شریعتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ» «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی علیٍ اَمیرِالمُومِنین». امام رو به رهایی… عمامه روی زمین! قیامتی شد بعد از اقامه روی زمین خطوط آخر نهج البلاغه ریخت به خاک چکید خون خدا در ادامه روی زمین خودت بگو، به که دل خوش کنند بعد از تو گرسنگان حجاز و یمامه روی زمین؟! زمان به خواب ببیند که باز امیرانی رقم زنند به رسم تو نامه روی زمین مرا بس است همین یک دو قرص نان ز جهان مرا بس است همین یک دو جامه روی زمین تو رفتهای و زمین مانده است و ما اینک و میزهای پر از بخشنامه؛ روی زمین
سلام بر امیرالمومنین، سلام بر صراط مستقیم، سلام بر میزان اعمال، سلام بر نجف، سلام بر مسجد کوفه و سلام به تک تک شما که این روزها عزادار حضرت هستید. خیلی خیلی به سمت خدای ما خوش آمدید، طاعات و عباداتتان قبول باشد انشاءالله. خوشحالیم که امروز هم همراه شما هستیم و در کنار شما و با افتخار در محضر حاج آقای عاملی عزیزمان. سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حجت الاسلام عاملی: و علیکم السلام و رحمه الله. محضر همهی عزیزانم سلام و عرض ادب دارم، سعادت است که در خدمتشان هستیم. انشاءالله ایام، ایامِ سرنوشت است، سرنوشت خوبی برای عزیزانم نصیب بشود، مقدرات خوبی برای عزیزان نوشته بشود، خدای متعال با عنایات خاصه در ماه فضیلت، ماه میهمانی از عزیزان پذیرایی بکند. در همچین روزی برای عزیزانم سنخیت با امیرالمومنین، اقتدا به امیرالمومنین را برای عزیزانم از خدای متعال مسألت دارم و از خدای متعال میخواهم که با وساطت امیرالمومنین که به «بِعَلیٍ، بِعَلیٍ، بِعَلیٍ» تعبیر حضرت ختمی مرتبت است، انشاءالله با وساطت حضرت مشکلات ما، درهایی که باز نشده است، دعاهایی که مستجاب نشده است، عزیزانی که مأیوس هستند، از هیچ کجا نوری نمیبینند، گرفتاریهای حاد دارند، انشاءالله برای همهی عزیزان با دستان مبارک امیرالمومنین عنایت بشود. و دعای اصلی من این است که امروز عنایتی بشود که با امیرالمومنین محرمیت پیدا بکنیم.
شریعتی: انشاءالله. و امیدوارم زیارت حضرت نصیب تک تک آنهایی بشود که آرزوی زیارت نجف اشرف را در دل سالهاست و مدتهاست که دارند، انشاءالله حضرت عنایتی بکنند و بپذیرند و دعوت بکنند و انشاءالله مشرف بشویم. خدمت شما هستیم و بحث شما را خواهیم شنید.
حجت الاسلام عاملی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». امروز ضربت به تمام فضیلتها خورده است، چون که امیرالمومنین فهرست تمام فضیلتهاست، در جامعیت شخصیتی استثنایی است. فلذا آمده است که «حَدَّت مُصیبَتُکَ الاَنام» این ضربت، ضربت بر بشریت بود، بشریت منحدم شد. امیرالمومنین معجزهی رسالت خاتمیت است، ظهور اراده و قدرت روحی حضرت ختمی مرتبت است، «شَرَّفتَهُم بِنَبیِّک» شرافت تمام انبیای ما از حضرت ختمی مرتبت است، مخصوصاً امیرالمومنین که فرمودند: «کُلُّنا فَضلِ وَ علیٍ فَضلُ» یعنی فضل دیگری دارد، خودشان تصحیح کردند. هر کس که با شخصیت این بزرگوار آشنا شده است، چه مسلمان باشد چه غیرمسلمان، متحیر است که انسان چقدر میتواند عروج بکند، متحیر است که قدرت روحی یک شخصی تا کجا اعتلا پیدا میکند، نفس ناطقه چه کار میکند. کسی که خودش فرموده است: «إنِّ ظاهِریَ الاِمامَ وَ باطِني غِیبُ لایُدرَک»، ما چه بگوییم؟ میشود صحبت کرد؟ «إنِّ ظاهِریَ الاِمامَ» در ظاهر من یک امامتی شما میبینید، «وَ باطِني غِیبُ لایُدرَک» باطن من را نگاه کنید «لایُدرَکُ قَعرُ» قعر آن پیدا نیست. کسانی که آشنا هستند با شخصیت امیرالمومنین خوب میدانند که من چه میگویم، هر چه گفتیم کم گفتیم. یعنی الفاظ قدرت بیان شخصیت آسمانی امیرالمومنین را ندارد.
شریعتی: و شهریار چه خوب گفته است: متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را.
