تغییر سایز-+=

سمت خدا | مسير سلوک الی الله(21)

برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: مسير سلوک الي الله

كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عاملي

تاريخ پخش: 15- 12-98

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

با حضورت ستاره‌ها گفتند *** نور در خانه امام رضاست

کهکشان‌ها شبيه تسبيحي *** دست دردانه امام رضاست

مثل باران هميشه دستانت *** رزق و روزي براي مردم داشت

برکت در مدينه بود از بس *** چهره‌ات رنگ و بوي گندم داشت

زير پايت هميشه جاري بود *** موج در موج دشتي از دريا

به خدا باخداتر از موسي *** بي عصا مي‌گذشتي از دريا

رزق و روزي شعر دست شماست *** تا نفس هست زير دين توييم

تا جهان هست و تا نفس باقيست *** ما فقط محو کاظمين توييم

من به لطف نگاهت اي باران *** سوي مشهد زياد مي‌آيم

دست بر روي سينه هربار از *** سمت باب الجواد مي‌آيم

سلام مي‌کنيم به حضرت جواد الائمه، سلام بر امام رئوف و تبريک مي‌گوييم خدمت حضرت عيد ميلاد فرزندشان را، سلام بر همه شما دوستان عزيزم، انشاءالله بهترين‌ها براي همه شما رقم بخورد. حاج آقاي عاملي سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي عاملي: بسم الله الرحمن الرحيم، عرض ادب و احترام دارم خدمت حضرتعالي و همه مردم عزيز، ولادت بسيار خطير را تبريک مي‌گويم. حضرت امام جواد وجود مبارکشان خيلي پر برکت شد، تعبير علي بن موسي الرضاست، چون بعضي از نزديکان به امام رضا مي‌گفتند: شما امام نيستيد، چون قرار است امام بعدي فرزند امام قبلي باشد و شما فرزند ذکور نداريد، لذا تولد امام جواد بسيار مبارک و قرة العين بزرگي بود و علي بن موسي الرضا از طوس نظارت مي‌کرد بر جزئيات کار امام جواد و عجيب بود که طفل را با نام کوچک صدا نمي‌کردند، ابوجعفر، با کنيه صدا مي‌زدند.

شريعتي:

به راه باديه رفتن به از نشستن باطل *** وگر مراد نيابم به قدر بکوشم

قم به قدم حرکت مي‌کنيم به سمت خداي متعال، مقدماتي را دارد که انشاءالله امروز حاج آقاي عاملي دست ما را خواهند گرفت.

حاج آقاي عاملي: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده ابتدا چند نکته بگويم. اولاً از خداي متعال مي‌خواهم با عنايت خاصه خودش و با وساطت حضرات معصومين، با دعاي صالحين اين بليه در اسرع وقت دفع شود. اين بليه دارويش در قرآن است. خداي متعال چندين بار در قرآن فرمود: من در امت‌هاي گذشته بلاهايي فرستادم، «فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ» (انعام/42) چندين بار در قرآن فرموده است. يعني سيره اين عالم بوده است. چرا اين کار را کرديم؟ «لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» تا تضرع بيايد اين بلا دفع مي‌شود. داروي اصلي همين است. يعني خدا را از سر تزلزل و خضوع و خشوع دعا کردن، اين را مي‌گويند: تضرع. اصول بهداشتي بايد رعايت شود اما سببيت دست خداست و خداي متعال که با يک ذره نامرئي طهاريت خودش را نشان مي‌دهد و دنيا با يک ذره نامرئي تعطيل مي‌شود، اقتصاد دنيا را تحت تأثير قرار داده اين سنت خداست که اين در امت‌هاي گذشته بوده است، «وَ ما أَرْسَلْنا فِي‏ قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ» (اعراف/94) يعني در طول تاريخ «إِلَّا أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ» وقتي تضرع بيايد در کنار رعايت تمام امور مشيت خدا هم برمي‌گردد و در بين امت‌هاي گذشته امت حضرت يونس وقتي بلا آمد، خدا اين را در قرآن نمونه آورده است. اهل تضرع شدند و بلا برگشت. حضرت يونس امت را رها کرد و رفت. خدا فرمود: چرا گناهکار را رها کردي و رفتي؟ از اين طرف هم يک مرد صالحي سخنراني کرد که ما اشتباه کرديم با يونس چنين معامله‌اي کرديم. آثار بلا هم دارد ديده مي‌شود، تضرع کردند و بعد از تضرع بلا برگشت. اگر چنين بلاهايي بيايد و بشر تضرع نکند، در قرآن معلوم مي‌شود دو اتفاق مي‌افتد. يک اتفاق اين است که خداي متعال فرمود: ما تمام درهاي نعمت را باز مي‌کنيم، يعني موفقيت بعد از گرفتاري. اين مکر است. يک امتحان شديد از طرف خداست که متوجه سر گرفتاري خود نشوند. خدا گلايه مي‌کند «فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ‏ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا» (انعام/43) چه مي‌شد اينها تضرع و انابه مي‌کردند و توجهي به درگاه حضرت احديت مي‌کردند. «وَ لكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ» قلبشان قاسي شد «وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» اين کار را هم شيطان زرنگي نشان داد. «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ» (انعام/44) ما بلا را مايه تذکر فرستاديم. وقتي بلا مايه تذکر نشد، فراموش کردند اين گرفتاري را، «فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ» درهاي نعمت‌ها را باز کرديم، «حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا» تا خوشحال شدند اينقدر نعمت است، «أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ» اينها را گرفتيم، آنجا ديگر از همه جا مأيوس شدند. گاهي اگر تضرع نباشد اينطور است.

