تغییر سایز-+=

سمت خدا | سفر معنوی و همراهی با شعارهای کربلا(4)

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سفر معنوي و همراهي با شعارهاي کربلا
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عاملي
تاريخ پخش: 13-06-99
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
عالم همه خاک کربلا بايدمان *** همواره به لب خدا خدا بايدمان
تا پاک شود زمين ز ابناي يزيد *** پيوسته حسين مقتدا بايدمان
«صلي الله عليک يا أباعبدالله» سلام مي‌کنم به همه دوستان عزيزم، بينندگان خوب و نازنين‌مان، به سمت خداي امروز خوش آمديد. عزاداري‌هاي شما قبول باشد و انشاءالله شور و حال محرم را براي هميشه در دلمان نگه داريم و با اين حال قد بکشيم و بزرگ شويم. حاج آقاي عاملي سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عاملي: عرض ادب و احترام دارم خدمت حضرتعالي و همه مردم عزيز، از خداي متعال آرزوي موفقيت عزيزان را دارم، انشاءالله حسناتي که در اين دهه داشتند به مقصد برسانند و غارت شيطان نشود و اين حسنات خطير که تا حصار زمان را نشکند، نمي‌توانيم درباره عظمت اين گريه‌ها و عزاداري‌ها صحبت کنيم، انشاءالله اينها ولخرجي و بدخرجي نشود. حفظ عمل از خود عمل سنگين‌تر است. خداوند فرمود: «مَنْ‏ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» (انعام/160) اگر توانستيد نزد ما بياوريد و وسط راه غارت نشد، ما براي يک حسنه، ده حسنه مي‌دهيم. انشاءالله بتوانيم با صداي موبايل فقط ده روز با امام حسين همراه نشويم و قلب و فکر و ذهن ما هميشه حسيني باشد و يادمان باشد امام حسين با عقل‌ها و قلب‌ها کار دارد و قلب و عقل ما بايد حسيني باشد.
شريعتي: انشاءالله به حق اين اشک‌ها و ناله‌ها و روضه‌ها اين بيماري برطرف شود و راه زيارت حضرت باز شود و زيارتش نصيب تک تک ما شود. هفته گذشته شعارهاي سيدالشهداء در قيام کربلا و اين حادثه بزرگ را مطرح کردند و نکات خوبي را شنيديم. ادامه بحث شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي عاملي: بحث ما در اين هست که اگر کسي مي‌خواهد شخصيت حضرت را مطالعه کند بايد سراغ شعارهاي اين نهضت برود و هيچ چيز مثل شعار بيانگر فکر مصلح نيست، أباعبدالله الحسين در حساس‌ترين سوژه‌هاي اجتماعي شعار دارند. افق فکري بالايي دارند. شايد کسي بگويد: يزيد سگ داشت و ميمون بازي مي‌کرد و شراب مي‌خورد و امام حسين قيام کرد. الآن بعضي سگ نگه مي‌دارند و شراب هم مي‌خورند، افق فکري حضرت خيلي بالاتر از مسأله سگ و ميمون و شراب است و براي ما وظيفه است خودمان را با اين شعارها تنظيم کنيم. گريه مقدمه است براي رسيدن به اين شعارها، گريه، گريه‌ي هماهنگي است. اين همه فضيلت براي گريه گفته شده در روايات ما استثنايي‌ترين آثار براي تر شدن چشم از مصيبت أباعبدالله الحسين ذکر شده است. حضرت آيت الله گلپايگاني دستمالي داشتند که با آن اشک عزا را جمع مي‌کردند. آقازاده آقاي گلپايگاني مي‌فرمود: بعد از آن خواستيم در چشم ايشان قطره براي درمان بريزيم نگذاشتند و گفتند: اين اشک نبايد با قطره قاطي شود. اتاقي داشتند که به حسينيه باز مي‌شد. لباس مرتب مي‌پوشيدند با وجود اينکه مريض بودند اما مي‌گفتند: روضه اهل‌بيت در محضر اهل‌بيت است. ما مداح خوبي داريم مي‌فرمود: در خلوت روضه مي‌خواندم و گريه مي‌کردم. يک شب ديدم در همان اتاق خلوتي که گريه مي‌کنم و تنهايي عزا مي‌گيرم حضرت زهرا کنارم نشسته و من روضه مي‌خوانم و حضرت زهرا گريه مي‌کند. اشکي که محصور شود در حسينيه، امام حسينيه محصور شود در حسينيه و خدا محصور شود در مسجد و عيسي محصور شود در کليسا، چنين خدا و امام حسيني را به ما سفارش نکردند. شيطان به خدا فرمود: تو را عبادت مي‌کنم ولي اطاعت نمي‌کنم. عبادتي مي‌کنم که ملک مقرب هم نتواند انجام بدهد.
