ملایی: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صلی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. سلام میکنم به پیشگاه شما همراهان ارجمند و وفادار برنامه سمت خدا. در آغازین روزهای ماه ربیعالاول، ربیعالمولود درخدمت شما هستیم باز هم با سمت خدا. عاملی: از خدای متعال میخواهم با عنایات خاصه خودش تمام لحظات عزیزان ما را ربیع قرار بدهد، بهار قرار بدهد، با عنایت خاصه از عزیزان پذیرایی بکند و حضرت فرمود: شیعتنا اهل الفتح والظفری. انشاءالله همه عزیزان در سنگر تحصیل نفس و احراز مقامات عالیه روحانی و اخلاقی اهل فتح و ظفر باشند و این ماه عزیز به برکت ولادت حضرت ختمی مرتبت، ماه نزول رحمت و حل مشکلات باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم. یکی از مباحث بسیار شیرین عرفان اسلامی این است که در عشق آسمانی جای عاشق و معشوق عوض میشود. وقتی که عاشق در عشق خود صادق باشد، در این صورت معشوق است که نقش عاشق را ایفا میکند. تمام اوصافی را که در عشق زمینی عاشق دارد، این بار معشوق آن را ایفا میکند و این از مقاطع محیرالعقول دین ما است، مذهب ما است. واقعاً حیرتآور است که خدای متعال چقدر برای انسان حساب باز کرده است. برای هیچ موجودی انقدر حساب باز نکرده است. همه اینها تکریم از طرف خدای متعال است. تکریمی که انسان گاهی متحیر میماند که ذره چه تناسبی با ذات لایتناهی دارد؟ دون ذره چه نسبتی با ذات لایتناها دارد؟ معلوم میشود که ما یک مشت خون و گوشت و پوست و استخوان نیستیم. با سرشتت چها که همراه است، خنک آن را که از خود آگاه است. اینجا است که مثل معما میماند که خدایا تو انقدر برای ما حساب باز کردی، ما را یاد کردی، دعوت را تو شروع کردی، پذیرایی را تو شروع کردی که بارها در روایات با کلمه تطعتنی وارد شده است و فرموده است که ما کتابی نازل کردیم که فیه ذکرکم. شما را ما آنجا یاد کردیم. من که باشم که بر آن خاطر عاطل بزنم، لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم. ما دهها مورد از تفاوت عشق زمینی و آسمانی را شمردهایم. یعنی آنجاهایی که عاشق در عشق زمینی انجام میدهد گفتیم اینجا خدای متعال این کارها را انجام میدهد که بسیار شنیدنی بود. حالا دنبالهاش را ادامه میدهیم.
در عشق مادی اگر معشوق قهر کند، عاشق هزاران واسطه میفرستند که این رابطه را درست کند. عجیب این است که اینجا معشوق هزاران واسطه فرستاده است. با 124 هزار پیغمبر سراغ ما آمده است. با شخصیتی مثل حضرت ختمی مرتبت سراغ ما آمده است. اعلام میکند که اگر تو قهر کنی من قهر نمیکنم. اگر تو من را برای ربوبیت قبول نداری، یعنی قهر کردی من تو را برای عبودیت قبول دارم. روایت هست. من یک روایتی از حدیث قدسی میخوانم که واقعاً از شدت شوق، ذوق، انسان بالاخره اوضاعش به هم بریزد، هیچ استبعادی نیست، هیچ ملامتی نیست. خدای متعال غوغا کرده است. روایت از حضرت امام سجاد است. امام سجاد میفرمایند که خدای متعال به حضرت موسی وحی کردهاند. حَبِّبْنِي إِلَى خَلْقِي، وَ حَبِّبْ خَلْقِي إِلَي. شد دلال. یک پیغمبر اولاالعزم بعد از این همه زحمت و تلاش شد دلال. آمد دلال محبت. یعنی من را به بندگانم زیبا نشان بدهد، بندگانم را هم به من زیبا نشان بده. یعنی خدا را که میخواهی تعریف کنی یعنی تمرکز کن روی آن چهره عاطفی. تمرکز کن روی رحمانیت و رحیمیت حضرت حق. همچنان که خدا کتابش را میخواهد شروع کند وصفی که شروع کرده است، اول وصف از ماده رحمت است. بسم الله الرحمن الرحیم. هزار و یک اسم دارد اما با رحیمیت خود ظاهر شد، با رحمانیتش ظاهر شد. حالا اینجا من را زیبا نشان بده که خود خدا در قرآن خودش را تفسیر کرده است.
