ملایی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ وَ بِه نَسْتَعِین إِنَّهُ خَیرُ نَاصِرٍ وَ مُعِین». آقایان و بانوان، بینندگان جان، همراهان وفادار برنامه سمت خدا، سلام بر شما. خیلی خوش آمدید به برنامه این نوبت و خیلی خوشحالم از این که این فرصت را دارم در مقابل شما مردم عزیز باشم و در محضر دوستان خوبم در برنامه سمت خدا. و یک بار دیگر شاید لازم است که یادآوری بکنم این در واقع جایگاه ارزشمند را موقتاً به جای دوست و همکار نازنینم جناب آقای شریعتی تا یک چند وقتی خلاصه من در خدمتتان خواهم بود با افتخار. سمت خدا را شما بینندههای عزیز از شبکه سه سیما، از شبکه محترم افق، شما شنوندههای گرامی از طریق شبکه معارف صدای جمهوری اسلامی ایران و همین طور بینندگان محترم از شبکه جهانی ولایت میتوانید تماشا بکنید. در خدمت حجت الاسلام والمسلمین استاد سیدحسن عاملی عزیز و بزرگوار هستیم که به اتفاق سلام میکنیم به ایشان و میرویم برای این که امروز هم خوشهچینی بکنیم از خرمن معارف الهی. سلام علیکم، ارادتمندم.
حجت الاسلام عاملی: وعلیکم السلام و رحمه الله. خدمت حضرت عالی، همکاران مکرم و بینندگان معظم سلام و دعا و ادب و احترام دارم و برای حضرت عالی تبریک عرض میکنم از این که در سمت مجری این برنامه بسیار مبارک قرار گرفتید. برنامه سمت خدا یکی از برنامههای بسیار مبارکی است در صدا و سیما و برای ما فخر و شرف بزرگی است که از طریق برنامه سمت خدا در منازل هموطنان عزیزمان حاضر میشویم، به ما اجازه میدهند در محضرشان باشیم و یک جریان ناب تربیتی و فرهنگی و علمی است. آن روز اولی که بنده آمدم برنامه سمت خدا از من سوال کردند که موضوع سخنرانی شما چیست. بنده عرض کردم موضوع سخنرانی را عنوان برنامه مشخص کرده است، سمت خدا. قرار است که ما حرکت بکنیم به سمت خدا. حضرت ابراهیم به خداوند عرض کردند: «إنِّي ذاهِبٌ إلی رَبّي سَیَهدِینِ» فرمودند که من میخواهم بروم طرف خدا «سَیَهدِینِ». تبعاً حرکت، حرکت مکانی نبود، مسافت مکانی نبود، از صنف تحول بود، یعنی امروزش با دیروزش فرق میکند، جمال و جلال حضرت حق تسخیرش میکند، روحیات او فرق میکند، لذاتش فرق میکند، قلب او بزرگ میشود، ذائقه او فاخر میشود و میرسد به نقطهای که بگوید: «إِلهي اَشکُو اِلَیکَ غُربَتِي وَ بُعدَ داري». چه جمله نفیسی است. در آستانه محرم از حضرت اباعبدالله الحسین یعنی به چه نقطهای رسیده بود حضرت اباعبدالله، این جمله را هر کسی نمیتواند بگوید، این جمله جملهی خلق الصاعه نیست. «إِلهي اَشکُو اِلَیکَ غُربَتِي وَ بُعدَ داري» شکایت میکند به خدا از غربتش، یعنی با هیچ چیز دیگر سنخیت ندارد، میشود غریب، «هذا مَقامٌ الغَریب»، «اَلغَریب، اَلغَریب». «وَ بُعدَ داري» چه تعبیر عجیبی است کلمه «وَ بُعدَ داري». برسد به نقطهای که بتواند بگوید «إِلهي أَنتَ کَهفی حینَ تُعیینِی الْمذاهِبُ فِي سَعتِها وَ تَضیقُ بِیَ الأَرض بِرُحبِها» خدایا این زمین به این بزرگی برای من تنگ است. روح انسان آن قدر بزرگ میشود نه زمین میگیرد نه آسمان میگیرد، «لایَسَعُنِي اَرضی وَ لاسَمائی» خدای متعال در حدیث قدسی فرموده است. «وَ لکن یَسَعُني قَلبَ عَبدی المُؤمِن». «لایَسَعُنِي اَرضی وَ لاسَمائی وَ لکن یَسَعُني قَلبَ عَبدی المُؤمِن»؛ این «اَلمُؤمِن» برای این است که ایمان این قدر انسان را بزرگ میکند، دیگر طفل نیست با خاک بازی بکند.
همه اندرز من به تو این است
که تو طفلی و خانه رنگین است
و انبیا آمدند بگویند که با خاک بازی نکن.
چیست این برخاستن از روی خاک
تا که اگه گردد از خود جان پاک
حضرت جملهاش چقدر ناب است. «إِلهي أَنتَ کَهفی» به تو پناه میبرم، تو پناهگاه من هستی. «حینَ تُعیینِی الْمذاهِبُ فِي سَعتِها» که این همه افکار و اندیشه من را ارضا نمیکند، من را اشباح نمیکند، من را قانع نمیکند. «حینَ تُعیینِی الْمذاهِبُ فِي سَعتِها وَ تَضیقُ بِیَ الأَرض بِرُحبِها» دیگر امام حسین باید میرفت.
عنقای قاف را هوس آشیانه بود
غوغای نینوا همه در ره بهانه بود
کربلا یک ظاهری داشت، شمر بود و عمرسعد و اینها، اما پشت پرده چیز دیگر بود، امام حسین باید میرفت. یعنی این نفس ناطقه آن قدر اعتلا پیدا کرد که باید میرفت. غرضم این است که این برنامه بسیار مبارک سمت خدا عنوانش این است: «إنِّي ذاهِبٌ إلی رَبّي سَیَهدِینِ».
