برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: مضامين بي نظير دعاهاي اهلبيت (عليهم السلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عاملي
تاريخ پخش: 15- 03-99
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
هرکجا پا بنهي حسن وي آنجا پيداست *** هرکجا سر بنهي سجده گه آن زيباست
همه سرگشتهي آن زلف چليپاي وي اند *** در غم هجر رخش اين همه شور و غوغاست
جمله خوبان بر حسن تو سجود آوردند *** اين چه رنجي است که گنجينهي پير و برناست
عاشقان صدر نشينان جهان قدساند *** سر فراز آنکه به درگاه جمال تو گداست
فارغ از ما و من است آنکه به کوي تو خزيد *** غافل از هر دو جهان کي به هواي من و ماست
بر کن اين خرقهي آلوده و اين بت بشکن *** به در عشق فرود آ که آن قبله نماست
سلام ميکنم به همه شما بينندگان عزيز، سلام به امام راحل عظيم الشأن و همه شهداي انقلاب اسلامي، شهداي دفاع مقدس، شهدا مدافع حرم و مدافع وطن، در سالروز قيام خونين پانزده خرداد با سمت خدا مهمان شما هستيم. حاج آقاي عاملي سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عاملي: عرض ادب و احترام دارم خدمت حضرتعالي و همه مردم عزيز، آرزوي توفيقات و عنايات خاص حضرت احديت داريم و خاضع هستيم و درود ميفرستيم به انسانهاي بزرگي که در تاريکي رژيم گذشته و فضاي پر اختناق آن زمان شجاعت و بصيرت نشان دادند و شروع انقلاب عظيم اسلامي را شروع کردند و در ادامه همان بصيرت و ايثار و جهاد بعد از پانزده سال انقلاب را به ثمر رسانديم و ما مديون آن عزيزان هستيم، انقلاب اسلامي آخرين فرصت ملت ماست که در چينش ملتها در جايگاه اصلي خود قرار بگيرد و خدا را شاکر هستيم که در اين چهل سال به برکت انقلاب اسلامي در عرصههاي مختلف عزت و اعتلايي که براي کشور ما درست شده استثنايي بوده و در همه عزتها کنار سفرهي شهدا هستيم.
شريعتي: بحث شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي عاملي: به مناسبت ماه رمضان بحثي را شروع کرديم، مطالباتي که معصومين در برابر ساحت حضرت احديت مطرح کردند، براي سعادت انسان و با چه ادبياتي مطرح کردند. ما اين بحث را ادامه داديم و ميخواهيم چند جلسه ادامه بدهيم و بعد به بحث يغظه برگرديم. مطالباتي که در زمان معصوم مطرح شده زياد است، من يک مورد را انتخاب ميکنم حالاتي که سالک سبيل حق در سلوک پيدا ميکند حالات بسيار متنوع است و هرکدام ادبياتي لازم دارد که با آن ادبيات درد و آتش دل خود را با خدا مطرح کند، حضرات معصومين به همه اين جزئيات در دعاها وارد شدند. بحث بسيار شيرين و جذاب است. انسانهايي هستند که عادي نيستند، بعد از آن وارد ميشويم بخشي از بحث با خدا که ميخواهيم صحبت کنيم با ادبيات عاشقانه است، کلمات معصومين خيلي خوب تصوير شده است. کسي که عاشق است و سوخته است، در عشق مادي شما هر کلمهاي را ملاحظه کنيد، نظير اين را ما در ادبيات دعايي داريم که با خدا با آن ادبيات حرف زده است. اين هم تا به حال مطرح نشده شايد بعضي واهمه داشتند اين مطالب مطرح شود. اما بخش سوم غوغاست، يعني ما با هر ادبيات عاشقانه که با خدا حرف زديم، خدا بالاتر از آن با آن ادبيات عاشقانه با ما حرف زده است. چون «يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَه» (مائده/54) اول او، عشق از معشوقه اول سر زند، يعني خداي متعال يک مقايسه داريم عشق زميني و عشق آسماني، در عشق آسماني همه عکس آن حالاتي است در عشق زميني عاشق از خودش نشان ميدهد. آن چيزي که عاشق از خودش نشان ميدهد، در عشق آسماني معشوق نشان ميدهد. آنقدر اين بحث جالب و جذاب هست، حيرت آور است. در عشق زميني عاشق است قسم ميخورد دوستت دارم، اما اينجا خدا ميگويد: «و حقک عليَّ اني أحبک» خدا قسم بخورد «و حقي عليک» ميگويد: «و حقک عليَّ» نميگويد: قسم به حقي که من در گردنت دارم. ميگويد: قسم به حقي که تو در ذمّه من داري. من تو را دوست دارم.
