تغییر سایز-+=

سمت خدا | محبت و رحمت الهی(6)

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. خانم‌ها، آقایان سلام. ان‌شاءالله هر جا که هستید خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. عاملی: خدا را شاکرم از اینکه توفیق عرض ادب به ساحت منیع ملت بزرگ‌مان فراهم شده و شاکرم از اینکه توفیق بیان آیات، روایات، سیره حضرات معصومین برای ما مقدر شده و از خدای متعال می‌خواهم که همه این فعالیت‌ها را و فعالیت‌های بسیار شایسته برنامه سمت خدا، شبکه سه، عزیزان صدا و سیما را جزء حسنات جاریه قرار بدهد و ما را برای ادای دین به ملت بزرگمان موفق بکند. با عنایات خاصه از عزیزانم در هر کجا هستند خدای متعال پذیرایی بکند، توفیق طاعت، خلوت، انس با خودش را به همه ما مرحمت بفرماید. شریعتی‌: ان‌شاءالله. خوشحالیم که این هفته‌ها داریم راجع به بحث محبت صحبت می‌کنیم. با تمام فروعش و نکات و لطایفی که حاج آقای عاملی دارند اشاره می‌کنند، دعوت می‌کنم که امروز هم تا پایان با ما همراه باشید و صحبت‌های نقض و لطیف حاج آقای عاملی را بشنوید. در خدمتیم و سر و پا گوش.

عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم. بحث ما در این بود که عنایت خداوندی به انسان، نگاه خدای متعال بر انسان، بر اساس حب است، محبت است. یحبهم و یحبونه. و رابطه انسان با خدا بر اساس عشق الهی و عشق انسان به خدا تنظیم شده است. بهترین تعریف در این رابطه همین آیه است. یحبهم و یحبونه. وقتی که در عشق آسمانی به تعبیر عطار عاشق در عشق خودش صادق باشد، معشوق کنارش به عنوان عاشق حاضر می‌شود. یعنی آن تلاش‌هایی را که عاشق می‌کند برای رسیدن به معشوق، این بار معشوق آن تلاش‌ها و کارها را، اقدامات را انجام می‌دهد و ما اینها را مفصل شمردیم و از همه اینها معلوم شد که نگاه خدای متعال به انسان نگاه ویژه است. نگاه محبت است، عنایت است، پذیرایی است. دعوت به ضیافت است. اساس خلقت است و ضیافت است. بحث ما به اینجا رسید که در عشق مادی عاشق از معشوق گلایه می‌کند اما عجیب این است که در عشق آسمانی قضیه عکس می‌شود و ما وارد شدیم گلایه‌های خدای متعال را از آیات قرآن مفصل شمردیم. کجاها چطوری گلایه کرده است و وارد شدیم به روایات مخصوصاً احادیث قدسی پر است از گلایه‌های خدا و این خودش واقعاً محل تأمل هست. خدایی که بر همه چیز قادر است، ذات لایتناهی است، بیاید در برابر ذره گلایه کند بگوید که انتظارم از تو این نبود. بگوید یا حسرتاً علی العباد. اینها همه نشان می‌دهد که حقیقت انسان در نگاه خدا یک چیز دیگر است که انقدر برای انسان حساب باز کرده است. این گلایه‌ها را ما مفصل شمرده‌ایم. حالا بحث ما این هست که این گلایه‌ها مال این دنیا است. این نقشه که عوض شود دیگر صحبت از این گلایه‌ها نیست. صحبت احتجاج است، صحبت شکایت است. پیغمبر ما شکایت می‌کند، قرآن شکایت می‌کند، ماه مبارک رمضان شکایت می‌کند، نماز شکایت می‌کند که با من چنین معامله‌ای کردند. رسول خدا آنجا گلایه می‌کند. خدای متعال شکایت رسول خدا را در قرآن ذکر کرده است. اول کسی که وارد محشر می‌شود، رسول خدا فرمود من هستم. انا اول وافد علی ربی یوم القیامه. اولین کسی به محشر وارد می‌شود من هستم و کتابه، بعد از من قرآن محشر می‌آید و اهل بیتی، اهل بیت هم می‌آید ثم امتی، سپس امت من می‌آید ثم اسألهم، من سؤال می‌کنم. از امتم سؤال می‌کنم ما فعلتم بکتاب الله کتاب باعظمتی مثل قرآن را من آوردم. چه معامله کردید با قرآن؟ همه‌اش معارف عرشی و بالاترین ضیافت، ضیافت علمی و تربیتی است که خدای متعال در این کتاب پذیرایی کرده است از انسان و باهل بیتی، با اهل بیت من چکار کرده‌اید؟ چون ذوات مقدسه معصومین، اینها همه الدالین الی ارادة الله هستند. اینها هیچ اراده‌ای از خودشان ندارند. اللهم اغننی بارادتک عن ارادتی و بتدبیرک عن تدبیری، در دعای عرفه می‌خوانیم خدایا با اراده خودت اراده من را بگیر، با تدبیرت تدبیر من را بگیر. امام صادق فرمود: والله ما نقول بآرائنا، والله ما حرف شخصی نداریم. آنها به عنوان الگوهای جاودانه برای بشریت معرفی شده‌اند. برای بشریت سرمایه هستند. همه چیزشان حجت است. اول در این دنیا الگو هستند، بعد در آخرت شفیع هستند. هفتصد نوع آداب داریم. همه این آداب توسط آنه تبیین شده است. جنگ هم الآن جنگ آداب هست. حضرت معصومین آدابشان مبتنی است بر علمیت، مبتنی است بر کرامت انسان. همه عالم مطلب دارند در کرامتشان، آدابشان. آن وقت رسول خدا با خدا صحبت می‌کند. رسول خدا با خدای متعال دو گونه صحبت دارد. اول این است که شهادت می‌دهد به کار امت. یشهد لهم و علهیم. انقدر این جمله سنگین است. خدا در قرآن فرموده است که فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى‏ هؤُلاءِ شَهيدا، ما از هر امتی شهید می‌آوریم، تو را هم شهید می‌بریم برای این امت. در روایت هست که رسول خدا می‌آید برای تک تک افراد امتش یشهد لهم و علیهم. شهادت می‌دهد بر نفع آنها یا بر ضرر آنها. این آیه که نازل شد، رسول خدا گریه کرد. اگر اشتباه نکنم مرحوم طبرسی است. می‌گوید وقتی شاهد گریه کند، مشهود باید به چه حالی بیفتد؟ آن وقت آنجا رسول خدا شهادت می‌دهد به امت که این کارها را کرده است. و کار دومی که، مطلب دومی که با خدا دارد شکایت می‌کند. شکایتش را خدا نقل کرده در سوره فرقان وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورا، قرآن من مهجور ماند. یعنی به عنوان یک برنامه‌ای برای بشر با دست خود خدا نوشته شده است. إِنَّا سَنُلْقي‏ عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقيلا، قول ثقیل. این اراده خداوندی است ظهور پیدا کرده است در این آیات اما این آیات کنار ماند و در تنظیم به زندگی خودشان سراغ برنامه‌های دیگر رفتند. پیغمبر ما شکایت می‌کند. این شکایت هم بی‌جواب نمی‌ماند. خدای متعال از امت سؤال می‌کند: پس چرا این قرآن را مهجور کردی. آن روز خدای متعال احتجاج می‌کند. دیگر گلایه نیست. احتجاج خدا، آیا من به حد کافی پیغمبر نفرستادم؟ آیا من به حد کافی کتاب نفرستادم؟ آیا من برای شما میزان نفرستادم؟ حضرات معصومین میزان هستند. در نجف می‌خوانید السلام علیک یا میزان الاعمال. آیا من به اندازه قرآن با شما صحبت نکردم؟ آیا من به تعداد ذرات تکوین این عالم با شما صحبت نکردم؟ آیا من به شما عقل ندادم که عقل شما به صراحت می‌گفت که ممکن نیست این تشکیلات بازیچه باشد؟ با بی‌خبران بگو که ای بی‌خبران، بیهوده سخن به این درازی نبود. آیا عقل شما چنین حرفی به شما نگفت؟ نگفت که امکان ندارد این کائنات ملعبه باشد و بازیچه باشد؟ اگر قرار که ما ملعبه درست کنیم خدا در قرآن فرموده است لاَتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا، چرا در عالم شهود این کار را می‌کردیم؟ می‌رفتیم در عالم غیب این کار را می‌کردیم. اگر قرار بر بازیچه بود. آن وقت خدا سؤال می‌کند چرا عقلت را تعطیل کردی؟ تعطیل عقل بدترین عقوبتی است که خدای متعال برای کسی آن را نازل می‌کند. شکر عقل. این نیست که عقل تعطیل شود، عقلانیت تعطیل شود، ادبار عصر ما را اسمش را گذاشته‌اند عصر ادبار عقل. می‌گوید خدایا ما را از قید فکر، از قید عقل رها کن. ما را از شر مقدسات خلاص کن. ببین چقدر ادبار عقل صورت گرفته است. خدای متعال می‌فرماید که یک بار در قرآن در دنیا با من صحبت نکردی، حالا الآن می‌خواهی با من صحبت کنی؟ اخْسَؤُا فيها وَ لا تُكَلِّمُون‏، ولا یکلمهم له و لا یکلمهم الله که در قرآن خدا می‌گوید، مطلب بسیار سنگینی است. جهنم همین است. معلوم می‌شود خدا با یک عده صحبت می‌کند اما می‌گوید من حاضر نیستم با عده‌ای صحبت کنم در روز آخرت. تو دو رکعت نماز می‌خواندی با من صحبت می‌کردی. این کار را نکردی. رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا الرَّحْمنِ لا يَمْلِكُونَ مِنْهُ خِطابا، يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ نمی‌توانند حرف بزنند. إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَوابا، چطور باید زندگی کنی که خدا اذن بدهد که تو صحبت کنی. خدا احتجاج می‌کند که یک عمری من در کنارت بودم، چی می‌شد که دستت را می‌گرفتی بالا می‌گفتی یا جَارِيَ اللَّصِيقُ، ای همسایه دیوار به دیوار من، کنایه از این است که خدا حاضر بوده است که لبیک بگوید. مرحوم شیخ جعفر شوشتری می‌گوید: کجا شما دیدید که عبد مولا را صدا بزند، مولا بگوید لبیک. هر کسی ده بار بگوید یا الله! خدا می‌گوید لبیک. یک بار نگفتی یا جَارِيَ اللَّصِيقُ يَا رُكْنِيَ الْوَثِيقُ يَا إِلَهِي بِالتَّحْقِيقِ يَا رَبَّ الْبَيْتِ الْعَتِيقِ يَا شَفِيقُ يَا رَفِيقُ فُكَّنِي مِنْ حِلَقِ الْمَضِيقِ، دارم خفه می‌شوم. این حلقه را از گردنم باز کن. چقدر دعای خوبی است آنی که در تحت فشار زندگی است.
شریعتی: حاج آقا اینها با محبت خدا سازگار است؟ یعنی مثلاً ما الآن داریم راجع به محبت صحبت می‌کنیم، این احتجاج، این خطاب، با این محبت، با آن عشقی که حالا در این دنیا ما همه شامل آن بودیم و خدای متعال از ما دریغ نکرده است، می‌شود یکدفعه آن طرف ورق برگردد؟
عاملی: کسی که زندگی انسان‌ها را آتش زده است، کسی که شما حساب کنید از اضطرار مردم استفاده کرده است، سوء‌استفاده کرده است، کسی که با ربا مردم را از خانه و کاشانه‌اش بیرون ریخته است، کس که با هزار و یک حیله و فریب مردم را به خاک سیاه نشانده است، ممکن است که خدای متعال در برابر اینها رحمت داشته باشد؟
شریعتی: نه، در برابر اینها نه.
عاملی: احسنتم. خب ما هم آنها را داریم صحبت می‌کنیم. برای کسی که الدنیا دار الصدق لمن صدقها. دنیا دار صدق است برای کسی که صادق است. یعنی دنیا عکس‌العمل دارد. شما خوب ظاهر بشوید خوب ظاهر می‌شوید. اگر شما بخواهید خلاف کنید، قضیه حضرت سلیمان را شنیدید که وقتی سوار باد شد، باد یکهو ناجور حرکت کرد. گفت بادا کج برش. چکار داری می‌کنی؟ از اینجا بیفتم پایین تکه‌ام پیدا نمی‌شود. گفت گر ترازو کم کنی کم می‌کنم. من تابع تو هستم. از دروازه دنیا که خارج می‌شوی می‌گویی هذه اعمالکم رددت الیکم. هر چه ببینید اینجا، رددت الیکم. اعمال شما است که به طرف شما برمی‌گردد. با هوا و هوس، با دلبخواهی نامه بنویسی به خانمت بنویسی که… خانم می‌گوید تقاضای طلاق آمد. به پسر گفتم که خجالت نمی‌کشی این را برای من فرستادی؟ از این تعبیر خیلی عذر می‌خواهم. می‌گوید که آدامش را که خوردی شیرینی‌اش رفت باید بیندازی برود. خیلی سنگین است. یک عمر آمال و آرزوی طرف پایمال شود برای اینکه رنگ دیگری را پسندیده است.
شریعتی: هر طور اینجا رفتار کنی پس آنجا با تو رفتار می‌شود.
