جستجو
جستجو
تغییر سایز-+=

سمت خدا | معرفت و آداب استغفار برای بهره مندی از عبادات(1)

فایل صوتی این برنامه

فایل ویدیویی این برنامه

 

 

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه مولانا أبیطالب و الأئمة المعصومین علیهم الصلوات الله. خانم‌ها و آقایان سلام، وقت‌‌تان بخیر، ایام خیلی مبارک باشد، خیلی خوشحالیم که امروز هم، در کنار هم هستیم، با هم هستیم و امیدوارم بهترین اتفاقات نصیب‌تان شود. میلاد با سعادت باب الحوائج امام موسی کاظم را به همۀ شما تبریک می‌گویم و امیدوارم که سایۀ پر مهر حضرات اهلبیت، بالای سر همۀ ما باشد با احترام و با افتخار، به رسم پنج‌شنبه‌ها خدمت جناب آقای حجت الاسلام عاملی هستیم، سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خیلی خوش آمدید.

حجت الاسلام عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم، خیلی خوشحال هستیم از اینکه حضرتعالی تشریف آوردید.
ملایی: سلامت باشید، من هم خیلی خوشحالم.
حجت الاسلام عاملی: تبریک عرض می‌کنم و ملت عزیز ما، علاقۀ خاصی به حضرتعالی دارند.
ملایی: لطف مردم است.
حجت الاسلام عاملی: همچنین تبریک عرض می‌کنم ولادت حضرت موسی بن جعفر را و اینکه حضرت «محصی اسماءشیعه و مبغضیهم»، هر یک از حضرات معصومین در عالم آخرت، یک نقشی دارند مثلاً امیرالمؤمنین ساقی کوثر است و حضرت موسی بن جعفر هم، لیست اسماء شیعه، دشمنان شیعه، دستش است. یکی از اساتید ما می‌گفت: باید دمِ امام را دید، اگر بخواهید که در لیست شیعیان آن‌ها باشیم. إن‌شاءالله که عنایت حضرت، شامل حال ملت ما، کشور ما بشود و امروز ما، متوسل می‌شویم به حضرت موسی بن جعفر.
ملایی: حاج آقا خیلی به حضرت مدیونیم، امام رضا (علیه الصلاة و السّلام)، حضرت معصومه، حضرت شاهچراغ، تمام امامزاده‌ها در ایران، یادگاران حضرت موسی بن جعفر هستند و ما چقدر خوشبخت و خوشبختیم.
حجت الاسلام عاملی: حق بزرگی است، حضرات معصومین، طبق بعضی از روایات، حضرت موسی بن جعفر، خودشان را برای شیعه، فدا کرده تا مورد غضب خدا قرار نگیرند. یک روایت خاصی در این مورد هست. ما متوسل می‌شویم به حضرت موسی بن جعفر، فردا برای ایران ما، بسیار سرنوشت ساز است. فردا ارادۀ ملت ما تنفیذ می‌شود، بزرگترین تکریم برای یک ملت، حاکمیت ملی است یعنی یک ملتی، این قدرت را داشته باشد که خودش، برای خودش تصمیم بگیرد، مراکز حساس تصمیم گیری، توسط خود ملت، تعیین شود و این برکت بسیار خطیری است که جمهوری اسلامی، توانسته برای ملت ما درست بکند.
شما خوب می‌دانید که حاکمیت ملی، در روزگار ما، کبریت أحمر است. کبریت أحمر مثل زده می‌شود برای کم‌یابی و نایابی، حالا حاکمیت ملی، همین گونه است کبریت أحمر در روزگار ماست، برای اینکه دولت‌های استکباری، کاری کردند که ارادۀ ملت‌ها سلب شده، آن کاندولیزا رایس می‌گفت: مشروعیت دولت‌ها با صندوق رأی نیست، با جهت‌گیری بین المللی است! خیلی حرف خطرناکی است یکی از وزرای خارجۀ آمریکا می‌گفت: دنیا مثل قطار می‌ماند، ما تعیین می‌کنیم که این قطار، چه سمتی برود، این‌ها همه نشانۀ این است که ملت‌ها باید با حاکمیت ملی، خداحافظی کنند.
جمهوری اسلامی زمینه را فراهم کرده، شکرش، شکر این نعمت بزرگ، به این است که ما در انتخابات شرکت کنیم و سکان‌دار چهار سال، سرنوشت کشور را خودمان تعیین کنیم فرد شایسته که بتواند عزت کشور، عزت ملت را تأمین کند، فردا إن‌شاءالله با قصد تقرب، من به عنوان کارشناس دینی اگر مرا بپذیرند، عرض می‌کنم یکی از بهترین عبادت‌ها، این است که ما در زمینۀ حاکم شدن فرد أصلح، شریک شویم، سهیم شویم. آن هم از طریق شرکت در انتخابات و تعیین أصلح است.
ملایی: خیلی خوب است، یاد و خاطرۀ شهداء را گرامی می‌داریم که این عزت و اقتدار را مرهون، مجاهدت‌ها و رشادت‌های آن‌ها هستیم، یاد و خاطرۀ شهدای هفتم تیر، که امروز سالروز شهادت‌شان است، یاد و خاطرۀ رئیس جمهور شهیدمان را، حاج آقای رئیسی (رحمة الله علیه) و امیدوارم که فردا، روز سرنوشت سازی برای مردم باشد و مردم مثل همیشه، در این امتحان بزرگ، سربلند بیرون بیایند و إن‌شاءالله عزت و اقتدار ایران عزیز را، مثل همیشه شاهد باشیم. خیلی خب، بحث‌مان را با حاج آقای حجت الاسلام عاملی، إن‌شاءالله از سر خواهیم گرفت، خیلی خوشحالم خدمت‌تان هستم مجدداً و از محضر پر فیض شما، بهره‌مند می‌شوم، بحث استغفار را شما داشتید. توبه بر لب، سبحه بر کف، دل پر از شوق گناه/ معصیت را خنده می‌آید ز استغفار ما.
حجت الاسلام عاملی: البته فال بد نزنید، إن‌شاءالله استغفار ما، این گونه نیست ؟؟؟7:13 عزیزان ما. بله، بسم الله الرحمن الرحیم، بحث ما در این بود که راهکارهای عملی داشته باشیم که مسیر را طی کنیم، سنگرهای جدیدی را فتح کنیم، عنایات خاصۀ حضرت حق را بتوانیم جلب بکنیم و جذب بکنیم، سفرۀ فاخری داشته باشیم و خدای متعال، بهشت را از همین جا، نصیب ما بکند. من که امروز هم بهشت حاصل می‌شود/ وعدۀ فردای زاهد را چرا باور کنم؟ از ره خلق و خو و سیرت زشت، هفت دوزخ تویی و هشت بهشت. و در روایت هست که حدود وصف بهشت، با ظهور حضرت ولیعصر، در همین دنیا، محقق می‌شود.
