تغییر سایز-+=

سمت خدا | مسير سلوک الی الله(19)

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: مسير سلوک الي الله
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عاملي
تاريخ پخش: 01- 12-98
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
من و جام مي و معشوق الباقي اضافات است *** اگر هستي که بسم الله در تأخير آفات است
مرا محتاج رحم اين و آن کردي، ملالي نيست *** تو هم محتاج خواهي شد، جهان دار مکافات است
ز من اقرار با اجبار مي‌گيرند باور کن *** شکايت‌هاي من اي عشق از اين دست اعترافات است
ميان خضر و موسي چون فراق افتاد فهميدم *** که گاهي واقعيت با حقيقت در منافات است
اگر در اصل دين حب است و حب در اصل دين بي شک *** به جز دلدادگي هر مذهبي مشتي خرافات است
سلام مي‌کنم به همه شما دوستان عزيزم، بيننده‌ها و شنونده‌هاي گرانقدرمان، به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. حاج آقاي عاملي سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عاملي: بسم الله الرحمن الرحيم، عرض ادب و احترام دارم خدمت حضرتعالي و همه مردم عزيز، آرزوي موفقيت و عنايات بزرگ دارم، انشاءالله خداي متعال فعاليت‌هاي ملت ما را حسنه جاريه قرار بدهد، فرصت را غنيمت مي‌دانم از اينکه فردا روز سرنوشت ساز ملت بزرگ ماست و عرض مي‌کنم که يکي از برکات بزرگ انقلاب اسلامي ما تأمين حاکميت ملي است و از اينکه ملت خود براي خود تصميم بگيرد، سرنوشت ملت و تقدير مقدرات ملت دست خودشان باشد. هيچ تکريمي براي يک ملت بالاتر از اين نيست که سرنوشتش را خودش رقم بزند و اين انقلاب اسلامي درست کرده است. فردا براي ما بسيار حساس است چون مرکز حساس تصميم‌گيري دست چه کسي باشد خيلي مهم است. چه سعادت بزرگي است براي يک ملتي که مراکز حساس تصميم‌گيري دست انسان‌هاي بزرگ باشد. دو روايت در اين باب بخوانم، پيغمبر ما فرمود: وقتي کار دست غير اهل بيافتد، منتظر قيامت باشيد. «إِذَا أُضِيعَتِ الْأَمَانَةُ فَانْتَظِرُوا السَّاعَةَ» قِيلَ: وَ مَا إِضَاعَتُهَا يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «إِذَا تَوَسَّدَ الْأَمْرُ إِلَى غَيْرِ أَهْلِهِ» چقدر اين روايت عجيب است، يک روايتي بسيار شنيدني از امام صادق است که براي من مساوي است کارم را دست ناشي بسپارم يا دست خائن! انشاءالله عزيزان فردا با حضور جدي و با دقت کاري کنند در دنيايي که سرعت تحولات تمام معادلات را به هم ريخته، ما فرصت‌هاي خطير را از دست ندهيم.
شريعتي: براي داشتن ايران قوي رهبر معظم انقلاب هم تأکيد کردند که بايد يک مجلس قوي و نمايندگان قوي داشت. قرار همه ما فردا پاي صندوق‌هاي رأي، بحث ما بيداري و يغظه بود، به بحث محبت و تحبب رسيديم و نکات خوبي را شنيديم. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي عاملي: بسم الله الرحمن الرحيم، گفتيم تحبب از لوازم قطعي اين عالم است چون اساس عالم براي پذيرايي است. بالاترين پذيرايي رؤيت جمال حق است. انسان بالغ، يک لذتي دارد و انسان نابالغ يک لذت ديگري دارد و انسان‌ها با لذت‌ها و آرزوها تعريف مي‌شوند. بالاترين پذيرايي اين عالم رؤيت جمال حق است. تمام آيات آينه هستند و جمال را نشان مي‌دهند. يک جمله بسيار مهم که در اين باب وارد شده در دعا اين است که «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي يَتَحَبَّبُ‏ إِلَيَّ وَ هُوَ غَنِيٌّ عَنِّي» حمد خدايي که طوري خودش را به من نشان مي‌دهد که من او را دوست داشته باشم. لذا اينکه مي‌گويند: «فاتقوا الله» اينها همه اشتباه است. از خدا بترسيد! اشتباه است. تقوا به معني ترس نيست. «اتقوا الله» به معني ترس از خدا نيست. انشاءالله از ريشه يکوقتي در بحث تسبيح خواهيم گفت. ما حق نداريم خدا را مخوف نشان بدهيم. اين تحبب از لوازم اين عالم است.
