حجت الاسلام عاملی: ما هم در این دنیا منزل ویل داریم و هم در آخرت. آنهایی که راه را اشتباه رفتهاند و دیگر راه بازگشت هم نیست، آنها هم ویل دارند. کسانی که اینجا به وادی هلاکت افتادهاند، تجسم همین هلاکت است چون وَیل به معنی هلاکت است. خیلی فرق دارد با وِیلی که منزل عرفا است که امام سجاد، امیرالمؤمنین انقدر از وِیل صحبت کردهاند. الویل لی الویل لی ان کانت الحجیم مأوایی الهی قد جرت علی نفسی فی النظر لها فلها الویل ان لم تغفر لها» از مناجات شعبانیه است. یعنی خدایا خیلی به خودم در تربیت خودم به خودم ظلم کردم.
وای بر من. وای بر من اگر من را نبخشی یعنی این قصور جبران نشود.بحث ما در آن ویل آخرت است. آن ویل آخرت از کجا شروع میشود؟ شعرای ما، عرفای ما در این بحث وارد شدند. مولوی خیلی شیرین گفته است. ماحصلش هم این است که یک مرد دزدی شب آن پی دیوار را میکنده که دزدی کند، آن وقت یک مریضی آنجا بوده میآید بالای پشتبام، میگوید اینجا چکار میکنی؟ میگوید دهل میزنم. میگوید اگر دهل بزنی که دهل باید صدا داشته باشد. میگوید کم صبر کن صدای آن را میشنوی. این ظاهرش یک قصه ساده است ولی خیلی حرف در آن است. این مثل بشنو که شب، دزدی عَنید در بن دیوار حفره میبرید/ نیم بیداری که او رنجور بود، تق تق آهستهاش را می شنود/ رفت بر بام و فروآویخت سر/ آنجا نگاه کرد گفت او را در چه کاری ای پدر/ خیر باشد نیمه شب چه میکنی/ تو کهای؟ گفتا دهل زن ای سنی/ میخواهم دهل بزنم. میکوبم دهل/ گفت کو بانک دهل ای بوسبل/ اینجا را خیلی عالی آورده است. گفت فردا بشنوی این بانک را/ نعره واویلتا یا حسرتا. خیلی عالی گفته است. این ظاهرش یک مطلب سادهای است ولی میگوید آن کسانی که سرمایه اصیلشان اینجا دزدیده میشود، این باعث میشود که شما فردا بگویید واویلتا یا حسرتا. یک آقایی میگوید من در خواب دیدم که حضرت آیت الله بروجردی از قبر شریفشان آمدند بیرون در مسجد اعظم رفتند بالای منبر. آنجا این آیه را خواندند: «يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ في جَنْبِ اللَّه وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرين» یک آیه بسیار مهمی است این آیه که آنجا میگوید: «من فی جنب الله» همه چیز را باختهام. من همسایه دیوار به دیوار خدا بودم. «يَا جَارِيَ اللَّصِيقُ يَا إِلَهِي بِالتَّحْقِيقِ فُكَّنِي مِنْ حِلَقِ الْمَضِيق» اگر اشتباه نکنم در دعای مشمول میخوانید. «يَا جَارِيَ اللَّصِيقُ» ای خدایی که همسایه دیوار به دیوار من هستی. یعنی اینکه بخواهی رضایت خدا را در دنیا کسب کنی، خیلی آسان است. آنچنان مإونه نمیخواهد. میگوید که وای بر من، وای بر من که من در جنب خدا این کار را کردم، این خسارت را دیدم و مسخره کردم. حجاب را مسخره کردم، دین را مسخره کردم، نماز را استهزاء کردم. کسی که اینجا استهزاء میکند، آنجا هم استهزاء میکند. در بهشت باز میشود به طرف بهشت میروند تا دم در میرسند، در بسته میشود. دوباره شروع میشود، دوباره شروع میشود میگویند خدایا این چه حکایتی است. دستور میرسد که تجسم حقیقت همان استهزایی است که شما در دنیا داشتهاید. ما سرمایههای اصیلی داریم. که اینها اگر غارت شوند، اگر حیا غارت شود، اگر غیرت غارت شود، اگر صداقت غارت شود، اگر عفت غارت شود، غارتکنندهها هم در زمان ما فوقالعاده است. رسول خدا فرمودند برادران ما شما نیستید که جلوی من نشستهاید. برادران من در آخرالزمان میآیند. یعنی آنقدر اسباب گناه، اسباب سر رفتن زیاد شده که پاها سر میخورد که آنجا در میان هفت دریا پایبندم کردهاند، باز میگویند هوشیار باش و دامن تر نکن. این شبکههای اجتماعی، این صنعت رسانهای که به صورت محیر العقول پیشرفت کرده است، غرب هم میگوید مهد این پیشرفت در غرب بوده است. پس عایدات آن هم باید به غرب برسد تا چی شود؟ میگوید مرجعیت فرهنگی دنیا ما باید باشیم. باید انسانهایی را تربیت کنیم که همه یکسان فکر کنند. آن برجستگیهای فرهنگی همه باید بشکند. آداب و رسومی که ملتها دارند، هویتشان با آن آداب تعریف میشود، همه باید شکسته شود. مثال میزنند میگویند در یک خانه در آشپزخانه دیگر ممکن نیست. کسی بگوید آبگوشت میخورم، کسی بگوید من چلو میخورم، اینطور نیست. فقط این مرجعیت فرهنگی که در صدد آن هستند بسیار وحشتناک است. کسی که عفت خود را از دست داده است. امیرالمؤمنین فرمود: «ما المجاهد الشهید» نگفت «ماالمجاهد». «ماالمجاهد الشهید» نگفت «ماالمجاهد». «ماالمجاهد الشهید فی سبیل الله باعظم اجرا ممن قدر فعف» کسی که زیر خمپارهها، زیر توپ، زیر تانک شهید شده، اجر او بیشتر از آن مرد کارمندی نیست که دستش به بیتالمال باز است ولی دست به بیتالمال نمیزند. میدانید که اعتدال قوه شهوت را عفت میگویند. اگر افراط کند میگویند شَرَه، اگر تفریط کند خمودی میگویند. لشکری از گناهان مال شره است، لشکری از سیئات اخلاقی مال خمودی است. آن حالت اعتدال که اعتدال اخلاقی است، عدالت اخلاقی است، آن عبارت است از عفت. عفت یعنی اعتدال در خواستن، شما خانه میخواهید، ریاست میخواهید، ماشین میخواهید، همسر میخواهید، اگر شما حد اعتدال را رفتید شما شدید عفیف. کسی که دستش باز است، دنبالش فرمود: کاد العفیف، لکاد العفیف ان یکون ملکا من الملائکه. آن کسی که دستش آن امضای طلایی دارد، میتواند کاری بکند که هیچکس نفهمد. چطور قانون را دور بزند خوب بلد است. تسلطش را بر آن پیچها و کوره راهها که کارش را انجام بدهد خوب بلد است. اما آن اراده را دارد که آن کار را نمیکند. این اراده در آخرت «يُفَجِّرُونَها تَفْجيرا» در بهشت که خدا میگوید اهل بهشت با یک ارادهای «يُفَجِّرُونَها تَفْجيرا» آن اراده از اینجا رفته است. امر جزافی نیست. امر جزافی که در فارسی گزاف میگویند یعنی خدا دستش را در جیبش کند به این یک چنین مقامی بدهد، به آن هم یک چنین مقامی بدهد. اینطور نیست. از دربازه دنیا که خارج میشوی میگویند «هذه اعمالکم ردت الیکم» هر چه اینجا ببینید اعمال خود شما است که ردت الیکم. به طرف شما برگشته است. برمیگردد. عمل خیلی باوفا است. پس پیامبر گفت بهر این طریق/ باوفاتر از عمل نبود رفیق. دوباره برمیگردد اما بحقیقت ها و جوهرها. جوهرش ممکن است برای شما قیافه درست کند. ممکن است شما آرزو کنید بین مشرق والمغرب از آن قیافه فاصله داشته باشید. بگویید الهی بأس القرین. چه قرین بدی است این قرینهای که برای من پیدا کردم. یک جمله بسیار خطرناکی را آقای رسول الله گفته وحشتناک. میگوید یدفن معکم، هر کسی که از شما دفن میشود، با آن دفن میشود قرین و هو حی. یک قرین حی با او دفن میشود، تنها نیست.
شریعتی: که همان خلق و خو و خصوصیات او است.