عاملی: بله. خدای متعال برای کسانی که زندگی خوبی داشته‌اند، بد و خوب را قاطی کرده‌اند، عسی الله ان یرمحهم. خدای متعال باز آنهایی که  خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً، درباره آنها صحبت کرده که امید است خدا اینها را ببخشید. اما حق الناس یک چیزی است که إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصاد، آن کتابی که ما نوشتیم، صحبت همین است در آن کتاب. گناهانی که در عصر ما نه امکان بخشش دارد و نه جبران. بخشش ندارد برای اینکه حق الناس است. جبران ندارد چطور می‌خواهد یک غیبتی نوشته است، یک تهمتی، یک افترایی در فضای مجازی نوشته است، یک میلیون جمعیت آن را خوانده است. چطور می‌خواهی این را جبران کنی؟ یا به بیت‌المال پنهانی دست زده است. روز قیامت یک ملت را از کجا می‌خواهد پیدا کند تا از اینها حلیت بگیرد؟ خدای متعال درباره‌ای می‌نالد که این آیه که عرض می‌کنم درباره همچنین کسانی است که بالاخره خراب کرده‌اند و می‌روند في‏ عَمَدٍ مُمَدَّدَة، اسم جهنم یکی از حطمه است. وَ ما أَدْراكَ مَا الْحُطَمَة. باید بروی حطمه. حطمه، حطم خورد کردن است. شخصیت مردم را خورد کردی، حالا خورد شد. حطمه خودش صیغه مبالغه است. یک ة مبالغه هم به آن چسبیده است تا شدت آن بیشتر شود. وَ ما أَدْراكَ مَا الْحُطَمَة نار الله الموقده. آتش خدا است زبانه می‌کشد. از کجا؟ تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَة، از قلبش این آتش بیرون آمد. چون او قلب طرف را آتش زده است، از درون سوخته است، فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَة، طرف صدایش به هیچ‌کجا نرسید. خدا می‌گوید داخل دیگی می‌کنم که سر آن بسته است. فی عمد ممده دیگی است که سر آن بسته است که صدایت به جایی نرسید. قراردادی نیست. از حضرت سؤال کرد کسی که اعدام می‌شود، می‌رود بالای دار، آیا او فشار قبر دارد؟ خیال می‌کرد که فشار قبر مال دیوار قبر است. امیرالمؤمنین فرمود: قبر را گورکن برای شما نمی‌کند. اعمال شما می‌کند. حضرت فرمود: إِنَّ رَبَّ الْأَرْضِ هُوَ رَبُّ الْهَوَاء، خدایی که خدای زمین هست، خدای آسمان است. بدتر از زمین آنجا فشارش می‌دهد. برای اینکه چون ز دستت ظلم بر مظلوم رست، آن درختی گشت از آن زقوم رست. حالا یک وصف دیگر را وارد می‌شویم. بحث ما در این است که اوصافی که در عشق زمینی از عاشق دیده می‌شود، اینجا از خدا دیده می‌شود. چه عنایت بزرگی، چه امید بزرگی. آن احتجاج‌ها را که ما نقل می‌کنیم برای کسانی است که به بشریت در دنیا رحم نکردند و از محبت خدا سوء‌استفاده کردند. خدا فرموده است مبادا فریب شیطان را بخوری که بگوید خدا ارحم الراحمین است کارت را خراب کنی. مسئله حق الناس طوری است که آقا رسول الله به بنی نجار گفت شهید شما را به خاطر هفت درهم حبس کردم. بروید خلاف کنید. در روایت هست گاهی به خاطر یک گناه، صد سال طرف گرفتار می‌شود. به خاطر یک گناه. حبس می‌شود.
حالا وصف دیگر؛ در عشق مادی عاشق به معشوق می‌گوید که تو مال من هستی. مال من باش. عجیب این است که اینجا خدا هم به بنده می‌گوید که تو مال من باش. کن لی اکن لک. تو مال من، من هم مال تو. خلقتک لاجلی. تو را برای خودم درست کردم. وقتی خیاط می‌گوید که لباس را برای خودم درست کردم، معنی آن این است که یک عنایت خاصی در آن دارد. انگار اینجا خدا غوغا کرده است. کن لی، تو برای من باش یعنی چیز دیگری در تو تصرف نکند. حب و بغض‌ها در تو تصرف نکند. محل تصرف قلب تو نباشد. قلب المؤمنِ کالمدینه الحصینه.  قلب مؤمن مثل شهر برج و بارودار است. یعنی هر فکر هرزه، خطورات هرزه، تمنیات هرزه نمی‌تواند وارد شود تصرف کند.
شریعتی: بی‌حساب کتاب نیست.
عاملی: قلب المؤمنِ بين إصبعين الرحمن‏. مؤمن، مؤمنِ است  چون رسیده قلبش بین اصبعی الرحمن. بین دو انگشت خدا،  يقلّبها كيف يشاء. خدا تصرف می‌کند. یعنی خدا در قلبش نشسته است، خدا در عقلش نشسته است. اقوم مقام عقله. در حدیث قدسی است. یعنی ایمان می‌آورد. چون گفت قلب المؤمن. تعلیق الحکم علی الوضع مشعر به علیت است. یعنی چون مؤمن است به این درجه رسیده است که شده المدینة الحصینه. وقتی مدینه حصینه باشد، خطورات غلط در آن نرود، امام حسن فرمود: من ضامن هستم. کسی که قلبش مدینه حصینه باشد، دعا کند، دعای او مستجاب شود. من ضامن هستم. تعبیر را نگاه کنید. أَنَا الضَّامِنُ لِمَنْ لَمْ يَهْجُسْ فِي قَلْبِهِ إِلَّا الرِّضَا  قلبش خطور نکند مگر چیزی که خدا از او راضی است، أَنْ يَدْعُوَ اللَّهَ فَيُسْتَجَابَ لَه‏، دعا کند، خدا هم لبیک بگوید. و لذا آمد گفت حضرت که به حضر سؤال کرد که اسم اعظم را به من یا بده. حضرت فرمود: کل اسم من اسماء الله اعظم. خدا اسم اعظم و اسم اصغر ندارد. قلبت را از تعلقات خارج کن، با هر اسمی می‌خواهی با خدا صحبت کن. أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏، مهم خلوص ما است. این تعقلاتی که درست می‌شود، این تعلقات مسیر را خراب می‌کند، اعمال را خراب می‌کند، نیت را خراب می‌کند، دیگر آن خرابی اثرش را می‌گذارد