جستجو
جستجو
تغییر سایز-+=

سمت خدا | مضامين بی نظير دعاهای اهل‌بيت (ع) (3)

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: مضامين بي نظير دعاهاي اهل‌بيت (عليهم السلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عاملي
تاريخ پخش: 11- 02-99
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سلام مي‌کنم به شما دوستان عزيزم، به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. طاعات و عبادات شما قبول باشد. حاج آقاي عاملي سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عاملي: بسم الله الرحمن الرحيم، عرض ادب و احترام دارم خدمت حضرتعالي و همه مردم عزيز، از خداي متعال مي‌خواهم بهترين تنعم معنوي را از ماه مبارک رمضان داشته باشند، از خداي متعال مي‌خواهم به حرمت اين ماه معظم موانع استجابت دعا را برطرف بفرمايند. با لطف و رحيميت خود، انشاءالله دعاهاي ما را مستجاب کند و با فضل و کرمش با ما معامله کند و انشاءالله به حرمت ذوات مقدسه‌اي که خداي متعال بخاطر آنها اين عالم را خلق کرده است، اين ويروس را در اسرع وقت از کشور ما برطرف بفرمايد. به همه عرض ادب و احترام داريم مخصوصاً به کادر درماني، پزشکان معظم و پرستاران مکرم، عزيزاني که در خط مقدم يک درس تاريخي ايفا مي‌کنند و کشور ما اين تاريخ را هيچوقت فراموش نخواهد کرد. وقتي جلد اول الغدير چاپ شد، يکي از خطباي حراف اصفهان نجف رفت در برابر علامه اميني ايستاد و گفت: تجليل من از شما سکوت من در برابر شماست. من از طرف خودم و ملت بزرگ، عزيزان کادر درماني، در مقام تشکر عرض مي‌کنيم تشکر ما از شما سکوت ماست در برابر شما.
شريعتي: براي شفاي همه بيماران دعا مي‌کنيم، در رأي همه خواسته‌ها ظهور حضرت ولي‌عصر را بخواهيم. در رفتن به سمت خدا بايد ياد بگيريم که چطور از خدا چيزي طلب کنيم، با چه ادبياتي بخواهيم، بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي عاملي: حضرات معصومين در دعاهاي خود بر چه موضوعاتي، تکيه کردند. اولويت با چه مطالباتي است که ما در مقام آن مطالبه سراغ آنها برويم. مخصوصاً با چه ادبياتي بايد صحبت کنيم. از روايت استفاده مي‌شود که خداي متعال عاشق ادبياتي است که نشان اوج بندگي شخص دعاگو و اوج تسليم و عشق و مغازله و درد دعا کننده باشند. از اين جهت حضرات معصومين شاهکار کردند. آنها چون از جهت روحي در اوج هستند، قلوبي دارند که خدا پرورش داده است. قلب‌هاي شما را خدا دست گرفته و پرورش داده است. آنها محرم با خدا هستند و بر کائنات اشراف دارند و مي‌دانند چطور شروع کنند و ختم کنند. ما نبايد از اين دعاها غافل باشيم. دعا را خيلي تأکيد کردند، دعا مخ عبادت است. «الدُّعَاءُ مُخُ‏ الْعِبَادَة» عبادت براي اثبات تعلق است، براي اثبات وابستگي به خدا و تدلي است. تدلي يعني آويختگي، اشاره به قيوميت خدا دارد. «من عرف نفسه عرف ربه» يعني انسان به نقطه‌اي برسد که ببيند هيچ ندارد و تمام شئون خود را دست خدا ببيند و بگويد: فرمان هر شي دست خداست. اعتقادش اين باشد که پشت تمام اسباب يک قدرتي است که سببيت اينها را درست مي‌کند. عبوديت براي اين است که انسان به نقطه‌اي برسد که تأثرش از خدا باشد نه کسي ديگر. «اياک نعبد و اياک نستعين» عبادت، ارض محبت، زميني که پايت را بگذاري اثرش معلوم است. نه آسفالت و نه سنگ، آنوقت اثرگذاري ما بر ما بايد خود خدا باشد. «اياک نعبد» يعني فقط از تو اثر مي‌گيرم، قلب مؤمن بين دو انگشت خداست. هرطور بخواهد تصرف مي‌کند. يعني حبّ و بغض شخصي راه ندهد. قضاياي شخصي را راه ندهد. از سر کينه و عداوت پشت سر کسي حرف نزن. از سر انتقام حرفي به زبانت نياور. يعني تشفي خاطر در زندگي و مديريت و تصميم‌گيري نداشته باشي، چقدر نورانيت درست مي‌شود. چقدر بلوغ درست مي‌شود.