خداوند فرمود: من بخواهم مورد عبادت شود، «مِنْ‏ حَيْثُ‏ أُرِيدُ لَا مِنْ حَيْثُ تُرِيد» اينطور که من مي‌خواهم نه آنطور که تو مي‌خواهي. عبادت عنصر اصلاح در جامعه است. وقتي قانونگذاري را به کسي ديگر بدهي و دست خدا ندهي، اين هم براي خدا سکولاريسم است که مي‌گويد: با ربا و زنا کار نداشته باش و در مسجد بنشين ما تو را عبادت مي‌کنيم. اين اشک بايد در جامعه بيايد و رفتارهاي اجتماعي ما را تنظيم کند. حضرت از عراق به مدينه رفته بود، فرمود: زيارت جدم مي‌رويد؟ گفت: بله. فرمود: نرويد بهتر است از اينکه برويم. راوي گفت: کمرم شکست، چرا اينطور مي‌فرماييد؟ زيارت امام حسين نرويم؟ براي اينکه جدم وقتي کربلا مي‌رفت، سر و بدن خاکي و آشفته و پريشان، اما شما با خوردني و آشاميدني، يعني مي‌خواهد روي بحث هماهنگي دست بگذارد. اشکي را از ما خواستند که ما را با حسين هماهنگ کند. در آخرالزمان روايت است اهل دنيا لذت‌هاي دنيوي را با اعمال اخروي به دست مي‌آورند. چقدر تيزبين بودند، گويي حضور دارند. بعضي که اهل‌بيت را نمي‌شناسند و آشنا با مرام امام حسين نيستند که امام حسين چه کار کرد، مگر قطره اشک مي‌تواند اين جهنم را که مظهر غضب خداست خاموش کند. اگر اين قطره، قطره هماهنگي باشد، بله. اين قطره شما را با امام حسين هماهنگ مي‌کند. اين قطره ارزش بالايي دارد. اينکه تأکيد شده در روايت، منشأ اشک يکوقتي طوري ممکن است باشد که ما بگوييم دلمان به امام حسين مي‌سوزد، ممکن است دل امام حسين به حال ما بسوزد. امام حسين آزاد است و ما اسير هستيم. آزاد دلش به حال اسير مي‌سوزد يا اسير به حال آزاد دل مي‌سوزاند؟ چقدر اسارت‌ها در زندگي داريم، اينها بايد با عزاداري همراه باشد. امام حسين يک ذخيره است و عشق امام حسين يک مدرسه است و بالاترين قدرت، قدرت عشق است،
عشق سايد کوه را مانند ريگ *** عشق جوشد بحر را مانند ديگ
عشق بشکافد فلک را صد شکاف *** عشق لرزاند زمين را از گزاف
گر نبودي بحر عشق پاک را *** کي وجودي دادمي افلاک را
اگر قدرت عشق بيايد، اين بزه‌هاي اجتماعي، يکوقتي عرض کردم وقتي يک قطره اشک مي‌تواند آتش جهنم را خاموش کند، نمي‌تواند آتش بزه‌هاي اجتماعي ما را خاموش کند؟ به عشق امام حسين بساط طلاق برچيده شود. امام حسين از جانش گذشت. «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ‏ وَ الْإِحْسان‏» (نحل/90) يعني همه چيز با عدل حل نمي‌شود، احسان و فداکاري هم لازم است. وقتي اسرا به کوفه رسيدند، اهل کوفه ناراحت بودند. از بلايي که بر سر اهل‌بيت آمده بود. يک ضجه‌اي از کوفه بلند شد و محشري برپا شد، حضرت زينب چه بگويد؟ بگويد بارک الله براي برادرم عزا مي‌گيريد؟ اصلاً اينطور نيست. آنقدر تند با اينها صحبت کرد، حضرت فرمود: اي اهل کوفه که شما اهل حقه و فريب و اهل خذلان هستيد. يعني اهل ترک مستحب هستيد، گريه کنيد و چشم شما هميشه اشکبار باشد. فرمود: اشک عزاي امام حسين عبره است، يعني شما را از بي نمازي به نماز عبور بدهد. شما را از حرام خوردن به حلال خوردن عبور بدهد. شما را از بي حياي به حيا و از بي عفتي به عفت عبور بدهد. شما را عفيف بکند، اهل حجاب بکند. اين را عبره مي‌گويند. «أنا قتيل العبره» سيد عبدالحسين شرف الدين عاملي يک جمله‌اي دارد مي‌گويد: کلمه‌ پيش پدرم حس ششم بود. درباره نويسنده عرب مي‌نويسد، از کلمه درفشي برافراشته بود. استخدام کلمات نزد ما امر عادي شده است. وقتي سيد عبدالحسين شرف الدين عاملي در مصر خطبه مي‌خواند، از شبستان يک خانم اديبه نگاه مي‌کرد و در حال خطبه انگشترش را دستش مي‌گرداند، سيد عبدالحسين شرف الدين عاملي صاحب المراجعات و کتاب‌هاي نفيس ديگر، آن خانم اديبه بعد از خطبه گفت: والله نفهميدم آيا استخدام اين کلمات فاخر براي ايشان آسان‌تر بود يا گرداندن انگشتر؟ يک نماينده و مسئول و مدير بايد نوشته‌اش طوري باشد که جزء منشأت باشد، جزء تراث ادب فارسي باشد آنقدر بايد وزين باشد که هرکس بخواند لذت ببرد. زمان سابق تاريخ وصاف را مي‌خواندم، گلستان و بوستان را مي‌خواندم، ثروت لغوي افراد امروز محدود است. اين اشک شما را عبور مي‌دهد از يک فضاي کاملاً ظالمانه‌اي که درست کردند، کرامت را شکستند و يک فضايي که هيهات من الذله، هيهات من الذله گمشده بشريت است. در روايت هست خدا همه چيز را به انسان واگذار کرد، واگذار نکرد ذليل شود. خدا اينقدر حساس است و به عزت بندگان خودش غيرت دارد. قضيه أباعبدالله الحسين که اين آثار را گذاشت بعد از امام جسين غوغايي درست شد، چقدر نهضت توابين، نهضت پشت نهضت براي چه بود؟ عبدالملک مروان نامه‌اي نوشته به حجاج بن يوسف مي‌گويد: دست مرا به خون آل ابي طالب نکش. اينکه امام حسين سه بار گفت: خون من در زير خاک دفن نمي‌شود، براي همين بود. بعد عبدالملک گفت: با آل أبي طالب دست به اينها نزن. يعني فرهنگ و نگاه کربلا اينطور است.
اصلاح از هرم قدرت شروع کرده است، اگر بخواهيم به امام حسين لبيک بگوييم ما عاصي ترين گروه در دنيا در برابر زمامداران خاص حضرت خواهيم بود. هيچ گروهي مثل شيعه عاصي در برابر قدرت‌هاي استکباري و ظالم نيست. در طول تاريخ همينطور بوده است. يکي از شعارهاي امام حسين اين است که مي‌گويد: تعايش با ظالم ممنوع است. هم زيستي با ظالم ممنوع است. گريه‌هايي که براي ما گفتند قرار است ما را به آن شعارها برساند و اگر نرساند، اين اشک‌ها که وقتي گريه کند در حال احتضار ملک الموت مي‌ايستد. چرا اينقدر بر گريه تأکيد کردند. آنقدر گريه کنيد تا جان شما بربيايد. معلوم است سازندگي اين گريه بسيار انساني است. با صرف گريه وظيفه ادا نمي‌شود. با صد لعن و صد سلام وظيفه‌اي که داريم تمام نمي‌شود و گريه بايد گريه عبره باشد. يعني بيعت، يعني شما با امام حسين بيعت کرديد. يعني با حضرت همراه شديد. خدا مأمور کرده اميرالمؤمنين الگو باشد براي تشکيل يک حکومت آرماني و براي عدالت طلبي. دنيا در اين دو موضوع به اميرالمؤمنين نگاه مي‌کند. حکومتي که تشکيل داد اينطور نبود که محافظه کند، لذا قرن‌ها بعد از حضرت مي‌گويند: علي اين کار را کرد. معاويه بعد از علي ديوانه وار، مريدان اميرالمؤمنين را مي‌کشت. ديد يک خطي درست شده از بين نمي‌رود. امام حسين يک الگو است و چند مسئوليت دارد، يکي از اصلي‌ترين مسئوليت‌هاي حضرت اين است که اگر زماني يک حکومت استبدادي بر بشر مسلط شد، يک رهبر نا صالح مسلط شد، اين سوژه دائمي است در هر دوره، سوژه‌هاي قرآن، يک سوژه در قرآن پيدا کنيد که به درد اين روزگار نمي‌خورد. قصه يوسف و زليخا هميشه زنده است. قصه حضرت موسي و نوح، حضرت موسي و فرعون، ما حق نداريم بندگان را دست بگيريم. تو با بشريت نامحرم هستي. الگوي جاودانه شد حضرت در اين موضوع، لذا اشکي که اشک عبره است، ما را عبور مي‌دهد از حياتي که وقتي نگاه کنيم غير از جزئيات غير کاسب و غير مکتسب، لذات مقطعي و آلودگي‌هاي فکري و روحي، شصت سال مثل کودک زندگي کرده همه اندرز من به تو اين است که تو طفلي و خانه رنگين است. اين را منتقل مي‌کند به يک فضايي که آرزو و قلبش بزرگ است. فکر و همت و مقاصدش بزرگ است. امام حسين فرمود: من از پيغمبر شنيدم که فرمود: خدا دوست دارد بنده‌اش در معالي امور باشد نه در کارهاي پست و جزئي.
