شریعتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ» «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». شبی تب داشتم رفتی و قرص ماه آوردی برایم شیشهای از عطر بسم الله آوردی من از صد بار اسماعیل و هاجر تشنهتر بودم تو این زمزمترین را از کدامین راه آوردی؟ عزیز مصر بود این دل که بخشیدم به تو روزی امان از گرگ یوسف خوردهای کز چاه آوردی دوباره شنبهام تعطیل شد، یکشنبهام تعطیل دوباره یادم از آن جمعه ناگاه آوردی
سلام میکنم خدمت تک تک عزیزانم. خانمها و آقایان به سمت خدای امروز خیلی خیلی خوش آمدید. انشاءالله هر جا که هستید تنتان سالم باشد، قلبتان سلیم باشد و خداوند متعال پشت و پناهتان. حاج آقای عاملی سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حجت الاسلام عاملی: وعلیکم السلام و رحمه الله. چه سعادتی است در محضر ملت بزرگمان هستیم. توفیقات بزرگی را آرزومندم. کسانی که گرفتارند، مریض دارند، حاجت دارند و پای تلویزیون مینشینند در این برنامه من شخصاً اعتقاد دارم کل برنامههای سمت خدا معارف است و بهترین محل استجابت دعاست. از خدای متعال میخواهم با فضل و کرم خودش با عنایات خاصه از همه عزیزان پذیرایی بکند و آن چه که رضای خدا در آن است ما را به آن هدایت بکند و با بالاترین عنایت عزت کشور، اقتدار کشور را مضاعف بکند و دشمنان ما را نسبت به این میهن عزیز، ایران عزیز، مایوس بکند و از خدای متعال میخواهیم که ما را در ادای دِین به این خاک عزیز انشاءالله موفق بکند.
شریعتی: انشاءالله. بهترینها را برای همه شما مثل همیشه آرزو میکنم. به همه دوستانی که تکرار برنامه را از شبکه افق میبینند، به همه شنوندگان خوب رادیو معارف، شبکه جام جم، شبکه جهانی ولایت، با دل و جان سلام میکنم. توفیقی است آخر هفتهای که در محضر حاج آقای عاملی هستیم. بحث عاشقانه و نکتههای لطیف و ناب عرفانی که در این هفتهها داریم میشنویم و امروز هم منتظر و مترصد هستیم و با دل و جان مباحث شما را خواهیم شنید.
حجت الاسلام عاملی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». این بحث بسیار خطیری است که در عشق آسمانی معشوق نقش عاشق را ایفا میکند، ارادتی را که عاشق نوعاً در عشق زمینی به معشوق نشان میدهد در عشق الهی این قضیه عکس است و این از زیباترین بخشهای دین ما و متون روایی و دعایی ما است. موارد مفصلی را شمردیم و الان یک بحثی را وارد میشویم که در عشق مادی عاشق در صدد این است که قلب معشوق را تسخیر بکند. بحث عمده در عشق همین است که قلب معشوق تسخیر بشود و در عشق آسمانی این قضیه عکس میشود، یعنی معشوق یعنی حضرت حق در صدد این است که قلب عاشق را تسخیر بکند.
شریعتی: قلب بندهاش را تسخیر بکند.
حجت الاسلام عاملی: گاهی تحبب میکند، «الحَمدُلِله الَّذي یَتَحَبَبُ إلَی وَ هُو غَنیٌ عَنّی». گاهی تعرف میکند، کتاب میفرستد، پیغمبر میفرستد، امام میفرستد.
شریعتی: میخواهد خودش را نشان بدهد.
حجت الاسلام عاملی: «أَسبَغَ عَلَیکُم نِعمَهُ ظاهِرَةً وَ بَاطِنَةُ». همواره میگوید که «خَلَقَ لَکُم، خَلَقَ لَکُم»، یا «جَعَلَ لَکُم»، «إِن لَکُم عَلَیکُم». خیلی زیباست، یعنی اگر این را میخواند میگفت زمین و آسمان را خلق کرده است اما میگوید «خَلَقَ لَکَم ما فِي الاَرضِ جَمیعاً» همواره ارادت خودش را نشان میدهد به انسان، نعمتها را به رخ میکشد، «أَلَم تَرَ، أَلَم تَروا». اینها همه برای این است که قلب انسان را خدای متعال تسخیر بکند. و بالاتر از همه این جمله است که میگوید که قلب انسان حرم من است. چه تعبیری بالاتر از حرم. حرم میدانید که محدوده اختصاصی زندگی انسان است، حرم جایی است که هر کسی را اذن ورود به آن جا نیست. ولی خدای متعال این تعبیر را دارد و تا حال دیده نشده است که یک عاشقی به معشوقاش صحبت از حرم بودن قلبش بکند. این جا خدای متعال یک غوغایی کرده است و فرموده است که قلب تو حرم من است، نباید بیگانه آن جا وارد بشود. یعنی قلب تو باید کلاً در اختیار من باشد. ممکن است که در عشق زمینی طرف بیاید بگوید که در قلب من هستی، اما خدای متعال میگوید غیر از قلب تو برای من جایی نیست. خواهش میکنم این را خوب دقت بفرمایید، خوب تعمق بکنید که خدا با چه ادبیاتی با ما صحبت کرده است که «ما وَسَعَنِي اَرضي وَلا سَمائي» آسمان مرا نگرفت. آسمانی که خودش میگوید: «أَ أَنتُم اَشَدُّ خَلقاً اَم اَلسَماءُ بَناها/ رَفَعَ سَمْکَهَا فَسَوَّاهَا/ وَ أَعطَشَ لَیلَهَا وَ أَخرَجَ ضُحَاهَا/ وَالأَرضَ بَعدَ ذَلِکَ دَحَاهَا» آسمان، خلقت آسمان را خیلی بزرگ گرفته است. میگوید من را نگرفت. «ما وَسَعَنِي اَرضي وَلا سَمائي» نه زمین نه آسمان من را نگرفت. با این که شما میدانید «اللّهُمَّ إِنِّي اُسئَلُکَ بِاَسمائِکَ الَّتي مَلَأَت اَرکانَ کُلِّ شَیءٍ».
شریعتی: همه جا را پر کرده است.
حجت الاسلام عاملی: همه جا را پر کرده است ولی باز میگوید آن جا جای من نیست. «أَینَ ما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجهُ الله».