کلمات عاجز هستند، يعني پيغمبر ما فرمود: «و هل الدين الا الحبّ» دين من يعني عشق و حبّ، آنچه خدا ميگويد: تسبيح براي من است. «فسبح بحمده ربک» تسبيح به اين معني است که شما مرا تصوير نکنيد، بگذاريد خودم، خودم را تصوير کنم. شما مرا خراب ميکنيد. در طول مطالعاتي که داشتم جذابترين و معنويترين بحث کشش از طرف معشوق به سمت عاشق است. تمام حالتهاي عشق زميني را ميگوييم، معادلش را از روايات و دعاها ميگوييم. اول بحث اينکه دعا ارتباط با مسبب الاسباب است، با ذاتي که قيوم است، مخاطب ما مسبب الاسباب است. سببيت تمام اسباب دست اوست. اين در تمام شئون زندگي هست. وقتي سببيت از خداست، وقتي خدا قيوم است و قوام تمام اشياء دستش است، اگر کسي بخواهد اين ارتباط را قطع کند، اين ارتباط قطع شود، جنون ميشود. يعني شما با مسبب الاسباب رابطه خود را قطع کنيد. يعني تمام پلها را خراب کرديد. حضرت آيت الله ميانجي ميفرمودند: يکي از آنهايي که از اطرافيان آقا بوده ميگفت: بچهام بيماري قلبي پيدا کرده و خيلي دستم از همه جا کوتاه است که چه کنم؟ حضرت آقاي ميانجي فرمودند: دعا کن. گفت: هر کار خلافي مرتکب شدم، من تمام پلها را خراب کردم. با چه رويي بروم؟ ايشان فرمود: به اين دليل که خدا خداست دعا کن. خدا مثل ما نيست که با کسي قهر کرديم…
اي خدايي که ميپذيري کسي که هيچ شهري نميپذيرد. اي خدايي که دلت ميسوزد براي کسي که هيچکس دلش به حال او نميسوزد. يکي از عرفا ميگويد: همه به خوان و خانه خود نيکان را دعوت ميکنند جز خدا! «عَادَتُكَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِيئِينَ» عادت تو احسان به انسانهاي مُسيء است، «وَ سُنَّتُكَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِين» يعني اگر معتد بخواهد برود، ميگيرد که نرو. در يا حنان و يا منّان يکوقت معنياش را وارد ميشويم، يک معني همين است. آنوقت هرکسي که حاج آقا حسين قمي ميفرمود: اگر کسي کار خلافي بکند مردم نميپذيرند، تنها خداست که خلافکار را ميپذيرد هنگام برگشت هم يک چيزي زير بغلش ميگذارد. «فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» (فرقان/70) چه بگوييم خدايا، يعني وقتي توبه کرد، کار زشتي که مرتکب شده را پاک ميکند و جايش مينويسند نماز شب، حاج آقا حسين قمي ميفرمود: فقط خداست که آدم خلافکار برگردد يک چيزي هم اضافه ميدهند. چون خدا خداست، برو دعا کن.
چرا ميگوييم: الحمدلله، چون رب العالمين است، الرحمن الرحيم است و مالک يوم الدين است. اما يکي از مفسرين گفته الحمدلله ميگوييم همين لله علت است. هم براي خداست، چون خدا خداست. حالا صحبت سر اين است که اگر دعا ارتباط با مسبب الاسباب است، شما سراغ هرکاري برويد خدا سببيت آن را تعطيل ميکند. «وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ» اي خدايي که با لطف تو هر سبب، سببيت پيدا کرده است. مثلاً پول براي شما گشايش درست ميکند. براي شما عافيت و عزت درست ميکند. ممکن است پول باشد و اينها درست نشود.
