شریعتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ» «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». ای عشق به جسم خسته جانی بفرست تنگ است جهان ما، جهانی بفرست ما خاک به اندازه مردن داریم تا زنده شویم آسمانی بفرست سلام میکنم خدمت عزیزانم، خانمها و آقایان به سمت خدای امروز خیلی خیلی خوش آمدید. حاج آقای عاملی سلام علیکم و رحمه الله. شما هم بسیار خوش آمدید و خوشحالم که در خدمت شما هستم.
حجت الاسلام عاملی: وعلیکم السلام و رحمه الله. آرزوی بزرگترین توفیقات، عنایات، از این که توفیق شده است ما عرض ادب کنیم محضر عزیزان با کلمات حضرت حق، با روایات معصومین، توفیق بزرگی برای ماست. انشاءالله که این تلاشها حسنه جاریه برای همه عزیزان باشند.
شریعتی: انشاءالله. خوشحالیم خدمت شما هستیم و خدمت حاج آقای عاملی عزیزمان. برای مشارکت در قربانی اول ماه همین الان ابتدای برنامه عرض بکنم. عزیزان میتوانند با ما همراه بشوند. عدد 14 را میتوانید به 20000303 ارسال بکنید. درگاههای پرداخت و لینک پرداخت برای شما میآید، یا به سایت ما و کانال ما مراجعه بکنید که آن جا دوستان قید کردند. انشاءالله که حال همه شما خوب باشد، در پناه خداوند متعال باشید. امروز هم با هم هستیم و در کنار هم و منتظر و مترصد که فرمایشات حاج آقای عاملی را با دل و جان بشنویم.
حجت الاسلام عاملی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ».بحث ما در عنایات خاص خود نسبت به بنی آدم، نسبت به انسان است. و انواع عنایاتی که کرده است برای انسان واقعاً حیرتآور است و دین هم بر همین اساس بنا شده است. انبیا سفرای محبتاند؛ «ثُمَّ بَعَثَهُم عَلی سَبیلِ مُحَبَّتِه» کاروان محبت حضرت حق است که به طرف انسانها فرستاده است. ما مفصل بحث را باز کردیم که در عشق آسمانی اوصافی را که عاشق نسبت به معشوق دارد خدای متعال در عشق آسمانی آن اوصاف را اجرا میکند. این دیگر نهایت اکرام است، نهایت محبت است و جز در یک دین آسمانی جای دیگر نمیشود این را تصور کرد. یکی از مقایسههایی که داریم این است که در عشق مادی اگر عاشق بعد از مدتها برگردد و معشوق آدم خوبی باشد گلایه میکند که تو فلان کار را کردی، فلان کار را کردی، بیوفایی کردی و از این حرفها دارد. اما در عشق آسمانی قضیه عکس است. در عشق آسمانی خدای متعال خطابش این است که به بندهاش میگوید که، نمونهاش در کربلا، «إِرفَع رَأسَکَ یا شِیخ».وقتی که حر خواست بگوید که من فلان کارها را کردم، فلان کارها را کردم، گفت که گذشته را فراموش کن، از گذشته حرف نزن.
شریعتی: سرت را بالا بگیر.
حجت الاسلام عاملی: بله. کسی که کار خرابی کرده است بعد آمده است سراغ معشوق عاشق، عاشق به رخاش میکشد. میگوید تو این کارها را کردی حالا آمدی سراغ من. به رخ کشیدن در کار خدا نیست، آخر، آخر، آخر. در روایت هم هست که خدایا شأن تو خیلی بالاتر از این است «مِن أَن تُقایِسَنِی بِفِعلِی». «مِن أَن تُقایِسَنِی بِفِعلِی» بگوید آخر تو این کار را کردی، آخر تو این کار را کردی. میگوید خدایا این در شأن تو نیست. و بالاتر از این خدا یک حرف عجیبی زده است که «اُولئِکَ یُبَدِّلُ الله سَیِئاتِهِم حَسَنات».
شریعتی: اصلاً ناگهان ورق برمیگردد.
حجت الاسلام عاملی: نه تنها به رخاش نمیکشد بلکه خدای متعال «اُولئِکَ یُبَدِّلُ الله سَیِئاتِهِم حَسَنات» سیئاتی را که دارد میگوید خط بزنید، روی آن حسنه بنویسید. یعنی در دنیا شما هیچ وقت پیدا نمیکنید کسی را نسبت به طرف مقابلاش که بدی کرده است فوقش این است که ببخشد اما دیگر نمیآید به جای سیئاتاش حسنه بنویسد. اصلاً روح کلی حاکم بر دین، حاکم بر شریعت را اگر کسی میخواهد تشخیص بدهد بسم الله. بزرگترین رحمت خدا در رحمت، در توبه است. یعنی اگر خدا در توبه را وضع نمیکرد خیلی خیلیها دق مرگ میشدند. چون ما معصوم نیستیم، گناه میکنیم، بعداً متوجه جمال و جلال حق میشویم، بعداً متوجه میشویم که به چه کسی هتاکی کردیم، در برابر چه کسی چموشی کردیم. آن وقت آن توبه است که آبی است برای آتش و انسان آرامش پیدا میکند. و لذا توبه یک رحمت بسیار استثنایی است از طرف خدا برای انسان. یک مردی بود قرض میداد، کسی که قرضش را نمیتوانست پرداخت بکند آن وقت میآمد میگفت گذشته گذشته است، دیگر رهایش میکرد. از دنیا رفت. از او سوال کردند که آن جا اوضاع چه شد؟ میگفت خدای متعال با من حساب که میخواست بکشد یک جمله به من گفتند. گفتند گذشته، گذشته است. آن جملهای را که من تکرار میکردم با همان جمله با من معامله کردند. این وصف خدای متعال است در برابر انسان که در عشق مادی اگر خطایی بکند عاشق، معشوق به رخاش میکشد اما در خصوص خدا این طور نیست. همچنان که حضرت یوسف اسم چاه را نیاورد پیش برادران خودش که اینها خجل نشوند.