راهکار عملی، دو رکن دارد. یکی عبارت است از استغفار که گذشته‌ها را تطهیر کنیم، چون آینده روی گذشته، بنا می‌شود و یکی هم مراقبت برای آینده است. گذشته را آن گونه درست می‌کنیم، با مراقبت هم آینده را به نوعی درست می‌کنیم که خدای متعال، برای ما بگوید: «نِعْمَ‏ الْعَبْدُ» و ما وقتی شدیم «نِعْمَ‏ الْعَبْدُ» (ص، 30) خدا هم «نِعْمَ‏ الْمُجِيبُ‏» (بحار الأنوار، ج 83، ص 72) می‌شود. در سیر و سلوک، اول معرفت هست بعداً این دو تا هست، «اولکم اولکم معرفتاً» بعضی از جاها حضرت فرمود: بعضی‌ها نماز زیاد می‌خوانند، بعضی‌ها روزه زیاد می‌گیرند، بعضی‌ها حج زیاد می‌روند، اما «اولکم اولکم معرفتاً» چه معرفتی، چه تصویری از حضرت حق دارد؟ از کائنات دارد؟ از جایگاه خودش دارد، این پهنۀ عظیم کائنات دارد این‌ها است که انگیزۀ بزرگی برای طهارت انسان درست می‌کند.
بعد از آن سلوک شروع می‌شود راه می‌افتد که «إِنِّي‏ ذاهِبٌ‏ إِلى‏ رَبِّي‏ سَيَهْدِينِ‏» (صافات، 99) در این راه رفتن، دو مطلب را باید مواظب باشد. اولش استغفار است که مطالب بسیار دقیقی هست، در این باب که إن‌شاءالله بحث می‌کنیم و دوم هم این است که مراقب باشد آن کسی که جعل کرده، بد خرجی نکند، ولخرجی نکند، خراب نکند!
ما گفتیم: استغفار آداب دارد، هفت آداب، غیر از آن که مشهور است که می‌گویند نادم باشد و غیره، این هفت تا غیر از آن‌ها است. اولش این است که توجه داشته باشد به قدرت استغفار! استغفار خیلی قدرت دارد در این باب، چندین جلسه، به طور مفصل صحبت کردیم. خدای متعال در این خصوص، اگر این قدرت را به کسی بدهد، بسیار عنایت بزرگی کرده است، از یکی از حکماء پرسیدند، اگر خدای متعال، کسی را دوست داشته باشد، چه عنایتی به او می‌کند؟ گفت: «یلهمهم الإستغفار عند التقصیر» الهام می‌کند استغفار را وقتی که تقصیری از او سر زد.
ملایی: و این خودش بزرگترین توفیق است و نعمت است.
حجت الاسلام عاملی: توفیق است چون اگر تکان نخورد، زهر آن گناه، اثرش را می‌کند و لذا در روایت هست، خوش به حال کسی که در نامۀ عمل خودش، زیر هر گناهی، یک استغفاری پیدا می‌کنند. در روایت هم هست که به امام جواد، کسی عرض کرد که آقا جان، من می‌خواهم در دنیا و آخرت با شما محشور شوم، بهشت یک طرف، این یک طرف و جهنم یک طرف، ما مجرمین دنیا، یک طرف جمع شویم، یک طرف است. گفت: من می‌خواهم با شما باشم در دنیا و در آخرت. «عَلِّمْنِي شَيْئاً إِذَا أَنَا قُلْتُهُ كُنْتُ مَعَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ» (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص 165) یک چیزی به من یاد بده، دنیا و آخرت با شما باشم. می‌دانید که با آن‌ها بودن، یعنی سنخیت درست کردن، «السنخیت علة الإنضمام» علت انضمام، سنخیت است.
ناریان را ناریان طالب‌اند/ نوریان بر نوریان را جاذب‌اند/ ذره ذره کاندرین أرض و سماست/ جنس خود را همچون کاه و کهرباست/ انبیاء چون جنس علیین بودند/ سورۀ علیین شدند/ کافران چون جنس سجین آمدند/ سجن دنیا را خوش آیین آمدند. یعنی می‌خواهد به من یک چیزی یاد بدهد، که با شما سنخیت پیدا کنم…
ملایی: هم جنس خودمان را پیدا کنیم. حضرت فرمود: لب‌هایت مرطوب باشد به سورۀ إنا أنزلناه و هم چنین به استغفار، زیاد إنا أنزلنا را تلاوت کن که «تَنَزَّلُ‏ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ» (قدر، 4) ملائکه نازل می‌شود. بعد از پیغمبر این تنزل هست یا نیست؟ معلوم است که هست، قرآن که با پیغمبر، ختم نمی‌شود، پس چه کسی نازل می‌شود؟ یک شخصی باید باشد که «تَنَزَّلُ‏ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ» الملائکة ؟؟؟12:17 تمام ملائکه نازل می‌شوند، خدا هیچ موجودی را به تعداد ملائکه، خلق نکرده و هم چنین «الرُّوحُ» یک چیزی است که در برابر «الْمَلائِكَةُ» گذاشته. جایگاهش به نوعی است که می‌شود معادل تمام ملائکه باشند، این برای چه کسی نازل می‌شود؟ مگر می‌شود بر غیر معصوم نازل شود.
ملایی: حجت خدا را می‌طلبد.
حجت الاسلام عاملی: پس هر لحظه هست.
ملایی: بله، استمرار هم دارد.
حجت الاسلام عاملی: همینطور است. و لذا در روایات حضرت ولیعصر، در اهل سنت، پیدا نمی‌کنید چیزی را که حضرت بگوید: سیولد، می‌گوید: «سَيَبْعَثُ‏»! تعبیرش هست که می‌گوید: «سَيَبْعَثُ‏»! روایت اهل سنت است یا تعبیرش این است که «سیظهر» یعنی در هر زمان، یعنی «لَنْ‏ يَفْتَرِقَا» (الکافی، ج 2، ص 415) اقتضایش همین است. اگر قرآن باشد، فردی معصوم از اهلبیت نباشد، افتراق درست می‌شود. در حالی که پیغمبر گفته: «لَنْ‏ يَفْتَرِقَا»…
ملایی: یعنی قرآن که هست، حجت خدا و معصوم هم باید باشد.
حجت الاسلام عاملی: به همین جهت خیلی از علماء، حدود هشتاد و خرده‌ای از علماء، که استاد ما آقای جعفر الهادی این‌ها را جمع کرده بود، خدا رحمتش کند ایشان جمع کرده بود، این‌ها اعتقادش این است که مهدی، متولد شده نه اینکه متولد خواهد شد، یکی تفتازانی است می‌گوید: اقتضای حدیث ثقلین که می‌گوید: «لَنْ‏ يَفْتَرِقَا» همین است و دوم هم، این است که استغفار داشته باشند، استغفار را باید خیلی به آن وارد شویم.
