تغییر سایز-+=

سمت خدا | برخی از اوصاف حضرت جواد علیه السلام

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. سلام می‌کنیم به حضرت جواد الائمه، سلام می‌کنیم به حضرت رضا، سلام می‌کنم به همه عاشقان و دل‌سوخته‌ها، سلام به همه آنهایی که دلشان امروز مشهد است، دلشان کاظمین است، دلشان بغداد است، دلشان با امام جواد است و آنهایی که امروز سیاهپوش و داغدار و عزادار هستند. با هم هستیم، در کنار هم هستیم در این روز بسیار سنگین، در سمت خدا مهمان لحظات ناب و نورانی شما و در حضر و در معیت حاج آقای عاملی عزیزمان.

عاملی: امروز روز بسیار خطیری است. سنخیت حضرت امام جواد، سنخیت با امام جوادمان را برای همه عزیزانم از خدا مسئلت دارم. در استجابت دعا این بزرگوار در توسل به امام جواد یک اثر عظیمی است امام رضا حتی در دورانی که در گهواره بودند، ارباب حوائج را سفارش می‌دادند، حواله می‌دادند به امام جواد و گاهی بعضی از ارباب حاجت خودشان می‌‌گفتند که ما را بگویید که فرزندتان جواد از خدا بخواهد که مشکل ما حل شود. حضرت تبسم می‌کرد و به امام جواد حواله می‌داد. معلوم بود که مشهور بوده که حضرت یک تقرب خاصی بر درگاه حضرت احدیت داشته است. ما هم امروز از این فرصت استفاده می‌کنیم. می‌خواهم که توسل بکنم به حضرت امام جواد برای اینکه ان‌شاءالله کشور ما سر و سامان خوبی پیدا بکند از جهت اقتصادی و خدای متعال سفره رحمت و عنایت خودش را نصیب کشور ما، ملت ما بفرماید ان‌شاءالله و سهم خوبی را ما ان‌شاءالله از فضای امام جواد داشته باشیم.
شریعتی: ان‌شاءالله.  امروز از جواد الائمه خواهیم شنید با بیان لطیف حاج آقای عاملی و ان‌شاءالله سر و پا گوش هستیم.
عاملی: من مقدمتاً بحثی که دارم، قبل از آن می‌خواهم عرض کنم که در چنین روزهایی، ما قبل دست بگذاریم دست این معصوم، معامله کنیم و پیمان ببندیم بهترین ارادت است. بهترین ارادت. بالاتر از اینکه مثلاً حتی یک نمازی بخوانی، صواب آن را به امام اعطا کنی. آن هم این است که اوصاف برجسته امام ما انتخاب کنیم و با حضرت پیمان ببندیم که عامل باشیم به آن فضیلت در امام. اینطور نباشد که رابطه ما با امام اینطوری تعریف شود که در عزای او خرما بخوریم، در تولد او شیرینی بخوریم، گاه گاهی هم به زیارتشان برویم. این ارتباط خیلی عمق است. حیف است. خیلی هم سطحی است. آنها واسطه فیض هستند، واسطه رحمت هستند. ما بهم یقضی فی الخلقه قضیة. یعنی عنایاتی که خدا به خلقش دارد با واسطه آنها است. یک وصفی را من از امام جواد عرض کنم بعد وارد بحث اصلی شوم که یک فردی گفت که به والی سیستان من را سفارش کن. مرد بسیار شریفی است. والی سیستان تا مشکل من را حل کند. حضرت یک نامه نوشته به والی سیستان گفته
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مُوصِلَ كِتَابِي هَذَا ذَكَرَ عَنْكَ مَذْهَباً جَمِيلًا کسی که نامه من را به تو می‌رساند خیلی از تو دعوت کرده است. از اعتقادات و رفتار خوبت برای من صحبت کرده است وَ إِنَّ مَا لَكَ مِنْ عَمَلِكَ مَا أَحْسَنْتَ فِيهِ یعنی آنی که به تو می‌رسد همین کارهای خوبی است که انجام می‌دهی. فَأَحْسِنْ إِلَى إِخْوَانِكَ برای برادران ایمانی خودت، حالا که مذهب استانداری را داری، به اینها رسیدگی کن. صحبت من این تکه است. این ان‌شاءالله بنویسیم، در کاغذ هم نشد، در گوشه قلب‌مان بنویسیم همیشه نصب العین ما باشد. در بازار، در سیاست، در تجارت، در تربیت، در مهام امور. فرمود: وَ اعْلَمْ به آن والی نوشت. بدان أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ سَائِلُكَ خدای متعال از تو سؤال خواهد کرد عَنْ مَثَاقِيلِ الذَّرِّ وَ الْخَرْدَلِ از سنگینی ذر و خردل. یعنی شما حساب کنید که ذره‌ای که در هوا معلق است، آن چه وزنی دارد؟ به اندازه وزن آن از تو سؤال خواهد کرد. یعنی آنقدر در پای حساب می‌ماند این طرف. 80 سال کار کرده است، زندگی کرده است، حتی از ذره‌اش بپرسی. یک خردل شما صد دانه خردل را بیندازید ترازو تکان نمی‌خورد. از آن هم سؤال خواهد شد. این را برای خودمان امروز با این حدیث به ساحت قدسی حضرت عرض ادب کنیم و هر کاری را که می‌خواهی وارد شویم، اول برای خدا جوابی آماده کنیم، بعد به آن کار وارد شویم تا عامل باشیم به این حدیث امام بزرگ‌مان.