يک حالت ديگري هم دارد که خداي متعال اينطور گفته و اين خيلي سنگين است. «وَ لَقَدْ أَخَذْناهُمْ‏ بِالْعَذابِ فَمَا اسْتَكانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما يَتَضَرَّعُونَ» (مؤمنون/76) اصلاً اهل تضرع نشدند، «حَتَّى إِذا فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدِيدٍ إِذا هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ» (مؤمنون/77) وقتي اين گرفتاري‌ها بيايد و متذکر نشود و اراده حکيمانه‌اي پشت اين گرفتاري‌ها هست آنوقت ارتباط درست نشود با مبدأ عالي آنوقت خدا مي‌فرمايد: ما يک عذاب شديدي فرستاديم که به کلي مأيوس شدند. يعني بهترين اقدام در اين گرفتاري‌ها تضرع به درگاه خداست و وعده خدا ردخور ندارد و باعث مي‌شود بلا برگردد. يعني هرکسي در هرجا هست، توبه و استغفار کند خداي متعال مي‌پذيرد. اگر بعضي امت‌ها اين کار را نمي‌کنند، خداوند فرمود: براي آنها برکات را از همه جا مي‌ريزيم تا آنها را ناگهاني اخذ کنيم. رعايت امور بشود ولي روي دوستي خدا و محبت خدا هم حسابي باز شود. دعا چيزي است که مشيت حتمي را برمي‌گرداند.

اميرالمؤمنين فرمود: روي کره مين هيچ چيزي محبوب‌تر براي خدا از دعا نيست و خداوند فرمود: اگر دعا نکنيد من به شما اعتنا نمي‌کنم. در اين خصوص استبعاد نبايد کرد، اينکه بعضي مي‌گويند: اگر اسباب ظاهري هست اينطور مي‌شود. نه! در نظام اسباب، دعا جايگاه خاصي دارد و سببيت تمام اسباب دست خداست. خدا براي دعا سببيت گذاشته است.

زمان انقلاب هفده ساله بودم، صبح که بيرون مي‌آمديم با نيروي انتظامي درگيري بود، من با خودم آيت الکرسي داشتم و براي تظاهرات مي‌رفتم. يک روز گرفتاري شديدي درست شد و ما را مأمور رژيم دنبال کرد. ما ديديم راه فرار نيست، يک عده جوان بوديم همه وارد مجلس ترحيم شديم. رئيس کلانتري آدم نابابي بود، ايشان با همه نيروها وارد مجلس ترحيم شد. گفت: با پيرمردها کار نداشته باشيد، جوان‌ها را بيرون بياوريد. من تدارک ديدم که تا رسيدم به دهليز مسجد، يک طوري فرار کنم بروم. ديدم دهليز پر شده از مأمورين و با ته تفنگ جوان‌ها مي‌زنند و سوار ماشين مي‌کنند. اثر دعا اين است، روايت است از قرآن هر آيه را بردار براي هر دردي که خواستي، شخصي آمد به حضرت گفت: من نافم درد مي‌کند. حضرت فرمود: اين آيه را بخوان «لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ‏ بَيْنِ‏ يَدَيْهِ‏ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ» (فصلت/42) از بهترين آيات براي محافظت است. يعني اشاره دارد باطل از هيچ طرفي نمي‌تواند به قرآن نزديک شود. در آن لحظه من آيت الکرسي خواندم، انگار نديدند من آنجا هستم و راه مي‌روم. همه را مي‌گرفتند و مي‌زدند من همينطور راه مي‌رفتم. هيچکس به من چيزي نگفت.

