برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: مضامين بي نظير دعاهاي اهلبيت (عليهم السلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عاملي
تاريخ پخش: 28- 01-99
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي» سلام ميکنم به شما دوستان عزيزم، به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. پايان هفته خوبي را داشته باشيد، انشاءالله. در خدمت حاج آقاي عاملي هستيم، در اين هفتههايي که منتهي به ماه مبارک رمضان ميشود، انشاءالله نکات نابي را با بيان شيواي ايشان بشنويم. سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عاملي: بسم الله الرحمن الرحيم، عرض ادب و احترام دارم خدمت حضرتعالي و همه مردم عزيز، سال جديد را تبريک ميگويم، از اينکه توفيق نشر معارف قرآني و اهلبيت براي حقير نصيب شده است خداي متعال را شاکرم، از اينکه توفيق عرض ادب به ساحت ملتمان نصيب شده است، در سال جديد از خداي متعال ميخواهم که تندرستي و عافيت و عزت و اقتدار نصيب ما شود، دعاي ما اين است که متخصصين ما در اسرع وقت به دواي اين بيماري ظفر پيدا کنند. همچنين از خداي متعال ميخواهم همه ما را موفق بکند به دواي روحي اين ويروس که خداي متعال بارها در قرآن تأکيد کرده است، توفيق عمل به اين دوا را داشته باشيم. متخصصين ما قطعاً دنبال اين قضيه هستند. آقا رسول الله فرمود: دنبال معالجه برويد، خداي متعال براي هر مرضي دوايي را در طبيعت گذاشته است. به تعبير جناب ابن سينا، همچنان که عزيزان و متخصصين ما دنبال علاج اين ويروس هستند، براي ما بسيار مهم است که راهکارهايي که خدا پيشنهاد کرده و توصيه کرده براي رفع اين بليه مد نظر قرار بدهيم. گاهي فرموده تضرع و گلايه کرده «فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا» (انعام/43) وقتي بأس ما، بلاي ما آمد چرا تضرع نکردند.
گاهي تذکر را به عنوان دافع بلا معرفي کرده و گاهي توبه را دافع بلا معرفي کرده و گاهي يک فرمول خوبي را معرفي کرده است. «لَمَّآ آمَنُواْ كَشَفْنَا» (يونس/98) وقتي انسان ايمان بياورد اين عالم يک صاحبي دارد، مالکي دارد و مدبري دارد، هدفي دارد، يک مقصد و حساب و کتابي دارد، بعد اين عالم يک عالم ديگري به عنوان پذيرايي از انسان و محاسبه انسان که اعتقاد داشته باشد، از زبان بعضي از پيامبران بزرگشان، خداي متعال مرحمت فرموده و راهکار نشان داده که «رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ» (انبياء/83) يعني در بيماري به اسم ارحم الراحمين توسل کنيد. آنهايي که با مباحث ما آشنايي دارند، تکيه کلام در دعاها براي خدا يک کلمه است. اي مهربان الله! اين اعتقاد باشد که شفاء دست خداست، اين را حضرت ابراهيم به ما ياد داده است، «وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِين» (شعرا/80) اين اعتقاد در منظومه نظام اسرار آميز اين تأثير دارد و در اين باب نکته آخر باشد که عزيزان ما که در خانه محصور هستند راه خلاص شدن از اين حصار توسط حضرت يونس، خدا در قرآن فرموده است، در سه حصار زنداني بود. حصاري که دريا درست کرده بود، حصاري که نهنگ درست کرده بود و حصاري که شکم نهنگ درست کرده بود. خواست خلاص شود فرمود: «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» (انبياء/87) انشاءالله اين ارتباطات روحي درست شود و صد در صد تأثير دارد که خداي متعال با عنايات خاصه اين بليه را دفع بفرمايد.
