موضوع برنامه: ویژگیهای نبی گرامی اسلام
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمین عاملی
تاريخ پخش: 24-07-99
شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
آنگونه که سعدی بنویسد بنویسیم *** از هرکه فدای تو نشد بد بنویسیم
ای نام تو اعراب به اعراب نشانه *** تقدیر حروف است که ابجد بنویسیم
باید که بیافتیم به پای تو در این شب *** از چشم تو این قبله ممتد بنویسیم
تا در شب تنهاییمان خضر ببینیم *** از گنبد خضرای تو باید بنویسیم
سرمشق غزل سوره نور است به راهیم *** هر وقت که خورشید بتابد بنویسیم
بر سلسلهی نور تو فانوس نداریم *** هروقت که از عشق مردد بنویسیم
از شدت دل بستگی ماست به نامت *** قسمت شده نام تو مشدد بنویسیم
امشب که قلم مست رهایی است خدایا *** رخصت بده از آل محمد بنویسیم
«السلام علیک یا رسول الله» سلام میکنم به همه دوستان عزیزم، بینندههای خوب و عزیزمان، عروج ملکوتی نبی مکرم اسلام و شهادت امام مجتبی(ع) را تسلیت میگویم. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. حاج آقای عاملی سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای عاملی: سلام علیکم و رحمة الله، عرض ادب و احترام دارم خدمت حضرتعالی و همه مردم عزیز، از خدای متعال میخواهم با عنایات خاصه خود ملت و کشور ما را مورد توجه قرار بدهد و ما را با شخصیت آسمانی حضرت ختمی مرتبت و اهلبیت (ع) محرم قرار بدهد.
شریعتی: انشاءالله، به بهانه شهادت نبی مکرم اسلام و ایام ماه ربیع که ماه پیامبر است و ماه ولادت این بزرگ مردی است که تک تک ما فدای او و نام او هستیم، از پیامبر خواهیم شنید و حاج آقای عاملی مباحث را طوری تنظیم کردند که از سیره نبی مکرم اسلام بشنویم. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم، روز وفات حضرت ختمی مرتبت، تمام ذرات عالم عزادار است برای اینکه تمام عالم از سر صدقهی حضرت ختمی مرتبت خلق شدند. حضرت واسطه تمام خلقت است. «اول ما خلق الله نوری» اول چیزی که خدا خلق کرد نور من بود. «ثم خلق منه کل خیر» بعد تمام خیرات را از نور من خلق کرد، این جنبهی صدوری حضرت ختمی مرتبت بسیار مهم است. یعنی تمام خیرات از سر سفرهای است که از حضرت ختمی مرتبت داریم. حضرت توضیح دادند و فرمودند: وقتی خدای متعال خواستند خلقت را ایجاد بکنند، اول نور مرا باز کردند، از نور من عرش خلق شد. عرش یعنی تمام مظاهر و هیچ پدیدهای خارج از دایرهی مظهریت نیست. این کائنات تا میلیاردها کهکشان همه از نور حضرت خلق شده است. یعنی تمام این کائنات یک جلوه حضرت ختمی مرتبت است. بسیار تعبیر عجیبی است، «فَخَلَقَ مِنْهُ الْعَرْشَ فَالْعَرْشُ مِنْ نُورِي» تمام ذرات عالم که ما نمیدانیم انتهای آن کجاست و تصور انتها برای ما ممکن نیست. نقطهای که میگویید تمام شد، بعد از آن نقطه کجاست. ماده تاریکی است؟ خلأ لا یتناهی کجاست؟ هرچه هست مظهر است. «وَ نُورِي مِنْ نُورِ اللَّهِ» نور من از نور خداست «وَ نُورِي أَفْضَلُ مِنَ الْعَرْشِ» نور من افضل از نور عرش خداست. یعنی تمام اینها عنایاتی است به وساطت حضرت ختمی مرتبت که به بشریت شده است. یعنی شما این روایات را ببینید، تصور این شخصیت عظیم آسمانی از آسمان، حضرت تشریف آوردند.