که راوی می‌گوید رفتم مرحوم آیت الله ممقانی دیدم که از خواب بیدار شده خودش را می‌زند می‌گوید خراب کردم، خراب کردم، خراب کردم. خواب دیده بوده که حضرت ولی عصر ظهور کرده، می‌خواهد برود ببیند ولی مردم به او محل نمی‌گذارند. مرجع تقلید اصلاً به او محل نمی‌گذارند. ناراحت شده که بالاخره اینها هوای من را ندارند، جایگاه من را لحاظ نمی‌کنند. می‌گوید که رفتم به محضر حضرت رسیدم، گفتم زود است که تشریف آوردید. فعلاً تشریف ببرید بعداً ظهور بکنید. از خواب بیدار شده بود آقای مرعشی نجفی می‌گفت خودش را می‌زد می‌گفت خراب کردم خراب کردم. لو لا ان الشیاطین یحومون حول قلوب بین آدم. از پیغمبر ما است که اگر شیاطین طواف نکنند حول قلب انسان، می‌آید القا می‌کند که مال مردم را تصرف کند، القا می‌کند که حق مردم را ضایع بکند، حق از بیت‌المال تصرف کند. القا می‌کند آبروریزی بکند، القا می‌کند با حیثیت افراد بازی کند. اینها همه آن حوض است. یحوم حول قلب الانسان همین است. اگر این شیاطین القا نکنند شیطنت را در قلب انسان، روزها بگذرد، هفته‌ها بگذرد، ماه‌ها بگذرد، این دو تا ملک هیچی ننویسند. آقا رسول الله فرمودند من دو تا ملک میرالمؤمنین را دیدم. گفتم چیزی نوشتید؟ گفتند یا رسول الله هیچی ننوشتیم. یک عده هم می‌آیند معشر، در حالی که نامه عملشان خالی خالی از هرگونه گناه و پلیدی است. اگر اینطوری شد لنظروا الی ملکوت السموات. ملکوت باطن آفرینش است. حقیقت این آفرینش، جایگاه خود، جایگاه کائنات را ملاحظه می‌کنند. همانی که ابراهیم به آن رسید. وَ كَذلِكَ نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ. لنظروا یعنی چشم باز می‌شود برو بفروش. این چشمی که داری که در دیدن ندارد استواری/ یکی چشم دیگر بی‌غش و بی‌عیب، به دست آورد برای دیدن غیب. آقا رسول الله می‌فرمود که صف‌ها را درست کنید. من جلو که نگاه کنم پشت‌سر خودم را می‌بینم. اینها همه در قلمروی حس کار کرده است. بعضی‌ها در دنیا فقط در قلمروی حس کار کرده‌اند. در نتیجه تمام اعضا که حسی است تا دم قبر است. به تعبیر صدرای شیرازی چنان مکن که اگر راه حس فروبندد/ تو خویشتن همه یکباره کور و کر یابی. چه شعر خوبی گفته است. باز یک روایتی از حضرت بخوانم که کن لی را می‌خواهم معنا کنم. خدا می‌گوید: کن لی یعنی خودت را برای من وقف کن. بگو قُلْ إِنَّ صَلاتي‏ وَ نُسُكي‏ وَ مَحْيايَ وَ مَماتي‏ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين‏، این می‌شود وقف متوقی.
شریعتی: همه چیزت مال من.
عاملی: احسنت. حتی می‌خوابد با نیت، می‌خورد با نیت. یعنی عملش دو تا است. یا واجب است یا مستحب است. حرام ندارد، مکروه ندارد، اباحه هم ندارد. یک کتابی مانده بود از پدر سید رضی، سید مرتضی، ارثیه را که تقسیم می‌کردند، آمدند و به کتاب رسیدند. خب کتاب را چطور تقسیم کنند؟ رفتند پیش شیخ مفید. گفت هر کدام شما گناه نکرده است آن را بردارد. هر دو دستشان را گذاشتند روی کتاب. گفت هر کدام که مکروه را مرتکب نشده است این را بردارد. هر دو دستشان را روی کتاب گذاشتند. استاد من، بزرگ من، سرور من، حضرت آیت الله مظاهری می‌فرمودند من 20 سال در اندرونی بیرونی علامه طباطبایی بودم یک مکروه از ایشان ندیدم. مرحوم مفید برگشت گفت حالا هر کس مباح ندارد دستان خود را روی آن بگذارد. سید رضی دستانش را روی آن گذاشت. کتاب را برداشت. سید مرتضی گفت چطور اباحه ندارد؟ حد‌اقل خواب و خوراک و اینها که جور دارد. گفت از خودش بپرس. گفت من در همه چیز نیت کردم که کارم برای خدا باشد. من بدون نیت کارهایم را انجام نمی‌دهم. مرحله اول سلوک این است که یک سال، دو سال، سه سال تمرین کنی که کارهایت را انجام بدهیم به قصد ثواب آخروی. وقتی ملکه شد، مرحله دوم سلوک شروع می‌شود که نه به قصد ثواب اخروی، بلکه و رضوان من الله اکبر. به نیت رضوان من الله اکبر کاری بکنی تا او ملکه شود. اینها که ملکه شد دیگر راه افتادی. به آن مرحله که رسیدی دیگر راه افتادی. هر روز یک عوالمی برای شما باز می‌شود. یک وقت می‌بینید که دیگر باید فقط بگویی خدایا هذا مقام الغریب، الغریب، الغریب. یک وقت می‌بینی که فقط باید بگویی الهی اشکو الیک قربتی و بعد داری. مثل امام حسین که می‌گفت دیگر با اینجاها غریبه می‌شوی. غریب یعنی کسی که انس نمی‌گیرد. غریبه در یک شهر غریبه است یعنی با هیچ چیز انس نمی‌گیرد. دیگر انس با امور الوهی است نه با جزئیات.
شریعتی: یعنی به یک جایی می‌رسی که احساس می‌کنی مال اینجا نیستی، مال یک جای دیگر هستی و دنبال آنجا داری می‌دوی.