هر سو رود آنکس ز در خويش براند *** آن را که بخواند به در کس ندواند
وقتي که شما خراب کرديد پلها را، «احسن الحياء حيائک من نفسک» بهترين حياء اين است که از خودت حياء کني. نسبت به خودت يک غرور مقدس داشته باشي. اين غرور مقدس در انسانها يک سرمايه و صيانت است. همچنان که دعا و ارتباط با مسبب الاسباب بالاترين صيانت را براي ما ميآورد. من ميخواهم رشوه بگيرم، مگر خدا به رشوه سببيت داده است. ميخواهم دزدي کنم و نقب پنهاني به بيت المال بزنم، تمول پنهاني پيدا کنم، مگر خدا به اين سببيت داده است؟ پس معلوم ميشود تو خداي ديگري را معتقد هستي که به رشوه سببيت داده است. لذا در روايت است که رشوه شرک عظيم است. اگر شما وقتي اعتقادتان اين باشد که سببيت تمام اسباب از خداست. اين براي انسان يک صيانتي ميآورد در تمام شئون، حالا کسي که ميخواهد حياء بکند، حياء اين است که پلها را خراب کرده، آنوقت ميخواهد از خدا انتظار داشته باشد. در روايت است که «من اراد عن يعلم ماله عند الله فالينظر مال الله عنده» هرکس ميخواهد بداند نزد خدا چه دارد، اول نگاه کند خدا نزد او چه دارد؟ يعني شما چقدر براي خدا حساب باز کردي و از خدا حياء کردي. دانشجو به معلم معارف گفت: والله ما به خدا معتقد هستيم. آمد اينجا براي ما با ادله فلسفي خدا را اثبات ميکني. براي ما بگو که خدا چه تأثيري در زندگي ما دارد. دين چه تأثيري در زندگي ما دارد؟
اين اعتقاد که شما معتقد باشيد «الهي بيدک لا بيد غيرک زيادتي و نقصي و نفعي» يعني اي خدا عزت و ذلت من، کم و زياد من همه دست توست. اين باور توحيدي چقدر در زندگي ما تأثير دارد. قطع ارتباط با مسبب الاسباب خيلي جرأت ميخواهد. کسي ارتباطش را با مسبب الاسباب قطع کند. ذاتي که سوزاندن آتش با اراده او شکل ميگيرد. اگر اراده کند آب کسي را خفه کند، خفه نميکند که حضرت يونس را خفه نکرد. خفه کردن آب سببيت است و سببيت را او بايد امضاء کند. ارادهاي که حکومت ميکند در اين عالم اگر کسي با اين اراده رابطهاش را قطع کند جنون ميشود. «الجنون فنونٌ» من يکوقتي محضر حضرت آيت الله حاج آقا مجتبي عراقي بودم، گفتم: اين روايت را شما جايي ديديد که حضرت فرمود: «کلامنا سَعُوط المجانين» کلام ما سعوط مجانين است. سعوط يعني انفيه، انفيه را با بيني بالا بکشي عطسه ميکني. ديوانه عطسه نميکند، کسي که عطسه ميکند ديوانه نيست. کنايه از اين است که سخنان ما جنون را از فکر انسان بيرون ميآورد. آنقدر در جامعه جنون هست، تفاخرهاي خاص، رقابتهاي مادي که زندگي را فلج کرده است، با آداب سنگين طوري شديم که جرعه جرعه غم و غصه ميخوريم و هيچ گوارايي نيست. اينجا حضرات معصومين در تمام عرصهها حرف دارند. هفتصد نوع آداب دارد. حلية المتقين يک کتاب ساده نيست. براساس علميت و کرامت انساني اين آداب ترسيم شده است. جنگ هم جنگ آداب است. حيات اجتماعي يک دين به آداب است. چرا اينقدر در دين ما بر شعائر ثواب بسيار عظيمي ذکر شده است؟ قابل مقايسه با عبادات فردي نيست. ما دو وظيفه داريم 1- عمل به دين 2- حفظ حيات اجتماعي دين؛ يعني کسي وارد شهر شد بگويد: اين شهر اسلامي است.