حجت الاسلام عاملی: آن تجسم پیدا کرده است، یک شکلی پیدا کرده است، یک موجودی شده است. شما الآن یک کسی را زیر قبر میگذارید خیال میکنید تنها است. یک موجود زنده کنارش هست. حضرت آیت الله علامه حسینی تهرانی از دکترش یک قصهای را نقل کرده است که میگوید من در کاظمین دیدم که جنازهای را آوردند خواستند وارد قبر کنند. میگوید من با چشم خودم دیدم که یک سگ کریهای آنجا نشسته بود که خارج حرم از ماشین پرید پایین تا جنازه را بردند، بعد دوباره با جنازه رفت. آن بداخلاقی شما است. آن بداخلاقی شما است با خانواده، با اهل بیت. رسول خدا گفت «رفقاً بالقواریر» چقدر عالی گفته راجع به خانمها. چرا گفته قواریر؟ یعنی شکستنی است، بااحتیاط حمل شود. فرمود: اشرف شما کسی است که حسن خلقش با خانمش بیشتر باشد و حسن خلق من از همه بیشتر است با اهل بیت خودم. و در آن لحظه آخر دو طایفه را به ما سپرد. النساء و ما ملکت اَیمانکم. خانم و کسانی که تحت اختیار شما کار میکنند. کارگر شما هستند. میدانی که با این حقوقی که میگیرد نمیتواند بچهاش را به دانشگاه بفرستد. نمیتواند اجارهاش را پرداخت کند. من یک عادتی دارم به کارخانهها سر میزنم. مشکلاتشان را از نزدیک میبینم، واسطه خیر میشوم برای اینکه مشکلات آنها حل شود. بعضی از این سرمایهداران بزرگی که کارخانههای بزرگی دارند، شاید مثلاً 8 هزار نفر کار میکند. آنقدر اذیت و آزار کرده بودند که تصمیم قطعی بر خداحافظی داشت که مشکلش را حل کرد. آنجا هم گاهی به کارخانجات میروم میبینم خودش برای آنها منزل ساخته است. وقتی متوجه نمیتواند گوشت بخرد شروع به گریه کردن کرده است که آنقدر گریه کرده گفته از این به بعد اول برای کارها سر برج گوشت بخرید، بعد برای منزل من گوشت بخرید. شاید ارزش مالی نداشته باشد ولی یک ارزش بسیار متعالی است. اصلاً زینت دنیا به این احساسات و به این عواطف است و اگر شما خواستید بین استانها تفاضل درست کنید یعنی این استان افضل است یا این استان افضل است، مؤسسات خیریه را ببینید. انسانهای خیر را ببینید. انسانهای واقف را ببینید. اینها هستند که با اینها بلا دفن میشود. هر کس که صالح شد، دافع بلا است. امام زمان اباصالح هست، فرمود: «بی یدفع الله البلا عن اهلی و شیعتی» خیلی از بلاها با من دفن میشود، شما نمیدانید. یک کسی به امام رضا گفت که میخواهیم نمیدهید. فرمود: میدهیم نمیفهمید. ما از کجا شروع کردیم آمدیم.
شریعتی: بادی ویل و آن بانگی که در قیامت بلند خواهد شد.
حجت الاسلام عاملی: عارضم این است که «لکاد العفیف ان یکون ملکا من الملائکه» حضرت فرمود فاصله ندارد. آن کارمندی که الآن میتواند خیانت کند اما نکرده است، حضرت فرمود این فاصلهای با فرشته شدن ندارد. «لکاد العفیف ان یکون ملکا من الملائکه» این پسری که میتواند به ناموس مردم خیانت کند یا دختری که میتواند خیانت کند اما کف نفس کرده است، حضرت فرمود: «کاد ان یکون ملکا من الملائکه» در نگاه خدا، در ارزشگذاری خدا، فاصلهای با فرشته شدن ندارد. ما به چه کسی میگوییم فرشته؟ آن کسی که نه قوه شهوت دارد، نه غضب دارد. نورانیت محض است. امیرالمؤمنین فرمود: ایمان کسی کامل نمیشود تا من را به نورانیت بشناسد. بفهمد که من نور محض هستم. کینه در من نیست، غرور در من نیست، انتقام در من نیست. قضایای شخصیه بیاید در وجود من تصرّف بکند، کَه نَیَم کوهم ز صبر و حلم و داد/ کوه را کی در رُباید تندباد. راهش چیست؟ راهش ما خیال میکنیم نماز میخواند. آنقدر نماز میخواند که مثلاً… نه، میگوید همین که «ما المجاهد الشهید». این عجیب است که نگفت «ما المجاهد» بلکه مجاهدی که شهید شده است. مقام شهید مقام عنداللهی است. «عند ربهم یرزقون» یرزقون را که میخواهید معنا کنید، عند ربهم را نگاه کن. وزری که مناسب با عنداللهی است. «في مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِر» حافظ خیلی تلاش کرده الفاظی پیدا کند که گفته شراب ناب میخواهم که مردافکن بود زورش که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش. مست بشود که مستم کن آنچنان که ندانم ز بیخودی/ در عالم خیال چه آمد، کدام رفت. یعنی «ان المؤمن و مشهود» کی میگوید ویل؟ در آخرت میگوید یاویلتا یاویلتا. کسی که این عفت را از دست داده است. یک چندر غازی از بیتالمال دزدیده است. در حالت احتضار دو چیز به انسان نشان میدهند. دو مقام نشان میدهند. یک مقام را میگویند این را نگاه کن، بعضی کارها را اگر نمیکردی به اینجا میرسیدی. آن رشوه را اگر نمیگرفتی به اینجا میرسیدی. آن صحنه نامشروع را اگر نگاه نمیکردی به اینجا میرسیدی. وقتی یک جوانی موبایل دستش هست، یک صفحه ناهنجاری آمد چشمش را میبندد، نگاه نمیکند، خدا به ملائکه مواعظ میکند. خدا میگوید بندهام را نگاه کن، با من معامله کرد. خودم باید پذیرایی کنم. چه چیزی را برای چه فروختی معاوضه کردی. اگر در کوچه چشمش را از نامحرم بست روایت هست که خدا برای فرشتهها مباهات میکند. اگر یک مردی همسرش را شب برای نماز شب بیدار کند، روایت هست که خدا مباهات میکند که زن و مرد خانه برای خودشان فضای نجوا با خدا درست کردهاند. به جد اطهرم همین نماز شبی که پدر و مادر میخوانند، آن در فضای خانه، در فضای تربیتی، در سرنوشت اهل خانه خیلی مؤثر است. چرا میگویند که جایی که میت هست، جایی که یک ته استکان شراب هست، در اتاق آنجا نماز نخوان. جایی که میت هست، آنجا شراب نباشد، آنجا جنب نباشد. دو مقام را نشان میدهم. یک، اگر کارهایی را نمیکردی به این مقام میرسیدی. مقام، مقام چیست؟ مقامی که خود خدا تدارک دیده است. رفت. آنجا هم میگوید واویلتا واویلتا. مقام دوم را نشان میدهند. بعضی کارها را اگر میکردی ما این مقام را به تو میدادیم. نماز جماعت از ده نفر بگذرد ملائکه کُتّاب شوند، نمیتوانند ثواب آن را بنویسند. انسان است دیگر. عمداً این را درست کرده است که راحت از اینجا خلاص شوید با توشه خوب، با آذوغه خوب وارد عالم دیگر شوید. یک سفره استثنایی است. بعضی از سفرههای خدا واقعاً استثنایی است. انشاءالله میآیم برای شما وعظ میکنم. بگو «سبحان الله و بحمده عدد خلقه و زنة عرشه و رضا نفسه». گفتی زنة عرشه. به وزن عرش. و واقعاً خدا به وزن عرش میپذیرد. من روایتش را میآورم که اگر کسی بگوید اینطور، «لا اله الا الله عدد اللیالی و الدهور» این اگر تأثیر نداشت که این را نمیگفت که شما بگویید عدد اللیالی والدهور. میبیند ای وای، ای وای، من چقدر آسان میتوانستم. یک آذوقهای که آن طرف آن ناپیدا است برای خودم تدارک ببینم؟ میگوید ببین. بعضی کارها را میکردی نکردی. آنجا هم میبیند که غارت شده است. آن فضای مسمومی که دوستان برای او درست کردهاند، به قول عربها این شبکههای تواصل اجتماعی، این ماهوارهها، پارتیهای شبانه، این چشمکزدنهای دنیا که «یکاد السنا برقه یخطف بالابصار» این یخطف بالابصارها. یعنی چشمها را پر میکند.
شریعتی: یکدفعه میبینی چه دادی و چه گرفتی.
عاملی: راوی سؤال میکند که نماز جماعت را دیر رسیدم، بسم الله از دستم رفت. چطور جبرانش کنم؟ میگوید نمیشود. یک برده آزاد کنم میشود؟ دو برده آزاد کنم میشود؟ مضمون روایت است. یک بسم الله که از دست تو رفته است. این روایاتی که هست که فلان عمل را انجام بدهی ثواب مثلاً صد عمره را دارد، اینها را از حضرت امام سؤال میکنند که این چطور میشود؟ این را من از حضرت آیت الله اشتهاردی گرفتم. میفرمودند اما در درس اخلاقشان میفرمودند. میفرمودند کار خدا در آخرت مبتنی بر تفضلات نامتناهی است. بر شأن خودش احساس را شروع میکند. به هیچ کس نمیگویند نه. میگویند ظرفت را بیاور. ظرف بعضیها پر است. کسی که اینجا با کینه پر است، با کبر پر است، با حجب پر است، با شهوت پر است، غرق در مشتقات نفسانی به حرام است، آنجا دیگر جا ندارد. در روایت هست «قلب الکافر اسود المنکوس» قلب کافر منکوس است. شما اگر ظرف منکوس کنید، همه چیز میریزد. دیگر جا ندارد. نه اینکه خدا نمیدهد، جا ندارد. یعنی آن ظرفیت پیدا کردن با طهارت، با معرفت، دو رکن در سلوک است. اولکم اولکم معرفة. این یک. معرفت تنها هم کافی نیست. معرفت منجر به عمل شود. امیرالمؤمنین میگوید چطور میشود که یک عده میگویند ما رجاء داریم، رجاء داریم برای خدا اما رجاء در عمل خودش را نشان نمیدهد؟ حقوق واجبهاش را پرداخت نمیکند. بحثم در این بود که امیرالمؤمنین باید پیشانی یونسکو نوشته شود که کسی که در جبهه شهید شده، بدنش قطعه قطعه شده، باعظم اجراً نیست، کسی که در حقوق عامه خیانت نکرده است، متمکن بوده، از پول گذشتی، از پل گذشتی. این قدرت روحی را داشته است. مشابه این قضیه این است که امام صادق گفت من عیالوار شدهام. به تجارت احتیاج دارم. هزار درهم داد به یک آقایی به نام موسادس که برو تجارت. که هم خودت سود ببری و هم من بچههایم تأمین شوند. این هم گندم را بار کرد، رفت مصر، نزدیکهای مصر که رسید کاروانی داشت میآمد، گفت بازار گندم چطوری است. نیاز ضروری مردم. کالاهای اساسی مردم. کالای اساسی را آنجا برده است. آنهایی که در خصوص کالاهای اساسی تجارت میکنند، خوب گوش بدهند. آن طرف گفت که خیلی نایاب است. دو روز هم اگر دست نگه داری میتوانی با سود صد درصد آن را بفروشی.
