تغییر سایز-+=

سمت خدا | منازل سلوک(1)

برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: منازل سلوک

كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عاملي

تاريخ پخش: 13- 04-98

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

تصوير مهتاب و شب و آئينه بندان *** امشب صفاي ديگري دارد شبستان

گلدسته‌ها و آسمان سرمه‌اي رنگ *** نقش و نگار کاشي و گلهاي ايوان

شهر از هياهوها پر اما با حضورت *** آرامش باغ ارم دارد خيابان

جايي به غير از خانه‌ي شما نيست *** چتر اماني بر سر ما بي پناهان

در ساحل آرامشت پهلو گرفتند *** دلهاي طوفان ديده جمعي پريشان

گنبد، کبوتر، اشتياق روشن ابر *** حس زيارتنامه خواندن زير باران

قلبم هوايي مي‌شود، پر مي‌کشد باز *** با شوق معصومانه‌اي سمت خراسان

سلام مي‌کنم به بانوي کرامت، حضرت معصومه و سلام مي‌کنم به همه آنهايي که امروز دلشان در شهر مقدس قم سير مي‌کند. آنهايي که زائر حضرت معصومه هستند. عيد ميلاد حضرت معصومه، کريمه اهل‌بيت بر شما مبارک باشد. روز دختر را هم به همه دختران عزيز و نازنين تبريک مي‌گويم و براي همه آرزوي توفيق و عاقبت بخيري مي‌کنم، انشاءالله همه آنها زير سايه حضرت معصومه(س) باشند و بهترين‌ها نصيبشان شود. در خدمت حاج آقاي عاملي هستيم، سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي عاملي: بسم الله الرحمن الرحيم، عرض ادب و احترام دارم خدمت حضرتعالي و همه مردم عزيز، ولادت بانوي بسيار بزرگ عالم اسلام، حضرت معصومه را به ساحت مقدس حضرت ولي‌عصر و ملت بزرگمان تبريک مي‌گويم. روز دختر را هم به دختر خانم‌هاي عزيز تبريک مي‌گويم و آرزو دارم همه بنيانگذاران نسل صالح براي کشور ما باشند. روز پدر، روز مادر، روز دختر، همه با فرهنگ بسيار اصيل اسلامي ما سازگار نيست. کشورهايي که فقر عاطفي نسبت به مادر دارند، براي جبران اين قضيه روزي را به نام روز مادر گذاشتند تا فقر عاطفي نسبت به مادر را جبران کنند. يا روز پدر گذاشتند تا فقر عاطفي نسبت به پدر را جبران کنند. روز دختر هم همينطور، در حالي که در ادبيات اسلامي، هر روز، روز پدر و هر روز، روز مادر است. هر روز، روز دختر است. وقتي مي‌گويند: «هما جنّتك‏ و نارك‏» (كنز العمّال، ج 16، ص 463) بهشت تو و جهنم تو پدر و مادر است.

شريعتي: با حاج آقاي عاملي قرار گذاشتيم در مورد سمت خدا صحبت کنيم اينکه براي رفتن سمت خدا قطعاً نياز به زاد و توشه و معرفت داريم و اين معرفت را قدم به قدم کسب مي‌کنيم، به مرحله يقظه رسيديم و نکات خوبي را در مورد بيداري شنيديم. امروز هم ادامه فرمايشات شما را خواهيم شنيد.

حاج آقاي عاملي: بسم الله الرحمن الرحيم، جلسات گذشته گفتيم: ما بايد اينجا مسير طي کنيم. قرار نيست ما يکجا بمانيم. حضرت ابراهيم که گفته است: «إِنِّي ذاهِبٌ‏ إِلى‏ رَبِّي‏» (صافات/99) اين زبان حال همه ماست. يعني عوالم جديدي، احساسات جديدي اگر انسان بخواهد در اين عالم پيدا کند بايد حرکت کند. هدف خلقت که پذيرايي است. پذيرايي در شأن خدا با حرکت است. يعني نفس ناطق انساني اعتلا پيدا مي‌کند و اگر اين حرکت صورت نگيرد، ما دور خودمان مي‌چرخيم و چيز تازه‌اي در دنيا نيست و انسان زنده به تازه است.

افسرده‌ام از کهنه خدايي که تو داري *** هر لحظه مرا تازه خداي دگري هست

حضرت فرمود: شيعيان ما اهل فتح و ظفر هستند. هر روز سنگرهاي جديد، لذت‌هاي جديد و عوالم جديد براي شيعيان ما حاصل مي‌شود. اگر اين مسير را انسان تعيين نکند و آخر سر به مجاز مبتلا شود، همه ندامت دارد.

