برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: مسير سلوک الي الله
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عاملي
تاريخ پخش: 19- 10-98
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
گل شمهاي از آيهي تطهير تو باشد *** گر آينه در آينه تکثير تو باشد
خود کيستي اي سوره کوثر که حسينت *** تا کرب و بلا رفت که تفسير تو باشد
بر سفره نان و نمکت دست علي هم *** برداشت نمک را که نمکگير تو باشد
اکسير کنيز تو طلا کرد مسم را *** خود فضه طلا گشتهي اکسير تو باشد
در آب به تصوير کسي زل زده عباس *** عشقش فقط اين است که تسبيح تو باشد
اي دست پر از پينه ز چرخاندن دستاس *** عالم همه در گردش تقدير تو باشد
در خواب شهيدان جهان يکه سواري است *** کي ميرسد از راه که تعبير تو باشد
«اللهم صل علي فاطمه و أبيها و بعلها و بنيها و سر المستودع فيها بعدد ما احاط به علمک» سلام ميکنم به همه شما دوستان عزيزم، بينندههاي گرانقدرمان، فرا رسيدن ايام فاطميه سالروز شهادت حضرت صديقه طاهره، زهراي مرضيه(س) را تسليت ميگويم. حاج آقاي عاملي سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عاملي: بسم الله الرحمن الرحيم، عرض ادب و احترام دارم خدمت حضرتعالي و همه مردم عزيز. عرض ادب و احترام داريم به ساحت قدسي حضرت زهرا(س) و وساطت فيض اين بانوي آسماني را براي همه عزيزان از خداي متعال خواستارم.
شريعتي: در اين روزها و شبها يکديگر را از دعاي خير فراموش نکنيم. بحث ما با شما بحث سير و سلوک بود، به يغظه و بيداري رسيديم، پنج رکن را بيان کرديد که بدون اين بنج رکن نميتوان قدم اول را برداشت. چهار مورد را اشاره کرديد، بحث امروز را خواهيم شنيد.
حاج آقاي عاملي: بسم الله الرحمن الرحيم، منزل يغظه منزل آگاهي است و تمام برکات از آگاهي است. هيچ راهي براي رسيدن به بساط انس ربوبي نيست جز از طريق علم، پنج رکن دارد که اگر علم پيدا کند، آگاهي پيدا کند به منزل يغظه وارد شده است. اينکه اعتقاد داشته باشد يک اراده حکيمانه در اين عالم حکومت ميکند و در اين عالم مسافر است و در حال گذر است، خلود و ابديت در اينجا نيست. اينکه اعتقاد داشته باشد عالمي به نام معاد هست. تمام اعمال ما به طرف ما ميآيد، اينکه اعتقاد داشته باشد حقيقت انسان غير از اين ظواهر و مظاهر است. مطلب پنجم اين است که اعتقاد داشته باشد اساس عالم براي پذيرايي است و اگر تلاش کند و قابليت پيدا کند، اين عالم براي پذيرايي خاص از انسان درست شده است و اعتقاد داشته باشد هيچ عملي از انسان در اين مسير ضايع نميشود و اگر بخواهد به او ميدهند. بخواهد سؤال کند، رمز بسيار خوبي در اين باب هست که پيغمبر عظيم الشأن در خطبه شعبانيه فرمود: «أَسْأَلُ اللَّهَ مِنْ فَضْلِه» سؤال کنيد و از خدا بخواهيد. اگر رحمت خدا صد جزء باشد، يک جزء را به ما دادند و 99 جزء منوط به سؤال است. لذا فرمود: «أَسْأَلُ اللَّهَ مِنْ فَضْلِه» لذا نبايد از دعا غافل شد. «قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ» (فرقان/77) يعني اگر دعاي شما نباشد خدا به شما اعتنا نميکند. يعني عالم طوري است که براي کسي اين احسان را در نظر ميگيرند که اشتهايش حقيقي است. «گرد گدا کاهل بود تقصير صاحبخانه چيست؟»