از ره خلق خوب و سيرت زشت *** هفت دوزخ تويي و هشت بهشت
من که امروزم بهشت نقد حاصل مي‌شود *** وعده فرداي زاهد را چرا باور کنم
من الآن در بهشت هستم، انسان عارف وقتي شب مي‌خواهد بخوابد، مي‌گويد: خدايا خوشبخت‌تر از من روي زمين هيچکس نيست. هيچوقت خدا نمي‌خواهد زندگي طوري شود کسي بگويد: زندگي چه سخت است. انبياء را فرستاده است، بياييد اين غل و زنجيرهايي که با آداب و رسوم براي خود درست کرديم را باز کنيم. اينها هيچکدام ذائقه دين و مذهب و سيره‌ي معصومين ما نيست.
بحث ما در اين است که«الدُّعَاءُ مُخُ‏ الْعِبَادَة» خدا فقط در دعا گفته است «قل ما يعبؤا بكم ربى لو لا دعائكم» خدا گفته اگر دعا نداشته باشيد، من به شما اعتنا نمي‌کنم. معني‌اش اين است که دعا جزئي از نظام اسباب و مسببات است، شبهه مي‌کنند و مي‌گويند: اگر اسباب تحقق چيزي هست دعا مي‌خواهيم چه کار؟ اگر اسباب ظاهري براي تحقق چيزي نيست دعا را مي‌خواهيم چه کار؟ جواب اين است که دعا جزء نظام اسباب و مسببات است، يعني خدايي که مسبب الاسباب است، يعني سببيت اسباب را مي‌دهد، اگر با آن رابطه درست کني، سببيت درست نمي‌شود؟ لذا مي‌گويد: «يا مسبب الاسباب من غير سبب» گاهي اصلاً سبب هم نيست. اما خداوند کار را درست کرده است. براي اسباب هم سببيت را خدا درست مي‌کند. مي‌تواند بگويد: آتش نسوزاند و آب غرق نکند. اين عرصه کسي که اعتقاد دارد تمام کارها و امور دست خداي متعال است، خدا اين را دوست دارد، دستش را جلو بياورد و از خدا بخواهد. اميرالمؤمنين فرمود: در کره زمين محبوب‌تر از دعا براي خدا چيزي نيست. مي‌خواهد بنده‌اش با خدا صحبت کند. اين صحبت اظهار تعلق و وابستگي و نسبت است. يعني من براي تو هستم. شما دعا نکنيد در برابرش چموشي مي‌کنيد. اولاً مي‌گويد: نماز خوانديد و دعا نکرديد، اين را خدا دوست ندارد. اين خواستن اثر روحي دارد و علاوه بر اينکه آرامش مي‌آورد در محاذات ذات لا يتناهي قرار گرفتن است. اين نورانيت مي‌آورد. اميرالمؤمنين گفتند: چطور در قلعه را برداشتي؟ گفت: من غذاي آنچناني ندارم. «وَ نَفْسٍ بِنُورِ رَبِّهَا مُضِيئَة» بزرگترين دستورالعمل اميرالمؤمنين همين است. من اين را برداشتم با نفسي که از نور خداي خود استضائه کرده بود، نورانيت گرفته بود. آن نور بود که کار خودش را کرد.
اگر کسي بيايد در برابر ذاتي که مسبب الاسباب است چموشي کند، صد در صد زمين مي‌خورد. در مذاکرات هسته‌اي يکي از اروپايي‌ها به هيأت ايراني گفت: چرا دائم مي‌گوييد که برنامه برجام مصوبه شوراي امنيت است؟ بالاتر از قطعنامه شوراي امنيت خداست و ما هم خدا را قبول نداريم. الآن دائم خدا خدا مي‌گويند و تمام اروپا فلج است. يک کشور اروپايي نخست وزيرش مي‌گفت: اگر شما ايران را تحريم کنيد ما از نظر اقتصادي زمين مي‌خوريم. گفت: ما زمين مي‌خوريم ولي ايران را زمين مي‌زنيم! همان کشور اروپايي بيشترين تلفات را پرداخت مي‌کند. شما چموشي کنيد در برابر خدا، تمام اجزاء عالم با شما چموشي مي‌کند. روايت است «تَحْبِسُ السَّمَاءُ مَاءَهَا وَ تَمْنَعُ‏ الْأَرْضُ‏ بَرَكَتَهَا» زمين برکتش را مي‌گيرد و آسمان برکاتش را حبس مي‌کند. ما به مسأهله تأثير دعا برمي‌گرديم، هيچ دعايي خالي برنمي‌گردد. خدايي که گفته: «ادْعُونِي‏ أَسْتَجِبْ‏ لَكُمْ» اين وعده تخلف ناپذير است. هرکس هر دعايي کرده دست خالي برنمي‌گردد. يا خدا حاجتش را مي‌دهد، يا بخاطر آن دعا بلاها را دفع مي‌کند. يا بخاطر آن دعا مقامات اخروي مي‌دهد. ظرف خالي برنمي‌گردد. شأن خدا آنقدر بالاست که دست خالي برنمي‌گردي. بعضي را روز قيامت مي‌گويند: چطور شما اينقدر مقامات داريد، مي‌گويد: خدايا من اين آقا را مي‌شناختم، اين آقا چون عبادتي نداشت، اينچنين مقام دارد. مي‌فرمايد: در دنيا دعاي خاصي داشته است. اسباب ظاهري را فراهم مي‌کنيم و در کنارش دعا مي‌کنيم.
رفيقي داشتم معنويت بالايي داشت. مي‌گفت: در حرم حضرت معصومه، صبح وقت نماز، حضرت آيت الله العظمي اراکي مي‌آمدند کنار ضريح دعا مي‌کردند و بعد محراب مي‌رفتند و نماز مي‌خواندند. من ديدم آقا تشريف آوردند. کنار ضريح ايستادند، من کنارش ايستادم و گفتم: خدايا من دعا بلد نيستم. ايشان هرچه دعا مي‌کند من هم همان را دعا مي‌کنم. بعد خواستند که محراب برگردند و من بغلشان را گرفتم و به محراب آوردم. گفتم: آقا دعا کنيد من آدم شوم. گفت: با دعا کسي آدم نمي‌شود. چه تعبير خوبي است. ما عمل را درست مي‌کنيم و عمل هم ما را درست مي‌کند. تأثير متقابل است. درباره تقوا اميرالمؤمنين مي‌گويد: شما تقوا را حفظ کنيد و تقوا شما را حفظ کند. گفتند: آقا چه کنم؟ فرمود: مخالفت نفس کن. گفتم: چطور مخالفت نفس کنم؟ آقا دو دستور دادند يکي اين بود که وقتي عصباني شدي تصميم نگير. دوم دستور اين بود که طعام شبهه نخور.
رزق را روزي رسان پر مي‌دهد *** ورنه پيروزي بود يک عنکبوت
حضرت موسي يکوقتي نمي‌خواست دکتر برود. دعا مي‌کرد خدايا تو شفاي مرا بده. خداي متعال گفت: يا موسي، تو مي‌خواهي با زهد خودت حکمت مرا باطل کني؟ خداي متعال نسخه نوشت، گفت: اين نسخه تو است. در بيابان اين گياه را پيدا کن و دم کرده‌اش را بخور، اين داروي توست. حضرت موسي رفت و شفا پيدا کرد. سال آينده باز همان بيماري سراغش آمد. رفت هرچه آن گياه را استفاده کرد فايده نداشت. گفت: خدايا، مرض همان مرض و دارو همان است، چرا تأثير نکرد؟ گفت: يا موسي سال گذشته از طرف من رفتي و امسال از طرف خودت رفتي. سال گذشته اعتقاد داشتي سببيت از من است ولي امسال يقين کردي اين گياه يک کاره‌اي است. اين نگاه توحيدي اگر بيايد ما رشوه نداريم چون خدا در رشوه سببيت نگذاشته است. ما دزدي نداريم، چون در دزدي خداي متعال سببيت نگذاشته است.
بعضي خيال مي‌کنند سير و سلوک مثل قرص است، يک ذکري بدهند بخورد و خوب شود و فردا اعراف عرفا شود. حضرت آيت الله گلپايگاني مي‌فرمودند: آميرزا جواد آقاي ملکي تبريزي مي‌گفت: الاغ را سوار شوي و ببيني نمي‌تواند از جوي بپرد، جلويش جو بريز و بگو: بخور و بپر. يعني نمي‌شود. دنيا از يک جايي چشمک مي‌زند و از قبل بايد اين روح اقتدار داشته باشد که به اين گناه نه بگويد.
همي عيسي‌ات ميرد از لاغري *** تو در بند آني که خر پروري