شریعتی: هر طرف که رو کنی.
حجت الاسلام عاملی: باز میگوید من آن جا هستم. «هُوَ مَعَکُم أَینَ ما کُنتُم» باز آن جا را نمیگوید که آن جا جای من است، حرم من است. جا هم نمیگوید، حرم است، حرم الهی. اما وقتی به قلب انسان میرسد آن جا میگوید که قلب من جای من در قلب بندهام است، «ما وَسَعَنِي». کلمه «ما وَسَعَنِي» میگوید که قلب انسان بالاتر از آسمان است، بزرگتر از آسمان است، که آسمان نگرفت قلب گرفت. یعنی قلب انسان چقدر قابلیت دارد بزرگ بشود و ما نباید این را ببریم دفناش کنیم در قبرستان، نباید قابلیتهایش را از بین ببریم. از زمین و آسمان یعنی من بزرگتر هستم همچنان که قلب رسول خدا در روایت است از عرش بالاتر است. عرش جوری است که یک حلقه را بیندازید در بیابان، آن وقت آسمان اول کنار آسمان دوم «کَحَلقَةِ فِي فَلات» مثل یک حلقه است در بیابان. آسمان دوم به سوم «کَحَلقَةِ فِي فَلات»، آسمان سوم به چهارم «کَحَلقَةِ فِي فَلات»، چهارم به پنجم «کَحَلقَةِ فِي فَلات». تا میرسد به هفتم، هفتم در برابر عرش، «کَحَلقَةِ فِي فَلات». و کل عرش غیب است در ذات خدا، گم شده است در ذات خدا. یعنی وقتی میخواهید نماز بخوانید چنین تصوری را داشته باشید وارد نماز بشوید، آن وقت ببینید که چطور نماز میخوانید. مثل امام سجاد که «یَمیلُکَ سُنبُلَ» مثل سنبل گندم این طرف آن طرف میشد آن قدر حالتش به هم میریخت از جهت این که در برابر ذات لایتناها و در محاضات حضرت حق ایستاده است. عرش به این بزرگی قلب پیغمبر ما از آن بزرگتر است. یعنی انسان بما هو انسان خدا یک قابلیتی به انسان داده است، ظاهرش خشکه لب به ساحل فرق اما باطناش در محیط وحدت غرق. این که خدا میگوید که من در قلب مومن حرم من است، جای من است، معنای خاصی دارد. معنیاش این نیست که ظرف حقیقی است، خدا که جا نمیگیرد. خدا محیط است و نمیشود محاط یک چیزی باشد. ما میگویید میخواهید با عقلتان بفهمید یعنی خدا محاط عقلتان بشود. آن وقت این که خدا میگوید من در قلب مومن جای دارم معنیاش این است که آن تجلی که در قلب امکان دارد صورت بگیرد آن تجلی در زمین و آسمان نیست. «فَتَحَ عَینَینَ القَلبِ» خدا اگر خیر بنده خودش را بخواهد میآید آن را چشمی که در قلب دارد آن وقت آنها را باز میکند، این چشم جلوه را میبیند، اما آن چشم دیگر ذی جلوه را میبیند. خلاصه این جا مسئله مسئله بسیار بزرگی است که خدای متعال از انسان خیلی خوبتر ظاهر شده است.
شریعتی: حالا این عظمت و بزرگی ذات حق تعالی را که شما گفتید من داشتم فکر میکردم اصلاً ما که هستیم که خدا ما را میبیند، عشق میورزد و حالا از این طرف دعوتمان میکند، نگاهمان میکند. خیلی عجیب است.
حجت الاسلام عاملی: واقعاً مطلب را گرفتید، یعنی اصل مطلب همین است که خدا این قدر حساب باز کرده است برای ما. اولاً ما باید چقدر مواظب باشیم که چیزی هست در ما که خدا به خاطر آن به ما حساب باز کرده است. این طور نیست که یک مشت خون و گوشت و پوست و استخوان باشیم.
حد انسان به مذهب عامه
حیوانی است مستوی القامه
پهن ناخن برهنه پوست ز موی
به دو پا رهسپر به برزن و کوی
هر که را بنگرند کاینسان است
میبرندش گمان که انسان است
خیلیها به خودشان این جوری نگاه میکنند، این طور نیست. به تعبیر مرحوم نراقی «شُعلَةُ مِن شُعَلاتِ جَلالَ رَبّ»، انسان را که تعریف میکند میگوید «شُعلَةُ مِن شُعَلاتِ جَلالَ رَبّ».
شریعتی: یعنی این ذره وقتی نسبت پیدا میکند دیگر میشود لایتناها.
حجت الاسلام عاملی: بله. وقتی که در محاضات حق قرار میگیرد میرسد به نقطهای که با این که ممکن الوجود است.
سیه رویی ز ممکن در دو عالم
جدا هرگز نشد والله اعلم
شاعر گفته است. میگوید من قبول ندارم برای این که درون عالم دیگر این رتبه وجودش ببین چقدر بالا آمده است که نامه سرگشاده میآید در بهشت «سَلامٌ مِنَ الحَیِّ الَّذي لا یَمُوت إِلی الحَیِّ الَّذي لا یَمُوت». بینید چقدر مرتبه وجودیاش با عبودیت رفت بالا.
هوای سلطنتم بود بندگی تو کردم
خیال خواجگیم بود عشق تو گزیدم
آن کسی که نماز نمیخواند نمیداند چه از دستش رفته است. چرا نماز میزان است؟ خدا میگوید ظرفت را بیاور روز قیامت، ظرفت را بیاور سهمات را ببر. «الصَلاةُ میزانٌ فَمَن اُوفی استُوفی» هر چقدر که کسی بیشتر بیاورد بیشتر میبرد. اما میبیند این اصلاً نماز هم نخوانده است. در نماز مطالعه جمال و جلال حق را دارید شما.
وگرنه این چه نمازی بود که من بی تو
نشسته رو به محراب و دل به بازارم
از این نماز ریایی چنان خجل شدم که
در برابر رویت نظر نمیآرم
خیلیها در حال نماز عوالمی برای آنها کشف شده است، در حال نماز. وقتی که نماز نماز است چون میگوید «الصَلاةُ میزانٌ فَمَن اُوفی استُوفی»، وقتی که نمازش نماز باشد «استُوفی» سهماش را میگیرد.