فردا که پيشگاه حقيقت شود پديد *** شرمنده رهروي که عمل بر مجاز کرد

خودش مانده است، مي‌گويد: خانه من، لباس من، ماشين من، همسر من، اما من زمين بائر و مانده است. سرمايه خود مساز آنچه که از ذات تو جداست! اينها خيلي پشيماني و ندامت دارد. شاعر مي‌گويد:

گردبادي را که مي‌بيني تو در دامان دشت *** روح مجنون است، خاک بر سر مي‌کند

من دنبال مجاز رفتم. ما براي اينکه به لذت‌هاي اصلي برسيم که سفره‌ي در شأن خدا باشد با ذائقه حيواني نمي‌شود. طهارت نفس و کمال نفس باعث مي‌شود که ذائقه انسان به ذات الوهي تبديل شود که همين چيزي که فدا مي‌کند براي عزت ديگران، اين امر خلق الساعه نيست. ذائقه است، مخصوصاً در امور عبادي توجه به ذات مبدأ اعلي، اين در محاذات مبدأ اعلي قرار گرفتند. اين لذتي دارد که بايد رفت و ديد. راوي مي‌گويد: در روايت است که کميل مي‌گويد: من شب نيمه شعبان ديدم که اميرالمؤمنين کل دعاي کميل را در سجده خواند. حضرت آيت الله اشتهاردي مي‌گفت: من خودم ديدم که حضرت آيت الله بروجردي، کل دعاي کميل را در رکوع خواندند. نجواست. در محاذات حضرت حق قرار گرفتن است و توجه به ذات الوهي است.

در روايت هست که آقا رسول الله، وقتي نماز شب حضرت را ديدند، نوشتند: وقتي به رکوع مي‌رفت، مي‌گفتند: کي مي‌شود حضرت سر از رکوع بلند کند. اينقدر که لذت مي‌برد. «و يسجد حتي يقال متي يرفع رأسه» کي سجده‌اش تمام مي‌شود و از سجده بلند مي‌شود؟ نماز شب براي پيامبر واجب بود. توصيف نماز شب حضرت عجيب است. نماز شب را به شب تقسيم مي‌کرد تا چشمش گرم مي‌شد، سرش را مي‌گرفت. بلند مي‌شود دو رکعت مي‌خواند و مي‌خوابيد. تا چشمش گرم مي‌شد باز بلند مي‌شد چهار رکعت نماز مي خواند. طول دعا يا سجده مهم نيست، مهم اين است که رکوع و سجده قهري باشد، يعني مقهور در برابر عظمت خدا شود. شما وقتي انسان بزرگي را مي‌بيني بي اختيار کرنش مي‌کني. رکوع حقيقي همان است. عرفا مي‌گويند: رکوع و سجده حقيقي آن است که بي اختيار باشد. ولي عظمت خدا باعث مي‌شود انسان به خشوع برود. يک دعايي را به عزيزان يادگاري ياد مي‌دهم، «اللَّهُمَ‏ إِنِّي‏ أَسْأَلُكَ‏ خُشُوعَ‏ الْإِيمَانِ‏ قَبْلَ خُشُوعٍ الذُّلِّ فِي النَّار» خدايا من يکوقتي خاشع مي‌شود اما به آتش جهنم، اما قبل از اينکه با آتش جهنم خاشع شوم، با ايمان و معرفت تو خاشع شود. در اينجا خشوع ايمان، اينکه حضرت يوسف را زن‌ها ديدند و دستشان را بريدند، اين بي اختياري بود. جمال يوسف اينها را بي‌اختيار کرد. هرچقدر شما به جمال واقف مي‌شويد، بي اختيار مي‌شويد.

مي‌گويند: ناصرالدين شاه يک شعري گفته بود: «در جهان چون حسن يوسف کس نديد» نمي‌توانست مصراع ديگري را درست کند. آقايي آمد گفت: «حسن از آن آنکه يوسف آفريد» من اينجا دو سؤال دارم. يکي اينکه تا به حال شما چنين نيتي در رکوع کرديد؟ اگر مي‌خواهيد نماز، نماز باشد.