اگر قرار است پذيرايي با جمال حق صورت بگيرد، اين قطعي است. چرا؟ علتش اين است که
پري روي تاب مستوري ندارد *** در ار بندي سر از روزن برآرد
فيض کاشاني شعري در مورد امام زمان دارد که بسيار زيباست. بيتي دارد که من احساس مي‌کنم شعر درست نيست. البته آنها شأنشان خيلي بالاست که من اين حرف‌ها را بزنم. در مورد امام زمان فرمود:
من از آن نور روز افزون که مهدي داشت دانستم *** که مدت‌ها شود غايب نتابد رايگان ما را
از نظر ذوقي خوب است، ولي پري رو تاب مستوري ندارد، در ار بندي سر از روزن برآرد. اينکه حضرت غايب است علتش حضرت نيست. علتش ما هستيم. جناب حاج نصيرالدين طوسي مي‌فرمايد: «وجوده‏ لطف‏ و تصرفه لطف آخر، و عدمه منّا» وجودش لطف است، حکومتش لطفي ديگر است. الآن که در بين ما نيست علتش ما هستيم. امت باعث شد، راوي مي‌گويد: رفتم ديدم امام صادق مي‌زند به پاهاي خودش و گريه مي‌کند. گفتم: چرا گريه مي‌کنيد؟ گفتم: خداوند بخاطر کربلا و شهادت جدم حسين غضب کرد و ظهور فرزندم مهدي را به تأخير انداخت. من به حال ضعفاي شيعه در دوران غيبت گريه مي‌کنند. هيچوقت ما را فراموش نمي‌کنند. آن زمان به حال ما گريستند. «عدمه منا» امت کافر شد به انسان کامل، اين نکته را دقت کنيد، کفران نعمت «وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ‏ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ» (ابراهيم/7) هيچ کفراني بالاتر از کفران به انسان کامل نيست. نعمت امام و نعمت معصوم، کاري بکند زهرا گريه کند. کاري بکند حضرت زهرا آرزوي مرگ کند. کاري کند بدن امام حسين در کربلا زير سم اسب‌ها پايمال شود. جبرئيل نازل شد، گفت: يا رسول الله، اين فرزندت اينطور مي‌شود. گفت: جبرئيل امت من اين کار را مي‌کند؟ گفت: بله. گفت: خدا با امت من چه کار مي‌کند؟ گفت: تا روز قيامت اينها را به اختلاف مي‌اندازد. اين خيلي وحشتناک بود. روايت اهل سنت است.
آقا رسول الله به جبرئيل فرمود: مراجعه به خدا کنم؟ يعني خدايا از اين مشيعتت برگرد. گفت: نه! اين امري است که نوشته شده است. چون وحدت با امام است. امام تکه تکه شود، جامعه تکه تکه مي‌شود. آب را به روي امام ببندي، رحمت به روي امت بسته مي‌شود. لباس امام را از تنش دربياوري، جامه عزت از امام گرفته مي‌شود. حضرت زهرا در خطبه فرمودند: «و جعل امامتنا اماناً من الفرقه»، اماناً من الفرقه فقط امامت است، غير از امامت هيچ چيز نمي‌تواند امت را متحد کند حتي تقوا، حتي علم. چون عالم است اختلاف مي‌کند. چون باتقواست از سر تقوا اختلاف مي‌کند. لذا خداوند فرمود: «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَ‏ أُناسٍ‏ بِإِمامِهِمْ» (اسراء/71) زير بيرق هر امامي بودي، با او محشر مي‌آيي. امام زمان با آن جمال، خاتم الانبياء که مي‌گوييم، مراد از ختم چيست؟ خاتم الانبياء يعني تمام جمال انبياء در پيغمبر ما جمع است. خاتم الاوصياء يعني تمام جمال اوصياء که آمدند در امام زمان جمع است. روايت است هرکس امام زمان را ببيند، مريض باشد شفا پيدا مي‌کند، ضعيف باشد قوي مي‌شود. فقط نگاه کند.