اندر همه عمر من شبی وقت نماز
آمد ور من خیال معشوقه فراز
بگشاد ز رخ نقاب و میگفت مرا
باری، بنگر، که از که میمانی باز؟
در آخرت میگویند ببین که از که میمانی باز، اما چقدر خوب است که در این دنیا به انسان بگویند. یک جوری برسانند که از چه میمانی باز.
شریعتی: چه داری از دست میدهی.
حجت الاسلام عاملی: این که پیغمبر ما میگوید من یک بار بگویم «سُبحانَ الله وَالحمَدُلِله وَ لا اِلهَ الَّا اللهُ وَاللهُ اَکبر» با دنیا برابر نمیکنم. ببین در این چهار کلمه چه سیری میکرده است که میگوید من با دنیا برابر نمیکنم. حالا صحبت ما در این است که فرمایش شما خیلی دقیق است که انسان هر چقدر غر میکند گاهی به نقطه معما میرسد که این چه معمایی است که ذات لایتناها که عظمتش را ما نمیتوانیم درک بکنیم این قدر برای ما حساب باز کرده است، پس ما یک مشت گوشت و پوست و استخوان نیستیم.
با سرشتت چهها که همراه است
خنک آنکو که از خود آگاه است
این که فقط شما با ظاهر خودتان، با بدن خودتان، بازی بکنید این بدن شماست، به بدن رسیدگی کردی من ماند، من شد زمین بایر. آن وقت وحشت این است که وقتی بیاید ببیند حقیقت خودش زمین بایر است، هیچ کار نکرده است. در زمین دیگران خانه درست کرده است.
در زمین دیگران خانه مکن
کار خود کن، کار بیگانه مکن
کیست بیگانه تن خاکی تو
کز برای اوست غمناکی تو
آن جا میبیند یک عمر دنبال سایه رفته است.
مرغ بر بالا پران و سایهاش
میدود اندر زمین چون مرغوش
ابلهی صیاد آن سایه شود
میدود چندان که بیمایه شود
بیخبر کان عکس آن مرغ هواست
بیخبر که اصل آن سایه کجاست
تیر اندازد به سوی سایه او
ترکشش خالی شود در جست و جو
عصا را دستش گرفته است خانم، کمرش خم شده است، صورت تمام چروکیده. از آن جمال دیگر خبری نیست.
گل رویت بپژمرد آخر
وین طراوت در او نماند باز!
اما دیگر توان این که توشه جمع کند ندارد، توان این که دو رکعت فرش را کنار بزند صورتش را به خاک بگذارد، خضوع بکند در برابر خدا، محرمیت پیدا کند با خدا، زبان خدا را از خدا بگیرد. زبان خدا از زبان نبی نیست. آن وقت تمام وجودش را بالا میکشد به این حب. «حُبُّ اللهِ نارٌ لاتَمُرُ عَلی شَیءٍ اللَحتَرَقَت» حب خدا هر کجا که بگذرد هر چه ناخالصی است میسوزاند. حالا صحبت در این بود که قلب میگوید «القَلبُ حَرَمُ الله فَلا تُسکِنَ حَرَمُ الله غَیرُ الله». مدال داده است. کجا را مدال داده است خدا، کدام موجود را گفته است که وجودت حرم من است.
شریعتی: ببین چه هستی، ببین که هستی.
حجت الاسلام عاملی: بله. این حرم من است یعنی شما الان به حرم خودتان غیرت دارید؟
شریعتی: بله.
حجت الاسلام عاملی: همه دارند.
شریعتی: چه کسی هست که نداشته باشد.
حجت الاسلام عاملی: احسنتم. خدا هم غیرت دارد. «اَنتَ الَّذي اَزَلتَ الاَغیار عَن قُلوبِ اَحَبائِک فَلَم یُحِبُوا سِواکَ وَ لَم یَلجِوا اِلی غِیرِک» خدایا تو «اَزَلتَ الاَغیار» خود خدا وارد میشود اغیار را بیرون میریزد از آن جا. صورت انسانی صورت انسانی حرم است دیگر. صورت انسانی یعنی حرم، انسان کامل یعنی حرم. «الصُورَةٌ الاِنسانیه هي الکِتابُ الّذي کَتبَ اللهُ بِیَدِه» این کتابی است که خدا با دستش نوشته است. خدا اگر بنویسد چقدر خوشگل مینویسد، چقدر بامفهوم مینویسد. یک خطاط هنرش این است که مضمون خوب را پیدا بکند آن را بنویسد. اول تفسیر صافی، «الصُورَةٌ الاِنسانیه هي الکِتابُ الّذي کَتبَ اللهُ بِیَدِه».
شریعتی: خدا با دست خودش نوشته است.
حجت الاسلام عاملی: ما را با خدا با دست خودش نوشته است. همه موجودات را خلق کرده است، ما را هم خلق کرده است، اما در انسان میگوید با دست خودم خلق کردم. خیاط میگوید این لباس را برای خودم دوختم. «لِنَفسي»، به حضرت موسی میگوید «؟؟؟ لِنَفسي». «الصُورَةٌ الاِنسانیه هي الکِتابُ الّذي کَتبَ اللهُ بِیَدِه وَ هي الجِسمُ المَمدُود بَینَ الجَنَةِ وَ النّار»؛ پل صراط پل صراط همین است. خدا پل صراط درست کرده است درست. پل صراط چیست؟ پل انسانیت. اگر انسانی زندگی کردی، حضور انسانی در جامعه پیدا کردی. بعضیها حضور انسانی ندارند در جامعه، حضور جنسیتی دارند در جامعه. جامعه محل فعالیت است، تلاش است، اگر قرار است حضور جنسیتی داشته باشیم کل جامعه تعطیل میشود. آنها میگویند که شما نصف جامعه را تعطیل کردید مثلاً میگویند در خصوص خانمها، در حالی که این طور نیست. در جمهوری اسلامی 60 درصد ظرفیت دانشگاهها دست خانمها است، بهترین رشتهها در دست خانمها است. در تاریخ ایران بینظیرترین خدمت علمی، تکریمی، نسبت به خانمها صورت گرفته است. اما اگر قرار باشد که ما بگوییم که حضور جنسیتی در جامعه بیاید کل جامعه تعطیل میشود. فرض بفرمایید آنها میگویند با حجاب نصف جامعه تعطیل میشود، با حضور جنسیتی کل جامعه تعطیل میشود. و این یک بحث مفصلی دارد که نمیخواهم وارد بشوم. حالا خدا فرموده است که حرم من است یعنی غیرت دارم، حب و بغض شخصی را نگذار وارد بشود. خدا رحمت کند آقای اشتهاردی را. میگفت حضرت امام در درس اخلاقشان میگفتند دو تا پاسبان دم در قلبتان بگذارید، عین عبارت آقای اشتهاردی بود، بگویند ورود غیر خدا غدغن. با آن تعبیر لهجه خاصی میگفت غیر خدا غدغن.