اولاً خدا در استغفار گفته: «يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلى‏ قُوَّتِكُمْ» (سورۀ هود، آیۀ 52) یعنی قدرت روحی می‌خواهید، سراغ استغفار بروید یزد هم، مضارع است یعنی لحظه به لحظه اضافه می‌شود، یعنی روز به روز، نفس ناطق انسانی اطلاع پیدا می‌کند و بعد از آن جان فربه می‌شود. تا تو تن را تلخ و شیرین می‌دهی/ جوهر جان را نیابی فربهی. جان که فربه شد خیلی مطلب در آن هست. آقا رسول الله فرمود: صف جماعت را درست کنید، من روبرو را که نگاه می‌کنم، پشت سرم را هم می‌بینم. جان که فربه شود…
ملایی: این صیقلی بودن وجود حضرت است، مثل آینه است.
حجت الاسلام عاملی: بله، شفافیت است. جان وقتی خلوصش بیشتر شود، اقتضایش همین است و لذا به اسراری دسترسی پیدا می‌کند که خدا گفته: «الْإِخْلَاصُ‏ سِرٌّ مِنْ أَسْرَارِي اسْتَوْدَعْتُهُ قَلْبَ مَنْ أَحْبَبْتُ مِنْ عِبَادِي» (بحار الأنوار، ج 67، ص 249). هر بنده‌ای را که دوست داشته باشم، اخلاص را در دلش می‌گذارم که عیار جانش، بالا برود. در این خصوص، خدای متعال، بهترین تعبیری که داده فرموده، هر پیغمبری که آمده گفته: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ» (هود، 3) «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ» اول استغفار کنید، بعد وارد بارگاه شوید. از این معلوم می‌شود که استغفار، لفظ نیست، لفظ أضعف الوجودات است، با أضعف الوجودات نمی‌شود به بارگاه وارد شد.
ملایی: یک حالت است.
حجت الاسلام عاملی: معلوم می‌شود استغفار، یک خانه تکانی کامل است که انسان خودش را، کاملاً تطهیر کند. خدا رحمت کند به تعبیر آقای مهندسی، مربوط به استغفار است تکان خوردن زبان نیست، تکان خوردن دل است.
ملایی: شستشویی کند آنگه به خرابات خرام…
حجت الاسلام عاملی: أحسنتم. اگر اهل قبور، بیایند صحبت کنند با فامیل‌های خودشان، دوستان خودشان، آشنایان خودشان صحبت کنند، طبق روایات، یک جمله می‌گویند، می‌گویند: برای ما دو چیز بفرستید، یکی استغفار و یکی صدقه است. اهل قبور تماماً!
ملایی: استغفار و صدقه.
حجت الاسلام عاملی: بله، اگر صحبت بخواهند بکنند. آقا رسول الله فرمود: «مَا الْمَيِّتُ فِي الْقَبْرِ إِلَّا كَالْغَرِيقِ‏» (الدعوات، النص، ص 276) کسی که از دنیا رفته، مثل آدم غریق می‌ماند دستش را به همه جا می‌اندازد که خودش را ؟؟؟16:32 «يَنْتَظِرُ دَعْوَةً تَلْحَقُهُ مِنْ أَخٍ أَوْ صِدِّيقٍ» چشم به راه است که از پدر، از مادر، از دوست، از رفیق، یک حسنه‌ای، هدیه‌ای به او برسد. «و أنّ الله علی یدخل من الدعاء علی أهل القبور کأمثال الجبال» خدا گاهی اوقات به خاطر یک دعای انسان‌های زنده برای مرده، نوری از مثل اندازۀ کوه‌ها، برای آن‌ها در برزخ نازل می‌کند.
غرضم اینجاست «و أن الهدیة الأحیاء و علی الأموات الإستغفار لهم و الصدقة عنهم» هدیه شان این دو تاست، یعنی منتظر این دو تا هستند از طرف آن‌ها استغفار کند، معلوم می‌شود که موجب تخفیف‌شان می‌شود و صدقه برایشان بفرستد.
خدای متعال در قرآن، چهل و یک بار، از مادۀ استغفار استفاده کرده، معلوم می‌شود که هم در دنیا، هم در آخرت، نقش استثنائی دارد. لحظه به لحظه، به پیغمبر دستور استغفار می‌دادند. و «اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ» (محمد، 19) «وَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ‏ إِنَ‏ اللَّهَ‏ كانَ‏ غَفُوراً رَحِيماً» (نساء، 106) آن لحظۀ آخرش هم که لحظۀ آخر بود، «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ‏ وَ الْفَتْحُ‏ * وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْواجاً * … وَ اسْتَغْفِرْهُ‏» باز آنجا صحبت استغفار است.
تکرار امر به استغفار می‌رساند که اولاً چقدر اهمیت دارد و علما می‌گویند: صیغۀ امر، مفید فور است، یعنی جزء واجبات فوری است. خواجه طوسی می‌گوید: «ما یحتاج إلی فی الحال مقدم علی ما یحتاج إلیه فی المعال» آن چیزی که ما الآن به آن احتیاج داریم، آن مقدمه است و چیزی که ما در آینده به آن احتیاج داریم، هر لحظه ممکن است که انسان بدون استغفار، وارد ساعۀ ابدیت شود، «علی غرتهم، علی غفلة» أخذ شود و دیگر هیچ جای برگشتی نیست، هیچ جای تغییری هم نیست.
ملایی: یعنی استغفار، جایش در این دنیاست.
حجت الاسلام عاملی: در بهشت هم ما مغفرت داریم، آن را بعداً بحث می‌کنم. خدا می‌گوید: من به اهل بهشت، مغفرت می‌دهم، ؟؟؟19:00 از علامه سؤال کرده که یعنی چه؟ چندین آیه داریم، خدا می‌گوید: ما به اهل بهشت مغفرت می‌دهیم، معنی آن چه هست؟ إن‌شاءالله بحث می‌کنیم.
اگر اهل جهنم، با آن‌ها صحبت شود، می‌بینیم که ناله‌شان اکثراً از تسویف است، تسویف یعنی سفه سفه کردن، حالا بعداً نماز می‌خوانم، به زودی می‌خوانم، به زودی استغفار می‌کنم…
ملایی: اصطلاح امروزی امروز و فردا کردن
حجت الاسلام عاملی: بله، این ندامت، الآن در آتش ندامت می‌سوزد، که چرا من به تأخیر انداختم؟ چرا رابطۀ خودم را با خدا تسویه نکردم؟ چرا حق خدا را ادا نکردم؟ چرا رضای خداوندی را جلب نکردم و پروندۀ من بسته شد؟ دو تا پیغمبر ما، دو معصوم ما، یک جمله‌ای را گفتند، یک عالم ارزش دارد. «الْأَمْرَ أَسْرَعُ‏ مِنْ‏ ذَلِكَ‏» (الغارات، ج 1، ص 66) آن قدر این جمله در انسان تأثیر دارد، یعنی فرصت… أم سلمه خانۀ خود، اتاق خودش را گچکاری کرده بود، پیغمبر مسافرت رفته بودند، پیغمبر آمد دید اتاق‌ها مثلاً تغییر کرده، حضرت فرمود: «الْأَمْرَ أَسْرَعُ‏ مِنْ‏ ذَلِكَ‏» آنقدر عمر سریع تمام می‌شود، فرصت اینکه بیایی این کارها را انجام دهی نیست.