ملایی: چون اولین تجربه من در سمت خدا در محضر حضرت عالی است خیلی از این بابت خدا را شاکر هستم. دوستان و بزرگواران و اساتید دیگر را یک به یک داریم در این برنامه تجربه میکنیم، به این ایستگاه که رسیدیم در محضر حضرت عالی. و این را هم بگویم. قبل از این که به عنوان مجری رو به روی حضرت عالی بنشینم به عنوان یک مستمع پر و پا قرص پای بحثهای حضرت عالی بودم و این خیلی خوشحالم کرد که حالا گرمتر میتوانم محضرتان بحث کنم و یاد بگیرم من و یاد بگیریم ما از حضرت عالی و امثال شما که حالا «إنِّي ذاهِبٌ إلی الله»، میخواهیم به سمت خدا برویم، میخواهیم عشق خدایی داشته باشیم، عشق الهی داشته باشیم. پس این چیزهایی که ما الان سرگرم آن هستیم چیست؟ تفاوت اینها کجاست؟ عشق آسمانی، عشق زمینی، عشق خدا به بنده، عشق بنده به خدا.
حجت الاسلام عاملی: حضرت ابراهیم گفت: «إنِّي ذاهِبٌ إلی رَبّي»، جناب لوط گفت: «إِنِّی مُهاجرٌ اِلی رَبّي» چون در یک محیط بسیار ناپاکی قرار گرفته بود، باید هجرت میکرد. «وَ مَن یَخرُج مِن بَیتِه مُهاجِراً إِلی الله» تمام برنامه این است که از بیت نفس ما خارج بشویم، مهاجرت بکنیم، «إِلی الله». یک مقدمه برای این سیر تصویر صحیح از خداست. این که ما خدا را با ذاتش بشناسیم که این ممکن نیست. «وَ لَم تَجعَل لِمَعرِفَةِ طَریقاً إِلَّا العَجز أَن مَعرِفَتِک» طریق برای شناختن خدا عجز از معرفت خداست، یعنی به نقطه عجز که رسیدی فهمیدی حقیقت این که انسان بخواهد ورود بکند به ذات لایتناها ممکن نیست. و وقتی تصویر خوبی داشته باشد به نقطه عجز میرسد. آن جا با اوصاف با خدا ما صحبت میکنیم، با اسما حسنی خدا با خدا صحبت میکنیم. این همه خدا هم که سبحان، سبحان، آورده است در قرآن میگوید که من را شما تعریف نکنید، من را خراب میکنید، بگذارید من خودم خودم را توصیف کنم. «سُبحانَ رَبِّکَ رَبِّ العِزَةِ عَمّا یَصِفُون»؛ حساس است خدا به «عَمّا یَصِفُون». ما توصیف کنیم چهره خوبی از خدا ارائه نمیدهیم. خدا مخوف نیست، «اِتَقُ الله» از خدا بترسید، اصلاً معنیاش ترس نیست. خدا مخوف نیست، خدا بهترین موضوع برای محبت است، برای عبادت است. یکی از مطالب بسیار نفیس در این باب ما شروع کردیم مغازله عبد با خدا که انسان با چه ادبیاتی باید با خدا صحبت کند. رسیدیم به این که خدا با چه ادبیاتی با انسان صحبت کرده است. این فوران حب خداست، فوران جمال خداست، فوران علاقه خدا به بشریت است. و از این منظر وارد شدیم که:
هر که در عشق صادق آمده است
بر سر معشوق عاشق آمده است
برای عطار است. این اشعار، اشعار مثلاً حافظ، برای مدرسه نیست، اگر برای مدرسه بود ما باید خیلی الان حافظ داشتیم یا خیلی عطار داشتیم. اینها در طی عقبات نفس زبان پیدا کردند. ما دو زبان داریم؛ زبانی که در مدرسه به ما یاد میدهند، اما یک زبانی است که شما در طی عقبات پیدا میکنید. بسیاری از حرفهای ناب عرفا ذوب شده است، سوخته است، آتش گرفته است.
غیر نطق و غیر ایمان و سجل
صد هزاران ترجمان خیزد ز دل
ای خدا بنما تو جان را این مقام
کاندرو بی حرف میروید کلام
این جمله را که عطار به آن رسیده است عقبات تعیین کرده است. آن وقت تلطیف سِر شده است. تلطیف سِر محشر است. زبان خدا هم زبان عربی نیست.
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
ای بسا هندو و ترک با هم همزبان
پس زبان همدلی خود دیگر است
همدلی از همزبانی بهتر است
هر چقدر که درد پیدا کردی زبان پیدا کردی، هر چقدر درد پیدا کردی. هر کسی با دردش تعریف میشود. درد یک دختر خانمی مثلاً این است که لباسش را دربیاورد و برای دیگران زندگی بکند. شما اینستا را ببینید، ببینید اکثریت برای دیگران زندگی میکنند نه برای خودشان. لباسش را نشان بدهد، عروسیاش را نشان بدهد، سفرش را نشان بدهد، خانهاش را نشان بدهد، اینهایی که همه نشان طفولیت است. ما به زبان آذری میگوییم چوربه، طفل را میگوییم چوربه.
ملایی: بچگی.