72 مدرسه درست کرده، بزرگترين بيمارستان سرطاني را درست کرده، بزرگترين دانشگاه و کتابخانه را درست کرده است. يک مرکز تربيتي و فرهنگي بزرگي ساخته، الآن ايام محرم است. ما چقدر قرار است که حلوا احسان بدهيم؟ چرا سراغ احسان فرهنگي نمي‌رويم؟ مراکز فرهنگي خوبي که داريم از نظر مالي حمايت شوند و بتوانند نسل‌هاي بزرگي را پايه ريزي کنند، آينده کشور ما و انقلاب ما در گرو نسل فاخر است. امام حسين مشتري يک چنين فکري است، آمد نگاه کرد ديد خادم بستان، دارد نهار مي‌خورد، يک سگي کنارش هست، يک تکه خودش مي‌خورد و يک تکه به سگ مي‌دهد. خيلي خوشش آمد. گفت: يا الله اجازه مي‌دهيد من به بستان شما وارد شوم؟ گفت: بستان براي شماست، بفرماييد. من از اين روحيه شما بسيار خوشم آمد. اين را از کجا پيدا کردي؟ حضرت آنقدر به او مقام داد و فرمود: اين باغ، باغ توست. من دوستانم را آوردم. اجازه بده من و دوستانم از اين باغ استفاده کنيم. روحيات و اخلاقياتي که از انسان به ما هو انسان صادر مي‌شود. انسان حياء ندارد، حياء وصف است از انسان به ما هو انسان، فن اخلاق هم به دنبال تجويد فعل انسان هست. يعني افعالي از انسان صادر شود که مخصوص انسان است. توبه، ايثار و فداکاري، گذشت و شورش بر عليه خود، آقا رسول الله فرمودند: اگر جمال مجسم مي‌شد، دخترم زهرا مي‌شد.
استادي داشتم مي‌فرمود: امام حسين براي عقل‌ها و قلب‌ها شهيد شد نه براي چشم‌ها. يعني چشم مقدمه است براي عقل و قلب، امام حسين شهيد شد اما براي عقل‌ها و قلب‌ها، يعني کربلا با عقل و قلب ما کار دارد. چرا امام حسين زيارت مصافحه دارد؟ دست دادن، چرا زيارت امام حسين لبيک دارد؟ هفت بار مي‌گوييم: لبيک يا داعي الله، چون امام حسين هفت بار گفت: «هل من ناصر ينصرني» آيا استنصار حضرت، استنصار شخصي بود؟ مي‌دانست شخص او از بين مي‌رود اما شخصيت او مي‌ماند. همه اعضاي من، گوشت و خونم به تو لبيک مي‌گويد. لبيک يعني به آن فکر أباعبدالله الحسين، استنصار «هل من ناصر» شخصي نبود. ابن عباس مي‌گويد: در خواب ديدم که دست جبرئيل در دست امام حسين است و کنار کعبه داد مي‌زند «هَلُمُّوا إِلَى‏ بَيْعَةِ اللَّه‏» حضرات معصومين ما يک کلمه حرف شخصي ندارند. اگر مي‌خواهي بفهمي در اين عالم چه خبر است تمرين را شروع کن و يک ذره لحاظ منيت، در آن نباشد. منافع شخصي نباشد. امام صادق فرمود: والله ما حرف شخصي نداريم. اراده، اراده خدا بود. در دعاي عرفه گفت: «اللهم اغنني بارادتک عن ارادتي و بتدبيرک عن تدبيري» هرچه تو خواستي با اراده خودت اراده مرا بگير. با تدبير خودت تدبير مرا بگير، خودت تدبير کن. اشک امام حسين و عزاداري براي امام حسين، خاک امام حسين و زيارت امام حسين، در زيارت امام حسين گفتند «و أدّي حقنا» اگر دومي پيدا کرديد، ما مي‌توانيم حرف اهل‌بيت را ادا کنيم؟ نقش ائمه چه بوده است در حفظ دين، بحث مبسوطي است.