آقا رسول الله وقتي که قبله به طرف بيت المقدس بود، گفتند: اين چه پيغمبري است که قبله ندارد؟ آقا رسول الله ناراحت شدند. اين نشان اين است که استقلال فرهنگي ندارد. البته خدا مي‌فرمايد: ما از اول عمداً اين کار را کرديم تا ببينيم چه کسي از پيغمبر تبعيت مي‌کند، چه کسي به حرف پيغمبر گوش نمي‌دهد. يعني اطاعت از پيغمبر در سيستم فکري ما موضوعيت دارد. چرا خدا اين را در قرآن آورد؟ آقا رسول الله خيلي ناراحت شدند، يک نگاهي به آسمان کردند، خدا آيه نازل کرد «قَدْ نَرى‏ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها» (بقره/144) ديد. با يک نگاه قبله پيدا کرد. گاهي ايراد ندارد به آسمان نگاه کنيم و بگوييم: خدايا من روي دوستي تو حساب باز کردم، خودت گفتي: عطوفت من به بندگانم بيشتر از عطوفت مادر است نسبت به فرزند. آقا رسول الله از جايي رد مي‌شدند، يک تنوري بود يک خانمي نان مي‌پخت، کنارش طفل بود. گفت: يا رسول الله! يک سؤال دارم من مادر ان طفل را در آتش تنور نمي‌گذارم، چطور خدا بندگانش را در آتش جهنم مي‌گذارد؟ آقا رسول الله گريه کرد و فرمود: خدا هرکس که لا اله الا الله بگويد را در آتش جهنم نمي‌سوزاند. با خدا نجوا کردن يک هنر بزرگ است. توصيه من به عزيزانم اين است که از دعاي مجير غافل نشوند. حدود 180 اسم خدا را صدا مي‌زنيم و مي‌گوييم: يا مجير! مجير يعني پناه دهنده. بهترين موسم است که همه ما پناه به خدا ببريم.

شريعتي: انشاءالله، ماه دعا و مناجات است، انشاءالله همديگر را هم دعا کنيم. نکات خيلي خوبي را شنيديم.

حاج آقاي عاملي: بحث ما رکن چهارم يغظه بود. رکن چهارم مي‌گويد: اين آگاهي را سالک بايد داشته باشد که خلقت براي پذيرايي است. اين عالم ضيافت خانه است.

در ضيافت‌خانه‌ي فيض نوالش منع نيست *** در گشاد است و صلا در داد خوان انداخته

بايد به اين خلقت، چرا ما اينجا آمديم؟ بايد اينطور نگاه کنيم. يعني چون اينجا ضيافت‌خانه است، به هيچکس نه نمي‌گويند. وقتي شما را دعوت کنند به شما نه نمي‌گويند، فقط مي‌گويند: ظرفت را بياور. بعضي‌ها همه به اندازه ظرف خودشان از اين عالم سهم مي‌برند. هرکس سهمي از اين عالم دارد. بعضي اصلاً ظرف ندارند. کافر ظرف ندارد. قلب کافر منکوس است. اگر شما يک ظرف را وارونه کنيد هيچي درونش جا نمي‌شود. در زندگي کافر هيچ خيري نيست. کساني که ظرف ندارند، کافر است. از جمله کساني که ظرف ندارند، ايراد از خودش است نه خدا. اگر ظرف داشت خدا کمکش مي‌کرد. عالم براي افازه است نه براي محروميت. هيچکس در اين عالم محروم نيست. از جمله کساني که ظرف ندارند آنهايي هستند که «أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذى هُوَ أَدْنى بِالَّذى‏ هُوَ خَيْر» (بقره/ 61) قرآن از بني اسرائيل گلايه مي‌کند که استبدال کردند، خوب را دادند و بد را گرفتند. بهترين فرصت دستشان بود از دست دادند و سراغ لذات مقطعي رفتند. اين ظرف ندارد. معلوم است هرکس اين کار را کند، فرصتي که خدا برايش فراهم کرده اگر از دست بدهد ذلت، مسکنت و غضب پشت سرش هست. در هر لحظه در زندگي اين شرايط هست. در قرآن خدا سوژه‌هايي را مطرح کرده که هميشه سوژه زنده است و اين بزرگترين فن خطابه است. خطيب اگر سوژه را درست انتخاب کند نصف راه را رفت. يعني چيزي که قدرت تخريب و اصلاحش بالاست.

مثلاً گرفتار شدن حضرت يوسف به جنس مخالف در هر دوره هست.

خشم و شهوت مرد را احول کند *** ز استقامت روح را مبدل کند

خدا آنجا راه را نشان داده که آخرش شخص عفيف به کجا مي‌رسد، عفت به کجا مي‌رساند. اگر عفت داشتي عالم بي خيال نيست. شعور دارد. کساني که اين کار را کردند، روز قيامت «اخذت اجرک» مي‌گويند. مزدت را گرفتي ديگر چه مي‌خواهي؟ در روايت هست. مثلاً اگر من بخاطر سلام مردم، بخاطر احترام مردم، بيايم روي عالم بودن خودم معامله کنم، روز قيامت مي‌گويند: «اخذ اجرک» از ما چه مي‌خواهي؟ مزدت را گرفتي؟ به عالم مي‌گويند: آيا همه جلوتر از تو به تو سلام نمي‌دادند؟ مي‌گويد: بله، مي‌گويند: آيا قيمت‌ها براي تو بخاطر عالم بودنت ارزان حساب نمي‌شد؟ مي‌گويد: بله. خدا مي‌گويد: ديگر از ما چه مي‌خواهي؟ بايزيد بسطامي رفت گردو بخرد، آن آقا به شاگردش گفت: به آقا گردوهاي خوبي بده. بايزيد بسطامي گفت: چرا؟ گفت: چون عالم هستي. گفت: من هيچوقت علم خودم را براي گردوهاي خوب نمي‌فروشم، عبا روي سرش کشيد و رفت.