خدا ميگويد: حرفهاي من در دو کلمه خلاصه ميشود: عدالت و صداقت. شهري که عدالت و صدق نباشد اسلامي نيست. يک بحثي دارم در آينده مقايسه بين احکام، اينقدر اين بحث عجيب است، يک لحظه عدالت داشته باشيم، حاکم عدالت داشته باشد، پدر در خانه عدالت داشته باشد، قاضي عدالت داشته باشد. بازاري عدالت داشته باشد، مدير عدالت داشته باشد، بهتر از هفتاد سال عبادت است. مديريتي که اولويتها را رعايت نکند، مديريتش صفر است. سوژههاي حساسي که قدرت تخريب و اصلاحش بالاست. در قرآن و روايات هم مقايسه است. يعني رهبريت صالح اين قدرت را دارد که اگر يک مجري آرماني آمد، تمام احکام نازل شد، نگفت: «اليوم اکملت لکم» يک مجري آرماني فرمود: «اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي» اين همه نعمت بدون ولايت تمام نيست و ناقص است. يعني در 23 سال هيچ کار براي ما نکرد. تعبير به رسالت کرد، «الکلمة في القرآن عاشقة لمکانها» خدا کلمات را حساب شده انتخاب کرده است. همه چيز در قرآن حساب شده است. در محضر حضرت آيت الله حاج آقا مجتبي عراقي رسيدند، گفتند: من از اين روايت خيلي خوشم ميآيد، کلام ما سعوط مجانين است. يعني جنون را از سر انسان ميپراند. تعطيلي عقل! عقل که تعطيل شود رجس ميآيد. «وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ» (يونس/100) والله غوغا کرده است. چون هرجا تعقل نيست، رجس است.
شما در آداب زندگي، عروس، عزا، لباس پوشيدن، تجارت، سياست، انتخابات، تعقل را کنار گذاشتيد، رجس آنجاست. پليدي و آلودگي، نجاست روحي و معنوي، تعقل کنار برود عقل آلت عبوديت است. خدا عقل را خلق کرد گفت: برو، بيا، عقل مطيع شد. فرمود: معيار پاداش من، معيار جزا و مکافات من تو هستي. بعد به حضرت آقا مجتبي عراقي گفتم: شما اين روايت را ديدي؟ فرمودند: يکجا ديدم. همينطور است و ما بايد حسابي براي کلمات معصومين باز کنيم. وقتي حضرت زهرا به منزل ميآيد و به فضه ميگويد: روايات پدرم را دادم چه کار کردي؟ گفت: گم کردم. فرمود: روايت پدرم معادل حسن و حسين است! يک خانهاي که نگاهش به مفاهيم ديني و ارزشهاي انساني و مفاهيم اخلاقي و فضايل اعتقادي اينطور باشد، حضرت زهرا مَحرم است با کلمات جامع پيغمبر ما. پيغمبر فرمود: خدا به من قدرتي داده که ميتوانم يک عالم مطلب را در يک جمله بگويم. فقط پيغمبر ما اينطور است. يا با يک فعل ميتواند مطلب را برساند.
وقتي ما با دعا مرتبط ميشويم. با ذاتي که مسبب الاسباب است. با ذاتي که قيوم است. «يا حيّ و يا قيوم» قيوم يعني قوام اشياء دست ذات لا يتناهي است. اگر قيوميت را بردارد، همه چيز به هم ريخته است.