حق اينها و حق اميرالمؤمنين را مي‌شود ادا کرد؟ هرکس زيارت برود حق آنها را ادا کرده و اگر نرود عاق شده است. اين به ما چه مي‌گويد؟ مي‌گويد: پيامي که در زيارت مي‌گيري پيام حياتي است براي شما، ما براي ديدن و زيارت قبه و خاک و آب و فرات نمي‌رويم آنجا، سوغاتي شما چيست وقتي برمي‌گرديم. وقتي امام رضا از حج برمي‌گشت، مي‌فرمود: سوغاتي من توحيد است. سوغاتي شما در کربلا چيست؟ آقا رسول الله فرمود: من بعضي‌ها را در محشر در هر گودالي باشند، خودم پيدا مي‌کنم و نجات مي‌دهم. گفتند: يا رسول الله يک نشاني دارد؟ فرمود: بله، روي پيشاني‌اش نوشته شده «هذا زائر قبر الحسين» چرا پيغمبر ما سراغ ما مي‌آيد؟ چه پيامي از آنجا گرفتيم؟ سوغاتي‌اش عصيان بر رهبريت ناصالح است. سوغاتي‌اش توحيد، يعني حساب استقلالي براي اصحاب باز نکنيم. بزرگترين سوغاتي اين است که در يک کلمه بر عليه طاغوت برخيزيد و زير بيرق طاغوت عبادت نکنيد. لذا شيعه هميشه در طول تاريخ از اين جهت با حکومت استبدادي مشکل داشته است. امام حسين که از مدينه تا مکه حرکت کرد و از کربلا که کاروان برگشت، يک مدرسه است و بالاترين سوژه‌هاي اخلاقي همانجا هست. زيارت اظهار تعلق به همان اخلاقيات است. در مکه وقتي مي‌خواست حرکت کند به سمت کربلا، گفت: هرکس دين دارد با من نيايد. من انسان‌هاي مُذل را به اردوگاه خود راه نمي‌دهم. «وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ‏ عَضُدا» حساسيت افراطي به حق الناس، مهم است. حياتي ترين مسأله در اسلام مسأله امامت و رهبريت است. «وَ أَزَالَتْكُمْ عَنْ مَرَاتِبِكُمُ الَّتِي رَتَّبَكُمُ‏ اللَّهُ‏ فِيهَا» کربلا براي شما سوغاتي که مي‌آورد رهبريت صالح است. انفجار توحيد است. در آن طرف هم توحيد است، حضرت زينب بالاي تَل رفت و فرمود: آيا يک موحدي در کربلا نيست؟ زيارت امام حسين همه چيزش مخصوص است. محبتش اثرش مخصوص است. شريعت بي حساب حرف نزده است و هرجا ثواب کلاني گفته معلوم مي‌شود مصالح کلاني آنجا هست. أباعبدالله کاري کرد خاکش، اول مزه‌اي که بچه ما مي‌چشد خاک کربلاست. تَحنيک اولين مزه در شخصيت طفل است که تأثير دارد. مي‌گويند: با آب فرات تَحنيک کنيد. حضرت فرمود: من باور نمي‌کنم طفلي با آب فرات تحنيک شود و ما را دوست نداشته باشد. اول تولد با تربت و در قبر که مي‌گذارند با تربت، حضرت فرمود: «شِفَاءٌ مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ أَمَانٌ مِنْ كُلِّ خَوْفٍ» اين اثر را خاک از کجا آورد؟ حضرت هاجر دلش سوخت به طفلش که آب نبود از سوز دل هاجر زمزم جوشيد. هر نيتي در خوردن آب زمزم بکنيد، همان اثر را دارد. سوز دل هاجر شديد بود يا سوز دل امام حسين؟
در روايت هست که ملائکه وقتي کسي کره زمين مي‌آيد، استهداء مي‌کنند براي ما هديه بياور. آقا رسول الله هرکس مکه مي‌رفت مي‌فرمود: براي من هديه بياور. آب زمزم هديه بياور. ملائکه که کسي بيايد از عالم بالا به پايين استهداء مي‌کنند و مي‌گويند: براي ما تربت کربلا بياوريد. از خدا بخواهيم ما را محرم کند با اين حرف‌ها، چطور مي‌شود تربت امام حسين امنيت مي‌آورد از هر خوف و بلا؟ ما با اين شعارها بايد سنخيت پيدا کنيم. سنخيت نداشته باشيم مثل اهل کوفه با احساس وارد دستگاه أباعبدالله شويم ثواب دارد، اما اثري که مطلوب است که توليد بکند محصول دستگاه أباعبدالله توليد شخص حسيني است. حسيني يعني منسوب به امام حسين، هرکس در اين نسبت است. مرحوم شهريار مي‌گويد: ما هرچه داريم از نسبت به شما (اهل‌بيت) داريم. به حضرت نوشتند: خرماها رسيده است، بيا. وقتي آمار مي‌گيرند، عقب مي‌روند، عاشورا به ده مهر، يعني فصل خرماپزان مي‌افتد. آن فاجعه شد که نبايد مي‌شد! بخش اول بحث ما بررسي خصوصيات اين شعارهاست و بعد شعارها را ذکر مي‌کنند. بالاخره شعار شعار حضرات معصومين است. شأن اينها خيلي بالاست. فکرشان بالاست. بدنشان اينجاست و روحشان در محل اعلي است. تعبير اميرالمؤمنين است. امام فکرش مثل ستاره‌اي است که دست انسان‌هاي متوهم به آنجا نمي‌رسد. افق فکر امام حسين خيلي بالا است.