حجت الاسلام عاملی: به به به، واقعاً همین طور است. شخصیتی که خودش گفته است: «أَنَ الَّذي لایَکَ اِسمٌ وَ لارَسم»، دیگر ما چه بگوییم، رسم و اسمی باید در کار باشد دیگر. یعنی احاطه آن قدر عجیب است، وسعت آن قدر عجیب است، اعتلا، صعود، آن قدر غوغا است در این شخصیت. در تاریخ فز است، یگانه است، دوم ندارد، نسخه ندارد. آن بزرگوار مسیحی گفته است: «ماذا علی دُنیا» چه میشود ای دنیا تمام قوای خودت، لو اشد قواک، تمام قوای خودت را جمع بکنی دوباره یک علی با عدالتش، با شجاعتش، با زهدش، با تقوایش، با فصاحتش، با بلاغتش، برای ما ارائه بدهی. این ممکن نیست، چون بدون رسول خدا ممکن نیست، او معجزهی رسول خداست. در شورهزارترین نقطهی، دنیا خدا عمداً پیغمبر را برد در شورهزارترین نقطه دنیا، آن زمان جاهلیت در جزیرة العرب که باغبان قدرت خودش را باید در شورهزار نشان بدهد. شخصیتی که خودش گفته است: «لَیسَ لِلهِ آیَتٌ اَکبَرُ مِنِّي»؛ آیه یک تابلو است برای مطالعه خدا برای رؤیت جمال حضرت احدیت. اگر میخواهی حضرت احدیت جمالش را مطالعه کنی مراجعه کن به من. «لَیسَ لِلهِ آیَتٌ اَکبَرُ مِنِّي» از آن تعبیرات عجیبی است. یک تعبیری که خلیفهی اول نقل کرده است در عامه، در کتب عامه. خلیفه اول گفت من خودم شنیدم از رسول خدا که گفت: «مَنزِلَتُ عَلیٍ مِنِّي بِمَنزِلَتِی مِنَ الله» منزلت علی نسبت به من مثل منزلت من است با خدا. خدا ممکن است با وجود پیغمبر کسی دیگر را انتخاب کند؟ امکان ندارد، یعنی همه چیز تمام شده است با این تعبیر. یعنی نگاهی که خدا به من دارد با همان نگاه من به امیرالمومنین نگاه میکنم. باز تعبیراتی که در خصوص این بزرگوار وارد شده است یک جملهای بگویم بحث را ادامه بدهم. آن هم این است که هم خودش میگوید میترسم خودم را معرفی بکنم، هم رسول خدا میگوید میترسم علی را معرفی بکنم. امیرالمومنین فرمودند اگر بخواهم معلج شما را، مخرج شما را، کجا وارد میشوید، کجا خارج میشوید، چه ذخیره میکنید، چه برنامهای دارید، چه فکری دارید، همه را خبر میدهم. «وَلِکِن اَخافُ اَن تَشرِکُ بِالله» میترسم که من را شریک پیغمبر قرار بدهید. حضرت ختمی مرتبت هم فرمودند که اگر نمیترسیدم یاعلی دربارهی تو گفته بشود (این روایت اهل سنت است) آن چه که درباره عیسی گفته شد دستور میدادم هر کجا پایات را گذاشتی خاک آن جا را بردارند، آن خاک با تمام خاکها تفاوت دارد چون پای تو به آن خاک خورده است.
شریعتی: به نشانه تبرک.
حجت الاسلام عاملی: چقدر انسان صاحب برکت بشود، اعتلا پیدا بکند از جهت برکت، بگویند که خاک او را ما باید برداریم، یعنی خاک کیمیاست، کیمیا چه نغضی است. در این خصوص صحبت کردن درباره امیرالمومنین خیلی سخت است. آن قدر اوصافش عجیب شد که بعضیها قائل به علوغیت شدند. در تاریخ میدانید که این بزرگوار به نقطهای رسیده است که قالب شعرایی هم که وارد معرکه شدند متهم به غلو شدند درباره امیرالمومنین با این که دشمنان از دشمنی فضایلاش را کتمان کردند و دوستانش از ترس نتوانستند حرف بزنند، ولکن اوصافش «قَد خافِعِین» شرق و غرب را پر کرد. یکی از ادبای خیلی زمان قدیم است. یک شاعری یک جملهای گفته است. گفته است من وقتی وصف میکنم علی را به من تهمت غلو میزنند، میگویند زیاده روی کردی. میگوید والله من زیاده روی نکردم، این زیاده روی کرده است. «مَن الظَنِّ إنَّ بَعضُ الظَنِّ إثمُ قَد جاوَزَ الحدا» به من ایراد میگیرند که مدح تو از حد گذشت.
شریعتی: چقدر قشنگ گفته است، چقدر خوب.
حجت الاسلام عاملی: غوغا کرده است. «فَوَاللهِ ما وَصفي جازَ حَدَّهُ» وصف من از حدش نگذشته است. «ولکِنَّهُ في حُسنِ حَد جاوَزُ الحَداد»، یعنی تقصیر از من نیست، تقصیر از این بزرگوار است. چه اوصافی! یعنی وقتی علامه امینی میگوید من تاریخ را که میخوانم تعبیر از من است، شبه جنونی اصلاً من را میگیرد که خدایا انسان چقدر بزرگ میشود و وقتی بزرگ شد چقدر ظلم به او میشود، اول مظلوم آدم میشود، دیگر نمیتوانم خودم را حفظ بکنم. و واقعاً هم همین طور است، یعنی انسان آن قدر غصه میگیرد که یک انسانی که این شکلی شخصیت را داشته باشد. تعبیرات مختلفی دارد که اسمش را گذاشتند «مدینةُ المَعاجِز» یعنی هر وصفش را دست بگذاری علی است. علی یعنی رو دست ندارد، خدا از اسم خودش اشتقاق کرده است. من علی اعلا هستم، از اسم خودم مشتق کردم اسم تو را گذاشتم علی. این اشتقاق، اشتقاق لفظی نیست، اشتقاق لفظی اظعف الوجودات است. یعنی سهم دادم، از علو خودم سهم دادم. ابن ابی الحدید میگوید: «وَ اَمَّا حِلمُهُ علیه السلام وَ کادَ یَکُونُ مُعجِزَةً»، اشتباه کرده است میگوید حلم او معجزه بود. ما میگوییم همه چیز او معجزه بود.
شریعتی: رو دست ندارد.
حجت الاسلام عاملی: بله، بله. هر وصف او اصلاً… . کجا یاد گرفته است، کجا مدرسه دیده است، کجا استاد دیده است. حالا ما این جا میخواهیم یک بحثی را وارد بشویم، یک بحث بسیار بسیار خوبی است، اما افسوس که وقت نیست. آن هم این است که کدام وصف امیرالمومنین بالاترین وصف است. همان بحثی که در حضرت زهرا شروع کردیم و 12 وصف او را ذکر کردیم. یادتان است؟
شریعتی: بله.