هريک از پيغمبرها در يک وصف کامل شدند، آدم در علم، حضرت عيسي در صفوت، حضرت موسي در هيبت، حضرت نوح در عبادت، همه اينها در پيغمبر    ما جمع است. هر پيغمبري يک وصف دارد، خدا مي‌گويد: يادبود بگير. چون صادق الوعد بود. ياد بياور و نگذار اين فراموش شود، برايش بزرگداشت بگير، قرآن مي‌گويد: بزرگداشت، وهابي مي‌گويد: بدعه و کفر! پيغمبر ما تمام اوصاف را دارد. حرفم اين است که بزرگترين کفران نعمت، کفران به رهبريت صالح است، رهبريت صالح را خراب کنيد امت نفرين شده مي‌شود. تحبّب از لوازم اين عالم است. خدايي که ما را خلق کرده و با جمال خودش از ما پذيرايي مي‌کند، طوري بايد خودش را نشان بدهد که همه دوستش داشته باشند. يک علت اين است که پري رو تاب مستوري ندارد، در ار بندي سر از روزن برآرد! اما يک علت ديگر اين است که اين عالم بخاطر عشق به خداوند خلق شده است. جهان در سر حبّي شد هويدا! بايد تحبب باشد تا بعد از يحبهّم، يحبون درست شود! عشق دو طرفي شود. خداوند اين عالم، اين عالم را خلق کرد تا انسان‌هاي عاشق تربيت کند.
حافظ در اين باب غوغا کرده است و اعتقاد دارد جهان در سير حبّي شد هويدا!
در ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد *** عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد
حسن روي تو به يک جلوه که در آينه کرد، مکتب خراسان اين است. همه حسن و جمال و عشق است. مکتب بغداد از ترس و زهد جايگاه خود را دارد.
حسن روي تو به يک جلوه که در آينه کرد *** اين همه نقش در آينه‌ي اوهام افتاد
اين همه عکس مي و نقش و نگار که نمود *** يک فروغ رخ ساقي است که در جام افتاد
از اين جمال چه ديديم؟ حضرت صادق فرمود: آن مقداري که از صورت ما پنهان است خيلي بيشتر از آن است که از صورت ما آشکار است. گاهي نيمرخي نشان دادند، يعني عوالمي که براي ما ظاهر شده است، هزاران هزاران ميلياردها تقسيم کن، يک جزء آن را نشان بده. ببينيد در محشر چه غوغا است. در آنجا تجلي خيلي بالاتر است. محروم از چه چيزي محروم است؟
هردو عالم يک فروغ روي اوست *** گفتمش پيدا و پنهان نيز هم
مولوي هم اعتقاد دارد عالم با عشق روي پا خود ايستاده است.
دور گردون‌ها ز موج عشق دان *** گر نبود اين عشق بسپردي جهان
کي جمادي محو گشتي در نبات *** کي فداي روح گشتي ناميات
يعني حرکت با عشق است، امام سجاد فرمود: خدايا من توان اينکه خودم را از گناه کنار بکشم ندارم، مگر در لحظه‌اي که مرا به عشق خودت بيدار کردي.
روح کي گشته فداي آن دمي *** کاز نسيمش حامله شد مريمي
هر يکي بر جا تو رنجيدي چو يخ *** کي بودي پران و جويان چون ملخ
تصوير جمال براي اين است که در طرف عبد عشق پيدا شود. عشق پيدا شد، درد پيدا مي‌شود. درد پيدا شد کمند لطف پيدا مي‌شود.
درد عشق تو کمند لطف ماست *** زير هر يا رب تو لبيک ماست
شريعتي: بايد خودش را نشان بدهد يا بايد دنبالش بگرديم؟
حاج آقاي عاملي: خداي متعال فرمود: اگر يک وجب به سمت ما بيايي من با هروله به سمت تو مي‌آيم. يعني ذره‌اي خاک در اين ميکده ضايع نشود. يک اراده درست کردي که به نفس بگويي: نه، هر مخالفت نفس يک مرتبه از کمال است. يعني «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ‏ سُبُلَنا» (عنکبوت/69) شما که حرکت را شروع کرديد، برکت هم از آن طرف شروع مي‌شود. فقط اراده است، حضرت امام فرمود: تمام سيئات اخلاقي قابل علاج است و عمده به فکر اصلاح افتادن هستند. اين بحث تصوير جمال براي همين است. که حساب خاصي از فردا براي خودش باز کند. يک انگيزه پيدا کني که بتواني حرکت کني، خلوتي داشته باشد، انس و نجوايي داشته باشد، مناجاتي داشته باشد. باراني شروع شود، آقا رسول الله گفت: خدايا، من از تو دو چشم مثل ابر بهاري مي‌خواهم. انسان عارف آخر سر حتماً پناه به گريه مي‌برد و اين گريه، گريه غم نيست. خدايا نتوانستم حق تو را ادا کنم و اين عين لذت است.