اما بحثی که دارم یک بحث بسیار بسیار خطیری است. آن هم این است که شخصیت… اولاً به طور کلی در زندگی امام جواد یک چیزهایی هست که با معیارهای مادی اصلاً جور درنمی‌آید. در نتیجه من یک بحثی را انتخاب کردم، آنقدر این بحث ضروری است که امامان ما یک اوصافی داشتند که با مقیاس‌های مادی جور درنمی‌آید و این اوصاف در حضرات معصومیت قطعی قطعی است. امکان دارد با شما با معیارهای مادی این را درست کنید. معنی این چیست؟ دانه دانه این اوصاف را اگر ما بشماریم، هر کدام پیام بسیار خطیری دارد. مثلاً عرض می‌کنم هیچ استادی ندیدند، هیچ مدرسه‌ای نرفتند اما علم تبلور می‌کند. با چه مقیاسی؟ شما باید نشان بدهید کسی که هیچ مدرسه نرفته است اما از جهت علمی نخبه است. امکان ندارد. طفل است. الآن دانه دانه اینها را بحث می‌کنم. طفل است. هفت سالش هست، هشت سالش هست. اما از جهت علمی تمام نخبگان علمی آن اصل همه در برابرش خاضع هستند. یک طفلی که نه مدرسه دیده است، نه از جهت در میان ما رشد عقلانی به حدی است که بتواند پیچیده‌ترین سؤال‌ها را با عمیق‌ترین جواب‌ها حل بکند. یعنی چه؟ این چه پیامی دارد؟ چرا این خصوصیت را خدا به اینها داده است؟ من می‌خواهم این بحث را داشته باشم و دو تا از آنها را شمردم. برای شما می‌شمارم. چقدر برای شما می‌شمارم. مثلاً طرف از اصفهان رفته است حضرت شوخی کرده با لهجه اصفهانی با او صحبت کرده است. گفته آقا قربانت بروم. اگر می‌دانستم شما زبان ما را بلد هستید، من که انقدر خودم را به زحمت نمی‌انداختم. حضرت فرمود مگر ممکن است خدا من را به تو حجت قرار دهد اما زبان تو را ندانم. غوغایی است در ضیافت.
شریعتی: می‌فهمی که ریشه و منشأ این علم یک جای دیگر است.
عاملی: یکی از بزرگان، اهل سنت محشر کرده است. اینها را می‌شمارد. یکی از بزرگان اهل سنت. به امام صادق که می‌رسد می‌گوید این علومی که این امام گفته است، علوم عادی نیست. اصلاً در دسترس نیست. از کسی هم یاد نگرفته است. آن عالم اهل سنت می‌گوید درس نخوانده است. می‌گوید از این چه کشف می‌کنیم؟ کشف می‌کنیم متصل به غیب است. و این اوصاف در امام جواد محشر است.