تمام وجود پیغمبر را، این تفکر گرفته بود به این نقطه، اگر کسی برسد، اوج آرامش است. دیگر در گرو تعلقات دنیوی نیست. یکی هم امیرالمؤمنین است که ایشان هم، «الْأَمْرَ أَسْرَعُ‏ مِنْ‏ ذَلِكَ‏» را وقتی که دو تا لباس خرید، لباس خوب را به خادمش داد که جوان بود، گفت: «فیک شرح الشباب» تو در میل جوانی هستی، لباس خوب را تو بپوش، اقتضای جوانی‌ات این است. آن دیگری را من بپوشم، آن که آستینش درست نشده بود، آن فروشنده فوری جلو پرید، آستینش را درست کند، حضرت فرمود: «الْأَمْرَ أَسْرَعُ‏ مِنْ‏ ذَلِكَ‏»! فرصت نیست.
خدا رحمت کند آقای حسن زادۀ آملی را، می‌گفت: وقت خیلی کم است، ما خیلی کار داریم، امروز و فردا نکنید. من نمی‌گویم زیان کن یا به فکر سود باش/ ای ز فرصت بی‌خبر در هر چه هستی زود باش/ صبح است صوفیا قدحی پر شراب کن/ دور فلک درنگ ندارد شتاب کن.
خدای متعال یک آیه‌ای دارد خیلی نکته‌اش جالب است، فرموده: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ» (انفال/ 24) این جزء دوم، برای چه اینجا آمده؟ چرا ربطی به مطلب دارد؟ جزء اول می‌گوید: مؤمنین، پیغمبر که شما را دعوت می‌کند می‌خواهد شما را احیاء کند، در آخرت نگویید که «يَقُولُ‏ يا لَيْتَنِي‏ قَدَّمْتُ‏ لِحَياتِي‏» (فجر، 24) آنجا را که می‌بیند، می‌گوید: حیات آنجا بوده، کسی که در اینجا حیات واقعی را پیدا کرده، در آنجا هم، حیات دارد. پیغمبر دعوت می‌کند «لِما يُحْييكُمْ» انسان زنده، احساس دارد؛ انسان زنده، شعور دارد؛ انسان زنده، درک دارد؛ انسان مرده، «ما لمیت ما لجرح بمیة إیلام» عرب‌ها یک شعر خوبی دارند، یک مصرعش این است یعنی به میت، هر چه ضربه بزنی، احساس درد ندارد.
آن وقت دنبالش می‌گوید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» این چه ربطی به بحث دارد؟ بحث ما در احیاء بود، رفت سراغ اینکه خدا، حائل است بین انسان و قلب انسان، این چه ربطی به این دارد؟ این را آقای پهلوانی، از علامه سؤال می‌کند، می‌گوید: مناسب چه هست؟ خیلی جالب فرموده، گفته: منظور این است که چون رسول، شما را به حیات ابدی دعوت می‌کند، امروز و فردا نکنید و الا خداوند، اراده را از شما سلب می‌کند میان شما و قلب شما، حائل می‌شود. آن وقت دیگر از اینکه آن را بپذیرید، یعنی از…
ملایی: یعنی وقتی که دعوت شدی، بلافاصله جواب بده.
حجت الاسلام عاملی: بله، ممکن است یک لحظه، حائل درست شود، «دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ» (نهج البلاغه، ص 348) بلاء از همه جا، ما را احاطه کرده فرصت را نباید از دست داد. اینکه انسان، گاهی امتحان داریم می‌دهیم، در امتحان می‌گویند که پنج دقیقه بیشتر وقت نمانده است، چه اضطرابی انسان پیدا می‌کند، در هر لحظه، این ندا هست. «فَقَدْ نُودِيَ‏ فِيكُمْ‏ بِالرَّحِيلِ … تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ» (الأمالی، النص، ص 498) «فَقَدْ نُودِيَ‏ فِيكُمْ‏ بِالرَّحِيلِ» آن پنج دقیقه ندا، هر لحظه هست. این مطلب آنقدر مهم است آنقدر مهم است! کسانی که حصار زمان دیگر شکسته شده و وارد برزخ شدند می‌فهمند، که این مطلب چقدر خطیر است که یک لحظه را نباید از دست داد.
طبق روایات این عجیب است، خدا چشم به راه است، من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم؟/ لطف‌ها می‌کنی ای خاک درت تاج سرم. چشم به راه است اینکه نماز نمی‌خواند، اینکه چموشی کرده، دارد در برابر خدا دکان باز کرده، در برابر خدا هتاکی می‌کند، این برگردد. چشم به راه است!
در روایت هست که خدا می‌گوید: «كَمْ‏ أُطِيلُ‏ النَّظَرَ … وَ الْقَوْمُ فِي غَفْلَةٍ لَا يَرْجِعُونَ» (الکافی، ج 8، ص 134) چقدر دیگر من چشم به راه باشم؟ اما کسانی که با من قهر کردند و برنگردند؟ چقدر…
ملایی: و آن حدیث قدسی مشهور، «لو علم مدبرون انی کیف اشتیاقی بهم لماتوا شوقاً»
حجت الاسلام عاملی: شدت شوق مرا بدانند، خودشان از شوق می‌میرند. چون یک ذره در برابر لا یتناهی، یک لحظه تصور کنند که لا یتناهی برایش حساب باز کرده. من گاهی با خودم می‌گویم، مؤمن وقتی از دنیا می‌رود، در روایت هست قبل از اینکه این را وارد قبر کنند، «وَجَدَ جَمَاعَتَنَا هُنَاكَ‏» (بحارالأنوار، ج 6، ص 175) می‌بیند پنج تن آل عبا، زودتر از این آقا، آنجا هستند، زودتر از این خانم، آنجا هستند. پنجاه روایت داریم که به استقبال ما می‌آیند. من گاهی با خودم می‌گویم، از شدت شوق چه حالی پیدا می‌کند، یعنی همه چیز حسابش را کرده بودند، اما این عمل ناقص من، انقدر اقتضاء داشته که پنج تن آل عبا، که خدای متعال، به خاطر این‌ها کائنات را درست کرده.
ملایی: «أین التراب و رب الأرباب» (عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج 1، ص 15)
حجت الاسلام عاملی: بله، به سراغ من بیا. در روایت هم هست که به یکی از پیغمبران گفت: برو به فلانی بگو که من هفتاد سال است که منتظرت هستم، تا تو برگردی، باز این معلوم می‌شود که استغفار، چه جایگاهی دارد که برگشت به درگاه خداست.