حجت الاسلام عاملی: حالا در امیرالمومنین کدام وصفش را بگوییم که بالاترین وصف است. علما وارد شدند، هر کسی حرفی زده است. همه متحیرند که هر طرف را که نگاه بکنی موج میزند عظمت. بعضیها میگویند بالاترین وصف این است که «عَلیٌ مَعَ الحَقّ وَ حَقُّ مَعَ عَلیٍ». رایت حق را دادی دستش، «مَنحَکُم رأیَتَ الحَقّ». این که انسان به درجهای برسد که بشود «رأیتُ الحَقّ»، یعنی «الحَقُّ رَضیتُمُوه وَ الباطِلُ مَا اَستَخطُمُوه» یعنی حق آن است که شما راضی هستید، باطل آن است که شما ناراضی هستید. بعضیها میگویند نه، بالاترین وصفش این است که «عَلیٌ مَعَ القُرآنُ وَ القُرآنُ مَعَ عَلیٍ». چرا اینها را عکس کرده است، نگفته است «عَلیٌ مَعَ الحَقّ»، عکس کرده است. اسراری دارد که وارد بشویم از اصل بحث میمانیم. یعنی مدار عبارت است از قرآن که امیرالمومنین تجسم قرآن و وجود عینی قرآن، و کتاب هم وجود کتبی انسان کامل. یعنی هر چه غیر قرآن ندارد، یعنی در وجودش جای خالی وجود ندارد که باطل بیاید آن جا بشیند. و ببینید اتصال روحی با قرآن چگونه بوده است. شما قرآن را که میگوید«عَلیٌ مَعَ القُرآنُ» این کتاب بین دفعتاً را نگاه نکنید. قرآن همان است که خدا فرموده است: «وِ إنَّهُ فِي اُمِّ الکِتابِ لَدَینا لِعَلیٌ حَکیم»، اتصال به او است. بعضیها میگویند که نه، این هم نیست. من اینها را سطحی رد میشوم چون یکی از آنها را انتخاب کردم، آن به نظرم محشر است. بعضیها میگویند که علی شاهد بر رسالت است. خدا دو بار در قرآن گفته است علی شاهد رسالت است. «وَ یَقُولُونَ لَستَ مُرسَلًا قُل کَفی بِاللهِ شَهِیدًا بَینِي وَ بَینَکُم وَ مَن عِندُهُ عِلمُ الکِتاب»، میگویند تو پیغمبر نیستی. هر کسی باید دو شاهد داشته باشد، یک شاهد خودم هستم خدا، یک شاهد هم «وَ مَن عِندُهُ عِلمُ الکِتاب». میدانید که شاهد یعنی اول باید اشراف پیدا بکنی به حادثه، تحمل بکنی حادثه را، آن هم نه به صورت حبسی، به صورت حفظی. تا تحمل کردی، حمل کردی حادثه را، میتوانی بیایی در دادگاه شهادت بدهی. بر رسالت اشراف داشته باشیم، بر رسالت پیغمبر. جای دیگر هم گفته است: «اَفَمَن کانَ عَلی بَیِّنَةِ مِن رَبّه وَ یَتلُوهُ شَاهِدٌ مِنهُ». ما سه ماه رمضان است که در این آیه هستیم، شبها تقسیم میکنیم ماه رمضان. در همین آیه، سه ماه رمضان، سه سال. «یَتلُوهُ شَاهِدٌ مِنهُ»؛ در «مِنهُ» محشر کرده است. آن وهابیها که کتاب را ترجمه کردند «مِنهُ» را حذف کردند چون «مِنهُ» را حذف بکنی میشود جر، حذف نکنی میشود تخصیص. در جر به افراد کامل در هر دوره شامل میشود، تابع نفسی نیست، اما «مِنهُ» تمام کرد، یعنی یک نفر. شاهد بر رسالت، چه میگوییم ما. به چه نکتهای رسیده بود. بعضیها گفتند که بالاترین فضیلت امیرالمومنین علم است، علم امیرالمومنین از تمام فضیلتها بالاتر است؛ «وَقَفتُهُ عَلی غُمزه عِلمي وَ اَدَّبتُهُ بِأَدَبی». وقتی فاطمه بنت اسعد میخواست بیرون بیاید خدا گفت بر غامز علمام این را واقف کردم. چه میشود غموز. غموز درباره خدا «مُضطَره» . خدا به چه چیزی میگوید غموز؟ «یُومِنُونَ بِالغِیب» برای ماست، برای امسال امیرالمومنین نیست. خودش فرمود که بعضیها میگویند بالاترین فضیلتاش همین است که فرمود: «لَو کُشِفَ الغِطاءُ مَا ازدَدتُ یَقِیناً»، بعضی از اهل سنت گفتند این ممکن نیست چون از پیغمبر هم رفت بالا، ولی این طور نیست، پیغمبر شأناش خیلی اجل است. «لَو کُشِفَ الغِطاءُ» اگر پردهای برود کنار یقین من اضافه نمیشود. یعنی تمام جزئیات عالم ابدیت در برابر چشم من است. چون به آن نقطه رسیده بود فرمود درباره متقین: «هُم وَالجَنَّةُ کَمَن قَد رآها وَ هُم فیها مَنَّعَمُون، وَ هُم وَالنّارُ کَمَن قَد رَاها فَهُم فیها مُعَذَّبُون». متقی انگار الان در بهشت است و متنعم در بهشت از همین نشئه همین الان انگار در جهنم است و معذب در نار جهنم در همین نشئه. این یک جملهی سادهای نیست که، مدرسهای نیست که در مدرسه به این نقطه بتوانی برسی. یک جملاتی حضرت فرموده است که هزاران سال باید انسان عادی طی نفس بکند تا به آن جمله برسد. من این جملات را جمع کردم، جملاتی که امر خلق الساعه نیست، نشان میدهد که یک اقیانوسی بوده است که به این نقطه رسیده است. بعضیها میگویند علم امیرالمومنین «فَاحکُم بِما اَراکَ الله»، علم اراک اللهای است. خلیفه دوم گفت چرا هر چیزی میپرسند سریع جواب میدهی؟ گفت این چند تا است یا ابالخطاب، گفت 5 تا است. گفت چرا سریع جواب دادی؟ گفت چون میبینم. حضرت هم فرمود چون من هم میبینم. چه میشود دیگر این جا گفت. اگر بخواهم فقط از علم او صحبت کنم ساعتها ساعتها. 450 علم را درآوردند از آثارش، 450 علم. در علوم مختلف چنان وارد شده است، در بیان مواد اولیه کیمیای آن زمان، حادثش را من دارم، چنان وارد شده است. اصلاً در کُرات دیگری که چه موجوداتی است چنان وارد شده است، در حسابش، در طباش، در نجوماش. دیگر اینها را بخواهیم وارد بشویم محشر است که این بزرگوار اینها را کجا یاد گرفته است. ای کاش فرصت باشد من یک وقتی برای شما در این باب صحبت بکنم.