شريعتي: خيلي خوشحاليم که در اولين جلسه سال 1399 در خدمت شما هستيم. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي عاملي: قبل از ورود به بحث اين نکته را بگويم که سفره شعبان در حال اتمام است و عزيزان توجه کنند سه روز آخر شعبان را روزه بگيرند روزه دو ماه نوشته ميشود، مخصوصاً صدقه را از دست ندهند. ماه شعبان خصوصيتي دارد که اگر کسي صدقه بدهد خدا صدقه را ميگيرد. گاهي ائمه ما وقتي پول به فقرا ميدادند دستشان را ميبوسيدند و ميگفتند: دست خدا خورده است. صدقه آدم را پرورش ميدهد و اين از خصوصيات ماه شعبان است، اين صدقه را خدا پرورش ميدهد و روز قيامت برميگرداند و گاهي مثل کوه احد برميگرداند. اين يک فرصت است و يک بهانه است که خداي متعال تفضل خاصي به بندگانش داشته باشد که بدون توشه از دنيا نروند. اين يک توشه استثنايي است. هم از اينکه ما ميخواهيم به ماه مبارک رمضان وارد شويم، صدقه باعث تطهير ميشود. «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (توبه/103) موجب تطهير ميشود مخصوصاً گاه گاهي مظالمي که گردن ما هست، رد مظلمه اثر حرام واقعهاي را برميدارد.
اين نانهايي که ما ميخوريم گاهي زکات اين گندمها داده نميشود، اصلاً نه تنها در شعبان، بهتر است در آخر هر ماهي يک مبلغي به عنوان زکات انسان پرداخت کند و رد مظالم پرداخت کند و آثار اينطور چيزها از بين برود. اگر گندم را شيخ بهايي فرمود: حضرت آدم بکارد و حضرت نوح سيراب بکند و حضرت موسي درو کند، حضرت عيسي آرد کند و حضرت مريم نان درست کند باز زکات داده نشود، اثرش سر جايش هست. اين در جذب عنايات حضرت احديت تأثير دارد. اين صدقهها خيلي خوب است مخصوصاً قبل از ورود به ماه رمضان.
بحثي که داشتيم در گذشته به عنوان يغظه، براي بعد از ماه رمضان ميگذاريم. بحث ديگري را وارد ميشويم که مربوط به دعا و ادعيهي حضرات معصومين، ما چه مطالبي را بايد از خدا بخواهيم؟ با چه تعبيري بخواهيم، تشخيص اولويت، يک هنر است که شما از ساحت قدسي حضرت احديت چه مطالبهاي داشته باشي. بعد تعبير در دعا بسيار مهم است. بعضي تعبيرات باعث ميشود که موانع برطرف شود يعني آنقدر لطافتش بالاست. يعني ادبيات دعا براي خدا مهم است. آنهايي که روايات الادعيه را خواندند، اين را متوجه هستند. ما وارد ميشويم که حضرات معصومين در اين دعاها چه مطالباتي را مطرح کردند و با چه تعبيري مطرح کردند. امام سجاد فرمود: آيات قرآن خزائن است. هر آيهاي را باز کردي دقت کن چه چيزي درونش هست. روايات حضرت معصومين و ادعيه معصومين هم همينطور است. پيغمبر ما فرمود: اينها جدا نميشوند. هر خصوصيتي قرآن دارد همان را معصومين هم دارند. اگر قرآن مصدر تشييع است، اينها مصدر تشييع هستند. اگر قرآن معصوم است، اينها هم معصوم هستند. اگر قرآن کهنه نميشود اينها هم کهنه نميشوند. اگر قرآن حيّ است اينها هم حيّ هستند، نشان زنده بودن حضرت وليعصر است. اگر قرآن جامعيت دارد اينها هم جامعيت دارند. اگر با قرآن نميشود تحدي کرد با اينها هم نميشود تحدي کرد. تا آخر که بحث شيريني است.
