شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. عهدی است که بستهایم برمیخیزیم/ با آنکه شکستهای برمیخیزیم هر وقت که نام عشق را میخوانند/ هر جا که نشستهایم برمیخیزیم. به سمت خدای امروز ما خیلی خیلی خوش آمدید. در محضر حاج آقای عاملی هستیم. حجت الاسلام عاملی: عرض ادب و احترام دارم خدمت شما و بینندگان و بسیار خوشحال هستم که توفیق عرض ادب به ساحت ملت بزرگ ما برای حقیر پیدا شده است و بسیار شاکر هستیم که توفیق بیان آیات الهی و احادیث معظم اهل بیت و رسول گرامی اسلام برای بنده حاصل شده است. به برکت ولادت امام حسن عسکری این امام عظیم شأن که خدمت همه عزیزان ولادت ایشان را تبریک عرض میکنم از خدای متعال میخواهم که با واسطه این امام بزرگوار عنایت خاصی به کشور ما و به ملت ما و به رهبر ما و به نسل جدید ما داشته باشد و ما بتوانیم محرمیت با ائمه معظم که محضر لاحدی خدا هستند داشته باشیم.
شریعتی: حسن ختام جلسات سمت خدا آقای عاملی هستند. انشاءالله که زیارت سامرا و زیارت امام حسن عسکری نصیب شما شود. امیدوارم بهترین عیدیها را امروز از دست حضرت بگیرید.
حجت الاسلام عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم. امام حسن عسکری تنها امامی است که بیشترین تأکید را بر نماز شب دارند. بهترین سوژه برای اینکه تقربی و اتصالی حاصل شود به ساحت عز ربوبی برای همه ما و بینندگان این موضوع را مورد بحث قرار دهیم ولی من میخواهم یک مطلبی راجع به امامت داشته باشیم که ما چه احتیاجی به امام داریم و نقش امامت در دین ما چیست. خدای متعال با یک آیه فرموده است که انسانها در ذمه من حق دارند. فرموده است که «ان علینا للهدی» این علی تعهد را میرساند یعنی بر عهده من هست و بر ذمه من هست که من انسانها را هدایت کنم. این حق من است و یعنی انسانهایی که هدایت یافته نیستند نمیتواند در ضیافت خلقت متنعم شود چون بلوغ ندارد. انسانی که بلوغ ندارد سراغ لذات مقطعی و لذات عضوی میرود و یک دفعه متوجه میشود که با یک بلا مرد و همه چیز تمام شد و متوجه نشد اینجا کجا بود و برای چه آمده بود این همه تشکیلات برای چه درست شده بود. وقتی عمر بشر در این کره خاکی به پایان میرسد تمام اوضاع کواکب و تمام این کائنات به هم میریزد. کل عالم به هم میریزد. معلوم میشود که این کل عالم برای بشر درست شده است. میشود چنین چیزی نباشد که انتهای آن کجا است و نمیتوانید تعریف کنید که این کائنات کجا تمام شد؟ تمام شد یعنی چی؟ این عظمتی که برای انسان درست شده است ملعبه شود و خدا فرموده است که اگر من میخواستم یک بازیچه درست کنم در عالم شهود این کار را نمیکرد و سراغ عالم غیب میرفتم. این یک هشدار بسیار عظیمی است که پهنه عظیم کائنات برای انسان درست شده است معلوم میشود که یک مقصدی و یک مرامی و یک هدفی بسیار فاخر است که از انسان مطالبه شده است. آن وقت انسانی که ساخته و پرداخته نیست و هدایت نشده است با لذات خیلی کم عمق زندگی او گذشته است و با ذائقههای بسیار پست و حیوانی و کم عمق، عمر خود را به پایان رسانده است اول خیال کرده است که اینها یک لذات بسیار بزرگی است اما امیرالمؤمنین فرمود که لذتهای دنیا وصف آن از دیدن آن بالاتر است اما آخرت دیدن آن از وصف آن بالاتر است. تا تکانی بخورد همه چیز تمام شد. بعد از مرگ، انسان اشراف پیدا میکند وقتی که اشرافیت او بالا میرود میگوید که مثل اینکه من در دنیا یوم بعض بودم یک نصف روزی بودم. کل حیات هشتاد ساله خود را که زیر پای خود میبیند بر اساس آن اشراف، میگوید که من چه کار کردم یعنی نصف روز چه کار میکردم؟ آن حسرت اگر باشد تمام بشر هلاک میشوند. متوجه شدید که چرا آخرت را محرمانه نگه داشته است؟ یعنی یک نفر از آنجا اطلاع به ما نداده است که اول که من رفتم این جوری شد و بعد من را فلان جا بردند و بعد از آنجا فلان جا بردند، اصلا یک نفر بیاید و به طور قطعی این اخبار را بگوید کل بشر به حد الجا میرسد، الجا یعنی اجبار. یعنی دیگر همه پا به جفت در برابر خدا میایستند. یعنی این را خدا نمیخواهد و میخواهد که با اختیار و با تعقل باشد و الا بالا مینوشت «لا اله الا الله» و پیامبر هم فرموده است که اگر من بخواهم یک کاری کنم و یک چیز عجیبی در آسمان نشان بدهم همه تسلیم میشوند و گردن خود را پایین میآورند ولی من این را نمیخواهم. به پیغمبر ما فرموده است که تو که این قدر حرص میخوری که اینها ایمان بیاورند اگر میتوانی یک چاهی بکن که نفق فی الارض و یک آیه عجیب و غریبی بیاور که همه تسلیم شوند ولی پیغمبر من این جاهلیت است. این تعبیر قرآن است و من این را نمیخواهم و میخواهم که بشر با اختیار و با درک و با برهان و با استدلال و پیغمبر ما هم فرموده است که اگر میخواهی سر کسی را هم ببری با برهان و کسی را می خواهی احیا کنی با برهان و از این آیات بسیار نورانی «لیحیی ان حی بینه و یهلک ان هلک بینه»انبیا احتیاجی به شمشیر ندارند. به انبیا حمله میشد و از انبیا نقض پیمان میشد و از خانههای خود بیرون میکردند که در قرآن هست که زبان اینها را میبستند و جنگ را آنها شروع میکردند که اینها باعث میشد که اینها دست به شمشیر بزنند و الا شمشیر زبان دین نیست. اولین آیه جهاد این است که «یقتالون به انهم ظلموا» چون به شما حمله شده است من اذن دادم که شما شمشیر به دست بگیرید و الا میگوید که چون آنها حمله کردند من اجازه میدهم و مقصدی را که دین دارد به شمشیر تأمین نمیشود. شما یک کسی که کافر است و شمشیر بالای سر او بگیرید از ترس میگوید که من مؤمن هستم، این نفاق میشود و انبیا برای دلبری آمدند و خدا هم مشتاق دل انسان است. «القلب حرم الله و لا تسکن حرم الله غیر الله» من دو تا قلب به شما ندادم و من میخواهم که شما خود را برای من وقف کنید. این آیه را هر چه میتوانید بخوانید که «قل ان صلاتی و نسکی و محیای و ممات لله رب العالمین» همه برای خدا است و اسلام را که اسم آن را اسلام گذاشتند باید در برابر خدا تسلیم شوی یعنی هیچ عنصری نتواند در شما حب و بغض درست کند و قلب مؤمن بین دو انگشت خدا است. خدا آن را تصرف میکند. یعنی اول مؤمن جوابی برای خدا آماده میکند و بعد تصمیم میگیرد. آن وقت هر چه حال پیدا کنی و صورت خود را خاک بگذاری «اسلمت لک یا رب العالمین» خدا مشتری این جمله است. اسلام هم همین است و اینکه اسم ما را مسلمان گذاشتند و مسلم گذاشتند که مسلم ترجمه به مسلمان شده است یعنی تسلیم شوی هم در برابر دستورات تشریحی و هم در برابر دستورات تکوینی یعنی احکامی که خدا نازل کرده است که در برابر آن استخفاف نکند و انکار نکند و اینها مبتنی بر مسائل عالیه است. «علی یعلم من هلک هو الطیف الخبیر» انسان را من خلق کردم و من میدانم چه قانونی باید برای انسان وضع شود و آن وقت در برابر احکام تکوینی که مدرسه تربیتی است یعنی حسن ظن به خدا داشته باشی که یک سختی پیدا شده است و یک گرفتاری پیدا شده است یک ذره غصه و یک ذره غم هم از روی حساب است. چرا وقتی قرآن آمده است و پیغمبر آمده است ما امام را میخواهیم چه کار؟ همه اینها باید مشخص شود. خداوند این حقی را که انسان به نام هدایت دارد «ان علینا للهدی و انا لنا للاخره و اولی» خدا میخواهد آن نقش را عملیاتی کند و حق انسان را ادا کند. از چهار طریق این کار را کرد. اول آیات تکوینی است که همه برهان است و همه استدلال هست و آینه هست. قاب تصویر هست و قاب جمال هست. هو الذی، الم تری، الم یری که قرآن برای تصویر جمال حضرت حق است. اینها همه آیه است و از روی هر آیهای چون سوره خاص/ یکی چون کوثر و وان دیگر اخلاص. یعنی یک قرآنی است. پیامبر فرمود که من دو تا قرآن آوردم. یک قرآنی کنار دست شما است و هر حرفی که میزنم که آن هم قرآن است. آن آقایی که میگفت که قرآن برای من کافی است و توجه نداشت که حرفهای دیگر پیامبر هم قرآن است. یک آیات تکوینی است که این کفایت می کند که انسان به مبدأ پی ببرد. هر ذرهای حرف دارد و هر ذرهای پیام دارد و هر ذرهای تابلوی از رب است که او را نشان بدهد. همه اینها انسانی که فطرتاً اهل برهان است امکان ندارد که نعوذبالله بیاید بگوید که اینها تصادفی است این هم تدریج و این همه حکمت و این همه جمال و این همه تکنولوژی که این حرفها برای پدیدههای زندگی ما است یعنی هر کجا نگاه کنید اعجاز است. یعنی هر دو یک مقصد را دنبال میکنند. یک تابلویی سر راه است که خدا گذاشته است و حجت را تمام کرده است و «لله الحجه البالغه» و دوم انبیا را فرستاده است. انبیا هم از طرف خدا و یک رحمت و یک عنایت و ظهور رحمت خدا و ظهور غیرت خدا و ظهور لطف خدا برای بشریت است. با صد و بیست و چهار هزار پیغمبر سراغ ما آمده است و با حضرت ختمی مرتبت سراغ ما آمده است. ما چه از شخصیت حضرت ختمی مرتبت میفهمیم. پنج تن آل عبا را میگویند که اشباح خمسه که شبح که از دور ما پیغمبر را دیدیم که گفتیم که حضرت ختمی مرتبت. در این عالم امکان تجلی برای امام ما نیست. لذا به ما دستور دادند که این دعا را زیاد بخوانید که «اللهم لا تحرمنی رؤیت» بهشت یعنی همین، یعنی روز قیامت، من را از رؤیت حضرت ختمی مرتبت محروم نکن. جایی که خود او بگوید که هر کسی من را ببیند که خدا را دیده است، این فهرست اسما حق که در پیغمبر متجلی شده است. شما در جمال حق مستغرق شوی چه میشود؟ این هم باز برای ادای ان علینا للهدی است. سوم ـ قرآن را فرستاده است. آیات تشریعی که از آیات تکوینی بالاتر است. «انزلنا هذا القرآن علی جبل لرأیته» متلاشی میشوند و طاقت ندارند. یعنی خدا در قرآن چه کرده است؟ یعنی این آیات را که ما همین جوری سهل میخوانیم مفاهیم و ترکیب آن و آهنگ آن و موسیقی آن و انتخاب حروف و انتخاب کلمات و انتخاب مفاهیم که گاهی انسان تفکر میکند و فکر میکند که قبل از اینکه این آیات نازل شود بلا تشبیه شاعر وقتی میخواهد شعر بگوید شعر اول در مغز او جای میگیرد و بعد شاعر میشود. صرف اینکه الفاظات را بیاورد و قالب را بیاورد، قبل از نزول قرآن چه اوضاع و چه محشری در وجود حضرت احدیت که مفاهیم این جوری انتخاب شده است. یک آیه احتیاجی نیست که برداشته شود و یک آیه احتیاجی نیست که اضافه شود. این طوری با انسان حرف زده است. به اندازه یک قرآن با من حرف زده است و من بیایم بگویم که هیچی نفهمیدم. «ان شرک لظلم العظیم» چرا شرک ظلم عظیم است؟ چون تعطیلی عقل است و عقل تعطیل است. حرمت عقل است که خدا میگوید «ان شرک لظلم العظیم» این هم باز آیات قرآن است که حجت را تمام کرده است. باز همچنان که در تکوین جمال خود را تصویر کرده است در قرآن جمال خود را تصویر کرده است. «فتجلی سبحان الله لقلبه فی کتاب» امیرالمؤمنین از قرآن که صحبت میکند از جمله اوصاف این است که خود را تجلی کرده است و خود را در قرآن نشان داده است یعنی مظهر لاحدی خدا است. ظهور آن اراده تشریعی خدا است. یک مائده آسمانی است. یک ادبستان است. چه قدر خوب است که انسان به ادب آسمانی مؤدب شود. چه میتواند برای ادب آسمانی جایگزین پیدا کند. خدا در قرآن سبک تربیتی دارد و مدرسه تربیتی دارد. به چه اصولی دست گذاشته است؟ اینها باید جداگانه تبیین شود. «ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم» للتی هی اقوم یعنی در همه چیز اقوم است و در هر جایی وارد شده است اقوم است و بالاخره بشر هر کجایی برود و سر او به سنگ بخورد و باز میگردد به آن حقیقتی که خداوند گفته است. الحق من ربک را چه طور معنا میکنند؟ خیلی سهل. حق یعنی آرمانیترین وضعیت در هر شکل و بعدی از زندگی انسان. حق در لباس و شیوه و حق در انتخاب شریک زندگی و حق در سیاست و حق در تجارت و حق در حرف زدن. یک مفهوم بسیار وسیعی است. خدای متعال از همه اینها حرف زده است و دین ما در همه اینها حرف زده است. هفتصد نوع آداب داریم. جنگ بر سر آداب است. تمام آداب از این لباس پوشیدن بگیرید تا شب زفاف که چه دعاهایی باید بخواند و یک پیوند قدسی. مستحب است که دست را روی ناسیه عروس خانم بگذارد و یک دست او را بالا بگیرد و بگوید که «الهی به امانتک اخذتها» این دختر را نه از پدر و مادر او، از تو به امانت گرفتم و تو طرف حساب من هستی و اگر اذیت کردم باید به تو جواب بدهم و اگر زندگی او را برای هوی و هوس به هم ریختم، من به تو باید جواب بدهم و آن وقت این را امانت به من دادی و نه اینکه این را همین طوری به من دادی که تمام شد. یعنی یک روزی این را از من پس میگیری. آن روز است که من به تو باید جواب بدهم. این مرد سالاری میشود؟ چه عنایتی است. چه کرامتی است؟ مهریه، هبه خدا است که برای مرد نیست و برای زن است. یعنی این قدر هوای خانمها را دارد. من یک وقتی در یک کتابی نوشتم که دقیقاً به زندگی خانمها در ادبیات غرب وارد شدم و هر نقطهای را شما در اجتماع تصور کنید در همان نقطه دیدم که کرامت زن شکسته شده است. حتی در پارلمان اروپا. برای اینکه خانمها در پارلمان اروپا و رئیس پارلمان شکایت از دست مردها کردند که اخبار آن در اینترنت هست. اوباما را گفتند که چرا می خواهی بار دوم رئیس جمهور بشوی؟ گفت که میخواهم این دو تا دختر خود را از دست اشرار حفظ کنم. ارتش را بگویید، بیمارستان را بگویید و باز این مراکز را میتوانم برای شما بشمارم. من جایی ندیدم که سالم بمانند. هر چه قدر هزینه کنم باز کرامت شکسته شده است. میدانید که آنها ترازی را عیب نمیدانند چون ترازی باشد میگویند که همه چیز علم است. خانم مالک جسم خود است و حتی عفت جنین کند که چون جنین بخشی از بدن خود او است و خویشتن مالکی درست کردند در برابر اینکه مالک انسان خدا است. امام سجاد هر روز صبح میگفت که خدایا در حالی صبح کردیم که همه چیز در ملک تو است و مالک یعنی تار و پود آن دست آن باشد. این وقت که اینها را میشمارم که همه جا کرامت آن شکسته شده است ترازی نیست و اینها تعدی است. خدا با یک آیه همه چیز را حل کرده است. با یک آیه کوچک کوچک که خدا فرموده است که هر لباسی میخواهی بپوشی بپوش اما آن با لباس معروف به عفت شوی چون لباس پیام دارد و زبان دارد و حرف دارد. لباس اگر لباسی باشد که عفت را نشان بدهد اصلا کسی نمیتواند تو را چپ نگاه کند. یک فیلمی است که در آمریکا یک دختر خانم بسیار وجیهه پیدا میکنند یک لباس جلفی برای او میپوشانند و دو ساعت دزدکی از او فیلمبرداری میکنند و در خیابان راه