برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: مضامين بي نظير دعاهاي اهلبيت (عليهم السلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عاملي
تاريخ پخش: 01- 03-99
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سلام ميکنم به همه شما بينندگان عزيز، طاعات و عبادات شما قبول باشد. روزهاي پاياني ماه رمضان را انشاءالله قدر بدانيم و با دل و جان کار کنيم. «اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ صِيَامِنَا إِيَّاهُ فَإِنْ جَعَلْتَهُ فَاجْعَلْنِي مَرْحُوماً وَ لَا تَجْعَلْنِي مَحْرُوماً» انشاءالله همه مورد رحمت خداي متعال در اين ايام قرار بگيريم. حاج آقاي عاملي سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عاملي: بسم الله الرحمن الرحيم، عرض ادب و احترام دارم خدمت حضرتعالي و همه مردم عزيز، آرزوي موفقيتهاي بزرگ براي همه ملت عزيز از خداي متعال دارم، از اينکه توفيق روزهداري را خداي متعال به ما مرحمت فرموده، درک ماه مبارک رمضان را به ما مرحمت فرموده، به خداي متعال شاکر هستيم، آخر ماه مبارک رمضان هست، دلها ميلرزد که خدايا يوم الجايزه چه جايزهاي خواهند داشت، چون عيد فطر را يوم الجايزه ميگويند. ملائکه سر کوچهها ميايستند ميگويند: بلند شويد، به جوايزي که خداي متعال براي شما آماده کرده است. جوايزي که در شأن خود خداست، شب قدر هم نميدهند بلکه روز عيد فطر ميدهند. چون اين «إِنَّ الْقَارِيجَارَ إِنَّمَا يُعْطَى أَجْرَهُ عِنْدَ فَرَاغِهِ» مزد کارگر را آخر ميدهند مخصوصاً شب عيد فطر را عزيزان از دست ندهند. در ماه رمضان هرچقدر خدا عنايت کرده آن شب معادل آن عنايت دارد. چقدر بايد جشن و سرور بگيريم که خدايا عيد فطر را درک کرديم. وقتي امام حسين در گودال قتلگاه افتادند و سر مبارکش را بريدند، از عرش ندا آمد که خدا شما را موفق نکند که روزه بگيريد. «لَا وَفَّقَكُمُ اللَّهُ لِصَوْمٍ وَ لَا لِفِطْرٍ» خدا شما را موفق نکند که روزه بگيريد. خدا موفقتان نکند عيد فطر را درک کنيد. حضرت فرمود: والله تا روز قيامت ديگر درک نميکنند نه روزه و نه عيد فطر.
کساني که روزه ميخورند در رديف قاتلين أباعبدالله قرار گرفتند. چقدر سخت است، در بعضي روايات هست که خدا شما را موفق نکند در روز فطر، انشاءالله خداوند بهترين جايزه را نصيب عزيزان کند و کساني که بي تاب هستند که خدايا ميپذيري يا نه، وقتي خداي متعال خودش دعوت کرده است ميپذيرد. وقتي نزديک افطار خدا به روزهدار ميفرمايد: چه روح معطري! چه بوي خوشي داري، وقتي خدا تعجب ميکند معنياش اين است که ايها الناس شما تعجب کنيد چقدر روزه انسان را معطر ميکند. توصيه ميکنم هميشه روزهدار باشند. مؤمن دو تا افطار دارد، يک افطاري که ما داريم، يک افطار هم آنجاست که دنيايش را عوض ميکنند، يعني اين کف نفس در زندگي ما بايد باشد و روزه تمرين است براي کف نفس تا بتوانيم در مضّال الاقدام، جاهايي که خطري است، قدرت روحي داشته باشيم خودمان را حفظ کنيم. جايي که دست ما باز است به بيتالمال و امکانات ويژه، از بيت المال حق ويژهاي که ما مستحق آن نيستيم، خيانت به ناموس و مال مردم، تعرض به آبروي مردم و حيات اجتماعي مردم، براي يک ماه نيست. «کتب عليکم الصيام» براي يک ماه نيست. اين تعبير اين است که ما هميشه کف نفس داشته باشيم و واهمه قدسي داشته باشيم و يک فلسفه روي زمين است که ما بدانيم فقرا چه حالي در گرسنگي و تشنگي دارند، در نداري! آنوقت هميشه هواي آنها را داشته باشيم و يکه خوار نباشيم. همت ما مصروف تيمار بدني ما نباشد و اين هنر نيست. خودمان را فدا کنيم براي عزت و حشمت جامعه و آسايش انسانها، من پيشاپيش عيد مبارک فطر را تبريک ميگويم و از خداوند ميخواهم آخرين عيد فطر ما نباشد و ايامي که در برزخ هستيم هميشه فضيلت و ثواب عيد مبارک فطر و ماه رمضان و شبهاي قدر در برزخ به ما نازل شود.