شریعتی: به رویشان نیاورد.
حجت الاسلام عاملی: قهر کرد. اگر در عشق مادی عاشق سالهای متمادی مایملک خودش را بریزد پای معشوق اما یک خطایی از او سر بزند در این صورت معشوق یک عاشق پرچربی پیدا بکند رها میکند و میرود. این طبیعت عشق مادی است. پشت پا میزند به تمام خوبیها، به تمام نیکیها، انسانهایی که عاشق کرده است. من یادم است که یک جوانی دو ساعت وقت من را گرفت صحبتش فقط این بود که من با یک دختری دوست بودم، چقدر به او حرمت کردم، آخر سر یک جمله به من گفت من را رها کرد. گفت من با عشق خیابانی زندگی نمیکنم. اما در عشق آسمانی این طور نیست. «إِنَّ الله لا نُضیعُ أَجرَ مَن أَحسَنَ عَمَلا». «وَ مَا یَعزُبُ عَن رَبِّکَ مِن مِثقَالِ ذَرَّةٍ فِي الأَرضِ وَ لَا فِي السَّمَاءِ» خدای متعال هیچ وقت یک ذره را فراموش نمیکند. کمتر از ذره بود آن را به حساب آورد. و میگوید یک بار سهل است، اگر هر چقدر هم توبه شکستی به خاطر آن طردش نمیکند، خطا کرده است طردش نمیکند، بلکه اگر مأیوس بشود از آمدن گناه کبیره است. ولو پیغمبرها را هم بکشد همچنان که در روایات داریم. آن وقت از خطای عاشق میآید تغافل میکند. «مِن أَشرَفِ اُوصافِ الکَریم تَغافُلُهُ عَمَّا یَعلَم» از بالاترین اوصاف شخص کریم این است از خطاهایی که میبیند تغافل بکند. در روایات در این باب حرفهای بسیار عجیبی گفته شده است. من چند تا روایت میخوانم برای شما، ببینید چه اوضاعی است در عشق آسمانی. عاشق خلاف میکند، این جا معشوق حیا میکند. «فَبِحِلمِکَ أَمهَلتَنی وَ بِسَترِکَ سَتَرتَني حَتّی کَأَنَّکَ أَغفَلتَنی وَ مَن عُقوبات المَعاصی جَنَبّتَنی حتی کأنک استَحیَیتَنِي». خطا را این کرده است، حیا را خدا دارد میکند. امام سجاد عرض میکند که خدایا با حلمات به من مهلت دادی، میتوانستی با کار بسیار شنیئی که کردم همه چیز را تمام بکنی. «وَ بِسَترِکَ سَتَرتَني» آبروی من را مستور کردی، حیات اجتماعی را از من نگرفتی. جوری با من معامله کردی که انگار نمیدانی چه کار کردم، «أَغفَلتَنی»، تغافل کردی. «وَ مَن عُقوبات المَعاصی جَنَبّتَنی» هر معصیتی یک عقوبتی دارد آن را به من بخشیدی. جوری بخشیدی که «حتی کأنک استَحیَیتَنِي» انگار از من حیا میکنی.
شریعتی: تو خجالت میکشی.
حجت الاسلام عاملی: تو خجالت میکشی. یعنی یک وصف بسیار استثنایی. در روایت است که «أَعرَفُ الناسِ بِالله أَعذَرُهُم لِلنّاس» کسی خدا را از همه بیشتر خوب شناخته است که با چشم عذر به انسانها نگاه بکند. هر چقدر قدرت عذر بیشتر باشد خدا را خوب شناخته است. شما حساب کنید چه مناسبتی است بین معرفت خدا و بین اعذر دانستن مردم، یعنی معذور دانستن مردم. میگوید کسی که مردم را معذور میداند در خطاها او از همه بیشتر خدا را شناخته است چون این اوصاف خداست. چون خدا نمیخواهد بندگانش را عذاب بکند. در روایت است که خدای متعال یک نفر را، در حدیث قدسی است، میگوید از دنیا نمیبرم «إِلَّا اُریدُ عَن أَرحَمَ» مگر بخواهم رحم به او بکنم. یک نفر از دنیا خارج نمیکنم «إِلَّا اُریدُ عَن أَرحَمَ» بخواهم رحم بکنم که تطهیر بشود با فطر، با ترس، با واهمه، با بیماری، تطهیرِ تطهیر بشود. اگر یک چیزی هم بماند «شَدَّتُ عَلَیهِ عِندَ المُوت» در حالت اعتذار یک شدتی میدهم که کاملاً تطهیر بشود. یعنی نگاه، نگاه رحمت است. در عشق مادی عاشق دور معشوق طواف میکند. تصدقات بروم، دورت بگردم. در عشق آسمانی عکس است. قرآن از اول تا آخر خدا دور ما میچرخد. آیه میآورد، تاریخ میآورد، برهان میآورد، استدلال میآورد، از انبیای گذشته صحبت میکند، تحدی میکند، تکمیل میکند، تحدید میکند، مثال میآورد. یعنی آن قدر دور ما خدای متعال میچرخد. «وَ لَقَّد صَرَّفنا لِلناسِ فِي هذا القُرآنِ مِن کُلِّ مَثلٍ» معلوم میشود که انسان یک حقیقت بسیار بزرگی دارد که خدای متعال این قدر آمده است برای انسان حساب باز کرده است. این عکس آن است که در دنیا عاشق انجام میدهد، این جا خدا انجام داده است. در عشق مادی عاشق به معشوق التماس میکند، اما در این جا معشوق التماس میکند. حدیث قدسی است؛ «وَ حَقِّکَ عَلّی إِنِّی اُحِبُک، فِبِحِقي عَلَیک احبُنِي». شما اسم این را التماس نگذارید چه میگذارید؟! خدا فرموده است که قسم به آن حقی که تو داری گردن من، نگفت حق من، تو داری گردن من، من تو را دوست دارم. «فِبِحِقي عَلَیک احبُنِي»پس به خاطر آن حقی که من بر ضمه تو دارم تو هم مرا دوست داشته باش.
