شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. حجت الاسلام عاملی: سلام علیکم و رحمه الله. شخصا اعتقاد دارم که این مکان محل استجابت دعا است چون مرکز نشر معارف دین است و بسیاری از انسانها با استماع این مطالب چه قدر نورانیت پیدا کردند و الحمدلله یک جریان تربیتی راه انداخته است. بزرگانی که به اینجا میآیند نفس های مبارکی دارند و مطالب نفیسی دارد و در جهت خدمت به فرهنگ کشور و مدنیت کشور و رفتارهای اجتماعی و اعتقادات دینی و احساسهای مبارکی که ما با آنها تحریک میشویم این مجموعه در خلق آن احساسها بسیار بسیار موفق است.
یعنی از بعضی از عزیزان که حیرتآور است تأثیری که این مجموعه داشته است و با تمام وجود خود معتقد هستم که دعا اینجا مستجاب است. منبر در زمان رسول خدا یک حرمت خاصی داشته است و همه حرمت داشتند و حتی مجرم را میآوردند که کنار منبر قسم بخورد چون از حرمت منبر میترسیدند لذا ما اینجا دعا کنیم حتما مستجاب است و خدا را به اسم اعظم خود قسم میدهیم و به اسما الحسنی و به رحمانیت و رحیمیت عزیزانی که گرفتاری دارند رفع گرفتاری بفرمایند و مخصوصا برای کشور ما عنایت خاصی داشته باشد و مشکلات برطرف شود و قلبها عطوف باشد و نسبت به همدیگر، دشمنان ما نسبت به کشور ما مأیوس باشند و در این دریای عالم پرتلاطم و در دنیایی که منطق الحق لمن الغلب متأسفانه حاکم شده است و دنیایی که با الکیل بالمکیال اداره میشود و نظامی که نظام ارباب رعیتی درست کردند، کرامت انسانها شکسته شده است و حرمتی برای انسانها و خون انسانها نیست در این دنیای پر تلاطم خدا را قسم میدهیم به آن قسمی که اگر در این حالت به آن قسم بدهیم دعا برنمیگردد، کشور ما را از تمام بلاها مصون و محفوظ بکند و ملت ما را سرفراز کند دولتمردان را برای کارهای بزرگ و خدمتهای بزرگ موفق کند و مخصوصاً مقام معظم رهبری طول عمر پر برکت، شوکت و عمر با عزت و تأثیر نفس مرحمت بفرماید.
بسم الله الرحمن الرحیم. حضرت امام حسن عسکری تأکید بسیار خاصی بر نماز شب دارند به مناسبت ولادتی که چند هفته پیش داشتند بحث را شروع کردیم. یکی از عبادات دین اسلام، نماز شب است و تأثیر روحی در پرورش قدرت روحی و کف النفس نقش بسیار گستردهای دارد و علاوه بر اینها ثوابی که دارد خدای متعال گفته است که «من قره الاعین» بعد از این آیه کسی نماز شب نخواند به نظر من، من غیر علت اگر نباشد برای نماز شب استخفاف کرده است یعنی چیزی را که خدا در قرآن ذکر کرده است و بارها به تحجد بالاسحار را ذکر کرده است و بعد پیامبر ما نماز شب را واجب کرده است و بعد برای اهل نماز شب این مدال را داده است، این مدالی که نظیر ندارد معلوم میشود که برکات آن فوق العاده است و شایسته است که در این باب زیاد صحبت شود و میتواند در این مسیر مشکلات اجتماعی ما را حل کند. وقتی خدا به پیامبر مأموریت سنگینی را ارائه کند قبل از آن نماز شب را تشریح میکند بعد میگوید «انا سنقلی علیک قولا ثقیلا» ما هم در جامعه بارهای زیادی داریم مسئولیتهای دارم و تعهدها داریم و ما «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته» برای