شریعتی: برمیگردیم به تاریخ نگاه میکنیم چه ظلمی در حق حضرت شد با این همه علم.
حجت الاسلام عاملی: یک انگلیسی به نام هُلد میگوید من روز قیامت از خدا شکایت خواهم کرد که چرا شخصیتی مثل علی بن ابی طالب که با آن فوران علم، 25 سال رفت خانه نشین شد و بشریت محروم شد. حالا ما از همهی اینها رد میشویم. یک عده گفتند نه، بالاترین وصف او این نیست. بالاترین وصف او این است که «اَنفُسَنا وَ اَنفُسِکُم»، علی جان پیغمبر است. یعنی خودش گفت هر چه میبینم میبینی، هر چه میشنوم میشنوی، فقط پیغمبر نیستی، فقط این را استثنا کرد. یعنی تمام اوصاف روی پیغمبر در این شخصیت محقق شده است. اینها را بدانیم بعد بدانیم که 19 رمضان چه اتفاقی افتاده است. اگر جان پیغمبر… . یعنی من یک جمله بگویم با آب طلا نوشته بشود. این اوصافی که دارم میشمارم خدای متعال از این اوصاف دو تا را در قرآن آورده است: یکی جان پیغمبر است، یکی شاهد بر رسالت است. آن قدر این مهم بوده است که گفته است جان پیغمبر است. اگر پیغمبر، جان پیغمبر باشد یعنی علی حضور دارد، پیغمبر حضور دارد. شما میتوانید پیغمبر حضور داشته باشد سراغ کس دیگر بروید. «ما کانَ لِاَهلِ المَدینَةِ»، ببینید آیه چقدر عالی گفته است. «ما کانَ لِأَهلِ المَدینَةِ وَ مَن حَولَهُم مِنَ الأَعرابِ أَن یَتَخَلَّفُوا عَن رَسُولِ اللهِ». دنبالهاش را گوش بدهید. «وَ لَا یَرغَبُوا بِأَنفُسِهِم عَن نَفسِهِ» کسی که نفس پیغمبر است حق ندارید شما روی از او برگردانید. همه چیز تمام شد. یک بحث دیگری را گفتند که تمام اوصاف یک طرف اما جامعیت امیرالمومنین یک طرف. یعنی بوی تمام گلها را دارد، روایت دارد. هر وصفی هم پیغمبر دارد آقا رسول الله دارد و آقا رسول الله همه را به علی بن ابی طالب تحویل داده است. سلمان میگوید علی را که بردند بیعت مثل کوچه باز شد داخل مسجد که علی را میبردند من هم جدارهی آن صف ایستاده بودم، دیدم که «أَخَذُوهوا بِلَبَتِّ» از خِر او گرفتهاند دارند میکشند. گفتم عجب، علی با آن قدرتی که داشته است معلوم شد که همه برای پیغمبر بوده است که رفت، آن قدرت هم رفت. علی که همین طور داشت رد میشد میرفت طرف منبر صورتش را این طوری طرف من گرفت. در روایت هم است که سلمان «جازِ جیزَةً» یک چیزی به دلش خطور کرد که اصحاب بعد پیغمبر آیا موفق شدند، نشدند. حضرت اعلام میکند که چند نفر موفق شدند، سلمان را هم میگوید «جازَ جیزَةً»، یک چیزی خطور کرده بود در دلش. تا به من رسید من هم هیچ حرف نزدم، فقط قَلیان قلبم است که این قدرت کجا رفت. صورتش را گرفت طرف من، گفت سلمان، پیغمبر نه تنها چیزی از من نگرفت بلکه غیر از این هر چه داشت به من تحویل داد. حالا شما حساب کنید جامعیت، آن هم چه جامعیتی. مجمع اضداد، مجمع اضداد نمیشود حضرت آقای شریعتی. شما دنیا را بگردید، کسی را پیدا بکنید که مجمع اضداد باشد، هیبتی داشته باشد که کوه ذوب بشود، اما عطوفتی داشته باشد که ابودلف بگوید ای وای چقدر آرزو دارم که من یتیم باشم علی به من ملاطفت بکند. «جُمِعَت فِي صِفاتِکَ الاَضداد، وَ لِهذا عَزَتُ الاَنداد، خُلقٌ یَخجل النَسیمَ مِن اللطف، وَ بَأس یَذُوبُ مِنهُ الجَماد». «خُلقٌ یَخجل النَسیمَ مِن اللطف» یک اخلاقی داری نسیم شرمنده است از لطافت اخلاق تو، «وَ بَأس یَذُوبُ مِنهُ الجَماد» و هیبتی داری که تمام جمادات ذوب میشوند. این که میگویم نفس ناطقه انسان است چقدر عروج میکند. یک عده میگویند بالاترین وصف او وصف عدالت است. در عدالت دیگر مفصل صحبت شده است. چه عدالتی انجام داده است؟ باز میگوید: «إِنِّي عَلی أَن نَکُونَ مُکَسِّراً ذلکَ» میترسم خدا یقهی مرا بگیرد بگوید علی من بالاتر از این میخواستم، این چه عدالتی است درست کردی. جایگاه عدالت در نظام اسلامی، در حکومت اسلامی، همین بس. ای کاش همین را ما بگیریم در تمام ردههای مدیریتی، در تمام مراکز حساس تصمیم گیری، ما این را حاکم بکنیم. یعنی هر کسی در جای خودش قرار باشد، کسی من غیر حق، من غیر استحقاق، از راندخواری، از تبعیض، نسبت به دیگری چیزی برتری نداشته باشد. یک عده آمدند گفتند نه، از این مسئله چیز دیگر است، اگر ما وصف برتر را بخواهیم پیدا بکنیم. آن هم فصاحت امیرالمومنین است. آقای شریعتی، آن قدر خون به دلش کردند نتوانست منبر برود، گفت کاغذ را بیاورید، قلم را گذاشت، راست بدون فکر نوشت، گفت برو بالا بخوان؛ خطبه جهاد. فصحای دنیا جمع بشوند یک ماه فرصت بدهید که نصف سطر این را بنویسید. عجیب است آقا. آن کسی که واقعاً ادیب است خدا را میبیند، انگار از پیش خود خدا آمده است. تعبیر حضرت آیت الله وحید خراسانی است. میگوید وقتی خطبه میخواند انگار از پیش خود خدا آمده است. یک لحظه قلم را گذاشت گفت بخوان. خطبههای نهج البلاغه را بخوانید. یک وهابی مستبصر شده است ولی اعلان نمیکند که مستبصر هستم. کتابهای خیلی خوبی نوشته است. اسمش را نمیگویند که اذیتش کنند. آن قدر کتابهای خوبی نوشته است، علیه محمد بن وهاب آن قدر خوب حرف زده است. در ریاض است، آن جا زندگی میکند، پیش نماز است. ایشان را آوردند در تلویزیون عربستان، یک خطبهی فصیح امیرالمومنین را از حفظ خواند. آن مجری از خود بی خود شده بود که این چه ترکیبی است، چه فصاحتی است، استخدام کلمات، استخدام مفاهیم، همه عرشی است.