شریعتی: دو تا دربان میخواهیم.
حجت الاسلام عاملی: دو تا دربان. آن وقت میگفت حضرت امام میفرمودند که دفع آسانتر از رفع است. یعنی دم در برگردانی آسانتر از این است که وارد بشود، آن وقت میخواهید بیرون بیاورید میشود رفع. این هم یکی از مواردی است که ما میخواستیم بحث بکنیم که خدای متعال در این خصوص شاهکار کرده است و با تعبیر «اَلقَلبُ حَرَمُ الله». آن وقت اگر غیر را وارد بکنید غیرت دارد. تو را دوست داشته باشد آنها را بیرون میکند، اگر تو را دوست نداشته باشد میگوید این قلب را من نمیخواهم. هر که حرمیتاش را از دست داد به درد چه میخورد؟ من نمیگویم، صدرای شیرازی میگوید. میگوید قلبی که از حرمیت افتاد بنداز جلوی سگ و گربه. اصل حظ و مجاز ان لم وعد، صورت حرص و آز ذل.
این که دل نام کردهای به مجاز
رو به پیش سگان کوی انداز
این دیگر قلب نشد. قلبی که آن جا خدا تجلی پیدا بکند، جمال و جلال حق خودش را آن جا نشان بدهد، یک ذره که یک چیزی قاطی شد خدا میگوید «اَنَا خَیرُ شریکٍ» من دیگر نمیخواهم. دو تا شریک از هم جدا بشوند دقیقاً از هم حساب میکشند. خدا میگوید من این طوری نیستم، سهم خودم را میدهم به شریک خودم.
شریعتی: بخشیدم.
حجت الاسلام عاملی: بله. چون دلت خالص نیست، یک کینهای، عداوتی آن جا آمد وارد شد. این کارمند چرا آمده است مثلاً به من ایراد گرفته است، من باید حسابش را برسم مثلاً. نعوذ بالله، باید افتخار بکنید، تشویق بکنید. انسان عیب خودش را نمیبیند، از دور کسی که نگاه میکند عیبش را میبیند. اما یک وقت میبینید که یک تشفی خاطرها، یک انتقامها. بعد خالص که نشد خدا میفرماید «اِجعَلُوهُ فِي سِجین» قرار بدهید در سجین. این عملی که انجام داده است این خالص نیست، «اِجعَلُوهُ فِي سِجین». «وَ بِرَحمَتِکَ اخفَیتَ» گاهی آن قدر حساس است که دو تا فرشته هم نمیدانند ناخالص است. امیرالمومنین در دعای کمیل میگوید «وَ بِرَحمَتِکَ اخفَیتَ» با لطفت مخفی کردی از این دو تا فرشته. یعنی دو تا فرشته متوجه نشوند که این ناخالص است. از این هم رد میشویم. یک قیاس دیگر. در عشق زمینی گاهی ملامتها میشود عاشق. میگویند کیست که دنبالش راه افتادی، خانوادهاش این جوری است و خودش این جوری است و پدر مادر همه میگویند رها کن، رها کن، عقلت کجا رفته است، این در شأن تو نیست. عاشق در همه اینها یک کلمه میگوید. میگوید: «إِنِّي اَعلَمُ ما لاتَعلَمُون». عجیب است این قصه در عشق آسمانی عکس است. ملائکه از انسان بدگویی کردند، آن هم در حساسترین زمان بدگویی کردند از انسان. به خدا گفتند این چیست درست میکنی؟! «أَتَجعَلُ فیهَا مَن یُفسِدُ فیهَا وَ یَسفِکُ الدِّمَاءَ»؛ میدانی اینها چند تا جنگ جهانی راه میاندازند، میدانی چقدر کشت و کشتار میکنند، میدانی چقدر نسل کشیها میکنند به تعبیر من. «أَتَجعَلُ فیهَا مَن یُفسِدُ فیهَا وَ یَسفِکُ الدِّمَاءَ وَ نَحنُ نُسَبِّحُ بِحَمدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ».
شریعتی: ما که هستیم.
حجت الاسلام عاملی: ما هستیم، هر چقدر تسبیح میخواهی، اما این را درست نکن، این خونریز میشود. خدا میخواهد یک مدال بزرگی به انسان بدهد، مدال خلیفة الله، آنها نمیگذارند، میگویند نکن، این کار را نکن. خدای متعال فرموده است که «إِنّي أَعلَمُ مَا لَا تَعلَمُونَ» شما نمیدانید که من چه میخواهم درست بکنم. «وَ عَلَّمُ آدَمَ الأَسمَاءَ کُلَّهَا» من عابد عالم میخواهم، شما عابد هستید، من عابد عالم میخواهم. عالم فساد نمیکند، عالم خونریز نمیشود. آقای میانجی میفرمودند با یک جمله هر دو سوال را جواب داد. آنها گفتند عابدیم، خدا گفت من عابد تنهایی نمیخواهم، عابد عالم میخواهم. گفتند خون میریزد، گفت اگر درس بخواند عالم بشود خون نمیریزد. جهال هستند که در تاریخ بشر خون ریختند. امثال هیتلر که به توهم افتاده بود و خیال میکرد که نژاد برتر است و بر سر نژادپرستی، قومگرایی، دو تا جنگ جهانی راه افتاده است. حالا خدا یک دفاع تاریخی از انسان کرده است در آن جا. دفاع تاریخی از انسان کرده است، دفاعی که هیچ کس مثل این را نکرده است، امکان هم ندارد بکند. در یک مقطع بسیار حساس که ملائکه چهره انسان را میخواهند آن جا جوری نشان بدهند که چهره چهره خوبی نیست، «یُفسِدُ فیهَا وَ یَسفِکُ الدِّمَاءَ». آن وقت خدای متعال… .
شریعتی: حالا خدا غیرتاش گل میکند این جا.