دعاهايي که آغاز ميکنيم نبايد سرسري بگيريم، يعني در خلوتخانه که محدوديت مخاطب نيست، در خلوتخانه با خدا صحبت کرده است. خدا را شکر ما ثروت بسيار عظيمي داريم که دعاهايي است که حضرات معصومين مطرح کردند و اين ادعيه حرف خداست و حرف شخصي ندارند. حضرت فرمود: ما حرف شخصي نداريم. يعني قلبهاي ما ظرف مشيعت خداست. اميرالمؤمنين علمش علم خداست، خدا به اينها حمل کرد، آموزش نيست. مدرسه نيست، اميرالمؤمنين فرمودند: آقا رسول الله در آخرين لحظه يک جملهاي به من گفتند، هزار در از علم باز شد، از هر در هم هزار در باز شد. يعني يک انفجار علمي، اين از عهده آموزش برنميآيد. يک استعداد بسيار استثنايي ميخواهد و لذا فقط اميرالمؤمنين مخاطب شد به چنين عنايتي. حالا اميرالمؤمنين بخواهد با خدا صحبت کند، دعاي کميل. استاد ما آقاي اشتهاردي ميگفت: فقط خدا ميداند چه خبري هست؟ دعاي عرفه ما انفجار توحيد است، دعاي ابوحمزه، آنقدر لذت بخش است که با توجه به مفاهيم اين دعا با خدا نجوا کنيم، با معصومين نجوا کنيم، حضرات فرمودند: همچنان که با خدا نجوا ميکنيد، با ما هم نجوا کنيد. نجوا يعني حرف درگوشي، يعني هرکس نبايد بفهمد. يا مناجات شعبانيه که مقام معظم رهبري فرمودند: از حضرت امام پرسيدم کدام يک از اين دعاها و مناجاتها براي شما بسيار اهميت دارد؟ فرمود: مناجات شعبانيه، تمام ائمه ميخواندند و نمادي از دارايي اميرالمؤمنين و اتصال روحي اميرالمؤمنين است و نمادي از معرفت اميرالمؤمنين است. نمادي از اوج گيري اميرالمؤمنين هست. چون اين دعاها يک پشتوانه عظيم علمي و معنوي نياز دارد. همينطور نميشود انشاء کرد.
يا صحيفه سجاديه، کلماتش حساب شده است. آنهايي که ذائقهشان رسيده است به اينکه اين جملات را درک کنند، همه اينها انقلاب روحي ميآورد. يعني يک حالت روحي که در را باز ميکند. مگر ميشود کسي انس با خدا داشته باشد و سير شود؟ بعضي از اين دعاها، ما نميتوانيم بخوانيم از طرف خودمان، از طرف خودمان بخوانيم دروغ است. حضرت امام ميفرمايد: يک عمر است اين دعاها را از زبان معصوم ميخوانم نه از زبان خودم، وقتي امام سجاد به حالتي افتاده از عظمت خدا که ميفرمايد: قلبم در چه حالي است، اعضاء و جوارح من در چه حالي است. متلاشي شده است! «وَ رَبِّي صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ» حضرت امام به طلبهها فرمود: به اينجا رسيديد سريع عبور کنيد، اندازه ما نيست. ما فراق وصال را متوجه نيستيم.
دو مطلب را بحث ميکنيم، 1- چه حاجتي را از خدا بخواهيم. 2- با چه عبارتي از خدا بخواهيم. خوب دعا کردن شاهکار است. تشخيص مطلب شاهکار است. از قرآن مثال بزنم، حواريون به عيسي گفتند: به خدا بگو يک چيزي بده بخوريم. حضرت عيسي هم مطلب را درست کرد و هم تعبير را درست کرد. گفت: خدايا براي ما مسيحيها يک عيدي قرار بدهيد براي اولين و آخرين ما عيد باشد! هم مطلب فرق کرد و هم بيان فاخر شد. حضرت ايوب وقتي ميخواهد با خدا صحبت کند گرفتاري در اوج بود، همه چيزش را از دست داده بود، مال و اولاد و عافيت، نگفت: خدايا مرا مريض کردي درست کن! نگفت: تو اين کار را کردي. «رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ» (انبياء/83) با اسم خدا جلو آمد، يعني با خدا صحبت ميکني با اسماء او صحبت کن. بگو: خدايا خودت گفتي اگر کسي خطا کرد، عذر آورد، عذرش را بپذيريد.