اي جود تو سرمايه سود همه کس *** اي ظل وجود تو وجود همه کس
گر فيض تو يک لحظه به عالم نرسد *** معلوم شود بود و نبود همه کس
گاهي خدا اراده نکرده و تمام مقدمات هم آمده است. يک قصه بگويم وزير هارون، برمکي آنقدر ثروت داشت هرجا هارون الرشيد رسيد گفت: اينجا براي کيست؟ گفتند: برمکي، ترسيد. يک خطاي بزرگي مرتکب شد، سعايت امام کاظم را کرد. آنوقت همين سعايت حضرت موسي بن جعفر کار خود را کرد. هارون الرشيد که ترسيد در يک لحظه کل ثروتش را گرفت و زندان انداخت. زنداني شد، همه چيز از دست رفت. يک روز در زندان به زندانبان گفت: من در حسرت يک آبگوشت هستم. اما امکان نيست، اگر ميشود وسايلي بدهيد من آبگوشت درست کنم. کاسهاي دادند و گوشتي دادند و سوخت و زغال کم بود، آنقدر فوت کرد ريشش هم سوخت. بالاخره آبگوشت آماده شد. تا براشت بخورد دستش را سوزاند و آبگوشت ريخت، خنديد. کسي که کنارش نشسته بود گفت: چرا ميخندي؟ گفت: براي اين روزگار ميخندم. اين روزگار نيست. شعور مديريتي اين عالم و ذرات اين عالم، براي اين ميخندم يکوقتي که من وزير بودم يک انگشتر بسيار استثنايي داشتم، اين انگشتر افتاد دجله، آنقدر غصه خوردم براي اين انشگتر، ارزش مالي يک طرف اما اثر هنري بود. ظهر که آشپز غذا آورد که ماهي بود، گفت: شکم اين ماهي را که پيدا کرديم اين انگشتر از درونش بيرون آمده است. چيزي که يک ذره اميد نداشتند به من برسد رسيد، اما اينجا که يک ذره احتمال نميدادم اين از دستم برود، رفت. اين را ميگويند: «يا من تسببت بلطفه الاسباب» يا مسبب الاسباب من غير سبب!
اينجاست که ما به يک بحث حساسي ميرسيم، اگر کسي اعتقاد داشته باشد که پشت پرده مديريتي هست، «وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحِيطٌ» (بروج/20) شما دو نفر را ملاحظه کنيد، يکي اعتقاد ندارد، «مِنْ وَرائِهِمْ مُحِيطٌ» (بروج/20) يعني اين اسباب را ما تکان ميدهيم. اما کسي به اين معتقد است، چقدر خدا عالي گفته است. دو طايفه را مثال ميزند يکي اهل توحيد هست و ديگري نيست، ميگويد: کدام يک شايسته امنيت روحي در زندگي هستند. چون ما در آماج حوادث هستيم. از هر طرف تير حوادث به سمت ما ميآيد. کجا فرار کنيم؟ افلاطون ميگويد: جايي نيست فرار کنيم، امام صادق فرمود: جايي هست، «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ» (ذاريات/50) اين آرامبخش است.
در جايي که اعتقاد اين باشد که «يؤمنون بالغيب» قرآن اول گفته «يؤمنون بالغيب» يعني شما خيال نکنيد همه کاره ظاهر است. به ظواهر حساب استقلالي باز نکن. اگر اسباب ظاهري حساب استقلالي کرديم، انقلاب درست نميشد. حضرت امام که آمدند انقلاب کنند گفتند: دير آمدي، تقسيم دنيا تمام شده است. هرچه هست براي کجاست، حضرت امام يک عبا و يک قبا داشت. بعد از ماجراي پانزده خرداد، يکي از وزراي شاه آمده بود محضر يکي از مراجع، سلام شاه را رساند و گفت: هر دستوري داريد به شاه برسانم. مرجع چند مطلب گفت و يکي در مورد حضرت امام بود. وزير گفت: هرچه گفتيد به شاه ميرسانم اما نميتوانم يک کلمه از آيت الله خميني حرف بزنم. اصلاً اسم آيت الله خميني را بياوريم رنگ شاه مثل گچ سفيد ميشود. اسلحه دست اوست. «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً» (نازعات/5) يعني تمام تلاش قرآن اين است که ما به اين آيه اعتقاد داشته باشيم. وقتي مالک اشتر به اميرالمؤمنين گفت: اين عدالتي که درست کردي همه ميروند تنها ميماني؟ فرمود: پيغمبر هم تنها ماند، خدا تکثيرش کرد. همه اينها توحيد است. ما که بر دعا تأکيد داريم. دعا با چنين ذاتي ارتباط درست کردن است. ممکن است اسلحه دست او باشد ولي او بترسد. ممکن است کسي اسلحه دستش باشد و کسي نداشته باشد، خدا اسلحه را بگيرد و دست اينها بدهد. دعا سلاح مؤمن است. با دعا رفع بلا ميشود.