حجت الاسلام عاملی: احسنتم. حالا عاشق و معشوق جایاش دیدید چقدر عوض شد. آن وقت به عنوان خلیفة الله خدا میپذیرد و ملائکه که میخواستند این کار را بکنند به آنها اعتنا نمیکند، از انسان تعریف هم میکند. حالا یک چیز عجیبی بگویم. قبل از خلقت ما انسانها دو تا بدگویی از ما شده است، یکی برای ملائکه است که گفتند که «أَتَجعَلُ فیهَا مَن یُفسِدُ فیهَا وَ یَسفِکُ الدِّمَاءَ»، بدگویی کردند و خدای متعال به آنها اعتنا نکرد با جمله «إِنّي أَعلَمُ مَا لَا تَعلَمُونَ» ردش کرد. «إِنّي أَعلَمُ مَا لَا تَعلَمُونَ» ابهام است. ابهام در تعظیم، اهل ادبیات میدانند، خیلی جایگاه دارد. «فَغَشیَهُم ما غَشیَهُم»، اینها را در پوششاش گرفت آن چه که در پوشش خودش گرفت. چیست؟ نمیگوید. عذاب را میخواهد توصیف کند. خیلی ابهام خیلی مهم است در تفخیم.
شریعتی: من یک چیزی میدانم که شما نمیدانید.
حجت الاسلام عاملی: به جزئیاتش وارد نشد. خیلی تجلیل است، شما نمیدانید من چه درست میکنم. این یکی بود. دومی از طرف شیطان بود، خیلی بدگویی کرد اما حرف عجیبی گفت، حرف عجیبی گفت به خدا. گفت «لاتَجِدُ اَکثَرَهُم شاکِرین» اینهایی که درست میکنی نانات را میخورند، نعمتات را میخورند، کفران به تو میکنند، اصلاً توجه نمیکنند که این نعمت را چه کسی به ما داده است، نسبت این نعمت به چه کسی است. میخواهی خلقت را درست کن اما بعداً میبینی که تو را فراموش میکنند. آن وقت خدا این جا دفاع کرد از انسان. چه کار کرد؟ شیطان را بیرون کرد از بهشت. شیطان، اشتباه نکنم آقای میانجی فرمودند چون اهانت به انسان کرد، اهانت به عالم کرد، شیطان خدا بیرونش کرد. «لاتَجِدُ اَکثَرَهُم شاکِرین»، «رُؤیتُ نِعمَتِ مِنَ الله»، شکر به این میگویند، «رُؤیتُ نِعمَتِ مِنَ الله».
شریعتی: از خدا ببینی همه نعمتها را.
حجت الاسلام عاملی: علم داری به خدا نسبت بده، سواد داری به خدا نسبت بده، جایگاه داری به خدا نسبت بده، پول داری به خدا نسبت بده، فرزندان صالح داری به خدا نسبت بده. این میشود شکر. و اگر به این قانع نیستی یک جملاتی در باب شکر وارد شده است، آنها را بخوان. «اللّهُمَّ ما بِنَا مِن نِعمَةِ فَمِنکَ»، خیلی بخوان. یعنی یک روزی نیست من الان این را نخوانم. «اللّهُمَّ ما بِنَا مِن نِعمَةِ فَمِنکَ لا الهَ الَّا اللهُ اَنتَ اَستَغفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَیکَ».
شریعتی: هر چه دارم از تو دارم.
حجت الاسلام عاملی: بله. یعنی آن قدر خدا حساس است نعمت را به خودش نسبت بدهیم. نعمت را به صاحب نعمت نسبت بدهیم میشود شکر. یا بگو «الهي کَیفَ لي بَتحصیلِ الشُکر فَکُلَّما قُلتُ لَکَ الحَمدُ وَجبَ لذلِک أن اقُولَ لَکَ الحَمد» خدایا من چطور میتوانم شکر تو را به جا بیاورم در حالی که یک الحمدالله که بگویم باز آن یک الحمدالله یک توفیقی است که تو به من دادی که زبانم معتلف شد به این ذکر مبارک. پس باز باید شکرش را انجام بدهم.
شریعتی: و چقدر حاج آقا عارف بودند حضرات معصومین ما، چقدر با معرفت بودند.
حجت الاسلام عاملی: چون تحت تاثیر عظمت خدا قرار گرفته بودند. عظمت خدا اینها را ذوب کرده است. یعنی واقعاً جای تعجب است چطوری زنده ماندند، والله العظیم.
شریعتی: یعنی دوام آوردند.
حجت الاسلام عاملی: احسنت. یعنی معلوم میشود که خدا حفظشان کرده است چون قرار باشد اگر اینها از بین بروند دیگر رسالت را چه کسی برساند، دین را چه کسی برساند، احکام را چه کسی برساند. در خطبه حمام آن آقا، خطبه حمام را که شنید حمام مرد. یک منافقی بلند شد گفت یاعلی! اگر واقعاً راست میگویی چرا این حرفها خودت را نمیکشد. حضرت یک حرف اغنایی گفت چون اهلش نبود. گفت هر کسی اجلی دارد. اما جواب حقیقی آن نبود. اگر قرار باشد این حرفها علی را هم از پای دربیاورد پس چه کسی هدایت بکند.
شریعتی: این بار را چه کسی برساند.
حجت الاسلام عاملی: بله. حضرت ابراهیم؛ من آن قدر تعجب میکنم خدا به ابراهیم گفت من میخواهم آتئیست بشوم، «وَاتَخَذَ الله ابراهیمَ خَلیلاً».این چطور نمرد از شوق. عارف میگوید خدایا اگر سر سوزنی باورم بشود که پیشهام نزد تو پذیرفته است همچون سروی که از صواب چپ و راست میچرخد چنان دست افشانی و پای کوبی کنم که گل را از شورم بشورانم و کوه را از رقصم برقصانم. تازه با گوشه چشم ذرهای باورم بشود، «وَاتَخَذَ الله ابراهیمَ خَلیلاً».
شریعتی: جان بدهی برای این حرف.