عاملی: و آنجا می‌بینی. روایت دیگری هست که لو لا تکثیر فی کلامکم. اگر حرفی که نه فایده اخروی دارد و فایده دنیوی دارد، اینها را کنار بگذاری، مواظب حرف زدنت باشی و تمریج فی قلوبکم، در قلبت هرج و مرج نباشد، قلب شما مرتع نباشد برای هر موجودی، هر جا نبری، پیامبر ما فرمود: لرآیتم ما أری و لسمعتم ما اسمع. آنی که من می‌بینم شما می‌بینید، آنی که من می‌شونم شما می‌شنوید. یعنی راه باز است. سبحان الذی اسری بعبده. نگفت سبحان الذی اسری بمحمد. اگر می‌گفت محمد راه پس نبود یعنی این مخصوص پیغمبر ماست. اما خواست بگوید که  عبودیت است که این مقام را درست کرده است تا چقدر عبد باشی. عبدالله بن ابی یعفور به امام صادق گفت اگر یک سیب را دو نصف کنی، بگویی هذا حلال و هذا حرام، من هم می‌گویم هذا حلال و هذا حرام. نمی‌گویم شیء واحد به تعبیر آقای اشتهاردی محکوم به حکمین متضادین نمی‌شود. در مرگ عبدالله بن ابی‌ یعفور امام صادق فرمود: من اتوء از ایشان برای خدا سراغ نداشتم. مضمون روایت امام صادق است. ببینید به چه جایی رسیده بود از نفس امام صادق. خب معلوم می‌شود که اولاً این لرأیتم ما آری و لسمعتم ما اسمع یک نکته شیرینی عرض می‌کنم. اینهایی که ما می‌بینیم، اینها را همه می‌بینند. پس معلوم می‌شود همین الآن که نشستیم یک مرعیات دیگری هم الآن اطراف ما  هست که ما نمی‌بینیم. یک مسموعات دیگری هم در اطراف ما هست که ما نمی‌شنویم. امیرالمؤمنین فرمود من رسول خدا را که غسل می‌دادم، در و دیوار گریه می‌کردند من می‌شنیدم. فوج فوج ملائکه می‌آمدند و من می‌دیدم. در غار حراء پیغمبر که خلوت می‌کرد، من می‌دیدم. ناله شیطان را حتی شنیدم که مأیوس شده است با بعثت من. صحابه می‌گوید رفتم با امیرالمؤمنین وادی السلام. آنجا با خودم عبایم را پهن کردم که حضرت روی آن بنشیند، حضرت شروع به صحبت کرد. آن قدر صحبت کرد من خسته شدم نشستم، بلند شدم، خسته شدم. اما من هیچ‌کس را نمی‌بینم.
شریعتی: حضرت با کی دارد حرف می‌زند؟
عاملی: آن وقت آخر سر گفتم یا امیرالمؤمنین شما با کی حرف می‌زدی؟ می‌گفت با اراح طیبٍ. گفتم و انه لک ذلک؟ واقعاً؟ گفت الآن حلقه حلقه جلوی من نشسته‌‌اند. گاهی معصومین نشان داده‌اند که این برای کسانی که کار می‌کند می‌شود. امام صادق در مسجد ایستاد، بعد به یکی ار اصحابش گفت از مردم بپرس که امام صادق کجاست؟ هر می‌آمد می‌گفت اطلاع ندارم. حضرت هم آنجا ایستاده بود. تا اینکه یکی دیگر از اصحاب بزرگ حضرت آمد. سؤال کرد که امام صادق کجاست؟ گفت اینجا است. گفت چطوری دیدی؟ گفت چطور نبینم؟! و هو نور صادق. معلوم می‌شود زمین تا آسمان این چشم‌ها… در روایت هست اگر خدا خیر بنده‌ای را بخواهد دو چشمی را که در قلوب او است باز می‌کند، آن وقت امر غیب را که جزء امور ظاهری نیست، آنها را با چشم می‌بیند. اینها شدنی است که برای ما گفته‌اند.
شریعتی: ندیدنی‌های دیدنی داریم. این هم یک مطلبی بود که از حضرت ختمی مرتبت خدمت شما عرض کردم. حالا در خصوص این کن لی اکن لک معنی‌اش این است که وقف شود برای خدا متعال. کن لی اکن لک خیلی معنا دارد. اکن لک باز کنیم جای باریکی می‌رسیم. اکن لک. من برای تو‌ام. یعنی این قدرتی که من دارم، قدرت خداوندی، اکن لک. پیغمبر ما می‌فرمود کن لک. حضرت زهرا (س) یک تعبیری دارد، آن لحظه که آمد امیرالمؤمنین را مسجد بگیرد که با زور پای بیعت برده بودند، گفت خودتان می‌دانید قسم به خدا اگر دستم را بالا بگیرم و از خدا حاجتی بخواهم، خدا را مجیب پیدا می‌کنم برای خودم. زمخشری این قصه را نقل کرده است که رسول خدا آمد دید عجب سفره‌ای در منزل زهرا هست که هیچی نبود حتی حسن و حسین بخورند. امیرالمؤمنین آمد گفت که پیامبر گفت من ناهار می‌خواهم به منزل شما بیایم. زمخشری در کشاف نقل کرده است از بزرگان اهل سنت. آمدند گفت زهرا جان این میوه‌ها، این غذا مال مثلاً مدینه نیست، مال این فصل نیست. معلوم شد که یکبار گفته است خدا. اکن لک. علامه طباطبایی می‌فرموده است گاهی 20 سال خدا انسان را گرفتار می‌کند تا یکبار بگوید یا الله. ببینید یا الله تا یا الله چقدر فاصله دارد. امام صادق را موالی مدینه آمدند ببرند. گفتند ما مأمور هستیم تو را ببریم در همین حال که تو هستی. هیچ اجازه هم نیست که لباست را تغییر بدهی. گفت اگر نیایم چه می‌شود؟ گفتند به یک چیزی مأموریم. سرت را از تنت جدا می‌کنیم. حضرت رو به قبله شد و دستش را بالا گرفت. گفت بروید که رئیس‌تان تمام کرد. الله اکبر. نسل ناطق انسانی چقدر می‌تواند اعتلا پیدا کند و ما چقدر به این قابلیت ظلم کردیم که همه‌اش را بردیم در قبرستان دفن کردیم. یک آقایی کتابی نوشته است که موت خالیاً. وقتی می‌میری خالی بمیر. یعنی این استعدادهایی که خدا در تو گذاشته است، همه را استفاده کن. اینها را با خودت نبر دفن کن. آنجا می‌گوید ثروتمندترین نقطه دنیا قبرستان است. بله. این هم یک نکته‌ای بود. یعنی قابلیت‌هایی است که مثلاً شاه‌آبادی آمده شخصیتی مثل حضرت امام را…
شریعتی: او یک ظرفیتی داشته که از آن استفاده کرده است. یک استعدادی داشت که شکوفا کرده است.