خدا در قرآن به يک عده مي‌فرمايد: «أَذْهَبْتُمْ طَيِّباتِكُمْ‏ فِي حَياتِكُمُ الدُّنْيا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها» (احقاف/20) ديگر از من چه مي‌خواهيد؟ مقامات طيبي که براي شما درست شده بود خودت خراب کردي و از بين بردي، با آن لذت بردي، آنوقت ديگر از ما چه مي‌خواهي؟ اينکه يک بحراني درست شود و در اين بحران انسان يک نقشي در راحتي مردم داشته باشد، اما اين فرصت را از دست بدهد، طيباتش را از دست داد. يک لوازمي است که مردم در اين بحران ويروس به آن نياز دارند. اگر بيايد در اختيار ملت بگذارد اين طيب اوست و اگر احتکار کند، به او مي‌گويند: احتکاري کردي و گران فروختي، آن طيبي که خدا روزي کرده بود، نعمت را با دست خود تبديل به نقمت مي‌کند. چنين شخصي که به ملت خود خيانت کرده آخر به عذاب هون مبتلا مي‌شود. «فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ» شما روي زمين استکبار کرديد. استکبار با تکبر فرق دارد. استکبار مي‌داند که بد است اما انجام مي‌دهد. فرعون را مستکبر مي‌گويد. موسي را انکار کردند ولي مي‌دانستند موسي راست مي‌گويد: شيطان را مستکبر مي‌گويد چون مي‌دانست حق با خداست. ما استکبار جهاني را استکبار مي‌گوييم، خودش مي‌داند که کاري که مي‌کند بد است، هواپيماي مسافربري را زد، جنايت‌هايي که در منطقه ما مي‌کند، مي‌داند کارش بد است. بوش گفت: ما اشتباه کرديم به عراق وارد شديم، ولي خدا ما را خواهد بخشيد. گويي از طرف خدا وکالت دارد. يا بمب اتمي را که در ژاپن مصرف کردند، رئيس جمهور آمريکا گفت: اگر اين کار را نمي‌کرديم جنگ تمام نمي‌شد. در حالي که جنگ را خودشان شروع کرده بودند.

معاويه در ظروف نقره و طلا غذا مي‌خورد، گفتند: پيغمبر گفته اين حرام است. گفت: من هم مي‌دانم پيغمبر گفته است ولي در نظر من ايرادي ندارد. اين را استکبار مي‌گويند. خدا مي‌گويد: اين کاري که کردي، الآن خيانت به ملت خود مي‌کني، کار بدي است. «فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ بِما كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ» به مناسبت بحث اجازه بدهيد دو روايت بخوانم. امام صادق تجارت داشت يک مال التجاره به کارگزار خودش مي‌داد، کارگزار مي‌رفت تجارت مي‌کرد، سودش را مي‌آورد و حضرت تقسيم مي‌کرد. بخشي از سود را به کارگزار مي‌داد و بخشي ديگر براي خودش بود. اسم کارگزار مصادف بود. مصادف بار گندم را تکميل کرد و به طرف مصر راه افتاد. در مصر قحطي زياد بود. گندم پيدا نمي‌شد. نزديک مصر که رسيد تجار گفتند که اگر يک خورده نگه داري وارد شهر نشوي قيمت چند برابر مي‌شود. وارد شهر شد و سود بسيار کرد. وقتي به مدينه برگشت گفت: يابن رسول الله، ببين چقدر سود کردم. خدا به حيوان پوزه داد، حيوان با پوزه مي‌فهمد اين خوردني نيست يا هست. بعضي به اندازه حيوان نيستند. چند ميليون ماسک که از احتکار گرفتند، چطور پول اينها را مي‌خورد؟ حضرت گفت: اين سود معقولي نيست. اين را ازکجا آوردي؟ گفت: اين کار را کردم. حضرت سرمايه خود را برداشت و گفت: زود اين پول را ببر، من دست به اين پول نمي‌زنم. طلب حلال شديدتر است از مجاهدت با شمشير در ميدان. نبايد در خانه بيايد و بچه با اين تربيت شود و نسل با اين پول شکل بگيرد.

