چرا اگر امام حسين ـ عليهالسلام ـ قيام نميكرد اسلام از بين ميرفت و بالاخره مردم نماز و روزه خود را ميخواندند حج ميرفتند و ظاهرشان كه خوب بود. تازه بعد از قيام امام حسين و سرنگوني يزيد باز افراد ستمگر ديگري كه به قدرت رسيدند ائمه ما را به شهادت رساندند پس اوضاع خيلي فرق نكرد؟
امام قيام خونين خويش را در چنان جامعهاي ضروري ميدانست كه در خطبه آن حضرت علل قيام مشخص شده و حضرت بارها تكرار نموده كه من براي اصلاح در دين جدم كه از سوي بنياميه منحرف شده و اخلاق مردم را نيز به فساد كشيده است قيام ميكنم.
هر حادثهاي كه رخ ميدهد درباره آن بايد به دو نكته توجه داشت:
1. علت پيدايش و بوجود آمدن آن ـ مثلاً علل پيدايش انقلابها.
2. پيآمد و نتايج آثار حوادث اجتماعي، بلكه تمام حوادث چون در جهان هستي هيچ چيزي بوجود نميآيد مگر اينكه داراي علل و نتايج بوده باشد.
درباره انقلاب امام حسين ـ عليهالسلام ـ به علل آن با استناد به سخنان گهربار آن حضرت اشاره مختصر شد. پس از اين مرحله بايد به پيامد و آثار بوجود آمده از اين قيام توجه كنيم.
در ابتدا لازم است كه متذكر شويم كه دين اسلام تنها در انجام فرائضي چون نماز و حج و روزه خلاصه نميشود و كسي كه مسلماني را منحصر در اين فرائض بداند از نگرش روايات اسلامي و پيشوايان ديني نميتواند ادعاي مسلماني كند، مسلماني يعني عمل به محتواي كامل دين، نماز و روزهاي كه نتواند در انسان تحول دروني و غيرت ديني و شجاعت ايجاد كند نه به درد دنيا و نه به درد آخرت ميخورد، اسوه و الگوي ما در اسلام واقعي و ايمان واقعي پيامبر اكرم و اميرمؤمنان و ساير ائمه هستند، مگر پيامبر اكرم فقط نماز ميخواند و روزه ميگرفت و حج به جاي آورد، اگر سيره آن حضرت را مطالعه بفرمائيد[1] حقيقت براي شما روشن خواهد شد كه اسلام منحصر در اعمال خشك و خالي نيست و نمازي كه اسلام از مؤمن ميخواهد نماز واقعي است و آن نماز براساس قران اين نماز است: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ»[2] نماز بايد انسان را از ارتكاب تمام بديها و منكرات باز دارد و اگر كسي مدعي نماز خواندن است و پس از نماز مرتكب جرم و معاصي و انواع گناهان ميشود در حقيقت نماز نخوانده است، نماز و حجي كه زندگي انسان رفتار انسان را تحت تأثير قرار ندهد، اعمال ظاهري است، خوارج مگر نماز نميخواندند كه علي آنها را از دم تيغ عدالت گذراند،[3] منافقين زمان پيامبر كه قرآن درباره آنها در سوره منافقين سخن گفته در نماز جماعت پيامبر حاضر ميشدند اما نماز آنها نتيجه كاربردي نداشت لذا قرآن به صراحت آنها را طرد ميكند.[4]
نتايج و پيامدها و آثار مستمر قيام امام حسين ـ عليهالسلام ـ
1. رسوا نمودن حكومتگران و روشنگري مردم و شناساندن چهرة واقعي بنياميه كه حكومت آنها از اول نامشروع و مخالف سيره پيامبر بود، چنانكه برخي از مورخان نوشتهاند كه پس از نهضت عاشورا عموم مردم يزيد را مورد لعن و ناسزا قرار دادند و به او عيب گرفته و از او روي گرداندند.[5] بنابراين مشروعيت مردمي حكومت بنياميه نيز به زير سؤال رفت لذا يزيد پس از وقوف از خطر اين مسئله عبيدالله را محكوم به انجام اين عمل نموده و او را سرزنش كرد.[6]
2. احياء و زنده نمودن برخي از ارزشها مانند قيام و شهادت در مقابل حكومت جائران و مستكبران. مردم حجاز در دوره خفقان و سياه معاويه و عمال او هرگز تصور غلبه بر اين جوّ و فضاي سياسي حاكم را نداشتند و از ترس و هراس هرگز در فكر قيام بر عليه اين دستگاه را نداشتند بطوري كه او به راحتي خلافت را تبديل به سلطنت موروثي نمود و به زور براي فرزند فاسقش بيعت گرفت. امام با قيام خود ارزش شهادت را احياء كرد و شجاعت قيام و مبارزه و آزادگي را به مردم معاصر خود و نسلهاي بعدي درس داد و آموخت،[7] امام معيار ارزشها را مطرح نمود و به جامعه حيات داد.