شریعتی: ادبای عرب باید بفهمند که حضرت چه کار کرده است.
حجت الاسلام عاملی: بله. اصلاً در جزیرة العرب معاویه میگوید آدم فصیح نبود که، فصاحت را علی آورد به جزیرة العرب. پس از چه کسی اینها را یاد گرفته است؟ همه نفس پیغمبر ماست. ابن ابی الحدید میگوید بعضی از خطبهها سجده دارد، همچنان که قرآن سجده دارد. ایشان میگوید، از عامه است. میگوید بعضی خطبهها سجده دارد. میگوید 50 سال من یک خطبه را میخوانم هر چقدر میخوانم رعب هر لحظه مرا میگیرد، یک وقت برای ما کهنه نشده است. قرآن که کهنه نمیشود، «لَن یَفتَرِقا» همین است دیگر. یک عده میگوید بالاترین وصف امیرالمومنین خوف از خداست. خوف او عجیب است، عجیب است. بارها غش میکند. ابن میگوید، به حضرت زهرا میگوید، موت کار روزانهاش است. غش میکنی، آن قدر خوف داشته باشی غش بکنی. آن آقا میگوید:
من علی را گریه نی از خوف بود
ایمن از روی تعلیم بود
استغفرالله، از روی تعلیم مگر میشود آدم غش بکند. خطبههای نهج البلاغه، اصلاً جوری است که انگار معاد را دیده است آمده است. آن قدر خوف امیرالمومنین عجیب است. «یَتَمَلمَلُ تَمَلمُلَ سَلیم» مثل مار گزیده میپیچد. امام حسین میگوید که یک بار نشد که من محضر ایشان بروم مگر این که دیدم اشک از او جاری است. «ما دَخَلتُ عَلی الَّا وَجِّدتُ باکاً». اسمش را گذاشتند «تاج البَّکائین». تعبیراتش را نگاه بکنید میفهمید که تمام بدنش اصلاً میلرزد در برابر عظمت خدا، در برابر قهر خدا. «وَ ماذا لاتَقِمُوا سَماواتُ وَ الاَرض» که در دعای کمیل خودش میگوید. این آن قدر عجیب است. از این هم رد میشوم. بعضیها میگویند بالاترین وصف آن این است که عبد است، این است که عبادت علی، عبد بودن علی، تعبد علی، از همه بالاتر است. «لَقَد عَلِمَ المُستَحفَظُونَ مِن اَصحابِ مُحَمَّد، إِنِّي لَم اَرُدَّ عَلی الله وَ لا رَسول الله ساعَه» آنهایی که حافظهشان قوی است از اصحاب محمد میدانند من یک لحظه از اراده خدا، از اراده پیغمبر، جدا نمیشوم. یعنی ارادهاش اراده خداست. چرا میگویند یدالله، چون ید بدون ارادهی ذو الید تکان نمیخورد. هر چقدر باد ناملایم وزید که نیم، کوهم ز صبر و حلم و داد کوه را کی در رباید تند باد. در این باب، در این باب، در این باب. «اللّهُمَّ اَغنِني بِاِرادَتِکَ عَن اِرادَتي» امیرالمومنین بوده است. تمام منافع را زیر پای خود گذاشت، منافع شخصی، اما گفت «یُؤلی اَمرَ الله لایُزَکی اُولی اللهِ حدٌ» چرا که من حاضر هستم، امکان ندارد اراده خدا زیر پا بماند، حد خدا تعطیل بشود. یک عده میگویند شخصیت امیرالمومنین آن شخصیت عاطفیاش را باید دست بگذاریم. آهی که میکشد برای یتیم شعر دارد خودش. آن قدر ملاطفتاش با ایتام عجیب است، سلوک عاطفی، سیره عاطفی حضرت در جنگها، در مدیریت، در سیاست، در همه جا. امیرالمومنین را تهمت زدند بعضی از کانالهای مسیحی، حرفهای ناجوری زدند. یک عده گفتند که بالاترین وصف حضرت حساسیت به حق الناس و در اسلام به حقوق بشر است. به ابن ملجم میگوید از شیری که من میدهید از همان شیر به ابن ملجم بدهید بخورد. مگر میشود یک کسی به قاتل خودش بگوید از غذای من بدهید. اصلاً تحمل دیدن صورتش را ندارد. دنیا را نگاه کنید، روسای دنیوی را نگاه کنید. چه ارادهای بوده است، چه قدرت روحی بوده است. در جنگ صفین گفت به معاویه فحش ندهید، عیبش را بگویید بعد دستتان را بالا بگیرید، دعا کنید برای لشکر معاویه. ای وای، ای وای، ای وای. آن قدر اوج بگیرد که برای دشمنش دعا بکند، بگوید که خدایا «اللهُمَّ دِمائَنا وَ دِمائَهُم». بعد از جنگ جمل گریه کرد، گفت ای کاش 20 سال قبل میمُردم نمیدیدم که این قدر انسان از دنیا رفته است. در وقت جنگ جنگ میکند، در وقت صلح صلح میکند، در وقت التماس التماس میکند. در جنگ صفین و در جنگ صفین ببینید چقدر التماس کرده است که جنگ صورت نگیرد. التماسهای منبر است. اوج روحی امیرالمومنین همین التماسها است که جنگ صورت نگیرد، خون ریخته نشود. حق کارگرش را بحث کنم، حق اسیر الان برای شما بحث کنم، حق رعیت. از همهی اینها میگذرم. یک بحثی که من داشتم که افسوس که وقتم ضیق شد.