اینکه در این عرصهها موفق شویم هر کسی در جایگاه خود احتیاج به یک قدرت روحی دارد. آن قدرت روحی در دل شب است. «ان ناشئه اللیل هی اشد و اقوم قیلا» چه آیه خوبی است و چه غوغایی کرده است یعنی بخشی از شب در تأثیر کمالات حساب دیگری دارد. خیلی خیلی با قلب موافق هست یعنی حرفی که از دل برمیآید دیگر حرف عادی نیست. سفره پهن است. خدا حضرت آیت الله مشکینی را رحمت کند که به این آیه که میرسید این آیه را به عنوان تفسیر این طوری میخواند «ان نفس ناشئه فی اللیل» نفسی که در دل شب است با بقیه فرق دارد. رفتار اجتماعی فردی که موفق به خواندن نماز شب است را نگاه کنید قطعا با بقیه فرق دارد و تلالو دارد. از بیمارستان زنگ میزنند به یک جوانی که پدر در حال احتضار دارد که بالای سر او باشد که فورا خود را بالای سر او میرساند و میبیند که پدر دارد حرفهایی که در حالت احتضار به صورت غیر منطقی به زبان میآید آن حالت را دارد ولی میفهمد چه کسی بالای سر او آمده است و دست خود را در دست پدر میگذارد و پدر خیلی خوشحال میشود از اینکه در آخرین لحظه دست او در دست جوان خود است و به راحتی دوران احتضار را تمام میکند و از دنیا میرود. وقتی از دنیا میرود این جوان به پرستار میگوید این کی هست؟ میگویند که پدر تو است. میگوید که این پدر من نیست. شما که زنگ زدید من فهمیدم شما اشتباه کردید ولی فورا خود را به این جا رساندم که تا نقش پسر را ایفا کنم. این پدر ناکام نباشد. این را ساده نگاه نکنید. این از یک احساسی سرچشمه گرفته است، من این را فوران احساس میگویم و این را آتش فشان احساس میکنم و احساسی که بشریت با اینها باید تعریف شود. یعنی از اینکه انسان است صادر میشود. وقتی که اهل نماز شب است و با حضرت احدیت لاشد اتصال الی الله من شعاع شمسها. شعاع آفتاب به آفتاب چه قدر متصل است روح مؤمن در اثر این عبادات که رفته رفته جان او را خالص میکند و خلوص پیدا میشود اشد اتصال میشود و وقتی به آن منبع متصل شد خب معلوم است که چه قدرتی پیدا میکند. عبادت ضمیر انسان را لطیف میکند. انسان هر چه قدر در عبادت جلو برود لطیفترین انسانها میشود و لذا شب در تحصیل کمالات حسابی دیگر دارد (آیت الله اشتهاردی این را میگفت). خدا چند چیز را لی گفته است. الصوم لی، یکی هم شب را گفته است که اللیل لی، شب برای من است یعنی یک عنایت ویژهای در شب گذاشتند. امام سجاد وقتی شب تمام میشد میگفت که خدایا شب تمام شد ولی من سیر نشدم. این چه سفرهای است که دیده بود که میگوید یا نعیم و جنتی و یا دنیای و آخرتی بهشت من هم تویی یعنی بهشت را آنجا درک کرده بود. یعنی عارف به جایی میرسد که میخواهد بیان کند نمیتواند. امام این جوری گفته است. حافظ میگوید که من که امروزم بهشت نقد حاصل میشود/ وعده فردای زاهد چرا باور کنم. این لذتها را در قالب الفاظ بریزیم الفاظ عاجز هستند. خواجه عبدالله انصاری آمده است یک مناظره بین شب و روز درست کرده است که شب میگوید که من افضل هستم و روز هم میگوید که من افضل هستم و روز میگوید که ایام الله داریم و من را به روز اضافه کرده است و ایام الله گفته است. مثلا