«و اتبع نور الذی انزل معه» تابع شوید به قرآنی که قرآن با پیغمبر نازل شد. یعنی خود پیغمبر از عالم عُلوی است. «انزل معه» یعنی آن حقیقتی که قرآن در پیش خداست، «و ان فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم» پیغمبر ما هم همانجاست. خدای متعال برای اینکه مأموریت بسیار خطیری به پیغمبر ما داده است به عنوان رسالت خاتمیت، یعنی بشر تا آخر عمر دنیا به هیچ فکر دیگری احتیاج ندارد. به هیچ اندیشه احتیاج ندارد. خدا همه را در وجود حضرت ختمی مرتبت و برنامهای که دارند جمع کرده است. لذا در روایت است وقتی با براق به معراج میرفتند، جاهایی که سربالایی بود، سرازیری معنا ندارد. همه معنی کنایی است، قضیه، قضیهی مکان که نیست. سربالایی که میشد پاهای براق اطول میشد، دستهایش کوتاه میشد. در سرازیری عکس میشد. در هر شرایطی شما قرار بگیرید، در مکتب حضرت ختمی مرتبت فکر شده است. بن بست ندارد. بن بست برای تفکرات بشری است. خدای متعال خواستند عنایاتی به پیغمبر ما داشته باشند که بتوانند این رسالت سنگین را بردارند. در تمام شئون متین است. «إِنَ هَذَا الدِّينَ مَتِينٌ فَأَوْغِلُوا فِيهِ بِرِفْقٍ» تمام شئون دین من متین است و از استحکام خاص برخوردار است. لذا خدا عنایات خاصه را شروع کردند برای حضرت ختمی مرتبت و در شورهزار ترین نقطه حضرت را مأموریت دادند. «وَ الدُّنْيَا كَاسِفَةُ النُّورِ ظَاهِرَةُ الْغُرُور» (نهجالبلاغه/ص122) بخشی از نهجالبلاغه ما ناظر است به محیطی که حضرت مبعوث شدند، همه جا حکومت داشت، آنجا حکومت نداشت چون زیر بار حکومت نمیرفتند. عرب جاهلی، جنگ داحس، جنگ غبراء، جنگ بَسوس، هرکدام سی سال، چهل سال، چندین نسل جنگ میکردند برای اینکه این علوفه برای کیست؟ یا مثلاً پایت را جمع کن، میگفت: هیچکس نمیداند پای مرا جمع کند، جنگ شروع میشد. اگر هیچکس را پیدا نکنیم غارت کنیم برادر خودمان را غارت میکنیم که از حضرت سؤال کرد، در بهشت جنگ هست؟ حضرت فرمود: نه، گفت: «اذاً لا خیر فی الجنه» اگر میآمد میدید آستانهی در کوتاه هست باید سرش را پایین بیاورد، وارد نمیشد. باید در را خراب میکردند تا وارد میشد.
آقا رسول الله چه کار کرده است؟ کاری کرد که میگفت: امشب شب سجود است، امشب شب رکوع است. شب تا صبح در سجده، شب تا صبح در رکوع، همان عربی که اینطور در جنگ، قیمت خون انسان ارزان بود، در یکی از جنگها وقتی لشگر اسلام میخواست برگردد، دیدند کبوترها بالای چادر لانه درست کردند. جوجه گذاشته است. مشورت کردند که آیا خراب کنیم یا نه؟ فرمانده لشگر اسلام گفت: ما حق نداریم لانه و آشیانه یک پرنده را به هم بریزیم. اینها همه نمود قدرت روحی حضرت ختمی مرتبت بود. در جنگها شنیدید که طرف از تشنگی میمرد، شهید میشد. آب آوردند، گفت: او از من تشنهتر است. فلانی تشنهتر از من است. هر چهار نفر شهید شدند و آب نخوردند. یعنی نفس حضرت ختمی مرتبت یک غوغایی در جزیره العرب درست کرد. در جزیره العرب سواد آنچنانی نبود، حضرت با علمش تصویر نکرد. حضرت با اخلاقش تصویر کرد. وقتی در منطقه ما از مکارم اخلاقی صحبت میکنند تو ضرب المثل مکارم اخلاقی هستی. در دار الندوه که شیطان آمده بود اینجا نشسته بود، مواظب بود مشرکین چه تصمیمی میگیرند، یک تصمیم این شد که پیغمبر را تبعید کنید. شیطان گفت: تبعیدش نکنید. این اخلاقی دارد هرجا برود همه جا را متحول میکند. بحث اصلی من این است که خدای متعال چه کار کرده با پیغمبر ما که قابلیت پیدا کند برای رسالت خاتمیت؟ رسالت یک بار عظیمی است و یک ظرفیتی میخواهد، این ظرفیت چطور حاصل شد؟ «إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلا» این قول ثقیل را میخواهد اجرا کند، پیاده کند، بخاطر ما، بخاطر بشریت، حضرت ختمی مرتبت که شاهکار خلقت است، نماد غیرت خداست بر بشریت، نماد محبت خداست بر بشریت. چون ما را دوست داشته 124 هزار پیغمبر فرستاده است. چون به ما غیرت داشته که با خاک بازی نکنیم. تربیت میشویم، از خاک بلند شویم.