حجت الاسلام عاملی: بله. از بچگی بروید پایینتر به آن میگوییم چوربه. توجه فرمودید؟ یعنی قد کشیده است بالا آمده است، فقط همین. برای دیگران خودش را در دیگران جستجو کردن. بهشت هر کسی فرق میکند. حالا در این خصوص من زیاد بحث را کنار نروم این است که خدای متعال با آن ادبیات خاصی که… . بحث درد را میگفتم که انسان با دردش تعریف میشود، انسان با آرزو تعریف میشود. شما آرزویتان چیست، قیمتتان همین است. شما درد چه چیزی را دارید؟ از آقای قمشهای بزرگ پرسیدند چه آروز داری، گفت آرزویم این است که کنار حوض کوثر با امیرالمومنین نهج البلاغه بخوانم، کنار حضرت بنشینم، معلم من خود حضرت باشد. گویا از حضرت پرسیدند شما ساقی کوثر هستید، گفت در دنیا هم من ساقی کوثر هستم، آنها برای افاضه هستند. «بِهِم یَقضي فِي خلقِه قُضَیتُه» خدا هر چه میدهد با دست انسان کامل میدهد، «فَالمُدَبِّراتِ اَمرا». وقتی که درد بزرگ شد انسان بزرگ شده است. یک سوم چیزی هم است برای قیمت گذاری، «قیمَتُ کُلُّ إِمرِءٍ ما یُحسِنُهُ». امیرالمومنین فرموده است شاهکار کرده است، برای بشر نیست، انگار از پیش خود خدا آمده است.
ملایی: این کلام.
حجت الاسلام عاملی: «قیمَتُ کُلُّ إِمرِءٍ ما یُحسِنُهُ» قیمت هر کسی همان چیزهای زیبایی است که در زندگی دارد. بعضیها غیر از مثلاً تیمار بدن مادی چیزی برای دفاع ندارند. اگر بعد از 80 سال خدا بگوید که چه آوردی با خودت، جوابی ندارد. در 80 سال چه کار کردی، باید بگوید 80 سال خوردم. «قیمَتُ کُلُّ إِمرِءٍ ما یُحسِنُهُ»، خدا هم «إِنَّ اللهَ مَعَ المُحسِنین». «کُلّا قَبلُ فِي اَهلِنا مُشفِقین»، و یک بار هم میگوید «مُحسِنین» قبلاً محسن بودی. اهل بهشت که بهشت میروند دو «إِنَّا کُنّا» دارند. چرا ما بهشت آمدیم، چون در دنیا مشفق بودیم، واهمه قدسی داشتیم.
ملایی: «إِنَّا کُنّا مُشفِقین».
حجت الاسلام عاملی: یکی هم محسن بودیم. این سه تا میشود معیار، بعد برای انسان زبان میآورد.
پس بدان این اصل را ای اصل ج
هر که را درد است او بردست بو
هر که او پردردتر رخ زردتر
هر که او آگاهتر پردردتر
گاهی درد اعتلا پیدا میکند، نه این دردهای کودکانه، آن قدر اعتلا پیدا میکند میگوید خدایا میگوید: «وَلا یَقِّرُ قَراري دُونَک». این را غیر از امام سجاد هیچ کس نمیتواند بگوید. میگوید خدایا دیگر نمیتوانم، قرار ندارم.
ملایی: بدون تو.
حجت الاسلام عاملی: بدون تو؛ «وَلا یَقِّرُ قَراري دُونَک». حالا ما تصویر خوبی از خدا داشته باشیم یک راهش این است که خدا با چه چشمی به انسان نگاه میکند. ما در یک سفره پهناوری نشستیم، چشم واکردیم در این عالم، میخواهیم ببینیم که از کجا آمدیم، چه کسی این سفره را پهن کرده است، به ما نگاهی دارد، چه انگیزهای از ما دارد، حرف دلش چیست. بزرگترین هنر قرآن این است که حرف دل خدا را به ما گفته است. من گاهی با خودم میگویم اگر قرآن نبود ما چقدر آرزو میکردیم که بدانیم که خالق این نظام چه حرفی به ما دارد، چه حرفی در ذهنش به تعبیر ما، در فکرش است نسبت به ما. و قرآن این حرفها را با ما در میان گذاشته است. حالا بحث ما در این است که آن اوصافی را که عاشق دارد خدا آن را اجرا کرده است که واقعاً محیرالعقول است دانه دانه داریم میشمریم. به عنوان مثال آن جایی که در عشق زمینی انسان به معشوق میگوید که دوستت دارم، ما این را از آن طرف در عشق آسمانی میبینیم، یعنی آن که در دنیا نظیر ندارد. «وَ حَقِّکَ عَلَیک إِنِّي اُحِبُّک»؛ ذوب میشود انسان در برابر این تعبیر که خدا قسم میخورد که من تو را دوست دارم.
ملایی: یعنی عِدل من دوستت دارمهای عاشق به معشوق را خدا به عبارت دیگر.
حجت الاسلام عاملی: تمام اوصاف را وارد شدیم در جلسات گذشته، بخشی از اینها مانده است. یعنی اینها واقعاً باید نوشته بشود، یک کتابی بشود، که خدای متعال تمام آن کارهایی را که عاشق باید انجام بدهد خدا در برابر انسان انجام میدهد و لذا ما اسم این را میگذاریم تنازل یعنی خدای متعال بالاترین تنازل را انجام داده است در برابر انسان. این که خدا بیاید در مقام عاشق بنشیند نسبت به انسان ما چه عددی هستیم؟ «أَینَ تُراب وَ رَبُّ الارباب»؛ چه عددی، چه وزنی داریم در این کائنات که خدای متعال این قدر حساب برای ما باز کرده است که در مقام عاشق نسبت به ما ظاهر شده است. در اینها خیلی حرف است.
ملایی: یعنی ما کجای کار هستیم، ما چه هستیم، که هستیم.