شریعتی: دو برابر قیمت آن را بفروشی.
حجت الاسلام عاملی: بله. گفت چقدر عالی. مردم پناه بر خدا میبرند. کیها آنجا میگویند «واویلتا واویلتا من تمنی علی امتی الغلاء لیلة واحده» اگر کسی آرزو کند یک شب قیمت جنسها بالا برود تا سود بیشتری ببرد، اعمال چهل سال آن هوا میرود. باد هوا شد. بر باد میرود. نماز خوانده خبری نیست، حج رفته خبری نیست. هیچی نیست. او می گوید واویلتا واویلتا. رسول خدا فرمود هر کسی وارد بازار شود به این نیت که جنس بالا برود سود بیشتری ببرد، از مسلمان سود بیشتری بگیرد، خدای متعال او را با سر به عمق جهنم پرتاب میکند. آقا رسول الله «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى» ورود به بازار بسیار مشکل است. وارد تجارت بشوی، سالم خارج بشوی، آداب را کسی بلد نباشد به ربا و به گناه وارد میشود. میآید بیرون، باز هم وارد میشود. آن وقت صدوق میگوید که اهل بازار فقط برای بلا ولله، لا وللههای خودشان دم غروب باید کفاره بدهند. یعنی مستحب است که کفاره بدهند. برای آن قسمهایی که تازه راست قسم خوردهاند. حالا قسم دروغ که باختهاند. پناه میبریم. شنیدم که یک آقایی واکسن برکت زده بوده، میگفته قسم به این برکت من همین قیمت خریدم. میگفت قسم به حداد کربلا. پدر بزرگ من میگفت دیدم میگوید که قسم به حداد کربلا. پدربزرگم میگفت رفتم به او گفتم میدانی حداد کربلا کیهای بودند؟ آنهایی که ابن زیاد آورده بود شمشیرها را تیز بکنند، تیغها را تیز کنند. گفت بابا اینها که نمیفهمند. پناه بر خدا. این رفت کالاهای اساسی را حبس کرد، سود مفصل برد. وارد محضر امام صادق شد دو کیسه. گفت این هزار درهم، هزار دینار خود شما است. این هم سودی است که من برای شما آوردم. امام صادق یک درس بسیار بزرگی به ما داده است. چشم بسته نشد. اینطوری نشد. فهمید که سود عادی نیست. خیلی عذر میخواهم از این تشبیه. حیوان یک پوزه دارد، این پوزه نمیگذارد که یک چیزی را بخورد ببیند تلخ است دور بریزد. بعضیها به همان اندازه هم نیستند. آن حیوان با پوزه میفهمد که این خوردنی است، این خوردنی نیست. این مال یتیم است. در بیتالمال یتیم حق دارد، گرفتارها حق دارند، آبروخطرها حق دارند. فردای قیامت مگر میشود از یک ملت حلیت گرفت؟ ای خدا، ای خدا. گفت این را از کجا آوردی؟ شاگردانش هم همینطور بودند. جناب ابوعمیر از زندان که بیرون آمد، به خاطر ولایت 120 شلاق خورد رفت زندان. آمد بیرون دید خانه خراب شده است. باران آمده، کتابها، حدیثها جزء رواتی است که مرصل آن مسند است. همینطور خانه را نگاه میکرد هیچ چیزی در بساط نیست. خانه خراب، آن وقت هیچی هم برای خوردن ندارد. میگوید یک کیسه سیصد دینار آورد. گفت این را از کجا آوردی؟ گفت به تو بدهکار بودم. ما اگر باشیم میگوییم خدا رساند. حق خودم است. اگر میخواهید شاگرد امام صادق باشید اینطوری است. یک آقایی به امام صادق گفت: «ما نلقی فیک» به خاطر تو چه مصیبتها میکشیم. حضرت فرمود چه میکشید؟ گفت هر کجا میرویم، میگویند جعفری خبیث، جعفری خبیث. حضرت فرمود یعنی «يُعَيِّرُكُمُ النَّاسُ بِي» یعنی به خاطر من، مردم شما را مذمت میکنند؟ گفت بله. گفت: «وَ اللَّهِ مَا أَقَلَّ مَنْ يَتَّبِعُ جَعْفَراً مِنْكُمْ» قسم به خدا چقدر کم است. از شما کسی که تابع جعفر باشد. این ابوعمید گفت که این را از کجا آوردی؟ حق خودش است، پول خودش است. گفت خانه را فروختم. گفت والله به یک دینار آن، به یک درهم آن احتیاج دارم ولی دست نمیزنم. چن آقایم، مولایم امام صادق فرمود خانه جزء مستثنیات است برای دین. نمی شود آن را فروخت. من نمیتوانم تو را بیخانمان کنم که دین خودم را، پول خودم را از تو بگیرم.