آقا رسول الله وقتي رفع حاجت ميرفت، خيلي فاصله ميگرفت از اصحاب، آقا رسول الله خيلي فاصله گرفت و رفت، نگو يک مشرک کمين کرده بود. يکباره از پشت درخت پريد و جلوي حضرت را با شمشير گرفت. گفت: يا محمد، چه کسي اينجا تو را از دست من نجات ميدهد؟ نه سلاحي داري و نه اصحابي، آقا رسول الله با صلابت گفت: خدا، تا گفت خدا، اين هيبت چنان گرفت آن شخص را که سلاح از دستش افتاد، پيغمبر فوراً برداشت و گفت: بگو ببينم چه کسي اينجا تو را از دست من نجات ميدهد؟ گفت: کرم تو يا محمد! مديريت اينطور است. اين حديث هميشه نصب العين عزيزان باشد. آقا رسول الله وقتي بثورات جلدي پيدا ميکرد، يک جوش کوچک، هي تضرع ميکرد. ميگفتند: چيزي نشده است. حضرت فرمود: اگر خدا بخواهد بزرگ کوچک شود، ميشود و اگر بخواهد کوچک، بزرگ شود، ميشود. فرمان دست اوست. فرمان دست خداست. دعا يک مسألهي ساده نيست، ارتباط با ذاتي است که سببيت اشيا و ذات اشياء دست اوست، «بيده ملکوت کل شيء، بيده ناصيه کل شيء» ناصيه موي پيشاني است که در حيوان اگر بگيري نميتواند تکان بخورد. ذاتي که قيوم است. يعني قوام اشياء دست ذات لا يتناهي است. آنهايي که اين ارتباط را درست کردند، در اوج آرامش «الا بذکر الله تطمئن القلوب»
شريعتي: نکات خوبي را شنيديم. انشاءالله با دعا مأنوس شويم و دل و جانمان آرام شود. فايلهاي صوتي و متني در سايت و کانال برنامه وجود دارد. امروز صفحه 428 قرآن کريم، آيات ابتدايي سوره مبارکه سبأ را تلاوت خواهيم کرد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْآخِرَةِ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ «1» يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَخْرُجُ مِنْها وَ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما يَعْرُجُ فِيها وَ هُوَ الرَّحِيمُ الْغَفُورُ «2» وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَأْتِينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلى وَ رَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ «3» لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ «4» وَ الَّذِينَ سَعَوْا فِي آياتِنا مُعاجِزِينَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِيمٌ «5» وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَ يَهْدِي إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ «6» وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلى رَجُلٍ يُنَبِّئُكُمْ إِذا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ»
ترجمه آيات: به نام خداوند بخشندهى مهربان. ستايش مخصوص خدايى است كه آن چه در آسمانها و آن چه در زمين است مِلك اوست و در آخرت (نيز) حمد و ستايش تنها براى اوست و اوست حكيمِ آگاه. آن چه در زمين فرو مىرود و آن چه از آن خارج مىشود و آن چه از آسمان نازل مىشود و آن چه در آن بالا مىرود (همه را) مىداند و اوست مهربانِ آمرزنده. و كسانى كه كافر شدند گفتند: قيامت براى ما نخواهد آمد. بگو: چرا، به پروردگارم كه آگاه از غيب و نهان است سوگند كه به سراغ شما نيز خواهد آمد. به ميزان ذرّهاى در آسمانها و در زمين از خدا پوشيده نيست، نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر از آن، نيست جز آن كه در كتاب روشنِ (الهى ثبت) است. تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند پاداش دهد؛ آنانند كه برايشان آمرزش و روزى نيكو مقرّر است. و كسانى كه در (انكار و محو) آيات ما تلاش كردند كه ما را درمانده كنند، آنانند كه برايشان عذابى (سخت) از عقوبتى دردناك است. و كسانى كه به آنان علم داده شده، آن چه را از جانب پروردگارت به تو نازل شده حقّ مىبيند كه به راه خداى عزيز ستوده هدايت مىكند. و كسانى كه كفر ورزيدند، (به استهزا) گفتند: آيا شما را به مردى راهنمايى كنيم كه به شما خبر مىدهد هرگاه (در قبرها) كاملًا متلاشى شديد (بار ديگر) در آفرينش تازهاى (زنده) خواهيد شد؟ آيا او (دانسته) بر خدا دروغى بسته يا جنونى در اوست؟ (نه، چنين نيست) بلكه كسانى كه به آخرت ايمان ندارند در عذاب و گمراهى دورى (از نجات و حقّ) هستند.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد، در مورد شخصيت جناب بُريد براي ما بگوييد.