وقتي نفس چموش شده است نمي‌شود کاري کرد، لذا تربيت «شيئاً فشيئاً» درست شده است. هر استاد اخلاقي که يک توقع افراطي درست کند بدانيد که باطل است. بدانيد بايد دورش خط کشيد. يک کسي به آقاي بهجت گفت: من يک سال است تلاش کردم به جايي نرسيدم. حضرت آقاي بهجت فرمودند: هنوز بيست سال نشده است. علامه طباطبايي مي‌فرمايد: گاهي خدا بيست سال کسي را گرفتار مي‌کند تا يکبار بگويد: يا الله! ذات انسان با عمل درست مي‌شود. در روايت عنوان بصري هم هست که عمل براي شما علم مي‌آورد و اين علم مدرسه نيست. هرکس عمل بکند به آنچه مي‌داند رفته رفته علمش بيشتر مي‌شود. اين از علم‌هايي است که براي مدرسه نيست. مرحوم ميانجي مي‌فرمودند: شما گناه نکنيد راه را نشان شما مي‌دهم. روايت هست يک عيبت را درست کني، خدا ده عيبت را نشان مي‌دهد.    امروز تصميم گرفتي حرف شخصي را کنار بگذاري و حيات اجتماعي افراد را خراب نکني، چون تصميم گرفتي اثر وضعي‌اش اين است که خدا عيب‌هاي ديگر را نشان مي‌دهد. تا جان شما خالص شود، و آنها را اصلاح کني. خلوص به نقطه‌اي مي‌رسد که بدن مادي قدرت حمل اين جان را از نفاست ندارد.
اسباب ظاهري در هيچ جا نبايد تعطيل شود، اگر اسباب ظاهري را تعطيل کنيم، عقلانيت دين را خراب کرديم. «وَ يُعَلِّمُهُمُ‏ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَة» (بقره/129) حکمت چيست؟ کتاب را گفته است، حکمت يعني عقلانيت در اجرا، در مسأله کرونا ديديد بعضي به نام دين چه خرافاتي را گفتند. پناه بر خدا! هانري کولمن مي‌گويد: من عاشق عقلانيت مذهب شيعه هستم. چون دست علامه طباطبايي بود، مي‌گفت: من از دست خدا بايد بگيرم، نشست حجره در را بست، صبح آمد چيزي نشد، ظهر آمد غذا بدهند، کفش‌ها را داخل گذاشت، ديدند کسي نيست. مغرب آمدند ديدند باز نيست، اين خيلي گرسنه هست، فردا بالاخره ديد غذا را آوردند دارند رد مي‌شوند، يک صدايي کرد ديدند کسي هست. غذا را جلويش گذاشتند، گفت: خدا روزي مي‌رساند ولي يک صدا (اوهو) مي‌خواهد!
اسباب ظاهري را که درست کرديم، سراغ اسباب ظاهري رفتيد براي معالجه کرونا، در کنارش آن کسي که مسبب الاسباب است، آنچه براي تشخيص شما سببيت مي‌دهد خود خداست. آنجا رابطه نبايد خراب شود. ان رابطه خراب شد ديگر دين شما به درد نمي‌خورد. اهل طائف تا آخر ايمان نياوردند.    ولي ديدند جزيرة العرب همه گفتند: يا محمد ما ايمان مي‌آوريم، به يک شرط که نماز نخوانيم. ما هيچوقت در برابر کسي خم نشديم. حتي در اگر پايين‌تر بود وارد نمي‌شد. عرب جاهلي هم خراب مي‌کردند تا اين وارد منزل شود. آقا رسول الله فرمودند: «لا خير في دينٍ لا صلاة له» ديني که نماز ندارد به درد نمي‌خورد. ديني که رابطه عاشقانه با خدا ندارد،
مرا غرض ز نماز آن بود که پنهاني *** حديث درد و فراق تو با تو بگذارم
وگرنه اين چه نمازي بود که من با تو *** نشسته روي به محراب و دل به بازارم
از اين نماز ريايي چنان خجل شده‌ام *** که در برابر رويت نظر نمي‌آرم
آنهايي که به جايي رسيدند قرآن را چنان با حضور قلب خواندند که از خود گوينده شنيدند، علامه طباطبايي فرمود: بله، امام صادق فرمود: آنقدر تکرار کردم تا از گوينده شنيدم. علامه طباطبايي فرمودند: آنهايي که به جايي رسيدند، 1- قرآن را طوري خواندند که انگار از خود خدا مي‌شنوند. 2- کساني که توسل به حضرت أباعبدالله کردند، امام حسين رتبه بزرگي نزد خدا دارد و کار بسيار بزرگي کرده است. اگر امام حسين نبود، تأويل بني اميه دين را ويران کرده بود. هيچکس هم نمي‌توانست تغيير بدهد. حضرت فرمود: غير از من هيچکس نمي‌تواند تغيير بدهد. الآن داعش به حساب خدا نوشته مي‌شد و بدترين تأويلات روزگار ما به حساب قرآن نوشته مي‌شد. به حساب پيغمبر نوشته مي‌شد. به حساب پيغمبر نوشته مي‌شد. علامه فرمود: آنهايي که نمازشان نماز بوده است. «قد افلح المؤمنون» خدا اوصافي که ذکر مي‌کند اولش با نماز شروع مي‌شود و آخرش هم به نماز ختم مي‌شود.