شريعتي: انشاءالله بهترين عيديها را بگيريم. قرار گذاشتيم ادعيهي حضرات معصومين را مرور کنيم. نکات نابي که فرمودند از خدا چه بخواهيم و با چه ادبياتي بخواهيم. ادامه بحث شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي عاملي: بحث ما اين بود که چه مطالباتي را حضرات معصومين در ساحت قدسي حضرت حق مطرح کردند و اين درس بزرگي براي ماست و مطالباتي که در حيات معنوي و اخروي ما نقش اساسي را دارد و سرنوشت ساز است، خصوصيات دارد و اينکه با چه ادبياتي با خدا صحبت کردند. اولين مورد بخاطر اينکه شايسته است در ماه مبارک مطرح شود، ميگويم. اينکه سالک سبيل حق، کسي که راه ميافتد به طرف خدا، اين تقرب، تقرب مادي نيست و از مقوله تحول است. هي رفته رفته متحول ميشود و بي تابي و بي قرارياش بيشتر ميشود. التذاذات معنوياش بيشتر و قلبش بزرگ ميشود، آرزوهايش بزرگ ميشود. در عالم ديگري غير از اين عالم سير ميکند. بدن اينجاست ولي روح در محل اعلي است. در آن لحظههاي آخر که آقا رسول الله را مخيّر کردند ميخواهي بماني بمان! حضرت فرمود: رفيق اعلي را انتخاب کردند. در اين سير و سلوک حالات مختلفي بر انسان عارض ميشود. حالات روحي يک متن و ادبيات خاص ميخواهد که دلش را با خدا خالي کند. اگر آن تعبيرات از زبان انسان کامل باشد، اقاي بروجردي دستش را اينطور ميکرد و ميفرمود: طلبهها با کساني درس بخوانيد که چندين بار اين مسير را رفتند و برگشتند. يعني يک رئيس کارواني مثل اميرالمؤمنين داشته باشيم و با اميرالمؤمنين راه بيافتيم. در آن لحظههاي حساسي که احساسهاي متعالي به انسان دست داده است و به خودي خود انسان زبان باز ميکند.
بلبل از فيض گل آموخت سخن ورنه نبود *** اين همه قول و غزل تعبيه در منقارش
متن معصوم را داشته باشيم، ثروت است. متن آسماني يک سفره است. واي به حال کسي که چنين سفرهاي دستش باشد و غافل باشد. از بحثهاي شيرين است که عزيزان اين دعاها را داشته باشند و با اين دعاها با خدا صحبت کنند. ميدانيد که حالات سالک سبيل حق خيلي متفاوت ميشود و خيلي درد دلها دارد با خدا صحبت کند ولي همه متنهاي آسماني دست ما رسيده است. گاهي ميبينيد دل تنگي دارد و ميخواهد سنگرها را فتح کند، امام صادق فرمود: شيعيان ما اهل فتح و ظفر هستند، گاهي که در اين خصوص به مشکل برميخوريد دلتنگ ميشود، يک دعايي ميخوانم براي آنهايي که دلتنگي دارند. شروعش با اين است، در مفاتيح و اقبال سيد همه دعاهاي معصوم است. «إِلَهِي ضَاقَ صَدْرِي» دلم تنگ شده است «وَ لَسْتُ أَدْرِي بِأَيِّ عِلَاجٍ أُدَاوِي ذَنْبِي» يعني گناهاني که مانع شده و جلوي مرا گرفته و ميخواهم حرکت کنم، اينها را چطور کنار بزنم، «فَكَمْ أَتُوبُ مِنْهَا» خدايا چقدر توبه کنم و باز خراب کنم. «وَ كَمْ أَعُودُ إِلَيْهَا وَ كَمْ أَنُوحُ عَلَيْهَا» چقدر نوحه بگويم و روضه بخوانم؟ «لَيْلِي وَ نَهَارِي فَحَتَّى مَتَى يَكُونُ وَ قَدْ أَفْنَيْتُ بِهَا عُمُرِي» خدايا عمرم فاني شد و تا کي هي خراب کنم و درست کنم؟ وقت ندارم…