اگر نه روي دل اندر برابرت دارم *** من اين نماز حساب نماز نگذارم

مرا غرض نمازم بودم که پنهاني *** حديث درد فراق تو با تو بگذارم

وگرنه اين چه نمازي بود که من بي تو *** نشسته روي به محراب و دل به بازارم

وقتي شما رکوع مي‌روي مستحب است گردن را يک مقدار جلوتر بگيري و بگويي: خدايا «آمنت بک و لا ضربتُ عُنقي» خدايا ولو گردن مرا بزني، من از اين در جاي ديگر نمي‌روم. بعضي انسان‌ها نمي‌خواهند براي دينداري خودشان هزينه پرداخت کنند. «وَ مِنَ‏ النَّاسِ‏ مَنْ‏ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ» (حج/11) آن کناري‌ها ايمان دارند، اگر اوضاع خوب باشد هستند و اگر اوضاع خوب نباشد، «فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ» آنوقت شما در رکوع اين نيت را کردي، در سجده اين نيت را کردي، يک آقايي به نام شبلي حج‌اش تمام شد و نزد حضرت سجاد آمد. حضرت فرمود: وقتي لباست را درمي‌آوردي براي احرام چنين نيتي کردي؟ گفت: نه، گفت: وقتي لبيک مي‌گفتي چنين نيتي کردي؟ گفت: نه، لبيک تسنيه است و تسنيه در عرب براي تکرار استعمال مي‌شود. لبيک يعني خدايا هميشه خادم دم در تو هستم. وقتي امام صادق اين را مي‌گفت، رنگش مي پريد نمي‌توانست بگويد. مي‌گفتند: آقا جان چرا اينطور شديد؟ حضرت مي‌فرمود: مي‌ترسم لبيک بگويم و خدا بگويد: «لا لبيک و لا سعدک» مرا نپذيرد. حضرت فرمود: وقتي کعبه را گرفتي مستحب است چنين نيت کني که کارت افتاده دست کسي که غير از او کسي نمي‌تواند کارت را حل کند و از دامنش مي‌گيري. وقتي سعي بين صفا و مروه مي‌کني، نيت مي‌کني که من پرونده را بررسي مي‌کنم و الآن کسي بيرون مي‌آيد و حکم را مي‌خواند. شما مضطر اين طرف و آن طرف مي‌روي، که الآن چه چيزي درمي‌آيد. حج تداعي است براي زندگي قهرمان توحيد، آداب شکلي است اما آدابي که زيرش پيام‌هاي بزرگ هست.

ما حق نداريم فقط آداب شکلي درست کنيم که پيام ندارد، آداب شکلي که پيام دارد. آيا ما چنين نيتي کرديم؟ آنوقت نماز درست مي‌شود. شما اين را تجربه کنيد وقتي رکوع و سجده مي‌رويد، آنوقت به نکته امام سجاد مي‌رسيد، امام سجاد گفت: خدايا اگر واجب الطاعه نباشي نماز نمي‌خوانم، چون واجب الطاعه هستي نماز مي‌خوانم. وقتي عبا از دوش مبارک افتاد، درست نکرد. ابوحمزه بعد از نماز گفت: آقا چرا درست نکردي؟ حضرت فرمود: واي بر تو، مگر مي‌شد؟ سؤال دوم اين است که وقتي جمال يوسف را ديدند و دستشان را بريدند، وقتي به جمال خالق يوسف برسيد، چه بايد بريده شود؟

اندر جمال يوسف ، گر دست‌ها بريدند *** دستي به جان ما بر، بنگر چه ها بريدند

اين جمالي که مي‌بينيم همه ذره است.

اين همه عکس مي و نقش نگارين که نمود *** يک فروغ رخ ساقي است که در جام افتاد

يعني هرچقدر شما جلوتر برويد، ما در اين نشئه چهار فوران جمال داريم. توجه به اينها براي اينکه انسان لذت عبوديت داشته باشد خيلي خوب است. اول فوران اراده حکيمانه است و اين عين جمال است. يعني آن کسي که بر عالم حکومت مي‌کند، روح ديوانه نيست. يک اراده حکيمانه است. همه چيز است براي اتفاقاتي که مي‌افتد. زيبايي در اينجا فوق العاده است. حضرت زهرا(س) وقتي خطبه را خواند هيچکس حاضر به شهادت نشد. خليفه گفت: زهرا «الناس حکم بيني و بينک» با قرآن با من مناظره نکن. مردم به من رأي دادند، کسي حاضر است به تو رأي بدهد؟ هيچکس رأي نداد. خانم خيلي شکست. از مسجد وارد خانه شد. وقتي از کوچه مي‌آمد، مانند پيغمبر راه مي‌رفت. چون پيغمبر در زمين هموار که راه مي‌رفت، هرکس نگاه مي‌کرد، مي‌گفت: از بلندي پايين مي‌آيد. از اختصاصات پيغمبر بود. 35 اختصاص دارد، يکي اين است. مرحوم شهيد صدر مي‌گويد: عمداً اين کار را کرد که عواطف را تحريک کند که جمعيت مقابل مسجد جمع شوند. از همان در وارد شد، جملات خيلي سنگين فرمود و آرزوي مرگ کرد. اميرالمؤمنين با يک کلمه آرام کرد. به اميرالمؤمنين خطاب کرد: علي جان، تو بايد در مدار امامت باشي، نه اينکه اينجا بنشيني. گفت: زهرا جان، بنويس به حساب خدا! فوراً گفت: حسبي الله، همه چيز تمام شد. اين اراده حکيمانه بحث مفصلي دارد.