نجواي با خدا با اوصاف و اسماء خدا آنقدر لطيف است، وقتي حضرت موسي با خضر صحبت ميکند که اجازه بده از تو استفاده کنم. مرا به شاگردي خودت بپذير، خدا دستور ميدهد يک پيغمبر اولوالعزم با يک پيغمبر گمنام برود و مطلب ياد بگيرد. وقتي ميرسد در برابر استاد اينطور حرف ميزند، «هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً» (کهف/66) در اين جمله دوازده نوع ادب نهفته است. ميشود تابعت شوم تا به من ياد بدهي از چيزهايي که ياد گرفتي و من رشد داشته باشم؟ يعني بزرگ شوم!
يک مطالبه اين است که در دعاها از خدا بخواهي، خدايا مرا بالغ کن. بلوغ روحي، در معراج به آقا رسول الله يک جمله ميفرمايد: که مثل بچهها نباش! «همه اندرز من به تو اين است که تو طفلي و خانه رنگين است!» در دعاها ميخوانيم که «و لک الحجة عليک» ما ميخوانيم و همينطور رد ميشويم. يعني خدايا من براي دعواي حق نيامدم، حق با توست! من با عشاير به حج رفتم، لذتبخشترين حجي که داشتم با عشاير دشت مغان بود آنقدر صفاي دلشان بالا بود و ادبيات راحتي داشتند، ميگفت: خدايا 124 هزار پيغمبر اگر شفيع من باشند باز ميگويم: حق با توست. من يکي از اينها را طبقه دوم بردم، نگاه کرد و گفت: اينها سر بهشت با تو دعوا ميکنند. يعني من براي بهشت نيامدم، يکي ميگفت: خدايا من گلهدار هستم، ما گوسفندهاي دست و پا شکسته داريم ولي آنها را از گله جدا نميکنيم، من شکسته اين گله هستم، مرا از جمع اينها جدا نکن. طوري با خدا صحبت ميکردند و اين ادبيات، ادبياتي است که سنگ را آب ميکند. اين عطوفتي که خدا به ما داده يک صدم عطوفت خود را به ما داده است. صد تا را به پيغمبر داده و پيغمبر عطوفت و مهرباني شده است و با صد جزء آن روز قيامت براي بندگان خودش عطوفت ميکند.
شيطان گردنش را بالا ميگيرد و ميگويد: انگار من هم بخشيده ميشوم و طمع ميکند. يابن جُندب، به ابن جندب گفت: درباره آنهايي که از شيعيان ما گناه ميکنند، جز گمان خير مبر! کفه خوف و رجاء بايد ميزان باشد، اما شما دعاهاي ماه رمضان را نگاه کنيد همه رحمت است و عذاب درونش نيست.
شريعتي: ادبيات ما با خدا و نحوه خواستن و دعا کردن و عرض حاجت حکايت خود ماست که يک کسي از ما درخواست دارد، چطور بيان کند دل ما به همان سمت و سو ميرود.
حاج آقاي عاملي: صحبتي که ما با همديگر داريم گاهي ميتوانيم معيار قرار بدهيم، ميگوييم: خدايا، اگر کسي که دستش از هرجا کوتاه شده حياتش دست ماست سراغ ما بيايد، ما برنميگرديم، ما بنده تو هستيم. خدايا ما غصه بندهات را داريم، تو که خالق بندهات هستي. آقا رسول الله از جايي رد ميشدند ديدند خانمي مشغول پختن نان است و بچه در گهواره کنارش است، بچه را برداشت و گفت: يا رسول الله، شما گفتيد که خدا براي بندهاش عطوفتر از مادر است به فرزند، گفت: من گفتم. گفت: يا رسول الله، من اين بچه را داخل تنور نمياندازم. حضرت گريه کردند و گفتند: هرکس لا اله الا الله بگويد، خدا عذابش نميدهد. دقيقاً همينطور است، شما الآن نگران هستيد که خدايا الآن امتحان دادم، از اين امتحان چه چيزي درميآيد. نگران هستيد که الآن نتيجه را براي ما اعلام ميکنند، اينکه در حج بين صفا و مروه سعي ميکنند اين طرف و آن طرف بگويند، سرّ اين همان است که مضطر است خدايا الآن من حج را انجام بدهم نتيجه چه ميشود؟ يا کسي که از دامن شما گرفته، کسي که از کعبه بگيرد و دقيقاً معنياش همين است.