چیست این برخاستن از روی خاک *** تا که آگه گردد از خود جان پاک
این همه انبیاء را فرستاده است، کتبهای آسمانی فرستاده است. به فکر من بوده که این کار را کرده است. «أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ» (انبیاء/10) من شما را یاد کردم،
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم *** لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم
«لأتمم» یعنی هرچه بوده میخواهم تمام کنم، یک روایت نقل کردند، من آمدم شما را پادشاه روی زمین کنم.
هوای سلطنتم بود بندگی تو کردم *** خیال خواجگیام بود، عشق تو گزیدم
خیلی جالب است، عنایات خدا بر حضرت ختمی مرتبت که جلسه بعد مطلبی را در خصوص حضرت شروع میکنیم. اولین کاری که خدای متعال کرد قبل از خلقت بود. آمد نور حضرت را در صُلب آدم گذاشت پاسبانانی معین کرد که صاحبان این صُلب آلوده نشوند و شراب نخورند و زنا نکنند. حضرت افتخار میکرد و میفرمود: افتخار من این است که در اجداد من هیچ آلودگی نبوده است. اینقدر این نکته مهم است. حساب کنید پیغمبر ما به صلب آدم که رفت تا زمانی که به دنیا آمد، چند هزار سال طول کشیده؟ نمیدانیم ولی میدانیم فاصله خیلی زیاد بوده است. چطور میشود آن جدی که سه هزار سال قبل آلودگی داشته در فرزندی که بعد از سه هزار سال میخواهد متولد شود اثر بگذارد؟ همین مفاتیح و زیارتنامه پیغمبر ماست اما علمیت را نگاه کنید. لذا حضرت فرمود: با هرکسی ازدواج نکنید، «تخيّروا لنطفكم، فانّ العرق دسّاس» ژن بسیار دساس و پنهان است، ده نسل، بیست نسل، سی نسل خودش را نشان نمیدهد و بعد یکباره بروز میکند. قبل از خلقت خدا این اصلاب را پاسبان گذاشت. اینکه عرق پیغمبر در هر نسلی هست و سادات یک حرمتی دارند.
دوم اینکه از بدو تولد از شیرخوارگی خدای متعال، «وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ ص مِنْ لَدُنْ أَنْ كَانَ فَطِيماً» (نهجالبلاغه/ص300) از شیرخوارگی خدای متعال مأمور کرد «أَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلَائِكَتِهِ» بزرگترین فرشته خودش را کنار پیغمبر گذاشت. «يَسْلُكُ بِهِ طَرِيقَ الْمَكَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَيْلَهُ وَ نَهَارَهُ» حضرت ختمی مرتبت را برای طریق مکارم وارد میکرد به محاسن اخلاق، کلاس از همان دوران طفولیت شروع شده است. سوم اینکه روح را فرستاد، «وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمان» (شوری/52) قبل از این کتاب چه بود و اینها، اهل نوشتن نبودیم. این روح چیست؟ امام صادق فرمود: «خلقٌ من خلق الله عزّو جلٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيل»، «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوح» الملائکه همه فرشتهها درونش است. جبرئیل و میکائیل هم درونش است. این روح را ببینید این روح چیست که مقابل همه آن ملائکه است حتی جبرئیل هم درونش است.
امام صادق فرمود: این روح با پیغمبر بود، «یخبره» تمام اخبار را میگفت، بر قدرت روحی پیغمبر کار میکرد. «وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدَهُ» پیغمبر ما که از دنیا رفت، روح که نازل شد دیگر برنگشت. روحی که قرین با ائمه است، چرا؟ چون ائمه شریک قرآن هستند. رسالتی که پیغمبر ما میخواهد اجرا کند، دوازده نسل باید تمرین کنند. آقا رسول الله فرمودند: آخرین لحظات من نگران هستم، چون در امت من خوی جاهلی است. شما عدالتی را که اسلام تدبیر کرده به این سادگی نیست که نسلها زیر بار بروند. خیلی وحشتناک است. باید نسل به نسل تمرین شود. امیرالمؤمنین تا سر کار آمدند گفتند: حساب همه را میرسم حتی خلفاء. اول از عثمان شروع کرد. یک فراری درست شد، اشراف مدینه به شام فرار کردند. امام صادق فرمود: این روح غیر از پیغمبر ما در هیچ پیغمبری نبوده است. چهارم این است، تحفههای روزانه و شبانه، «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ يَوْمٍ وَ لَا لَيْلَةٍ إِلَّا وَ لِيَ فِيهِمَا تُحْفَةٌ مِنَ اللَّه» یک روز نیست مگر اینکه من تحفهای از خدا دارم. شبی نیست مگر اینکه تحفهای از خدا دارم. هدیهای که در شأن خود خداست. ما عاجز هستیم که بگوییم. هیچ روز و شبی نیست، 63 سال همه افازه است. بعضی میخواهند معراج را ثابت کنند، شما ثابت کن چطور تا آن زمان مانده است.