حجت الاسلام عاملی: حضرت موسی میگوید: «وَ اصطَنَعتُکَ لِنَفسي»، تا بگوید «إِنَّکَ اَعیُنِنا».اینها همه چه بگویم. یعنی هر چقدر که عارف خالص بشود میرود جلو، میرود جلو، میرود جلو، میشود از خود بیخود. یک وقت نگاه میکنی میبینی تاریخ را نگاه میکنی میبینی این آن جا غش کرده است، این آن جا غش کرده است، این آن جا غش کرده است. آقا رسول الله یک جایی غش کرده است روایت داریم، امام صادق آن قدر گفت «مالِکِ یُؤمِ الدّین، مالِکِ یَؤمِ الدّین» غش کرده است، امیرالمومنین نگاه میکنی در نخلستان غش کرده است، ابو دردا آمده است سراغ حضرت زهرا بیا علی از دنیا رفت. میبینید هر کدام یک طرف. چه عالمی! شبستری یک شعری دارد میگوید “از عظمت حق این فلک در تکاپو است”. این که حرکت میکند.
شریعتی: و چه کیفی میکند خدا وقتی بندههای این جوریاش را میبیند.
حجت الاسلام عاملی: برای آنها خلق کرده است. حالا شما این جمله را گفتید من یک مطلبی بگویم. بعضیها میگویند که خدا میگوید «اَکثَرُهُم مُشرِکُون اَکثَرُهُم لایُؤمِنُون، اکثَرُهُم…». «وَ إِن تُطِع أَکثَرَ مِن فِي الأَرضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ الله»؛ اگر اکثرت این جوری است چرا درست کردی. حق آن ارزش را دارد که اگر اکثریت هم آن جوری بشود درست بشود حق. یعنی این… .
شریعتی: یعنی علی ارزش این را دارد که اگر اکثریت آن جوری هستند.
حجت الاسلام عاملی: احسنت. اینها خلق بشوند. یعنی آن عظمت اینها را میرساند، یعنی اینها خلقت را توجیه میکنند. از این دستگاه، از این دانشگاهها، چه درآمده است؟ چیزی درآمده است که میگوید: «أَنَّ الَّذي اِسمٌ وَ لارَسم». امیرالمومنین فرمود من نه اسم دارم نه رسم دارم.
شریعتی: و یک علی کافی است در جواب آن ملائکه و توجیه «إِنِّي اَعلَمُ ما لاتَعلَمُون».
حجت الاسلام عاملی: بله. «الخاتَم لِما سَبَق وَالفاتِح لَمَا استُقبِل وَ المُهَیمِنَ عَلی ذلکَ کُلِّ»؛ بحث پیغمبر ما است. «الخاتَم لِما سَبَق» هر مقاماتی هم انبیای گذشته دست آورده بودند همه را تسخیر کرد. «وَالفاتِح لَمَا استُقبِل» در آینده که کسی به مقامی برسد فتح کرد. «وَ المُهَیمِنَ عَلی ذلکَ کُلِّ» مسلط بر همه اینها است پیغمبر ما. یعنی یک نفر پیغمبر ما کافی است که خدای متعال این مدرسه را، این دانشگاه را، درست بکند. حالا بحث ما در شکر است. شکر که خدا فرمود اگر شکر کنید «لَأَزیدَنَّکُم»، «رُؤیَتُ نِعمَتِ مِنَ الله» شیطان گفت که اینها نعمت را اصلاً نعمت را وارد میشوند نمیگویند این سفره را چه کسی انداخته است. خدا میگوید خلق کن میبینی. اصلاً نمیگویند این سفره چه کسی انداخته است، ما از کجا آمدیم، این سفره آماده از کجاست، چه کسی ما را این جا دعوت کرده است، چه کسی ما را خلق کرده است. آن وقت میگوید: «إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلمٍ عِندِي». به تو نسبت نمیدهند هیچ، میگوید یک جایی برسد، یک مقامی برسد، میگوید «إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلمٍ عِندِي» من با درایت خودم به این جا رسیدم. خیلی بد است پزشک یک کسی را معالجه بکند، مریض بگوید من با درایت خودم شفا پیدا کردم. آن قدر بلا را سر این نازل میکند این که کسی بیاید بگوید که بالاخره من به مقامی رسیدم که هیچ کس نمیتواند آن مقام را از دستم بگیرد. یک خانی با نوهاش نشسته است تفنگ هم دستش. داخل وادی پر گوسفند است، آن قدر حشم دارد. تفنگ هم دستش است، نگاهی میکند آن طرفش ناپیدا است گله. آن وقت غرور میگیرد میگوید این نعمتی که به دست
آوردم خدا هم نمیتواند از دستم بگیرد. این خیلی بد است. آن قدر من اصرار دارم به عزیزان بینندگان همیشه بگویید «اللّهُمَّ ما بِنَا مِن نِعمَةِ فَمِنکَ». آن قدر خدا مشتری است به این جمله. «اللّهُمَّ ما بِنَا مِن نِعمَةِ فَمِنکَ»، «الهي بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیرِکَ زیَادَتي وَ نَقصِي وَ نَفعِي وَ ضَرِّي». آن قدر این باید تکرار بشود. گفتن این جمله همان، ناگهان یک لحظه اوضاع به هم ریخت. من اوضاع یک لحظه به هم بریزد دیدم. در قلعه بابک بودم یک زمانی، ناگهان از ته دره من نگاه کردم دیدم یک ابر غلیظی از ته دره چنان به طرف قلعه میآید.
شریعتی: شما هم آن جا بودید.
حجت الاسلام عاملی: ما هم آن جا بودیم. یک طوفانی بلند شد، یک محشری به پا شد. چقدر آن جا جمعیت گرفتار شدند، یک لحظه. این بنده خدا هم گفت که خدا هم نمیتواند از دستم بگیرد. طوفان بلند شد، سیل بلند شد، تمام حشم رفت، حیوانات رفت، گاو و گوسفند رفت. این بچه را برد یک غار و در غار یک حکایتی است که مشهور است در طرفهای ما در زبان عزیزان. آن وقت آن جا میرود که از آن آلاچیق ببیند که هست یک چیزی بیاورد چه کار کند، تفنگ هم دستش. اما خیلی وحشت کرده است، خودش هم میخواهد سیل ببرد. یک جوری خودش را به غار میرساند. آن وقت یک آلودگی هوا، یک مهآلود بودن هوا، این را به توهم میاندازد که گرگ بچه را گرفته است.
شریعتی: خیال میکند.