اين جمالي که اين عالم دارد، جمال عالم خيلي بالاتر از آن است که مطلوب خداوند از ما اين نمازهاي بي روح باشد.
مرا غرض يک نماز آن بود که پنهاني *** حديث درد فراق تو را بگذارم
پذيرايي خداوند ساده نيست. وقتي جذب فوق العاده شد، جمال فوق العاده شد، طرف بي تاب شد، نمي‌تواني بگويي: دو رکعت نماز بخوان و برو، امام سجاد به خدا عرض کرد: خدايا بي قرارم. عرفا مي‌گويند: اين عبادت نيست. ما اداي نماز را درمي‌آوريم. خود عبادت هم باشد، مثل عبادات معصومين، باز مسأله خيلي بالاتر از اين است که خدايا اين جمال به اين وسعت و اين نماز، از من جمال مطلق، علم مطلق و قدرت مطلق، از من دون ذره خواسته نماز بخوانم.
حاصل کارگه کون و مکان اين همه نيست *** باده پيش آر که اسباب جهان اين همه نيست
از دل و جان شرف صحبت جانان غرضي است *** غرض اين است وگرنه دل و جان اين همه نيست
چند هفته پيش گفتيم عالم براي عبادت خلق شده است. عبادت خودش پذيرايي است. اينکه اذن پيدا کرديم در برابر ذات لا يتناهي قرار بگيري، چه لذتي بالاتر از اين؟ اين خودش پذيرايي است. عبادت مطالعه جمال حضرت حق است. در محاذاتش که قرار مي‌گيري با عبادت درست مي‌شود. يعني براي اينکه به جمال حق واقف شويم، يک محرميتي بايد باشد. آن عبادت آن محرميت را درست مي‌کند. عبادتي که از سر خلوص باشد، گويي آلياژ يک آهني رفته رفته خالص شود، خلوص رمز است. صبح تا شب اگر کسي تمرين کند براي خلوص به درجه‌اي مي‌رسد که ديگر اين عالم جاي او نيست. يعني طهارت که شروع شود در جان آدمي با عبادت، در برابر محاذات جمال مطلق قرار بگيري اين سنخيت کارش را مي‌کند.
تا بود يک ذره از هستي به جاي *** کفر باشد گر نهي در عشق پاي
«ان القلب اذا صفا ضاقت به الارض» وقتي قلب صفا پيدا کرد بلند مي‌شود و وقتي بلند شد، عالم به اين بزرگي ديگر تنگ است. «هَذَا مَقَامُ‏ الْمُسْتَوْحِشِ‏ الْفَرِقِ» اين تعبير بسيار عجيب است. مستوحش از اين وحشتي که گربه از زير پايش رد شود و وحشت کند، نيست. به چه جمالي واقف شده که وحشت کرده است. الفرق، فرق يعني متلاشي شده است. وقتي که با عبادت چشم باز کرد و جمال را ديد، بهشت از اينجا شروع مي‌شود.
من که امروزم بهشت نقد حاصل مي‌شود *** وعده‌ي فرداي زاهد را چرا باور کنم
يک عارف يک چيز ديگر گفته است، اين آقا ده سال رفت عزلت انتخاب کرد، مقام بسيار بزرگي داشت، در دانشگاه نظام الملک بغداد، از همه بريد و ده سال به رياضت کشيد. آنچه اتفاق افتاد گفتني نيست، فقط ظن خير کن و سؤال نپرس که چه شد. حافظ گفت: من که امروزم بهشت است، براي همين است که حضرت زهرا وقتي خداي متعال گفت: زهرا بايد از من سؤال کند، حضرت زهرا عرض کردند «النظر الي وجه الله» با اينکه همه جا وجه خداست، اما جمال خاص را در اين عالم مي‌خواستند.
از طريق عبادت ما به آن جمال منتقل مي‌شويم. اگر کسي از طريق عبادت به آن جمال منتقل شود، از عبادت خسته مي‌شود؟ عبادت سخت مي‌شود، يا جدا شدن از عبادت سخت مي‌شود؟ تا وقتي اذان مي‌شد زوجه پيامبر مي‌گفت: يا بلال ارحنا، ما را راحت کن. يعني بلند شو اذان بگو و من وارد نماز شوم. کميل مي‌‌گويد: اميرالمؤمنين را ديدم نيمه شعبان تمام دعاي کميل را در يک سجده قرائت کردند. دعاي کميلي که حضرت امام فرمود غير معصوم دهانش مي‌چايد اين حرف را بزند. خدا رحمت کند آقاي اشتهاردي مي‌گفت: فقط خدا مي‌داند درونش چه خبر است؟ ما در مدينه اين را خوانديم، آقاي اشتهاردي مي‌فرمود: وقتي تمام شد، عرب‌ها که گوش مي‌دادند، يکي از مصريان گفت: اين متن چه بود شما خوانديد؟ با چه متني با خدا صحبت کنيم؟ درباره نماز شب رسول خدا وارد شده وقتي روي کوه مي‌رفت، وقتي سجده مي‌رفت، مي‌گفتند: کي سرش را بالا مي‌آورد؟ اينها چه عوالمي داشتند، حضرت فرمود: تشنه را آب بدهيد سيراب مي‌شود، غذا بدهيد سير مي‌شود. از نماز سير نمي‌شوم.