حضرت فرمود: روزه وصال نگیرید. یعنی امروز را به فردا وصل نکنید، یک صحابی حضرت را زیر نظر داشت. گفت: خودت گفتی روزه وصال نگیرید. خودت روزه وصال گرفتی؟ حضرت یک جملهای فرمود: «إِنِّي لَسْتُ كَأَحَدِكُمْ إِنِّي أَبِيتُ عِنْدَ رَبِّي وَ يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِي» من با شما فرق دارم. حساب من از شما جداست. شب تا صبح من نزد خدا میگذارد. خدا مطعم من است. خدا با دست خود ساقی من است. خدا میداند چه غوغایی است. آقایی میگوید: من چند مدتی نبودم در محضر امام صادق، یک روز به من گفت: کجا بودی؟ گفتم: آقاجان، خدا به من فرزندی داد، مشغول کارهای او بودم. فرمود: مبارک باشد، اسمش را چه گذاشتی؟ اسمش را محمد گذاشتم. تا گفتم: محمد، حضرت فرمود: محمد محمد محمد محمد… «فَأَقْبَلَ بِخَدِّهِ نَحْوَ الْأَرْضِ وَ هُوَ يَقُولُ مُحَمَّدٌ مُحَمَّدٌ مُحَمَّدٌ حَتَّى كَادَ يَلْصَقُ خَدُّهُ بِالْأَرْضِ» (کافی/ج6/ص39) کم مانده بود صورتش به زمین بخورد. بعد فرمود: «ثُمَّ قَالَ بِنَفْسِي وَ بِوُلْدِي وَ بِأَهْلِي وَ بِأَبَوَيَّ وَ بِأَهْلِ الْأَرْضِ كُلِّهِمْ جَمِيعاً الْفِدَاءُ لِرَسُولِ اللَّه» جان خودم، فرزندانم، پدر و مادرم، همه اهل ارض فدای رسول خدا. شخصیت رسول خدا را تصور کردن… اینکه حضرت امیر میفرماید: «أنا عبدٌ من عبید محمد» عبدٌ من عبید محمد، در سبزی خریدن؟ نه، در عبودیت! به این نقطه از عبودیت رسیدم، من عبد هستم و پیغمبر سید عبدهاست.
عنایت پنجم، یک کلاس چهل ساله برای پیغمبر گذاشت. چهل سال کلاس خصوصی، شاگرد پیغمبر و استاد خداست. هرچه تصور کنید، چهل سال، چقدر خلوص پیدا میکند؟ چقدر صفا پیدا میکند؟ یکی از عرفا میگوید: اگر سر سوزنی باورم شود که پیشهام نزد تو پذیرفته است همچون سروی که از صبا به چپ و راست میرود چنان دست افشانی و پای کوبی کنم که سنگ را از شورم بشورانم و کوه را از رقصم برقصانم. یعنی اگر با گوشه چشمت به من نگاه کردی، در مناجات شعبانیه میگوید: خدایا مرا قرار بده از آنهایی که با گوشه چشمت نگاه کردی و از جلال تو غش کرد. گوشه چشم آنطوری است، چهل سال با خدا انس گرفتن چگونه است. نماز ما که در محاذات حق گرفته است، از آن بالاتر است. در این چهل سال چه میشد؟ همه افازه علم بود. این همه خدای متعال علم خودش را تحویل بدهد، ما چه میدانیم؟ چرا اینها را اشباح خمسه میگویند؟ پنج تن عالم عبا، یک شبح از دور میبینیم اسمش را حضرت ختمی مرتبت گذاشتیم، چهل سال علم یعنی پیغمبر ما نفر اول علم دنیاست. خدای متعال در تعلیم پیغمبر تعبیر به فضل کبیر کرده است. این آیه غوغا است «وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً» (نساء/113) دنیا را متاع قلیل میگوید. این فضل را فضل عظیم میگوید. فضل عظیم را فقط در مورد علم گفته است. در مورد حضرت ختمی مرتبت خداوند در قرآن با ادبیات خاصی صحبت کرده است. اما فقط در علم گفته است «وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً» چهل سال در کلاس خصوصی بنشیند، معلوم است دیگر وجود، وجود سماوی میشود. لذا میگوید: «وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَه» این پیغمبر از عالم عُلوی نازل شده، لذا میگوید: «تعالوا» بالا بیایید. چون خودش برای آنجاست.
امیرالمؤمنین درباره معصومین جملهای گفته است «صَحِبُوا الدُّنْيَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى» اینها در دنیا با انسانها همراه بودند ولی بدنشان اینجا بود. روحشان جای دیگر بود. تا نیاز نمیشد، پیغمبر صحبت نمیکرد و دائم سرش پایین بود. مشغول بود.