حالا ما بحث را از اینجا شروع می‌کنیم که نه مفهوم امامت، نه مفهوم امام، نه در صدر اسلام حقیقتش کشف شد، معلوم شد، آشکار شد، بیان شد و نه در زمان ما حقیقت این است که… یعنی یک کسی که خودش از امامیه است، اوصاف امام، اصلاً شخصیت امام برای او باز شود که با چه نگاهی ما به امام نگاه می‌کنیم. لیس علی الا کأحد من الرجال. اینطور نگاه کنی به امیرالمؤمنین. این بحث، بحث بسیار خطیری است. در صدر اسلام اولاً خیال کردند که امام یک فرد عادی است. مثل بقیه افراد. کارهایی هم که می‌کند عادی است و لذا گفتند که از آنجا زکات را جمع می‌کنی می‌بری آنجا، از آنجا لشکر را جمع می‌کنی می‌بری اینجا. بنابراین ضرورتی ندارد که حتماً تولیت امور با امام باشد و آمدند امام را کنار گذاشتند و اشخاص دیگر را آوردند. در حالی که امامت جمع کردن زکات و لشکر نیست. به تعبیر خواجه نصیر الدین طوسی الامامة ریاسة العامة فی نور الدین والدنیا. مگر کسی با این سنخیت دارد تا بیاید در منصب امامت قرار بگیرد سنخیت با رسالت پیغمبر داشته باشد؟ شاهد بر رسالت باشد. بالاترین رتبه امیرالمؤمنین این است که شاهد است. وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني‏ وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب‏. شاهد بر رسالت، شما در دادگاه اگر بخواهید شهادت بدهید، اول باید حادثه را تحمل کنید، بعد بیایید شهادت بدهید. یعنی حادثه را حمل کنید. درک بکنید، لمس بکنید. به حاق رسالت برسی. اینجا دیگر غوغا است. أَ فَمَنْ كانَ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْه‏. دو بار خدا تأکید کرده است که امیرالمؤمنین هم شاهد رسالت است و هم شهید بر رسالت است. امام رضا که در معنی امامت محشر کرده است که إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّينِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ صَلَاحُ الدُّنْيَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِي اسلامی که پویا است وَ فَرْعُهُ السَّامِي‏ فرع آن که سر کشیده رفته است فلک. بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ یعنی امام نباشد اینها را می‌دزدند. نماز را می‌دزدند، زکات را می‌دزدند. وَ الصِّيَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَاد همه را می‌دزدند. الآن حج را ندزدیدند؟ ِ وَ تَوْفِيرُ الْفَيْ‏ءِ وَ الصَّدَقَاتِ عدالت حاکم بشود در جامعه، در حقوق عامه وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْكَامِ وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الْأَطْرَافِ حاکمیت ملی حفظ شود، استقلال سرزمینی حفظ شود برای مسلمان‌ها. همه با امام است. این تعریف امامت است. من با امامت کار ندارم. با امام که اینها چه کسانی بودند، چه اوصافی داشتند، این برای من مهم است که اینجا اینها را باز کنیم. در صدر اسلام گفته‌اند آمد گفت که آمدی در را آتش بزنی می‌دانی چه کسی اینجا است؟ گفت حسن گفت و ان. گفت می‌دانی اینجا کیست گفت حسین گفت و ان. گفت علی اینجا است.