شریعتی: هر کدام این نکاتی که شما گفتید خودش ساعتها بحث است و جلسات متعددی را میطلبد.
حجت الاسلام عاملی: اما آقای شریعتی همین این که آخری میخواهم وارد بشوم. این عجیب است، عجیب است، عجیب است. آن هم بالاترین وصف حضرت اراده اوست. کارهایی کرده است که در اراده هیچ کس نیست، نه در سابقین نه در لاحقین. صد درصد انسان عادی قادر به این کارها نیست و این همان نتیجه «اَدَّبتُ اَدَبي» است، این نتیجه نفس مبارک پیغمبر ماست. الان شما میگویید که چطور این اراده را… . من با این اراده میگویم امیرالمومنین قدرتمندترین مرد روی زمین است اما نه با شمشیر، از آن حاکمیتی که بر قوای نفس دارد، از آن حاکمیتی که بر نفس خود دارد. این ناشی از حریت امیرالمومنین است که این حریت را پیدا کرده است. حریت هم نتیجه توحید است، با توحید این را پیدا کرده است. کارهایی کرده است که برای غیر خود وحشتناک است اسمش را بیاورد، دور آن برود. امکان ندارد. ببینید شما حریت را نگاه کنید که در شورا یک دروغ میگفت خلافت را دستش میگرفت. حریت را نگاه کنید که یک دروغ میگفت که من راه این شیخ را نمیروم، نگفت. عثمان گفت میروم، بعد هم درست نشد، ریختند او را کشتند. یک دروغ میگفت، حریت را ببینید، جنگ جمل نمیشد، جنگ صفین نمیشد، کربلا نمیشد، زینب اسیر نمیشد، علی اصغر شهید نمیشد، قمر بنی هاشم شهید نمیشد. یک دروغ! حریت را نگاه کنید. حریت نسبت به ریاست، نسبت به حکومت. این فقط نگاه توحیدی است.
شریعتی: چقدر باید این مهار خودت را در درست داشته باشی.
حجت الاسلام عاملی: نگاه کنید که ابن عباس میگوید رفتم دیدم کفش پینه میزند، گفتم الان وقت پینه زدن نیست، ما با تو کارهای مهمی داریم. حرفی نزد. پینه زد، رفت اصلاح کرد گذاشت جلوی من. گفت چقدر ارزش دارد، گفتم یک درهم. گفت حکومت، ریاست دنیا، به اندازه یک درهم برای من ارزش ندارد، «الَّا اَن اُقیمَ حَقاً». تعبیر را نگاه کنید. کسی ریاست دنیا را به اندازه یک درهم، دو جفت کفش پینه زده شده نگاه نکند. حریت فورانِ فوران کرده است. نگاه، نگاه آسمانی است. فرقش با رهبران دنیا همین است. یعنی من به خاطر یک درهم دین خودم را از دست نمیدهم. خیلی جاها گفتند این کار را بکن، گفت من به خاطر این کار دین خودم را از دست نمیدهم. اراده حضرت در سه حوزه عجیب است: در وصف والی، در عدالت، در سیاست و مملکت داری اراده خودش را نشان داده است. من فقط در وصف والی وارد میشوم برای شما. آقای شریعتی، اصلاً حیرانم، حیرانم، حیرانم، یک اصل را پایه گذاری کرد از پیغمبر یاد گرفته بود. تا به حال کسی نوانسته پایه گذاری بکند، کجا رسد که به آن عمل بکند. این اصل که پایه گذاری کرد چیست، اراده این جا خودش را نشان میدهد. گفت والی باید خودش را با پایینترین فرد جامعه تطبیق بدهد. «إنَّ اللهَ فَرَضا عَلی اَئِمَّةِ عَدل اَن یُقَدِّرُ اَنفُسَهُم بِضَعفَةٍ الناس، لِکَیلُ لِفَقیرِ فَقرُ» تا فقر پدر فقیر را درنیاورد. ببیند علی هم از لیف خرما کفش دارد. بحث از این جا به بعد است. ای کاش ای کاش ساعتها این جا بحث بشود. همه چیز خودش را نگاه کرد. پایینترین فرد جامعه کفشاش چگونه است، لباساش چگونه است، خانهاش چگونه است، مرکباش چگونه است، غذایش چگونه است، لباسش چگونه است. آمد با آنها تنظیم کرد. یک محرومیت وحشتناکی بر خود تحمیل کرد. ای خدا، هزار جان داشته باشیم فدا کنیم به امیرالمومنین. آن قدر محرومیت که هیچ کس نتوانست تحمل را داشته باشد. امکان ندارد. عجیب است گاهی غذایش را تعارف میکرد، طرف میدید اصلاً نمیشود خورد، میگفت آقا من روزهام. گدا دلش به حالش سوخت. آمد مسجد، دید کسی اعتکاف دارد گفت گشنه هستم، غذایش را جلویش گذاشت، یواشکی کنار زد. آمد از امام حسن غذا که گرفت گفت میشود یک تقاضایی بکنم. یک آقایی در مسجد اعتکاف کرده است دلم به حالش سوخت، میشود از این غذا هم به من بدهید به ایشان ببرم. شروع کرد. این تطبیق این تطبیق. آن وقت خانه، کفش، مرکب، مشعل. عسل تا آخر عمرش نخورد، فالوده آوردند نخورند، نان گندم تا آخر نخورد، نان جو هم یک شکم سر نخرود، به دار الاماره نرفت. لباس وصله دادند پوشید، گفتند چرا این کار را میکنی، گفت پایینترین فرد جامعه لباسش وصلهدار است. «وَ لَقد رَقَعتُ مِن رَقَعتي هذه حِتي اَستَحیتُ مِن راقِعِها» دادم لباسم را پینه زدم آخر سر حیا کردم از کسی که پینه میزد لباس مرا. یعنی مدام میبرد پینه بزند آخر خجالت کشید که بگوید که … . کفش او از لیف خرما بود. گفتند چرا این کار را میکنی، گفت چون پایینترین فرد جامعه از لیف خرما کفش دارد. درِ خانه از لیف خرما بود. چرا؟ چون گفت پایینترین فرد جامعه از لیف خرما در دارد. این که جرداق مسیحی مینویسد: «اَکَلَت اَنزَتٌ بابَ دارِهي اَیامَ خِلافَتی» همین را میگوید. میگوید یک بز آمد درِ علی را خورد، آن دری که در مدینه بود آن جا حاکم نبود که مسمار داشت، در کوفه حاکم بود. میگفت حاکم باید خودش را با پایینترین فرد جامعه تطبیق بدهد. یعنی کل روسای عالم اگر بخواهند دستور خدا را اجرا بکنند، یعنی این دستور ماموریت شخصی نیست، این متصید از اصول ماست، دین ماست.