3. قيام عاشورا بهترين الگويي براي آزادگان جهان شد كه پس از اين نهضت تمام حكومتهاي ستمكاران شكننده شد با اينكه سركوب و قتل در رأس كار بنياميه و بنيعباس بود ولي مردم از مرگ بيم نداشتند و قيام مينمودند كه پس از قيام امام حسين قيام توابين، و قيام مختار و قيامهاي ديگر در نواحي مختلف جامعه اسلامي كه از عناصر و شخصيتهاي برجستهاي كه از صحابه بزرگ بودند رهبري اين قيامتها را عهدهدار بودند مانند سليمان بن صرد و…[8] عبدالله عفيف ازدي بدون هيچ ترسي بر يزيد اعتراض و و از او اظهار تنفر نمود.[9]
تمام قيامهاي سرزمينهاي اسلامي پس از نهضت عاشورا به گونهاي از اين نهضت اقتباس الگو داشتند و به ارزشهاي مكتب عاشورا پايبند بودند، نمونه ملموس و محسوس آن قيام امام خميني(ره) و انقلاب اسلامي است كه در جريان آن قرار داريد و ميدانيد كه شهداي جنگ تحميلي با استناد به كدام مكتب ازجان خويش در راه دفاع از استقلال و هويت ايران اسلامي گذشتند و در پانزده خرداد 42 مردم با استناد به چه ارزشهايي در مقابل رژيم طاغوت در برابر گلولههاي آتشين جانفشاني كردند.
4. امام با نهضت سرخ خويش اسلام اصيل محمدي ـ صلي الله عليه و آله ـ را با اسلام اموي، عباسي و آمريكايي از هم جدا كرد و تا هستي برقرار است حق و باطل را از هم تمايز نمود. بنياميه بنام اسلام و به عنوان جانشين پيامبر بدعتهاي فراواني در تاريخ اسلام بوجود آوردند، آنها در حال مستي بر مردم امامت مينمودند معاويه بقدري از نام اسلام به سود خود بهره جست و مردم شام را نموده بود كه روز چهارشنبه بر مردم نماز جمعه خواند و مردم نيز بدون كوچكترين اعتراضي بر او اقتدا كردند.[10]
بنياميه با اين اعمال و رفتار خود اسلام را كاملاً وارونه نمودند اگر قيام امام حسين ـ عليهالسلام ـ نبود امروز اسلام واقعي از اسلام اموي متمايز نبود ـ آنها مردم شام را چنان فريفته بودند كه گمان ميكردند پيامبر خويشاني غير از آنها ندارد.[11]
5. اگر قيام امام حسين ـ عليهالسلام ـ نبود امامت بكلي فراموش ميشد. پس از قيام آن حضرت بود كه مردم فهميدند چيزي كه پس از پيامبر به عنوان جانشيني آن حضرت (خلافت) مطرح شده غير واقعي و در مقابل عترت پيامبر استمرار خط نبوت بوجود آمده كه بايد با آن مبارزه كرد و راه درست اسلام را بايد ازخاندان پيامبر گرفت كه توسط بنياميه قتل عام شدند امام حسين قرآن و معارف آنرا زنده نگه داشت و آنچه در قرآن مطرح بعنوان امر به معروف «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ…»[12] و به تمام انسانها فهماند كه خداوند در فراروي انسان دو راه قرار داده كه يكي راه هدايت و ديگري ضلالت است، و خاندان بنياميه و آنانكه قبل از آنها خود را جانشين پيامبر معرفي نمودند و اسباب به قدرت رسيدن معاويه را فراهم نمودند غاصباند. خلاصه آنكه امام حسين ـ عليهالسلام ـ با خون خويش راه راستين اسلام را مشخص نمود به تمام فرقههاي ساخته و پرداخته امويان و عباسيان و ديگران را خط بطلان كشيد. تمام ائمه بعد از امام حسين همين رسالت وظيفه را استمرار داده و در اين راه شهيد شدند، و هر يك در دوره خود وظايف خويش را انجام دادند و شهادت آنها را نبايد به عنوان محروميت از ارزشهاي اسلامي تلقي كرد، بلكه هر يك از آنها براساس امامت و عهدي كه با خداوند داشتند در زمان خود به نوعي از مكتب حسيني پاسداري نمودهاند. امام زينالعابدين با دعاها و گريههايي جانسوز و تربيت شاگردان امام باقر با ترويج علوم الهي و ايجاد مباني غني براي فرهنگ شيعه امام صادق نيز با توجه به تشابه زماني اين دو بزرگوار همين انديشه را استوار نموده و استمرار داد. امام كاظم ـ عليهالسلام ـ باتوجه به شرايط زمانش كه بنيعباس حكومت را گرفته و آغاز به سركوب علويان مينمودند از ابعاد مختلف به انجام رسالت الهي خويش پرداخت. امام، رضا ـ عليهالسلام ـ با مناظراتي كه در پرتو قبول اجباري ولايتعهدي، خدمت بسيار اساسي به فرهنگ شيعه و اسلام راستين نمود چون تمام فرقههاي اسلامي و غيراسلامي به محوريت علمي اهلبيت اذعان نمودند.[13]