صبح است ساقيا قدحي پر شراب کن *** دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
گاهي آنقدر ميافتد و بلند ميشود و خسته ميشود، «مَوْلَايَ يَا مَوْلَايَ حَتَّى مَتَى وَ إِلَى مَتَى أَقُولُ لَكَ الْعُتْبَى مَرَّةً بَعْدَ أُخْرَى ثُمَّ لَا تَجِدُ عِنْدِي صِدْقاً وَ لَا وَفَاءً» تو هيچوقت در من صدق و وفا پيدا نميکني. صادقانه نميگويم خدايا آمدم، بايد علائم و نشانه داشته باشد. يک نالهاي ميکند، اين ناله نصف شب باشد، به خواب بگو امشب نيا به خانه ما، جزيرهاي که مکان تو بود آب گرفت. «فَيَا غَوْثَاهْ ثُمَّ وَا غَوْثَاهْ» غوث کمک خدا را مطالبه ميکند، به دادم برس اي غوث خدا، گاهي احتياج دارد با خودش نوحه بگويد و روضه بخواند. استاد اخلاق کسي است که بهترين روضه را بخواند و انسان را بر عليه خود بشوراند. امام سجاد ياد داده است، «الهي، وَ أَعِنِّي بِالْبُكَاءِ عَلَى نَفْسِي» آقا رسول خدا گفتند: از تو دو تا چشم ميخواهم مثل ابر بهاري، چقدر لذت دارد اشکي که از سر عشق به خدا باشد. امام سجاد فرمود: کمکم کن، «فَقَدْ أَفْنَيْتُ بِالتَّسِّوِيفِ وَ الْآمَالِ عُمُرِي» با آمال و آرزوها عمرم را فاني کردم، کمک کن گريه کن. «وَ قَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَةَ الْآيِسِينَ مِنْ خَيْرِي» خدايا من نازلهي يأس هستم، اين چه عبوديتي است در برابر تو که من انجام ميدهم «فَمَنْ يَكُونُ أَسْوَءَ حَالًا مِنِّي إِنْ أَنَا نُقِلْتُ عَلَى مِثْلِ حَالِي إِلَى قَبْرِي لَمْ أُمَهِّدْهُ لِرَقْدَتِي وَ لَمْ أَفْرُشْهُ بِالْعَمَلِ الصَّالِحِ لِضَجْعَتِي» خدايا اگر من در اين حال از دنيا بروم که هنوز زمينه ورود را آماده نکردم و براي قبرم آمادگي پيدا نکردم و براي ابديت خود اثاثيه نفرستادم، آيا بدتر از من کسي هست؟ اين نجواها سنگ را آب ميکند.
گاهي احتياج به شکايت داري، اين يک باب مفصل است. گاهي شکايت ميکند از مغز و گاهي از قلب، گاهي شکايت ميکند از چشم، گاهي شکايت ميکند از مرکبي که دارد. براي همه اينها به ما دعا ياد دادند. کي نوبت به شکايت ميرسد؟ وقتي مستأصل ميشوي و ديگر کاري از دستت برنميآيد، مناجات الشاکين، «إِلَهِي إِلَيْكَ أَشْكُو نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَةً وَ إِلَى الْخَطِيئَةِ مُبَادِرَةً وَ بِمَعَاصِيكَ مُولَعَةً وَ بِسَخَطِكَ مُتَعَرِّضَةً تَسْلُكُ بِي مَسَالِكَ الْمَهَالِكِ وَ تَجْعَلُنِي عِنْدَكَ أَهْوَنَ هَالِكٍ» خدايا شکايت ميکنم از نفسي که مرا به سمت بديها امر ميکند و به طرف خطاها سرعت ميدهد و در من ولع درست ميکند براي معاصي و در برابر سخط تو قرار ميدهد و مرا به راههاي هلاکتبار ميکشد، من نزد تو ساقط ميشوم و از چشمت ميافتم.
يکوقت حضرت يحيي و حضرت عيسي حد جاري ميکردند. يک آقايي خلاف کرده بود. خواستند حد را جاري کنند، حضرت يحيي گفت: دست نگه داريد. آمد جلوي اين آقايي که خاک کردند ايستاد و گفت: مرا موعظه کن، گفت: درد من اين نيست که شما داريد مرا رجو ميکنيد، درد من اين است که از چشم خدا افتادم.