شریعتی: بگذار این عشق و دوست داشتن دو طرفه باشد.
حجت الاسلام عاملی: این را چه کسی میگوید؟ کسی که هیچ به ما نیازی ندارد، عظمتش دیگر در قالب الفاظ قرار نمیگیرد. اما با یک ذره. شما یک کتاب میخوانید روی آن یک ذره حرکت میکند به اعتبار قائلید، حساب برای آن باز میکنید. این چه سری است خدایا. در روایت است هفتاد سال است منتظرم فلانی بیاید. در روایت است: «کَم اُطیلُ النَّظر وَ القُومُ لایَرجِعُون» چقدر من منتظر باشم اما اینها که پشت به میکردند برگردند. پیغمبر ما هم «طَبیبٌ دَوارٌ بِطِبِّ» طبیبی بود که خودش میرفت سراغ آنهایی که باید هدایت میکرد. اسم یکی از اسامی خدا حنان است. حنان آن است که اقوال میکند بر کسی که اعتراض کرده است رفته است، خدا را قبول ندارد رفته است. «هُوَ الَّذي یُقبِل عَلی مَن اَعرَضَ عَنه» اگر کسی از شما اعراض کند برود شما این کار را میکنید؟ خدا که هیچ نیازی ندارد اما سر راهش را میگیرد میخواهد برگرداند. یک فردی را حضرت موسی گفت به خدا بگو که من را بکشد، یعنی من با خدا قهرم. حضرت موسی هم نگفت. خدا فرمود به او بگو تو اگر ما را به ربوبیت قبول نداری ما تو را به عبودیت قبول داریم. یعنی هر طور که هستی بیا.
شریعتی: هر جا هستی برای خود مایی.
حجت الاسلام عاملی: ما قبول داریم. باز این هم نشان میدهد که به صورت ویژه خدای متعال برای بشر حساب باز کرده است. ما در هر حالی هستیم خدا میگوید بیا.
لنگ و لوک و خفته شکل و بیادب
سوی او میغیژ و او را میطلب
یک مقایسه دیگری را عرض میکنم. در عشق مادی عاشق ندا بکند معشوق وقتی ندا بکند عاشق به او لبیک میگوید، این کار عاشق است چون میخواهد دلش را تسخیر بکند. ولی قضیه عکس است در این جا. «وَ یُلَّبیهِم إذا نادوهُ»؛ در روایات ماه رمضان میخوانید. «وَ یُلَّبیهِم إذا نادوهُ» وقتی که بنده خدا را ندا بکند خدا میگوید لبیک. شیخ جعفر شوشتری وقتی به این جا میرسد یک جملهای دارد. میگوید دیده نشده است یک نوکر خود را مولای خود را صدا بزند، مولا به نوکر بگوید لبیک. در روایت است هر کس 10 بار بگوید «یا اللهُ یا الله» خدا میگوید لبیک. در قرآن هم ریشه دارد. «وَ لَقَد نادَانَا نُوحٌ فَلَنِعمَ المُجِیبُونَ» اگر ما «نِعمَ العَبد» باشیم، خدا هم میشود «نِعمَ المُجِیبُونَ».
شریعتی: زود و خوب جواب میدهد.
حجت الاسلام عاملی: خوب جواب میدهد، خوب لبیک میگوید. این خیلی تعبیر خوبی است. معنیاش این است که اگر شما تکان بخورید یک خبرهایی است. یعنی شما میگویید «نِعمَ العَبد»، خدا هم بشود «نِعمَ المُجِیبُونَ». کلمه «نِعمَ» این که فاعلاش خداست. ما «نِعمَ المُجِیبُونَ» هستیم. خیلی دقت کنید. این نشان میدهد که خدای متعال آماده است برای این که سفرههای خاص را برای ما باز بکند. در عشق مادی عاشق به معشوق میگوید که اجازه بده وارد منزل شما بشوم، در عشق آسمانی معشوق خودش بلند میشود به خانه دل عاشق وارد میشود، «اَقُومُ مَقامَ عَقلِه». حدیث قدسی است. «اَقُومُ مَقامَ عَقلِه» من میآیم در عقل بندهام مینشینم وقتی بنده صلاحیت پیدا کرد، ارادت پیدا کرد به خدا. عقل بشود عقل خدا.