اندر همه عمر من شبي وقت نماز *** آمد بر من خيال معشوقه فراز
بگشاد ز رخ حجاب و مي‌گفت به ناز *** باري بنگر که از که مي‌ماني باز
آقاي بهجت فرمود: ما هفتصد سال از معنويت عقب هستيم. زماني در نجف کسي که اهل کرامت نبود، نادر بود. حالا کسي که اهل کرامت هست، نادر هست. کسي که در اينجا با خدا صحبت کرده تحت دعا و نجوا يک ملکوتي دارد، ملکوتش اين است که خدا در آخرت با او حرف مي‌زند، خدا هروقت مي‌خواهد يک طايفه‌اي را توبيخ کند، مي‌گويد: «وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ‏ يَوْمَ‏ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيم‏» (آ‌ل‌عمران/77) من با تو حرف نمي‌زنم، نگاه هم نمي‌کنم. معلوم مي‌شود که خدا با يک عده حرف مي‌زند. خدا با بنده حرف بزند بهشت چيست؟ شيريني به کسي ده که محبت نچشيده! تعبيرات ما بُردش محدود است، با خدا هم صحبت مي‌کنيم عشق واقعي و درد خودمان را ابراز مي‌کنيم الفاظ محدود است و نمي‌تواند لفظ بعضي معاني را حمل کند. اين قصرها و لؤلؤ و دُر يک چيز خاص است، وصفي ندارد. بندگان خواص را آنجا مي‌برند. کل زندگي‌اش را داد تا طفلي در بيغوله آه نکشد که من زير اين باران و برف درس مي‌خوانم.
يک آقايي در آلمان زندگي مي‌کرد، در شهر ما 72 مدرسه درست کرد. کل زندگي‌اش را فروخت و مدرسه درست کرد. يک خانه در تهران داشت، خيلي گران بود. به دولت گفت: اين را مي‌فروشم و پولش را بده من 72 مدرسه را درست کنم. بعد از من خانه براي تو! وقتي از دنيا رفت در آسمان يک ستاره نداشت. ذائقه و فرهنگ و طبع را ببين. نگاه خدا مثل نگاه ما نيست، «وَ انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً، نَسْتَكْمِلُ بِهَا الْكَرَامَةَ عِنْدَك‏» نگاهي که در دعاي ندبه مي‌خوانيم، ما با آن نگاه کرامت و آقايي را در پيش تو کامل مي‌کنيم و هروقت نگاه مي‌کنيم با آنها صحبت مي‌کنيم. هفتاد بار موتشان را اضافه مي‌کنم، جن و انس اگر مهمانش شوند باز جا مي‌شود. «أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ كُلَّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً فَأُكَلِّمُهُمْ كُلَّمَا نَظَرْتُ إِلَيْهِمْ وَ أَزِيدُ فِي مِلْكِهِمْ سَبْعِينَ ضِعْفاً وَ إِذَا تَلَذَّذَ أَهْلُ الْجَنَّةِ بِالطَّعَامِ‏ وَ الشَّرَابِ‏» اهل جنت اگر با خورد و خوراک خوشحال شوند، «تَلَذَّذُوا أُولَئِكَ بِذِكْرِي وَ كَلَامِي وَ حَدِيثِي» اينها لذت مي‌برند با ذکر و کلام و حديث من و گفتگوي با من. آقا رسول الله که اين را شنيد، فرمود: «قَالَ يَا رَبِّ مَا عَلَامَةُ أُولَئِكَ» علامت اينها چيست؟ هرکس مي‌خواهد از امروز سير را شروع کند، «قَالَ مَسْجُونُونَ» اينها در دنيا زنداني بودند، «قَدْ سَجَنُوا أَلْسِنَتَهُمْ مِنْ فُضُولِ الْكَلَامِ» زبانشان را زنداني کردند از حرف بيهوده و تهمت و بهتان، حرف زدنشان حساب شده است. «وَ بُطُونَهُمْ مِنْ فُضُولِ الطَّعَامِ» حرام نخوردند. يادي کنم از شخصيت بسيار دوست داشتني و استاد من، مرحوم مهندسي مي‌گفت: سه چيز پر هست که انسان را خالي مي‌کند، پرخوابي و پرخوري و پر حرفي، قدر ماه مبارک رمضان را بدانيم، انشاءالله…