ممکن است عزيزان بگويند: اين عالم درست شده براي عبادت، «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» (ذاريات،56) بحث بسيار مهم اين است که عبادت بالاترين پذيرايي است. اينکه خدا ما را پذيرفته است که خدا را عبادت کنيم، بالاترين پذيرايي است. عبادت تکليف نيست، تشريف است. عبادت حق است، انسان بايد بگويد حق دارم نماز بخوانم و حق دارم روزه بگيرم. خيال ميکند کلفت دارد اما اين بالاترين حق انسان است که در محاذات لا يتناهي قرار بگيرد. اين بحث بايد يک مقدار باز شود چون بحث مهمي است. در اين عالم براي اين خداي متعال ما را آورده است که خدا براي بشر تجلي کند. بالاترين پذيرايي مشاهده جمال ذات لا يتناهي در اين عالم است. اگر يک کسي شما را ببرد جاي ديدني آنجا را مشاهده کنيد، اصل پذيرايي همان منازل دلرباست که شما ديديد نه خورد و خوراک، شما اين منظرهي دلربا را که ديديد به هزاران هزاران ضرب کنيد، آنوقت پذيرايي چطور ميشود؟ اين عالم اينطور است. «با صد هزار جلوه برون آمدي که من *** با صد هزار ديده تماشا کنم تو را» اين پذيرايي نيست؟ تازه اينهايي که ميبينيم همه يک رخ ساقي است. چقدر عالي گفته است حافظ:
اين همه عکس مي و نقش و نگار اينکه نمود *** يک فروغ رخ ساقي است که در جام افتاد
در آخرت چه خبر است؟ حضرت امام در درس اخلاقشان ميگويند: از روزي که خدا اين عالم را خلق کرده است به آن نگاه نکرده است، چون خدا فقط در اين دنيا معصيت ميشود. حضرت امام ميفرمايد: به اين دنيا نگاه نکرده اينطور جمال غوغاست و فوران ميکند. آنجايي که نگاه کرده چه غوغايي است. اين عالم تفالهي عوالم بالاست. يعني الفاظ نميتوانند و گاهي آنقدر معاني بلند است که الفاظ نميتوانند شکارش کنند. «وَ إِذا رَأَيْتَ ثَمَ رَأَيْتَ نَعِيماً وَ مُلْكاً كَبِيرا» (انسان/20) اين عالم که حضرت امام فرمود: تفالهي عوالم بالاست، در روايت هست که خدا اين عالم را خالص براي اولياي خودش قرار نداده است. چون شأن اولياء بالاتر از اين عالم است.
مسافرت که ميرويد، برگشتيد سوغاتي بياوريد و براي يک مرد ميانسال اسباب بازي بياوريد، چه ميشود! پس همينکه خدا در اين عالم تجلي کرده است براي ما پذيرايي است. براي انسانهاي بالغ، آنهايي که ميبينند. ما را که براي عبادت دعوت کردند، دعوت به مطالعه جلال و جمال است. در محاذات اين جمال قرار گرفتن است. اين پذيرايي است و لذا ادبيات خدا در نماز عوض شده است و فقط در نماز فروده: «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّين» (ماعون/4) در نماز و عبادات ديگر نگفته است. «الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُون» يعني چه اوضاعي است در اين نماز که خداي متعال تعبير کرده«فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّين» از نماز هم آن مقدار پذيرفته است که شما به آن جمال توجه داريد. بعضي از بعضي نمازها يک سجده قبول ميشود. فقط يک رکوع قبول ميشود. بعضي از نمازها هم مثل کهنه پيچيده ميشود و به سر نمازخوان ميزنند چون شأن خدا را شکست. شما در برابر فرد شخيصي قرار بگيريد و جاي ديگر توجه کنيد اين شکستن است. پيغمبر ما که نماز جمعه را ميخواندند، صداي طبل بلند شد، رفتند دنبال طبل، يک عده ماندند و چند نفر معدود نشستند. در روايت هست که اگر آنها هم بلند ميشدند کل مدينه را خدا به آتش ميکشيد. چون شما شأن پيغمبر را شکستيد. جمال و جلالي که از خداي متعال ظهور کرده براي بشر بالاترين پذيرايي همين است. صرف همين توجه و عشق به اين جمال، به ذات لا يتناهي، جمال يتناهي، علم لا يتناهي، قدرت لا يتناهي، اينها لذتي دارد که در کنارش بايد از تمام لذتها استغفار کرد. محرميتي که خدا زمينهاش را فراهم ميکند.
«وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِيهِمْ خَيْراً لَأَسْمَعَهُمْ» (انفال/23) در عالم سلوک اين آيه غوغا ميکند، اگر خدا بفهمد که اين خيري دارد، استعدادي دارد. «وَ لَوْ أَسْمَعَهُمْ» از امام سجاد هست که فرمودند: «وَ أَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيْرِ ذِكْرِك» لذتي که در توجه به تو هست، از غير آن استغفار ميکنم. «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي» روح نماز همين ذکر است. يعني به آن جمال و جلال توجه داشته باشد. تمام انبياء تلاششان اين است که انسان به مقام ذکر برسد. يکوقت انسان خدا را ياد ميکند و يکوقت خدا، انسان را ياد ميکند. «وَ انْقُلْنِي مِنْ ذِكْرِي إِلَى ذِكْرِك وَ لَا تَتْرُكْ بَيْنِي وَ بَيْنَ مَلَكُوتِ عِزِّكَ بَاباً إِلَّا فَتَحْتَهُ وَ لَا حِجَاباً مِنْ حُجُبِ الْغَفْلَةِ إِلَّا هَتَكْتَهُ حَتَّى تُقِيمَ رُوحِي بَيْنَ ضِيَاءِ عَرْشِكَ»، «وَ انْقُلْنِي مِنْ ذِكْرِي إِلَى ذِكْرِك» مرا از مقام ذکري به مقام ذکرک منتقل کن. يعني من تو را ياد ميکنم و تو مرا ياد کن! هر دري هست بين من و ملکوت عز خودت به من باز کن. هر حجاب غفلتي هست بين من و تو، آن را کنار بزن. تا اينکه روح مرا ببري و در برابر ضياء و نور عرش خودت قرار بدهي.
اين جمال را که خدا اينقدر فتيله را بالا کشيده است، هرچقدر جمال بالا برود آتش بي قراري بالا ميرود. به هلاکت ميرسد، پس خدا که خودش جمال را بالا برده، فکر اين طرف هم کرده است که من اينقدر جمال را بالا ميبرم اين عاشق بيچاره چه کند. زمينه اينکه از دستش بگيرد و ببرد در کنار بساط انسش بگذارد، فکر کرده است. اين آتش ميگيرد و هم ميسوزد. جناب نراقي تعبير دارد و ميگويد: شعله گرفته و دارد ميسوزد. پس خدا حتماً فکرش را کرده و آن احساس بسيار بلندي که به شما دست ميدهد، گاهي احساس سبکي ميکنيد که انگار فوق عالم هستيد. بي قراري که شما را ميگيرد، اين را خدا زمينهاش را درست کرد. پس چارهاش هم کرده است که من چطور از بندهام پذيرايي کنم در داخل اين آتش. خدا وقتي زمينهي اين حرارت را درست کرده است، فکر سوختن بنده را هم کرده است. چطور پذيرايي کند؟ شکر خدا را که طوري جلو ميآيد که من دوستش داشته باشم. جمال را در فهم بشر در حد خاصي قرار داده و اگر بيشتر بود عالم به هم ميخورد. خدا اين همه تلاش ميکند که انسان به مقام ذکر برسد. «وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا وَ ما يَزِيدُهُمْ إِلَّا نُفُوراً» (اسراء/41) اين همه در قرآن آيه ميخوانيم تا به ذکر برسيم. نماز يک مقامي است، يک شرافتي است که آنجا توجه انسان به جمال و جلال لا يتناهي متمرکز ميشود. لذا حضرت ختمي مرتبت فرمود: «جُعِلَ قُرَّهُ عَيْنِى فِى الصَّلَاهِ» (كافى/ ج 5/ ص 321) صلاتي که قرة العين است، تکليف ميشود يا تشريف ميشود؟ يعني فوران شوق، فوران لذت، از اين قرة العين ما نيست.