ابوحنیفه یک حرفی دارد می‌گوید هر چه خدا گفته است روی چشم. هر چه پیغمبر گفته است روی چشم. بقیه هر کسی حرف زند هم رجال و نحن رجال. آن هم رجال است، ما هم رجال هستیم. شما حساب کنید. ذوات مقدسه‌ای که در دعا می‌خوانیم  وَ لَكُمُ الْقُلُوبُ الَّتِي تَوَلَّى اللَّهُ رِيَاضَتَهَا. خدا دستش گرفته قلب شما را پرورش داده است. شما بگویید یک احد من الرجال. این چه ظلمی شد. امیرالمؤمنین می‌گوید: ان الذی لا یقع علیه اسم و لارسم، با هیچ اسمی و رسمی نمی‌شود شما به کنح من برسید، به من بگویید که احد من الرجال. وقتی که خودشان می‌گویند به ما خدا نگویید. نزّلونا عن الرّبوبيّة و قولوا فينا ما شئتم‏، هر چه می‌خواهید بگویید. و لن تناهوا، به کنح ما نمی‌توانید برسید. بیاییم بگوییم که احد م الرجال. خودشان گفته‌اند که و هل تروون من فضائلنا الا الفاً غیرمعطوفه، جزء الف بکر دست نخورده چیزی شما از ما بلد هستید؟ الف را این طرف و آن طرف می‌کنند حروف درست می‌شود. تا می‌کنند زیر آن نقطه می‌گذارند می‌شود ب مثلاً. الفی که اصلاً دست نخورده است، بکر است. غیر از آن شما از فضیلت ما چه می‌دانید؟ ان امرنا لا یحد، ما مظهر لاحدی خدا هستیم. و نحن مظاهره فیکم، ما در شما مظهر خدا هستیم. الامام واحد دهره. خدا واحد است. کجا زور کرده این واحدیت؟ ان الله واحد فرد متفرد و خلق لذلک خلیا و هم نحنوا. خدا فرد است، متفرد است. برای این فرد بودن خلقی را خلق کرده و هم نحنوا. آن هم ما هستیم. این هم بگوییم که احد من الرجال. به تعبیر امام رضا  امام مثل ستاره می‌ماند. دست اهل توهم به آنجا نمی‌رسد. خیال می‌کنند که علی را کشتیم، بر علی غالب شدیم. بشریت همه چیز را باخت آن زمان که امیرالمؤمنین را از دست داد. چرا پنج تن آل عبا را اشباح خمسه می‌گویند؟ یعنی ما یک سیاهی از دور می‌بینیم اسم آن را گذاشته‌ایم امیرالمؤمنین. خلیفه دوم به محضر رسول خدا وارد می‌شد، سلمان بیرون می‌آمد. گفت کی در مجلس پیغمبر است؟ گفت یک نفری آنجا نشسته است نشناخته‌اند. وارد شد دید امیرالمؤمنین آنجا نشسته است.
یک روایتی بخوانم عجب روایتی است. ما اخفیناه عنکم اکثر مما اظهرنا لکم، امام صادق فرمود آن مقداری که از صورت ماه که بر شما پوشیده است، آن بیشتر از آن مقداری است که بر شما آشکار شده است. در یک قصه بسیار شنیدنی این را گفت. آن وقت بگوییم که احد من الرجال. گاهی اینها خودشان را نشان داده‌اند. یک نیم رخی. اگر بخواهم عرض کنم قصه‌ها دارد. کسی به امام صادق گفت شما افضل هستید یا ابوذر؟ ببینید که چه مصیبتی است. می‌گوید شما افضلید یا ابوذر؟ حضرت فرمود: لا یقاصد من الاحد. این مشکل در سابق هم بوده است. به انبیاء می‌گفتند که شما مثل ما هستید. فرقی با ما ندارید.
شریعتی: اوج بی‌معرفتی آدم‌ها.