شریعتی: باید این جوری باشد.
حجت الاسلام عاملی: بله. وقتی که رسید به کوفه دید دو تا کاخ درست کردند به رغم انف معاویه. معاویه کاخ اخضر داشت. دو تا کاخ درست کرده بودند کوفیها، کاخی که مثل قلعه میماند، داخلش امارت عجیب، فضای سبز. گفتند یاعلی کدام را میپسندی؟ گفت من نمیخواهم دیوار خانهام از دیوار بیچارهها بالاتر برود. این محل هلاکت است. تا حال دیده نشده است کسی کاخ ریاست جمهوری را اسمش را بگذارد محل هلاکت، محل تباهی. من آن جا نمیروم. رفت یک خانهای پیدا کرد که در آن از لیف خرما بود. ببینید چقدر دلها را میگیرد با خودش میبرد. «وَالجعَل اَفئِدَتَ مِنَ النّاس عِلَیهِم»، چقدر این جا خودش را نشان میدهد. ابراهیم دستش را گرفت بالا، گفت خدایا خانهی کعبه را درست کردم، خانهی سنگی با آن کار فرهنگی میشود کرد تنهایی؟ «وَ بَعثِي رَسُولاً» کنارش پیغمبر میخواهم، و از فرزندان من کسانی را قرار بده که دلبری بکنند، دل انسانها را بگیرند ببرند. امام صادق میگوید: «نَحنُ دَعوَةُ اِبراهیم».لباس تعویضی نداشت. گفتند لباس تعویضی بخر، گفت در شهر من پایینترین فرد جامعه لباس تعویضی ندارد. راوی میگوید من بچه بودم با پدرم رفتم خطبه امیرالمومنین، دیدم خطبه میخواند این گونه آن گونه میکند. گفتم پدر چرا این کار را میکند، گفت لباس تعویضی ندارد، دارد خشک میکند. ای خدا چه ظلمی شد به بشریت، ای خدا چه ظلمی شد به بشریت. ما چه بگوییم درباره این شخصیت. و یک وصفش را هم بگویم تمام بکنم که آن هم وصف مهمی است، آن هم اخلاص حضرت بود. در اخلاص حضرت تعبیر است که مسائل کلان مقدم شد. هر چقدر که به حضرت ظلم شد گفت میپذیرم اما اسلام سلام بماند. آن قدر در زمان خلفا، بعضی از خلفا به حضرت اجحاف شد، گفت میپذیرم تا آن مقدار که اسلام ضربه نبیند. و این از عجایب است مصیبتهای امیرالمومنین است. عزیزانی که پای تلویزیون نشستند میخواهید گریه کنید بر امیرالمومنین، بر فرق سرش گریه نکنید چون خودش گفت: «فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبَه». نجات پیدا کرد. خیلی تحمل کرد از اخلاصش. این عجیب است. ام سلمه میگوید از لای در نگاه میکردم، پیغمبر با زهرا صحبت کرد خوشحال بلند شد، با علی صحبت کرد، میگفت صبر میکنم، پیغمبر صحبت میکرد میگفت صبر میکنم. اما یک وقت دیدم علی بلند شد نشست، گفت صبر میکنم، صبر میکنم. پیغمبر هم که میخواهد روضه بخواند روضهی حیات را میخواند. فهمیدید که چه میگویم دیگر. اگر امروز میخواهید روضه خوانی کنید برای امیرالمومنین روضهاش، مصیبتاش یک چیز است، در برابر حضرت زهرا شرمنده بود، دستهایش بسته بود. حضرت آیت الله میانجی گفتم آقا، از این نقلها میگویند که قنفز با قلاف شمشیر زده است، بعضیها میگویند مقیره زده است، بعضیها میگویند فلان زده است. آن قدر گریه کرد، گفت فلانی زهرا را در برابر امیرالمومنین دسته جمعی… «لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظالِمین وَ سَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَیِّ مُنقَلبِ یَنقَلِبُون».
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکرم حاج آقای عاملی. بسیار سپاسگزارم. از فضایل حضرت که میگفتند حاج آقای عاملی تازه روشن میشود که «وَاللهِ تَهَمَّدَت اَرکانِ الهُدي» یعنی چه واقعاً، این همه فضایل. و آن نکتهای که شما ابتدای بحث اشاره کردید، روز ضربت امیرالمومنین روز ضربت به تمام فضیلتهاست، به تمام اصول است، به تمام مبانی است. انشاءالله که تک تک ما ماجور باشیم و انشاءالله حضرت نظر لطف و عنایت پدریشان را از ما دریغ نکنند. ما به عشق امیرالمومنین یک کاری را شروع کردیم در ایام عید بزرگ غدیر، طرح فرزندان غدیر، طرح بسیار بزرگ و معظمی است با برکات بسیار فراوان. کارها هر چقدر زحمتشان بیشتر باشد برکاتشان هم بیشتر و زیادتر است. خیلیها چشم به راه کمک و مساعدت ما و شما هستند و بدون همراهی و همدلی شما قطعا ادامهی این مسیر میسر نیست. طرح فرزندان غدیر کمک به درمان زوجهای نابارور است، پدران و مادرانی که سالهاست در انتظار فرزند هستند، با توجه به هزینههای بالای درمان ناباروری نیاز به مساعدت و کمک ما دارند. من خواهش میکنم از همهی دوستان و عزیزان، یا به سایت ما یا به کانال ما مراجعه بکنند، یا عدد 18 را به 20000303 ارسال بکنید. انشاءالله اطلاعات نحوهی مشارکت برای شما ارسال بشود و انشاءالله همراه بشوید که اتفاقات بسیار مفید و موثری رقم بخورد. صفحه 512 قرآن کریم را امروز با هم تلاوت میکنیم. آیات را هدیه بکنیم به روح بلند قرآن ناطق، امیرالمومنین. برمیگردیم، خیلی فرصت نداریم. در لحظات و دقایق پایانی برنامه همراه شما هستیم و در کنار شما.