يک نکته اين است که پذيرايي که جناب زليخا کرد از زنهاي مصر، همين بود که جمال يوسف را نشان داد. با جمال يوسف بود که دستها را بريدند. با يوسف هم صحبت ميشدند چه ميشد؟! پذيرايي خداوند با جمال هست اما در جهان چون حسن يوسف کس نديد، حسن از آن آنکه يوسف آفريد.
اندر جمال يوسف گر دستها بريدند *** دستي به جان ما بر بنگر چه ها بريدند
حضرت جبرئيل نازل شد. گفت: يا رسول الله، خدا ميفرمايد: حضرت زهرا از من يک حاجتي بخواهد. حضرت زهرا عرض کردند: پدرجان من حاجتي ندارم. با اينکه منزل محقري داشتند و مفروش هم نداشتند. پيغمبر ما کيسههايي از ريگ ميبردند براي خانه حضرت زهرا چون خانهشان فرش نداشت. جبرئيل دوباره نازل شد، خداي متعال فرمود: يا رسول الله به زهرا بگو: بايد يک چيزي از من بخواهد! خدا به کسي بگويد: تو بايد از من حاجت بخواهي. حاجت خواستنش براي خدا چقدر ابتهاج دارد. شب معراج به حضرت ختمي مرتبت فرمود: يک حاجت مقضيه نزد من داري. اما نگفت الزاماً. اين وصف بالاترين وصف حضرت زهراست که خدا بفرمايد: بايد چيزي از من بخواهي. حضرت زهرا(س) عرض کردند: پدرجان حالا که قرار است از خدا چيزي بخواهم، ميخواهم به وجه خدا نگاه کنم. «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِيم» (بقره/115) هرکجا نگاه کنيد وجه خداست پس حضرت زهرا چه ميخواهد؟ همه جا وجه خداست اما باز ميگويد: من از خدا وجه خدا را ميخواهم. اشيايي که در اطراف ما هست همه دليل بر وجه خداست. ما از فرمايش حضرت زهرا معلوم ميشود حضرت يک آيههايي ميخواهد که آيويتش مخصوص باشد که براي افراد خاص است.
ظرافت، اعجاز، در هر ذره غوغا ميکند و خدا را نشان ميدهد اما آنکه پيغمبر ما معراج رفت، آيويت آيههايي که در معراج بود با آن چيزي که در اطراف ما هست، يکي است؟ «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى» (نجم/8) هم وسعت آيهها و هم آيويت آيهها و لذا پيغمبر ما وقتي معراج رفت آنقدر در حالات حضرت تأثير داشته است، حضرت زهرا(س) ميگويد: «النظر الي وجه الله» معلوم ميشود که آن آيههاي خاص را ميخواهد که در آن آيهها خدا را ببيند و ابراهيم از خدا خواست و خدا فرمود: «وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (انعام/75) اين منت است براي ابراهيم، چيزهايي که ما ميبينيم از اينها نبوده است. باطن آفرينش است. اين ادلا ظاهري که در اطراف ماست، اگر اينها مست کننده باشد، آن ادلاء باطني و ادلاء خاص نتيجهاش چيست؟ لذا حضرت زهرا(س) به يک نقطه استثنايي معرفت رسيد. مستجاب الدعوه شد و وقتي به نماز ميايستادند ديگر مُهر نميديدند و وجه خاص را ميديدند. لذا در روايت است که وقتي نماز ميخواند، نفسش به شماره ميافتاد. چه جمالي بايد انسان را تسخير کند که وقتي وارد نماز شود، نفسش به شماره بيافتد؟ ما از حضرت زهرا چه ميفهميم؟ حضرت زهرا را به خاطر عبادتش زهرا ميگويند. يعني وقتي به محراب عبادت ميايستادند، بر اهل آسمان ميدرخشيدند. بالاترين روايات حضرت زهرا از اهل سنت است. توصيه ميکنم به خطبا که در ايام فاطميه وقتي منبر ميروند شخصيت حضرت زهرا در منابع اهل سنت، بزرگان اينها را جمع کردند و کتاب خاصي شده است که خواندني است. شايد يک چيزي را شيعه بگويد و بگويند: از سر تعصب است.