شریعتی: این میشود مکتب امام صادق.
حجت الاسلام عاملی: آن وقت فردا میخواهی ندا کنند که آنهایی که صادقی هستند، حواریون امام صادق هستند بسم الله.
شریعتی: هنوز هم میشود شاگرد حضرت بود، جزء اصحاب و یاران او بود.
حجت الاسلام عاملی: جداً. در باز است. «و بابک مفتوح للراغبین». امام گفت که این را برگرداند. اما یک جمله گفت که آن جمله خیلی عجیب است. مشابه همین است که الآن امیرالمؤمنین فرمود. فرمود یا مصادف پول را ببر اما به قول ما یک جملهای یادگاری به تو بگویم. «مجادلة السیوف» در جبهه بروی زیر خمپارهها، زیر تیربار، از هر جا وحشتناک تیر است، آتش است که بارش دارد میبارد، آن «اهون من طلب الحلال». آن خیلی آسان است. من از شما سؤال میکنم. آنها که جبهه رفتهاند، بالاخره دیدهاند که زمین میلرزید وقتی بمبارانها شروع میشد. چه وحشتی دارد؟ آن سختی را فرمود در طلب حلال آن آسان است. یعنی حلال به دست بیاورید شاید آن… «الحلال یعطی قطرة قطرة و الحرام یاتیک السیل» مرحوم نراقی میگوید در زمان ما یک حلال خاطرجمعی دیگر نیست. آن زمان گفته است. و عجیب این است. روایت هست که بعضی از گناهان هست که کفارهاش فقط طلب حلال است. اگر بخواهی آن را جبران کنی، راهش این است که طلب حلال داشته باشی. پس تا الآن به کجا رسیدیم؟ اینکه مولوی میگوید که آمده بود دزدی بکند، مراد مولوی دزدی اینکه بیاید یک نانی بردارد ببرد، یک فرشی ببرد نیست. میگوید که امروز خیل دزدها هست. بهترین مرزبانی، مرزبانی از مرزهای عفت است، حیا است، اعتقادات است. دزد حیا، دزد غیرت، غیرت حسادت جنسی است. غیرت ناموسپرستی است. غیرت جزء ارزشهای قرون وسطایی است. غیرت بالاترین پایگاه صیانت است. اگر غیرت رفت، همه چیز رفت. پیغمبر ما فرمود خدا غیور است. چون غیرت دارد گفته زنا حرام است، چون غیرت دارد گفته بین دو جنس حریم باشد. حضرت فرمود: «انا اغیر من معاذ» معاذ یک مرد عرب بوده بسیار غیور که اگر مصادیق غیرت او را بگویم میترسم استهزاء بشوم. نمیگویم. اما پیغمبر ما میگوید من غیرتم از او هم بالاتر است. اگر حیا غارت شود… زنی که حیا ندارد، روایت هست که زن بدون حیا مثل طعام بدون مِلح هست. یعنی جاذبه زن به حیا است. زنی که هر چه داشته ارائه کرده است، این میشود پلاس زیر پا. شاه یک جملهای داشت میگفت چادر کفن سیاهی است که زیباییهای پنهان را آشکار میکند. اگر به کنه این جمله برسی ان قدر زشت است، آن قدر زشت است که پادشاه یک مملکت بیاید یک چنین حرفی بزند. حیا یک پایگاه بسیار بزرگ برای شخصیت زن است. این هم دین ما بر مسئله حیا تأکید کرده است این غارت شود، آنجا میگوید واویلتا. چرا من این حیا را لباس… اذا نزهة الدر نزهة الحیاء» لباس که رفت حیا رفت. حضرت زهرا وقتی آمدند خطبه بخوانند، لباس به پایش گیر میکرد. مشکل راه میرود تا به جایی که برای او درست کرده بودند تا در مسجد خطبه بخواند برسد. ما در تربیت یک اصلی داریم اصل محاکاة. یعنی فرزند از پدر حکایت میکند، از مادر حکایت میکند. همین خصوصیت را شما در خطبه حضرت زینب میبینید. وقتی خطبه میخواند راوی میگوید: قسم به خدا زن باحیایی مثل زینب ندیدهام. من به حیای او مجذوب شده بودم تا به صحبتهای حضرت. وقتی که شب زفاف شد پیغمبر ما فرمود زهرا را بیاورید من برای او دعای خیر بخوانم. آمد در حالی که یکپارچه حیا بود. بحثی که