مستم کن آنچنان که ندانم ز بیخودی *** در عالم خیال که آمد کدام رفت
هرکس سهمی از عالم دارد و سفرهها متفاوت است. «ان المؤمن لمشغول» مؤمن مشغول است. یعنی بیکار نیست. عوالمی است که عنایات حق، تفکر در عالم علوی، در عالم خلقت، انس با خدا، با آن مشغول سیر است.
ششمین عنایت خیلی عجیب بود. بحث معراج، چند بار معراج رفته است. شما حساب کنید از این کشور به یک کشور دیگر میروید. صحنههای جدیدی میبینید. این معراج که صورت میگیرد، مسألهی مکان نیست. مسأله تحول است. آقا رسول الله که معراج رفتند، معراج یک مسأله بسیار بزرگی بود. یعنی آیهها کماً و کیفاً فوران کرد. همه آیه است و آیویت اینها در حد خاص است. چه شد که فرمود: «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى، فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى» (نجم/8 و9) تحول روحی به چه نقطهای رسید؟ از اینجا برداری و آنجا بگذاری نمیشود. «فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى» هرچه درونش بروی، عمقش دیده نمیشود. عجیب است وقتی آقا رسول الله خواست به معراج برود، یک روایت هست نباید ظاهرش را نگاه کرد، در مسجدالحرام قلبش را بیرون آوردند و شستند. در یک تشتی شستند. مگر میشود قلب را بیرون آورد؟ مگر میشود در داخل تشت گذاشت؟ مگر آب چیست که آقا رسول الله با آن آب بخواهند قلبشان را تطهیر کنند. یعنی بخواهی بروی محضر خدا یک شایستگی و طهارت خاص نیاز دارد. وقتی میخواهی نماز بیایی و الله اکبر بگویی. آقای مدنی(ره) هروقت میخواست الله اکبر بگوید، میماند. این همه جمعیت و نماز جمعه، میتوانست الله اکبر بگوید. مردم هم گفتند وسواس است. یک روز آمد گفت: مردم به خدا وسواس نیستم. هرچه میخواهم الله اکبر بگویم، میبینم من اهل الله اکبر و هم سنخ با الله اکبر نیستم! میمانم که خدایا چه کنم، نکند مرا نفاق بگیرد. آخر سر به وعد پناه میبرم، به خودم وعده میدهم که انشاءالله من هم اهل الله اکبر میشوم. آنوقت حرف علمای اخلاق یادم میافتد که فرمودند: نفس انسان فوراً وعده میدهد ولی دیر عمل میکند. آنوقت قلبش را شست و شو دادند.
شست و شویی کن و آنگه به خرابات خرام *** تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده
نتیجه چه شد؟ این عنایات خاص تمام نشدنی است. این عنایات برای چه بود؟ برای اینکه ظرفیت حضرت برای پذیرش وحی و بار سنگین رسالت زیاد کند. اینها برای این است که حضرت عظمت و قدرت روحی که باید داشته باشد تا برنامهای که خدا نوشته برای بشریت، نتیجه این شد که در زیارتنامه میخوانیم، «فَبَلَغَ اللَّهُ بِكُمْ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكَرَّمِينَ وَ أَعْلَى مَنَازِلِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ الْمُرْسَلِينَ حَيْثُ لَا يَلْحَقُهُ لَاحِقٌ وَ لَا يَفُوقُهُ فَائِقٌ وَ لَا يَسْبِقُهُ سَابِقٌ وَ لَا يَطْمَعُ فِي إِدْرَاكِهِ طَامِعٌ» چه تعبیری است! یعنی خدا تو را رساند به انسانهای مکرم، اشرفشان کجا هستند؟ آنهایی که داخل دستگاه هستند و به مقرب تعبیر میکنند. بالاترین رتبه پیغمبرها را رسیدی، جایی ایستادی که هیچکس نمیتواند به تو ملحق شود. هیچ پرندهای نمیتواند بالای سرت بپرد. هیچکس نمیتواند از تو جلو بیافتد. مقاماتی که داری در رسیدن به آن هیچکس نمیتواند طمع کند. به این نقطه رسید «أمین الله علی وحی» خدا کلید وحی را به او داد. کلید دین، کلید وحی، ناموس خداست. «الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا اسْتَقْبَلَ وَ الْمُهَيْمِنِ عَلَى ذَلِكَ كُلِّهِ» تمام مقامات گذشته را ختم کرد. هر مقامی که تصور شود در آینده کسی به آن برسد. خدا مهیمن است، قرآن و پیغمبر ما مهیمن است. یعنی مسلط بر تمام امور خلقت شده است.