شریعتی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». طاعات و عباداتتان قبول باشد انشاءالله. با سمت خدا همراه شما هستیم در این ایام ضیافت الله، انشاءالله که دست پر برگردیم از این مهمانی و انشاءالله بهترین پذیرایی را از ما بکنند. شبهای قدر در پیش است، انشاءالله بهترین مقدرات را به حق امیرالمومنین برای تک تک ما بنویسند. خیلی فرصت نداریم، وقت در اختیار حاج آقای عاملی است و نکتههای پایانی را بشنویم. دعا بکنند و انشاءالله خداحافظی بکنیم. توصیههایی برای شبهای قدر برای درک بیشتر این شبها بفرمایید فکر میکنم که خالی از لطف نباشد.
حجت الاسلام عاملی: انشاءالله عزیزان قدر شب قدر را بدانند، اعمالی که انجام میدهند شما حساب کنید که یک شب «خِیرٌ مِن الفِ شَهر» است، یعنی آن عملی که انجام میدهید آن عمل در الف شهر انجام بشود چه آثاری دارد. یعنی یک لحظههای بسیار استثنایی است و باید قدر دانست، خدای متعال این گونه که تاکید کرده است معلوم است که حساب خاصی برای استجابت دعا باز کرده است. انشاءالله عزیزان احیا داشته باشند. این آیه هم انتخاب کردیم از سوره فتح: «سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا» آنهایی که جنگ نرفتهاند پیغمبر بعداً آمدند عذرخواهی کردند، گفتند یارسول الله ما خطا کردیم، تو به خدا بگو ما را ببخشد. اینها چرا مستقیم نرفتند سراغ خدا؟ و چرا پیغمبر نفرمود سراغ من آمدید، خدا را گذاشتید سراغ من آمدید، شرک است. چرا نگفت؟ بهترین آیه برای توسل. اینها میگویند که بله، این جا سوال از زنده توحید است، سوال از مرده شرک است. من به یکی از اینها گفتم این را به من گفتی جای دیگر نگویی، آبرویت میرود. ما میگوییم «دانوش آبروی گدی» یعنی حرف بزن آبرویت برود. چون حیات آنها چه ربطی دارد به شرک توحید. دو تا مفهوم تباین هستند. «وَلَؤ اِذ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم» که میآیند آن جا هم یک تقدیری میگیرند، آن جا خدا میگوید اگر کسی گناه کند به پیغمبر مراجعه کند پیغمبر از من بخواهد میبخشم، آن جا هم گفته است یک چیزی در تقدیر است، «اِي فِي حَیاتِکَ»، میخواهی سر خدا عقل بگذاری، خدا نمیفهمد. آن وقت خدا اگر میخواست تقدیر را میآورد دیگر، تو از کجا از خودت درآوردی که «اِي فِي حَیاتِکَ». در قرآن تصرف میکنی تا حرف خودت را تحمیل کنی بر قرآن. در بعضی از استانهای ایران، استانهای تلفیقی، پشت ماشین مینویسند: «ضَلَّ مَن تَمَسَکَ بِغِیرِ الله». الان خدا به غیر خودش حواله داده است که در واقع حواله به خودش است. شما تاثیر استقلال را که قائل نیستید در پیغمبر و در ائمه. یک وقتی حضرت آیت الله سبحانی از فردی خواست مناظره ما را به علمای وهابیت درست کن، در تلویزیون به صورت زنده در دو موضوع، یکی شرک و توحید، یکی ایمان و کفر. آنها زیر بار نرفتند. معیار قرآن به اذن است. «اَکمَل بِإِذنِ، بِإِذنی، بِإِذنی». در قصهی حضرت عیسی که میگوید: «بِإِذنی»، یعنی اگر اعتقادت این باشد که به اذن خداست ایرادی ندارد. معیار من درآوردی که حیات و ممات این در قرآن نیست. آن وقت از طرف دیگر شما میگویید از مرده سوال بکنید شرک است، وقتی جنازه پیغمبر هنوز دفن نشده بود 2 نفر آمدند گفتند: «اُذکُرنا عِندَ رَبِّکَ یا رَسُولِ الله». کنزالعمال را نگاه کنید، کتابهای دیگر پر است. یکی ابوبکر بود یکی امیرالمومنین. کفن را کنار زدند، گفتند: «اُذکُرنا عِندَ رَبِّکَ یا رَسُولِ الله» ما را پیش خدا یاد کن. این توسل به مرده است دیگر. در جنگ لشکر اسلام همه میگفتند یامحمد، یامحمد، شعارشان بود یامحمد. آقا رسول الله هم از دنیا رفته بود. پس همه مشرک شدند. «ما لَکُم کَیفَ تَحکُمُون». انشاءالله که ما قرآن را برای خودمان امام قرار بدهیم نه ماموم که حرف خودمان را به قرآن تحمیل بکنیم. خدا به عزت و جلالت قسم میدهم مقدرات همهی ما را در شب قدر خیر بفرما، عالیترین تقدیراتی را که برای هر کس، هر پیغمبری، هر امامی، هر ولیای، هر وصیای، نوشتی در شب قدر برای همهی ما، برای کشور ما و برای رهبر بسیار معظم ما مرحمت بفرما. والسلام علیکم و رحمه الله.
شریعتی: و علیکم السلام. خیلی از شما ممنون و متشکرم. مباحث حضرت حاج آقای میرباقری در ذیل تفسیر سوره مبارکه فتح، روزهای جمعه حوالی ساعت 6 صبح از شبکه 3 پخش میشود. دوستداران مباحث ایشان میتوانند این مباحث را هم ببینند و بشنوند و بهرهمند بشوند. برای ما دعا بکنید، مخصوصاً در این شبها و وقت مبارک و نورانی سحر، لحظهی ناب افطار. انشاءالله که در پناه خداوند بزرگ و مهربان باشید.
بِعَلیٍّ، بِعَلیٍّ، بِعَلیٍّ، بِعَلیٍّ
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
تا سلامی دوباره و دیداری دوباره.
فایل تصویری برنامه
فایل صوتی برنامه