«فَالْمُدَبِّراتِ‏ أَمْراً» (نازعات/5) عالم مدبر دارد. سنت‌هاي آفرينش همه مدبر هستند. خدا با اين سنت‌هاي آفرينش که ناموس اين عالم است دنيا را مديريت مي‌کند. جمال دوم عبارت است از عقلانيت، عالم را که نگاه کنيد همه فوران عقلانيت است. عقل اساس جمال است. هرجا عقل نيست رجس است. «وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ‏ عَلَى الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ» (يونس/100) هرجا عقلانيت کنار برود، پليدي و آلودگي همه جا را مي‌گيرد. سومين مورد فوران جمال تکويني است. يعني اين تکويني که خدا درست کرده است، خدا مي‌گويد: «هَلْ تَرى‏ مِنْ‏ فُطُورٍ، ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنْقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِيرٌ» (ملک/3و4) اين نانوتکنولوژي که مي‌گويند، شما يکوقت يک کاغذ کتاب را مي‌خواني، يک جنبده ريز ريز اينجا حرکت مي‌کند. قلب و معده دارد، يک کارخانه چند کيلومتري توليد کني تا از اين توليد کني، نمي‌تواني. يعني هر ذره را ببيني، معجزه است. عالم معجزه است. اينها همه جمال تکويني و فوران جمال است.

شريعتي: جلوه‌گاه رخ او ديده من تنها نيست *** ماه و خورشيد همين آينه مي‌گردانند

حاج آقاي عاملي: چهارمين فوران جمال، جمال تشريعي است. کتاب خدا، حاکم خدا، مفاهيمي که آورده است. الفاظي که آورده است، مفرداتي که آورده است. ترکيبي که انتخاب کرده است. اسلوبي که با آن حرف زده است. اميرالمؤمنين فرمود: مي‌خواهي خدا را نگاه کني، قرآن را نگاه کن. من يک عمري است روي اسرار اوزان کار مي‌کنم. اصل تخصص من آنجاست. احساس مي‌کنم و باورم اين است که خداي متعال عمداً جمال قرآن را به حد خاصي آورده، فصاحتش را و ديگر بالاتر نبرده است. مي‌توانست ببرد ولي يک عده هلاک مي‌شدند. آنقدر خدا در انتخاب کلمات غوغا کرده است، در انتخاب مفاهيم چه غوغايي کرده است. جمال در اين چهار محور فوران مي‌کند. اين فوران در اين چهار محور عارف را بي قرار مي‌کند. طبيعي است جمال بي قرار مي‌کند. امام سجاد فرمود: خدايا قرار ندارم. به من رحم کن. اين بي‌قراري تشريعي است. بي‌قراري تکويني همه ذرات عالم طوري است که خدا دستش را کنار بکشد، همه چيز به هم مي‌خورد. همه ذرات عالم را که نگاه مي‌کنيد، «يَسْئَلُهُ مَنْ‏ فِي‏ السَّماواتِ‏ وَ الْأَرْضِ» (الرحمن/29) اين چه بي قراري است که به سمت او مي‌روم.

سه بار چشم حضرت شعيب کور شد. خداوند فرمود: ديگر چقدر چشمت کور شود، من چشمت را بدهم؟ يک لحظه تصور کنيد، بي قراري به کجا برسد که آنقدر گريه بکند و چشمش کور شود. چه عوالمي مي‌ديد و به کجا متصل بود؟ گفت: خدايا، «لست أصبر او اراک» تا به محفل انس تو مي‌رسم من قرار ندارم. امامان ما در دعاي عرفه هست که امام حسين تغييراتي داد، منزل شکوي، اين عبارات را نمي‌توانيم بگوييم، حضرت مي‌گويد: من يک عمري است از زبان معصوم اينها را مي‌خوانم. از زبان خودم بخوانم دروغ است. دومين مورد هم اين است که از خود بي‌خود مي‌کند، مدهوش مي‌کند. مثال بارزش که تير را از پاي اميرالمؤمنين کشيدند، ماجراي تير يک ماجراي حقيقي است يعني به جايي رسيده است که متوجه نيست.