لیل الله که نگفته است. شب میگوید که قرآن شب نازل شده است. «انا انزلناه فی الیله القدر» شب مبارک است «فی لیله المبارکه» پیامبر شب به معراج رفته است «فی الیله اسری بعبده من الیل مسجد الاحرام» و این مدام شب غالب بر روز میشود. یعنی قدسیتی که شب دارد در روز نیست. لیله القدر هم که گفته است. هر چند که روز است و قدر هم همان ثواب را دارد ولی خدا در مقام بیان لیل را آورده است و گفته است که لیله القدر. جناب آقای انصاری شیرازی آن قدر نفس مبارکی داشت و آن قدر خضوع داشت و آن قدر ساخته و پرداخته بود که انسان میگفت که فقط من بنیشینم به او نگاه کنم. انسان هر چه میتواند عروج کند این است که در قرآن می گوید که اکثرهم یعنی این گونه انسانها، انسانهای وارسته و بزرگان و این قدر برای خدا مهم هستند که اکثریت این جوری باشند که ارزش دارد که این کائنات خلق شود. همین یک دانه میارزد یعنی وقت ارزش دارد این کائنات درست شود ایشان خیلی حرف خوبی گفت که آب حیات در تاریکی شب است/ مرو به خواب که فیض غافلهای است که از کمینگه شبهای تار میگذرد. شب شروع میشود به وقت شب که همه مست خواب خوش باشند/ من و خیال تو و گریههای خون آلود. دیگر وقتی میخواهد حرفهای خود را بزند چه تعبیری پیدا میکند. حالاتی که در شب دیدند زبان به اینها داده است و آن زبان را شب پیدا کردم که به خواب بگو که امشب میا به خانه ما. جزیرهای که مکان تو بود آب گرفت. خادم میرزای جواد ملکی تبریزی میگوید که وقتی بلند میشد برای نماز شب، در بستر خود گریه میکرد. کسی که گریه میکند بگوید زندگی یعنی گریه. این گریه از این گریهها نیست. این گریه مستانه است و مست شده است. میبیند و گریه میکند. آن وقت به حیاط که میرسید به آسمان نگاه میکرد که « انَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ (190)» «الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ» پیغمبر ما این کار را میکرد و آنجا هم گریه میکرد و به سر آب میرسید. سر آب هم گریه میکرد. چرا هر دم زنی آتش به جانم/ مگر من کوره آهنگرانم. ببین چه قدر سوخته است. بعد به مصلی خود میرسید که آنجا دیگر نمیشد. یک حالت دیگر داشت. من یک خاطرهای از نماز شب دارم که قم که رفتم مدرسه مؤمنیه را انتخاب کردم و این قدر جوان ریخته بود که طلبه شود. اول انقلاب بود و دیگر هیچ مدرسهای جا نبود و اصلا هم نمیپذیرفتند. هر کجا هم میرفتیم میگفتند که امکان ندارد. اول رفتیم یک جایی را اجاره کردیم یک اتاقی را که با دوستان خودم که از فضلای بسیار خوب هستند و بعد یکی از مدرسین حوزه را که به شهر ما به منبر میآمد ملاقات کردم که اینجا چه کار میکنی؟ گفتم مدرسه مؤمنیه چون کنار حسینیه آقای بهاءالدینی بود، کوچه سفیداب. من سالهای متمادی آنجا زندگی کردم. رفتیم آنجا و آن زمان صدام یک عده را از عراق بیرون ریخته بود. همه را با ماشین به لب مرز میآوردند و میریختند و سر ایرانیها داد میزدند و اهانت میکردند. بعضی از آنها پیرمرد بودند و بعضی از این پیرمردها در مدرسه ما بودند. حدود یک ساعت و دو ساعت به اذان مانده بود که این پیرمردها برای نماز شب