حاج آقاي عاملي: آيه 3 از سوره سبأ را انتخاب کردم، «وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَأْتِينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلى وَ رَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ» اين آيه جامعيت قرآن را ميرساند. يک سيستم تربيتي و يک نظام فکري، هم بايد تشويق داشته باشد، هم بايد در جاي خود تنبيه داشته باشد. خداوند «وَ أَشَدُّ الْمُعَاقِبِينَ فِي مَوْضِعِ النَّكَالِ وَ النَّقِمَةِ،َ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ فِى مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَه» (تهذيب الاحكام، ج 3، ص 108) انسانها احتياج دارند، هرکدام از اينها اگر به هم بخورد و خوف و رجاء به هم بريزد صد در صد رفتارهاي اجتماعي مختل ميشود. عجيب است که خداي متعال اگر هشتاد بار تبشير دارد، 120 بار انذار دارد. يعني انسانها به انذار خيلي احتياج دارند و اين از آن انذارهاست. خداي متعال در اين آيه نقل ميکند که عدهاي ميگويند: چه قيامتي، اين حرفهايي است که آخوندها درست کردند. اين از سر راحت طلبي و فرار از مسئوليت است. آخرت يعني يوم العدل، عدالت ترسيدني است؟ هرکس از عدالت بترسد از خودش ميترسد. عملش را خراب کرده که ميترسد. زيباترين مفهوم زندگي بشر عدل است. خداي متعال هم «يَا مَنْ لَا يُخَافُ إِلَّا عَدْلُه» اي خدايي که فقط عدالتش ترسيدني است و عدالت هم برميگردد به ترس از عمل، يعني ترس از خدا منجر شد به ترس از خود، در روايت است جز از خودتان از چيز ديگر نترسيد.
نکتهاي که عجيب است اين است که خدا اينجا قسم خورده که قيامت حق است، چون کسي که قسم بخورد، غير از دو جا نميشود قسم خورد. آنجا جاي قسم نيست و طرف دروغگو است اگر قسم بخورد. يکجا قسم ميخوريد براي اينکه طرف در موضع ترديد است، قسم ميخوريد که باورش شود که مطلب درست است. مطلب دوم اين است که مسأله خيلي خطير است. «لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ، وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ، أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ، بَلى قادِرِينَ عَلى أَنْ نُسَوِّيَ بَنانَهُ» (قيامة/1-4) قسمهايي که خورده روز قيامت چيز سادهاي نيست. وقتي امام صادق مالک يوم الدين را ميگفتند، غش ميکردند. کسي با الفاظ غش نميکند. معلوم ميشود که صحنهها براي حضرت تصوير ميشده است. حضرت زهرا در نماز به نفس نفس ميافتاد، بخاطر اينکه نمازش را ميديدند آنهايي که بايد ببينند. امام سجاد وقتي عبايش در نماز از دوشش افتاد، ابا حمزه ميگويد: ديدم درستش نکردند، نماز تمام شد گفتم: آقا عبا را درست نکرديد؟ فرمود: «وَيهَک» واي بر تو! مگر ميشد؟ ميدانستي من در برابر چه کسي ايستاده بودم. در اين آيه خدا ميگويد: «قُلْ بَلى وَ رَبِّي» بگو قسم به پروردگارم، «لَتَأْتِيَنَّكُمْ» روز قيامت ميآيد و شما به روز قيامت ميرسيد و من با شما چنين روزي را دارم، روزي که «عالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ» به سنگيني ذره از حساب خدا نميافتد. يک ميليون ذره را ترازو بگذاريد تکان نميخورد، عدالت خدا طوري است که همه لحاظ ميشود. هرکس هرکاري کرده است «فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ» ما نسخهبرداري ميکنيم، «إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (جاثيه/29) اگر دستورالعمل ميخواهيد همين بس است. ما از کارهاي شما نسخهبرداري ميکنيم. دزدي کرديف خيانت کردي، آبروريزي، خيلي وحشتناک است. خدا ميگويد: «وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ» (آلعمران/161) کسي که دزدي بکند با مال دزدي به محشر ميرود. وقتي نامه عملش را ميبيند ميگويد: خدايا ان چه کتابي است که «لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها» (کهف/49) خداوند همه چيز را احصاء کرده است.