پيغمبر ما فرمود: دخترم فاطمه سيده نساء دنيا و آخرت وقتي در محراب عبادت ميايستد، هفتاد هزار فرشته مقرب بر او سلام ميدهند. چرا در محراب عبادت و جاي ديگر نيست؟ عبوديت، همه چيز بشر عبوديت است. عبوديت ادب اين عالم است. عبوديت را گرفتي، همه چيز را گرفتي، لذا شب معراج که آقا رسول الله را گفتند يک حاجت مقضيه پيش من داري، خداي متعال فرمود، انسان کامل بايد چيزي بخواهد که اگر آن را گرفت، همه چيز را گرفت. گفت: خدايا، از عبوديت خود به من بده. عبوديتش در نقطهاي بود که وقتي يکبار تکيه کرد فوراً جلو آمد و گفت: «اللهم اني عبدک و رسولک» کلاس خيلي بالاست. اينکه پنج تن آل عبا را اشباح خمسه ميگويند، پنج سياهي از دور ميبينيم و اسمش را اميرالمؤمنين و حضرت زهرا گذاشتيم. تا حصار زمان و مکان نشکند براي اينها امکان تجلي در اين عالم نيست. هفتاد هزار فرشته مقرب سلام ميدهند و آنطور که خدا با مريم صحبت کرد با حضرت زهرا صحبت ميکنند و ميگويند: اي فاطمه خداي متعال تو را «اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ» اصطفاء مقام ويژه است، تطهير خداست. حضرت وقتي در مسجد خطبه خواندند، حضرت زهرا در مسجد عمداً يک سؤالي را مطرح کردند که نهايت کياست حضرت زهرا را ميرساند. حضرت فرمودند: خداي نکرده اگر کسي به من تهمت بي عفتي بزند شما ميپذيريد؟ يکي از اصحاب بلند شد و گفت: ميپذيريم و حد هم جاري ميکنيم. حضرت فرمودند: تو هم به خدا و هم پيامبر و هم قرآن کافر شدي چون خدا مرا تطهير کرده است. آيه تطهير را خواندند، حضرت عمداً اين جمله را مطرح کردند که آن شخص بلند شود و اين جمله را بگويد و شخصيت آن شخص در تاريخ ثب شود. حضرت زهرا نور خودش را از نظر به وجه الله گرفت و در محاذات آن نور قرار گرفت، امام صادق فرمود: «ان الله خلقها من نور عظمته» خداي متعال مادرم زهرا را از نور عظمت خود آفريده است.
الآن شما آفتاب را ميتواني نگاه کني؟ چشمهايت اجازه نميدهد و اين نور ظاهري خداست، نور عظمت خدا را ميشود نگاه کرد؟ لذا روز محشر حضرت زهرا که ميآيد، خطاب ميشود: چشمهايت را ببنديد که فاطمه رد شود. آنجا محرم و نامحرم نداريم ولي نميتوان ديد! پيغمبر چه ميشود؟ شرافت همه معصومين از پيغمبر ماست و لذا آنقدر در روايت است که دعا کنيد «اللهم لا تحرمني رؤيته» بهشت همان است، يعني خدايا مرا از رؤيت پيغمبر محروم نکن!