بلند میشدند. یکی از اینها در هر دو دقیقه یا سه دقیقه یک آهی میکشید. الان هم در حسرت هستم که من آن آه را نداشتم. چنان هیبتی این آه در نماز شب ایشان داشت. احساس میکنم که تمام نویسندگان را اگر جمع میکردن که این آه را به قلم بیاورند امکان نداشت. چه خلوتی داشتند این دو بزرگوار که یکی سید بود و یکی شیخ بود. از عرفا هم هر کسی به جایی رسیده است صددرصد سهم اصلی خود را از شب گرفته است. علامه طباطبایی میگوید که من نجف که میرفتم آقای قاضی به من گفت که خیر دنیا میخواهی نماز شب و آخرت میخواهی نماز شب، به من نماز شب را تأکید کرد. جناب حافظ هم که تماما حرف او این است که هر چه پیدا کردم همه اینها از یمن نماز شب و ورد سحری بود. عارف وقتی میخوابد اگر عارف که ساخته و پرداخته است و سوخته است و بیقرار است و او که میخوابد با آرزو میخوابد. یعنی حتی او در خواب هم یک مقصدی دارد که جناب حافظ هم این را گفته است که دیده بخت به افسانه او شد در خواب. چشم من میخوابد ولی قلب من بیدار است. کو نسیمی ز عبادت که کند بیدارم. اینجا جناب آیت الله ملکی تبریزی میگوید که من میخوابم اما با این نیت که در خواب محبوب خود را ببینم و میگوید که گاهی به خواب اصلا احتیاج ندارم. برای رؤیت جمال معصومین میخوابم. میگوید کسی به من طعنه زد و گفت که مگر در خواب ببینی. گفتم که به همین قدر هم راضی هستم خیلی آدم بزرگی بوده است. وقتی از او میپرسند که عاشق چه قدر آدمی است؟ میگوید که انسان بزرگی است و انسان خوبی است، وقتی به مرحوم شیخ مؤسس حوزه میگویند، میگوید که خودش این را گفت؟ این جور ساخته و پرداخته بوده است آیت الله جواد ملکی تبریزی. ما این را بدانیم که کنار سفره اهل شب نشستیم و ما روزی آنها را میخوریم. یک ناله آنها از یک خروش یا رب شب زندهدارها حاجتروا شدند هزاران هزارها. یعنی خداوند متعال گاهی بلا را دفع میکند به خاطر یک نالهای که در دل شب بوده است. در روایت است که اگر در بین قوم کسی شبی از خوف خدا گریه کند خداوند به کل آن جماعت و به آن قوم رحم میکند. ما یک آقایی را داشتیم که حدود صد و پانزده سال عمر کرده بود و از علما بود که آن قدر عمر کرده بود که میگفتیم که حاج آقا خدا طول عمر بده، میگفت پسرم دیگر چه قدر. آقای بهجت همیشه میپرسید که فلانی چه کار میکند؟ میگفت که شما پای سفره او نشستید و به خاطر او به شهر شما عنایت میشود. یعنی این قدر نفس او نفس مبارکی بود. در روایت است که اگر یک قومی شبی از خوف خدا گریه کند این قدر خدا به آن اشک چشم مشتری است، اشکی که از خوف خدا باشد. آنچه که بر مائده فیض بر این نه طبق ا ست رزق جمعی است که در پرده شب بیدارند. یعنی شب در دفع بلا هم … خدا بلا را دفع میکند به خاطر آن کسی که نماز میخواند و از آن کسی که نماز نمیخواند. بلا را به خاطر کسی که زکات داده است دفع میکند از کسی که زکات نداده است. تمام حسنات این طوری است و اعمال صالح دافع بلا است. امام زمان لقب او ابا صالح است و لذا دافع بلا است و فرمود «بی یدفع الله بلاء اهلی و شیعتی» این یک اصلی است که اگر بخواهیم به این وارد شویم طولانی است.