عاملی: بله. چه لزومی دارد شما بیایید برای ما پیغمبر باشید، ریاست بکنید. پیغمبرها هم می‌گفتند انما انا بشر درست است مثلکم اما یوحی الیه. همه چیز در آن یوحی الیه است. این که شما شنیدید که در آخرین لحظه امیرالمؤمنین پیغمبر کنارش بود که رسول خدا گفت که به من یک مطلبی گفت که هزار در علم باز شد، از هر در هم هزار در. یعنی این انفجار علمی است. علم یک طرف، تأمل یک طرف. یعنی این روح امیرالمؤمنین چه ظرفیتی داشته است که در یک لحظه انفجار علمی در این روح درست شود. همه چیز را تمام می‌کند. شما بگویید کأحد من الرجال. از امام صادق سؤال کرده است که آیا حدی تعیین شده است برای اینکه میت را چقدر با آب غسل بدهیم؟ حضرت فرمود بله. گفت که پیغمبر به امیرالمؤمنین گفت وقتی من از دنیا رفتم ُّ فَاسْتَقِ لِي سِتَّ قِرَبٍ مِنْ مَاءِ بِئْرِ غَرْس‏، از فلان چاه 6 مشک آب بکش بعد من را غسل کن. فَغَسِّلْنِي، وَ كَفِّنِّي، وَ حَنِّطْنِي، فَإِذَا فَرَغْتَ مِنْ غُسْلِي وَ كَفْنِي وَ تَحْنِيطِي‏. و وقتی خلاص شدی از اینکه به من غسل و کفتن و حنوط زدی، از یخه کفن من بگیر  فَخُذْ بِمَجَامِعِ كَفَنِي، وَ أَجْلِسْنِي، من بنشان ثُمَّ سَلْنِي عَمَّا شِئْتَ، مطلق است. هر چه می‌خواهی بپرس. فَوَاللَّهِ، لَا تَسْأَلُنِي عَنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا أَجَبْتُكَ فِيه. هر چه بپرسی به تو جواب می‌دهم. چه لزومی داشت؟ زنده که بود می‌گفت. این خیلی پیام دارد. یعنی کسی که می‌تواند بعد از مرگ رسول خدا چنین ارتباط علمی‌ای با پیغمبر برقرار کند، نمی‌گوییم کأحد من الرجال؟ آن زمان که آقا رسول الله در معراج رفت، فرمود خدا با من دو جور حرف زد. كَلَّمَنِي وَ نَاجَانِي‏‏، مکالمه و نجوا. حرف در گوشی. هر چه گفت به علی گفت. روایت اهل سنت است. هر چه هست به امیرالمؤمنین من اینها را یاد دادم. خب این مقدمه است. من آن اوصاف را می‌خواهم که وارد شوم. اوصاف است که با معیارهای مادی جور در نمی‌آید. کسی که راه را می‌خواهد پیدا کند. اینها تابلوهای سر راه هست. و همه آن معجزه است. با همه اینها احتجاج می‌کند. من این اوصاف را می‌خواهم. چون وقت ضیق است که ما نمی‌توانیم اینها را برسیم و امام صادق کتاب توحید مفضل و در الیجه غوغایی از عظمت علمی خودش را نشان داده است. آنجا یکی از علمای اهل سنت خیلی خوب نوشته است. نوشته است و حیث انه لا شاهد علیها من انا الامام تلقی هذه العلوم بطرق الکسب الطبیعیه فمن یبغی الی القول بانه تلقاه من لدن طرق الغیب. این عالم اهل سنت می‌نویسد می‌گوید این علوم را هیچ شاهدی نداریم که امام از طریق کسب طبیعی به دست آورده است. یعنی رفته پیش یک استاد نشسته است. اصلاً چنین چیزی نیست. از کجا از این علوم عجیب و غریب به دست آورده است که فرمول کاغذ نسوز را به جابر یاد داد. می‌گفت که من نوشته‌هایم می‌سوزد، از بین می‌رود. اینها را از کجا آورد؟ می‌گوید وقتی ما اینها را نگاه می‌کنیم یک راه بیشتر نداریم. بگوییم که اینها را تلقی کرده است من لدن طرق الغیب. از طرق غیب. این را کی نوشته است؟ اهل سنت نوشته. درباره کی؟ درباره امام صادق. پس از وهابیت سؤال می‌کنم چطور در کتابت نوشتی قال خاخامهم الصادق. می‌روی پیش خدا جواب می‌دهی. شخصیت علمی اینطوری را می‌گویی خاخامهم الصادق. من این اوصاف را می‌گذارم فصل الخطاب. چون با این اوصاف همه اختلافات حل می‌شود، امت می‌شود امت واحده. یکپارچه می‌شود، تعدد مذهب و اینها. همه. فلذا وهابیت روی اینها خیلی حساس هستند. یکدانه از این اوصاف را نقل بکنی، فوراً گارد می‌گیرند، حرف‌های تند و اخلاق عجیب و غریب. چرا؟ چون این اوصاف همه چیز را تمام می‌کند. در طول تاریخ زندگی ائمه هم حکام خیلی به این اوصاف حساس بودند. چون یکی از این اوصاف که منتشر می‌شد، دیگر همه چیز تمام بود. فوراً می‌گرفتند هر کس نقل می‌کرد، می‌گفتند ادعای پیغمبری داری می‌کشتند. معلی بن خنیس اینطوری کشته شد. معلی بن خنیس حالش گرفته بود، امام فرمود که معلی مثل اینکه دلت می‌خواهد به خانواده‌ات سر بزنی. در مدینه بود، خانه‌اش در کوفه بود. می‌آمد مثلاً 6 ماه، یک سال در مدینه می‌ماند مطلب یاد می‌گرفت و برمی‌گشت. گفت بله. گفت چشمان خود را ببند، باز کند. دید در کوفه است. برو پیش خانواده، فلان ساعت بیا با هم برگردیم. اینها یک چیزهای خیلی ساده است و ریشه قرآنی دارد. وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى. قرآن دارد این حرف‌ها را می‌زند. این تصرفات را تکوینی خیلی خیلی ساده. چیزهای ساده آن را دارم عرض می‌کنم. گفت معلی به کسی نگویید. اینها را مبادا به زبانت بیاوری. نتوانست نگه دارد، گفت. فوراً او را گرفتند و کشتند. این اوصاف یک اوصاف بسیار ریشه‌ای است. آنقدر من آرزو دارم که کنفرانس بین‌المللی درست شود. این اوصاف در تاریخ آمده است. متواتراً هم آمده است. این اوصاف مطرح شود بین تمام ادیان و فرق، مذاهب. که چه قصه‌ای است؟ از این قصه ما چه می‌فهمیم؟ وقتی حضرت عیسی در گهواره صحبت می‌کند، معنای آن چیست؟ آقا رسول الله فرمود: تَرَكْتُكُمْ عَلَى الْمَحَجَّةِ الْبَيْضَاءِ لَيْلُهَا كَنَهَارِهَا‏، من از دنیا می‌روم ولی برای شما راهی را باز کرده‌ام، آنقدر این راه روشن است که هیچ‌کس عذری ندارد از این راه تخطی کند. شب آن مثل روز است یعنی روشن روشن. حالا سؤال بسیار مهم این است که چرا خدا این اوصاف را به اینها داده است؟ بخاطر اینکه آن مرد دین را از اینها بگیرد. مرجعیت علمی اینها را بپذیرد. چرا در قرآن آیات متشابه گذاشته است. عمداً هوا را مه‌آلود کرده است. به این تهمیه می‌گویند. تهیمه یعنی مه‌آلود کردن. عمداً مه‌آلود کرده است که شما سراغ اینها بیایید. از اینها. آن تفاسیر را نگاه کنید. آنقدر تقلا کردند، آنقدر تقلا کردند که اصلاً خدا چرا آیات متشابه گذاشته است؟ از اول طوری حرف می زد که هیچ متشابهی هم در کار نبود. چرا این کار را کرد؟ عمداً این کار را کرد.
شریعتی: که سراغش بروی. آره. راسخون در علم. آن راسخ باید معصوم باشد. اگر معصومی نباشد عاد الامر کما سببت. مشکل سر جای آن هست. اختلاف پشت سر آن اختلاف. مثل کتاب‌های قبلی که خدا در قرآن بارها گفته است. تا کتاب آمد اختلاف درست شد.  وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيا. حالا این اوصاف را ما اینجا می‌خواهیم شروع کنیم که در زندگی امام جواد خیلی خیلی هست. اولش این هست که اینها هیچ‌کدام مدرسه ندیده‌اند. چطور می‌شود از جهت معیارهای مادی که مدرسه را نبیند اما این همه علم داشته باشد. آن هم چه علمی؟ کیفاً و کماً. امیرالمؤمنین فرمود به کمیل: ما من علم. هر علمی به ذهن تو برسد که در عمر دنیا تا کجا که ممکن است بشر به آن برسد، ُمَا مِنْ عِلْمٍ إِلَّا وَ أَنَا أَفْتَحُه‏.