امام جواد ـ عليهالسلام ـ با توجه به شرايط عصر خويش كه مناظرات علمي با توجه به روشي كه در زمان پدر بزرگوارش زمينهسازي شده بود با بزرگترين علماي اهلسنت «ابن اكثم» مناظره فقهي و علمي نمود (در حاليكه كمتر از ده سال از عمر شريفش سپري نشده بود) و قويترين حريف و دشمن اسلام را در حضور بسياري از فقهاي فرقههاي مختلف رسوا نمود. بدين ترتيب امامان بعد از او حضرت هادي و عسگري خط سرخ حسين بن علي ـ عليهمالسلام ـ را به دوره غيبت كبري منتقل نمودند. بنابراين فرق است بين حجّي كه امام سجاد انجام داده و نمازي كه آن حضرت و پيروانش ميخواندند با حج و نمازي كه خلفاي اموي با مستي و غرور و فريب و ريا به مردم ميآموختند، در اسلام منظور از عبادت حيات دادن به انسان است، وگرنه نماز خشك و تهي از درون به ورزش و نرمش بيشتر شباهت دارد تا يك عبادت و حج تهي از احياي معارف و بيزاري از بتهاي زمانه بسيار نامفهوم و پوچ و عملي مضحك است كه انسان از خانة خويش حركت كند و در سرزمين حاضر شود و كارهاي ساده و ظاهري انجام بدهد، بنابراين حجي كه امام حسين ـ عليهالسلام ـ ناتمام گذاشت و ادامه آنرا در كربلا استمرار بخشيد حج اسلام اصيل است و حجي كه ديگران انجام ميدادند حجي بيخاصيت و عاري از حيات معقول است.[14]
براي مطالعه بيشتر به منابع ذيل مراجعه كنيد:
1. حماسه حسيني، در 3 جلد، از شهيد مطهري.
2. قيام عاشورا از مرحوم آيتي.
3. قيام امام حسين ازدكتر سيد جعفر شهيدي.
4. سيرة پيشوايان، آقاي پيشوايي.
اميرمؤمنان درباره بنياميه ميفرمايد:
مساوات اسلامي به دست اينها (بنياميه) بكلي پايمال ميشود و آنها مردم را به دو گروه تقسيم ميكنند
و خودشان را آقاي همه مردم قلمداد ميكنند.[15][1] . ر.ك: ابن هشام، سيرة النبويه، چاپ ششم، بيروت، دارالكتب العربي، 1418، ج 2، ص 133، ورود به مدينه و تأسيس حكومت.
[2] . سورة عنكبوت، آية 45.
[3] . ر.ك: نهجالبلاغه، خطبه 92.
[4] . ر.ك: تاريخ پيامبر اسلام، آيتي، چاپ چهارم، تهران، دانشگاه، 660، ص 262.
[5] . سبط ابن جوزي، تذكرة الخواص، نجف، منشورات مكتبه الحيدريه، 1383ق، ص 263.
[6] . ابن اثير، الكامل في التاريخ، بيروت، دار صادر، ج 4، ص 87 و طبري، تاريخ، بيروت، دارالقاموس الحديث، ج 6، ص 266، و ابن جوزي، پيشين، ص 5ـ261.
[7] . شهيد مطهري، حماسه حسيني، چاپ چهل و دوم، تهران، صدرا، ج 1، ص 300 و 358.
[8] . يعقوبي. تاريخ چاپ هفتم، تهران، علمي فرهنگي 74، ج 2، ص 199.
[9] . طبري، پيشين، ج 6، ص 263.
[10] . علي بن الحسين مسعودي، مروجالذهب، پيشين، ص 41، (ر.ك: ترجمه پاينده، ص 36).
[11] . همان، ص 37.
[12] . سورة آلعمران، آية 104.
[13] . ر.ك: رسول صفريان، تاريخ تشيع و محمدتقي مدرسي امامان شيعه و جنبشهاي مكتبي، چاپ دوم، مشهد، آستان قدس، 1369، ص 25ـ45ـ353.
[14] . ر.ك: به مجموعه پيامهايي كه رهبر كبير انقلاب امام خميني(ره) به كنگره سالانه حج صادر فرمودهاند، فرياد برائت، چاپ 1407 مرداد 66، و به پيامهاي رهبر معظم انقلاب حضرت آيتالله خامنهاي همه ساله صادر ميفرمايند.
[15] . نهجالبلاغه فيض الاسلام، خطبه 97، به نقل از حماسه حسيني. شهيد مطهري، چاپ چهل و دوم، 1381، ج 1، ص 368.
بر گرفته از سايت انديشه قم