از خدا برگشتگان را کار چندان سخت نيست *** کار سخت ماست، کاز ما خدا برگشته است
گاهي شکايت از چشم است، خدايا روزها و هفتهها و سالها گذشت و نتوانستم يک اشک چشمي داشته باشم. امام سجاد ميگويد: خدايا شکايت ميکنم از چشمي که از خوف تو جامد است. هيچ تأثيري در چشم من ندارد ول آنچه التذاذات بصري است به آن حريص است و نگاه ميکند. گاهي شکايت از قلب است، مثل اينکه از ته چاه صدايي بيايد، قلب اگر همراهي بکند و بگويد: آنهايي که دستورالعمل ميخواهند، امام فرمود: قلب خودت را کنارت قرار بده و با آن مُزاوله بکن. استاد من ميگفت: مزاوله معادل فارسي ندارد، من ميگويم دارد. شما يک ميخي را به ديوار زدي هي با آن ور ميرويد که ميخ را دربياوريد، اين مزاوله است. يعني قلبت را کنار بگذار و هي به هم بريز که چطور اين نيت امشب به من ميگويد نماز شب بخوان! بايد قلبت کار کند. احساس و عواطف که با آن با خدا صحبت ميکني براي قلب است. در مورد قلب ميگويد: «إِلَهِي إِلَيْكَ أَشْكُو قَلْباً قَاسِياً» قلبي که قساوت دارد. «مَعَ الْوَسْوَاسِ مُتَقَلِّباً» سر و کارش با وسواس است. «وَ بِالرَّيْنِ وَ الطَّبْعِ مُتَلَبِّساً» زنگار گرفته و حرف که گفته ميشود به زنگار ميخورد. اميرالمؤمنين خطبه همام را خواند، آن بنده خدا افتاد مرد. يعني قلب اگر در برابر جمال لا يتناهي عکس العمل داشته باشد، دريايي از عشق و محبت و زبان و احساس زندگي انسان را ميگيرد که اگر کسي به آن برسد تلاطم دعاهاست در معصوميت.
شريعتي: آنهايي که ميخواهند سالک اين وادي شوند، تمرين کردن با خودشان زمان خاصي دارد؟
حاج آقاي عاملي: پيغمبر ما خوابيده بود، ابوذر خواست امتحان کند که پيغمبر خواب است يا بيدار است؟ چيزي را تکان داد، پيغمبر چشمش را باز کرد، فرمود: يا اباذر مگر نميداني، چشمم خواب است و قلبم نخوابيده است. شما 24 ساعت غافل باشيد ميشود در نماز چند لحظه حاضر باشيد؟ حضور قلب بايد خارج از نماز باشد. تا شما در نماز حضور قلب داشته باشيد. گاهي از غربت شکايت ميکند. غريب کيست؟ شما يک جايي غربت رفتيد، «اللَّهُمَّ ارْحَمْ غُرْبَتِي وَ بُعْدَ دَارِي» تعبيري که امام حسين به چه حالتي رسيده بود که اين جملات را گفته بود. «اللهم هذا مقام الغريب الغريق» خدايا اينکه من ايستادم با تو صحبت ميکنم، مقام کسي است که غير از تو با هيچکس نميتواند انس بگيرد. به هرچه دل بستي همان قدر ميارزي. به هرچه دلت را خوش هست که وجود شما را تأثير کرده برنامهريزي ميکنيد. شما کشته همان هستيد. اينجا معلوم ميشود آنهايي که ثابت کردند به خدا که ما خدا را ميخواهيم، حالا ما بايد ثابت کنيم. يا بگويد: «هَذَا مَقَامُ الْمُسْتَوْحِشِ الْفَرِقِ» خدايا من وحشت ميکنم از اينکه با غير تو باشم، تو اگر از دستم بروي من در وحشت هستم. در مسير عشق تو من متلاشي هستم.