میرود. در این دو ساعت با این لباس جلف این قدر به او تعرض و حرفهای نامربوط و اهانت بار نثار او میکنند و بعد با آن جمال استثنایی که دارد لباس اسلامی به او میپوشانند. دو ساعت فیلمبرداری میکنند یک کسی به او چپ نگاه نمیکند. رئیس قبطیهای مصر گفت که خانمهای ما باید لباس اسلامی داشته باشند تا مصون باشند از دست کسانی که نظر بدی دارند. آن قدر علیه رئیس قبطیها که (من در کتاب قاف کرامت این را نوشتم) به او این قدر حمله کردند که تو قبطی هستی و این حرفها چه هست و از آداب مسلمانها داری دفاع میکنی. یکی از رؤسای هندوها و رئیس معابد هندیها گفته بود که برای اینکه خانمهای ما حیثیت و عفت آنها حفظ شود باید لباس اسلامی بپوشند. آن زمان معبد را محاصره کردند. گفتند که باید از حرف خود برگردی. گفت که حرفی که من زدم حرف برهانی است. با آدرس در آن کتاب نوشتم که یازده هزار نسخه در آن زمان پخش شد. من در آن کتاب به زندگی غربیها وارد شدم و گفتم که اگر یک خانم با فریبایی تعریف شود چه میشود؟ همان میشود که شاه گفت که چادر کفن سیاهی است که زیباییهای پنهان را آشکار نمیکند. این حرف چه قدر جلف است و اگر باز شود چه قدر شرم آور است؟ پادشاه مملکت چنین حرفی بزند. آن وقت پلیس آمریکا در یک خیابانی که در نیویورک تعدی شده است و خیلی تکرار شده است تعدی به آن معنایی که گفتم نه به معنای ترازی، پلیس وارد شد که این آبروریزی افتضاح ادامه پیدا نکند. به یکی از خانمها یک جملهای گفت، روزنامههای آمریکا علیه پلیس غوغا راه انداختند که چرا این را گفتی. پلیس به یکی از خانمها گفته بود که این لباس را میپوشی این همه تعدی درست میشود و اگر شما این جوری لباس نپوشید چنین قضیهای اتفاق نمیافتد. مفصل راجع به آن پلیس صحبت کردند که چرا این حرف را زدی. معنای آن صریح در این است که خدای متعال حساب شده حرف زده است. «و من احسن الی الله قیلا» «و من احسن الی الله دعی الله و عمل صالحا» که تا آخر که خدای متعال احسن القصص را آورده است. یعنی خدای متعال یک چیزی را که حرف زده است امر قراردادی نیست که کسی بگوید که نعوذبالله گور پدر حکم شرعی و مبتنی بر مسائل نفس الامری است. با مسائل نفس الامری نمیشود بازی کرد. این دنیا انسان را میزند. این دنیا یک وصف دارد که انسان را بدجوری میزند چون شعور دارد و تمام ذرات شعور دارد. اگر قرار باشد که یک حرکتی داشته باشیم که زندگی یک کسی به هم بریزد و نهاد خانواده یک کسی به هم بریزد و یا دل کسی شکسته شود و یا نان کسی بریده شود و یا عزت او تبدیل به ذلت شود وحشتناک است هم در این دنیا و هم در آخرت. «کل فی فلک یسبحون» خدا انسان را دعوت میکند که با اختیار به این وارد شود. همه عالم. جز اوصافی که تکوین دارد من در آوردم. آن اوصاف را خدا میخواهد که ما هم داشته باشیم. یکی هم آیات تشریعی شد.
چهارمین مددی که خدا به انسان رسانده است که تا در مسیر هدایت، راه را درست طی کند امام است. امامت را چرا گذاشتند؟ خدا میگوید که من قرآن فرستادم و پیامبر فرستادم و میزان فرستادم. میزان چه هست؟ قرآن آمده است و همه چیز را گفته است و پیغمبر آمده است و تبیین کرده است؟ بعضیها میگویند که میزان یعنی عدالت و قرآن پر از آیات عدالت است. اهل عدل را در ردیف خود طی کرده است. کسی که قائم به قسط باشد خدا میگوید که در دریف است. یعنی اگر کسی به زیارت علی بن موسی الرضا رفت در این جمله یک توجهی کند که آنجا من را دعا کند «دیان دین به عدل» خیلیها دیان دین هستند اما نه به عدل که خدا آن را از ما نمیخواهد. «یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهدا علی انفسکم» اهل عدل باشید حتی اگر علیه شما باشند. مسئول هستی و پسر شما است اگر حق ویژه میخواهد او را کنار بگذار ولو «او الوالدین» پدر باشد یا مادر باشد. ما در بحث عدالت شوخی نداریم. «انما اموالکم و اولادکم فتنه» یعنی دو چیز عدالت را به هم میزند. انسجام اجتماعی را به هم میزند یکی پول و یکی اولاد است. این انسجام اجتماعی با عدل است که این عدل قامت السموات و الارض. از یک اداره به من زنگ زدند که گفتند که یک فرصت استثنایی هست یکی را معرفی کن. گفتم که این حق عمومی هست یا نه؟ گفت بله. گفتم تو چه حقی داری که به من بگویی که یک کسی را معرفی کنم. گفتم من این کار را بکنم که ای خدا به ما رحم کن که اگر این کار را بکنم دیگر نمیتوانم خطبه بخوانم و دیگر نمیتوانم از تقوا صحبت کنم. حداقل یک ذره وجدان انسانی مذهبی داشته باشیم دیگر نمیتوانم بگویم. مردم حق دارند بگویند که تو با چه رویی آمدی که برای ما خطبه بخوانی، اینکه نمیشود. خدا میگوید که تو عدل را انجام بده و اگر این فامیل تو فقیر است و یا غنی است که میخواهی به او رسیدگی کنی یعنی به من بسپار که او بنده من است که من به او رسیدگی میکنم. تو عدالت را به هم نزن. تو عدالت را اجرا کن. نورانیتر و مبارکتر از این ایه میتوانی پیدا کنید. همه ما در جامعه این را پیاده کنیم و این فرهنگ شود. ای کاش شما بیایید در دفتر من بنشینید بسیاری از ارباب رجوعی که میآیند بر خلاف این آیه است یعنی یک تمناهایی دارند که ما بنشینیم و قانون را بشکنیم و عدالت را بشکنیم. بچه من در مرز است باید او را اینجا بیاوری. باید دستور بدهی … مثلاً شما حساب کنید که یک اداره است و کانون بازنشستگان دارد، همه بچههای بازنشستگان میخواهند در آن اداره استخدام شوند و همه منتظر هستند که کی این بچه ما آنجا استخدام میشود و یک دفعه ببینند که من یک نفر را آوردم و آنجا استخدام کردم چه میشود؟ من دیگر مشغول ذمه برای اینکه حق را پایمال کردم نیستم بلکه یک عده عظیم را به محصول خون شهدا بدبین کردم به نظام بدبین کردم. کی میخواهید این قانون مداری که این قدر مقام معظم رهبری تأکید دارند را جا بیندازید؟ یک فرصتی باشد که ایام محرم این بحث را برای شما داشته باشم که امام حسین گفت که کسی که حق ناس گردن او است با من نیاید. یک آقایی گفت که خانم من ضامن است، گفت که باز هم نیا. من نمیخواهم که تو بیایی. حق الناس چه طور تأمین میشود؟ با قانون. یعنی روحیه قانون مداری از دوران طفولیت. الان ما در دبستان و در راهنمایی درسهایی داریم که از اول یک دانش آموز نظر قدسی به قانون داشته باشد. صف اول نماز جماعت بنشینم اما یک تمنای غیر قانونی هم داشته باشم. تو چرا بر خلاف قانون طبقات مفصلی ساختی و حالا بیایی بگویی که به من مجوز بدهند و خارج از قانون به من مجوز بدهند و یا منابع طبیعی را کلاً ضایع کردی. ما سراغ این آمدیم که امامت برای چه وضع شده است؟ برای این تراس که ادامه پیدا کند که دزدها ندزدند و دین را تحریف نکنند و بشریت را ندزدند. السلام علیک یا میزان الاعمال. که اگر انسانها خود را بالا بکشند بلند میشوند. در زیارتنامه حضرت سلمان هم میخواهیم که السلام علیک یا میزان الاعمال. امام صادق به یکی از اصحاب خود گفت که «انت میزان لا عین فیه» یعنی ترازوی بدون چشم. این قدر بر هوی و هوس تسلط دارد هر کاری کرده است که منطبق بر اراده خدا شده است که تا میزان شده است. عصمت همین است که شما از خواستههای حیوانی بالا بیایید و خواستههای