حدیث امام رضا که مشهور است اگر کسی در بیابان، شترش را گم کند، آب در آن هست، غذا در آن است، در حالت موت قرار بگیرد خودش قبرش را می‌کند، که سگ‌ها، بدنش را پاره پاره نکنند، داخل قبر می‌خوابد، خوابش می‌گیرد و بعد چشمش را باز می‌کند، می‌بیند شتر بالای سرش است، آب آماده است غذا آماده است، چقدر خوشحال می‌شود. امام رضا فرمود: خدا بیشتر از این خوشحال می‌شود، وقتی بنده‌ای که هتاکی می‌کند ببیند که برگشته است. و حضرت موسی هم گفت که برو به فلانی بگو، اگر تو ما را برای بندگی، برای ربوبیت قبول نداری، ما تو را برای عبودیت قبول داریم. یعنی اگر تو قهر بکنی، قهر از طرف خدا نیست، ادبیات خدا، ادبیات قهر نیست. «عَادَتُكَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِيئِينَ وَ سَبِيلُكَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِينَ» (اقبال الاعمال، ج 2، ص 643) این در محشر است.
ملایی: این در محشر باز است.
حجت الاسلام عاملی: «بَابُكَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِينَ … وَ فَضْلُكَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِينَ» (اقبال الأعمال، ج 2، ص 643) یک قصه‌ای از حضرت شعیب هست، که روایت است خدای متعال گفت: یا شعیب، من را خوب به بندگانم نشان بده، بندگان را هم به من خوب نشان بده، یعنی ؟؟؟27:25 یکی از عرفاء می‌گفت: بعد از این همه عبادت، حضرت شعیب دید شد دلال، اما دلال محبت! هیچ دلالی بالاتر از این نیست.
حضرت آقای آیتی را در خواب دیده بودند که باز هم نمی‌خواهی به دنیا بیایی؟ گفت: باز هم می‌خواهم بیایم. گفت: باز هم می‌خواهی عالم دین شوی؟ گفت: باز هم می‌خواهم عالم دین شوم. ولی یک کار در دنیا می‌کنم، کسانی که با خدا قهر کردند، آن‌ها را با خدا آشتی دهم. ملکوت این کار را در اینجا دیدند، از این معلوم می‌شود هیچ شغلی، بالاتر از این نیست که انسان واسطۀ خیر شود بین خدا و بین بندگان خدا.
ملایی: دست بندگان را در دست خدا بگذاریم.
حجت الاسلام عاملی: بله. و روایت هست که به حضرت شعیب گفت یا به حضرت موسی گفت، یک نفر را که از ما قهر کرده رفته، بیاورید طرف ما، بهتر از تمام خیر دنیاست. به امیرالمؤمنین گفت رسول خدا، «لَأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْكَ عَبْداً مِنْ عِبَادِهِ خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ‏ عَلَيْهِ‏ الشَّمْسُ» (مصباح الشریعه، ص 199) یک کسی را هدایت بکنی، با خدا آشنا بکنی، جلال و جمال خدا را به او نشان بدهی، هیبتش را نشان بدهی، زمینۀ عشق و محبت را در قلبش درست بکنی بهتر است از هر چه که آفتاب به او تابیده است. از اول خلقت، تا آخر خلقت، به هر چه آفتاب تابیده است اگر این را تبدیل به ثروت بکنی، تمام کامپیوتر‌ها از کار می‌افتند. از این معلوم می‌شود هیچ شغلی، بالاتر از این نیست.
یک وقتی در روایت هست که در ارشاد القلوب دیلمی است که به حضرت داود یک روزی، مغموم و تنها، از منزل خارج شده خدای متعال وحی کرد، «مالِي أراكَ وَحدانِيّا؟» (میزان الحکمه، ج 12، ص 586) چرا تو را تنها می‌بینم یا داود؟ گفت: «إلهي اشتَدَّ الشَّوقُ مِنّي إلى لِقائكَ» شدت پیدا کرده اشتیاق ملاقات تو، در دل من. یعنی عوالم جدیدی، آیه‌های جدیدی می‌خواهم از تو، برای من کشف شود. هر جا را نگاه بکنی، آیه است. «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» (بقره، 115) اما کسانی که کلاس‌شان بالاست، با اولویت‌های جدیدی در این عالم پذیرایی می‌شوند. سفره است از طرف مولا، یعنی هیچ حد یقفی نیست…
ملایی: یعنی هر لحظه، یک پنجرۀ جدیدی گشوده می‌شود.
حجت الاسلام عاملی: بله. در روایت هست یک عیبت را درست بکنی، ده عیبت را نشان می‌دهم، ده عیبت را درست بکنی، صد عیبت را نشان می‌دهم. یعنی عیب اصلاح شود، راه باز می‌شود «و حالَ بَيني و بَينَ خَلقِكَ» علت اینکه تنها دارم زندگی می‌کنم، این مخلوقات، این انسان‌ها، بین من و تو، حائل می‌شوند، با این‌ها که صحبت می‌کنم، کدورت در دلم می‌افتد، با آن‌ها دست بدهم، این تماس پوست، عامل انتقال است این ضد علمی است، حقوق علمی است و لذا می‌گوید: اگر قابله، جوان باشد و ترسو باشد، بچه هم ترسو می‌شود یعنی عامل، انتقال خلقیاتش می‌شود.
این مردم، حرف‌هایی که می‌زنند، غیبتی که می‌کنند، تهمت‌هایی که می‌زنند، حرف‌های نامناسبی که می‌زنند حائل بین من و تو می‌شوند، برای همین است که دارم تنها زندگی می‌کنم. خدای متعال فرمود: «اِرجِعْ إلَيهِم» برگرد! مردم را رها نکن، انسان‌ها و بندگان مرا، رها نکن. «فإنّكَ إن تَأتِني بِعَبدٍ آبِقٍ» اگر یک عبد ابقی را، نزد من بیاوری، یعنی کسی که از خدا قهر کرده، رابطه‌اش با خدا خوب نیست، نگاهش به کائنات خوب نیست. «اُثْبِتْكَ في اللَّوح حَميدا» در لوح محفوظ، اسمت را می‌نویسم حمید! یعنی در نگاه من، محمود شدی! یعنی بنده‌ای که من این را پسندیدم برای خودم، باز می‌بینید که قضیه این گونه است.
استغفار پس بازگشت شد، توبه هم بازگشت شد، خداوند هم که مشتری بازگشت است «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ» (طه، 82) چه آیۀ خوبی است «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ» یعنی با مغفرت خودم، پذیرایی می‌کنم. خدا یک حرف خوبی در قرآن زده، خیلی‌ها شاید این آیه را خواندند و متوجه نشدند، خدا می‌گوید: هر کسی که توبه می‌کند، دقت کند که به طرف من بر می‌گردد، یعنی دقت کن! «وَ مَنْ‏ تابَ‏ وَ عَمِلَ‏ صالِحاً فَإِنَّهُ‏ يَتُوبُ‏ إِلَى‏ اللَّهِ‏ مَتاباً» (فرقان، 71) تو به طرف من بر می‌گردی، یعنی حقیقت توبه را خوب دقت کن، این ادب کائنات، این است که ما به طرف خدا برگردیم.
ملایی: مثل گل آفتابگردان است، که آفتاب را پیدا می‌کند برمی‌گردد.