چه پیغمبری داریم! چقدر باید در سیره و اخلاق حضرت، سلوک و کلمات جامع حضرت کار کنیم. اینها برای ماست. آخر غواص شد. غواص دریای معرفت، یک اسم حضرت غواص است. صلوات میفرستید «وَ عَلَى مُحَمَّدٍ الْخَالِصِ مِنْ صَفْوَتِكَ، وَ الْفَاحِصِ عَنْ مَعْرِفَتِكَ، وَ الْغَائِصِ الْمَأْمُونِ عَلَى مَكْنُونِ سَرِيرَتِكَ» امنیت پیدا کرد که تو سریره پنهان خودت را در اختیار حضرت قرار بدهی. امیر بر سرّیترین اسرار خدا، آخر سر طوری شد که فرمود: هرکس مرا دیده خدا را دیده است. حضرت فهرست اسماء و صفات حق شد. در دعاها میخوانیم «اللهم لا تحرمنی رؤیته» خدا روز قیامت مرا از رؤیت پیغمبر محروم نکن. یعنی در این دنیا، در حصار زمان و مکان امکان تجلی نبود. در آخرت تجلی کند چه میشود؟ شخصیتی که بگوید: هرکس مرا ببیند، خدا را دیده است. در روایت هست، «من زارنی فقد زار الله» در توحید صدوق است. «مَنْ زَارَنِي فِي حَيَاتِي أَوْ بَعْدَ مَوْتِي فَقَدْ زَارَ اللَّه» اگر کسی شخصیت حضرت را کسی مطالعه کند خیلی ارزش دارد.
مرحوم میرزای قمی، یک عده ادعای اجتهاد داشتند. آقا نمیتوانست بگوید که ساده نیست کسی به درجه اجتهاد برسد. یک نقشه کشید. گفت: آقایان من مریض شدم، احساس میکنم ملکه اجتهاد از من زائل شده است. بیایید مرا امتحان کنید. آقایان جمع شدند و امتحانش کردند. آخر سر همه به اتفاق، گفتند: اگر اجتهاد این است که شما دارید، ما هیچکدام مجتهد نیستیم. اگر کسی سیرهی حضرت را مطالعه کند، اوضاع ارتباطش با خدا را مطالعه کند و حالات روحی و عاطفی حضرت را نگاه کند میگوید: بقیه سرگردان هستند. کلمه سرگردان را خداوند گفته است. «لعمرك إنهم فى سكرتهم يعمهون» قسم به عمر تو، این قسم به بینه است. قسم و بینه در دادگاه دو تاست. اینجا قسم به بینه است، مثل اینکه بگویی قسم به آفتاب که هوا روشن است. قسم به عمر تو، هرکس عمرت را ببیند میگوید: اینها همه سرگردان هستند. انشاءالله ما رابطه خوبی با حضرت ختمی مرتبت داشته باشیم.
شریعتی: شاید این روایاتی که ما مکرر شنیدیم از فضیلت ذکر بلند صلوات بر محمد و آل محمد، بخاطر همین مقام و شأن و عظمت نبی مکرم اسلام است که با صلوات با حضرت خودمان را نزدیک کنیم به حضرت ختمی مرتبت و یک نمونه از خلق و خوی محمدی در ما تجلی کند. امروز صفحه 561 قرآن کریم، آیات پایانی سوره تحریم را تلاوت خواهیم کرد.
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «8» يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ «9» ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ «10» وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ «11» وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها وَ كُتُبِهِ وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتِينَ»
ترجمه آیات: اى كسانى كه ايمان آورديد! به درگاه خدا توبه كنيد، توبهاى خالصانه. اميد است كه پروردگارتان بدىهاى شما را بپوشاند و شما را به بهشتهايى كه نهرها از زير آنها جارى است وارد كند. روزى كه خداوند، پيامبر و كسانى را كه به او ايمان آوردهاند خوار نكند، نورشان پيشاپيش آنها واز سوى راستشان مىشتابد، مىگويند: پروردگارا! نور ما را كامل كن و ما را بيامرز، همانا تو بر هر چيز توانايى. اى پيامبر! با كفّار و منافقان جهاد كن و بر آنان سختگير و جايگاه آنان دوزخ است و بد جاى بازگشتى است. خداوند براى كسانىكه كفر ورزيدند، همسر نوح و همسر لوط را مثال زده است كه اين دو زن، همسر (و از خانواده) دو بنده صالح از بندگان ما بودند، ولى به آن دو خيانت كردند. پس در برابر (كيفر) خداوند، براى آن دو زن هيچ كارى از آن دو پيامبر ساخته نبود و به آنان گفته شد: به آتش وارد شويد با وارد شوندگان. و خداوند براى كسانى كه ايمان آوردهاند، به همسر فرعون مثل زده است. آن گاه كه گفت: پروردگارا! براى من نزد خويش در بهشت خانهاى بساز و مرا از فرعون و كردار او نجات بده و مرا از گروه ستمگر رهايى بخش. و (خداوند به) مريم دختر عمران (نيز مثل زده است.) زنى كه دامن خويش را (از گناه) حفظ كرد، پس ما از روح خود در او دميديم (تا عيسى در دامان او متولد شد) و كلمات پروردگارش و كتب آسمانى را تصديق كرد و از اطاعتپيشهگان بود.