شریعتی: یعنی در واقع من کنترلاش را دستم میگیرم.
حجت الاسلام عاملی: احسنتم. «اللّهُمَّ اَغنِني بِإِرادَتِکَ عَن اِرادَتی وَ بِتَدبیرِکَ عَن تَدبیري» با اراده خودت اراده من را بگیر، با تدبیر خودت تدبیر من را بگیر. «اَقُومُ مَقامَ عَقلِه»؛ تعبیر یک مدالی است که هر چه دربارهاش صحبت کنیم کم است. این شد عقل، آمد رسیدیم به قلب. در دهه آخر ماه رمضان میخوانیم: «اللّهُمَّ اِنِّي اَسئَلُکَ ایماناً تُباشِرُ بِهي قَلبي» میخواهم خودت بیایی در قلب من بنشینی و خودت تصمیم بگیری برای من. «تُباشِرُ» پوست به پوست بخورد آن را میگویند بشره.
شریعتی: من را تو راه ببر.
حجت الاسلام عاملی: احسنتم. یعنی محل احساس است، محل عواطف است. عواطف میشود آسمانی، احساسها میشود آسمانی.
شریعتی: تصمیمها میشود الهی.
حجت الاسلام عاملی: بله. یعنی اگر در عقل بنشیند، در قلب بنشیند، مملکت بدن افتاد دست خود خدا. بالاترین درجه در علم اخلاق این است که قوه قضاییه بدن که عقل است در مملکت بدن حکومت بکند. تمام قوا میشود عبادت، چون عقل آلت عبودیت است، «العَقلُ مُعبِدَ بِالرَحمان». شهوت میشود عبادت، غضب میشود عبادت، قوه واهمه میشود عبادت، و اعتدال قوای نفسانی ترمیم میشود. اما این جا مسئله از آن بالاتر است. عقل که این کارها را میخواهد انجام بدهد خدا میگوید خودم میآیم در عقلاش مینشینم، خودم این قوا را تنظیم میکنم. و پیغمبر ما هم فرمود همه شیطان دارند. عرض کردند شما هم شیطان دارید؟ فرمود: «شِیطانی آمَنَ بِیَدِي» شیطان من در دست من ایمان آورده است. «فَلا یَعمُرُني الَّا بِخَیر».چرا «فَلا یَعمُرُني الَّا بِخَیر»؟ چون تصرف در وجودش «قَلبُ مُومِنِ إِصبعینَ مِن الرَحمان» قلب مومن بین دو انگشت خداست، «یُقَلِبُهُ کَیفَ یَشاء» هر طور که خدای متعال میخواهد… .
شریعتی: این را میگرداند.
حجت الاسلام عاملی: آن طور میگردد. یک عنایتهایی هم اضافه شده است در این جا که من یکی از آنها را خدمت شما عرض میکنم. آن چه که ما در آخرت میبینیم آنها یک مترجمی دارد برای ما ترجمه بکند، صحنههایی که میبینیم آنها را به ما ترجمه بکند. این مقام چیست، آن جا چیست، آن جا چیست. اما در حدیث قدسی حرف عجیبی خدا گفته است. «ثُمَّ لااَجعَل بِیني وَ بَینَهُ تَرجُمانً» بین خودم و بین بندهام هیچ ترجمانی، مترجمی، قرار نمیدهم. یعنی خودم بیان را عهدهدار میشوم.
شریعتی: واسطه این وسط نیست.
حجت الاسلام عاملی: واسطه این وسط نیست.
شریعتی: یعنی خودم میشوم معلماش.
حجت الاسلام عاملی: از آن روایات حدیث قدسی از عجیبترین مدالهایی که خدای متعال باز به انسان داده است. و اینها را بزرگان آنهایی که حضرات معصومین(ع) اینها را رسیدند این مدالهای بزرگ را. در عشق مادی هر چقدر که به وصال نزدیک بشود حرارت خاموش میشود و عشق رمانتیک که دو تا رکن حرارت و قدسیت دارد هر دو دیگر آن حرارت دیگر از بین میرود. آقای مطهری میگویند که آقای راشد در سخنرانیاش میگفت که در یکی از موزههای خارجی مجسمه زنی که فوق العاده زیبا بوده بر روی تختهای دیده میشود که جوانی این را در حالی نشان میدهد که قبلاً که با این زن بوده است الان یک پا گذاشته است زمین و صورتش را برگردانده در حال فرار است. خود جوان نیز فوق العاده جمال دارد. آن وقت نشان میدهد که تجسم، آقای راشد میگفت، این تجسم فکر افلاطون است که هر عشقی بعد از رسیدن تبدیل میشود به بیزاری و معشوقها در اثر وصال منفورها میشوند.
شریعتی: یعنی هر عشق زمینی یک تاریخ انقضایی دارد.