من از کسي سؤال کردم: عمره رفتي چه کردي؟ گفت: بقيع رفتم. گفتم: در بقيع چه کردي؟ گفت: کنار قبر امام حسين مجتبي قرار گرفتم و گفتم: آقا جان، تو حسرت ماندي براي شيعهها و شيعهها هم حسرت ماندند براي تو! اين همه غربت! يکي از مديران عتبات ميگفت: من يکي از عشاير را داشتم، ديدم حال اين با بقيه فرق دارد. کارهاي بسيار خوبي از او ديدم، به کربلا ميرفتيم، به فرات رسيديم، ديديم چه رودخانه بزرگ و متلاطمي است، آنجا محکم سرش را به شيشه زد و گفت: حسين جان اين همه آب، به تو آب ندادند! وقتي خواستيم وارد شويم به حرم، ايستاد و من هم کنارش ايستادم. گفت: يا حسين من خيلي پولدار نيستم. خيلي تلاش کردم و پول جمع کردم و آنقدر جستجو کردم تو را تا تو را پيدا کردم. روز قيامت تو هم جستجو کن و دنبال من بگرد تا مرا پيدا کني.
اين نوع ادبيات در دعاها خيلي زياد است. عزيزان با اين ادبيات با خدا صحبت کنند، امام سجاد به خدا ميگويد: خدايا، اگر عذاب من، جهنم رفتن به ملکت اضافه ميکند باشد ميروم. من آتش باشم کجا را ميسوزانم، چه اهميتي دارم؟ خدايا عذاب من يک ذره در ملک تو اضافه نميکند. اگر عذاب من در ملک تو و پادشاهي تو اضافه ميکرد، از تو صبر ميخواستم و ميگفتم: خدايا مرا جهنم ببر. صبر بده ايراد ندارد، دوست داشتم جهنم بروم تا ملکت اضافه شود، «اللَّهُمَّ فَإِنِّي امْرُؤٌ حَقِيرٌ، وَ خَطَرِي يَسِيرٌ، وَ لَيْسَ عَذَابِي مِمَّا يَزِيدُ فِي مُلْكِكَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ، وَ لَوْ أَنَّ عَذَابِي مِمَّا يَزِيدُ فِي مُلْكِكَ لَسَأَلْتُكَ الصَّبْرَ عَلَيْهِ، وَ أَحْبَبْتُ أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ لَكَ، وَ لَكِنْ سُلْطَانُكَ اللَّهُمَّ أَعْظَمُ، وَ مُلْكُكَ أَدْوَمُ» سلطنت تو و ملک تو خيلي بالاتر از اين است که «مِنْ أَنْ تَزِيدَ فِيهِ طَاعَةُ الْمُطِيعِينَ، أَوْ تَنْقُصَ مِنْهُ مَعْصِيَةُ الْمُذْنِبِينَ» من هيچ باورم نميشود اين تعبيرات را با خدا داشته باشي و خدا بيخيال باشد. با چنين ادبياتي خداي متعال در را باز کرده است. من با صراحت عرض ميکنم که خداي متعال عاشق اينطور ادبيات هست. امام علي و امام حسين و امام زين العابدين هر سه بزرگوار گفتند: خدايا، اگر ما را جهنم ببري، ما در جهنم اعلام ميکنيم که «أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّي أُحِبُّك»
در دعاي کميل اميرالمؤمنين تصور ميکند به جهنم رفته و از داخل جهنم با خدا صحبت ميکند. اين يک خصوصيتي دارد که خيليها ساده گرفتند. معنياش اين است که خدايا هرچقدر مصيبت و فشار براي من بيشتر شود، من از در تو جاي ديگر نميروم. بعضيها مرا هروقت کارش جور است مرا قبول دارند و وقتي کارش خراب شد، ديگر با خدا قهر است! مستحب است در رکوع سر را جلو بياوريد و نيت کنيد، خدايا ولو گردن مرا بزني، من غير از در تو جاي ديگر نميروم.