پيغمبر ما پيغمبر رحمت است، رحمة للعالمين است، شکمبه شتر را مشرکين در مسجدالحرام سر حضرت ريختند، حضرت نفرين نکرد. دستش را بالا گرفت و گفت: خدايا اينها نمي‌فهمند. در احد آنقدر کار حضرت سخت شد، پيشاني و دندان حضرت شکست، گفتند: نفرين کن، حضرت فرمود: خدا مرا نفرستاده که بعن کنم. خدا مرا فرستاد که دعوت کننده به خير و خوبي باشم. يکجا نفرين کردند، حضرت دستش را بالا گرفت و گفت: خدايا هرکس امت مرا گرفتار کند، خدايا گرفتارش کن. وقتي مردم گرفتار هستند، شما مي‌خواهي چه معامله‌اي کني! عاقبت هم ندارند. در کتاب‌ها هست زماني در کربلا يک بيماري مسري پيدا شد، دارويش آب ليمو بود. يک فردي آبليموي تقلبي درست مي‌کند و با جوهرليمو قاطي مي‌کند، به خورد مردم مي‌دهد. مردم اين را مي‌خورند، مفصل درآمد پيدا مي‌کند ولي مردم گرفتار مي‌شوند. يکي از علما اين قصه را نوشته که من به آخرين لحظات احتضار او رسيدم، در رختخواب خوابيده بود و مريض بود، پسرش وارد شد، گفت: پدر پولي نيست که من بتوانم براي تو دارو بخرم. به فرش زير پا اشاره کرد و گفت: اين را بفروش. من طاقت ندارم. حتي فرش زير پايش را فروخت و زمستان گذشت و روسياهي به زغال ماند.

از اميرالمؤمنين سؤال کردند: آقاجان فاصله زمين تا آسمان چقدر است؟ حضرت فرمود: «مَدُّ الْبَصَرِ وَ دَعْوَةُ الْمَظْلُوم‏» اگر فاصله ظاهري را مي‌خواهي، همين مقدار که چشمت کار مي‌کند، اين فاصله زمين و آسمان است. اما اگر واقعيت را مي‌خواهي هيچ فاصله‌اي نيست. دعا چند جا مستجاب مي‌شود يکي وقتي که مظلوم دعا کند. اذان گفته شد، دعا کنيد که زمان استجابت دعاست. وقتي باران مي‌آيد دعا کنيد، وقتي عقد ازدواج خوانده مي‌شود محل استجابت دعاست. يکي هم وقتي که مظلوم دستش را بالا گرفته است.

آه مظلومان به هنگام سحر *** آسمان را بشکند پشت و کمر

در زبان ترکي ضرب المثل هست که معني‌اش مي‌شود: هرکس تير به سينه فقير بياندازد، تير خدا به سينه‌اش مي‌خورد. زمان شاه کنار رودخانه کرج يک باغ خوبي را يکي از درباري‌ها غصب کرده بود. آن بنده خدا هرچه در دادگاه دويد به جايي نرسيد. بعد از مدتي خودش دو دستي به اين روستايي داد. گفت: چطور شد؟ گفت: بهترين ساختمان را درست کرده بود داخل باغ، ماشين خلاص بود، بچه‌هايم نشسته بودند. بچه‌ها سوار ماشين مي‌شوند، ماشين به سرازيري مي‌رود و بچه‌ها داخل ماشين و رودخانه خروشان غرق شدند. من اين باغ را براي بچه‌هايم مي‌خواستم، آه تو بچه‌هاي مرا گرفت. من باغ را نمي‌خواهم.

علامه محمد تقي جعفري مي‌گفت: من چقدر آرزو دارم که اين حکايت جمع آوري شود. هرچه عرض کردم همه يک طرف، دو روايت يک طرف. يک روايت از امام صادق است. فرمود: «أَيُّمَا مُؤْمِنٍ‏ مَنَعَ مُؤْمِناً شَيْئاً مِمَّا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ» هرکس از مؤمني چيزي را که احتياج دارد مضايقه کند، «وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَيْهِ» در حالي که قادر است، مردم الآن دنبال وسايل بهداشتي هستند، «مِنْ عِنْدِهِ أَوْ مِنْ عِنْدِ غَيْرِهِ» مي‌تواند از پيش خودش تأمين کند و در اختيار مردم بگذارد، اما اگر نکند، «أَقَامَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ» خدا اين را به محشر مي‌آورد در حالي که صورتش سياه است. «مُزْرَقَّةً عَيْنَاهُ» در حالي که چشم‌هايش بهت زده است، «مَغْلُولَةً يَدَاهُ إِلَى عُنُقِهِ» دست‌ها به گردن بسته شده، جهنم يک طرف و او يک طرف است. «فَيُقَالُ» به اهل محشر گفته مي‌شود، در دعا مي‌خوانيم خدايا آبروي مرا نريز. خدايا مرا رسوا نکن. در برابر چشمان محشري‌ها مرا رسوا نکن. آقا رسول الله گفت: مي‌خواهم از امت من جايي حساب بکشي که امت‌هاي ديگر نبينند. خدا فرمود: تو چه کاره اينها هستي؟ گفت: من پيغمبرشان هستم. گفت: اگر تو پيغمبرشان باشي من خداي اينها هستم. طوري حساب مي‌کشم که متوجه نشوي! «هَذَا الْخَائِنُ الَّذِي خَانَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» خيانت به خدا کرده است، نه فقط به مردم «ثُمَّ يُؤْمَر به الي النار» امر مي‌شود به آتش جهنم انداخته شود.