اولين خصوصيت اين شعارها اين است که اين شعارها گمشده بشريت است و به هر قوم و آئيني بخواني مي‌گويد: من دنبال اينها هستم. «جعل رياستکم في فِطر المکلفين» يکي از اذن دخول‌ها هست که خدا رياست شما را قرار داد در فطرت مکلفين، تمام انسان‌ها مفطور هستند به حبّ آنها، هرجا ما شخصيت اينها را طرح کرديم امکان ندارد انسان‌ها را به دنبال خود نکشند. اگر شبهه‌اي درست کردند، گفتند: علي نيست، يک مرد معمولي است. يکي از رؤساي مذاهب مي‌گويد: اگر خدا و پيغمبر چيزي گفته روي چشم، بعد از آن هرکس حرفي بزند، او يکي و ما يکي. يک کسي محضر حضرت صادق آمد و گفت: شما افضل هستيد يا ابوذر؟ حضرت فرمود: هيچکس را با ما نمي‌شود مقايسه کرد. خصوصيت اول اين است که گمشده بشريت است. اينها رياستشان در فطرت مکلفين است يعني از اقتضائات انساني اينها در شعارهاي خودشان خارج نشدند. حضرت فکرش بالاتر از دعوت کوفي‌هاست. اينطور نيست اگر کوفيان دعوت نمي‌کردند حضرت اصلاحات را شروع نمي‌کرد. حضرت فرمودند: من در صدد اصلاح امت جد خود هستم. يعني شعارها، شعارهاي بين المللي است. يک کمونيست مي‌گويد: اگر از اين عزاداري سوء استفاده شود خيلي چيز خوبي است. اظهار نفرت از او و بي عدالتي خيلي چيز خوبي است. گاندي مي‌گويد: من از حسين آموختم که چطور مظلوم شوم تا پيروز شوم. اين خصوصيت شعارها براي همه ابناء بشر است و طايفه گري و قبيه‌اي فکر کردن نيست. افق فکري أباعبدالله در اين شعارها خيلي بالاست.
شريعتي: امروز صفحه 519 قرآن کريم، آيات 16 تا 35 سوره مبارکه قاف را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ «16» إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ «17» ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ «18» وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِكَ ما كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ «19» وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ ذلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ «20» وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ «21» لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ «22» وَ قالَ قَرِينُهُ هذا ما لَدَيَّ عَتِيدٌ «23» أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ «24» مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ «25» الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَأَلْقِياهُ فِي الْعَذابِ الشَّدِيدِ «26» قالَ قَرِينُهُ رَبَّنا ما أَطْغَيْتُهُ وَ لكِنْ كانَ فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ «27» قالَ لا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ «28» ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ «29» يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ «30» وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ «31» هذا ما تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ «32» مَنْ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ «33» ادْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ «34» لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فِيها وَ لَدَيْنا مَزِيدٌ»