حجت الاسلام عاملی: ادب کائنات این است که به طرف خدا برگردیم و احترام خدا را داشته باشیم، احترام خدا این است که ما تحت تأثیر جمال خدا قرار بگیریم. کسی که در برابر جمال قرار گرفته، جای دیگری را نگاه می‌کند، سراغش را جای دیگری گرفته «وَ مَنْ‏ يُسْلِمْ‏ وَجْهَهُ‏ إِلَى‏ اللَّهِ» خدا می‌گوید: با وجهت کار دارم، یک عمری صورتش طرف خداست. خدا وقتی روح را از دنیا می‌برد، می‌گوید: چطور دنیا را ترک کردی؟ گفت: خدایا من، دنیا را ندیدم! «أنا کنت خائفاً منک منذ خلقتنی» از آن لحظه‌ای که من را خلق کردی، من فقط تو را دیدم، «لا نور إلا نورک و لا صوت إلا صوتک».
دعای عرفه را تازه خواندیم، امام حسین می‌گوید: خدایا من از تمام این آثار، از تنقلات أحوال، این را فهمیدم که «أَنَّ مُرَادَكَ‏ مِنِّي‏ أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَيَّ فِي كُلِّ شَيْ‏ءٍ» مرا به نقطه‌ای برسان که هر چه را نگاه کردم، تو را ببینم، «حَتَّى لَا أَجْهَلَكَ فِي شَيْ‏ءٍ» هیچ وقت نشود که نقش را ببینم و نقاش را نبینم. حافظ می‌گوید: من نقش نمی‌بینم، هر کجا که می‌بینم، نقاش را می‌بینم، این هدف خلقت هست که امام حسین می‌گوید. خدا همین را از ما می‌خواهد.
ملایی: خیز تا بر کِلک آن نقاش جان افشان کنی! یعنی پس پرده‌ها او را ببینی فقط. خیلی حاج آقا به نظرم غفلت‌های دنیای ما زیاد شده، ما روی‌مان مدام بر می‌گردد، مثل این بچه‌های شیطون و بازیگوش، این گونه نیست؟
حجت الاسلام عاملی: ما آش دوغ داریم در آذربایجان، آش دوغ را یک مدتی باید مواظب باشی که مدام با ملاقه حرکت کند، هم بزنی، دستت را بکشی، این خراب می‌شود، تا دست بکشی خراب می‌شود. روح انسانی این گونه است اگر مراقبت نکنی، برنامه نداشته باشی، خلوت نداشته باشی، اشک چشم نداشته باشی، خودت را عرضه نکنی «و أعرض علی أسرارک علی صاحب الأسرار» نداشته باشی، همین گونه است در «هذا ممیت» هضم می‌شوی. جان همه روز از لگدکوب خیال/ وز زیان و سود وز خوف زوال/ نی صفا می‌ماندش نی لطف و فر/ نی به سوی آسمان راه سفر. مراقبه، مراقبه! ده بار علامه طباطبایی در ؟؟؟35:7 گفت: مراقبه توجه، مراقبه توجه…
ملایی: و اگر این مراقبه باشد، آن استغفار هم ناخودآگاه یک وقت‌هایی حاصل می‌شود.
حجت الاسلام عاملی: استغفار، گذشته را درست می‌کند. یعنی خدایا برگشتم! برگشتم لفظ نیست، برگشتم یک وقتی برای شما بحث می‌کنم. مِغفر، آن کلاه جنگی را می‌گویند مغفر…
ملایی: کلاهخود
حجت الاسلام عاملی: بله. استغفار صیانت درست کردن است، مثل مغفر. دیگر شیطان نتواند تصرف کند در مغز شما، در قلب شما و لذا می‌گوید: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ» (هود، 3) با لفظ که نمی‌شود حرکت کرد. حالا این استغفار را گفتیم عدم این کائنات است، خیلی از انسان‌ها در برابر خدا، بی‌ادب هستند. اولین قدم نماز است، نماز یعنی تحت تأثیر حکمت، علم، تدبیر، جمال حق، جمال کائنات قرار گرفتن است، نمی‌خواهی در برابر این عظمت خلقت، خضوع کنی؟ نماز، خضوع است.
یک وقتی عرض کردیم که تمام خیرات، خیر و شر، همه بسته به خضوع است. شما در برابر چه چیزی خضوع بکنید، آن سرنوشت جامعه را درست می‌کند، سرنوشت شما را تعیین می‌کند، خضوع در برابر ریاست، خضوع در برابر پول، در برابر دلار، در برابر لذات مقطعی، خضوع در برابر اینکه رنگ موی مثلاً سر مرا مردم ببینند و من یک لذتی ببرم، ذائقه این گونه تنظیم شده. آن قدر باید گریه کنی، انسانی که ذائقه‌اش انقدر کم عمق است، احساسش کم عمق است. اولین ادب کائنات، عبارت از نماز است، کسی که نماز نمی‌خواند، عدم کائنات را رعایت نکرده، نماز رکوع دارد سجده دارد به یک نقطه‌ای باید برسی که بی‌اختیار سجده بکنی.
بعضی از هنرها را شما می‌بینید، بی‌اختیار خضوع می‌کنید. بعضی از موزه‌ها که شما بروید، واقعاً حیرت‌آور است.
ملایی: یک جاهایی هم اصلاً دست خودت هم نیست.
حجت الاسلام عاملی: بله، من دو موردش را مثلاً در ؟؟؟37:16 دیدم، نمونه‌اش را در آرمیتاژ دیدم، در هر چهار ماه، وسائل‌شان را عوض می‌کنند، هر دو امپراطور بودند، همه چیز دنیا را انگار جمع کردند، دولت عثمانی در ؟؟؟ روسیه تزاری هم آمده در آن جمع کرده، بی‌اختیار! در برابر این هنر، در برابر این ظرافت، در برابر این استظراف، شما خضوع می‌کنید.
از خدا این را بخواهیم که ما بی‌اختیار، کسانی که دست‌شان را بریدند، بی‌اختیار این کار را کردند. استاد من می‌گفت، عشق می‌تواند عقل را تعطیل کند.
ملایی: در قصۀ یوسف و زنان مصری…
حجت الاسلام عاملی: بله، اندر جمال یوسف گر دست‌ها بریدند/ دستی به جان ما بر بنگر چه‌ها بریدند. یک آیه را در موبایل خودت بنویس، همیشه ؟؟؟38:7 باشد. خدای متعال در قرآن، آنقدر… خدا گفته: چرا احترام مرا نگه نمی‌داری؟ شما می‌توانید این آیه را بخوانید؟ این همه قرآن خواندید، خدا می‌گوید: چرا احترام مرا نگه نمی‌دارید؟ «ما لَكُمْ‏ لا تَرْجُونَ‏ لِلَّهِ‏ وَقاراً» (نوح/ 13) یعنی حضرت نوح، به امت خودش گفت. گفت: چرا احترام خدا را نگه نمی‌دارید؟ استغفار، رعایت احترام است، رعایت ادب در این کائنات است.