حجت الاسلام عاملی: احسنتم. البته یک حاشیهای باید زد. یک نفر خارجی آمده است در کشورهای خاورمیانه تحقیق کرده است میگوید من چیز عجیبی دیدم. دیدم یک پیرمرد و پیرزن به همدیگر میگویند دنیا برای ما کم بود. چقدر پیر شده بودند، میگفتند دنیا برای ما کم بود، ما باید در آخرت با هم باشیم. بعد نفرین میکند مدنیات غرب را که این جوری روابط قدسی را از زن و مرد گرفته است. در عشق آسمانی هر چقدر که تقرب بیشتر بشود بیتابی بیشتر میشود. «وَ لا یَقِّرُ قَراري دُونَک» رفته رفته بیقراری بیشتر میشود. «لَستُ اَصبِرهُ اراک» سه بار چشمش کور میشود حضرت شعیب. سه بار چقدر باید گریه کند تا چشم کور بشود. چقدر جمال تسخیر کرده بوده است جناب شعیب را. از من پرسیدند که چطور شد که حضرت موسی بعد از برگشت از مدین به پیغمبری رسید، در آن مدت که در مدین بود چه اتفاقی افتاد. گفتم همه چیز در شعیب است. شعیب یک عارف چه بگوییم، یک پیغمبر دلسوختهای بود. شما در کدام پیغمبر سراغ دارید چشمش کور بشود؟ از گریه کور بشود. این پیغمبر چقدر رسیده بود به جمال حضرت حق، چقدر بیتابی میکرد، چقدر «وَ لا یَقِّرُ قَراري دُونَک» داشت که آمد گریه کرد، چشمهایش نابینا شد. آخر سر خدا فرمود: «اِلا مَطاع هذا مِنکَ ابداً» یا شعیب! تا کی قرار است که تو کور بشوی من چشمت را بدهم، تو کور بشوی من چشمت را بدهم. آن جا این جمله را گفت که تمام عرفا خاضع هستند در برابر این «لَستُ اَصبِرهُ اراک» من طاقت ندارم بمانم. حضرت آیت الله حسن زاده آملی رفته بود به دیدار یکی از عرفا، مریض بود. گفته بود که حضرت آقا در این حالت یک نصیحتی به ما بفرمایید. گفته بود که نه حال ماندن داریم و نه روی رفتن. نه حال ماندن یعنی بیقرارم، نه روی رفتن کجا میخواهم بروم. آقای شاه آبادی میگوید اصلاً نفس ملاقات با حضرت احدیت هیبت دارد. نه حال ماندن دارم و نه روی رفتن.
شریعتی: چقدر خوب.
حجت الاسلام عاملی: آن وقت گفت که «لَستُ اَصبِرهُ اراک». گفت الان حرارت پایین آمد؟ حرارت آن قدر میرود بالا، میرود بالا، در عشق آسمانی که در یک لحظه خدا میبیند این را باید ببرد، امکان ماندن نیست. «وَ لَؤ لَا الأجَلِ الِّذي لَم تَستَقِرَّ أرواحُهُم فِي أجسادِهِم طَرفَةَ عَینَ» اصلا نمیتواند بماند آن لحظه معینی که خدا تعیین کرده است «طَرفَةَ عَینَ» نمیتواند بماند، باید برود.
شریعتی:
نه قوتی که توانم کناره جستن از او
نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم
حجت الاسلام عاملی: احسنتم. آخرین لحظه حضرت ختمی مرتبت جناب جبرئیل آمد گفت یارسول الله اگر میخواهید بمانید. حضرت فرمود: «الرَفیقَ الاعَلی». در روایت است که اصلاً بهشت که میروند شخص عارف، یک عده از انسانهایی که مقاماتی را در این عالم طی کردند در آن جا حور العین شکایت میکنند به خدا که اینها به ما اعتنا نکردند. خدای متعال میگوید اینها در جمال و جلال من مستغرق هستند. این که مسئله حرارت پایین میآید این طور نیست. میگویند عارف که از دنیا میرود سائق و شهید گماش میکنند که این سائق و شهید است کنار انسان. هر کس به محشر وارد میشود دو فرشته است، یکی سائق سوق میدهد، از آن جا. یکی هم شهید، شاهد شهادت میدهد که این آقا این کار را کرده است، آن کار را کرده است. «یَشهدُ لَهُ وَ عَلَیه» هم به له و هم علیه شهادت میدهد. اینها گم میکنند. از حضرت سوال میکنند پس کجاست این عارف. حضرت فرمود: «فِي مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَلیکِ مُقتَدِر». معلوم میشود که مستقیم پیش خود خدا رفته است. و این عنایتی است که در این عنایت هیچ کس حرارت در این جا پایین نمیآید. اصل ماجرا در آن طرف است که بالاخره تجلی آن قدر بیشتر میشود که معلوم میشود که یک ضائقهای، یک سفرهای، یک قابلیتی، یک ظرفیت خاصی است که خدای متعال درست کرده است که «لا عِینُ رَاَت وَ لا اِذنٌ تَسمَع». این هم باز یکی از مقایسههایی بود که…
شریعتی: حاج آقا اساساً عرفان و معرفت این نکتههایی که الان شما دارید میگویید من احساس میکنم با سوختن خیلی ارتباط، یعنی عارف به نظرم هر لحظه در حال سوختن است و این چقدر سخت است.