اولین اثر نماز شب احراز قدرت روحی است. یعنی انسان چابک میشود هم در امر آخرت و هم در امر دنیا اقتدار پیدا میکند. همین طور که امیرالمؤمنین فرمود که من قلعه خیبر را برداشتم که این قدرت را از نور خدا گرفته بودم. به قوه جسدیه و حرکه قضائیه نبود. در کشورهای غربی یک جایی تحقیقاتی شروع کردند برای بررسی اراده حضرت امام که حضرت امام این اراده را از کجا پیدا کرده است. خیلی روی آن کار کردند و آخر آن به این نتیجه رسیدند که باید از نگاه مادی نگاه کنند. میگویند که حضرت امام این اراده را از کجا پیدا کرده است خیلی روی آن کار کردند و گفتند که حضرت امام آن قدرت را داشت و آن اراده را داشت و ترس در وجود او نبود ولله من آن روز نترسیدم و آن روز که آنها من را میبردند آنها میترسیدند و تا آخر هم هر چه قدر خواستند که امام را مرعوب کند، امام مرعوب نشد. تحقیق کردند و آخر به این نتیجه رسیدند که نماز شب این کار را کرده است چرا؟ نگاه مادی را ببینید چون هر کسی که میخواهد نماز شب بخواند باید وقت را تنظیم کند. تنظیم وقت، اراده را تقویت میکند ولی این طور نیست. اصل نماز، روح نماز و همه چیز نماز این جمله است. «حتی تقیم روحی بین الضیاء عرشک. همه چیز نماز این جمله است «حتی تقیم روحی بین ضیاء عرشک» این یک دعایی است که این قدر نفیس است خدایا من دارم تو را ذکر میکنم ولی من را از این منزل به منزل بالاتر ببر که من تو را یاد میکنم و تو من را ذکر کنم. تمام حجابها را برداری و بین من و بین خودت تو ظلمتی قرار نگیرد تا به نقطهای برسم که روح من بایستد و روح من را قرار بدهی بین ضیاء و عرشک. در برابر نور عرش خود. این قدر روزی در زندگی میآورد و طبیعی است که به این نقطه برسید راه افتادید. آقای میانجی میگفت که استاد لازم نیست و هدایت پیدا کنید خودش میگوید که زادهم الهدی. آنها که عمل صالح انجام میدهند «هی الذی احسن الحسنی و زیاده و سنزید المحسنین» عالم عالم زیاده است و تو تکانی بخور و عالم زیادت دارد. امام حسن عسکری فرمود که بخواهی به طرف خدا حرکت کند این مرکب شب است و قیام به شب و تحجد به شب و ناله به شب و دعای به شب و اسرار خود را به خالق اسرار عرضه بدهی. من گاهی اوقات میگویم که خدایا من حرف دل خود را میریزیم بیرون و تو هم حرف خود را بیرون بریز. اصل راحتی آنجا است و شأن انسان خیلی بالاتر از این است که از هندوانه و خربزه و چلوکباب بگوید که روح و راحت من آنجا است. آقا رسول الله که میگوید من که به معراج رفتم خدا دو گونه با من حرف زد کلمنی یک مکالمه بود و یک نجوا بود. در قرآن هم میگوید که «و قربناه نجیا» اول باید تقرب بیاید و بعد نجوا، نجوا حرف درگوشی است. خانه میخواهم این نجوا نیست، ازدواج میخواهم این نجوا نیست. آقا رسول الله یک وصف بسیار مهمی دارد که آن وصف این بود که نمیگفت که من پیغمبر خاتم هستم و نمیگفت که اشرف اولاد آدم هستم و نمیگفت که از من بالاتر چیزی نیست و هر فرصتی را پیدا میکرد که یک کسی یک جملهای بگوید که اثر روحی پیدا شود این کار را میکرد. به یکی از اصحاب میگفت که برای من قرآن بخوان، در حالی که قرآن به قلب او نازل شده بود. به بلال هم میگفت که اذان بگو. حضرت جبرئیل هم میآمد میگفت که به من موعظه کن. این خیلی مهم است. امیرالمؤمنین هم به صعصعه بن صوهان میگفت که من را موعظه کن. یعنی ما احتیاج به شنیدن داریم. دست بچه خود را بگیر و به نماز جمعه بیاور و به جلسه قرآن بیاور و به مجالس تربیتی بیاور و بگذارید که او بشنود. جبرئیل که محضر حضرت آمد حضرت فرمود