شريعتي: دعاي کميل، دعاي عرفه، نمازها و سجده‌هاي طولاني همه رمز و رازش خلوص و عشق است.
حاج آقاي عاملي: اولش اين است که حضرت فرمود: بعضي از شما خيلي نماز مي‌خوانيد. بعضي خيلي روزه مي‌گيريد. خيلي حج مي‌رويد، اما معرفت بر دو قسم است. يکي اين است که شما پاي تعليم و تعلم بنشينيد، انساني که نفس خوبي دارد،
هرکه گيرد پيشه‌اي بي اوستا *** ريش خندي شد به شهر و روستا
نفس خوبي به او بخورد، آنوقت مطالب نظري، برايش گفته شود. «وَ لَيْسَ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ طَرِيقٌ يُسْلَكُ إِلَّا بِعِلْمٍ‏» با علم نبايد تخطئه کني. بعد از اينکه علم حاصل شد يک علمي هست که از مدرسه نيست. اگر با اخلاص نماز بخواني برايت علم مي‌آورد. هرکس به آنچه مي‌داند عمل کند، خدا آنچه نمي‌داند را به او ياد مي‌دهد. اين علم مدرسه نيست، «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ‏ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيم‏» (بقره/282) اين علم مدرسه نيست. هروقت به آيت الله مشکيني مي‌گفتيم: آقا به ما نصيحتي بفرماييد، مي‌فرمود: آنکه مي‌داني را عمل کن. يعني جان آدمي از عمل ارتزاق مي‌کند. ما عمل را مي‌سازيم و عمل ما را مي‌سازد. لذا خداوند مي‌فرمايد: «لَها ما كَسَبَت… كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ‏ رَهِينَةٌ» (مدثر/38) اگر شما کار خوبي کرديد، از دست بيچاره‌اي گرفتيد، جان شما ارتزاق کرد.
نفس را هشتصد سر است و هر سري *** از فراز چرخ تا تحت الثري
همه اينها لحظه لحظه ارتزاق است. فحش گفته يا کار زشتي کرده، «و إن‏ العمل‏ السي‏ء أسرع في صاحبه من السكين في اللحم» يک چاقوي تيز را روي گوشت بگذاري، چطور پاره مي‌کند، گناه بدتر از آن روح انسان را پاره مي‌کند. يک روايتي فيض کاشاني آورده که بايد بر اين روايت خون گريست. وقتي شخص گناه مي‌کند، اعلاي انسان را اسفل و اسفل انسان را اعلي مي‌کند. کسي که يک درهم ربا، يک ريال دزدي و مال حرام به خانه خود آورده است. انسان سر و ته شود عقلش زير، بعد شکم و شهوت، عقلش محکوم به شکم و شهوت است. امام حسين وقتي کربلا مي‌آمدند، ملائکه آمدند، حضرت گفت: به من کمک نکنيد. اگر شما به من کمک کنيد، اين جمعيت معکوس را چه کسي امتحان کند؟ در روايت هست، قلب کافر معکوس است. شما اين ليوان را معکوس کنيد، جا نمي‌گيرد شيء از خير در قلب او، اميرالمؤمنين تعبير دارد که من تلاش مي‌کنم زمين را پاک کنم از شخصي که معکوس است. آنقدر اميرالمؤمنين نامه خوبي به معاويه نوشته، معاويه زيرش نوشته بهشت براي تو، حکومت براي من! يکي از علما مي‌گويد: من نفهميدم علي چرا اينها را مي‌نويسد و او هم اينطور بد جواب مي‌دهد؟ آقاي ميانجي فرمود: من فهميدم، مي‌خواهد کفر او را از دهانش بيرون بکشد.