خدا گلایه‌ای که دارد، در گلایه‌اش خدا می‌گوید: چرا توبه نمی‌کنید؟ یعنی چرا احترام مرا نگه نمی‌دارید؟ «أَ فَلا يَتُوبُونَ‏ إِلَى‏ اللَّهِ‏ وَ يَسْتَغْفِرُونَهُ‏ وَ اللَّهُ‏ غَفُورٌ رَحِيمٌ‏» (مائده، 74) گلایه را باز نگاه بکنید. چقدر این گلایه، جانسوز است، «أَ فَلا يَتُوبُونَ‏ إِلَى‏ اللَّهِ‏» یعنی چرا صورتت را طرف من نمی‌گیری؟ مگر غیر از من کاره‌ای در این عالم هست؟ «إِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ» (هود، 123) «بیده ناصیة کل شیء» «بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ» (مؤمنون، 88) «وَ اللَّهُ‏ مِنْ‏ وَرائِهِمْ‏ مُحِيطٌ» (بروج، 20) باز یک گلایۀ دیگری دارد می‌گوید: «لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ‏ اللَّهَ‏ لَعَلَّكُمْ‏ تُرْحَمُونَ‏» (نمل، 46) باز یک گلایه دارد «وَ ما مَنَعَ النَّاسَ» (اسراء، 94) چه چیزی باعث شده که شما استغفار نمی‌کنید؟ طرف من نمی‌آیید؟ مگر جای دیگر، چیزی هست؟ بغداد همان است که دیدی و شنیدی/ رو دلبر نوجوی، چو دربند قدیدی؟/ زین دیگ جهان یک دو سه کفگیر بخوردی/ باقی، همه دیگ آن مزه دارد که چشیدی. نرو! بن‌بست است، قلمرو حس، بن بست است. سرت به سنگ می‌خورد تمام اعضاء و جوارح، همه از کار می‌افتند. «وَ مَا الْمَالُ وَ الْأَهْلُونَ إِلَّا وَدِيعَةً/ وَ لَا بُدَّ يَوْماً أَنْ تُرَدَّ الْوَدَائِعُ» (مجموعة ورام، ج 2، ص 129) «وَ مَا الْمَالُ وَ الْأَهْلُونَ» همه جزء بدی است، یک روزی باید همۀ بدی‌ها برگردد. این آخرین آیه باز گلایه است، این را باز بخوانم «وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى‏» (کهف، 55) کتاب هدایت فرستادم، پیغمبر فرستادم، این کافی نیست که صورت شما را طرف من بگیرد؟ «وَ يَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ» «وَ ما مَنَعَ النَّاسَ» یعنی هیچ مانعی در کار نیست؟ چطور شد که شما بدون اینکه مانعی در کار باشد، استغفار نکرده‌اید؟ خودتان را تکان ندادید تا دامن خودتان را بریزید و دست در دست خدا بگذارید.
ملایی: بسیار خب، خیلی ممنون و مچکرم، یک تذکر خیلی جدی به نظرم این نکاتی که ما امروز شنیدیم، گفت: آری همین امروز و فردا باز می‌گردید/ ما اهل آنجاییم از اینجا باز می‌گردیم/ این زندگی مکثی است ما بین دو تا سجده/ استغفروا اللهی بگو ما باز می‌گردیم/ ما عاقبت إنا إلیه راجعون بر لب/ از کوچۀ بن بست دنیا باز می‌گردیم. إن‌شاءالله استغفار ذکر مدام و همیشگی ما باشد.
حجت الاسلام عاملی: ما هم یک تکمله‌ای بزنیم به فرمایش شما. خدا گفت: بروید، باز گردید ولی سالم برگردید!
ملایی: سالم برگردید که با استغفار…
حجت الاسلام عاملی: «خَرَجَ‏ مِنَ‏ الدُّنْيَا خَمِيصاً وَ وَرَدَ الْآخِرَةَ سَلِيماً» (نهج البلاغه، 229) پیغمبر ما گشنه ماند، ولی سالم به آخرت وارد شد.
ملایی: بسیار خب، خیلی خب، حاج آقای حجت الاسلام عاملی سپاسگذارم، آیات را بشنویم، برگردیم إن‌شاءالله بعد از تلاوت آیات، محضر شما و حاج آقای حجت الاسلام عاملی باشیم. خیلی خوشحالم که دوباره خدمت شما هستم و امیدوارم که همه با هم، با تأسی به آیات قرآن کریم و عمل به آموزه‌های مکتب اهلبیت، به سمت خدا، حرکت کنیم. سورۀ مبارکۀ مائده را می‌شنویم، آیات صفحۀ صد و دوازده قرآن کریم، آیات بیست و چهارم تا سی و یکم سورۀ مبارکۀ مائده، در سمت خدای امروز تلاوت خواهد شد بعد از تلاوت قرآن، إن‌شاءالله با احترام، با افتخار همراه شما هستیم و در کنار شما هستیم. اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم. صفحه112 قرآن کریم
اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم، فردا روز بزرگ و سرنوشت سازی است برای مردم عزیز و نازنین‌مان، إن‌شاءالله که روز پر برکتی هم باشد، روز انتخاب این ملت و امیدوارم یک فرد شایسته و اصلح، برای خدمت به این مردم، انتخاب شود و پیشاپیش برای او آرزوی توفیق می‌کنیم و امیدوارم همه دست به دست هم دهیم برای آسایش و رفاه مردم ایران و سربلندی و عزت کشور عزیزمان. حاج آقای حجت الاسلام عاملی، اشارۀ قرآنی را بفرمایید که باید خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم، آیۀ بیست و هفت سورۀ مائده، «إِنَّما يَتَقَبَّلُ‏ اللَّهُ‏ مِنَ‏ الْمُتَّقِينَ‏» این آیه، سنگین‌ترین، سخت‌ترین آیۀ قرآن است خیلی خیلی ترسناک است. معلوم می‌شود که کسی تقوا را صدق نکند، هیچ عمل دیگری قبول نیست. مرحوم حاج ملا علی همدانی می‌گوید: گناه، نقار با خداست، نقار یعنی دعوای با خداست. هم هدیه بدهی با دست، با دست دیگر، نقار با خدا، دعوای با خدا، این که نمی‌شود. در روایت هست کسی که تقوا ندارد، می‌خواهد در ؟؟؟47:16 آب حمل کند. «الْعَمَلُ‏ مَعَ‏ أَكْلِ‏ الْحَرَامِ‏ كَنَاقِلِ الْمَاءِ فِي الْمُنْخُلِ» (بحارالأنوار، ج 67، ص 286) منخل همان ؟؟؟ است، ما می‌گوییم: ؟؟؟ کسی که هم گناه می‌کند، هم عمل صالح انجام می‌دهد، مثل کسی است که می‌خواهد آب را حمل کند در منخل، اینکه نمی‌شود. اگر گناه کرد، دیگر فاسق می‌شود. از فاسق، دیگر عملی قبول نمی‌شود.