حجت الاسلام عاملی: کاملاً فرمودید. آقا رسول الله گفتند که «شَیَبَتنی ما عَسِعَ بِکَ الشِیب» چقدر زود شما محاسنتان پیر شد. سورههایی را شمردند که اینها مرا پیر کردند. البته این را عرض بکنم خدمت شما. گریه برای امور دنیا، گریه برای امور معنوی، خواجه طوسی میگوید فرق دارد. آن گریه دنیایی انسان را از بین میبرد. عارف در اوج لذت است در حین این که میگوید نشد، نشد، نشد. اما وقتی حال پیدا میکند، وقتی که جمال و جلالی برایش ظهور میکند، این را با هیچ چیز نمیشود عوض کرد. سیدرضی گفت تمام نمازهای من را از نو بخوانید. گفتند چرا؟ گفت آن قدر لذت میبردم میترسم خدا بگوید تو برای من نخواندی، برای لذت خواندی. این جوری است. دو رکعت نماز که میخواند 24 ساعت در عالم دیگر است. وقتی نیم رخی در نماز خودش را نشان میدهد، شما این را مقایسه کنید. وقتی احساس میکند که خدایا چه توفیقی به من دادی که من در این دنیا بیدار شدم. این انسانها را میبیند که چقدر در غفلت هستند. میگوید خدایا چه توفیقی به من دادی که انگار الان در برزخ زندگی میکنم، خدایا چه توفیقی به من دادی که در قرآن برای من تجلی کردی، خدایا چه توفیق به من دادی که من غیر از تو نتوانستم به چیزی انس بگیرم، خدایا چه توفیقی به من دادی که میتوانم بگویم «سُبحانَ الله وَالحمَدلله وَ لا اله الا الله و الله اکبر»، میتوانم بگویم «سُبحانَکَ إِنِّي کُنتُ مِنَ الظالِمین». خدایا چه توفیقی به من دادی، عارف میگوید، که من الان متوجه شدم که باید دست گرفتارها بگیرم، برای خودم توشه ابدیت درست کنم. هر چه دارد میریزد سفره.
شریعتی: چه خوب شد که من زود فهمیدم، همین جا فهمیدم، دیر نشد.
حجت الاسلام عاملی: بله. اگر مثلاً از خودش تعریف نکند باید بگوید خدایا چقدر من با لذت داشته باشم که من را بالغ کردی.
همه اندرز من به تو این است
که تو طفلی و خانه رنگین است
اینها لذت نیست؟! وقتی کتاب را باز میکند چون با قرآن محرم شده است. قرآن یک لفظی دارد، جای خودش محفوظ. اما با چه تعبیری عرض بکنم. قرآن را که میخواند انگار قرآن با یک حقیقت ویژه در هر کلماتش تجلی میکند، میگوید که این جمله گمشده من است، این جمله را خدا چه به جا این جا گفته است. اصلاً چه عرض بکنم. قابل دیگر وصف نیست. آن وقت آن بالاترین لذت میشود وقتی که قرآن را میخواهد بخواند. یعنی امام سجاد که قرآن را میخواند سقاها صف میکشیدند دم در. گوش میدادند، یک وقت متوجه میشدند که این مشک آباش رفته است، تمام شده است. وقتی امام سجاد میگوید خدایا صبح شد ولی من سیر نشدم. این لذت است یا عذاب است؟ اما جان رفته رفته خلوصاش بیشتر میشود. «وَ بَرَقَ لَهُ لَامِعٌ کَثِیرٌ البَرق». حالا شما ما را بردید آن وادی. کسانی که به این بحث علاقه دارند همین الان نهج البلاغه را باز بکنند. یک خطبه دارد برای عرفان که انسان در عرفان سیر و سلوک بکند کجا میرسد. آن را توصیف میکند که هیچ عارفی نمیتواند این جوری تعبیر بکند. «وَ بَرَقَ لَهُ لَامِعٌ کَثِیرٌ البَرق». ناگهان میبیند که برق عجیبی در زندگیاش روشن شد. اینها بیقرار میکند، اگر غش بکند عین حیات است. آقا رسول الله غش میکرد ؟؟؟ وصف کرده است که قرآن نازل میشد پیغمبر ما را غشوه میگرفت. غشوه در اثر تخاطب بود.
شریعتی: چطور از خود بیخود میکند.
حجت الاسلام عاملی: لذت تخاطب میدانید که تخاطب چه مقامی است، چه مقامی است. و حضرت ختمی مرتبت که رفت معراج، خدا دو جور با پیغمبر حرف زد، «کَلَّمَني وَ ناجاني».اگر برسد به «کَلَّمَني وَ ناجاني».یک وقت مکالمه است، یک وقت «ناجاني» حرف در گوشی. مگر آن جا چه کسی بود که قرار است نشنود.
شریعتی: اوج نزدیکی بود.
حجت الاسلام عاملی: «وَ قَرَّبناهُ نَجیا». یک مطلب درباره حضرت موسی است که با حضرت موسی خدا نجوا هم کرد. خدا میگوید «ناجاني» با من نجوا کرد، حرف درگوشی. چه اسراری بوده است. «سُبحانَ الّذي اَسری بَعَبدِه» نگفت که به محمد. یعنی اگر عبودیت درست بشود این لذتها، این سفرهها، این عنایتها، بزرگی ذائقهها، آرزوها، بزرگی قلب، همه اینها بهترین سفره و اصیلترین لذتها است.