اين روايت از اهل سنت است که پيغمبر فرمود: در روز محشر من دنباله رو زهرا هستم. بضي روايت است در اهل سنت که اگر ما بگوييم خيلي مورد انکار قرار ميگيريم. اين روايت اهل سنت است که پيغمبر ما دنباله رو حضرت زهرا است. فحشها و حرفهاي اهانت باري که وهابيت به حضرت زهرا گفتند، ابن تيميه هرجا به فضيلت حضرت زهرا رسيده خراب کرده است. هرجا به فضايل علي بن ابي طالب رسيده است، خراب کرده است البته به خيال خودش. خصايص نسائي را در مکه ديدم، کتاب بسيار خوبي در فضيلت اميرالمؤمنين است. برداشتم ديدم يک وهابي به خيال خودش تمام احاديثش را خدشه وارد کرده است. عداوت با اميرالمؤمنين، عداوت با معجزه رسالت خاتميت است. «أُبْعَثُ عَلَى الْبُرَاقِ خَطْوُهَا عِنْدَ أَقْصَى طَرَفِهَا و تبعث فاطمة أمامي» مرکب من براق است، چرا بُراق از برق گرفته شده است؟ فاطمه جلو راه ميرود و من پشت سرش راه ميروم. پيغمبر خاتم، پشت سر حضرت زهرا راه برود؟ چرا پشت سر حضرت زهرا راه ميرود؟ چون انسان مؤمن «يسعي نورهم بين ايديهم» خدا ميگويد: انسان مؤمن که به محشر ميآيد، نورش در برابرش راه ميرود. اين روايت ميفرمايد: اگر قرار شود نور من خاتم الانبيا تجسم پيدا کند حضرت زهرا ميشود. چه تعبيري است و فرمود: اگر جمال در دنيا تجسم پيدا کند حضرت زهرا ميشود.
شريعتي: انشاءالله همه ما ظرفيت و قابليت داشته باشيم که چشم ما منور شود به انوار نوراني نبي مکرم اسلام، اميرالمؤمنين و حضرت زهرا و فرزندان بزرگوارشان و همه مشمول شفاعت و دستگيري آن بزرگواران شويم. نکات خوبي را شنيدم. چقدر خوب است با آغاز ايام فاطميه، در سالروز شهادت حضرت زهرا(س) که گفت:
در فاطميه بود که ما سينه زن شديم *** از اين درآمديم که درمانمان کنيد
ثواب تلاوت اين آيات را به حضرت زهرا(س) هديه کنيم. امروز صفحه 281 آيات پاياني سوره مبارکه نحل را تلاوت خواهيم کرد.
«ثُمَ إِنَ رَبَّكَ لِلَّذِينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ «119» إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنِيفاً وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ «120» شاكِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَ هَداهُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ «121» وَ آتَيْناهُ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ «122» ثُمَّ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ «123» إِنَّما جُعِلَ السَّبْتُ عَلَى الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ إِنَّ رَبَّكَ لَيَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ «124» ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ «125» وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ «126» وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ «127» إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ»
ترجمه آيات: سپس البتّه پروردگار تو براى كسانى كه از روى نادانى كار بدى كردند آنگاه از پس آن توبه كرده و به كار شايسته پرداختند همانا پروردگارت پس از آن توبه، قطعاً بخشنده مهربان است. همانا ابراهيم (به تنهايى) يك امّت بود، در برابر خدا خاضع و فرمانبر و حقگرا بود، و از مشركان نبود. او نسبت به نعمتهاى خداوند شكرگزار بود، (خدا) او را برگزيد و به راهى مستقيم هدايتش كرد. ودر دنيا به او نيكى داديم و قطعاً او در آخرت (نيز) از صالحان و شايستگان است. سپس به تو وحى كرديم كه از آئين ابراهيم حقگرا پيروى كن، واو از مشركان نبود. همانا (حكم) تعطيلى (وبزرگداشت روز) شنبه بر كسانى قرار داده شد كه در آن اختلاف كردند و قطعاً پروردگارت در روز قيامت دربارهى آنچه آنان (يهوديان) دائماً در آن اختلاف مىكردند، قضاوت خواهد كرد. (اى پيامبر! مردم را) با حكمت (و گفتار استوار و منطقى) و پند نيكو، به راه پروردگارت بخوان و (با مخالفان) به شيوهاى كه نيكوتر است جدال و گفتگو كن، همانا پروردگارت به كسى كه از راه او منحرف شده آگاهتر است و (همچنين) او هدايت يافتگان را بهتر مىشناسد. و اگر عقوبت مىكنيد، چنان عقوبت كنيد كه شما را بدان عقوبت كردند و البتّه اگر صبر و شكيبايى كنيد قطعاً صبر براى صابران بهتر است. (و اى پيامبر!) صبر پيشه كن وصبر تو جز (به يارى وتوفيق) خداوند نيست و بر آنان اندوه مخور، و از آنچه مَكر وتدبيرهاى خصمانهاى كه مىكنند، دلتنگ و در فشار مباش. زيرا كه خداوند با كسانى است كه تقوا پيشه كردند و (با) كسانى (است) كه آنان نيكوكارند.