امام صادق فرمود: يا يونس، اگر کسي حق مؤمن را بشنود، خداي متعال روز قيامت حبسش مي‌کند، پانصد سال روي پاي شخص مي‌کند. «حَتَّى يَسِيلَ عَرَقُهُ أَوْ دَمُهُ‏» تا عرق يا خون از او سرازير شود، «وَ يُنَادِي مُنَادٍ» منادي ندا کند و بگويد: «مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هَذَا الظَّالِمُ الَّذِي حَبَسَ عَنِ اللَّهِ حَقَّهُ» اين ظالم از خدا حق خدا را حبس کرده است. حق الناس، حق الله است. خدا مي‌گويد: حق من است. چقدر نگاه بالاست که به حق الناس به عنوان حق الله نگاه مي‌کند. در يک دوران گذري زندگي مي‌کنيم. مقام معظم رهبري در سفر مبارکشان به خراسان شمالي در مورد سبک زندگي نکات بسيار مهمي را بيان کردند که بايد روي آن کار کرد. تا يک مدنيت فاخر نداشته باشيم در همه جا لنگ هستيم و اقتصاد ما هم لنگ مي‌شود. لنگ ريل است و اقتصاد قطار است. کشورهايي که به جايي رسيدند اول يک مدنيت فاخر درست کردند، احساس جمعي تا درست نشود، اگر فتم هتل نگويم اين دستمال کاغذي هتل است، بگويم: براي من است. نگويم اين کارخانه براي کارفرما است، بگويم: براي من است. احساس جمعي همين است. بگويم ما! صرفاً حول منافع شخصي تصميم نگيرم. حول منافع جمعي تصميم بگيرم.

شريعتي: خطر کرونا را با تمام وجود حفظ کرديم و پرهيز مي‌کنيم. اگر نکاتي که شما فرموديد را با تمام وجود حس کنيم وضعيت ما خيلي متفاوت خواهد بود. انشاءالله به برکت امام جواد اين ويروس از سراسر دنيا رخت بربندد و مردم دنيا سلامت و عافيت داشته باشند. امروز صفحه 337 قرآن کريم، آيات 39 تا 46 سوره مبارکه حج را تلاوت خواهيم کرد.

«أُذِنَ‏ لِلَّذِينَ‏ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ «39» الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ «40» الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ «41» وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ ثَمُودُ «42» وَ قَوْمُ إِبْراهِيمَ وَ قَوْمُ لُوطٍ «43» وَ أَصْحابُ مَدْيَنَ وَ كُذِّبَ مُوسى‏ فَأَمْلَيْتُ لِلْكافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ «44» فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها وَ هِيَ ظالِمَةٌ فَهِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ «45» أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ» ترجمه آيات: به كسانى كه همواره و مظلومانه مورد تهاجم و قتل عام قرار گرفته‏اند، اجازه دفاع وجهاد داده شده است والبتّه خداوند بر يارى آنان قادر است. (مظلومان مورد تهاجم،) كسانى هستند كه به ناحق از خانه و كاشانه‏ى خود رانده شدند (و گناهى نداشتند) جز اين كه مى‏گفتند: پروردگار ما خداى يكتا است و اگر خداوند (ظلم و تجاوز) بعضى از مردم را به وسيله‏ى بعضى ديگر دفع نكند، صومعه‏ها و كنيسه‏ها و كليساها و مساجدى كه نام خداوند در آنها بسيار برده مى‏شود ويران مى‏گردد، و قطعاً خداوند كسى كه (دين) او را يارى كند، يارى مى‏دهد، همانا خداوند نيرومند شكست ناپذير است. كسانى كه اگر آنان را در زمين به قدرت رسانيم، نماز بر پا مى‏دارند و زكات مى‏دهند و (ديگران را) به خوبى‏ها دعوت مى‏كنند و از بدى‏ها باز مى‏دارند؛ و پايان همه‏ى امور براى خداست. و (اى پيامبر!) اگر تو را تكذيب مى‏كنند (نگران مباش، زيرا) قوم نوح و عاد و ثمود نيز كه قبل از اينها بودند، انبيا را تكذيب كردند. و قوم ابراهيم و لوط (نيز پيامبرشان را تكذيب كردند). ومردم (منطقه‏ى) مَدْيَن، انبياى خود را تكذيب كردند، موسى (نيز) مورد تكذيب مردم قرار گرفت، پس به كافران مهلت دادم (و همين كه در غفلت غرق شدند) آنان را (با قهر خود) گرفتم، پس چگونه خواهد بود عذابى كه براى آنان مجهول و مبهم است (و نمى‏توانند عمق آن را بفهمند)؟ پس چه بسيار از (شهرها و) آبادى‏هايى كه ستمگر بودند و آنها را هلاك كرديم، پس (ديوارهاى) آن بر سقف‏هايش فرو ريخت، (نخست سقف‏ها ويران شد، و بعد ديوارها و پايه‏ها بر روى سقف‏ها سقوط كرد). و چه بسيار چاه (پر آب)، متروكه و چه بسا قصرهاى بلند (و محكمى كه بى‏ساكن يا مخروبه شد). آيا آنان در زمين سير نكردند تا دل‏هايى داشته باشند كه با آن حقيقت را درك كنند، يا گوش‏هايى كه با آن حقيقت را بشنوند؟ البتّه چشم‏هاى آنان كور نيست، لكن دل‏هايى كه در سينه دارند نابينا است.

شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد.

حاج آقاي عاملي: آيه‌ي « فَأَمْلَيْتُ لِلْكافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ» آيه‌اي است که هميشه بايد نصب العين ما باشد. خدا يکي از سنت‌هاي خودش را اشاره فرموده است. قانون امهال، قانون استدراج، يعني کسي که کفر مي‌ورزد اينطور نيست که خدا فوراً گوشمالي بدهد، مي‌گويد: وقتي چموشي کند من هم مهلت مي‌دهم و درجه درجه او را به سمت آتش جهنم مي‌برد. سپس اخذ کردم اينها را بعد از امهال، يعني اخذ بعد از امهال قطعي است. يعني اگر کسي گناه مي‌کند مي‌گويد: طوري نمي‌شود، اينطور نگويد. خدا مي‌گويد: من عمداً اين مهلت را دادم پشت سرش اخذ هست، «فکيف کان نکير» آنهايي را که خدا دوست دارد، شاگرد اميرالمؤمنين وقتي مي‌خواست بنشيند، صندلي در رفت و سرش شکست. حضرت فرمود: اينطور شد چون در نشستن بسم الله نگفتي. بعضي را اينطور تربيت مي‌کنند ولي بعضي را به خودشان واگذار کرده است. از أمليتُ معلوم است خدا دير مي‌گيرد ولي سخت مي‌گيرد.

اين جهان کوه است و فعل ما ندا *** سوي ما آيد نداها را صدا

گرچه ديوار افکند سايه دراز *** باز گردد سوي او آن سايه باز

عمر سعد و ابن زياد خيلي عجله کردند، گفتند: کدام يک از ما غالب شد يا حسين؟ بعد معلوم شد چه کسي غالب شده است؟ حضرت علي اکبر رجز مي‌خواند و مي‌گفت: الآن نمي‌فهميد ما چه کار کرديم. بعداً مي‌فهميد ما چه کار کرديم. ابن عباس به امام حسين مي‌گفت: نرو، امام حسين گوش نکرد، اولين شخصي که وا حسين گفت ابن عباس بود. معلوم شد که امام حسين غالب بوده است. هرکس به من ملحق است فاتح است و هرکس به من ملحق نشود فتح را درک نکرده است. «أَ فَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ‏ الْخاسِرُونَ‏» (اعراف/99) خدا ابتدا مکر ندارد، هر اتفاقي مي‌افتد صورتي از اعمال ماست. صورتي در زير دارد آنچه در بالاستي. لذا بزرگترين درس اين آيه اين است که گناه کرديم بايد بترسيم اگر موفقيت پيدا شد. نکند اين از باب امهال باشد. هرچقدر در مورد اين آيه صحبت کنيم ارزش است. امام صادق فرمود: «إِذَا أَحْدَثَ‏ الْعَبْدُ ذَنْباً جُدِّدَ لَهُ نِعْمَةٌ فَيَدَعُ الِاسْتِغْفَارَ فَهُوَ الِاسْتِدْرَاجُ» وقتي بنده خدا گناه کرد، نعمت تجديد مي‌شود، فراواني و وفور ثروت هست، ديگر استغفار از يادش مي‌رفت و اين قانون استدراج است.

شريعتي: اين هفته به مناسبت روز ميلاد امام جواد از يکي از اصحاب حضرت به نام جناب احمد بن محمد بن عيسي اشعري ياد کرديم. نکات شما را خواهيم شنيد،

حاج آقاي عاملي: در مورد شخصيت احمد بن عيسي اشعري که از شاگردان امام جواد و امام هادي است. يک فقيه بسيار پرنفوذي بود. از اعاظم فقها بود. مرحوم شيخ طوسي از ايشان به استاد فقها تعبير مي‌کند. زندگي مفصلي دارد ولي يک رگه ناب در زندگي دارند، حساسيت به غلو درباره ائمه، در بين اصحاب ائمه مثل ايشان کسي حساس به غلو نبود. لذا چندين راوي عمده را از قم بيرون کرد. معلوم است در قم هم خيلي پر نفوذ بود. مي‌گفت: تو در حق ائمه غلو کردي. بعضي از اينها را دوباره برگرداند و عذرخواهي کرد ولي خيلي حساس بود در مورد غلو و حساسيت او بسيار به جا است. چند مطلب چهره دين را به شدت مشوش مي‌کند و يکي غلو است. غلو حساس است، تعريف صحيح از شخصيت ائمه مشکل است، غلو نکنيد اما حق را ادا کنيد. پنج تن آل عبا، اشباح خمسه آنها فرمودند: به ما خدا نگوييد. هرچه مي‌گوييد بگوييد. به ما خدا نگوييد، هرچه مي‌خواهيد بگوييد. حضرت فرمود: جز الف بکر دست نخورده از معارف ما، شما از شخصيت ما چه مي‌فهميد؟ مقداري که از صورت خودمان پوشانديم خيلي بيشتر از آن است که براي شما آشکار کرديم.