شريعتي: چقدر بايد شاکر باشيم که اين ادعيهها به ما رسيده که بتوانيم استفاده کنيم و با خدا حرف بزنيم.
حاج آقاي عاملي: حضرت آقاي مطهري ميفرمايد: آ ميرزا علي شيرازي مرا با نهجالبلاغه آشنا کرد. تکرار ميکرد اي کاش کسي بود که اينطور مرا با قرآن آشنا ميکرد. من هم ميگويم: اي کاش کسي باشد که ما را با اين نجواهاي عاشقانه و با اين کمال انقطاعها و ادبياتي که ادبيات مغازله هست آشنا کنند.
شريعتي: موضوع خوبي را براي اين ايام انتخاب کردند، ماه شعبان ماه مناجات و ماه رمضان ماه درد دل با خداي متعال است، در اين روزها که بيشتر از گذشته مضطر شديم و نياز به نجوا با خدا داريم، چه ادبياتي بهتر از ادبيات حضرات معصومين، امروز صفحه 379 قرآن کريم، آيات نوراني سوره مبارکه نمل را تلاوت خواهيم کرد.
«إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَ أُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظِيمٌ «23» وَجَدْتُها وَ قَوْمَها يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ «24» أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ «25» اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ «26» قالَ سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكاذِبِينَ «27» اذْهَبْ بِكِتابِي هذا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ما ذا يَرْجِعُونَ «28» قالَتْ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتابٌ كَرِيمٌ «29» إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ «30» أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَ أْتُونِي مُسْلِمِينَ «31» قالَتْ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي ما كُنْتُ قاطِعَةً أَمْراً حَتَّى تَشْهَدُونِ «32» قالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَ الْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانْظُرِي ما ذا تَأْمُرِينَ «33» قالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً وَ كَذلِكَ يَفْعَلُونَ «34» وَ إِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَناظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ»
ترجمه آيات: (هدهد توضيح داد:) همانا من زنى را يافتم (به نام بلقيس) كه بر مردم سلطنت مىكرد و از همه چيز (دنيا) برخوردار بود وتخت بزرگى داشت. آن زن و قومش را چنين يافتم كه به جاى خدا براى خورشيد سجده مىكنند و شيطان اعمالشان را در نظرشان آراسته، پس آنان را از راه (حقّ) بازداشته و آنان هدايت نمىشوند. (جلوه دادن شيطان، اعمال مردم را براى آن است) كه آنان سجده نكنند براى خداوندى كه چيزهاى ناپيداى آسمانها وزمين را بيرون مىآورد (و آشكار مىكند) و عملكرد نهان و آشكار شمارا مىداند. خداوندى كه معبودى جز او نيست (و) پروردگار عرش بزرگ است. (سليمان بعد از شنيدن گزارش هدهد) گفت: به زودى خواهيم ديد كه آيا (در گزارشت) راست گفتى يا از دروغگويانى؟ اين نامهى مرا ببر و به سوى آنها بيفكن؛ آن گاه از آنان روىبرتاب، پس بنگر چه جوابى مىدهند. (چون هدهد نامه را نزد بلقيس افكند، او به شگفت آمد و) گفت: اى اشراف (و بزرگان كشور)! نامهاى پرارزش به سوى من افكنده شد. نامه از سليمان است و (مضمون آن) اين است: به نام خداوند بخشنده مهربان. بر من برترى نجوييد. نزد من آييد و تسليم (حقّ و مطيع من) باشيد. (بلقيس) گفت: اى بزرگان! در كارم نظر دهيد كه بى حضور شما (تاكنون) كارى را فيصله ندادهام. (اشراف) گفتند: ما سخت نيرومند و دلاوريم (و نبايد در برابر يك نامه از موضع ضعف برخورد كنيم)، ولى اختيار كار با توست، نظر خود را بيان فرما تا ببينيم چه دستور مىدهى؟ (و ما با قدرت انجام دهيم). (بلقيس) گفت: بى شك، هرگاه پادشاهان به منطقهى آبادى وارد شوند (و هجوم برند،) آن جا را به تباهى مىكشند و عزيزان آن جا را ذليل مىكنند و اين، سيرهى هميشگى آنان است. و همانا من (جنگ را صلاح نمىبينم،) هديهاى با ارزش به سويشان مىفرستم، پس چشمبراهم تا ببينم فرستادگان من با چه خبرى برمىگردند.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي عاملي: «وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ» اين سخن هدهد است. وقتي سليمان ديد هدهد نيست، گفت: تنبيهاش ميکنم. کجا رفته است؟ گفت: من رفتم قومي را پيدا کردم که شيطان اعمال آنها را تزئين کرده بود و آنها را از راه راست منحرف کرده بود و به جاي هدايت گمراه شده بودند. اين يک حرف حکيمانه است از جناب هدهد، يک پرنده از چيزي که جناب سليمان اطلاع ندارد، اطلاع دارد. اين نشان برتري ائمه ما بر انبياء است. حضرت سليمان چيزي را که هدهد ميبيند را نميبيند. يک آقايي از کوفه آمد حج را انجام داد و خدمت امام صادق رفت، حضرت سرش را پايين انداخت و حرف نزد. گفت: آقاجان چرا با من حرف نميزنيد؟ حضرت فرمود: خدا نگاه نميکند با کسي که در خلوت با اجنبي شوخي کند، من در کلاس قرآن با يک خانم اجنبي شوخي کرده بودم. مدينه کجا و کوفه کجا؟ ما سخن حکيمانه را از هرکس باشد بايد ياد بگيريم. در روايت هست فلان فضيلت را از حيوان ياد بگيريد. «لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ» (نمل/18) مورچه گفت: داخل برويد سليمان شما را خرد نکند، سليمان که زبان حيوانات را بلد بود، گفت: اين را بياوريد، اين چه بود بر عليه من گفتي؟ گفت: اين تشريفاتي که شما داريد اگر قبيله من ببينند، خرد ميشوند. درس بزرگش بحث تسويل است، تسويل از اول خلقت بوده است. بنده يک ماه مبارک رمضان مفصل براي تسويل صحبت کردم. تسويل يعني خوب را بد نشان دادن و بد را خوب نشان دادن، فلسفه بافي کنيد براي بد، خوب شود. جاي هدايت ضلالت را عوض کنيد. جاي حق و باطل را عوض کنيد. جاي سعادت و شقاوت را عوض کنيد. عصر ما عصر تسويل است، چون عصر، عصر ظهور دجال است. دجل يعني همين مطلب که شما يک فلزي را طلا اندود ميکنيد فکر ميکنند طلاست، لذا آمده که پشکل الاغ دجال را خيال ميکنند خرماست. بعد ميفهمند يک چيز ديگر به خورد مردم داده است. بحث تسويل اصليترين ابتلاي زمان ماست و از اول خلقت هم بوده است که آدم با همين تسويل گرفته شد. شيطان آمد گفت: اگر بخوريد چنين و چنان ميشويد و تعريف و تمجيد کردند و آنها هم خوردند. در روزگار ما براي همه چيز فلسفه بافي کردند. انبياء آمدند به انسان در برابر تسويلها کمک کنند.