عقلانی شود و از آن هم بالا بیایید و اراده نکنی جز آن را که خدا اراده کرده است. حضرت فرمود که قلبهای ما لانههای مشیت خدا هستند یعنی غیر از مشیت خدا در قلب ما نیست. بحث امامت فلسفهای دارد که اینها که میخواهند که بشریت را راهبر شوند تابلوی سر راه شوند. منار الهدی، علام الهدی که اینها را که در زیارت جامعه کبیره میخوانیم علم یعنی اینکه راه گم نشود. این قدر دزد پیدا شده است که دزد اعتقادات، دزد عفت، دزد حیا، دزد اخلاق، آن وقت با حرفهای بسیار بسیار شیرین و برای اینکه حرفهای جذابی را داشته باشند و خوب هم بتوانند یکی را دور خود جمع کنند … حضرت فرمود که علمای ما مرابطون یک عالم دین مرزدار در فقر است و در مرز است و نه در مرز فیزیکی، مرزی که ابلیس از آنجا وارد میشود و تصوید میکنند. تصوید اصطلاح قرآنی است که خوب را بد نشان دادن و بد را خوب نشان دادن و حق را باطل نشان دادن و باطل را حق نشان دادن و سعادت را شقاوت را نشان دادن، جابهجا کردن. دجال که میآید پشکل است و خر دجال را که مردم فکر میکنند که خرما است اما بعداً متوجه میشود که این پشکل است یعنی یک مکری برای بشریت درست میکنند که سوار بر امواج هستند. دیگر زمان گذشته نیست که سنگ را پشت در میگذاشتند که دزد نتواند در را باز کند اما سوار بر امواج میشوند و هر محدودیتی هم در آینده الان اگر امکان آن باشد دیگر برچیده میشود و ما هستیم و متولیان فرهنگی هستند که در برابر این امواج پناهگاه درست کنیم مخصوصا برای جوانها. گاهی علیه یک ولی نعمت خود چنان گارد میگیرند. مثال میزنم که علیه شهید بهشتی چنان جوی درست کردند که یکی از بزرگان میگوید که اگر اشتباه نکنم که مقام معظم رهبری بود که میگفت که حتی در محافل خصوصی نمیشد از ایشان دفاع کرد. آن قدر جو سنگین شده بود که دوران منافقین بود که علیه شهید بهشتی میگفتند که نمیشد اسم او را آفرید. همه را از این مرد بزرگ متنفر کرده بودند که حضرت امام هم در پیام خود به مظلومیت ایشان اشاره کرد. بعد از اینکه به شهادت رسید الان کلیپ او پخش میشود تازه مردم متوجه میشوند که چه افکار نورانی داشته است و چه قدر آیندهنگری داشته است و چه قدر فکر عمیق داشته است و چه قدر جامعه اندیش بوده است و چه قدر نبوغ اجتماعی و نبوغ مدیریتی داشته است که الان به سر خود ما میزند اما فتنه وقتی بیاید صدا ندارد و وقتی که رفت صدای آن بلند میشود و همان مصیبت الان هم میشود تکرار شود. یک شخصیتی که کشور مدیون او است و کشور رهین مدیریت او است و کشور در تعالی خود و در چینش ملتها و در چینش دولتها و در جایگاه شأن با ملت خود ما قرار بگیریم که یک بحث مفصلی است که اگر ما غفلت کنیم ثروتهای ملتها را میتوانند به راحتی از دست انسانها بگیرند با هفتاد هزار منبر که امپراطوری رسانه بنی امیه بود و امام حسین را ترور کردند و امام حسن را ترور کردند و بعد امام صادق فرمود که ما را زنده به گور کردند. دیگر کسی سراغ ما نمیآید. آگاه باشیم و بیدار باشیم.
من یک استادی داشتم که ایشان یک اصطلاحی داشت که میگفت که گوسفندی که از زبان گرگ بیفتد این گوسفند خیلی هوشیار است و خیلی حواس او است. همیشه حواس او است چون یک بار از دهان گرگ افتاده است و این نسبت به بقیه خیلی هوشیار است. ایشان میگفت که ملت ما پنجاه سال در دهان گرگ بوده است و بعد از پنجاه سال از دهان گرگ افتاده است بنابراین خیلی بصیرت او بالا است و مقام معظم رهبری فرمودند که ما هر چه قدر از بصیرت ملت خود صحبت کنیم، از بصیرت ملت خود خدا را شکر کنیم باز هم کم است.