شعبده بازي آوردند که علي بن موسي الرضا عصباني شود و بگويند: تو به درد ولايتعهدي نمي‌خوري. شعبده باز قاشق دست مي‌گرفت، قاشق فرار مي‌کرد. حضرت اشاره کرد به پرده، شير از پرده افتاد و تمام بلعيد. مأمون دستپاچه شد که آقاجان دستور بفرماييد بيايد. فرمود: اگر آنهايي که عصاي موسي، ازدهايي که عصاي موسي را بلعيد، اگر بيايند اين هم برمي‌گردد. کنايه از اينکه او دستش عصايي بود اما دست من نبود! اميرالمؤمنين فرمود: با هيچ اسم و رسمي نمي‌شود شخصيت مرا براي شما معرفي کنند. مشکل اصلي در صدر اسلام همين بود. گفتند: علي يکي از مردم کوچه بازار است!! در زيارت جامعه ائمه المؤمنين مي‌خوانيد: شما قلب‌هايي داريد که خدا دست خودش گرفت و خودش اينها را تربيت کرد.ژ

شريعتي: نکات بسيار خوبي را شنيديم. گفت:

تازه که لبم جواد باشد *** رزق حرمم زياد باشد

انشاءالله زيارت مشهد الرضا و زيارت کاظمين نصيب همه شما شود. دعا بفرماييد.

حاج آقاي عاملي: از خدا مي‌خواهم کساني که گرفتار هستند، در اضطرار هستند، مريض دارند، بدهي دارند، خدا را واسطه قرار مي‌دهيم که از همه رفع گرفتاري بفرمايد.

شريعتي: پيرو درخواست شما که پرسيده بوديد در اين سختي و مصائب چه کنيم، امروز در خدمت حاج آقاي فرحزاد هستيم و نکات ايشان را خواهيم شنيد. انشاءالله روز يکشنبه روز ميلاد اميرالمؤمنين در خدمت حاج آقاي فرحزاد خواهيم بود.

حاج آقاي عاملي : يکي از کارهايي که در طول زندگي مقيد هستم مخصوصاً در زمان بحران زياد انجام مي‌دهم، اينکه حقي از طرف مردم ضايع نشده باشد، خداي نکرده اگر دلي شکسته باشد راه بندان مي‌شود و ابتلائات پيش مي‌آيد و توبه واقعي خيلي مي‌تواند گره گشا باشد. هميشه از اول خلقت در عالم دنيا اين ابتلائات بوده و هست و خواهد بود. يک روز سيل، يک روز زلزله، مريضي، فقر، حملات دشمن، مشکلات روحي و جسمي هست. اين بحران يک امتحان ديگر است. آياتي که مي‌گويد: اطمينان و آرامش فقط در ياد و پيوند با خداي متعال است. «الا بذکر الله تطمئن القلوب» هرچقدر در اين ايام، دعاي ماه رجب و دعاي مشلول، امواج بلا را با دعا برداريد. اگر دعا نبود پروردگار شما به شما اعتنا نمي‌کرد. مرحوم آيت الله بهاءالديني چهارده هزار صلوات هديه به چهارده معصوم را سفارش کردند و خواندن حديث کساء که پيغمبر قسم خوردند حلال مشکلات است. دعاي مشلول فوق العاده است. قرباني کردن، هر روز صدقه دادن، صدقه بلايي که بنا شده به آدم برسد با کمترين صدقه خداوند آن بلا را دفع مي‌کند. بلا به نطق و تلقين و فال ما بستگي دارد. پيغمبر فرمودند: فال بد بزنيد گرفتار مي‌شويد و فال خوب بزنيد به آن مي‌رسيد. از همه عزيزان مخصوصاً کادر پزشکي و درماني و پرستاران تشکر مي‌کنيم. يکي از بهترين ثواب‌ها براي کساني است که خدمت رساني به مردم دارند و بدون حساب وارد بهشت مي‌شوند. خوشا به حال کساني که در هر حالي وظيفه خود را درست انجام مي‌دهند.

«الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»

 

فایل تصویری این برنامه

 

فایل صوتی این برنامه

 

 

لینک کوتاه :

darolershad.org/?p=9102

جدیدترین عناوین خبری

پربازدیدترین خبرها

مطالب مرتبط

ثبت دیدگاه

یک پاسخ ارائه کنید