حجت الاسلام عاملی: بله. ماهیت خلقت، انگیزه خلقت، هدف خلقت، همه را از این حرفها خوب میشود درآورد. این جا است که خدای متعال این تنازلش تنازل فوق العاده است. اصلاً خدای متعال با ما حرف زده است تنازل است، قرآن فرستاده تنازل است، انبیا فرستاده است تنازل است. «إِنَّا کُنا مُرسِلینَ رَحمَةً مِن رَبِّک».
ملایی: از باب رحمت.
حجت الاسلام عاملی: یعنی ما را چیزی حساب کرده است که با 124 هزار پیغمبر با ما حرف زده است، ما را چیزی حساب کرده است که به اندازه آیات کائنات با ما صحبت کرده است، ما را چیزی حساب کرده است که به اندازه یک قرآن با ما حرف زده است. حساب دارد آیات قرآن تعدادش که چقدر بیشتر نشد، کمتر نشد. همه اسراری است که امام زمان باید بیاید اینها را تفسیر بکند. در این تنازل که خدای متعال دارد گلایههایی که خدای متعال دارد، در قرآن یک وقت چند جلسه قبل گلایههای خدا را گفتم نسبت به انسان همه تنازل است، گلایههایی که در احادیث قدسی دارد همه تنازل است. ما حاضریم در برابر یک مورچه از مورچه گلایه بکنیم؟ اصلا کسر شأن برای خودمان میدانیم. بسیاری از تنازلات خدا، کارهایی که خدا انجام داده است نسبت به بشر، ما آنها را نسبت به خودمان کسر شأن میدانیم اما خدای متعال چه هدفی دارد. معلوم میشود که انسان یک مشت پوست و گوشت و استخوان نیست.
با سرشتت چهها که همراه است
خنک آن را که از خود آگاه است
پشت این کوه قرص خورشید است
زیر این ابر زهره و ماه است
یوسفی در میان این چاه است
گوهری در میان این سنگ است
من حرفم این است خدایی که این قدر تنازل دارد در این دنیا، آیا در آخرت تنازل ندارد در برابر گناهان ما.
ملایی: این گونه نمیشود، با این محاسبه، با این معادله، نمیشود نداشته باشد.
حجت الاسلام عاملی: بعضی چیزها است که ما به آن توجه نکردیم. «مَعَکُم أَینَ ما کُنتُم» او همیشه با شماست. میشود همیشه با من باشد اما با من حرف نزند. مگر خودش نمیگوید همیشه با شما هستم. حالا در آخرت خدای متعال تنازلی که دارد، یک مقدار هم مشکل است به این بحثها وارد میشویم. در بین مفسرین اختلاف است که «ارجا فِي القُرآن» چیست، امیدوارکنندهترین آیه در قرآن چیست، کدام آیه است. غالب مفسرین گفتهاند این آیه است: «یا عِبَادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلَی أنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللهِ إنَّ اللهَ یَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا». اما حضرت امیر این را نمیگوید، حضرت امیر یک حرف عجیبی، یک آیه عجیبی پیدا کرده است. فرموده است: «اَرجا» امیدوارکنندهترین آیه در قرآن این است.
ملایی: کدام آیه است؟
حجت الاسلام عاملی: آن هم این آیه است: «وَ أَصابَکُم مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیدِیکُمْ وَ یَعْفُو عَن کَثِیرٍ» گناهان شما دو سنخ است: یا کتکش را زدم یا عفو میکنم. دیگر چیزی نماند. امیرالمومنین میگوید اگر کتک آن را زده است دیگر دوباره کتک نمیزند، دیگر عقوبتش را این جا کرده است.
ملایی: اگر هم که کتک قرار نبوده بزند از اول بخشیده که بخشیده است.
حجت الاسلام عاملی: «وَ یَعْفُو عَن کَثِیرٍ». «وَ أَصابَکُم مِنْ مُصِیبَةٍ» مصیبت عقوبتش بوده است. کاری کردیم مصیبتش را دیدیم. البته یادمان باشد، ما همیشه باید به خودمان حسن ظن داشته باشیم نه سو ظن، یعنی مصیبتی پیش آمد نگوییم خدا میخواهد ما را بزند، بگویید لطف است. به حضرت امام گفتند که سیدمصطفی شهید شد، فرمود از الطاف خفیه خداست. آن وقت امیرالمومنین در این آیه فرموده است: «إِذا کانَ یُکَفِّر أَنِّي بِالمَصائِب وَ یَعفُو عَن کَثیرٍ فَما مِن ذونُوبي» دیگر کدام گناه ماند بین «کَفارَتي» و «عَفوِه». بعضیها کفارهاش را پرداخت کردید، بقیهاش را هم که عفو کرده است.
ملایی: تازه کثیرش هم عفو میشود.
حجت الاسلام عاملی: بله. «لَأَنَّ الکَریمِ إِذا عاقَبَ مَرَّةً یایُعاقِبُ ثانیاً» انسان کریم یک بار کتک بزند دیگر بار دوم کتک نمیزند. «وَ إِذا عَفاً» و وقتی که عفو بکند، «لایَعُود».
ملایی: دیگر برنمیگردد.
حجت الاسلام عاملی: عفو کرده است، از عفو خود برنمیگردد. حضرت آقا این بحثی را که ما شروع کردیم الان که آن مصداقهای دیگرش را هم میخوانم یک نکتهای هم عرض بکنم. آن هم این است که این لطفی که در این مرحله است از خدا نسبت به انسان که خودش را به عنوان عاشق معرفی کرده است به انسان، اول «یُحِبُّهُم».
ملایی: «وَ یُحِبُّونَ» بعدش.