حجت الاسلام عاملی: خیال میکند. تفنگ را شروع میکند میزند نوه را هم میکشد. در یک لحظه همه چیز رفت. میشود یا نمیشود؟! من خودم دیدم عزیزی که ثروت آن قدر بالا، آن قدر بالا، ثروت آن قدر بالا، آن قدر بالا، دیگر صحبت میلیاردها بکنیم از اینها بالا. بعد دیگر جزئیاتش را نمیخواهم وارد بشوم معلوم بشود. در یک لحظه در خرید سهام مثلاً… .
شریعتی: فلان شرکت و فلان جا.
حجت الاسلام عاملی: نفت تگزاس مثلاً، یک خانمی از جای دیگر، از کشور دیگر، یک لحظه رمز این را میگیرد، ایشان نمیتواند…
شریعتی: هک میشود.
حجت الاسلام عاملی: نه، ایشان نمیتواند فرم را پر بکند که سهام بگیرد.
شریعتی: وارد بشود خرید کند.
حجت الاسلام عاملی: میگوید من این کار را میکنم، تو نمیتوانی من این کار را میکنم. یک لحظه که رمز را میگیرد کل ثروت “من البدو الی الختم، من الباب الی المحراب”، در یک لحظه. ما در محاصره حوادث هستیم، تو چطور پلها را خراب میکنی با مسبب الاسباب. دور ما را مخدرات گرفتند، سکر طبیعت ما را گرفته است، سکر جوانی میگیرد، سکر جمال میگیرد، خیال میکند که اینها همیشه هست. حالا این شیطان هم این را آمد گفت که آن جا هم بدگویی کرد از انسان. این هم یک مورد بود. حالا یک مباحثه دیگر را وارد میشویم. اگر عاشق و معشوق در یک مجلسی باشند بزرگترین آرزوی عاشق این است که از معشوق پذیرایی بکند. شربت بیاورد، میوه بیاورد، خوردنی بیاورد. شأن عاشق پذیرایی است، شأن معشوق پذیرایی نیست. از معشوق پذیرایی میکنند. و لذا عاشق هم این خصوصیت را دارد. ولی در عشق آسمانی قضیه عکس میشود. آن کسی که باید در مجلس پذیرایی بکند کیست؟ «وَ سَقاهُم رَبَّهُم شَرَابًا طَهُورًا».به تعبیر حافظ شراب خیلی زور زدیم تا این را پیدا کردیم.
شراب ناب میخواهم که مردافکن بود زورش
تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
اصل خلقت مگر برای پذیرایی نیست، پس ساقی کیست؟ ساقی خود خداست. یک اختصاصی پیغمبر این است که میتواند روزی وصال بگیرد ولی ما نمیتوانیم بگیریم. یعنی امروز را میتواند وصل کند برود فردا، اما ما نمیتوانیم. آمد گفت یارسول الله تو امروز را برای فردا وصل کردی. گفت: «لَستَ اَحَدِکُم أَبیتَ عِندَ رَبِّي یُطعِمُني وَ یَسقیني»، شبم پیش خدا میگذرد، خدا مطعم من است. دیدی پذیرایی را. خدا ساقی من است، دیدید پذیرایی را. و پیغمبر ما در یکی از جنگها لشکر آمدند رسیدند به یک منزل دیدند آب نیست، همه وحشت کردند. لشکر آب میخواهد، حیوانات و اسب و اینها آب میخواهد. حضرت یک میضاتی داشت. میضات یعنی موضات، اعلال شده است، یعنی ظرف وضو. گفت بیاورید ظرفهایتان را، همه را پر کرد، تمام هم نشد. معاذ میگوید به من که رسید، من آخرین نفر بودم، گفتم یارسول الله من نمیخورم، من اول باید بریزم شما بخورید بعد من بخورم. پیغمبر ما فرمود: «إِشرَب فَإِنَّ ساقي القُوم آخِرُهُم شُرباً» یعنی چون خدا ساقی است من هم باید ساقی باشم. و برای ساقی عیب است که زودتر بخورد. «إِشرَب فَإِنَّ ساقي القُوم آخِرُهُم شُرباً». این هم یک تفاوتی است در عشق آسمانی و عشق زمینی. حالا یک جمله بگویم تمام بکنم. اما این جمله را به عنوان روایت نمیگویم چون یک مقدار خطری است. میگویند که در آن لحظه آخر که حساب کتاب میشود از خدا کسی سوال میکند که خدایا ما را که خلق کردی اول از سر عدل خلق کردی یا از سر کرم. بعد از خلقت عالم «بالعَدلِ قامَتِ السَماواتُ وَ الاَرض». ولی ما را که خلق کردی از عدم آوردی بیرون از سر کرم بود یا از سر عدل بود؟ خدا میگوید از سر کرم بود. میگوید پس با ما با کرم معامله کن.
شریعتی: به به به، چقدر خوب. انشاءالله. نکتههای خوبی شنیدیم. با این نکتههایی که شما گفتید در این چند جلسه دیگر نباید گفت جای عاشق و معشوق عوض میشود. من به این جا رسیدم که اصلاً خدا عاشق ماست.
حجت الاسلام عاملی: خدا خیرتان بدهد.