که یا جبرئیل من را موعظه کن. گفت یا محمد هر چه قدر میخواهی زندگی کن، آخر این است که از اینجا باید بروی و باید بپذیری که از اینجا رفتنی هستی. یعنی راه بن بست است و قلمرو حرص بن بست است و هر چه قدر تلاش کنی آخر آن به بن بست میرسی و اعضا و جوارح تو از کار میافتد. یک وقتی چلوکباب چند پرس میخورد الان چشم خود را به سرم دوخته است که دارد قطره قطره میآید. آخر این است. قلمرو حرص بن بست است و گفتند که نرو و به بن بست میرسی و کارهای خود را برای ابدیت آماده کن. گفت «فانک میت و احبب ما شئت» هر چه دوست داشته باشی دوست داشته باش اما یک روز او به تو دهن کجی میکند. یک خانهای درست کرده است که هیچ کسی را نمیگذارد که وارد خانه شود این طراحی استثنایی است و این باید اختصاصی خود من باشد اما الان دهن کجی میکند، اینها حرفهای بسیار عمیق هست. «و اعمل ما شئت فانک ملاقی» هر کاری میخواهی بکن و هر چه از تو جدا شود عمل تو از تو جدا نمیشود. پس پیامبر گفت که بحر این طریق/ باوفاتر از عمل نبود رفیق. از عمل جدا شوی امکان ندارد چون عمل ناپایدار است ولی حقیقت متصرم به نام ملکه درست کرده است، ماهیت ملکه این است. ماهیت صورت انسانی نیست و این میریزد از بین میرود و صورتی در زیر دارد آن چه در بالاستی. این صورت زیر را یک روزی میبیند این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست تسلیم وی کنم. الان آینه را نگاه میکنم که عجب خشکل هستم، مواد صورت برزخی چه هست؟ رشوهای که خوردی. آن خیانتی که کردی. عمل ما است. یک وقتی بیعفتی کردی و یک وقتی فرزندان مردم را اغوا کردی که خدا میگوید که مضل شدی و موجب اضلال شدی. هم خدا گفته است و هم امام حسین گفته است که در بساط من برای مضل جایی نیست. یک کاری کنیم. شرافت مؤمن در نمازی است که شب میخواند. میخواهید در چشم خدا شریف شوید. کریم هر شی احسن آن شی در آن باب است. شرافت انسان که میخواهی قیمتگذاری کنی بالاترین عنصر قیمت شرافت است و شرافت این است که شب در برابر خدا مثل جمره النار بلرزی. دیگر زبان، زبان عربی نیست. زبان، زبان درد است. عزت مؤمن در این است که فقط امید به خدا داشته باشد و یأس از فی ما اید الناس داشته باشد ولی برای هیچ کسی حساب باز نکن که فلانی میتواند ریاست من را درست کند. فلانی میتواند برای من مدیریت درست کند و فلانی اگر نباشد من از بین میروم و اگر اینها باشد که چاپلوسی است و اینها همه تملق میآورد و اینها رفتارهای اجتماعی را مختل میکند برای هیچ کسی حسابی باز نکن. بگو همه چیز دست خدا است. این عزت برای انسان میآورد و شأن او شکسته نمیشود و با چشم حقارت هیچ کسی به او نگاه نمیکند. یک روایتی هم در این باب بخوانم. از امام صادق است که بین ارض و بین خدای متعال حجابی اظلم، حجابی اوحش از نفس و هوی و هوس است که بگوید که دل من میخواهد و خوشم میآید و لذتهای مادی و آن طرف میرود و اگر دلخوشی به لذتهای حرام داشته باشد دیگر خدا لذت آخرت را به او نمیدهد. از من چه میخواهی؟ پاکترین فرصت را خدا به تو داده بود ولی تو لذت نفسانی خود را بردی، دیگر از من چه میخواهی؟ الان میخواهی سلوک کنی و طرف خدا بروی و در بساط انس او حاضر شوی و میخواهی به آن نقطه برسی برای ریشهکن کردن این نفسی که انسان را وادار میکند به خدا شکایت میکند که من را به مسلکهای هلاکت میبرد و پیش تو بیآبروترین هلاک شونده هستم. میخواهی این را از بین ببری برای قطع آن هیچ چیزی مثل بیداری شب و مثل روزه روز نیست. معنی آن این است که شب زندهداری و روز روزه گرفتن از جسم برداشتن روی روح گذاشتن است. علمای اخلاق میگویند چند نکته در اخلاق از معصومین هست که در اخلاق شاهکار کرده است، بعضی از علما هم نکاتی گفتند که در اخلاق شاهکار کرده است. «ان العمل نفس الاجزا» از نراقی بزرگ که عمل یک چیزی باشد و جزا یک چیزی باشد این طور نیست. خود عمل جزا است. چند جمله امیرالمؤمنین در فن اخلاق گفته است که غوغا کرده است که اول میگوید که نماز شب بخوانید و روزه بگیرید و بعد میگوید که «خذوا من اجسادکم و جودوا بها علی انفسکم و لا تتله بها الانهار» از اجساد خود بردارید و روی روح خود بگذارید. روح اقتدار نداشته باشد فوری اسیر رشوه می شود. روح اقتدار نداشته باشد اسیر شهوت میشود. روح اقتدار نداشته باشد به ملت خود خیانت میکند. روح اقتدار نداشته باشد نمیتواند از جوی بپرد. این را آیت الله گلپایگانی از آیت الله اشتهاردی نقل میکرد که این را از آیت الله ملکی تبریزی گفته است که در درس اخلاق این طوری میگفتند که الاغ را سوار شوی و ببینی که از جوی نمیتواند بپرد، بگویی بخور و بپر. بخور و بپر نمیشود. این الاغ نفس قبلا باید بخورد تا بتواند بپرد. یعنی استعداد داشته باشد و تهذیب نفس داشته باشد و انسان ساخته و پرداخته باشد و قدرت روحی را قبلا باید پیدا کند و الا دنیا یک چشمکی زد خیلیها رفتند. خیلی ها با توجیه رفتند. در جبهه بود که بچهها میگفتند که خدا انسان را خلق کرد و انسان هم توجیه را خلق کرد و با این توجیهات خیلیها جهنمی شدند. «من اجسادکم و جودوا بها علی انفسکم» این یک جمله است که در درس اخلاق محشر کرده است و دومی هم این است که از نهج البلاغه است که هر چیزی که پستی است و ننگ است نزدیک آن نشو، مثل شراب و مثل رشوه و مثل خیانت و مثل بیعفتی و هیچ وقت عوض پیدا نکردی با این کارها. یک چیزی از خود را بیرون پرت کردی و عوض آن را تا ابد نمیتوانی پیدا کنی. یعنی این پستی را که مرتکب شدی رفتی و به ناموس مردم تعرض کردی دیگر جبران نمیشود. دروغ که گفتی دیگر دروغگو از خاری نفس او بوده است و آن دورغی که آورد دیگر عوض آن را پیدا نمیکند. اینکه فوروارد کردی و اینکه در یک کانال دویست هزار نفری تهمت خود را نوشتی و این که آبروی نظام اسلامی را با حرف بیاساس ریختی تا روز قیامت از روح خود و از جان خود یک چیزی برداشتی که تا روز قیامت نمیتوانی آن را جبران کنی. حضرت امام میفرمودند که کسی که توبه از گناه کند مثل این است که گناه نکرده است، بعد مثال میزند که (آقای اشتهاردی این را میگفت) که پیراهنی که هنوز شسته نشده است و هنوز پوشیده نشده است پیراهنی که استفاه کردید و کثیف شد و شسته شد و الان پاک است اما این کجا و آن کجا و آن لطافت اولیه و اقتضا و فطرت اولیه و آن مرکبی که شما را بتواند بالا بکشد. از خدای متعال بخواهیم که ما را به خود ما واگذار نکند و به خاطر این حرفها ما را مؤاخذه نکند. صفحه140 قرآن کریم
حجت الاسلام عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم. سوره انعام صفحه 140 کل صفحه خدای متعال در این صفحه به تصویر جمال وارد شده است. جمال خود را تصویر میکند و قدرت خود را تصویر میکند و تدبیر خود را تصویر میکند و از اینکه با جامعیت کامل همه چیز انسان را آماده کرده است. شب را تدارک دیده است و روز را تدارک دیده است و اینکه حساب و کتابی باشد و شب و روز و آفتاب را تدارک دیده است و قمر را تدارک دیده است و همه اینها اگر اختلال پیدا کند زندگی در این عالم ممکن نیست. آن وقت شاهکارهایی که در خلقت کرده است دانه دانه میشمارد. خدای متعال