شریعتی: ضرورت وجود امام و نیاز ما به امام نکاتی را فرمودید و بعد قرار شد که وارد نماز شب بشویم که هفته دیگر در خدمت شما خواهیم بود. امروز صفحه 112 قرآن کریم را تلاوت خواهند کرد. ثواب را به روح بلند امام حسن عسکری هدیه میکنیم. صفحه 112 قرآن کریم
حجت الاسلام عاملی: در این صفحه خدای متعال از امتحاناتی صحبت میکند که برای بنی اسرائیل درست کرده است و آنها در امتحان مردود شدهاند و پیامبر ما فرمود که هر چه در بنی اسرائیل اتفاق افتاده است در امت من هم اتفاق میافتد. خدای متعال هر لحظه ما را امتحان میکند و ما هر لحظه در حال پر کردن ورقه امتحانی هستیم. ممکن است که مردود شدیم به آن میگویند که امتحانی که باعث میشود که ما پیش خدا رو سیاه شویم و ما حق نداریم که به خدا بگوییم که از امتحان به تو پناه میبرم. حضرت فرمود که این را نگویید. امیرالمؤمنین فرمود که بگویید که «اعوذبک من مذلات الفتن» یعنی باید برای دین هزینه پرداخت کرد. خدا میتواند بدون بدر و احد پیغمبر ما را پیروز کند. خدا فرمود که من در یک لحظه میتوانم شما را پیروز کنم و احتیاجی به جنگ هم نباشد اما من باید بدانم که چه کسی تابع پیغمبر هست و چه کسی تابع نیست و چه کسی صادق است و چه کسی کاذب است. خدا مشتری صادقها است. خدا فرمود که باید وارد این شهر شوید و وارد بیت المقدس شوید و جنگ کنید و آنها هم به حرف رهبر خود گوش نمیدهند و وارد نمیشوند و مسخره هم میکنند. میگویند که تو برو با خدای خود اینجا دعوا کن و ما اینجا نشستیم که این استهزا رهبر بود و وقتی که به حرف رهبر گوش ندهند که در کربلا هم همین طور کشد که وقتی به فرمایشات امام حسین گوش نکردند و امتحانی که در کربلا درست شد امت برای همیشه گرفتار شد. اینها هم خدای متعال این را حرام کرد که بنی اسرائیل وارد بیت المقدس شوند چون که اینها اعتقاد داشتند که من تا آن لحظه دینداری میکنم که هزینه پرداخت نکنم. خدا اگر بخواهد یک فقیر پیدا نمیشود./ چرا فقیر درست کرده است؟ برای اینکه شما را امتحان کند و از پول گذشتی و آیا اراده عاطفی داری و عواطف شما اگر اینجا کار کرد خداوند به شما عطوفت نشان میدهد ارحم، ترحم. یعنی جز سنتهای آفرینش و ناموس این عالم که احسب الناس ان یترک ان یقول امنا و هم لا یفتنون» شما خیال کردید که بگویید امنا و ما هم با شما کاری نداشته باشیم. صحنههایی درست میکنم که میبینید که وضع فامیل شما خراب است و دوست تو به خانه احتیاج دارد و رفیق تو به پول احتیاج دارد، من عمدا اینها را درست میکنم که به تبع این شما یک عکس العملی نشان بدهید. اگر بگویید «و من الناس من یعبد الله علی عبد» بعضیها آن کنار کناریها به خدا ایمان دارند که بگویند که هیچ مشکلی پیدا نشود و فقط هستیم اما هزینه درست شود خسر الدنیا و الاخره هستند که آنها گفتند که ما نمیتوانیم این کار را بکنیم و رهبری مثل حضرت موسی داشتند که به جای اینکه شکر او را داشته باشند گفتند که خیار و عدس و بصل این چیزها را احتیاج داریم که خدا انتقام گرفت چون کفران نعمت در برابر رهبریت بود. رهبریت صالح بهترین نعمت است و خدای متعال چهل سال اینها را سرگردان کرد. ابن خلدون میگوید که چرا چهل سال؟ چون آن نسل کاملاً از بین برود و کسی دیگر از آن نسلی که کافر شده است باقی نماند چون آیات خدا را استهزا کردند و خدا را استهزا کردند که این اتفاق دیگر نیفتد و خدا این را نشان داد که این سنت قطعی من است که این گذشته نیست. یکی از اروپاییها یک جمله گفته است که آینده روی گذشته بنا میشود و گذشته، گذشته نیست و گذشته را نمیشود گفت گذشته است و گذشته همیشه با ما حضور دارد.
یک دعایی را به خدمت شما عرض میکنم که یکی از حرفهای عارف با خدا این است که خدایا با من قهر نکن هر چه تاوان داری من آن تاوان را پرداختم و صورت خود را از من روی نگردان. تاوان را پرداخت میکنم. با من قهر نکن. این را همیشه زمزمه میکند که خدایا خطا کردم تاوان آن را تعیین کن که هر چه باشد میدهم ولی صورت خود را از من برنگردان. من شبهای قدر که با خدا نجوا میکنم این را با خدا میگویم که صورت خود را از ما نگردان و با ما غضب نکن. خیلی گشتم که یک چیزی پیدا کنم که آخر سر به این جمله رسیدم که این جمله را اگر عزیزان حفظ کنند و به خاطر داشته باشند و همیشه این نیت را داشته باشند خیلی خوب است. مستحب است که انسان در رکوع سر خود را بیشتر جلو بیاورد و به خدا بگوید که خدایا گردن من را هم بزنی، من دم در تو هستم و ایمان دارم. این یک ذره آتش را خاموش میکند. آتش که خاموش نمیشود اما این یک خورده عارف را آرامتر میکند. بالاتر از این گردن که دیگر چیزی نیست.
فایل تصویری این برنامه
فایل صوتی این برنامه
موضوع: نقش امامت در زندگی
پنج شنبه دوازدهم آبان ماه ۱۴۰۱