حجت الاسلام عاملی: بله. حصار زمانه را که میشکند انسان حقیقتش را میبیند، حقیقت لطف را، محبت را و ساختار خلقت را که «إِلَّا رَحمَةً مِن رَبِّک وِ لِذلِکَ خَلَقَهُم»، ساختارش رحمت است دیگر. قرآن هم که خواست شروع بکند اول وصفی که خواست برای خودش بیان بکند از ماده رحمت شروع کرد؛ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». هزار و یک اسم دارد اما همه رفت کنار، ماده رحمت پیدا کرد. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ»، «الرَّحْمَٰنِ» یعنی رحم گستر، «الرَّحِيمِ» رحیم هم کلاس خصوصی، اولین روش تربیتی. یعنی یک کلاس عمومی دارم «الرَّحْمَنِ»، خودت را تکان بدهی… .
ملایی: تو را میبرم آن طرف.
حجت الاسلام عاملی: آفرین. میبرم به کلاس رحیم. این خاص است، یعنی خدا همه را یک کاسه نکرد، در یک کلاس قرار نداد، همچنان که معصومین هم حواریون داشتند، اصحاب سر داشتند، آنهایی که استعدادشان بالا بود میکشیدند بالا. یک آیه در عرفان غوغا میکند. «وَ لَؤ عَلِمَ اللهُ فِیهِمْ خَیْرًا لَأَسْمَعَهُمْ» اگر خدا بداند کسی استعداد دارد میگیرد، دیگر رهایش نمیکند، میبرد. «مَن ذَا الَّذِی ذاقَ حلاوَةَ مَحَبَّتِک فَرامَ مِنکَ بَدَلاً»، «فرامَ مِنکَ حِوَلاً» برگشته، «حِوَل» یعنی برگشت.
ملایی: یعنی تعابیر مختلف این گونه.
حجت الاسلام عاملی: بله. مناجات خمسه اشعر است. «فَرامَ مِنکَ حِوَلاً» وقتی که رفت برگردد دیگر برگشت نیست. چند چیز انسان را میبرد. یکی جمال حضرت حق است، اگر در این عالم شما محرم شدید با جمال حضرت حق دیگر رفتید، دیگر شب و روز شما جای خالی ندارد. «الَّذینَ یَذکُرُونَ اللهَ قیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِم». جای خالی ماند؟
ملایی: نه، دیگر چیزی نمیماند.
حجت الاسلام عاملی: و لذا در روایت است: «إِنَّ المُؤمِنَ لَمَشغُول» مومن مشغول میشود. و عقلا را این گونه تعریف میکند، عقلا را که «إِنَّ فِي خَلقِ سَماواتِ وَ الاَرض وَ اختِلافِ اللَیلِ وَ النَهارِ لَآیاتِ لِأُولِي الأَلبابِ» خدا اولی الالباب در قرآن هر کجا گفته است عاقل را تعریف کرده است. ما به چه کسی میگوییم عاقل؟ خدا هر کجا گفته است اولی الالباب آنها را جمع کنید، تعریف عاقل را از آن جا درمیآورید. یک نشانه عاقل این است که در خلقت غرق شده است، در این جمال و جلال غرق شده است. «الَّذینَ یَذکُرُونَ اللهَ قیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِم»؛ این که در حال ذکر هستند «قیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِم» این اقتضای جمال است، امر قراردادی نیست، یعنی غیر از این راه نیست.
ملایی: همین است و غیر از این نیست اساساً.
حجت الاسلام عاملی: یعنی انسان به خودی خود ملزم میشود به این حالت. آن رکوع، آن سجده، رکوع است و سجده است که شما ناخواسته در اثر عظمت بیفتید به رکوع، بیفتید به سجده. «سُبحانَ رَبِّی العَظیم» عظمتاش گرفت. بعد دید نشد، نشد، نشد، برود رکوع. «سُبحانَ رَبِّي العَلی» اول تفسیر شد، از علو شد. حالا قصهها دارد. میخواهم این را عرض بکنم که انسان که خلاف کرده است، گناه کرده است، بعد از مرگ جهنم اصلی شرمی است، آن حیایی است، که این را گرفته است که ای وای من در برابر چه ذات لایتناها هتاکی کردم، پردهدری کردم، حرمتش را ضایع کردم. جهنم اصلی آن جا است، آن جا متوجه میشود که با این همه خراب کاری در برابر چه کسی ایستاده است. «فوا سَوأتاهُ غَدا مِن الوُقوفِ بَينَ يَدَيكَ»؛ این دعا را که میخوانم از عزیزانم میخواهم این را قدرش را بدانند، این دعا دعای عجیبی است. در خلوت شب فرش را بزنید کنار، صورتتان را بگذارید روی خاک، با خدا نجوا کنید. «فوا سَوأتاهُ» یعنی بدی، بدبختی. ما آذری میگوییم پیس گونوخ. یک کسی را نفرین میکنیم میگوییم پیس گونَ یعنی روزگار بدی داشته باشد. «فوا سَوأتاهُ» خدایا چه روزگار بدی است، چه لحظههای بدی است، «غَدا مِن الوُقوفِ بَينَ يَدَيكَ» که من در برابر تو میایستم، إذا قِيلَ لِلمُخِفِّينَ : جُوزوا» آن زمانی که به آدمهای مخف میگویند رد بشوید بروید
ملایی: شما عبور کنید.
حجت الاسلام عاملی: «و قیلَ لِلمُثقَلينَ: حُطّوا» آنهایی که مثقل هستند، یعنی ثروت بیشتری داشته ندانسته است که این ثروت سهم فقرا است در مال تو، نه این که مالِ توست. «یَرَونَ المالَ مالَ الله، یَضَعونَهُ حَیثُ أَمَرَهُم الله». در حدیث عنوان بصری امام صادق فرمود. انسان وارسته، انسان متقی، انسان مومن، «یَرَونَ المالَ مالَ الله» میگوید مال، مالِ من نیست، نمیگوید مالِ من، به خودش نسبت نمیدهد، تمام نسبتها را قیچی میکند. اگر تمام نسبتها را قیچی بکنی میشود توحید.