شريعتي: سابقه رفاقت و آشنايي شما با مرحوم مهندسي به چه زماني برمي‌گردد؟
حاج آقاي عاملي: ما هردو هيأت علمي جامعة المصطفي بوديم. در يک مدرسه تدريس داشتيم. بنده بهترين لحظاتم، لحظاتي بود که با ايشان در آن مدرسه بوديم. هر روز صبح با هم مي‌رفتيم، من تمام مشکلات علمي و روحي خودم را با ايشان حل مي‌کردم. سؤالي که مي‌کردم انگار يک دريا به تلاطم مي‌آمد. اين از جهت علمي، از جهت معنوي اينقدر ساخته بود ذره‌اي غير خدا در وجودش نبود. همه کفش‌ها را جفت مي‌کرد. براي تبليغ به اردبيل مي‌آمد، مي‌فرمود: هرچه مي‌توانيد براي من کلاس بگذاريد، من بتوانم خدمت کنم. رفتار و سلوک و صحبت کردنش براي ما درس بود. چه بهشت بزرگي است که انسان با اين عزيزان محشور شود.
شريعتي: خدا ايشان را رحمت کند. چقدر خوب است ثواب تلاوت آيات امروز را به روح ايشان هديه کنيم. امروز صفحه 393 قرآن کريم، آيات 60 تا 70 سوره مبارکه قصص را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ ما أُوتِيتُمْ‏ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ زِينَتُها وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى‏ أَ فَلا تَعْقِلُونَ «60» أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقِيهِ كَمَنْ مَتَّعْناهُ مَتاعَ الْحَياةِ الدُّنْيا ثُمَّ هُوَ يَوْمَ الْقِيامَةِ مِنَ الْمُحْضَرِينَ «61» وَ يَوْمَ يُنادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكائِيَ الَّذِينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ «62» قالَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ رَبَّنا هؤُلاءِ الَّذِينَ أَغْوَيْنا أَغْوَيْناهُمْ كَما غَوَيْنا تَبَرَّأْنا إِلَيْكَ ما كانُوا إِيَّانا يَعْبُدُونَ «63» وَ قِيلَ ادْعُوا شُرَكاءَكُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَ رَأَوُا الْعَذابَ لَوْ أَنَّهُمْ كانُوا يَهْتَدُونَ «64» وَ يَوْمَ يُنادِيهِمْ فَيَقُولُ ما ذا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِينَ «65» فَعَمِيَتْ عَلَيْهِمُ الْأَنْباءُ يَوْمَئِذٍ فَهُمْ لا يَتَساءَلُونَ «66» فَأَمَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَعَسى‏ أَنْ يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ «67» وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ «68» وَ رَبُّكَ يَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ «69» وَ هُوَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولى‏ وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»
ترجمه آيات: و آنچه به شما داده شده، بهره‏ى زندگى دنيا و زينت آن است (كه فانى و زودگذر است)، در حالى كه آنچه نزد خداست، بهتر و پايدارتر است. پس آيا نمى‏انديشيد؟! پس آيا كسى كه به او وعده‏اى نيكو داده‏ايم و او آن را خواهد ديد، مانند كسى است كه او را از بهره‏ى زندگى دنيا بهره‏مند ساختيم (و) سپس او درروز قيامت از احضارشدگان (براى حساب و جزا) خواهد بود؟! و روزى كه (خداوند) آنها را ندا مى‏دهد، پس مى‏گويد: كجايند آن شريكانى كه براى من مى‏پنداشتيد؟ آن (شريكان و) كسانى كه حكم عذاب بر آنان محقّق گشته، مى‏گويند: پروردگارا! اينان كسانى هستند كه ما گمراه كرده‏ايم. همان‏گونه كه خود گمراه بوديم، آنها را (نيز) گمراه نموديم، (امّا اينك از آنان) به سوى تو بيزارى مى‏جوييم. (اينان در واقع) ما را نمى‏پرستيدند (بلكه به دنبال هواپرستى و هوسرانى خود بودند.) و (در اين هنگام به مشركان) گفته مى‏شود: (اكنون آن) معبودانى را كه شريك خدا مى ‏پنداشتيد بخوانيد، پس آنها را مى‏خوانند؛ امّا جوابى به آنها نمى‏دهند و (در اين حال) عذاب الهى را مى‏بينند (كه آنان را در برمى‏گيرد، پس آرزو مى‏كنند) اى كاش، هدايت يافته بودند. و (به ياد آوريد) روزى كه (خداوند) آنها را ندا مى‏دهد، پس مى‏گويد: به پيامبران (و فرستادگان من) چه پاسخى داديد؟ پس در آن روز، همه‏ى اخبار (و پاسخ‏هايى كه مى‏توان از ديگران گرفت) بر آنان پوشيده مى‏ماند، و آنان از يكديگر سؤالى نمى‏كنند. امّا هر كس (در اين دنيا) توبه كند و ايمان بياورد و كار شايسته‏ اى انجام دهد، پس اميد است‏كه از رستگاران باشد. و پروردگارت آنچه را بخواهد مى‏آفريند و (آنچه را بخواهد) برمى‏ گزيند، براى آنان (در برابر خداوند) حقّ انتخابى نيست، منزّه است خدا وبرتر است از آنچه (براى او) شرك مى‏ورزند. و پروردگار تو آنچه را دل‏هاى آنان پنهان مى‏دارند و آنچه را آشكار مى‏سازند، مى‏داند. او اللّه است، معبودى جز او نيست، ستايش در دنيا و آخرت (و آغاز و فرجام) مخصوص اوست، حاكميّت تنها از آنِ اوست و به سوى او بازگردانده مى‏شويد.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد و درباره شخصيت کميل بن زياد براي ما بگوييد.
حاج آقاي عاملي: آيه‌ي «وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ» خدا خلق مي‌کند و خودش اختيار مي‌کند، شخص اختيار مي‌کند. انسان‌ها در برابر اختيار من، اختيار ندارند. در ملک خودت برو تصميم بگير. «ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ» اگر به اين حيطه وارد شوي، مشرک هستي. آنقدر اين عجيب است، يعني اگر ما در برابر اختيار خدا ايستاديم، شرک است. حاکميت از آن خداست، آنجا وارد مي‌شوي شرک است. قانون‌گذاري براي خداست چون تصرف است، برو در ملک خودت تصميم بگير. اگر شما حاکميت و قانون گذاري را به کسي ديگر داديد، معلوم مي‌شود او خالق انسان‌هاست، لذا مي‌گويد: اين شرک است. چون اوصاف خداوندي را به غير خدا دادي. اين از آيات عجيبي است که من با يک وهابي صحبت مي‌کردم، گفتم: چرا شما شرک را به قبرستان برديد؟ در قبرستان نشستي و مي‌گويي: کُفُر، شرک، شرک قبور درست کردي؟ مگر ما غير از اين شرک نداريم؟ چرا آيات قرآن را تقطيع کرديد؟ خدا مي‌گويد: «لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ. مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ» کساني که در دين تفرقه درست کردند مشرک هستند، «وَيْلٌ‏ لِلْمُشْرِكِينَ‏ الَّذِينَ لا يُوتُونَ الزَّكاةَ» اين را چرا نمي‌گويي، آنهايي که زکات نمي‌دهند مشرک هستند؟ خدا فرمود: هرکس از شياطين اطاعت کند مشرک است. «وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ‏ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُون‏» (انعام/121) چرا اين را نمي‌گويي؟ خدا مي‌گويد: من بايد بگويم که از چه کسي اطاعت کن، خدا گفته از ترامپ اطاعت کن؟ با نتانياهو سازش کن؟ خدا گفته از اينها اطاعت کن و زير پرچم آنها برو؟ «وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ‏» (قصص/68) بنابراين يختار معناي وسيعي دارد، امام را خدا اختيار کرده است، خدا تعيين کرده است. هرجا خدا از امامت صحبت مي‌کند به خودش نسبت مي‌دهد. «وَ جَعَلْناهُمْ‏ أَئِمَّة»، «إِنِّي جاعِلُكَ‏ لِلنَّاسِ إِماما» (بقره/124) يعني من بايد اين کار را کنم. در برابر نصب خدا نمي‌شود حرف زد. حرف بزنيم اينطور مي‌شود. موسي به خدا گفت: براي من يک جانشيني درست کن، خدا نگفت خواهش مي‌کنم. شما پيغمبر اولوالعزم هستي. گفت: «قالَ قَدْ أُوتِيتَ‏ سُؤْلَكَ يا مُوسى‏» (طه/26) نصب کار خداست، در مورد امام زمان آمده که خدا تاج امامت را روي سرش گذاشته است. پس خدا کسي را نصب کرد در برابرش بايستيد، اينطور مي‌شود که مي‌بينيد. در سيره ابن هشام هست که آقا رسول الله رفتند به يکي از قبايل اطراف مدينه، گفتند: ما به يک شرط به تو ملحق مي‌شويم، فردي که رياست امت را بعد از تو به عهده مي‌گيرد از ما باشد. آقا رسول الله فرمود: اين دست من نيست، دست خداست.
اميرالمؤمنين، يک وقتي به ابو رافع خزانه‌دارش گفت: اسم ده نفر را براي من بياور که مورد اعتماد من باشند. گفت: خودت بنويس! حضرت ده نفر را نوشت يکي کميل بود، به کميل مي‌گفت: تو صاحب سرّ من هستي. دستش را مي‌گرفت و از شهر بيرون مي‌آورد و کلاس خصوصي برايش مي‌گذاشت. چه اسراري به او ياد داده است. روايت مخصوصي به او گفته که به کسي نگفته است. کميل! در هر علم را باز کردم و هر سري به فکرت برسد، وقت ظهور فرزندم حضرت قائم به نهايتش مي‌رسد. اين را به هرکسي نگفته است و به اين بزرگوار گفته است. گاهي به کميل مي‌گفت و آه مي‌کشيد که اي کاش کساني را پيدا مي‌کردم صاحب اسرار حضرت شود. ايشان مديريت خوبي داشت و فرمانده اميرالمؤمنين بود و در جنگ سر رشته داشت. اميرالمؤمنين خبر داد که به دست چه کسي شهيد مي‌شوي. به عمار ياسر گفت: در کدام درخت اعدام مي‌شوي، ميثم تمار هم مي‌دانست. معلوم است اميرالمؤمنين از غيب خبر داشت. خدا در قرآن گفته است «فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ» (جن/26) من علم غيب را جز به پيغمبر ياد نمي‌دهم. همان خدايي که اين را گفته در قرآن از آصف برخيا صحبت کرده که علم غيب را مي‌داند. اينها همه معناي خاصي دارند، اگر کسي بخواهد شيطنت کند، همه اينها علمشان از علم پيغمبر است. هرچه از غيب مي‌داند از پيغمبر است. اميرالمؤمنين دقيقاً گزارش داده بود به دست حجاج بن يوسف شهيد مي‌شوي. حجاج بن يوسف تا سر کار آمد نخبگان اصحاب اميرالمؤمنين را مأمور بود شهيد کند. لذا فوراً سراغ کميل فرستاد، کميل مخفي شد و حقوق قبيله را قطع کرد. کميل گفت: عمر من تمام شده و آفتاب لب بام هستم، هرکاري مي‌خواهي بکن اما مولاي من خبر داده است. اين صحابي پيغمبر مظلومانه به شهادت رسيد.
از خداي متعال مي‌خواهم با عنايات خاص خودش ذوي الحقوقي که مديون آنها هستيم، بيست هزار شهيدي که هرکدام امتي بودند تقديم شده است. ملت ما آرماني فکر کرده است و هزينه آرماني هم داده است. عزيزاني که دستشان کوتاه است از اين ضيافت بزرگ الهي، آنها را از فيوضات اين ماه متنعم کند و ما را براي اداي دين در برابر شهداي معظم و پدران و مادران موفق کند.
شريعتي: «الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»

 

فایل تصویری این برنامه

 

فایل صوتی این برنامه

 

 

لینک کوتاه :

darolershad.org/?p=9087

جدیدترین عناوین خبری

پربازدیدترین خبرها

مطالب مرتبط

ثبت دیدگاه

یک پاسخ ارائه کنید