خدای متعال چند تا تصویر دارد، یک تصویر، تصویر جمال خودش است. یک تفسیر، تفسیر صحنه ابدیت است. اگر کسانی میخواهند سیر و سلوک کنند، سیر و سلوکشان قرآنی باشد، از همین دو تفسیر شروع کنند. تصویر اول تصویر جمال حضرت حق است. من آیاتی، من آیاتِهِ، من آیات. اینها همه تصویر جمال است. و یک قاب تصویر از قرآن، از جمال حضرت حق. امیرالمؤمنین فرمود خدا تجلی کرده است در کتاب، در کتاب خودش. در قرآن تجلی کرده است. هر کس میخواهد خدا را ببیند. شما اگر در این جمال قول کنید شما را میگیرد میبرد. اگر بازگشت برگشت نیست. مطلب دوم که خدای متعال قاب تصویری درست کرده است در قرآن تصویر صحنه ابدیت است. بخش عظیمی از آیات قرآن مربوط به آن جزئیات آن صحنه است. صحنههایی که هر چقدر ما درباره آن صحبت کنیم بسیار بسیار کم است. یعنی آن هم یک جوری است. اصلاً حقیقت قرآن در این آیات طوری است. با این آیات که قرابت پیدا میکنی، محرمیت پیدا میکنی، میبینی که این آیات شما را گرفت برد. این دومین جمال هم همینطور است. یک قالب تصویر سومی هم دارد آن هم باز قاب تصویر است از جمال خودش در تکوین. تکوین هم همین آیه است، همین سوره است. آیهای چون سورهای خاص، یکی چون کوثر و وان دیگر اخلاص. همان آیه است. صورتت را هر کجا بگیری سر راهت ایستاده است. تمام آیه هست. آیویت هم فوران میکند. ذره ذره آیویتش در آیویت کامل هست. آن وقت جالب اینجا است که خدا به حضرت موسی میگوید که حببنی الی خلقی. من را به بندگان خود زیبا نشان بده. یک دختر خانمی از او پرسیدند خدا را تعریف کن، گفت: خدا یعنی نکن، نکن، نکن. من سؤال میکنم حلال خدا بیشتر است یا حرام خدا بیشتر است؟
ملایی: حلال خدا.
آقای عاملی: وقتی حلال که بیشتر است کسی را ارضا نکند، حرام که کمتر است ارضا میکند؟ حالا میگویید: و حبب خلق من را هم به من زیبا نشان بده. یعنی چه؟ من این را برای شما مثال بزنم. شکمبه شتر را ریختند سر مبارک حضرت ختمیمرتبت، اما بندگان خدا را به خدا زیبا نشان داد. حوض درست کرد برای اینها. این را میگویند حبب الیَّ خلقی. یا وقتی که در احد گفتند که یا رسول الله نفرین کن، حضرت فرمود: ما بثعت لعانا. من مبعوث نشدم که لعنت بکنم مردم را به جهنم بفرستم. انما بعثت داعیا و رحمه. خدا من را فرستاده به عنوان داعی و به عنوان رحمت. مردم را دعوت بکنم به دستکاری، به سعادت و رحمت. بعد آنجا هم با اینکه دندانش شکسته بود، پیشانی مبارک شکسته بود، اما گفت اللهم دِقومی فانه لایعلمون. باز هم به الی خلقی همین هست که خدایا اینها نمیدانند. یعنی بزرگترین فخر و شرف یک انسان این است که آن نگاه بکند به اهل خطا. و ما کل مفتون. هر انسان مفتونی را نباید ملامت کنید. بچه است. پسرت است، دخترت است، رفته یک خطایی کرده است. نباید خطا بکند، نباید زمینه خطا درست شود. اما و ما کل مفتون یا عتاب. هر مفتونی هر گرفتاری را اینطور نیست که ما مجاز باشیم یا عتب، عتاب بکنیم، تحقیر بکنیم، توبیخ کنیم. آن وقت باز آنجا برنامه این است که بزرگترین شرف، بزرگترین عنایت از یک شخص این است که به اهل خطا با چشم عضو نگاه کند. در روایت هست اگر کسی خطا کرد، اوله سبیعین تأویلا. هفتاد بار تأویل کنید. مثلاً سلام دادید جوابت را نداد. بگو گوشش نشنید، بگو حواس او پرت بود. بگو حواسش جای دیگر بود. هفتاد بار تأویل کن. اگر یکی از این تأویلها درست از آب درآمد خودت را توبیخ کن، نفس خودت را ملامت کن که چرا در مورد برادر دینی خودت اینطوری برداشت کردی، سوءظن کردی. حضرت عیسی