امام سجاد فرمود: اگر در دنيا همه بميرند و من باشم و قرآن وحشت مرا نميگيرد. آرام بخشي قرآن چنين است. گاهي شکايت از مرکب است. مرکبش مرکبي است که به درد اين راه نميخورد. اين هم به ما ياد دادند با چه تعبيري با خدا صحبت کن. در دعاي صباح، اميرالمؤمنين ميفرمايد: عجب مرکبي بدي است، نفس من با هوا و هوس خود درست کرده است. واي بر نفس من از اين تسويلي که باعث شده اين ظنون و آرزوهايش اينطور زيبا تجلي کردند. هلاکت باد بر اين نفس من که اينطور جرأت پيدا کرده بر مولاي خودش. يعني کسي که اينطور جرأت دارد در زندگي در برابر خدا هتاکي کند، زير خاک براي او بهتر از بالاي خاک است. گاهي شکايت ميکند خدايا خراب کردم! گاهي در چنين احوالي نيست. آقاي مرعشي ميگويد: رفتم ديدم آقاي مامقاني خودش را ميزند و ميگويد: خراب کردم. گفتم چه شده است؟ گفت: خواب ديدم حضرت وليعصر تشريف آوردند، جمعيت پر شده و من هم مرجع شيعه ميخواهم آقا را ببينم به من راه نميدهند، هرچه رفتم ديدم اصلاً محل نميگذارم. خيلي ناراحت شدم. رفتم گفتم: آقاجان هنوز زود است تشريف آورديد برويد بعد تشريف بياوريد. بخاطر اينکه مردم به من محل نگذاشتند. ميگفت: رفتم ديدم خودش را ميزند و ميگويد: خراب کردم. گاهي سالک ميخواهد به خدا بگويد: خدايا خراب کردم. خدايا ظلم کردم به نفس خودم، واي بر نفس من! خدايا اگر نفس مرا نبخشي!
گاهي شکايت ميکنند از عدم توفيق، خدايا من محروم هستم از نماز شب و کارهاي بزرگ، از اينکه دست فقرا را بگيرم. از اينکه اراده داشته باشم مالم را تقسيم کنم. سه بار امام حسن(ع) هرچه داشت با خدا تقسيم کرد. دو تا کفش دارم، خدايا يکي براي تو و يکي براي من، همه چيزش را تقسيم کرد. اين توحيد اثر ندارد؟ يک آقايي در ولايت ما تجار است، از اول با حضرت قمر بني هاشم عهد کردند بيست درصد هرچه سود داريم براي ما، همه را براي فقرا احسان ميکنند. بگويد: «مَا لِي كُلَّمَا قُلْتُ قَدْ صَلَحَتْ سَرِيرَتِي وَ قَرُبَ مِنْ مَجَالِسِ التَّوَّابِينَ مَجْلِسِي عَرَضَتْ لِي بَلِيَّةٌ أَزَالَتْ قَدَمِي وَ حَالَتْ بَيْنِي وَ بَيْنَ خِدْمَتِكَ سَيِّدِي» خدايا چطور شده هروقت ميگويم، من هم ديگر در جرگه دوستان خدا وارد شدم، يکباره يک حادثهاي ميشود خانم ميگويد: بچه مريض است، اين را درست کردند تا نگذارند با خدا نجوا کني. يک چيزي مانع ميشود و اين مانع بيجا نيست و درست کردند، چون کاري کردي که بايد از آن نجوا محروم شوي. اين مانع را خودت درست کردي. خدا در کار ما دخالت دارد. «إِنْ خَيْراً فَخَيْرٌ وَ إِنْ شَرّاً فَشَرٌّ» آنوقت ميگويد: خدايا چرا من اينطور هستم؟ آنوقت دنبالش ميگويد: خدايا نکند اين کار را کردم؟ چيزهايي ميگويد که اصلاً به ذهن ما نميرسد. آخر ميگويد: «أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي مُسْتَخِفّا بِحَقِّكَ فَأَقْصَيْتَنِي» نکند من به حق تو استخفاف کردم، مرا از خودت دور کردي، خدا حقي بر ما دارد. احکام شرعي، حقوق انسانها، حقوقي که در خانواده هست، حقوقي که پدر دارد، حقوقي همسر دارد، حقوقي که طفل دارد. اميرالمؤمنين با يک يهودي به مدينه ميآمد، به سه راهي که رسيدند، اول اميرالمؤمنين گفته بود کوفه ميروم، ديد با اين شام ميرود. گفت: تو به من گفتي مدينه ميروي. گفت: چند لحظه که با هم بوديم تو حق پيدا کردي بر ضمّه من. من بايد چند قدم تو را مشايعت کنم. زمينه پذيرش را درست کرد. حضرت آمد کوفه و برگشت، گفت: خليفه کيست؟ ميخواهم نزد خليفه اسلام بياورم. آمد ديد همين آقاست. گاهي احتياج به عذرخواهي دارد. خدايا آنقدر عذرخواهي دارم که تو راضي شوي. اي کسي که بهترين پذيرنده عذر هستي از انسانهاي بدکار.