نشانی دادهاند اهل خرابات
که التوحید اسقاط الاضافات
اضافه یعنی نسبت، اسقاط یعنی قیچی. «أم مَعَ المُثقَلينَ أحُطُّ؟!» دنبالهاش است. «أمَعَ المُخِفِّينَ أجوزُ ، أم مَعَ المُثقَلينَ أحُطُّ؟!» خدایا. این واهمه قدسی است. «إِنَّا کُنّا قَبلُ فِي أَهلِنا مُشْفِقِینَ»؛ این اشفاق است، اشفاق همین است که مدام میترسد، واهمه دارد.
ملایی: من کدام هستم.
حجت الاسلام عاملی: کدام هستم. «یُؤتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُم وَجِلَة» وظیفهاش را انجام میدهد متقی ولی باز میترسد. هیبت ورود به ابدیت خیلی سنگین است. این نکته را از من عزیزانم داشته باشند. گریه که کردند پیغمبرمان آن قدر گریه کرده است، امام حسین میگوید من یک بار نرفتم پیش پدرم مگر دیدم گریه میکند. این گریه برای جهنم و این گونه چیزها نبوده است، هیبت ورود به ابدیت، هیبت ورود به ساحت ذات لایتناها، آن قدر مهیب است، آن قدر سهمگین است، که حضرات معصومین همه تبدیل شدند به یکپارچه گریه، پناه بردند به گریه. گریه همیشه پناهگاه، آخرین پناهگاه انسان کامل است، گریه، «بُکاء». این «بُکاء» از آن «بُکاء»ها نیست که انسان را پیر بکند، این عین بهشت است. آن که گریه از سر شوق در برابر ذات لایتناها عین بهشت است. حالا با آن کار نداریم. این دعا را یک بار هم میخوانم. «فوا سَوأتاهُ غَدا مِن الوُقوفِ بَينَ يَدَيكَ، إذا قِيلَ لِلمُخِفِّينَ: جُوزوا، و لِلمُثقَلينَ: حُطّوا» بریزید، دیگر نمیتواند رد بشود. کجا میریزد؟ ته آن را نگاه بکند زهرهاش میترکد. الان ما در دنیا از روی پلی رد میشویم، ته آن را نگاه کنی انسان زهرهاش میترکد. اولویت اول تو باید چه باشد؟ که من سالم از این پل رد بشوم. پل صراط همین جا است. «الصُورَتُ الاِنسانیة هیَ مَمدُود بِالجَنّةِ وَ النّار»، پل صراط یعنی انسانیت. یک دروغ گفتی از پل انسانیت افتادی، رشوه خوردی از پل انسانیت افتادی، بیآبرویی، بیعفتی کردی، خودت را آوردی در ملأ عام مکشفه جوانها را اقوا کردی، نهاد مقدس خانواده را به هم ریختی از پل افتادی. در محشر میگویند که یک عده خدایا ما پل صراط را ندیدیم، یک عده میروند بهشت میگویند ما پل صراط را ندیدیم. ملائکه میگویند: «جُزناها» رد شدهاید، «وَ هِيَ خامِدَة» اما جهنم شما خاموش بود. توجه فرمودید؟
ملایی: بله.
حجت الاسلام عاملی: «و لِلمُثقَلينَ : حُطّوا ، أمَعَ المُخِفِّينَ أجوزُ ، أم مَعَ المُثقَلينَ أحُطُّ؟!». یک نکته هم بگویم دیگر بحث… . قرآن که میخوانیم روی کلمات خیلی دقت کنیم. استخدام کلمات در قرآن غوغا است. یک عمری است من روی واژههای قرآن دارم کار میکنم. چرا یک جا گفته است: «مِن سَعَ بِعَصا»، چرا یک جا گفته است: «عَصا»، چرا یک جا گفته است: «ناس»، یک جا گفته است: «إِنَّهُم اُناسٌ یَطَهَرُونَ». خدا محشر کرده است در علم استخدام کلمات. یک جا شاکر است، یک جا شکور است، یک جا ذائق است، یک جا ذق است، «وَ أنتَ ذائِقٌ بِه صَدرَکَ وَلا ذِقٌ فِي ذَئِقِ». کسی وارد بشود، لذت چه لذتی. آن جا باید داد زد: «أَینَ المُلُوک وَ اَبناءُ المُلُوک مِن هذه اللَّذه». خدا در محشر درباره آنهایی که در این دنیا چشم بسته زندگی کردند، ما آذری میگوییم گوزی گیپیخ، یعنی چشمش بسته است، چشمش را باز نکرد.
ملایی: ببیند.
حجت الاسلام عاملی: بله. «فَارجِعِ البَصَرَ هَل تَرَی مِنْ فُطُورِ» خدا میگوید نگاه کن، چشمانت را باز کن، باز نگاه کن، باز نگاه کن، باز نگاه کن. «هَل تَرَی مِنْ فُطُورِ» یک جایی که بیحساب باشد میبینی؟ پس خودت هم بیحساب نباش، عناد به حساب نیست، برای بیحساب جا نیست. این کائنات آدم بیحساب را استفراغ میکند میریزد بیرون. «مِنکَ السَّلامُ وَ إلَیکَ یَعُودُ السَّلامُ وَ دارُکَ دارُ السَلام»، پس همه جا شد سلامتی مطلق «فَحَیِّنا رَبَّنا بِالسَلام» پس کمک کن من هم بشوم سالم. خدا درباره آنهایی که آلوده بودند در دنیا در آخرت که میآیند تعبیر میکند «خُشیه اَبصارُهُم»، گاهی میگوید «خاشِعَةً اَبصارُهُم» چشمهایشان را انداختند پایین. چرا چشمهایشان را انداختند پایین؟ یک علتش عبارت است از شرم، حیا، چه زندگیای بود که ما کردیم. یک علت آن این است که خدا میگوید پایین را نگاه کن چون در دنیا همواره پایین را نگاه کردی، خاک را نگاه کردی، توقل در مجتهیات زندگیات بود، حالا دنیا آن جوری است، آخرتت این گونه باشد. «وَ لَقَد عَلِمتُم النَّشاةَ الأُولي فَلَوْ لا تَذَکَرُونَ» دنیایی که میبینی آخرتت را نمیبینی؟ دنیا هر طور باشد آخرت هم همان طور است. امام رضا فرمود: «وَ لَقَد عَلِمَ اُولُوالاَلباب أنَّ ما هُنالِکَ لایُعلَمُ إلَّا بِما هیهُنا».