ترجمه آيات: و همانا ما انسان را آفريده‏ايم و هر چه را كه نفسش او را وسوسه مى‏كند مى‏دانيم و ما از شريان و رگ گردن به او نزديك‏تريم (و بر او مسلّطيم). (ياد كن) آنگاه كه دو فرشته (ملازم انسان) از راست و چپ، (به مراقبت) نشسته (اعمال آدمى را) دريافت مى‏كنند. (انسان) هيچ سخنى به زبان نمى‏آورد، مگر آنكه در كنارش (فرشته‏اى) نگهبان حاضر و آماده (ثبت) است. و بى‏هوشى مرگ به راستى فرا رسد (و به انسان گفته شود:) اين همان است كه همواره از آن مى‏گريختى. و در صور (رستاخيز) دميده شود، اين است روز تحقّق وعده عذاب. و هركس (به صحنه قيامت) مى‏آيد، با او دو فرشته است كه يكى او را به جلو سوق مى‏دهد و ديگرى گواه اوست. (به او گفته مى‏شود:) همانا از اين صحنه در غفلتى (عميق) بودى، پس پرده (غفلت) تو را كنار زديم وامروز چشمت تيزبين شده است. و (فرشته) همراه او گويد: اينك (نامه اعمال او) نزد من آماده است. (خداوند به دو فرشته سائق و شهيد خطاب مى‏كند:) هر كفرپيشه لجوج را به دوزخ افكنيد. (آن كه) سخت مانع خير است و متجاوز و شبهه افكن. آنكه با خداوند يكتا، معبود ديگرى قرارداد، پس او را در عذاب سخت بيفكنيد. (شيطان،) هم‏نشين او گويد: پروردگارا! من او را به طغيان وادار نكردم، بلكه او خودش در گمراهى عميق و دور بود. (خداوند فرمايد:) نزد من با يكديگر مشاجره نكنيد، من پيش از اين وعده عذاب را به شما داده بودم. فرمان (افكندن كافر در دوزخ) نزد من تغيير نمى‏يابد و من هرگز به بندگانم، ستم نكنم. روزى كه به دوزخ گوييم: آيا پر شدى؟ و او گويد: آيا بيش از اين هم هست؟ و بهشت را براى تقواپيشگان نزديك آورند، بى آنكه دور باشد. (به آنان گويند:) اين است آنچه به شما وعده داده مى‏شد كه براى هر انسان پرانابه توبه‏كار و حافظ (حدود الهى) است. آن كه در نهان از خداى رحمان خشيت داشته و با انابه‏كننده توبه كار (به سراغ خدا) آمده است. (به آنان گويند:) به سلامت وارد بهشت شويد. اين روز (براى شما) جاودانه است. براى اهل بهشت در آنجا هر چه بخواهند آماده است و نزد ما افزون (بر آن چه خواهند، موجود) است.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد و بعد در مورد شخصيت جناب نافع براي ما بگوييد.
حاج آقاي عاملي: سوره قاف آيه 17 و 18 «إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ، ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ» اين آيات بهترين دستورالعمل براي تهذيب نفس است و نشان مي‌دهد اعمال ما ثبت و ضبط مي‌شود، اعمال ما نسخه برداري مي‌شود. در کنار هر کلمه‌اي که از دهان ما خارج مي‌شود مراقبي وجود دارد، گردن دراز کرده دقت کند ما چه حرفي زديم، يعني واقعاً اگر کسي به اينها باور داشته باشد، چانه‌اش را عقل مي‌چرخاند و همه اينها به طرف ما برمي‌گردد. «اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى‏ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً» (اسراء/14) خودت بخوان و خودت حکم باش. آنقدر اين کتاب عجيب است. نگاه مي‌کند و تعجب مي‌کند که خدايا عجب کتابي است، «لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها» (کهف/49) من در منزل هر حرفي با خانمم زدم، عصباني شدم، حق را رعايت نکردم يا طرف مقابل همه در اينجا ضبط شده است و کلمه