اندر جمال يوسف ، گر دست‌ها بريدند *** دستي به جان ما بر، بنگر چه ها بريدند

باز اينها مطالبي است که يک ذائقه خاصي نياز دارد که متوجه شويد. در خانه امام سجاد آتش گرفت، غوغايي شد. در طرف عشق که مدهوش است، در طرف خوف هم مدهوش است. خانه آتش گرفته و همه اين طرف و آن طرف مي‌روند، وقتي که آتش را خاموش کردند حضرت مشغول نماز بود، گفتند: يابن رسول الله، خانه آتش گرفته بود، شما توجه نکرديد؟ حضرت فرمودند: من آتش ديگري را خاموش مي‌کردم! وقت نماز که مي‌شود ملائکه نگاه مي‌کنند، «قُومُوا إِلَى نِيرَانِكُمُ‏ الَّتِي أَوْقَدْتُمُوهَا عَلَى ظُهُورِكُمْ فَأَطْفِئُوهَا بِصَلَاتِكُمْ» (من لا يحضر الفقيه/ج1/ص208) وقت نماز ندا مي‌کنند بلند شويد، آتشي که با اعمال خودتان درست کرديد با نماز خاموش کنيد. يعني نماز آتش نشان است. صدراي شيرازي مي‌گويد: من دو نفر اهل علم را ديدم، با هم صحبت مي‌کردند و غيبت مي‌کردند. اين دهانش را باز مي‌کرد، آتش بيرون مي‌آمد. او دهانش را باز مي‌کرد و آتش بيرون مي‌آمد. چشم مي‌خواهد اين را ببيند، برو بفروش!

اين چشمي که داري *** در ديدن ندارد استواري

يکي چشم ديگر بي غش و بي عيب *** به دست آور براي ديدن غيب

اميرالمؤمنين چشمشان بيمار بود. آقا رسول الله گفتند: علي کجاست؟ گفتند: چشمشان درد مي‌کند و خواب هستند. حضرت ديدند و خواستند معالجه کنند، «طبيبٌ دوارٌ بطبه» مي‌دانستند درمانش چيست. گفتند: علي جان روايتي مي‌خوانم خوب گوش کن. عده‌اي هستند وقتي که جناب عزرائيل مي‌خواهد روح آنها را بگيرد، با سيخ‌هايي از جهنم، روحشان را بيرون مي‌آورد. تا اين را گفت: حضرت بلند شدند نشستند. گفت: يا رسول الله حديث را دوباره بخوان. قصه‌اي از اصحاب پيغمبر عرض کنم. جناب سلمان رد مي‌شدند، ديدند يک جواني جلوي آهنگري بي‌هوش شده و به زمين افتاده است. آنوقت دارند به هوش مي‌آورند. ايشان کمک کرد و به هوش آمد. گفت: اينجا جاي بي‌هوش شدن نيست. چرا بي‌هوش شدي؟ گفت: قلاب‌هاي آهني را ديدم، آيه «وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ‏ حَدِيد» (حج/21) يادم افتاد. من غش کردم! سلمان گفت: دستت را به من بده. من مي‌خواهم با تو عهد اخوت ببندم.

اين لذت‌هاي معنوي، آنهايي که واقف به اين جمال مي‌شوند، هرچه بيشتر جلو مي‌روند، علاوه بر لذت‌هاي معنوي که دارند، بعضي از اينها در اثر وقوف بر جمال، عطش و تحيّرشان بيشتر مي‌شود. استاد من آقاي ميانجي مي‌گفت: در سير و سلوک احتياج به استاد نيست. آقاي بهجت مي‌گفت: استاد تو علم توست! آقاي ميانجي دليل مي‌آورد که دليل اين روايت است که هرکس يک عيب خود را پيدا کند و اصلاح کند، خدا ده عيبش را نشان مي‌دهد. اگر ده عيبش را اصلاح کند، خدا صد عيبش را نشان مي‌دهد. لذا مي‌گفت: شما گناه نکنيد، راه را نشان شما مي‌دهم، يعني اراده باشد و حرکت باشد، عالم طوري درست شده که خدا مي‌گويد: اگر يک طرف به سمت من بيايي، من هروله کنان به سمت تو مي‌آيم. عالم براي افازه است، عالم براي پذيرايي است. انسان براي لذت خلق شده است در اين عالم، آقاي ميانجي مي‌گفت: در مکه، در مسجد الحرام ديدم علامه طباطبايي آنجاست، رفتم گفتم: آقاجان، مي‌خواهم با خدا صحبت کنم. هزار و يک اسم دارد، با چه اسمي با خدا صحبت کنم؟ گفت: با اسمي که تمام انبياء با آن اسم با خدا صحبت کردند. گفتم: آن اسم چيست؟ گفت: يا رب! يعني تربيت ما را خودت توليت کن.