شريعتي: من و اين داغ در تکرار مانده *** من و اين آتش بيدار مانده
مپرس از من چرا دلتنگ هستم *** دلم بين در و ديوار مانده
اشاره قرآني را بفرماييد و از شخصيت جناب فضّه براي ما بگوييد.
حاج آقاي عاملي: از اين صفحه آيه 128 ميفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ» اين آيه ناظر به يکي از قواعد و سنتهاي آفرينش است و دنيا با يک مجموعهاي از سنتها اداره ميشود. براي همين خداي متعال ميفرمايد: «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً» (نازعات/5) اگر کسي به اين دنيا بيايد و از اين قواعد بي خبر باشد، قطعاً رو سياه از دنيا ميرود، شما يک ماشين ميخريد، يک وسيله زندگي ميخريد يک دفترچه راهنما دارد. قرآن همان دفترچه راهنماست. اينکه انسان چطور زندگي کند و دفترچه براي اين نشئه که در اينجا بايد چطور زندگي کرد. تو چه ظرفيتهايي داري و چطور بايد از آن استفاده کني. کسي که انسان را آفريده و اشراف دارد بر نياز و حالات انسان و عواطف انسان، لذا خدا ميفرمايد: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ» (اسراء/9) در همه شئونش اقوم است. قرآن من اقوميت دارد. در تربيت و سياست و اقتصاد و امور حساس زندگي، بخشي از اين سنتها را خدا در قرآن و بخشي را روايات گفته است. چقدر خوب است که سنتهاي آفرينش وارد کتاب درسي شود. اگر با ناموس مردم زنا کردي، زنا به خاندان تو ميرسد. سر کسي کلاه بگذاري، سرت کلاه ميگذارند. هرطور معامله کني عالم با تو همانطور معامله ميکند. ايام انتخابات است، هرکس کسي را خوار کرد، آبرويش ميرود ولو در داخل خونش باشد. اگر براي کسي آمديد چاه کنديد خودت درون چاه ميافتي. چقدر خوب است يک جواني که وارد جامعه ميشود از اول اين قوانين را بداند، اگر يک سنگ غصبي در بناي خانه باشد، آن خرابي اين خانه را تضمين ميکند.
وقتي از خودت عطوفت نشان بدهي، عطوفت به شما برميگردد. بچهاي که تربيت پيدا کرد اگر عواطف ببيند اين عاطفه را پس ميدهد. حرام رشد نميکند و رشد هم بکند هيچ برکتي درونش نيست. ما بايد از آموزش و پرورش زندگي کنيم و داخل خانواده بچهها بدانند که وقتي شما به پدر احترام بگذاريد، از آن طرف به شما احترام ميگذارند. در روايت است که پدر و مادر هم بهشت و هم جهنم توست. «وَ لْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْيَقُولُوا قَوْلًا سَدِيداً» (نساء/9) هرکس بچهي کوچک دارد نرود به يتيمها ظلم کند. اگر به يتيم ظلم کني به شما برميگردد. در اين آيه خداي متعال يکي از بهترينها را گفته است که ولايت خدا با کساني است که کف نفس در برابر حرام دارند. زکاتشان را پرداخت ميکنند و به ناموس مردم تعدي ندارند.