نمی‌دانم عزیزان شنوندگان، چقدر به این مطلب دقت دارند، خیلی حرف وحشتناکی است. کسی که فاسق است خودش چهار آیه در مورد فاسق می‌خوانم یعنی فسق، چهار آیه می‌خوانم هر چهار تای آن کمرشکن است. «قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً لَنْ يُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ إِنَّكُمْ كُنْتُمْ قَوْماً فاسِقينَ» (توبه، 53) خدا می‌گوید: به منافقین بگو، هر چه انفاق کنند، چه طوعاً باشد چه از سر ناچاری باشد، اصلاً امکان قبولی نیست، چرا؟ چون فاسقید، یعنی از فاسقین… الآن غیبت کردید، فسق شده، دیگر بقیۀ عمل را کنار بگذار این یک!
یحرفون، کسانی که در جنگ تقلب کردند به جنگ نرفتند، «يَحْلِفُونَ لَكُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يَرْضى‏ عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقينَ» (توبه، 96) به شما قسم می‌خورم، تا شما از ما راضی شوید. خدا می‌گوید: شما هم راضی شوید، من راضی نمی‌شوم، چون که این‌ها فاسق هستند، یعنی فسق صدق کرد خدا دیگر از تو راضی نیست. یک آیاتی می‌خوانم خدا می‌داند چقدر سنگین است «فَإِنَّ اللَّهَ لا يَرْضى‏ عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقينَ».
«كَذلِكَ‏ حَقَّتْ‏ كَلِمَةُ رَبِّكَ‏ عَلَى‏ الَّذِينَ‏ فَسَقُوا أَنَّهُمْ‏ لا يُؤْمِنُونَ‏» (یونس، 33) اگر فاسق شدی، قسم قطعی خدا خورده، دیگر نمی‌گذارم تو ایمان بیاوری، جلویت را می‌گیرم، این دیگر وحشتناک است. «كَذلِكَ‏ حَقَّتْ‏ كَلِمَةُ رَبِّكَ» از این قسم بالاتر است این تعبیر، در قرآن کسانی که با قرآن کار کردند، می‌دانند «كَذلِكَ‏ حَقَّتْ‏ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى‏ الَّذِينَ‏ فَسَقُوا أَنَّهُمْ‏ لا يُؤْمِنُونَ‏» وقتی فسق کردی، جلویت را می‌گیرم، توفیق را از دست تو می‌گیرم، نمی‌توانی به حیطۀ ایمان، دیگر وارد شوی.
آیۀ بعدی، هر پیغمبری، غصۀ امت خودش را خورده، تا نجات دهد، دلسوزی داشتند خیلی بالاتر از مادر، که امت هلاک نشود. اما عجیب است خدا به پیغمبر، به حضرت موسی می‌گوید: «فَلا تَأْسَ‏ عَلَى‏ الْقَوْمِ‏ الْفاسِقِينَ‏» (مائده، 26) هیچ قصۀ فاسقین را نخور، بگذار این‌ها هلاک شوند، این هم از آن آیات بسیار وحشتناک است.
آخرین آیه را بخوانم تمام، آن هم این است که خدا می‌گوید: «وَ قَدِمْنا إِلى‏ ما عَمِلُوا مِنْ‏ عَمَلٍ‏ فَجَعَلْناهُ‏ هَباءً مَنْثُوراً» (فرقان، 23) ما یک عده، عمل‌شان را می‌آوریم می‌کنیم غبار، حج‌شان غبار می‌شود، روزی‌شان غبار می‌شود، صدقه‌شان غبار می‌شود، آن وقت حضرت فرمود: «أَمَا وَ اللَّهِ‏ لَقَدْ كَانُوا يُصَلُّونَ‏ وَ يَصُومُونَ» (بحار الأنوار، ج 101، ص 295) این‌ها همه اهل روزه بودند، اهل نماز بودند، ولی یک رسمی داشتند، حرام اگر پیش می‌آمد، نه نمی‌گفتند. وقتی می‌توانست  پنهانی به بیت المال بزند، نه نمی‌گفت. زمینۀ رشوه بود نه نمی‌گفت، زمینۀ شهوت حرام بود، نه نمی‌گفت، نگاه به نامحرم بود نه نمی‌گفت، خودش را در برابر نامحرم مکشوف بکند، نه نمی‌گفت. این‌ها تمام اعمال‌شان را خدا پودر می‌کند، هشتاد سال، هر کاری کرده پودر می‌شود. پناه بر خدا در روزگاری که می‌گوید: وانفسا! روزگاری که ابراهیم می‌گوید: «لا أرید الا نفسی»! خدایا به غیر از خودم، به فکر هیچی نیستم، در آن وحشت، تمام حسنات هم «هَباءً مَنْثُوراً» (فرقان، 23) است، پناه می‌بردم به خدا.
ملایی: خیلی تکان دهنده بود، حاج آقا خیلی ممنونم، مچکرم از لطف‌تان، دعا بفرمایید و إن‌شاءالله خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام عاملی: یک دعایی را خدمت عزیزان عرض می‌کنم، قدر این دعا را، عزیزان من بدانند، این دعا، منقول از ناحیۀ مقدسه است. ما داریم شدیداً غصۀ غزه را می‌خوریم و مشکلات دیگری که هر کسی در زندگی خودش دارد. «یا من إذا تضایقت» از برادر عزیز ما، سید حسن نصر الله پرسیدند، در آن جنگ قبلی، چه دعایی را داشتید؟ گفت: من این دعا را داشتم، مدام این دعا را می‌خواندم. «يَا مَنْ إِذَا تضايقت‏ الْأُمُورِ فَتَحَ لَنَا بَاباً لَمْ تَذْهَبُ إِلَيْهِ الْأَوْهَامُ» (قصص الأنبیاء، ص 365) ای خدایی که وقتی کارها مشکل مشکل شود، حاد حاد شود یک دفعه یک دری را باز می‌کنید که فکر هیچ کس به آن در نرسیده. بر محمد و آل محمد صلوات بفرست و برای امور پیچیدۀ ما هم، یک دری باز کن، که فکر هیچ کس به آنجا نرسیده است. «فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْتَحْ لأموري المتضايقة بَاباً لَمْ يَذْهَبْ إِلَيْهِ وَهْمٌ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ».
ملایی: به به، چه دعای خوب، خیلی ممنون و مچکرم حاج آقای حجت الاسلام عاملی از شما، خیلی خب. امروز صحبت از استغفار شد محضر صاحب عصر و الزمان، پدر مهربان، عرض می‌کنیم که یا أبانا استغفر لنا ذنوبنا، إنا کنا خاطئین! ما مشق، غمِ عشق تو را خوش ننوشتیم/ اما تو بکش خط به خطای همۀ ما. تا سلامی دوباره، خیلی ممنون و مچکرم.

لینک کوتاه :

darolershad.org/?p=21116

جدیدترین عناوین خبری

پربازدیدترین خبرها

مطالب مرتبط

ثبت دیدگاه

یک پاسخ ارائه کنید