شریعتی: در آستانهی ماه ربیع الاول هستیم، قربانی اول ماه ربیع را خواهیم داشت. اتفاق بسیار مبارکی که در ابتدای هر ماه قمری ترجمه میکنیم. برای مشارکت میتوانید به سایت و کانال برنامه مراجعه کنید. اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای عاملی: «نُورُهُمْ يَسْعى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ» در روز قیامت نور مؤمنین تلألؤ میکند و جلوتر از خودشان و دست راست خودشان، آنجا آفتاب نیست. این نور از کجاست؟ هرکس آنجا نوری دارد، نورانیت را از اینجا برده است. کسی که اینجا نورانیت ندارد. هفتاد سال عمر کرده است، کار خیری که ملکوتش خیر است ندارد، آنجا وارد میشود در تاریکی مطلق است. «إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها» (نور/40) دستش را بالا بیاورد، دستش را نمیبیند. آیه قرآن است. لذا خداوند میفرماید: «نورهُم» نور را به خودش اضافه کرد. کار، کار خودشان است که نور را آوردند. انسانها از جهت نور متفاوت هستند. بعضی نورشان سو سو میزند. بعضی چنان نوری دارند اگر وارد محشر شوند، محشر از نور آنها روشن میشود. بعضی نورشان طوری است که نمیشود نگاهشان کرد. آنقدر تلألؤ دارد. حضرت زهرا وارد محشر میشوند، خطاب شد « غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ حَتَّى تَجُوزَ فَاطِمَةُ ابْنَةُ مُحَمَّدٍ» چشمان خود را ببندید تا زهرا رد شود. آنجا محرم و نامحرم نیست، نمیتوانی ببینی. شما آفتاب را نگاه کنی، آفتاب نور ظاهری خداست. نمیتوانی نگاه کنی، امام صادق فرمود: «ان الله خلقها من نور عظمته» خدای متعال مادرم زهرا را از نور عظمت خود خلق کرده است. مؤمنین این نور را از کجا آوردند؟ اعمال صالح و کارهای خیر.
آقا رسول الله فرمود: از قوم من در روز قیامت امتی محشور میشود زیر پایشان منبر هست اما منبر نوری نه منبر تخته و چوب. اینها از صراط رد میشوند، مثل برق رد میشوند از پل صراط. چشمها خیره میشود اگر بخواهند به اینها نگاه کنند اینقدر نورشان بالاست. پیغمبر هم نیستند، آدم صدیق هم نیستند. جزء شهدا هم نیستند؟ اینها چه کسانی هستند که نورشان چشمها را خیره میکند؟ اینها کسانی بودند که دنبال گرفتارها در دنیا بودند، هروقت گرفتاری پیدا میکردند گرفتاری او را حل میکردند. باطن صالحها در نور هست و باطن گناه، ظلمت هست. حضرت عیسی گفت: اگر موسی به شما میگفت: گناه نکنید آتش است و میسوزاند. من هم میگویم: فکر گناه نکنید که دود است و تاریک مینماید. نور هرکسی در جلوی خودش حرکت میکند. آقا رسول الله نور خود را به محشر میآورد. همه نورش را جلوی مقادیر بدنشان حرکت میکند، پیغمبر هم با نور خود به محشر میآید. نور پیغمبر چیست؟ روایت از اهل سنت است. آقا رسول الله فرمود: «أُبعث علی البراق و فاطمه أمامی» مبعوث میشوند در محشر و فاطمه أمامی، نور پیغمبر اگر تجلی کند حضرت زهرا میشود. پیغمبر دنبالهرو حضرت زهرا در محشر است. اگر ما این روایت را میکردیم چه میشد؟ لذا بالاترین روایت حضرت زهرا در منابع اهل سنت است.