ملایی: چیزی که آن جا هست…
حجت الاسلام عاملی: بله. عقل میداند آن که در آخرت است معلوم نمیشود مگر با آن که در این دنیا است. در این دنیا مردم را فشار دادی، آمدی مالِ مردم را احتکار کردی. «إنَّ الله یُعَذِبُ الَّذِینَ یُعَذِّبُونَ النَّاسِ فِي الدُّنیا» خدا عذاب میکند کسانی را که انسانها را عذاب میکنند در دنیا عذاب کردند. جمله آخرم این باشد که پیغمبر ما، پیغمبر رحمت، دستش را گرفت بالا، گفت: «اللّهُمَّ مَن شَقَّ عَلی اُمَّتي فَشُقَ عَلَیه» هر کس برای امت من مشقت درست کند خودت برای او مشقت درست کن.
ملایی: الهی آمین. سپاسگزارم. من داشتم به این فکر میکردم که خدایی که این قدر لطیف است، خدایی که این قدر دلپذیر است، خدایی که این قدر میشود راحت عاشقش شد و راحت معشوق خدا بود من چرا این قدر فاصله دارم، من چرا این قدر دورم، چرا این اوضاع احوالم است، همان واسع عطا که به نظرم مجال برای این که چارهای برای این حال خودم پیدا کنم الان در این برنامه نیست ولی این وعده را از شما بگیریم که هفته آینده، برنامههای آینده، یک راه حلی برای امثال من و هر کسی که شاید میگوید باریک الله فلانی حرف دل ما را گفتی. بالاخره با هم تعارف نداریم. برای این قصه هم حتماً راهکار.
حجت الاسلام عاملی: اجمالاً عرض کنم مانع دو مورد است. خدا هم برای رفع این دو تا مانع پیغمبر را فرستاده است. «یُعَلِّمُهُم وَ یُزَکیهِم». مشکل بعضیها این است که نمیدانند، دلشان صاف صاف است. آن قدر دلشان صاف است، آن قدر دلشان صاف است، ما ظاهرشان را میبینیم میگوییم این دختر چرا این گونه است، این پسر چرا این گونه است. یک عالم دلشان صفا دارد. گاهی نمیدانند، آن احتیاج دارد به «یُعَلِمُهُم»، گاهی میداند اما حریف امیال نفس نمیشود، آن «یُزَّکی» است، باید قدرت روحی داشته باشد تا بر امیال مسلط بشود.
ملایی: متشکر فعلاً. دوستان خوبم، بینندههای محترم، این جا سمت خدا و تا این لحظه با حجت الاسلام و المسلمین استاد سیدحسن عاملی عزیز. مسیرمان با شما به سمت خدای متعال ادامه دارد. با ما باشید.
ملایی: آیات 89 تا 93 سوره مبارکه بقره، صفحه 14، تلاوت شد و انشاءالله نور قرآن کریم روشنگر مسیر همیشه زندگیمان باشد. الان هم محضر حجت الاسلام والمسلمین استاد عاملی عزیز باشیم برای این که نکات قرآنی را در انتهای برنامه امروز سمت خدا برای ما بفرمایند و ببینیم خدا در ادامه برای ما چه میخواهد.
حجت الاسلام عاملی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». تفسیر صفحه 14: «فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ ۚ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ». این آیه را انتخاب کردم از صفحه 14. خداوند در قرآن طوائف خاصی را لعنت کرده است. خیلی جالب است که شما ماده لعنت را ببینید و این گروهها و طوائف را لحاظ بکنید برای انسان خیلی مهم است. یک طائفه آنهایی است که حق را میدانند ولی زیر بار نمیروند. بدترین حالت انسان این است که بداند یک چیزی حق است، یک مطلبی حق است، و یک کسی مطالبهای دارد حق است، اما زیر بار نرود. این که زیر بار نرود اسمش را میگذاریم استکبار. استکبار غیر از کبر است، غیر از تکبر است، غیر از عُجب است. استکبار این است که انسان یک چیزی را میداند حق است، زیر بار نمیرود. و لذا خدا اسم شیطان را مستکبر گذاشته است، «وَاستَکبِرَ وَ کانَ مِنَ الکافِرین». چرا؟ چون میدانست که خدا به حق میگوید که به آدم سجده کن. اسم فرعون را گذاشته است مستکبر. چرا؟ چون «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ». موسی را انکار کردند ولی میدانستند که حق است. در زمان ما هم ما آمریکا اسمش را گذاشتیم مستکبر، چون تمام جنایاتی که انجام میدهد کاملاً میداند که این جنایات همه بی جا است، ناحق است. حمله کرد به عراق 2 میلیون عراقی جانشان را از دست دادند. میدانست بد است بوش، آخرش گفت ما اشتباه کردیم. سلاح کشتار جمعی در عراق نبود ولی خدا ما را خواهد بخشید. انگار از طرف خدا وکالت دارد.