شریعتی: «وَ أَذِقنا حَلاوَةَ ذِکرِک». انشاءالله به ما هم این شیرینی را بچشانند و امیدوارم که ما هم محرم بشویم با این نکاتی که حاج آقای عاملی عزیزمان فرمودند. آقا سپاسگزارم از شما. برای مشارکت در قربانی اول ماه که دیگر قرار ثابت ما شده است عزیزان میتوانند همراه بشوند. هم به کانال ما هم به سایت ما میتوانند مراجعه کنند. یا عدد 14 را به 20000303 پیامک بکنند، انشاءالله لینک و درگاه پرداخت را عزیزان برای آنها ارسال میکنند. برای سلامتی هم برای عاقبت بخیری جوانها، با تمام نیتهای خوب انشاءالله مشارکت بکنید و امیدوارم که خداوند متعال از شما بپذیرد و قبول بکند. صفحه 105 قرآن کریم را امروز دوستانم تلاوت خواهند کرد. این آیات ناب و آسمانی و نورانی را به اتفاق بشنویم و تلاوت بکنیم. در بخش دوم گفتگویمان با احترام همراه شما هستیم و در کنار شما. صفحه 105 قرآن کریم
شریعتی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم».کنار همه دعاهایتان، کنار همه نیات خوبتان، برای همه دوستان و بچههای خوب سمت خدا مخصوص دعا بکنید، دوستان خوب شبکه سه، عزیزانی که زحمت میکشند و شاید دیده نشوند، برای مخاطبین وفادار و صمیمی سمت خدا که حالا یک خانواده بزرگ هستیم. حتما دعا بکنیم که انشاءالله خداوند به این دعاهایمان هم عنایت و توجه ویژه خواهد داشت. اشاره قرآنی امروز را حاج آقای عاملی بفرمایند و انشاءالله حسن ختام فرمایشاتشان را بشنویم و خداحافظی بکنیم.
حجت الاسلام عاملی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ».یکی از آیههای بسیار مهم قرآن نهی از غلو است. «يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ» غلو یک دین را کلاً تباه میکند، کلاً مذهب را از بین میبرد، چون بالاترین مذهب بیعقلی است. در دین باید عقلانیت موج بزند. پیغمبر ما 100 جزء عقل، خدا 99 جزء آن را داد به پیغمبر ما. معنیاش چیست؟ یعنی عقلانیت موج میزند در این دین. اگر قرار بشود کسی معتقد بشود در معصومین به غلو دیگر عقلانیتی نمیماند. «يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ»، این اختصاصاً برای اهل کتاب نیست. نشان میدهد که خدا با این مطلب مخالف است. «وَلَا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ ۚ » جز حق نگویید. غلو خروج از حق است. «إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ» عیسی بن مریم خدا نبود، پیغمبر خدا بود. و کلمه خدا بود که «وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَىٰ مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ ۖ» و روح خدا بود. از اول تاریخ زندگی بشر در این دنیا انسان چطور شده است که مبتلا شده است یا به غلو، یا به تقصیر جایی بحث است، یا انسانها را گاهی آن قدر بالا میبرد اوصاف خدایی را میدهد به اشخاص، یا به اشیا، یا این که آن قدر پایین میآورد معصومین را، اولیای خدا را که میشوند مثل انسان عادی. مصداقش در مسیحیت حضرت عیسی است، مصداقش در یهود عزیربن الله آن قضیه است. و در غیر معصومین هم این اتفاق افتاده است. جناب مقدسی میگوید که من به یکی از شهرهای ایران رسیدم، متوفی سال 1380. من اسم آن شهر را نمیگویم. به آن شهر رسیدم دیدم که آن جا همه تعریف میکنند از یک عابد زاهد که گفتند در مسیر شماست، گفتم من جلوتر بروم که از او استفاده کنم. رفتم با او نشستم دیدم که این اعتقاد دارد خلفای راشدین و عرضم خدمت شما معاویه، اینها همه پیغمبرند. یک مقدار گفتم اینها پیغمبر نیستند. تا اینها را گفتم داد زد گفت بیایید این مرد رافضی است، این مرد رافضی است. میگوید اگر قافله نرسیده بود اینها مرا کشته بودند. این خیلی مسئله است، در ما شیعهها هم باید خیلی مواظب باشیم. یک مداحی محضر آقای بروجردی گفته بود که دو تا حسین به اسلام خدمت کرده است، حسین بن علی و حاج حسین بروجردی. آقای بروجردی داد زد گفت صله به او نمیدهم، صله به او نمیدهم. این چه حرفی است این دارد میزند، یعنی من را در ردیف معصوم قرار میدهد. فرمایشات مرحوم آقای حجازی در برابر حضرت امام از یادم نرفته است. حضرت امام فوراً جلویش را گرفت. گاهی ما در زبان قائل به غلو نیستیم ولی در عمل قائل به غلو هستیم. اگر شما در یک معصومی قائل به تاثیر استقلالی باشید این همان غلو است. غول شاخ ندارد که، غلو همین است. شما باید با خدا تسویه حساب بکنید، بعد بروید سراغ یک معصوم، سراغ یک زیارتگاه و چون بنده شایسته خداست، محضر خدا هم مقرب است، امام رضا فرمود: «إِذا نَزَلَت بِکُم شِدَّةٌ فَاستَعِینُوا بِنَا عَلی الله» بیاید سراغ ما. آن وقت این میشود توحید. اما بگویی که نماز نخوانی، حجاب نداشته باشی، بروی سراغ امام رضا