يک نکته اينکه خدا در قرآن چندين بار قسم خورده که قيامت حق است، از جمله چيزهاي نادري که خدا قسم خورده که روز قيامت حق است. قسم به حقي که هرکس در دنيا شيطنت کند و مردم را آزار کند، اين جهنم ميرود. يکي از اصحاب امام باقر و امام صادق که روز قيامت ميگويند: کجاست؟ چهار نفر بلند ميشوند يکي جناب بريد بن معاويه است. از جمله فقهايي است که به او افقه الاولين ميگويند اينها نگهبانان دين بودند، امناي خداوند بر حلال و حرام بودند. بشارت بهشت به اينها داده شده است. جلوي بدعت را گرفتند. علامه عسگري مدرسه را دو قسم کرده است. مدرسه خلفاء و مدرسه اهلبيت، در مدرسه خلفاء صدر اسلام گفتند که ما روايات را احتياج نداريم قرآن کافي است. نقل حديث ممنوع شد، روايات پيغمبر را آتش زدند. بعد از 130 سال فهميدند که اشتباه است و شروع به تدوين کردند. استاد ما ميگفت: قربان حديثي بروم که بين صدورش و تدوينش 130 سال فاصله باشد. آمدند سند را درست کنند ديدند نميشود. امام صادق و امام باقر گفتند: ما سند را درست ميکنيم. به اندازه نصف وسايل الشيعه سند احاديث اهل سنت از اهلبيت است. سيوطي ميگويد: کاملترين سندي که در دنيا پيدا ميشود سند اهلبيت است. اين چند نفر آنقدر گردن ما، گردن شيعه و در دين ما جايگاه دارند، هي تأکيد شد اينها بدعتها را از بين بردند. زراره، بريد، محمد بن مسلم، ابوبصير، چرا اينطور است؟ فقه اهلبيت با زبان اميرالمؤمنين نبود. نميگذاشتند اميرالمؤمنين حرف بزند. تا ميخواهد فقه را تنظيم کند لشگر اعتراض ميکرد. امام حسن ميگفت: لشگر غوغا کرد، حضرت ميفرمود: «قولوا لهم صلوا» باشد بگوييد: همينطور نماز ميخوانيم. فقهي به نام فقه اهلبيت در زمان اميرالمؤمنين نبوده است. امام حسن و امام حسين يک روايت از اينها آمده است، نماز بعد از طواف آنجا نبوده است، اگر فقه اهلبيت درست نميشد داعش به حساب خدا نوشته ميشد. با اين افکاري که آبروي پيغمبر ريخته شد. بايد حجت تمام ميشد. اينها به پيغمبر نازل شده بود، بيان نشده بود. امام صادق فرمود: شما که طلا و جواهر ذخيره ميکنيد ما هم حرفهاي پيغمبر را ذخيره کرديم. همه حرفهاي پيغمبر را آوردند، فقه اهلبيت شد. خدا روز قيامت با همين فقه اهلبيت احتجاج ميکند. رئيس دانشگاه الازهر ميگويد: من در احکام مدني با فقه اهلبيت، رئيس سابقشان که شيعه را به رسميت شناخت، من با همان فقه و احکام مدني حکم ميکنم.
شريعتي: دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي عاملي: از خدا ميخواهم اين زحمتهاي بسيار استثنايي که براي انقلاب اسلامي کشيده شده و امروز که روز پانزده خرداد است و عزيزاني با بي رحمتي شهيد شدند و کار بزرگي کردند، از خدا ميخواهم خون مقدس شهداي پانزد خرداد و شهداي انقلاب اسلامي و شهداي مدافع حرم را منشأ خير و برکت براي کشور ما قرار بدهد. از طرف خودم و ملت بزرگ از مدافعان سلامت کشور، پزشکان و پرستاران عزيز، کساني که در خط مقدم مبارزه با کرونا زحمت ميکشند تشکر ميکنم و از خداوند ميخواهم با عنايت خاصه از آنها پذيرايي کند.
شريعتي: سالها ميگذرد حادثهها ميآيد، انتظار فرج از نيمه خرداد کشم…
«الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»
فایل تصویری این برنامه
فایل صوتی این برنامه