خدا مي‌گويد: اگر جزء صالحين باشي، خودم تربيت تو را توليت مي‌کنم. «وَ لِتُصْنَعَ‏ عَلى‏ عَيْنِي» (طه/39) موسي، لحظه لحظه تربيت تو در برابر چشمان خودم هست. لذا به موسي مي‌گويد: «وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي‏» (طه/41) تو را براي خودم درست کردم. اگر حرکت کردي و شدي نعم العبد، آن هم نعم المجيب مي‌شود. بعضي پيغمبرها را خدا «نعم العبد» مي‌گويد. بعضي وقت‌ها مي‌گويد: چقدر خوب لبيک گفتيم. يکي از رفقا مي‌گويد: کجا ديدي که عبد مولايش را صدا بزند و مولا لبيک بگويد. در روايت هست: هرکس ده بار يا الله بگويد، خدا مي‌گويد: لبيک! من اين بحث را ناقص نگذارم، وقتي در جمال جلوتر مي‌رود، مستغرق در جمال مي‌شود، گاهي در اثر شدت ولع ممکن است يک خطاهايي سر بزند از نظر ما اين خطا مردود است. کسي که ميزان شريعت را زمين بگذارد، هلاک است! اميرالمؤمنين فرمود: خداوند رياضت مي‌دهد اما با تقوي، يعني در مرحله اول واجبات و محرمات، مرحله دوم مستحبات و مکروهات.

وقتي معرفت حاصل شود، گاهي رفتارهاي غير معمولي ديده مي‌شود. در روايت هست که چهل شبانه روز حضرت موسي چيزي نخورد. بعد از چله گرفتن، از اول ذي القعده تا عيد قربان اين چله را بگيريد. اين چله تنها چله‌اي است که در قرآن آمده است. چهل روز يک اسم خدا را که مي‌بيند اين اسم از تمام اسامي بيشتر در روحش تأثير دارد، مثلاً روزي هزار بار «يا حيّ و يا قيوم» بگويد. در آن چهل روز حضرت موسي از خوردن افتاد و در روايت هست که وقتي خدا را شناخت، هم زبان بسته شد و هم از طعام افتاد. حضرت علامه وقتي مي‌نشست، آقاي پهلواني مي‌فرمود: تا سؤال نمي‌کردي حرف نمي‌زد.

شريعتي: چه نکات خوبي را شنيديم. اين چله يعني يک طور مراقبه و مقيد بودن به دستوري که در قالب شريعت است. يک ماه ذي القعده و ده روز از ماه ذي الحجه است.

حاج آقاي عاملي: نيت بزرگي بکنند و صرفا مقامات مادي نباشد. مقامات معنوي باشد و چله بگيرند.

شريعتي: در سالروز ميلاد با سعادت کريمه اهل‌بيت حضرت معصومه(س) هستيم. عزيزان نايب الزياره و دعاگوي ما باشند.

شيعه به شوق مرقد زهرا به قم رسيد *** طاقت نداشت تا به قيامت بايستد!

ثواب تلاوت آيات امروز را هديه به روح بلند و ملکوتي حضرت معصومه مي‌کنيم، امروز صفحه 92 قرآن کريم را تلاوت خواهيم کرد.

«اللَّهُ‏ لا إِلهَ‏ إِلَّا هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ لا رَيْبَ فِيهِ وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثاً «87» فَما لَكُمْ فِي الْمُنافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَ اللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِما كَسَبُوا أَ تُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا «88» وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِياءَ حَتَّى يُهاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً «89» إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلى‏ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثاقٌ أَوْ جاؤُكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقاتِلُوكُمْ أَوْ يُقاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقاتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا «90» سَتَجِدُونَ آخَرِينَ يُرِيدُونَ أَنْ يَأْمَنُوكُمْ وَ يَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ كُلَّما رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فِيها فَإِنْ لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَ يُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ وَ يَكُفُّوا أَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أُولئِكُمْ جَعَلْنا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطاناً مُبِيناً «91»