آقا رسول الله دائم اين را ميفرمود: خدايا اشياء هرطور هست به من نشان بده. حقيقت زنا هرطور هست به من نشان بده. ماهيتش را عوض نکنند، ربا را هرطور هست به من نشان بده. تسويل در زمان ما «خافِضَةٌ رافِعَة» (واقعه/3) درست کرده است. اين براي قيامت است، اينهايي که در دنيا خيلي بالا بودند پايين ميروند و پايينيها بالا ميروند. مفهوم حقوق بشر و تروريست عوض شده است. دويست کانال بر عليه کشور ما صحبت ميکنند. کارشان صبح تا شب تسويل است، مفهوم دموکراسي عوض شده است. ميگويد: آنچه از داخل صندوق بيرون ميآيد معيار مشروعيت نيست، معيار مشروعيت سمت و سوگيري است که آيا نسبت به صهيونيست بينالملل موافق هست و با منافع ما همراه هست يا نيست. ميگويند: ما خانم غير عفيف نداريم. همه عفيف هستند و شما نبايد از الفاظي چون ولد الزنا استفاده کنيد. بگوييد: مولود عشق آزاد! دعواي اصلي سر زيارت عاشورا است، اصلاب شامخه و ارحام مطهره، ميگويد: اصلاب شامخه يعني چه؟ ارحام همه مطهره هستند! ميگويد: غيرت حسادت جنسي است! غيرت از ارزشهاي قرون وسطايي است، ببينيد تسويل تا کجا رسيده است.
مصعب بن عمير، وقتي حق را تشخيص داد، بهترين زندگي را داشت و اشراف زاده بود. در شعب ابي طالب بود، خيلي اذيت شد اما از حق جدا نشد. يک جوان آرماني و الگو براي روزگار ماست. آقا رسول الله اينقدر او را دوست داشت نماينده حضرت در مدينه شد. اهل مدينه گفتند: فردي را بفرست که ما معارف دين را ياد بگيريم. نماينده پيغمبر ما شد. اين يک درس بزرگ براي ماست. حضرت بعد از فتح مکه يک فرد جوان را فرماندار مکه کرد، حضرت برگشت، گفتند: اين همه آدمهاي پر تجربه و قديمي بود، چرا يک جوان را اينجا گذاشت؟ حضرت پيغامي فرستاد و فرمود: من قدرت دارم يک دنيا حرف را در يک جمله بگويم. فرمود: اينطور نيست کسي سنش بالا باشد افضل است، کسي که افضل است بزرگتر است. اگر مديريت منابع انساني با اين معيار در کشور ما شکل بگيرد، چاره اصلي کشور ما مديريت منابع انساني است. اگر منابع انساني مديريت شود اکثر معضلات کشور ما حل ميشود. اين بزرگوار مدينه رفت و مدينه را با قرآن فتح کرد. ما با قرآن ميتوانيم همه جا را فتح کنيم. اولين نماز جمعه را در عالم اسلام ايشان خواند. چون پيغمبر نميتوانستند در مکه بخوانند، ايشان از پيغمبر اجازه گرفت و اولين نماز جمعه را خواند و آخر هم در جنگ احد شهيد شدند و قاتل زد دست راستش را قطع کرد، پرچم را به دست چپ گرفت. دست چپ را قطع کرد و پرچم را با سينهاش گرفت. زدند از سينهاش افتاد اما آقا رسول الله را ايشان ترک نکرد در جنگ احد شهيد شد.
از خداي متعال ميخواهم در روزهاي آخر شعبان ما را جزء شعبانيون قرار بدهد. شعبان بخاطر تشعب شاخههايي است که از طوبي بر دنيا آويزان شده و انسانها تمسک کنند بر آن شاخهها و هر شاخهاي يک فضيلت از فضايل روحي و اخلاقي و اجتماعي است. انشاءالله ما شاخههاي بيشتري را به عنوان توشه و ذخيره از شعبان داشته باشيم و با استعداد کامل وارد ماه رمضان شويم.
شريعتي: انشاءالله، بهترينها را براي شما آرزو ميکنم.
«الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»
فایل تصویری این برنامه
فایل صوتی این برنامه