غرض من اين بود که اگر ما از سر اخلاص اعمال را انجام بدهيم سعي کنيم که تصرفات حب و بغض‌ها تصرف نکند، قبل از اينکه به کاري وارد شويم بياييم جوابي آماده کنيم بعد به آن کار وارد شويم رفته رفته هر روز حالش فرق مي‌کند، پارسال از غيبت نمي‌ترسيد و امسال مي‌ترسد. در دوران انتخابات چقدر غيبت،هرکس مي‌خواهد بهترين آثار را در سير و سلوکش ببيند مالکيت زبان داشته باشد. يک قصه بگويم در تاريخ بماند. حضرت آيت الله بروجردي آمدند درسشان زمان مشروطه گفتند: در خواب ديدم مرحوم صاحب کفايه لاغر شد آنقدر که خواست از بين برود من فوراً از کمرش گرفتم. شاگردها گفتند: حضرت آقا اين تعبيرش چيست؟ زمان مشروطه بود و نجف يک عده طرفدار مرحوم آخوند خراساني بودند که طرفدار مشروطه بود. يک عده طرفدار آ سيد محمد کاظم يزدي بودند که مخالف مشروطه بود که مطرح مي‌کردند و همان حرفي را مي‌گفت که مرحوم شيخ فضل الله نوري مي‌گفت. اين وسط طلبه‌ها به غيبت افتاده بودند. حضرت آيت الله بروجردي فرمودند: اين ملکوت غيبت است. پناه بر خدا!
شريعتي: به راه باديه رفتن به از نشستن باطل *** اگر مراد نيابم به قد وسع بکوشم
انشاءالله حرکت کنيم و همينطور برويم و غافل نشويم از آموزه‌هايي که هر روز مرور مي‌کنيم. امروز صفحه 323 قرآن کريم آيات نوراني سوره مبارکه انبياء را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ كَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْيَةٍ كانَتْ ظالِمَةً وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرِينَ‏ «11» فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ «12» لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى‏ ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ «13» قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ «14» فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ «15» وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ «16» لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فاعِلِينَ «17» بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ «18» وَ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَنْ عِنْدَهُ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا يَسْتَحْسِرُونَ «19» يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لا يَفْتُرُونَ «20» أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِنَ الْأَرْضِ هُمْ يُنْشِرُونَ «21» لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ «22» لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ «23» أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ هذا ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ وَ ذِكْرُ مَنْ قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ»
ترجمه آيات: و ما چه بسيار آبادى‏هايى را در هم شكستيم كه مردمش ستمگر بودند و پس از آنها قومى ديگر را پديد آورديم. پس چون (قوم ستمگر) قهر ما را احساس كردند، ناگهان پا به فرار گذاشتند. (امّا خطاب رسيد كه) فرار نكنيد! و به خانه‏هايتان و آنچه در آن كامياب بوديد باز گرديد، شايد مورد سؤال قرار گيريد. (و چون عذاب ما را جدّى ديدند) گفتند: اى واى بر ما! همانا ما ستمكار بوديم. و پيوسته، اين سخن آنان بود تا ما آنها را درو كرده و خاموش و بى‏حركت ساختيم. و ما، آسمان و زمين و آنچه را كه ميان آنهاست براى بازى نيافريديم. (و) اگر چنانچه (بر فرض محال) مى‏خواستيم سرگرمى انتخاب كنيم و بازيگر بوديم، هر آينه آن را از پيش خود (و متناسب با خود) انتخاب مى‏كرديم. (اين چنين نيست،) بلكه ما حقّ را بر باطل مى‏كوبيم تا مغز آن را در هم بشكند، پس بى‏درنگ، باطل محو و نابود مى‏شود. و واى بر شما از آنچه (خداوند را به آن) توصيف مى‏كنيد (و نسبت لهو و لعب و بيهوده كارى مى‏دهيد). و براى اوست هر كه در آسمان‏ها و زمين است، و كسانى كه نزد او هستند (فرشتگان) از (براى) عبادت او تكبّر نمى‏ورزند و خسته و درمانده نمى‏شوند. آنان شبانه روز بى آنكه سستى ورزند، خداوند را به پاكى مى‏ستايند. آيا خدايانى كه (كفّار) از زمين انتخاب كرده‏اند، مردگان را زنده مى‏كنند؟ اگر در آسمان‏ها و زمين خدايانى جز اللّه بود، هر آينه آن دو فاسد مى‏شدند، پس منزّه است خداوندِ پروردگار عرش، از آنچه (ناآگاهان) توصيف مى‏كنند. او (خداوند) از آنچه انجام مى‏دهد سؤال نمى‏شود، امّا آنها (مردم، در انجام كارهايشان) مورد بازخواست قرار مى‏گيرند. آيا آنها (كافران) بجاى خداوند (يكتا) خدايان ديگرى را گرفته‏اند؟ (پس به آنان) بگو: دليل‏تان را بياوريد. اين (قرآن) يادنامه‏ى پيروان من و يادنامه كسانى است كه پيش از من بوده‏اند (كه همه بر نداشتن شريك براى خداوند اتفاق كلمه دارند) امّا اكثر مردم، حقّ را نمى‏دانند، پس (از آن) روى گردانند.
شريعتي: انشاءالله همه قدم‌هايي که براي انتخابات برداشته مي‌شود و قلم‌هايي که براي انتخاب اصلح رقم مي‌خورد همه مأجور باشد. اشاره قرآني را بفرماييد و در مورد جناب ام ايمن بفرماييد.
حاج آقاي عاملي: اين دو آيه را انتخاب کردم «وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ، لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فاعِلِينَ» خداي متعال فرمود: ما زمين و آسمان و کائنات را بيهوده خلق نکرديم. بيهوده سخن به اين درازي نبود! اگر ما مي‌خواستيم کار بيهوده بکنيم ديگر اين تشکيلات به اين بزرگي براي چيست. عجب آيه‌اي است، اين دو آيه يک مطلب عقلاني بسيار مهم و سرنوشت ساز اشاره دارد. اگر کسي در حقيقت اين تأمل کند، اشاره مي‌کند که کائنات با اين عظمتش ممکن نيست بازيچه باشد و لغو باشد. هر عملي که هدفي ندارد، لغو است و هدر است. بازيچه و ملعبه است. براي سرگرمي و بازي کردن درست مي‌شود. آنوقت خداي متعال چند جا به انسان‌ها گفته: ويل، «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِين‏» (مطففين/1) يکي از جاهايي که ويل گفته اين است که ما چنين فکري داشته باشيم که اين عالم مثل رستوراني است که آمديم بخوريم و بخوابيم و برويم. دنباله اين آيه را اگر بخوانيد، فرمود: «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ» واي بر شما که به ساحت خدا نسبت لغ مي‌دهيد. نسبت ملعبه مي‌دهيد. جاي ديگر گفته: «أَ فَحَسِبْتُمْ‏ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ» (مؤمنون/115) شما خيال کرديد شما را بيهوده خلق کرديم و به طرف ما برنمي‌گرديد. شأن خدا خيلي بالاتر از اين است که اين همه تشکيلات بيهوده باشد. اوج تعطيلي عقل است اگر کسي چنين فکري داشته باشد.
در هر باب، هرچيزي که در باب خودش بهترين است را کريم مي‌گويند. اگر شما يک لباسي داشته باشيد، بهترين است مي‌گويند: اين کريم لباس‌هاست. بهترين هر چيزي کريم است. خدا مي‌گويد: عرش من عرش کريم است. من بهترين نظام را درست کردم. براي بشر هيچ خطري بالاتر از اين نيست که فکر و انديشه‌اش اين باشد که اين عالم و سيارات و نانو تکنولوژي‌ها و ظرافت‌‌ها و هنرنمايي‌ها همه هدر است و هدفي ندارد. مثل رستوران است و ما کاري جز تيمار بدن مادي و چند روزي که اينجا خاک بخوريم و برويم نداريم. اگر اينطور نگاه کنيد هستي يک معما مي‌شود. تمام کساني که اين انديشه را دارند يک اشعاري گفتند که همه نشان مي‌دهد بدبيني مطلق است.
هرکس آمد در غم آباد جهان چون گردباد *** چند روزي خاک خورد آخر به هم پيچيد و رفت
