدادند. یکی سقای کربلا بود که غیرتش اجازه نمیداد، یکی خودِ امام حسین بود، یکی حضرت زینب (س) بود. با این که این قدر تشنگی کشیده بود روز عاشورا اما طرف فرات نرفت. حالا موسم ماموریت رسید.
شریعتی: تازه شروع شد بعد از این همه سختیها و مصائب.
حجت الاسلام عاملی: بله. حالا ماموریت شروع شد. دستور رسید که حسین «إنَّ اللهَ قَد شاءَ أَن یراکَ قَتیلا». و دنبالش هم فرمودند: «وَ شاءَ أَن یریهُنَّ سبایا» زینب باید اسیر بشود، بچهها باید بیایند اسیر بشوند، همه باید نقش ایفا بکنند. چرا زینب باید بیاید؟ امام حسین میدانست که نمیگذارند امام سجاد صحبت بکند، زینب باید باشد. و لذا در مجلس ابن زیاد، ابن زیاد سوال کرد از امام سجاد که اسمت چیست گفت علی، گفت علی را خدا کشت. گفت علی را خدا نکشت، اینها کشتند و شروع کرد صحبت. به خاطر همین تکه صحبت گفت جلاد بیاید. سه بار امام عصر خودش را نجات داد حضرت زینب (س)، یکی این جا است. حضرت زینب صحبت میکند. جمعیت پر، چون در اماره را باز کرده بود که همه بیایند تا خیلی تخریب بکند اسرا را، اهل بیت را. این همه جمعیت قدرت را ندارد که تعرض بکند حضرت زینب. چنان خطبه خواند که ابن زیاد گفت عجب زنِ سجاعی است، یعنی سجع میبافد. گفت والله سجع باف نیستم، اینها درد دل من است که در قالب کلمات میریزد. آن جا به خاطر همین حضرت زینب باید بیاید. در کوفه هم همین طور، گرفت دست خودش عنان صحبت را. در مجلس یزید هم اوضاع را تمام دستش گرفت و امام سجاد سخنرانی کرد. چون وقت ضیق شد من یک جملهی بسیار مهمی را میخواستم عرض بکنم. آن هم این است که حضرت زینب(س) در این ماموریت آن قدر موفق شد. چرا؟ چون بهترین استفاده را از فرصتها برد. بزرگترین استفاده از فرصت این است که دم به دم با پیغمبر صحبت کرد. چون گفته بودند اینها خارجی هستند. اصلاً هر کجا میخواهد صبحت بکند صحبت، صحبت پیغمبر است.
شریعتی: یعنی نسبتش را فریاد میزند با رسول خدا.
حجت الاسلام عاملی: بله. چنان خوب استفاده کرد از این فرصت، آن جاهایی که اسم پیغمبر را آورده است حضرت آقای شریعتی، اصلاً انسان نگاه میکند کیاست این که یک وصفش کیاست بوده است. شروع کرد: «أتَدرُونَ اَيَّ کَبَدِ لِرَسُولِ الله فَرَیتُم؟» میدانید جگر پیغمبر را شما پاره کردید. «وَ أَيَّ دَمِ لَهُ سَفَکتُم؟» میدانید که خون پیغمبر را شما ریختید. «وَ أيَّ حُرمَةٍ لَهُ اَنتَهکتُم» چه حرمتی از پیغمبر را شما ضایع کردید. «أَتَدرُونَ وَیلَکُم لِکَبَدِ لِمُحَمَّدِ فَرِیتُم؟ و أَيَّ عَهدِ نَکَثتُم؟ وَ أيَّ کَریمَةِ لَهُ أَبرَزتُم؟» چه حرمی از پیغمبر را در برابر چشمهای مردم قرار دادید. اینها را در وسط میدان تماماً با پیغمبر صحبت میکند. «یارسول اللهَ هذا حُسِینُکَ بِدِماء» تا آخر که تعبیر مشهوری است. در کوفه میخواهد خطبه بخواند شروع میشود: «الحَمدُللهَ وَ صَلاةُ عَلی اَبي رَسُولِ الله». کوفه را تکان داد. میگوید پدرم پیغمبر است. پس میگفتند این خارجی است. از آن غرفه که گفت «اساری اَیِّ بَلَدِ اَنتُنَّ» فورا گفت: «مِن اُساری آلِ مُحَمَّد». صدا پیچید، معلوم شد که… در مجلس یزید هم همین کار را کرد. در مجلس یزید خانمهایی را که بالاخره زن از بکر بن وائل در روز عاشورا از بکر بن وائل تیر خیمه را گرفت، از لشکر عمرسعد به لشکر عمرسعد حمله کرد. آن جا یک جملهای گفته است، از بزرگترین کوه سنگینتر است. گفت: «أَتُسلَبُ بَناتُ رَسُولُ الله وَ اَنتُم تَذِرُون» حرم پیغمبر تصلب، لباسشان غارت بشود. این خیلی سخت بود. مادر امام باقر این گونه روی پلهها خودش را پوشانده بود که قصهاش طولانی است. آن جا شروع کرد با یزید صحبت کرد. «اَمِنَ العَدلِ یَابنَ الطُلَقاء تَخدیرُکَ حَرائِرُکَ وَ إماءُکَ وَ سُوقُکَ بَناتِ رَسُولِ الله سَبایا؟» زنهای خودت را در حجاب گرفتی اما اهل بیت پیغمبر را اسیر کردی. «قَد هَتَکتَ سُتُورَهُنَّ» پرده