خلوت نداريم. در ادامه آيه مي‌گويد: «وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ» ما با هرکس يک سائق مي‌آوريم و يک شهيد، سائق سوق مي‌دهد به بهشت يا جهنم، شهيد هم شهادت مي‌دهد بر له يا عليه او، پيغمبر فرمود: تو شهيد اين امت هستي. شهادت مي‌دهي به تک تک افراد امتت، شهادت فرع تحمل است. اول بايد حادثه را ببيند و بعد شهادت بدهد. پيغمبر ما طبق اين آيه تمام اعمال ما را مي‌بيند تا فردا بتواند شهادت بدهد. خدا در قرآن فرمود: ذره‌اي از خداي تو از بين نمي‌رود و فراموش نمي‌شود و همه ثبت مي‌شود، در ادامه آيه مي‌گويد: اصلاً به فکرت نمي‌رسيد که چنين روزي داشته باشي، تمام اعمال بر‌گردد. پرده چشمت را برداشتيم امروز چشمت تيز است. در حالت احتضار چشم خيره مي‌شود، چون پرده مي‌افتد و افرادي را مي‌بيند که از دنيا رفتند و حاضر شدند و يک حکايت‌هايي از عرفا گفته شده که در حالات آخر چه صحنه‌هايي ديدند، طلب شما باشد که من يک روزي اينها را بحث کنم. صدوق مي‌گويد: اعتقاد ما اين است شخص هنوز از دنيا رفته و در رختخواب است، جاي خود را از بهشت و جهنم مي‌بيند. مرگ عصاره زندگي ماست.
به وقت مرگ شود همچو روز معلومت *** که با که باخته‌اي اي عشق در شب ديجور
تو به چشم خويش خوب رويي يکبار *** تا شود در پيش رويت دست مرگ آئينه دار
نافع بن هلال از اصحاب بسيار جليل القدر امام علي و امام حسن و أباعبدالله الحسين است و مرد بسيار شجاعي بود و قصه‌ها دارد. شب عاشورا آمد چون مراقب خيمه‌ها بود، شنيد حضرت زينب با امام حسين صحبت مي‌کند و مي‌گويد: برادر به اينهايي که ماندند اطمينان داري؟ رفت قضيه را به حبيب گفت که جناب حضرت زينب به ما اطمينان ندارد. حبيب ندا زد، اهل‌بيت و اصحاب از خيمه‌ها بيرون ريختند. به اهل‌بيت رو کرد و گفت: شما داخل خيمه‌ها برويد من با نوکرها کار دارم. آنها را جمع کرد و گفت: دختر علي بن ابي طالب به ما اطمينان ندارد و ما بايد ثابت کنيم که برادرش حسين را تنها نمي‌گذاريم. آمدند غوغايي از ارادت درست کردند. جزء کساني است که در شب عاشورا خطبه خوانده است. الجمله سرداراني است که نتوانستند بکشند و در ميدان مجبور شدند دسته جمعي سر او بريزند. وزنه بزرگي بود. دسته جمعي ريختند و دست و پايش را شکستند و اسير شد. تنها کسي از شهداست که اسير شد و بعد کشته شد. در مناظره با عمرسعد يک ذره کوتاه نيامد و با حماسه تمام و دست و پا شکسته بود و گفت: اگر دست و پايم نشکسته بود نمي‌توانستيد به من نزديک شويد. آنوقت دستور دادند به شمر که شمر او را زجر کش کند و به دست شمر لعين شهيد شد.
شريعتي: دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي عاملي: از خدا مي‌خواهم به حرمت شهيد اين ماه، عزيزاني که پاي صحبت‌ها مي‌نشينند، آرزوهايي که دارند، مطالبات بسيار مقدس و مبارکي که دارند در مورد فرزندانشان و خوشبختي آنها، حضرت أباعبدالله را واسطه قرار مي‌دهيم که به همه خانواده‌هاي عزيز ما و تمام کساني که به علاقه بحث‌هاي ما را پيگيري مي‌کنند، به تمام عزاداران عنايت خاص بفرمايد و ما را داخل دستگاه خودش بگرداند، انشاءالله.
شريعتي: چقدر نام تو زيباست أباعبدالله *** حرمت عرش معلي است أباعبدالله
«و الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»

 

فایل تصویری این برنامه

 

فایل صوتی این برنامه

 

 

لینک کوتاه :

darolershad.org/?p=9026

جدیدترین عناوین خبری

پربازدیدترین خبرها

مطالب مرتبط

ثبت دیدگاه

یک پاسخ ارائه کنید