گفت که این غذا را نخورید، به حواریون گفت من برگردم. تا حضرت عیسی رفت، یکی برداشت خورد. حضرت عیسی که برگشت یکی از حواریون گفت که این خورد. او هم گفت من نخوردم. حضرت عیسی گفت صَدِّقْ أَخَاكَ وَ كَذِّبْ بَصَرَك. چشمت را تکذیب کن برادرت را تصدیق کن. ببینید در تنظیم روابط اجتماعی چه سنگ تمامی گذاشتند. یعنی شما حقوق اخوت را بخوانید در دین ما، در مذهب ما، آن وقت متوجه میشوید که خدای متعال چه خانواده واحدی تشکیل داده است که بزرگ آن هم خودش هست. الخلق کله عیال الله. یکی از ابداعات بزرگ حضرت ختمی مرتبت، یکی از حرفهای بسیار خطیر، تفکرات اصیلی که پیغمبر ما آورده است انسانها یک خانواده را تشکیل میدهند. من وقتی رفتم داخل یهودیها نباید احساس بیگانگی بکنم. رفتم داخل مسیحیها نباید احساس بیگانگی بکنم. کجا رسد که مثلاً شیعه و سنی با هم احساس بیگانگی داشته باشند؟ پیغمبر ما به فرستاده قیصر دو بار گفت برادر. یا خات النوخ. محشر کرده است. شما کجا میگویید اخ؟ هر وقت شما یک خانواده را تشکیل بدهید. الآن دنیا تشنه این نگاه است. مرزبندیهای متعارض، تعریف هویتهای متعارض. من کرد هستم، من ترک هستم، من عرب هستم، من لر هستم، من سامی هستم، من سومری هستم، من آریایی هستم. اینها همه مرزبندی بین انسانها و نامحرم کردن انسانها به همدیگر است. آقا رسول الله دو تا خادم داشت یکی از غبط بود و یکی هم نبط بود. دعوایشان شد. این به آن گفت آی غبطی، آن هم گفت آنی نبطی. حضرت عصبانی شدند. گفتند این چه تعبیری است که شما کردید؟ شما هر دو محمدی هستید. و بارها میفرمود انا و علی ابوا هذه الامه. من پدرم، من پدرم. چقدر تأکید کرده است من پدر هستم!؟ یک وقتی من حساس شدم که یک کسی لابد بوده است که میگفته من پدر هستم. پیغمبر ما میگوید من پدر هستم، من پدر هستم. کی بوده است؟ کی میگفته من پدر هستم، من پدر هستم؟! رفتیم مفصل وارد شدیم دیدیم آن زمان میگفتهاند که پدر ما عبارت است از (15:45). حضرت فرمود: «إِنَّ الْعَرَبِيَّةَ لَيْسَتْ بِأَبٍ وَالِد» عربیة پدر نمیشود. عربیت یک زبان فصیح است. لسان ناطق است. اگر کسی در زبان مشترک کوتاه بیاید، این زبان مادی او را جبران نمیکند. چه غوغا کرده است. زبان مشترک بشریت مکارم اخلاقی است. یعنی این را همه میفهمند. ایثار را همه میفهمند، فداکاری را همه میفهمند. شما با چشم عضو نگاه کنید به انسانها. مهم این را میفهمند. همه را به چشم کرامت. ولقد کرمنا بنیآدم. حالا چقدر جالب است که اینجا گفته است که و حبب خلقی الیَّ. حضرت موسی شد دلال محبت بین خدا، بندگان خدا. چقدر قال رب کیف افعل. حالا شدم دلال. چطور عمل کنم؟ قال ذکرهم ُ قَالَ: ذَكِّرْهُمْ آلَائِي وَ نَعْمَائِي. نعمتهایی را که من دادم، کرامتهایی که به بشریت دادم، اینها را دانه دانه بشمر، یادآوری کن. لیحبونی. اینها طبیعت قضیه این است. یک وقتی بفهمد که خدا چه لطفی، چه کرامتی در حقش کرده است شیفته خدا میشود. دنبال آن میگوید که فَلَئِنْ تَرُدَّ آبِقا. اگر یک بندهای فرار کرده است که بنده نمیتوانست از مولایش فرار کند. میگوید این را ردش نکنید، به او بگویید بیاید. هر کسی از صنای من، از دم در من، از بساط من، از عنایت من ردش نکن، مأیوسش نکن، طردش نکن. نگو که چقدر خرابکاری کرده است. فَلَئِنْ تَرُدَّ آبِقا. اینجا خدای متعال میگوید: فَلَأَنْ تَرُدَّ آبِقاً عَنْ بَابِي. از دم در من کسی را برنگردان. أَوْ ضَالًّا عَنْ فِنَائِي. کسی که راه راه گم کرده است، حالا باید دست او را بگیری، بیاری