تصور کنيد بعد از مرگ است، در سختترين عقبات هستي، بگو خدايا «لَكَ الْعُتْبَى» را به تو امانت ميدهم آن لحظه به من برگردي. گاهي ميخواهد اظهار ندامت کند. اظهار ندامت تعبيرهاي مفصلي است. يکي را براي شما عرض کنم. آنقدر عالي است. «إِلَهِي إِنْ كَانَ النَّدَمُ عَلَى الذَّنْبِ تَوْبَةً» اگر ندامت بر گناه توبه است، قسم به عزت تو من پشيمان هستم. «فَإِنِّي وَ عِزَّتِكَ مِنَ النَّادِمِينَ وَ إِنْ كَانَ الِاسْتِغْفَارُ مِنَ الْخَطِيئَةِ حِطَّةً» اگر استغفار چرک گناهان را ميريزد، «فَإِنِّي لَكَ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِينَ» خدايا من استغفار ميکنم. گاهي ميخواهد بگويد: خدايا بد هستم، مال بد بيخ ريش صاحبش!
«فَإِنَّا بِكَ وَ لَكَ وَ لَا وَسِيلَةَ لَنَا إِلَيْك الا أنت» خدايا ما براي تو هستيم، هرجا بروم براي تو هستم. اين نسبت بريده شدني نيست. چون مال تو هستيم غير از وجود تو راه ديگري نداريم. اگر بد هستيم براي تو هستيم. گاهي در اين عالم دنبال پناهگاه هست. اينها را حفظ کنيد و با خدا با اين ادبيات صحبت کنيد.
عنقاي قاف را هوس آشيانه بود *** غوغاي نينوا همه در ره بهانه بود
«أَنْتَ كَهْفِي حِينَ تُعْيِينِي الْمَذَاهِبُ» اين همه افکار و انديشه هيچ کدام مرا ارضاء نميکند. «وَ تَضِيقُ عَلَيَّ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ» زميني با اين وسعت براي من تنگ است. اگر اينها نباشد، رحمت تو نباشد من هلاک ميشوم. گاهي انسان يک آمالي دارد، آرزوهايي دارد فطري است و چيزي نيست که بتواند به سادگي از آن بگذرد. ناله و تضرع ميکند. حکمت خداوند تعلق ميگيرد به اينکه اين محقق نشود. آنوقت آرزوها رفته رفته مندرس ميشود، آنوقت با خدا ميخواهد گلايه کند و بگويد: خدايا آرزوهاي من مندرس شد. يک تعبيري اينجا حضرات معصومين دارند که خدايا من خيلي خيره ماندم به راه…
به رد پاي تو آنقدر خيره ميمانم *** غبار کوي تو آخر کفن شود به تنم
خدايا چقدر راه را نگاه کردم، چشم به راه بودم. قلب انسان از جايي که انتظار دارد ميشکند و با قلب شکسته اين دعا را ميخواند. اين دعا از چشمها اشکها گرفته است. اين را ميخوانم از طرف همان عزيزاني که گرفتار شدند. خدايا در طلب خيلي به رنج و زحمت افتادم. اسباب و وسيلهام ديگر جواب نداد، هر راهي رفتم و سراغ هر اسباب و وسيلهاي رفتم به جايي نرسيدم. آمال من مندرس شد. شأن خدا خيلي بالاست از اينکه بدون حکمت اينطور ناکامي براي انسان درست کند. آنهايي که در اين دنيا مبتلا هستند، روايت هست آرزو ميکنند کاش در دنيا بدنشان با قيچي بريده ميشد، آنها مبتلا ميشدند. آمال و آرزوهايم مندرس شد و اميدم از تمام اسباب قطع شد. من اميد بستم به حمايت تو، روي تو حساب باز کردم. خودت گفتي براي دوستي من حساب باز کنيد. من به جاي بسيار حساسي رسيدم، حساسترين نقطه سالک سبيل رب که به خدا ميگويد: خدايا با چه چشمي به من نگاه ميکني؟ ميگويي بله يا نه؟
شريعتي: امروز صفحه 414 قرآن کريم، آيات 29 تا 34 سوره مبارکه لقمان را تلاوت خواهيم کرد.
«أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى وَ أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «29» ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْباطِلُ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ «30» أَ لَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّهِ لِيُرِيَكُمْ مِنْ آياتِهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ «31» وَ إِذا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ «32» يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَ اخْشَوْا يَوْماً لا يَجْزِي والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَيْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ لا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ «33» إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ»
ترجمه آيات: آيا نديدى كه خداوند، پيوسته شب را در روز، و روز را در شب داخل مىكند، و خورشيد و ماه را تسخير كرده، هر يك تا زمان معيّنى در حركتاند؟ همانا خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است. اين همه، دليل بر آن است كه خداوند، حقّ، و آنچه غير از او مىخوانند باطل است، و همانا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است. آيا نمىبينى كه كشتىها در سايهى نعمت خداوند در دريا حركت مى كنند، تا خداوند بخشى از آيات قدرت خود را به شما نشان دهد؟ همانا در اين (حركت كشتىها) براى مردم شكيبا و سپاسگزار، نشانههايى است. و هرگاه موجى (خروشان در دريا) همچون ابرها (ى آسمان) آنان را بپوشاند، خدا را با طاعتى خالصانه مىخوانند، پس چون خداوند آنان را به خشكى (رساند و) نجات دهد، بعضى راه اعتدال پيش گيرند (و بعضى راه انحراف)، و جز پيمانشكنانِ ناسپاس، آيات ما را انكار نمىكنند. اى مردم! از پروردگارتان پروا كنيد و بترسيد از روزى كه هيچ پدرى مسئوليّت (اعمال) فرزندش را نمىپذيرد و هيچ فرزندى به جاى پدرش قبول مسئوليّت نمىكند، قطعاً وعدهى خداوند حقّ است، پس زندگى دنيا شما را نفريبد و (شيطانِ) فريبكار، شما را نسبت به خدا فريب ندهد. بىگمان آگاهى از زمان (برپايى قيامت) مخصوص خداست، و اوست كه باران را نازل مىكند، و آنچه را در رحمهاست مى داند، و هيچ كس نمىداند كه فردا چه به دست مىآورد، و هيچ كس نمىداند كه در چه سرزمينى مىميرد، همانا خداوند عليم و خبير است.
شريعتي: خدايا به هرکه ميوه سنگين عشق ميدهي شاخهي وجودش را ميشکني، تو خود مرهم شاخههاي شکسته باش. اينجا سمت خداست، روزهاي پاياني ماه مبارک رمضان، انشاءالله قدر بدانيم و از لحظه لحظهاش نهايت بهره را ببريم.
حاج آقاي عاملي: «يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَ اخْشَوْا يَوْماً لا يَجْزِي والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَيْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ لا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ» خداي متعال در قرآن در موارد بسياري از تقوا صحبت کرده و نهجالبلاغه از تقوا پر است و از خصوصيات معاد هم خيلي صحبت کرده است. اينجا اول امر به تقواست و قسمت دوم به اينکه در عالم آخرت هيچکس نميتواند از ديگري چيزي را بينياز بکند. حتي پدر و مادرها از فرزندان اما خصوصيتي اينجا دارد، اين آيه با آيههاي ديگر که خدا فرمود: شيطان شما را با من فريب ندهد. با توجه به اينکه خداي متعال چهرهي عاطفي بسيار فاخري از خودش در قرآن تصوير کرده طبيعي است که يک عدهاي از اين جهت گول بخورند و بگويند: وقتي اين خطر هست که خدا اينقدر عطوف و مهربان است، ممکن است حساب و عذاب در کار نباشد. شيطان بگويد: خدا ارحم الراحمين است، برو کارت را بکن! همچنان که بعضي از بزرگان مسيحيت اعلام کردند چيزي به اسم جهنم وجود ندارد و خدا براي اينکه اين توهم را کنار بزند چند کار کرده است، يک کار عبارت است از قسمهاي شديدي که خورده است. قسم به خدا اين حق است، قسم به حق که ميگويم «قالَ فَالْحَقُّ وَ الْحَقَّ أَقُولُ، لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَ مِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ» (ص/84 و 85) قسم به خداي آسمان و زمين اينهايي که ميگوييم حق است. يک روز قيامتي هست. اهل کفر خيال ميکنند بعثي در کار نيست. قسم به خدايم «قُلْ بَلى وَ رَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلْتُمْ وَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ» (تغابن/7) مبعوث ميشويد و اعمالتان را به شما خبر ميدهند. «فَوَ رَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَ الشَّياطِينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا» (مريم/68) يکي از کارهايي که خدا کرده، اين است که در دو جا در قرآن فرموده: شيطان شما را با خود خدا فريب ميدهد. انشاءالله کمربندها را محکم ببنديم.