شأن خدا خيلي بزرگ است. خدا مي‌داند آنهايي که به مبدأ اعلي متصل شدند چه لذتي داشتند. لذتي که عارف دارد انسان عامي در بهشت ندارد. در آخرت اولين سؤالي که از کافر مي‌پرسند اين است که از کجا فهميدي اين همه عالم بي هدف و لغو بوده است. اين سؤال را الآن بپرس که از کجا فهميدي حالا که نماز نمي‌خواني، حالا که عبوديت نداري و حسابي براي خالق کائنات باز نکردي، از کجا فهميدي؟ همه چيز تصادف است؟
حضرت ام ايمن از صحابي‌هاي جليل القدر است و دو هجرت داشته است به حبشه و مدينه، در جنگ احد و خيبر حضور داشت و رسول خدا بهشت را براي ايشان تضمين کرد. پيغمبر ما وقتي مادرش در ابواء فوت کرد، جناب ام ايمن از او نگهداري کرد. مي‌فرمود: ام أيمن أمي بعد أمي. وقتي او را مي‌ديد مي‌گفت: هذا بقية اهل بيتي، چه مدال‌هايي داده است. در اين باب فضيلت‌هاي مفصلي است. اولاً جزء کساني بود که آمد شهادت داد فدک براي حضرت زهراست. اميرالمؤمنين و ام ايمن شهادت دادند. به اميرالمؤمنين گفتند: تو ذي نفع هستي و ممکن است دروغ بگويي. اگر کوه‌ها تکه تکه و زمين شکافته شود، از اين جمله که به علي گفته مي‌شود تو در اين باب شهادتت قبول نيست. خدا شهادت اميرالمؤمنين را براي رسالت پيغمبر قبول کرده است.
«قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ‏ عِنْدَهُ‏ عِلْمُ‏ الْكِتابِ» (رعد/43) «أَ فَمَنْ كانَ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ‏ شاهِدٌ مِنْهُ» (هود/17) ام ايمن را گفتند تو يک زن هستي و نمي‌شود. شهادت هردو رد شد. يک مطلبي که مي‌خواهم عرض کنم و خيلي مهم است اين است که در کربلا امام سجاد مي‌خواست از کربلا برود جنازه پدر و عزيزان را ديد و اينقدر منقلب شد کم مانده بود جان از بدن بيرون بيايد. حضرت زينب(س) فوراً خودش را رساند و گفت: انگار جان از بدن بيرون مي‌آيد، چرا اينطور شدي؟ گفت: من الآن عزيزان خودم و جنازه‌هاي برادر و عموها و پدرم را ديدم. حضرت زينب سه بار امام عصر خودش را نجات داده است. يکي اينجاست که حديث ام ايمن را خواند. يکبار که در کوفه بود در زمان حکومت اميرالمؤمنين و گفت: من از ام ايمن ياد گرفتم و مي‌خواهم براي شما بخوانم. اين حديث ام ايمن مربوط به کربلا و امام حسين است، آقا رسول الله جزئياتش را به ام ايمن گفته است. حسين چطور شهيد مي‌شود، کربلا چه مي‌شود و آينده چه مي‌شود، چه زيارتگاهي درست مي‌شود و غوغايي مي‌شود و چه جمعيتي، حضرت گفت: همه درست است. گفت: زينب انگار مي‌بينم تو و اصحابت را اسير کردند و کوفه آوردند. حضرت زينب(س) اين را از ام ايمن گرفته است معلوم است محفل آنها محفل حلم بوده است. هم مطالب غيبي را از حضرت زهرا شنيده بودند، محضر اميرالمؤمنين آمدند و گفتند: معني اين آيه چيست، اميرالمؤمنين يک امر غيبي را شروع کردند و گفتند: مادرجان اين را از مادرم شنيدم. چند سال داشتند؟ از اينکه آقا رسول الله اين مطب را به هيچيک از زن‌هاي خود نگفته است، اين امر غيبي را به جناب ام ايمن گفته است کفايت مي‌کند اين خانم چقدر عظمت داشته است.
از خدا مي‌خواهم عالي‌ترين معرفت و عبوديتي که در عمر دنيا به هر نبي و ولي داده است از سر فضل براي ما مرحمت کند و ما را از حالا براي ضيافت کبري خود ماه مبارک رمضان آماده و مستعد بفرمايد.
شريعتي: به سربلندي سرويم و استواري کوه *** به رودهاي جهان رفته بي قراري ما
«الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»

 

فایل تصویری این برنامه

 

فایل صوتی این برنامه

 

 

لینک کوتاه :

darolershad.org/?p=9108

جدیدترین عناوین خبری

پربازدیدترین خبرها

مطالب مرتبط

ثبت دیدگاه

یک پاسخ ارائه کنید