ابر برنايد پي منع زکات *** و الزناء افتد بلا اندر جهاد
هرچه آيد بر تو از ظلمات و غم *** آن ز بيباکي و گستاخي است هم
«إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ» (نحل/128) محسنون يعني احسان، زيباييهايي که در زندگي داريم، ما با آنها تعريف ميشويم. ارزش تو به زيباييهاي توست. کارهايي که قابل دفاع است و به همه خيرخواه است، يعني اهل گذشت و ايثار هست و کنار سفرهاش کسي بنشيند. اميرالمؤمنين آخرين آيهاي که خواندند اين است و با اين آيه به شيعيان پيام دادند که راه رسيدن به من اين است.
در مورد حضرت فضّه بگويم که توسط پادشاه حبشه به حضرت رسول اهداء شد و حضرت ايشان را به عنوان خادمه به حضرت زهرا دادند، اميرالمؤمنين وقتي فضه به خانه آمد دعا کردند و اين دعا مستجاب شد. در زندگي اين بزرگوار چند مطلب شنيدني است و وقتي حضرت زهرا در زندگي در فشار بودند، اميرالمؤمنين در جنگ بودند. نان ميپختند، بچهها را نگهداري ميکردند. اميرالمؤمنين فرمود: از پيغمبر يک خادمه بگير. تا پيامبر آمد، نگذاشت که حضرت زهرا دهانش را باز کند. فوراً گفت: زهرا بهتر از خادمه را به تو بدهم؟ تسبيحات حضرت زهرا، در زبان ما ده و در ترازوي خدا صد است. اين درس امروز ماست، پيغمبر ما نخواستند از استطاعت عمومي خارج شوند. چون همه خادمه نداشتند، چطور به حضرت زهرا خادمه بدهند؟ فرمود: از استطاعت عمومي خارج نشويد تا دلها به هم نزديک شود. در تمام آداب رعايتش خيلي مشکل است. در خريد خانه و جهيزيه و لباس و آرايش و وسايل زندگي خيلي مشکل است اما پيغمبر ما اين کار را کرد و زندگي خودش را با پايينترين فرد جامعه تطبيق کرد.
مرحله دوم که اسلام پيشرفت کرد و ثروت سرازير شد، فضّه را خادمه حضرت زهرا کرد. وقتي خواستند به حضرت زهرا تقديم کنند، گفتند: زهرا جان تو انسان هستي و او هم انسان هست. تو خسته ميشوي و او هم خسته ميشود، تنظيم روابط بين کارفرما و کارگر. گفت: چه کنم؟ گفت: يک روز تو کار کن و ايشان استراحت کند و يک روز ايشان کار ميکند و تو استراحت کن. يک کسي آمد به اميرالمؤمنين گفت: دلم خيلي گرفته است، اسراري از پيغمبر نزد تو هست؟ فرمود: بله. اينکه اگر کارفرما اجرت اجير را منع کند، لعنت خدا بر اين نازل ميشود و اسم او را سري از اسرار رسول الله گذاشت. جناب فضه يک وصف بسيار خوبي دارد که بسيار شنيدني است. حافظ قرآن بود و ايشان تمام کارهاي روزمره خودش را با قرآن تنظيم کرده بود و هر سؤالي را ميپرسيدي با قرآن پاسخ ميداد.
از خداي متعال ميخواهم با عنايات و وساطت حضرت زهرا(س) دردهاي بي درمان را و گرفتاريهاي خاص را عنايت بفرمايد و اقتدار کشور ما را روز افزون بفرمايد.
شريعتي: خدا رحمت کند مرحوم آيت الله غروي اصفهاني که چه خوب فرمودند:
مفتقرا متاب روي از در او به هيچ سوي *** زان که مس وجود را فضهي او طلا کند
«الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»
فایل تصویری این برنامه
فایل صوتی این برنامه