در مورد شخصيت علي بن حاتم از اصحاب بسيار شايسته اميرالمؤمنين، پسر حاتم طاعي است. ايشان سه فرزندش را فداي اميرالمؤمنين کرد. بعد از شهادت اميرالمؤمنين معاويه خواست نمکي بر زخمش بپاشد، گفت: بچههايت کجا هستند؟ گفت: همه را فداي اميرالمؤمنين کردم. گفت: علي انصاف نکرد که حسن و حسين را نگه داشت و بچههاي تو را جلو فرستاد. گفت: من با انصاف با اميرالمؤمنين عمل نکردم که من ماندم و علي شهيد شد! معاويه ديد حريف او نيست، گفت: علي را براي من وصف کن. وصف علي را کرد، معاويه چنان گريه کرد که با عبا اشک چشمش را پاک ميکرد و فرمود: والله ابوالحسن اينطور بود. گفت: حالت نسبت به علي چطور است؟ گفت: اينطور که زني در بغلش سر بچهاش بريده شود. در عشق علي اينطور بي تاب هستم. اول که رئيس قبيله بود و ايمان نياورده بود، خواهرش اسير شد. خواهرش يک بيان فصيح داشت و جمال استثنايي داشت. وقتي صحبت کرد جمال او از ياد رفت و ديديم جمال صحبتش از اين بالاتر است. با زبان خوبش آزاد شد و از برادرش گله کرد. مرا فراموش کردي؟! گفت: من پيغمبر را چيز ديگر ديدم. نزد آقا رسول الله آمد و گفت: من فلان کس هستم. حضرت فرمود: تو رئيس قبيله فلان هستي؟ گفت: طبق مذهب شما عشر مال مردم را نميشود گرفت، تو چرا بخشي از مال مردم را ميگيري؟ از غيب خبر داد و او خيلي متأثر شد، ايمان آورد و طبق بعضي نقلها حضرت فرمود: بلند شو به خانه برويم. هوا داغ بود. پيرزني جلوي آقا رسول الله را گرفت و شروع به صحبت کرد. پيغمبر ما آنقدر زير آفتاب داغ به حرف اين پيرزن گوش داد که ديگر علي بن حاتم کلافه شد، تا قضيه تمام شد گفت: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله! فرمود: چه شد؟ گفت: من خيلي پادشاه و ملوک ديدم. تو پادشاه نيستي. يک پادشاه اينطور خودش را در اختيار پيرزن قرار نميدهد. تو پيغمبر هستي. آقا رسول الله زمينه پذيرش را فراهم کرد. ما براي اينکه بچههاي خودمان را در منزل تربيت کنيم، بايد زمينه پذيرش را با رفتار خود بلند کند. اين يک اصل بزرگ تربيتي و تبليغي است. اين چون رئيس قبيله بود، آقا رسول الله خيلي به او احترام ميگذاشت. در روايت هست هميشه بزرگ هر قومي احترامي دارد. آقا رسول الله مکه را فتح کرد، عمويش گفت: کليد را از بني شيبه بگير و به من بده. گفت: نه، نميدهم! من کليد را به بني شيبه ميدهم و خانه ابوسفيان را امن قرار داد. با اينکه ابوسفيان اصلاً ايمان نياورده بود. رئيس قوم بود، اين يکي از اصول اخلاقي اسلام ماست.
شريعتي: در روزهاي پاياني ماه رمضان، سحرهاي آخر، افطارهاي آخر، بهترين کار چيست؟
حاج آقاي عاملي: خدايا ناله کرديم و دعا کرديم، اميد به رحمت تو بستيم و با تو خلوت کرديم. خدايا اگر استجابت اين دعاها موانعي دارد، به اسم اعظمت قسم ميدهم اين موانع را برطرف بفرما و ما را با خودت و قرآن و پيغمبرت محرم قرار بده. خدايا حقايق قرآن و فضيلت ماه رمضان به قرآن است. حقيقت قرآن را در قلب ما قرار بده. کساني که گرفتار و آشفته هستند و نگراني دارند و با اميد به درگاهت آمدند، به احترام اين ماه دعاهاي همه را مستجاب بفرما و در روز عيد فطر ما را جزء کساني قرار بده که از نماز عيد فطر به بهشت برميگردند. حضرت فرمود: وقتي نماز عيد فطر رفتيد، از نماز که برميگرديد يا به بهشت برميگرديد يا جهنم؟ خدايا ما را از کساني قرار بده که مشمول عنايات خاصه توست.
شريعتي:
چون حسن عاقبت نه به رندي و زاهدي است *** آن به که کار خود به عنايت رها کند
«الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»
فایل تصویری این برنامه
فایل صوتی این برنامه