عاملی: الناس معادن کمعادن ذهب و الفضه. این معادن را استفاده کن. برای بازی کردن نیست. در حدیث قدسی است که خدا به پیغمبر می‌گوید: یا احمد خلقتک للعباده فلاتلعب. بازی نکن. موت خالیاً. آن وقتی ایشان می‌گوید که مردم این کار را نمی‌کنند، استعدادها به قبرستان می‌رود پس ثروتمندترین نقطه دنیا قبرستان است. آنقدر استعدادها آنجا دفن شده است.
شریعتی: با تمام آدم‌هایی که هر کدامشان گنجینه‌ای از استعداد هستند که استفاده نکرده‌اند.
عاملی: البته سیستم آموزشی ما، سیستم پرورشی ما این قابلیت‌ها را باید کشف کند. یک روایتی بخوانم با آب طلا باید نوشت. کل میسر لما خلق له. خدا به هر کسی یک استعدادی داده است و در آن استعداد به طور ویژه به آن ابزار داده است. کل میسر، هر کسی یک قابلیتی، تجهیزاتی از خدا دارد، لما خلق له. برای چیزی که خدا او را برای او خلق کرده است. و نظام آموزشی باید کشف کند استعداد بچه‌ها را و در سیستم‌های برتر این کار را می‌کنند در نتیجه برای کشور یک آینده خوبی را تأمین می‌کند. یک نکته دیگر را وارد می‌شویم. در عشق مادی اگر معشوق چراغ سبز نشان بدهد عاشق به طرف معشوق معلوم است که می‌دود. ولی در عشق آسمانی این عکس است. خدا می‌گوید که اگر به من چراغ سبز نشان بدهی، من بیشتر از تو به طرف تو می‌آیم. چقدر تعبیر جالب است. اذا تقرب العبد الی شبراً، اگر یک وجب بنده من به طرف من بیاید. یک وجب یعنی چه؟ یعنی دامنش را بگیرد تکان بدهد. بگوید خدایا این همه گناه کردم خسته شدم، ارضا نشدم. حلال زیادی حرام. وقتی حلال زیاد است، حلال تو را ارضا نکند،  حرام که کم است چطور ارضا می‌کند؟ دامنش را بگیرد تکان بدهد بگوید خدایا همه را ریختم. این شد شبراً. دیگر بعدش با خدا است.
شریعتی: یا حتی یک وقت‌هایی یک نگاه به آسمان. در قرآن خدا می‌گوید به رسول خدا در قصه تغییر قبله،  قَدْ نَرى‏ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ، دیدیم آسمان را یک نگاهی کرد. معلوم می‌شود با امید نگاه کردن آثاری دارد که خدا فوراً دست به کار شد، عزت پیغمبر را حفظ کرد، قبله مستقر کرد. یک جوانی بوده خیلی شرور، پدرش می‌میرد مادرش گریه می‌کند. می‌گوید مادر چرا گریه می‌کنی؟ گفت پدرت حریفت نبود. او هم از دنیا رفت. من باید با تو چکار کنم؟! این حرف خیلی او را می‌گیرد، مادرش را می‌گیرد تکان می‌دهد، می‌گوید مادر هر چه بود ریختم. می‌آید طلبه می‌شود می‌رود نجف، جزء یکی از عرفای بزرگ می‌شود. اگر اشتباه نکنم حضرت آیت الله صابونی است. آن وقت یک بزرگان علما و مجتهدین را به جشن دعوت می‌کند. همه می‌آیند می‌گویند که امشب شب جشن نیست. هیچ مناسبتی در کار نیست. می‌گوید چرا قرار است من امروز بروم به ملاقات ذات مقدسی که یک عمری خودش را به من اینطوری توصیف کرده است. انه هو البر الرئوف، انه هم الرئوف الرحیم. معلوم شد که آن شب قرار است که از دنیا برود و همینطور هم شد. حالا این روایت را من معنا کنم.  اذا تقرب العبد الی شبراً تقربته الیه ذراعاً. اینها همه کنایه است. یعنی یک تکان بخور مابقی آن با من. و اذا تقرب الیه ذراعاً تقربت منه باعاً. قاصله دو دست که باز شود، به آن باعاً می‌گویند. و اذا اتانی یمشی، اگر به صورت مشیء طرف من بیاید، اتیته هرولة. اتیته هرولة یعنی من دوان دوان به طرفش بیایم. می‌دانید که مکان معنا ندارد. در این حدیث اصلاً مکان مطرح نیست. مسئله ایجاد تحول است. وقتی می‌گوید ان الله مع المتقین، مع مع مکانی نیست. پیغمبر معراج رفت، مکان که در کار نیست. اینها همه از سنخ تحول است.
شریعتی: می‌گویند از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن. حالا اینجا برعکس آن هست.
عاملی: احسنت. یعنی یک چراغ سبزی از بنده ببیند می‌آید. می‌آید وارد قلب می‌شود احساسش را عوض می‌کند، عواطفش را عوض می‌کند. آن وقت قلبش بزرگ می‌شود، آرزوهایش بزرگ می‌شود، پدرش، مادرش ببیند، می‌بیند که چه فخر و شرفی است که این فرزند را دارم.
یک جمله‌ای از سید صدرالدین کاشف دزفولی بگویم. سید صدر‌الدین کاشف دزفولی یک رساله‌ای دارد در شرح بعضی از ابیات حافظ. آنجا آورده است که روایت و حدیث قدسی است که خدا می‌گوید اگر تو یک شب نزد من آیی، من دو شب نزد تو می‌آیم. یعنی از این طرف یک چراغ سبز، آن طرف بیشتر. این سید صدرالدین کاشف دزفولی مرد بسیار بزرگی در دزفول بوده است. اگر ما یک سید صدر‌الدین کاشف دزفولی داشته باشیم، صد تا ماهواره بالاسرمان داشته باشیم، هر ماهواره هم هزاران کانال داشته باشد. چنان نفس عجیبی داشته است. یعنی برای شفای مثلاً بچه که مریض می‌شده، پیش ایشان می‌آوردند، نفسش نفس الهی بوده است. به امیرالمؤمنین گفتم چطور این در به این بزرگی را برداشتی؟ گفت: وَ اللَّهِ مَا قَلَعْتُ بَابَ خَيْبَرَ بِقُوَّةٍ جَسَدِيَّةٍ وَ لَا حَرَكَةٍ غِذَائِيَّة. از آن باب نبود. می‌دانید که حضرت فرمودند دو تا قرص نان می‌خورند. به دو تا قرض اکتفا کردند به عنوان طعام و به نمک به عنوان خورشت. بل بنَفْسٍ بِنُورِ رَبِّهَا مُستضِيئَة. در محاذات خدا قرار گرفته است، از نورش استضائه کرده است. آن چیست؟ نماز. وقتی نماز خواندم اینطوری شدم. یعنی هیچ استبعادی ندارد کسی که در نماز، نمازش نماز بوده است و استضائه کرده و سهم گرفته است. الصَّلَاةُ مِيزَانٌ مَنْ وَفَّى اسْتَوْفَى‏، نماز یعنی ظرف. در قیامت می‌گویند ظرفت را بیاور، ظرفت را ببر. آن وقت این بزرگوار (سید صدرالدین کاشف دزفولی) از دنیا رفت، جنازه‌اش را گذاشته بودند کنار رود دز که غسل بدهند. یک شیخ محمد نامی وارد می‌شود که غسل بدهد، هول‌هولکی خودش را بیرون می‌اندازد. می‌گویند چه شد؟ گفت که سید چشمان خود را باز کرد گفت شیخ محمد برو وضو بگیر بیا من را غسل کن. شیخ انصاری می‌گوید من به عتبات که می‌رفتم، آمدم از ایشان اجازه گرفتم. بعد پشت‌بام زیر آفتاب دزفول نماز می‌خواند من هم کنار نشستم که تمام شود بگویم اجازه می‌فرمایید من به عتبات بروم؟ چون خیلی فقیر بوده است. اول می‌رود اصفهان، در اصفهان درس مرحوم شفتی. آن وقت مرحوم شفتی سؤالی می‌کند که هیچ‌کس نمی‌تواند جواب بدهد، ایشان جواب می‌دهد. اما سید شفتی نگاه می‌کند می‌بیند لباس‌ها پوشیده، مندرس، اصلاً نمی‌شود نگاهش کرد. آن وقت بعد از درس او را صدا می‌زند، انگشترش را درمی‌آورد می‌گوید فعل پول دستم نیست. بیا این را بگیر. بعد می‌آیی پیش ما، ان‌شاءالله من یک ارادتی به شما می‌کنم. انقدر گرسنه بوده است مستقیم می‌رود سنگگی. آنجا سنگگ که می‌گیرد می‌گوید که من انگشتر دارم. این را بگیر مابقی پول هر چقدر هست به من بدهید. این را حضرت آیت الله اراکی نقل می‌کرد. آن وقت سنگگی نگاه می‌کند. مردم هم جمع می‌شوند. یکی می‌گوید این انگشتر را من می‌شناسم. این مال آقای شفتی است. این دزدیده است. می‌ریزند سر او مفصل به او کتک می‌زنند. بعد مرحوم آقای شفتی وقتی متوجه می‌شود، می‌گوید به تو بشارت می‌دهد اسباب بزرگی به سراغت آمده است. می‌آید که اجازه بگیرد از سید صدرالدین کاشف دزفولی، می‌گوید تا نماز تمام شد رویش را طرف من کرد. گفت سید به عتبات برو. خدا تو را مثل این آفتاب روشن کند.
شریعتی: کتاب خوبی هم آقا وحید یامین‌پور نوشته است نخل و نارنج. کتاب خوبی است. شرح حال شیخ انصاری است. خیلی ممنون و متشکرم.
صفحه575قرآن کریم
عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم. آیه إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنى‏ مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذينَ مَعَك، مربوط است به نماز شبی که پیغمبر ما داشته که خدا می‌فرماید من می‌دانم که تو دو ثلث شب یا نصف آن یا ثلث آن را برای نماز شب اختصاص می‌دهی. من اینجا فقط یک نکته دارم. تشریع نماز شب، واجب کردن نماز شب با ادبیاتی صورت گرفته در قرآن، استثنایی‌ترین ادبیات است. یک عالم مطلب در آن هست. يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّيْلَ کل شب را بلند شو إِلَّا قَلِيلًا کمی کمش کن نِصْفَهُ نصف آن را بلند شو أَوِ انْقُص‏‏ مِنْهُ قَلِيلا یک خورده کمش کن، أَوْ زِدْ عَلَيْه‏ یک خورده اضافه کن. یعنی چه این تعبیرات؟ از اول می‌تواند بگوید که پیغمبر برخی از شب را به نماز شب اختصاص بده. ثلث آن را نماز شب بخوان.
شریعتی: چرا انقدر دقیق و جدی؟
عاملی: احسنت. غوغا کرده است. معلوم می‌شود که چه عنایتی در نماز شب است که خدا متعال انقدر حساس است در تعبیرش برای نماز شب و فقط در نماز شب فرموده است فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ، هیچ کس نمی‌تواند تصور کند کسی که برای نماز شب بلند شده من برای او چی آماده کردم. خدا می‌گوید: لا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ، ما اخفیَ را اظهار کن. می‌گوید امکان ندارد. یعنی صلاح ندانسته است اظهار بکند. نماز شب که بالاخره نه اذان می‌خواهد و نه اقامه می‌خواهد، سوره هم که نمی‌خواهد. خیلی ساده بخوانی ده دقیقه هم نمی‌کشد. با ده دقیقه می‌رسی به جایی که فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُون‏ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ، آن وقت بعد از مرگ این را می‌فهمد. شرمندگی، ندامت فوران می‌کند. ای خدا در ده دقیقه من چه کار می‌توانستم بکنم؟ يا حَسْرَتى‏ عَلى‏ ما فَرَّطْتُ في‏ جَنْبِ اللَّه، فی جنب الله بودم توانستم این کار را بکنم وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرين، مسخره کردم احکام دین را، آخرش پشمیانی.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکرم.‏‏

 

فایل تصویری این برنامه

 

 

فایل صوتی برنامه

لینک کوتاه :

darolershad.org/?p=8729

جدیدترین عناوین خبری

پربازدیدترین خبرها

مطالب مرتبط

ثبت دیدگاه

یک پاسخ ارائه کنید