دو تا تصویر در قرآن دارد یکی تصویر جمال ابدیت است و یکی هم تصویر جمال حضرت حق است که امیرالمؤمنین هم در نهج البلاغه فرموده است که «فتجلی سبحان الله لخلقی فی کتاب من غیر ان اکون» یعنی هر کسی میخواهد خدا را نگاه کند قاب تصویر قرآن خدا است و یکی هم ابدیت را چنان تصویر کرده است که از آن تصویرهای بسیار حیرت آور است که اگر کسی در کنه آن دقت کند بسیار بسیار صیانت میآورد و دست از پا خطا نمیکند و این دو را اگر کسی محرم باشد و این دو تا جمال را بگیرد انسان را برمیدارد میبرد. این را من از سر تحقیق عرض میکنم. اگر واقف به جمال حق شود همین طوری از اول چشم خود را باز کرده است و دیده است و آفتاب را دیده است و ماه را دیده است و ذرات عالم را دیده است و باغ را دیده است و راق را دیده است اما هر ذره یک محشری از اعجاز خدا است. دردا که این معما شرح و بیان ندارد به تعبیر حافظ. یکی هم که ابدیت است که اگر آن هم محرمیت پیدا کند تمام اوقات او مستغرق میشود. در روایت هست که «ان المؤمن لمشغول» این جوری میشود. مجال برای کارهای جزئی بیهوده ندارد. علامه طباطبایی را میگفتند که هیچ وقت صحبت نمیکند تا کسی سؤال کند. همیشه مستغرق بود. مشغول به سیر بود. همه در عظمت حضرت حق غرق است و وقتی این دو تا درست شود بالاتر از آن این است که در عالم خیال چه کسی آمد و چه کسی رفت، این قدر که درگیر است و این راه را رفتنی است. یعنی مرحوم نراقی میگوید که انسان شعله من شعلات جلال رب. وقتی این من را شعله کرده است پس حتما برای ادفاع نائره هم فکر آن را کرده است. آتش به من بزند. همه عالم از عشق خدا آتش گرفته است (حافظ میگوید) در ازل پرتو حسن تو در تجلی دم زد/ عشق پیدا شد و به همه عالم زد. یعنی همه عالم الان آتش گرفته است. بسیار حساب شده است و انسان است که چموشی میکند و جاهل میماند و نامحرم است. خدای متعال در این صفحه این قدر عالی صحبت کرده است و از قدرت لایتناهی خود و از شاهکار خلقت خود که مگر نمیبینید که یک میوه را آب یکی و درخت یکی اما میبینید که متشابه و غیر متشابه. من یک وقتی فقط از خاک که دانیترین موجود این عالم است حدود پانزده مهندسی برای شما از خاک در بیاورم یک ـ مهندسی رنگ که رنگ این هندوانه از کجا پیدا شد و رنگ این کیوی از کجا پیدا شد و رنگ این انار و رنگ این پرتقال از کجا پیدا شده است. سه ـ مهندسی طرح. چهار ـ مهندسی بو. این بو و این رنگ از کجا پیدا شد و این عظمت را چون کافر واقف نیست و سهل گرفته است و مشرک شده است خدا میگوید «ان شرک لظلم عظیما» قیامت هم کور میآورد. میگوید چرا کور آوردی؟ میگوید که آن آیات را آنجا ندیدی اینجا هم نمیبینی.
یک دعایی خوبی است که من یاد بدهم که با خدا صحبت میکنیم، می گوییم که خدایا (یک کسی پیش مدیریت برود که تو این کار کردی) در محشر با من آخر و آخر نکن و من را با فضل خود مقایسه نکن. خیلی عالی است. الهی اوسع فضلا و اعظم حلما من ان تقایسنی بالفعلی و خطیئتی و العفو و العفو سیدی سیدی چه قدر عالی است؟ میگوید سطح تو خیلی بالاتر است و حلم تو خیلی بالاتر از این است. ما ترکها یک اصطلاحی داریم که فارسها ندارند که میگوییم که باش گوشماخ. یعنی تا بچه یک تکانی میخورد میگوید این را دست نزن. همیشه به او گیر میدهی و این باش گوشماخ است. خدایا سر تو قاطی زندگی من بکنی، نباشد و از من بگذر. الهی اوسع فضلا و اعظم حلما، تو این کار را کردی و خطئیتی اگر این کار را کردی العفو، سیدی سیدی سیدی که تو آقا هستی. آقا که این طوری نمیکند.
فایل تصویری
فایل صوتی