ترجمه آيات: خداوند كه معبودى جز او نيست، همه شما را در روز قيامت كه هيچ شكّى در آن نيست جمع مى‏كند، و راستگوتر از خدا در سخن كيست؟ چرا درباره‏ى منافقانى كه خداوند به خاطر اعمالشان، آنان را سرنگون كرده دو دسته شده‏ايد؟! آيا مى‏خواهيد كسانى را كه خدا گمراه كرده، به راه آوريد؟ (مگر نمى‏دانيد) هر كه را خداوند گمراه كند، هرگز راهى براى نجاتش نخواهى يافت؟ آنان (منافقان) دوست دارند كه شما همچون خودشان كافر شويد، تا با آنان برابر گرديد. پس از آنان دوستانى نگيريد تا آنكه (توبه كرده و) در راه خدا هجرت كنند. پس اگر سرباز زدند (و به همكارى با كفّار ادامه دادند) پس آنان را هر جا يافتيد بگيريد و بكشيد و از آنان هيچ دوست و ياورى نگيريد. مگر كسانى (از منافقان) كه به قومى پيوسته‏اند كه ميان شما و آن قوم پيمانى است، يا (كسانى كه) نزد شما مى‏آيند در حالى كه سينه‏هاشان از جنگ با شما يا قوم خودشان به تنگ آمده است (و اصلًا حال جنگ با هيچ طرفى را ندارند و اين بى‏حوصلگى آنها لطف خداست) زيرا اگر خداوند مى‏خواست آنان را بر شما مسلّط مى‏كرد و آنان با شما مقاتله مى‏كردند. بزودى گروهى ديگر را خواهيد يافت كه مى‏خواهند از شما (با اظهار اسلام) در امان باشند و از قوم خود نيز (با اظهار كفر) ايمن باشند. آنان هر بار به سوى فتنه (و بت‏پرستى) برگردند، در آن فرو مى‏افتند. پس اگر از درگيرى با شما كناره نگرفتند و به شما پيشنهاد صلح ندادند و دست از شما برنداشتند، آنان را هر جا يافتيد، بگيريد و بكشيد كه آنانند كسانى كه ما براى شما بر ايشان قدرت و تسلّطى آشكار قرار داده‏ايم.

شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد و از شخصيت حضرت معصومه براي ما بگوييد.

حاج آقاي عاملي: در اين صفحه خداي متعال دو بار گفته «فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ» اينها را بگيريد و بکشيد. اين را وهابيت برداشته و اسمش را آيه سيف گذاشته است و با آيه سيف زيباترين آيات قرآن را نسخ کرده است. «لا اکراه في الدين» با اين آيه نسخ شده است. «لَكُمْ‏ دِينُكُمْ‏ وَ لِيَ دِينِ» (کافرون/6) با اين نسخ شده است. «فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ، لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِر» (غاشيه/21 و 22) پيغمبر تو را فرستادم که تذکر بدهي، نه اينکه براي اينها مصيطر باشي و شمشير بالاي سرشان بگيري. اين هم نسخ شده است. «لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ‏ أَعْمالُكُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُون‏» (بقره/139) «إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ‏ لَعَلى‏ هُدىً أَوْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ» (سبأ/24) يعني فرقه وهابيت فرقه‌اي است که بيشترين نسخ را قائل است. لذا هرکس مثل آنها فکر نکند مهدور الدم است و بايد کشته شود. من خدمت عزيزان بگويم که تمام آيات جهاد را از قرآن درآوردم، اين آيات هيچکدام مطلق نيست و همه مقيد است. يک خيانت بزرگ اين است که آيات مطلق را مقيد بگيريم، مقيد است و مطلق بگيريم. خدا همه آيات جهاد که همه جا قيد خورده است، اگر با شما جنگ کردند، شما جنگ کنيد. «وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ‏ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً» (توبه/36) اولين آيه جهاد «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ‏ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ» (حج/39) چون به شما ظلم شده، شما جنگ کنيد. يا نقض پيمان شده، يا حمله شده، يا دهان پيغمبر را بستند. پيغمبر مي‌گويد: دهانم را باز کن من صحبت کنم. لذا وقتي مکه را فتح کرد، گفت: شمشير را زمين بگذاريد. چون برندگي برهان پيغمبر بالاتر از برندگي شمشير بود. بزرگترين خيانتي که در زمان معاصر در قرآن صورت گرفته و بزرگترين تأويل باطل همين است که آيات جهات را برداشتند و مطلق گرفتند و خون‌ها با اين آيات ريختند. در حالي که تمام آيات جهاد را ببينيد، صحبت از دعوا نيست. آنها مي‌گويد: ما مأمور هستيم کره زمين از مشرکين تطهير کنيم.