پنج صحابی قطعی در کربلا داریم اما صحابه آن زمان پنج نفر نبودند. هفتصد صحابی پیغمبر را یزید در یوم الحره کشت. روزی که اهالی مدینه متوجه شدند به امام حسین ملحق نشدند. اشتباه کردند و انقلاب کردند و خندق کردند، مسلم بن عقبه که مسرف است، یعنی اینقدر در ریختن خون اسراف کرد. این صحابه چرا به امام حسین ملحق نشدند؟ یک علت این است که با هفتاد هزار منبر بنی امیه یک تعبیری را جا انداخته بودند که اطاعت از حاکم واجب است ولو جائر باشد. ولو شرب خمر کند. شراب هم بخورد ما نباید انقلاب کنیم. میگوید: در فقه ما، انقلاب اثر ندارد و باید اطاعت کنیم. لذا عبدالله بن عمر گفت: هرکس با شمشیر غالب شد، با او هستیم. اگر بگوییم «نحنُ مع من غلب» کل رسالت پیغمبر به هم ریخته است. این «مع من غلب» اگر یک دیکتاتور درجه یک است، یک ظالم خونریز است که تا خرخره خون خورده، باید بگوییم «نحن مع من غلب» این برهان بیگانه است با اسلام. سنت پیغمبر باید به هم بریزد تا رسمیت پیدا کند. علت دوم که ملحق نشدند سرازیر شدن ثروت به مدینه بود. پیغمبر فرمود: فتنه امت من فتنه مال است. شما حساب کنید هر صحابه برایش یک ثروت ذکر کردند، آنقدر ثروت به مدینه ریخته شد. طبیعت ثروت معلوم است. آنهایی که با شمشیر کنار پیغمبر با مشرکین جنگ میکردند به طرف امیرالمؤمنین برگشت. علت سوم یک عده روایاتی است که غلط معنا کردند. پیغمبر فرمود: در فتنه مثل بچه شتر باش. نه میتوانند بر تو سوار شوند و نه شیرت را بدوشند. این روایت در جایی است که حق و باطل معلوم نیست. وقتی پیغمبر فرمود: «علی مع الحق و الحق مع علی»، «علی مع القرآن و القرآن مع علی»، «حسین منی و أنا من حسین» انگار حسین در میدان ایستاده است. چهارمی هم اینکه از بن زیاد میترسیدند، اگر ملحق میشدند خانهاش را خراب میکردند و بچههایشان را اسیر میکردند. لذا امام حسین در کربلا گفت، اهل کوفه «نفسی مع انفسکم و أهلی مع اهلیکم» مگر نمیگویید که ما را میکشد، خودم را آوردم. مگر نمیگویید زن و بچه ما را اسیر میکند، زن و بچهام را آوردم. اینکه بگویید: من اگر ملحق شوم کشته میشوم، پس من تکلیف ندارم ضد قرآن است. در قرآن مشرکین به پیغمبر میگفتند: تو حق هستی ولی ما به تو ملحق شویم کشته میشویم. «وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا» (قصص/57) خدا این را نمیپذیرد، دین ضایع شود. امام حسین از بین برود و شهید شود و بگویید: من کشته میشوم. آن پنج نفر یکی حبیب بود، یکی مسلم بن عوسجه بود، هانی بن عروه بود، یکی انس بن حارث کاهلی بود، یکی عبدالله بن یقطر امیری بود. برادر رضاعی امام حسین هم هست، همه قصههای مفصلی دارند. از هانی یک قصه بگویم. وقتی هانی را در کناسه کوفه آوردند سرش را ببرند، چون نامه برای حضرت مسلم آورده بود، عبدالله بن یقطر را از بالای دارالاماره به پایین انداختند و استخوانهایش شکست. در حال ناله بود سر بریدند. اما به هانی گفتند: سرت را جلو بیاور تا سرت را بزنیم! مستحب است انسان در رکوع سرش را جلو بیاورد و بگوید: خدایا ولو گردن مرا بزنی به تو ایمان دارم. گفتند: سرت را جلو بیاور تا گردنت را بزنیم. میگوید: آنقدر شما را محاصره میکنیم تا از گرسنگی بمیرید که این امت را ذلیل کند. وقتی گفتند: سرت را جلو بیاور، هانی گفت: من دشمنم را برای کشتن خودم کمک نمیکنم.
شریعتی: بحث فضایل و اختصاصات نبی مکرم اسلام ادامه خواهد داشت، دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای عاملی: خدایا محبوبترین موجود در خلقت حضرت ختمی مرتبت است با چه ادبیات و احترامی با رسول الله حرف زدی، تو را به حرمت حضرت ختمی مرتبت قسم میدهیم این حصار مظلومانه که برای ملت ما درست کردند، در اسرع وقت این حصار ظالمانه را برطرف بفرما. با این بیماری خاصی که دنیا را فرا گرفته ما را امتحان نکن و با رحیمیت و رحمانیت خود این بیماری را از کشور ما و عالم اسلام برطرف بفرما.
شریعتی:
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی *** عشق محمد بس است و آل محمد
«و الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»
فایل تصویری این برنامه
فایل صوتی این برنامه