معلوم میشود که شما یک دین جدیدی یا یک مسیر استقلالی برای امام رضا قائل شدی که با وجود بیمبالاتی میشود کارت را حل بکند. متاسفانه در عرصه شعر، مداحی، غلو ما داریم و گاهی به خاطر این غلوها خون شیعه را هم مباح اعلام میکنند. الان من فرصت نیست این جا بحث بکنم، دانه دانه مصداق عرض بکنم برای شما. احساسات نباید قاطی بشود به دین، از سر احساس بیایی یک نسبتی به معصوم بدهی. حضرات معصومین با غالیها خیلی شدید برخورد کردند. بدترین، سختترین، برخورد برای امیرالمومنین است درباره کسانی که به علویت حضرت قائل بودند و حضرت هر چه میگفت دست نمیکشیدند. حضرت آنها را یک عذاب وحشتناکی کرد. متاسفانه در دوران داعش، داعش آن کار را کرد. گفت که علی کرده است و مثلاً میخواست بگوید ما هم این کار را میکنیم که کاملاً مقایسه غلط بود. حضرت به آنها برهان میآورد، استدلال میآورد، که از حرفشان برگردند. برنمیگشتند و حرف باطلی را شرک، حرف شرکی را داشتند. آخرین نکته این است که بعضیها غلو ندارند، تقصیر دارند. گفتند «لَیسَ عَلیٌ الَّا کَاحدٍ مِنَ الرِجال» علی مثل یک آدم معمولی است. یکی از مذاهب اربعه رئیساش میگوید که اگر خدا حرفی بزند چشم، پیغمبر حرفی بزند چشم، قرآن حرفی بزند روی چشم ما، غیر اینها حرفی بزنند «هُم رِجال وَ نَحنُ رِجال». در حالتی که خودشان گفتند «لایُقاسِبُنا اَحَد» هیچ کس را نمیشود با آنها مقایسه کرد. امام حسن متولد شد حضرت زهرا نماز خواند، عایشه گفت یارسول الله ایشان نمیداند که نباید نماز بخواند مدتی. حضرت فرمود: «إِنَّ ابنَتي فاطِمَه لَیسَت کَالنِساء» دختر من زهرا «لَیسَت کَالنِساء». «الإِمامُ واحِدُ دَهره». اصلاً تصورات تکوینی را انکار میکنند، علم غیب را انکار میکنند که از پیغمبر به ارث بردند. زیارت جامعه کبیره را آقا، شدیداً حمله میکنند به زیارت جامعه کبیره. میگویند اینها بعداً شیعهها درست کردند. معصومین مثل انسانهای عادی هستند. این هم تقصیر است. حضرت فرمود چند طایفه کمر ما را شکستند. یکی آنها هستند، یکی اینها هستند. میگویند که بله، امام مثل انسان عادی است. «الإِمامُ واحِدُ دَهره» خدا واحد است، ظهورش در امام است که «الإِمامُ واحِدُ دَهره». خدا واحد است «وَ لِذلکَ خَلَقَ خَلقً وَ هُم نَحنُ». حضرت فرمود خدا برای این عنوان، برای وصفاش که ظهور پیدا بکند مخلوقاتی را خلق کرد که ما هستیم. و بارها تاکید کردند که «هَل تَرؤوا مِن فَضائِلِنا اِلَّا ألفاً غیر معطُوفَة» جز الف غیر معطوفه از ما شما چیزی میدانید. حضرت فرمود آن مقدار که از صورت ما پوشیده است آن خیلی بیشتر است از آن مقداری که صورت ما برای شما باز است. این را بگذاری کنار بگویی انسان عادی است. این هم ظلم به بشریت است.
شریعتی: بسیار خوب، خیلی خوب. دلمان زیارت امام رضا خواست با بیان حاج آقای عاملی در شآن و منزلت حضرات معصومین، زیارت نجف و کربلا خواست، که انشاءالله نصیب تک تک ما بشود. و اگر شما مشرف شدید حتماً دعاگو و نایب الزیاره ما و همه دوستان و مخاطبان خوب سمت خدا باشید. حاج آقای عاملی دعا بکنند، آمین بگوییم و انشاءالله خداحافظی بکنیم.
حجت الاسلام عاملی: آقا رسول الله فرمودند که اگر یک حادثه ناگهانی برای شما پیش آمد این دعا را بخوانید خدا برطرف میکند. نیت میکنیم عزت و اقتدار کشور اسلامی را، اعتلای کشور اسلامی را، خدای متعال از تمام بلیات این خاک عزیز را مصون و محفوظ بکند، ملت ما را از تمام بلاها مصون و محفوظ بکند، رهبر عظیم الشان ما، رهبری که در تاریخ نظیر ندارد به غیر از حضرت امام، انشاءالله عزت و شوکتاش را بیشتر بکند و دشمنان را مأیوس بکند به کشور ما. این دعا را میخوانم، این دعا بسیار بسیار از آن دعاهای ویژه است. «اللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد إِلَّا فَرَّجتَ عَنا». این ورد زبان همه عزیزان باشد و شاید من روزی نباشد که من این را نخوانم. «اللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد إِلَّا فَرَّجتَ عَنا» واسطه میکنیم محمد و آل محمد را که خدای متعال برای ما فرج عنایت بفرماید.
شریعتی: الهی آمین. خیلی ممنون و متشکرم. خیلی سپاسگزارم از لطف و عنایت شما. اول ماه قمری است و قربانی و صدقه و نماز اول ماه انشاءالله یادتان نرود. دوستانی که میخواهند در قربانی مشارکت بکنند راههایش را عرض کردم خدمتتان. به سایت و کانال ما مراجعه بکنند. آخر هفته خوبی داشته باشید، در پناه خداوند بزرگ و مهربان باشید.
بیرون شو ای همایون از پشت پرده غیب
تا در سه گاه مستی شوریدهتر بخوانم
تا سلامی دوباره.
فایل تصویری این برنامه
فایل صوتی این برنامه
موضوع: عشق آسمانی، عشق زمینی
پنج شنبه پنجم آبان ماه ۱۴۰۱