ملایی: در حالی که از اول میدانستند که…
حجت الاسلام عاملی: میدانستند. قبل از حمله به عراق گفتند باید از شورای امنیت اجازه بگیرید، گفت ما حوصله یک بازی موش و گربه را نداریم. ببینید این را میگویند مستکبر. هواپیمای مسافربری ما را ساقط کرد، این همه زن و بچه. خیلی وحشتناک بود. آیا نمیدانستند که این هواپیما هواپیمای جنگی نیست؟! و در جنگ شرف نیست، مردانگی نیست ما حمله بکنیم به بیگناه. 400 هزار نفر در سوریه جانشان را از دست دادند، حدود 200 گروه افراطی را وارد کردند آن جا. نمیدانستند این کار، کار درستی نیست؟ برای این که برای اسرائیل امنیت درست بکنند در منطقه. 350 هزار نفر را در هیروشیما و ناکازاکی کشتند. وقتی به رئیس جمهور آمریکا گفتند چرا این همه مردم را کشتی، گفت اگر نمیکشتیم جنگ تمام نمیشد، هدف ما مقدس بود چون میخواستیم جنگ تمام بشود. کسی نبود بیاید بگوید که تو اصلاً چرا جنگ را شروع کردی تا آخرش این گونه بشود. اینها همه استکبار است. خدا چقدر به جا لعنت کرده است. به معاویه گفتند غذاخوردن در ظروف طلا و نقره و اینها ایراد دارد، پیغمبر گفته است حرام است. گفت من هم میدانم، آن حدیث را من هم میدانم ولی به نظر من ایراد ندارد. اینها خیلی وحشتناک است. سنگ روی سنگ بند نمیشود اگر در جامعه ما به حق حرمت نگذاریم. «الحَقُّ أَحَقُ أَن یُتَّبَع» همیشه ما باید جانب حق را بگیریم ولو علیه خودمان باشد. باید علیه خودمان شورش بکنیم به خاطر حق. آن وقت انسانهایی که این جا مشکل دارند بعضیهایشان همچنان که گفتم چون جاهل هستند «یُعَلِّمُهُم» میخواهند، بعضیهایشان هم علتش این است که نمیتوانند بر امیال خودشان مسلط بشوند.
ملایی: میشود اسمش را گذاشت غفلت مثلاً.
حجت الاسلام عاملی: غفلت در قسم اول است. این جا غفلت نداریم، میداند اما میگوید من نمیتوانم از ملک ری بگذرم.
ملایی: حریف برنمیآید.
حجت الاسلام عاملی: بریر از امام حسین اجازه گرفت که برود با عمرسعد صحبت بکند شب عاشورا. آن قدر عالی صحبت کرد. گفت تو داری چه کار میکنی، فرزند پیغمبر. آن قدر عالی صحبت کرد. عمرسعد یک حرفی زده است، این در علم اخلاق بسیار مهم است. گفت حرفهایی که گفتی عقل من قبول میکند، «وَلکِن قَلبي لایُجیبُني إِلی ذلک» قلب من نمیپذیرد، قلب من میگوید ملک ری، پادشاهی ری. هر دو موجب سوء العاقبه انسان میشود. پناه میبریم بر خدا که انسان سوء العاقبه بشود چون خدا سنگ اول را نگاه نمیکند، ما میگوییم سنگ اول کج شد بنا کجا میشود. خدا بارها در قرآن گفته است من آخر را نگاه میکنم. «مَن یَمُّت فَهُوَ کافِر». و لذا باید از خدا بخواهیم که عاقبت بخیر بشویم. به تعبیر شاعر آذری، حضرت آقای منعم مرحوم: فقیه دهر اولاسان یعنی فقیر دهر بشوی.
فقیه دهر اولاسان یا کِشیش دِیر اولاسان
باخیم گوروم گِدَ سَن عاقِبَت بِخیر اولاسان
یعنی فقیه دهر بشوی یا کشیش دیر بشوی مهم نیست، مهم این است که بروی عاقبت بخیر بشوی.
ملایی: الهی که عاقبت بخیر بشویم همهی ما. ممنونم از شما سید عاملی. متشکرم جناب حجت الاسلام والمسلمین استاد عاملی عزیز. به امید دیدار دوباره در پنجشنبه دیگر در سمت خدا.
حجت الاسلام عاملی: در خدمتیم
ملایی: متشکرم. خیلی متشکرم از شما بینندههای عزیز، شما که دیدید برنامه را و شنیدید، و شما که از طریق رادیو معارف گوش کردید و در ذهن نورانی و مبارکتان ترجمان این کلمات، این جملات را تصور کردید، تصویر ساختید از لطافت حضرت حق، از بزرگی خدا و از دلپذیری مقام ربوبی، در محضر استاد عاملی عزیز. دوباره امیدوارم همین جا شما را ببینیم. و پایان همهی حرفهایمان این باشد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ/ اللَّهُمَّ کُن لِوَلیَّکَ الحُجَّةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علیهِ و عَلي آبائِهِ».
فایل تصویری این برنامه
فایل صوتی این برنامه
یک دیدگاه
سلام وتقدیم تحیّات خدمت سرور ،عالِم،دانشمند،مقرب حضرت خدا،کم نظیر،و…..حضرت آیت الله عاملی .
مدتیست گهر فشانی های سمت خدای آن آیت نورانی را پیگیرم.
جنون وار مبتلای وجود آن گنج و معدن عرفان واندیشه شده ام .اگر قابلم بدانند حتما توکل برخدا برای زیارتشان خدمت خواهم رسید یا اگر از مشرف شدنشان به حرف حضرت رئوفمان متوجه بشوم زیارتشان خواهم رفت.🤲🤲🤲
مشهد 09155814240