دست او را در دست من بگذاری. حضرت فرمود: خدا رحمت کند کسی را که دست ایتام را ما بگیرد، دستشان را به دست ما برساند. فکر او ضایع شده است، اخلاق او ضایع شده است، انحرافی درست شده است، دزدان اعتقادی، اعتقاد او را دزدیدهاند. الآن همه جا دزد، دزد اخلاق، دزد اخلاق، دزد عفت، دزد اعتقادات غارت میکنند، تاراج میکنند. حضرت فرمود:عُلَمَاءُ شِيعَتِنَا مُرَابِطُونَ فِي الثَّغْرِ- الَّذِي يَلِي إِبْلِيسَ وَ عَفَارِيتَه. علمای شیعیان ما مغزدار هستند. مغز را گرفتهاند که عفریت، ابلیس و عفاریت ابلیس از آنها وارد نشوند تا اعتقادات مردم را بدزدند. عالمی را میبینی که یک جایی نرسیده است حرف شاذ میزند. طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد/ در ره دوست به هر حیله رهی باید کرد. حضرت آقای ملایی میخواهی من از فردا حرفهای شاذ بزنم. آن وقت ببین چند هزار طرفدار آنجا جمع شد. حرف شاذ. یک روز به علامه مجلسی حمله کنم، یک روز به شیخ مفید حمله کنم، یک روز این مسلمات را زیر سؤال ببرم. این هنر است؟ نه. یک آقایی در نجف پیدا شده بود حرفهای اینطوری میزد. حرفهای شاذ. یک آقایی میگوید که من در خواب دیدهام کلنگ را برداشتهام مسجد را خراب میکنم. خیلی ترسیدم. رفتم محضر او، عالم آنجا هم آخوند خراسانی بوده است، آ سید محمد کاظمی یزدی کی بوده است. گفتم آقا من خوابی دیدم خیلی ترسیدم. خوابم این است. گفت منبر فلانی رفتی؟ پای منبر او رفتی؟ گفتم آره. گفت حرفهای او مسجد خرابکن است. من بعضیها که به این آخوندهای انحرافی گوش میدهند، میآیند با من بحث میکنند، برهانی را با دست حضرت جبرئیل هم بیاوری دیگر زیر بار نمیرود. خیلی خطرناک است. حضرت اسم ما را کافر گذاشته است. برای ما چند تا مدال برای علما داده است. یکی مرابط، مرزدار. دوم کافر، کافر ایتام آن محمد. چون اینها پدر خودشان را الآن از دست دادهاند. راوی میگوید رفتم دیدم امام صادق گریه میکند به پاهای خودش میزند. گفتم چرا گریه میکنید؟ گفت به خاطر کربلا خدا غضب کرد، ظهور فرزندم مهدی را تأخیر انداخت. گریه میکنم به حال ضعفای شیعه در دوران غیبت. آن وقت به حال ما گریه کردند. یتیم است. امام حسن عسگری فرموده است که پیغمبر فرمود هر کس دستش را بر سر یتیم بکشد، دو دست خود را اینطوری کرد. انگشتش را. کنت انا و هو کهاتین. من و تو در قیامت اینطوری هستیم. یک جا هستیم. یعنی آن مقام وسیله. میدانی مقام وسیله چیست؟ خودش به ما گفت، به همه امت گفته است از خدا برای من مقام وسیله را بخواهید. و لو لی الله الوسیله. برای من از خدا مقام وسیله را بخواهید. یعنی عقل ما درک نمیکند چه مقامی است. اما اگر کسی دستش را به سر یتیم بکشد، برود کافل ایتام بشود، من تبریک عرض میکنم به آن متمولینی که دفترچه کفالت گرفتهاند و ایتام را سر ماه پولشان را پرداخت میکنند، هزینه تحصیلشان را پرداخت میکنند. جداً تبریک عرض میکنم. این مدال برای آنها است. این را امام حسن عسگری مثال میزند، بعد میفرماید: اشد من یتبع هذا. شدیدتر از یتیمی این یتیمی آن کسی است که از امام خود محروم است. اگر دستت را به سر او بکشی چه میشود؟ وقتی که در این یتیم ظاهری کنت انا و هو کهاتین باشد، آنجا چه مدالی میشود؟ بعد شروع میکند خلعتهایی را که خدا برای هادیان فراهم کرده است. حالا اوضاع به اینجا رسید. یک عرضی عرض میکنم ارزش دارد. از بحث خارج شویم. در قرآن مقاماتی هست. هر کس آن مقامات را ببیند، حتماً میگوید ای خدا، ای خدا، نصیب من شود. به چند تا خدا مقام داده است، مدال داده است. یک، متقین. ان المتقین فی مقام الامین فی مقعد صدق عند ملیک. این عند محشر است. عند ملیک مقتدر. عند. این یک مقامی است برای متقین که همه میروند جهنم و ما منکم الا واردها. پیغمبرها، امامها، همه میروند جهنم با کارت تقوا همه خارج میشوند. کارت تقوا کسی داشته باشد بیرون میآید. «وَ يُنَجِّي اللَّهُ الَّذينَ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ لا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون» کارت تقوا؛ کارت تقوا یعنی چه؟ دستت باز بود به بیتالمال خیانت نکردی، دستت به رشوه باز بود خیانت نکردی. دستت باز بود که جنس تقلبی بدهی، بیچارهاش بکنی، این کار را نکردی. دستت باز بود سند را گرفتی، مشارکت کرده بود، همه را به نام خودت زدی هیچی به او ندهی اما این کار را نکردی. به این تقوا میگویند. کف نفس، واهمه قدسی. این یک مقام است. یک مقامی خدا برای شهدا ذکر کرده است. عند ربهم یرزقون. عند ربهم رزق مناسب با عند است. عند یعنی هیچ فاصلهای دیگر، حجابی در کار نیست. این مقام ولی الله است. لیست بین الله و بین ولی الستر و لو دونه حجاب. بین خدا و بین ولی او هیچ ستر و حجابی نیست. در دعای امام زمان میخوانی العابد عندک. وقتی شهید به مقام عند الله برسد، رزق مناسب با او است. خدا مطعم است، خدا ساقی است. این هم دو. سوم برای اهل علم. برای عالم، برای معلم. خدا میگوید این همه نعمت به شما دادم. من کریم هستم. اکرم نیستم. زمانی اکرم میشوم که به شما علم بدهم. و ربک الاکرم الذی الم بالقلم. چون الذی الم بالقلم هستم اکرم هستم. دیگر بالاتر از این میشود چیز تصور کرد؟ و علما را در ردیف خودش ذکر کرد. کدام قشر را خدا در ردیف خودش ذکر میکند؟ شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْط. برد ردیف خودش. به پیغمبر ما آنقدر این یاد داد که قلبش از عرش بالاتر شد. دیگر سواد در این حد؟ چه تصور کرد؟ اما باز هم میگوید: وَ قُلْ رَبِّ زِدْني عِلْما. به اندازه عرض علم داشته باشی باز هم میگوید کم است. تا این آیه نازل شد پیغمبر ما دستان خود را بالا گرفت. گفت خدایا مبارک نگردان به من روزی را که بر من بگذرد چیز تازهای یاد نگیرم. دینی که به علم اینطوری نگاه میکند، میشود گفت این دین مایه عقبماندگی است؟ امکان ندارد. پیغمبر هم که بخواهد معرفی کند با علم معرفی میکند. عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظيما. پیغمبر را میگوید فضل عظیم به تو دادم چون علم به تو دادم. علی را هم میخواهد در قرآن معرفی کند با علم معرفی میکند. به پیغمبر ما میگوید به تو میگویند شاهد رسالتت چیست؟ و یقول لست مرسلاً. بگو دو تا شاهد دارم. قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ و من عنده علم الکتاب. این هم یک مقام. به نظر شما بالاتر از این مقام هست یا نه؟ شهدا را گفتم، تقوا را گفتم، علما را گفتم، اهل عدل را گفتم. شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْط. قائماً بالقسط را برد ردیف خودش. بازار هستی قائماً بالقسط، سیاست وارد شدی قائماً بالقسط. سیاست خارجی هستی قائماً بالقسط. تربیت میخواهی بکنی قائماً بالقسط. مراودات اجتماعی همه قائماً بالقسط. اینها همه مقام استثنایی است. اما از همه بالاتر دیگر چیست. مقام هادی از همه بالاتر است. آنهایی که نیروهای تربیتی هستند، انسانها را اصلاح میکنند. فقط در حق آنها فرموده است: وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعا. اگر یک نفر را احیا کنی، ثواب یک نفر را بنویسن نامه عمل شما. چقدر ثواب دارد؟ حالا فکأنما. خدا تعارف که ندارد. اصلاً مردم بفهمند حقیقت این آیه چیست، همه به عنوان هادی وارد محرکه میشوند. امام صادق سؤال کردند از این آیه. حضرت گفت معنی این، این نیست که بروی قبرستان مرده را زنده کنی. حضرت فرمود مراد از احیا، کسی اعتقاداتش خراب شده است، اخلاق او ضایع شده است، به خانه که وارد میشود اصلاً زَهره بچهها میترکد با انس و خلقی که این پدر دارد. ما الآن چکار کنیم. مثلاً. یا مادر. آن وقت این اخلاق بد را شما هدایت کردید. میگوید امشب شب رکوع است، امشب شب سجود است. آقا رسول الله که تشریف آوردند، عربها، آن عربهای جاهلی، چنان در تربیت حضرت ذوب شدند. گفت امشب شب سجود است، امشب شب رکوع است. با آن معنویتش. این مقامی است که در آنجا در نامه عمل بنویسم که فکأنما احیا الناس جمعیا. خدایا چه مدالی، چه مدالی، چه مدالی. از همه مقاماتی که ذکر شده است بالاتر است. آن وقت اینها را، خدای متعال، ظهور محبت خدا، عطوفت خدا خودش را نشان میدهد. اصلاً باید خون گریه کرد به این روایت از شدت شوق. فلا ترد آبقا. آبق را برنگردان. کسی که از من قهر کرده رفته است، شما بگو برو دیگر پیدایت نشود. نه، برو از دستش بگیر آبق را بیاور. به بنده فراری آبق میگویند. عادَتُكَ الإِحْسانُ إِلَى الْمُسِيئِينَ، وَ سَبِيلُكَ الْإبْقاءُ عَلَى الْمُعْتَدِين. غیر از خدا کی این را دارد؟ عادَتُكَ الإِحْسانُ إِلَى الْمُسِيئِينَ. شما خودتان مسی را خانه خودت دعوت میکنی؟ فکر نکنم. یکی از علما میگوید هر کس نیکان را به خانه خود دعوت میکنند جزء خدا. حضرت جبرئیل شب قدر با گهنکاران میآید مسابحه میکند. باور دارید؟ یعنی خدا برای رحمت، عنایت، سعادت، خلق کرده است. شأن او خیلی بالاتر از این است که بیاید نعوذبالله زمینه شقاوت را برای انسانها درست کند. عطاک. خدایا من آمدم، تو هم بیا. میگوید او ضال عن فناء فنائی. اگر کسی در من را گم کرده است رفته است، وظیفه تو است که بروی پیدا کنی. کار پیغمبرها این است. بروند گمشدهها را پیدا کنند برگردانند. بچه دم در باز میکند، آن وقت همینطور، همینطور. یکهو خانه را گم میکند. میگوید پدرم کو؟ خانهمان کو؟ این همان یقضه است. یقضه یعنی همین. تو بگویی پدرم کو، مادرم کو. اگر این کار را کردی موسی افضل لک من عبادت مئة سنه بصیام نهارها و قیام لیلها والله العظیم. جمال دین اینجا خودشان را چنان نشان داده است. میگوید اگر رفتی یک انسان گمراه، یک انسانی که اخلاق او ضایع است، انسانی که رفتار او ضایع است اصلاح کردی، بهتر از این است که صد سال برای من عبادت کنی که شب آن در قیام بگذرد، روز آن در صیام بگذرد. این شد مقایسه. من یک بحثی دارم، این را هیچکجا ندیدم. وارد شدیم هم در قرآن و هم در روایت، هی مقایسه کرده است، هی مقایسه کرده است. یعنی آن شکل هندسی که شما احکام دین را ببینید همه ی اندازه نیستند. بعضیها حجر زیرین است. مثلاً مقایسه کرده است گفته است که امر به معروف و نهی از منکر نسبت به بقیه احکام دین کنسبة فی بحر لجی مثل تری نوک سوزن میماند در برابر دریا. مگر نمیخواهی ثواب جمع کنی؟ میخواهی ثواب جمع کنی هی چسبیدی که مثلاً قرآن بخوانم، قرآن بخوانم. یک سنت غلط را در جامعه اصلاح کن. آن قرآن خواندن مثل سوزن ترش این میماند، اما اینکه یک سیئه را در جامعه اصلاح کردی مثل دریا است. برای ابدیت خودت اگر میخواهی حسنه و توشه، قرآن که فرموده است بهتر از ذات تقوا است.
ملایی: ان خیر الذات التقوا.