در حالي که قرآن مي‌گويد: اگر وسط جنگ مشرک گفت: من مي‌خواهم حرفت را بشنوم، شمشير را زمين بگذار، قرآن را بخوان، گوش بده. اگر مسلمان شد، شد و اگر نشد با پول جيب خودت اين مشرک را به جاي امن برسان. اگر قرار است مشرک را بکشيم چرا مي‌گويد: اين مشرک را به جاي امن برسان؟     «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجارَكَ‏ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ» (توبه/6) وقتي گوش کرد، گفت: من مسلمان نمي‌شوم، اين را به جاي امني برسان، عجيب است که خدا براي مشرک عذر مي‌تراشد! مي‌گويد: اينها نمي‌فهمند. چه نگاه فاخري دارد. به پيغمبر مي‌گويد: اگر قرار بود اکراه کنم، چرا به تو گفتم: اکراه کن، خودم اکراه مي‌کردم. «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ‏ النَّاسَ‏ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ» (يونس/99) اينکه حقوق انسان‌ها چقدر بايد رعايت کرد. همه اينها را با اين آيه نقض کردند و کنار گذاشتند.

حضرت معصومه، شايد بزرگترين وصف او اين باشد که يک امام معصوم اسمش را معصومه گذاشتند. در حق هرکسي درست نباشد، در حق معصومين و اهل‌بيت درست است. يعني اسماء از آسمان نازل مي‌شود. يک کار خدا نامگذاري است. هر روز براي همه ما نام مي‌گذارد، الآن که ما اينجا نشستيم، يک نامي پدر و مادر براي ما گذاشته است و يک نامي خدا، لذا آنهايي که امسال حج مي‌روند ما را ياد کنند. در دعاي طواف مي‌خوانيم: «اللهم لا تغير اسمي و لا تبدّل جسمي» خدايا اسم مرا عوض نکن. حضرت معصومه را معصومه نام نهادند، لذا احکام شرعي را گاهي حضرت معصومه پاسخ مي‌داد، حضرت موسي بن جعفر وقتي جواب را مي‌خواند، سه بار مي‌فرمود: «فداها أبوها» عصمت اين است که انسان به نقطه‌اي برسد که متأثر نشود از اشتهاي نفس و از شرايط اجتماعي، يعني هوا و هوس تصرف نمي‌کند، اينکه شرايط اجتماعي چطور است؟ هزار دليل داريم که معصوم برخلاف همه ترقي‌هاي جامعه عمل کرده است. متأثر از شرايط اجتماعي که گاهي مبنا ندارد، تابع نشويم و با حضرت معصومه بهترين ارتباط را درست کرديم. حضرت فرمود: «اني معک» نباش! الآن اينقدر آداب درست شده زندگي فلک شده است. لا يموت فيها و لا يحيي شديم. «يَتَجَرَّعُهُ‏ وَ لا يَكادُ يُسِيغُه‏» (ابراهيم/17) پولدارها يک آدابي درست مي‌کنند چون مي‌خواهند ثروتشان را نشان بدهند، طبقه پائين هم دنباله رو آنهاست. اگر ما اين مسير را برويم، يک رقابت مادي زندگي ما حاکم شود، دختر و پسر الآن مي‌توانند ازدواج کنند؟ بزرگترين عبادت در زمان ما سنت شکني است. سنت شکني بالاتر از بت شکني است. سنت غلطي که درست شده و به جامعه ما ضربه زده است. ازدواج مشکل شود مي‌داني چه مي‌شود؟

خشم و شهوت مرد را احول کند *** استقامت روح را مبدل کند

شريعتي: نکات خوبي را شنيديم. ما بايد دنباله رو معصومين باشيم. دعا بفرماييد.

حاج آقاي عاملي: ايام خوبي را براي همه آرزو دارم. انشاالله بتوانيم آنقدر حسنات خوبي را در ايامي که خداي متعال ما را مورد لطفش قرار داده است، بتوانيم توفيق جمع حسناتي را داشته باشيم که در نشئه آخرت حسرت هيچ حسنه‌اي را نداشته باشيم.

شريعتي: «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»

 

فایل تصویری این برنامه

 

فایل صوتی این برنامه

 

 

لینک کوتاه :

darolershad.org/?p=9216

جدیدترین عناوین خبری

پربازدیدترین خبرها

مطالب مرتبط

ثبت دیدگاه

یک پاسخ ارائه کنید