شریعتی: اصلاً این جوری نیست که ما عاشق هستیم. ما اصلاً حق عاشقی را نمیتوانیم ادا بکنیم، خدا عاشق ماست و حالا دیگر ما معشوق هستیم. و باید جان داد واقعاً برای خدا با همه این مهر و محبت و لطف و بزرگی و عظمتش. به تعبیر خود شما «اَینَ التُراب وَ رَبُّ الاَرباب».خیلی از شما ممنون و متشکرم. سپاسگزارم از لطف و محبت و عنایت شما تا این لحظه و برنامه سمت خدا بعد از تلاوت قرآن هم ادامه خواهد داشت. با شما هستیم و همراه شما و در کنار شما.صفحه98قرآن کریم
شریعتی: سلام و درود خدا بر تک تک مخاطبان جان که در این لحظه با ما همراه هستند، بهترین اتفاقات زندگی را به حق این آیههای نورانی کلام وحی برای تک تک شما از خداوند متعال مسالتمیکنم. عاقبت بخیری جوانها، رفع گرفتاریها و مشکلات و امیدوارم که خدا هم نظر لطفاش را از ما دریغ نکند. خیلی فرصت نداریم تا پایان. در این لحظات پایانی اشاره قرآنی امروز را حاج آقای عاملی بفرمایند و انشاءالله دعا بکنند و خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام عاملی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». آیه 123 از سوره نساء را همه باید نسب العین خودشان داشته باشند. خدای متعال فرموده است: «لَيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَلَا أَمَانِيِّ أَهْلِ الْكِتَابِ ۗ مَنْ يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ وَلَا يَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا/ وَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَٰئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا يُظْلَمُونَ نَقِيرًا». خدای متعال یک قانون کلی فرموده است که هیچی تضمین شده نیست در این دین. یعنی شما بیایید بگویید که مثلاً من فلان کار را کردم پس حتماً بخشیده میشوم. این طور نیست. «مَنْ يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ» هر کس کار بدی بکند باید تاواناش را ببیند. این را اگر خدا نمیگفت در قرآن، قرآن ناقص بود، دین ناقص بود. چون خیلی سو استفاده میشد همچنان که در مذاهب ادیان دیگر آمدند خیلی سو استفاده کردند. ماحصل آیه این است که آقا حق ویژه کسی ندارد. کوتاهی کردی ؟؟؟ باید ببینی، باید جبران بکنی. هیچی نمیتواند این را بیاید جبران بکند. حضرت اسماعیل فرزند امام صادق گفت پدر، «ما بالُ المُظلِمینَ مِنّا» از ما اولاد ائمه اگر کسی گناه بکنیم عقوبتش چه میشود. خیال میکرد که مثلاً میگوید چون دیگر از خاندان وحی هستیم… .
شریعتی: یک تضمینی هست.
حجت الاسلام عاملی: حضرت این آیه را خواند، گفت: «لَيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَلَا أَمَانِيِّ أَهْلِ الْكِتَابِ ۗ مَنْ يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ»، هر کس میخواهی باش. یعنی اصلاً ریشه تبعیض را که در ادیان دیگر درست شده است که «لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامًا مَعدُودَة» همه اینها را زد خراب کرد. پیغمبر ما با صراحت گفت: «لؤ عَصَیتُ لَهَویتُ» من هم اگر گناه بکنم من هم هلاک میشوم، پیغمبر خدا فرمود. ائمه آن قدر نگران بودند که شیعه سو استفاده کند از ولایت، یا مثلاً از بکا، یا مثلاً از عزاداری، در باب عمل کوتاه بیایند. آقای شریعتی آن قدر روایت داریم میگوید «وَیهَکُم لا تَقتَرُون» وای بر شما فریب نخورید، فریب نخورید. حضرت فرمود: «لَا تَدعُوا العَمَلَ الصَّالِحَ وَ الاِجتِهَادَ فِي العِبَادَةِ اتّکَالًا عَلی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ» مبادا عمل صالح را، تلاش در دین را، عبادت را، اتکا کنید بر حب آل محمد. «لا تَذهَب بِکُمُ المَذاهِب» اشتباه نکنید، «فَوَاللهِ ما شیعَتُنا الَّا مِن أَطاعَ اللهِ عزّ و جل» شیعه کسی است که اطاعت خدا را بکند. اول بروید با خدا تسویه حساب بکنید، بعد بیایید سراغ ما. «لایُنالُ وِلایَتِنا الَّا اطاعَتِ الله» همه تفسیر این آیه است. مخصوصاً امام باقر که دیگر سد تمام سو استفاده را کرده است. فرموده است: «وَاللهِ ما مَعَنا مِن اللهِ بَراءَةُ» والله دست ما برائت نیست به شما این را برائت بدهیم، برائت از جهنم، «براءَةُ مِنَ النار» بدهیم. «وَلا بَیننا وَ بَینَ اللهَ قرابَة» بین ما و خدا قرابت نیست. «وَ لا لَنا عَلی اللهِ حُجَّة» حجتی هم علیه خدا ما نداریم. «وَ لا نَتَقَربُ إلی الله إِلا بالطاعَة» ما با طاعت به خدا تقرب پیدا میکنیم. «فَمَن کانَ مِنکُم مُطیعاً لِله تَنفَعُهُ وَلایَتُنا» اگر مطیع خدا بودید ولایت ما به دردتان میخورد. «وَ مَن کانَ عاصیاً لِله» عاصی باشی برای خدا، «لَم تَنفَعهُ وَلایَتُنا». دنبالش گفت: «وَیَحکُم لا تَغتَرّوا! وَیحکُم لاتَغتَرّوا!». امام رضا برادرش قیام کرد بدون اذن امام رضا مامون گرفت، داد به امام رضا، گفت خودت عقوبت کن. گفت این چه کاری بود کردی. توبیخ کرد توبیخ کرد، گفت برادر، من برادرت هستم این حرفهای تند را به من میزنی. گفت تا آن زمان تو برادر من هستی که در اطاعت خدا هستی. وقتی با برادر این جوری حرف بزنند تکلیف همه ما روشن است.
شریعتی: بسیار خوب. حاج آقا خیلی از شما ممنون و متشکرم. خیلی سپاسگزارم از همراهی و عنایت شما. حاج آقای عاملی دعا بکنند و خداحافظی بکنیم.
حجت الاسلام عاملی: ما خیلی احتیاج داریم که خدای متعال از دست ما بگیرد، دست ما را بگیرد هدایت کند به آن مسیری که خودش صلاح میداند. این دعا را اگر عزیزان بخوانند بسیار عالی است. «رَبَّنا وَفِّقنا لِما تُحِبُ وَ تَرضي، وَ جَنِبنا عما تُغبِضُه و تَنهاه». «رَبَّنا وَفِّقنا» ما را موفق کن، «لِما تُحِبُ» دوستش داری «وَ تَرضي» آن را برای ما راضی هستی. «وَ جَنِبنا» ما را دور کن، «عما» از آن چه که «تُغبِضُه» آن موجب بغض تو، غضب توست، «و تَنهاه» و ما را از آن نهی کردی.
شریعتی: به به، چه دعای خوبی. «آمین یا رَبَّ العالَمین». حاج آقای عاملی خیلی از شما ممنونم، خدا انشاءالله شما را برای ما حفظ بکند.
برای ما نگاهت آفتاب است
چراغان کردن دنیا ثواب است
دعا کردم بیایی زیر باران
دعا در زیر باران مستجاب است
فایل تصویری این برنامه
فایل صوتی این برنامه
موضوع: عشق آسمانی، عشق زمینی
پنج شنبه بیست و هشتم مهر ماه ۱۴۰۱