حرمت را برداشتی. «وَ أبدَیتَ وُجُوهَهُنَّ» صورتشان را باز کردی. خدا رحمت کند یکی از علمای بسیار بزرگی که اخیراً در تهران فوت کردند، حضرت آیت الله ضیاءآبادی. ایشان میگفت این فقط برای آن مجلس نیست، این برای تمام کسانی است که میخواهند بگویند که ما دختران حضرت فاطمه هستیم، دختران حضرت زینب هستیم، اینها الگوهای ماست. میگوید: «تَحدُوبِهِنَّ الاَعداءُ مِن بَلَدِ اِلی بَلَدِ» از این شهر به آن شهر اینها را داری میبری در برابر نامحرم، «یَستَشرِفُهُنَّ» همه صورتشان و سرشان را جلو میآورند، نگاه میکنند به صورت حرم. یک جا حضرت زینب داد زده است. خود کربلا را نگاه کنید آن جا نیست. آن جایی که در اسارت یک مردی آمد از نزدیک به صورت حرم نگاه بکند سرش داد زد که این حرم پیغمبر است داری نگاه میکنی. «یَستَشرِفُهُنَّ اَلقَریب وَ البَعید وَ الشَّریف وَ الدَنيّ» همهی اینها دارند به حرم پیغمبر نگاه میکنند. «لَیسَ مَعَهُنَّ مِن رَجالِهِنَّ وَلِی، وَ لا مِن هُماتِهِنَّ حَمِيَّ» در حالی که از رجالشان کسی کنارشان نیست، حمایت کننده ندارند. «عَلی الله وَ لِرَسُولِ الله»، ببینید نام پیغمبر را برد. این یک کیاست فوق العاده بود از حضرت زینب(س) که غوغایی درست کرد و در ماموریتش نهایت موفقیت را برای همه انجام داد. و این بحثی را که شروع کردم ادامه دارد، انشاءالله در یک فرصت دیگری من ادامه این جزئیاتی که ماموریتی که اجرا کرد حضرت زینب (س) خدمت شما عرض میکنم.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکرم حاج آقای عاملی، خیلی نکتههای عمیق و البته تلخی را شنیدیم و خیلی هم سنگین. در نیمه ماه رجب المرجب، سالروز عروج ملکوتی حضرت عقیله بنیهاشم زینب کبری (س). انشاءالله زیارتشان نصیب تک تکمان بشود، انشاءالله. و انشاءالله همهی ما مشمول توجهات ام المصائب، حضرت زینب کبری (س) بشویم. ما 2 دقیقه فرصت داریم تا پایان، یعنی انشاءالله قرآن و قرائت قرآن ما حسن ختام برنامه امروز خواهد بود که انشاءالله ثوابش را هم هدیه بکنیم به روح بلند و ملکوتی حضرت زینب کبری (س). حسن ختام فرمایشات حاج آقای عاملی را بشنویم. ما دیگر از خدمتتان مرخص بشویم.
حجت الاسلام عاملی: یعنی دعا بکنیم؟
شریعتی: بله.
حجت الاسلام عاملی: حالا که صحبت به حضرت زینب (س) رسید میدانید که آنهایی که شیعیان امیرالمومنین یک ارادت خاصی به حضرت زینب (س) دارند. من بارها و بارها دیدم آنهایی که خیلی در زندگی آتش گرفتند، گرفتار شدند، به حالات حضرت زینب (س) قسم میدهند خدا را. ما آذریها چند قسم به خدا داریم. من اول آذریاش را میگویم، میدانم آذریها که بشنوند آتش میگیرند، بعد ترجمه میکنم. این ختم بحث من باشد. گاهی ما میگوییم: «الله، سنی خیمه تل آراسو زینب» یعنی خدا را تو را قسم میدهم به آن لحظهای که حضرت زینب بین تَل، بین خیمه، حیران مانده بود. دومش آذریهای عزیز این را میگویند، «الله سَنی او اَلی باشونا زینب» یعنی خدایا تو را قسم میدهم به آن لحظه غارتی که دستش را روی قلبش گذاشت، گفت حالا چه کار کنم. آخرین قسم ما هم خیلی ارزشمند است، مربوط به حضرت قمربنی هاشم است. ما قسمی که میخواهیم به خدا بگوییم میگوییم که «الله سنی آد وِرَم او قولّی گِدیب اَبَوالفَضلَ» یعنی قسم میدهم به آن ابوالفضلی که با دو دست سالم رفت اما بدون دست برگشت. خدایا به این سه قسم، قسم میدهم به کشور ما، به ملت ما، خاص الخاص عنایت بفرما.
شریعتی: الهی آمین. خیلی از شما ممنون و متشکرم. سمت خدای امروز حسینیه شد و روضه. انشاءالله خداوند از همه ما و از همهی مخاطبان جانمان قبول بکند. برای همدیگر دعا بکنیم. بهترینها را برای همهی شما از خداوند قادر متعال مسالت میکنم. آیات را بشنویم. تا شنبه که انشاءالله به شما سلامی دوباره خواهیم کرد خداوند پشت و پناهتان باشد انشاءالله.
فایل تصویری این برنامه
فایل صوتی برنامه