آنجا میگوید واویلتا واویلتا، اینها کسانی هستند که خدا در این دنیا در قرآن برای آنها ویل خوانده است. این خیلی بحث مهمی است که خدا به کسی بگوید ذیل. وای بر تو. فرد عادی را نگفته است. خدای متعال در قرآن برای یک عده ویل گفته است، برای یک عده مرگ گفته است. همه حساب شده است. «قُتِلَ الْخَرَّاصُون» کسانی که زندگی خودشان را بر ظن و گمان بنا کردهاند. وحشتناک است. سوءظن معونه نمیخواهد. در را باز کنی دیگر نمیشود بست. در ردیف خون ذکر شده است. خدا حرام کرده جان مؤمن را، مال مؤمن را «و ان یظن به ظن السوء» در ردیف خون. «قتل الانسان ما اکفره» خدا میگوید به اندازه این آیات تکریم با تو صحبت کردم، به اندازه یک قرآن با تو صحبت کردم. تو به من کافر شدی؟! چه ظلمی بالاتر از این؟! بگوید که من هیچی نفهمیدم، هیچی دستگیرم نشد. قرآن چه میگوید؟ اینهمه عظمت، فوران عقلانیت. فوران عقلانیت اول حرفش این است که آن کسی که خالق است، عاقل است. عقل نمیگوید که اینجا برای تو رستوران درست کنم. بیهدف، بیمقصد، بیغایت بساط برای تو درس کنم. «قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَه * مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَه * مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَه * ثُمَّ السَّبيلَ يَسَّرَه* ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَه * ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَه» همه این جملات فوران کلام است. هر چقدر انسان میخواند مسحور میشود. قرآن کتاب بسیار عجیبی است. بعضی وقتها هم از ویل صحبت کرده است. خدای متعال سه ویل دارد. یک ویل اقتصادی، یک ویل اخلاقی، یک ویل عبادی. «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفين» یعنی رفتی بازار مواظب باش ویل یقه تو را نگیرد. اگر از حق مردم کم کنی، حق مردم کم کردن را با ترازو نیست. در جنس خیانت کرده است. آقا رسول الله یک قبری را درست میکردند، هی این طرف آن میرفتند، هی آن طرف آن میرفتند. گفتند یا رسول الله! قبر است دیگر. چرا هی این طرف و آن طرف آن شما محکمکاری میکنید. گفت خدای من از بالا دستور میدهد. مؤمن هر کاری را میخواهد انجام بدهد، درست و محکم انجام بدهد. در تجارت جهانی، در بازار جهانی، کسانی که حضور دارند میفهمند که من چه عرض میکنم. و دومی ویل اخلاقی است. «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة» واقعاً ویل لکل همزة لمزه. کسی که همزه لمزه است خدا از ولایتش خارج میکند باید برود ولایت شیطان. شیطان میگوید اینجا هم نیا. نیا نیا. همزه لمزه دنبال عیب مردم است. بنشیند در خانه با موبایل 200 هزار نفر، یک میلیون نفر در این کانال حضور دارند. یک فوروارد بکن. فوروارد گاهی میشود در جهنم. بشود در بهشت. این را فوروارد میکند. من خودم آنقدر حساس هستم. مطالبی که به من میفرستند. بهترین مطالب در آن هست ولی یک جا یک نفر را تنقیض کردهاند. اگر آن را فوروارد کنم، از مطالب خیر آن هم من میگذرم. چون اگر من این را بفرستم آن کانال، بفرستم به یک نفر که آن را پخش کند، فردا یقه من میگیرند. تو باعث شدی.
شریعتی: یک فوروارد، در جهنم را باز کردی وارد شدی.
عاملی:احسنت. آبروریزی درست شد برای یک شخصی. جایگاه اجتماعی به هم ریخت.
شریعتی: حتی خیلی جاها واقعاً جبران هم نمیشود کرد.