آقای عاملی: الآن این مقایسه است. یا به پیغمبر میگوید که اگر رهبریت صالح را اعلان نکردی، فما بلغت رسالتَ، در 23 سال هیچ کاری برای ما نکردی. کلمه رسالت را آورده است. این مقایسه است. پیغمبر ما میگوید که هر کس برود با خانمش بنشیند فرضش این است: این بهتر است. جلوس مرء عند عیاله خیر من اعتکاف فی مسجدی هذا. بهتر از این است که بیاید در مسجد من اعتکاف کند. حالا بلیت هواپیما بگیری، پاسپورت بگیری، با زحمت به مدینه بروی، در مدینه بروی روضه، وارد روضه بشوی، مشغول عبادت شوی. میگوید بالاتر این است که چون خانم احتیاج به انس دارد. انس را در خانهات نبیند، میآید در بیرون اسیر انس کاذب میشود. حضرت حوا به خدا گفت به آدم یک چیزهایی دادی مثلاً صواب جهاد، به من ندادی. یعنی میخواست بگوید که این عدالت نیست. خدا فرمود من به تو انس دادم، حیا دادم، عاطفه دادم. این مقایسهها را من جمع کردم. حضرت فرمود اگر من دنبال حاجت حاجتمندی بیفتم، تا آن غم و غصه دلش را برطرف کنم، بهتر از این است که یک ماه در مسجد النبی اعتکاف کنم. اگر کسی این کار را بکند. ببینید باز شد مقایسه. یک مقایسه عجیب عجیب خدمت شما بگویم. امام حسن مجتبی آمده در مسجد النبی، مسجد الحرام اعتکاف کرده است، یک مردی آمد گفت که طلبکار جلوی من را گرفته است آبروی من در خطر است، به داد من برس. حضرت فرمود من اینجا پول ندارم. گفت پول نداری، آبرو که داری. حضرت بلند شد. تا بلند شد ابن عباس دست او را گرفت. گفت تو کجا میروی؟ تو معتکف هستی. گفت ابن عباس خودم شنیدم از جدم رسول الله که اگر یک انسان گرفتار را، آبروی او در خطر است، حیثیت او در خطر است، عنوان پدری شکسته است، عنوان مادری شکسته است، اصلاً غم و غصهاش تمام شدنی نیست، در هفت آسمان یک ستاره ندارد، هیچ جا یک نوری نمیبیند گرفتار است، آن گرفتاری را برطرف کنی، بهتر از 9 هزار سال عبادت است. 9 هزار سال. میخواهی توشه جمع کنی بسم الله. میخواهی ثواب جمع کنی بسم الله. اینکه شب قدر اینطوری عبادت میکنی میگوید که چه خوب شد ثواب جمع کردم بسم الله. اصل ثواب اینجا است.
ملایی: بسیار خب.
آقای عاملی: انشاءالله یک روزی باشد من این را ادامه بدهم. الآن اینجا آخرین جمله ما این شد که کان موسی (ع)، موسی گفت خدایا یک سؤال دارم. این عبد آبق، عبد آبق که میگویی عبد آبق کیست؟ عبد آبق چون در آن عرصه خاص آن مفهوم خودش را دارد. خداوند فرمود: العاصی المتمرد. شخصی که عاصی است علاوه بر عصیان متمرد است. یعنی در برابر من تمرد کرده است. از دست او دور است. بگو بیاور. پس دیدید که در عشق آسمانی معشوق به سراغ ما میآید.
ملایی: بله، این هم یکی از تفاوتها است. متشکرم از شما.
صفحه77قرآن کریم
آقای عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم. سوره نساء «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً» خدای متعال در ازدواج برای خانمها یک امتیاز قائل شده است. آن چیست؟ آن عبارت از این است که شما باید مهر پرداخت کنید. این را برای خانمها قائل شده است. برای مردها قائل نشده است. مهر میگویند، نحله میگویند، صداق میگویند. یعنی مرد باید صداقتش را در ادعای حب ثابت کند، در ادعای وفا ثابت بکند. این برای مرد نیست. حالا دین که آقایان میگویند مردسالاری بسم الله. وقتی که خدا حضرت آدم را خلق کرد، حضرت آدم که بلند شد، دید کنارش یک موجود بسیار زیبا، جذاب خوابیده است. خیلی جذاب. از آن لحظه دلش را گرفت. تا خواست حرکت بکند خدا گفت بایست، اول مهریهاش را پرداخت کن. حوا بود. یعنی معنی آن این است که مجانی به تو نمیدهند. اول مهریه او را پرداخت کن. حالا اینکه میگویند قرآن مردسالاری است، حرف درستی است؟ قرآن صراحتاً میگوید: «وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذي عَلَيْهِن». اگر من احکامی را عرض کردم که علیه خانمها است، احکامی را عرض کردم به له خانمها است. یعنی احکام حساب شده وضع شده است. یک آقایی آمد به من گفت که قرآن کتاب مردسالاری است. گفتم چرا؟ گفت از حورالعین صحبت میکند. به مردها حورالعین میدهد. مردسالاری شد. گفتم بنشین. اگر افعل، افعل تفضیلی نباشد، افعل وصفی باشد که دلالت بکند بر رنگ، بر عیب، بر زینت. این افعل مؤنثش میشود فعلی، جمع هر دو میشود خضر. اخضر، خضری، خضر. اصفل، صفری، صُفر. اعین، عینا، عین که بعد اعلام میشود، میشود این. حورالعین که میگویند آن وزن جمع، هم جمع مؤنث است، هم جمع مذکر است. خصوصاً جایی که احاطه نداری، تخصصش را نداری، به قرآن تهمت نزن. مهریه چند تا خصوصیت دارد. یک خصوصیت آن این است که تعدی به مهریه خیلی وحشتناک است. به حدی که روایت شده است هر کس نیت کند که مهریه را پرداخت نکند، دیگر دنباله آن را نمیخوانم چون میترسم. اگر دنباله آن را بخوانم شاید یک غوغایی بلند شود. افتضاحی درست شود. آنقدر این روایت سنگین است. بروید خودتان بخوانید. فقط نیت آن را میگویم. اگر کسی بگوید که ازدواج میکنم، نیتش این است که مهریه را نمیدهم. این را یک جوری رد میکنم میرود. من مهریه نخواهم داد. دوم اینکه گوارا است. خدا به دو چیز گفته است گوارا. آب باران و مهریه. امیرالمؤمنین وقتی میخواست نسخه بنویسد، گاهی میگفت این را با مهریه خانمت بخر. الآن اینجا هم گفت خدای متعال فرموده است که «فَكُلُوهُ هَنيئاً مَريئا» هنیاً را اینجا گفته است. سوم اینکه زیادت مهریه نشان شئامت زن است. هر چقدر مهریه بیشتر باشد، نشان شئامت است. خوب نیست. یعنی برای زندگیاش خوب نمیشود. میمنت یک چیز است، ضد میمنت میشود مشئمت. چهارم، مهریه نباید ما فی الذمه باشد چون خدا میگوید آتوا. آتُوهُن. ما آتو را الآن تعطیل کردند. شده ما فی الذمه، اصلاً فلسفه مرد، را تعطیل کردند. تبدیل شده به تنافس، تبدیل شده به رقابت، تبدیل شده به مفاخرت، تبدیل شده به اضاعه حق، تبدیل شده به بهم ریختگی نهاد مقدس خانواده. چه کسی این کار را کرده است؟ یعنی هر چه خدا عذاب بکند در آخرت آنهایی را که این کار را کردهاند کم است. مهریه را ما فی الذمه کردند. هر چه عذاب کند باز کم است. در زمان گذشته، مهریه ما فی الذمه نبود. من برای غیر ایرانیها عقدر میخوانم از کشور آذربایجان. مفصل عقد میخوانم. از مهریه تعجب میکنید. آنقدر پایین است. چرا؟ چون هبه خدا است. خدا میخواهد نقداً به دست خانم برسد. این هبه خداست، نحله خدا است. «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً» یعنی عنایت بزرگی از طرف خدا، از دست خدا است. ما محروم کردیم چون ما فی الذمه بشود. چرا ما فی الذمه شد؟ چون حدود مثلاً پنجاه سال پیش هم شما اگر بروید ایران را نگاه کنید، اینطوری نیست. حدود پنجاه شصت سال پیش، هی مقدار مهریه که بالا رفت، شد ما فی الذمه. حالا میگوید عند الاستطاعه یا عند المطالبه اصلاً معنا ندارد. یعنی این نقداً باید داده شود. اصلاح آن هم به این سادگی نیست. چون پدیدههای اجتماعی، اولین اشتباه، آخرین اشتباه است. در آموزش مین میگویند. میگویند اولین اشتباه آخرین اشتباه است. منفجر میشود میرود. وبال آن برای چه کسانی است؟ آنهایی که در اول سنة سئه را گذاشتهاند. آقا رسول الله مهریه حضرت زهرا را به امیرالمؤمنین گفت که شمشیر داری، سپر داری، کار شتر داری، آن برای کار باید باشد، شمشیر هم باشد اما تو احتیاج به سپر نداری. این شد مهریه 500 درهم. و از آن 500 درهم یک خورده برداشت گفت بروید جهیزیه درست کنید. جهیزیه را نگاه کرد، گریه کرد، از استطاعت عمومی خارج نشد. گفت خدایا مبارک کن. جهیزیهای را که میبینم اکثرش از سفال است. این سنت پیغمبر است. خدا میگوید بترسید از اینکه با پیغمبر مخالفت کنید والّا فتنه جامعه شما را میگیرد. فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ- أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذابٌ أَلِيم. اگر مخالفت کردی با سنت عذاب الیم و فتنه جامعه را میگیرد. ملایی: خیلی ممنون متشکر.
فایل تصویری این برنامه
فایل صوتی این برنامه
موضوع: عشق آسمانی، عشق زمینی
پنج شنبه هفتم مهر ماه۱۴۰۱