عاملی: احسنت. ما برای همانها این کتاب را نوشتهایم. نه بخشش، نه جبران، مصیبت و خسران. ویل سوم ویل عبادی است. «ويْلٌ لِلْمُصَلِّين» فقط در عبادت، در نماز خدا ویل را گفته است. یعنی ببین نماز چه حکایتی دارد که خدا وقتی میبیند کسی نماز میخواند دست خالی است، میگوید وای بر تو. نماز یک صورتی دارد و یک سیرتی. صورت قد قامت الصلوة. به این صورت میگویند. سیرت اقیموا الصلوة است. سیرت است. سیرت یعنی نماز باید سیر کند. باید بیاید سیاست، باید بیاید بازار، باید بیاید عروسی، باید بیاید عزا. آخه چرا رفتی غذای میت را خوردی؟ ماشینش را فروخته برای تو غذا درست کرده است از زندگی ساقط شده است. پیغمبر ما فرمود غذا ببرید برای صاحب غذا نه اینکه بروید بخورید. این باید نماز سیر بکند و نماز است که وقتی سیر کرد «تنهی عن الفحشاء و المنکر» و هر کجا که سر میزند، نماز تنهی عن الفحشاء والمنکر. منکر گفت. نگفت که واجب. تنهی عن الحرام والواجب. میتوانست بگوید الصلوة ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و الامر به معروف نهی ازمنکر. نگفت امر به واجب نهی از حرام. با همین مطلب خدا یک عالم حرف زده است. نه اینکه دین را عرفی کند. استغفرالله یک آقایی شروع کرده حرفهای یک جوری زده است. نه، یک آداب و رسوم خوبی که مردم خودشان درست کردهاند. امیرالمؤمنین به مالک اشتر گفت اگر رفتی یک شهری دیدی آداب خوبی دارند، احیاء کن. انشاءالله که خدای متعال با عنایات خاصه از دست ما بگیرد. این روایات و آیاتی که خواندیم، خدا را قسم میدهم به حرمت این آیات و روایات، به اسم اعظم و به اسم مستأثر آن و اسمای حسنایش، به رحیمیت و رحمانیتش، با عنایات خاصه معضلات کشور ما را برطرف بنماید.
شریعتی: الهی آمین. انشاءالله همه ما از ویل دور باشیم و انشاءالله به طوبی دستآویز باشیم. قرائت صفحه 400 قرآن کریم، آیات نورانی سوره مبارکه عنکبوت. به اتفاق بشنویم. صفحه 400قرآن کریم
شریعتی: اشاره قرآنی امروز را حاج آقای عاملی بفرمایند.
حجت الاسلام عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم. آیه 31 سوره عنکبوت. «وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيةِ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ» خدا فرموده است که ما باید قوم لوط را هلاک کنیم. بعد برهانی میکند. میفرماید: «إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ» برهانش را میگوید چون ظلم کرده است. قرآن یک کتاب برهانی است. بارها و بارها احکام خودش را برهانی میکند. مدام علتش را بیان میکند، ایجاد معادله میکند، ایجاد رابطه میکند و یک امتیاز بسیار بزرگ برای خطابه این است که برهانی باشد. برهان از اول تا آخر خطابه خداست. وعظ خدا است. خودش را خدا واعظ معرفی کرده است. این معادلهها را من بخوانم زیاد است. بین ظلم و هلاکت. «وَ لَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُوا» چون ظلم آمد هلاکت آمد «وَ كَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْيَةٍ كانَتْ ظالِمَة» کوبیدیم. قریه را خوردش کردیم چون ظالم بودند. ظلم میگوییم به فکر نرود فقط برای اینکه مثلاً یک حاکم جائری باشد. در بازار، در سیاست، در تجارت، در خانه، در اداره، در سلوک با مردم. «فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها وَ هِيَ ظالِمَةٌ». باز معادله درست کرد. «هَلْ يُهْلَكُ إِلاَّ الْقَوْمُ الظَّالِمُون» باز معادله درست کرد. «وَ ما كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرى إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُون» باز هم معادله درست کرد. در آیه مورد بحث هم ظلم بود که آنها در ارضای غریزه جنسی آن انحراف را پیدا کرده بودند. آنها هم به خودشان ظلم کرده بودند، هم به بشریت ظلم کرده بودند و هم به اخلاق ظلم کرده بودند. تیشه به ریشه اخلاق زده بودند. هم به عفت ظلم کرده بودند، هم به احکام نورانی قرآن ظلم کرده بودند، هم به غایت خلقت ظلم کرده بودند و لذا خدا فرمود اینها باید هلاک شوند. خدای متعال در قرآن به چند چیز حساس است. اگر از شما بپرسند یکی از موضوعاتی که شدیداً خدا حساس است چیست، میگوییم مسئله ظلم هست. 267 بار خدا از ماده ظلم صحبت کرده است. صفحهای نیست که خدا از ظلم و ظالم صحبت نکند. اگر میخواهید ذائقه خدا را کشف کنید، اگر دنبال رضایت خدا هستید، حساسیت خدا کجاها است. آنها را باید تشخیص بدهید.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکرم.
فایل تصویری این برنامه
فایل صوتی این برنامه