شریعتی: و فتحش کردم. وَ مَا مِنَ سِرٍّ إِلَّا وَ الْقَائِمُ ع يَخْتِمُه‏. فرزندم قائم این را ختم خواهد کرد. من از این رد می‌شوم. دومی شیرین است. می‌خواهم در این بابت. اینها انقدر به مسائل علمی وارد هستند که بزرگ شد. چه ایراد دارد الآن کتاب‌ها نوشته شده است، در تاریخ نوشته شده شیعه و سنی همه دارند می‌بینند. منابعشان پر است. بسم الله. چه ایراد دارد این بررسی شود از جهت علمی معنی این چیست، چطور این محقق شده است. مأمون وقتی می‌خواهد امام جواد را داماد خودش بکند، بنی‌عباس سر او می‌ریزند. می‌گویند این کار را نکن. خلافت از دست ما می‌رود. می‌رود به علویون. مبادا این کذب است. مبادا چنین قصدی را داشته باشی که در آینده داماد خودت بکنی. مأمون اصرار دارد. آنها هم اصرار دارند که این آدم بیسواد و یک طفلی که چیز می‌گوید امتحان کنید. خدا را ببین. خدا عمداً این کار را کرده است. تمام سفهای برجسته آن زمان را بنی‌عباس جمع کردند چون می‌دیدند خطر تهدیدشان می‌کند. آی خواندنی است. فرصت نیست من هم وارد نمی‌شوم. مناظرات آن را بگویم. سؤالاتی که از حضرت کردند. اصلاً در آن سن می‌دانید که هشت سالش بود که پدر را از دست داد. 17 سال هم امامت او بود. 25 سالگی یعنی جوان‌ترین امام است که جان خودش را از دست داده است به خاطر آن هیبت علمی که جامعه را گرفته بود. جامعه ذوب شده بود. خلیفه نمی‌توانست اصلاً تحمل کند. آن وقت شروع شد. بالاترین فقیه سؤالی می‌کند، حضرت شقوق باز می‌کند که از خجالت سرش را پایین می‌اندازد. طفل. بسم الله. این از کجا درست شد؟ ریشه آن از کجا است؟ این امام چه عظمی با این کار علمی درست کرده است. یعنی واقعاً…
شریعتی: اصلاً دوران امام جواد با این نکاتی که شما  گفتید اصلاً نگاه به امامت عوض شد. اصلاً با حساب و کتاب جور در نمی‌آمد.
عاملی: احسنت. من هم همین را می گویم. اوصافی که با حساب و کتاب جور در نمی‌آید. الآن ما هستیم می‌خواهیم راه را پیدا کنیم. می‌خواهیم که مطمئن شویم که این مسیری که داری طی می‌کنیم بسم الله. آن طریقی است که خدا آن را برای ما تعیین کرده است. الآن این اوصافی که الآن دانه دانه برای شما ذکر می‌کنم. راوی می‌گوید من دیدم یک طفلی کنار ایستاده گریه می‌کند، بقیه گریه می‌کنند. نگو که این طفل امام است. رفتم یکی سراغ او. گفتم تو را به بازی نمی‌گیرند که گریه می‌کنی؟ گفت جوابی داد که من تکان خوردم. عجب حرفی از یک طفل. گفتم یک خورده برای من صحبت کند. مثل اینکه این افق فکری او به تعبیر حضرت آیت الله ضیاء‌آبادی خیلی بالا است. سؤال کردم پس برای چی خلق شدیم؟ گفت للمعرفة و الطاعه. اول معرفت پیدا کنی بدانی که در برابر چه کسی در نماز ایستاده‌ای، بعد نماز را شروع کنی. گفتم پس چرا گریه می‌کنی؟ تو که گناه نداری، برای چه گریه می‌کنی؟ گفت می‌بینم مادرم وقتی می‌خواهد هیزم آتش درست کند، آن چوب‌های ریز را می‌آورد، آن آتش‌گیر می‌شود که آنها آتش می‌گیرند. می‌ترسم من در جهنم مثل آن چوب‌های ریز آتش‌گیره جهنم شوم. الله اکبر. چه حسابی، چه محشری. معلوم می‌شود که عوالم همه باز بوده است. آن وقت یک قصه برای شما اینجا عرض می‌کنم که آنقدر شیرین هست. معصومین گاهی عمداً مردم را به طفل حواله می‌دادند. برو از او بپرس. تا بفهماند به این امتی که نفهمید که فرزندان من از سنخ آدم‌های عادی نیستند. همه را کشتند. زیر سم اسب پایمال کردند، مسموم کردند. چه بلایی سر آنها آوردند. لایزال من سجل الی سجل. از این زندان به آن زندان. عمداً این کار را می‌کردند. دو تا از آنها را از امام رضا دارم که به امام جواد حواله داده است، یکی هم از رسول خدا که به امام حسن حواله داده است. فکر نکنم به آن دو تا امام جواد برسم. و فقط تأکید دارم که توسل به امام جواد از دست نرود. عجیب است که امام رضا حواله می‌دهد. این برای ما پیام است. یک فرزند هم واسطه بشود، وساطت آن استثنایی است. حالا راوی می‌گوید ما با رسول خدا، حذیفه می‌گوید در بلندی ایستاده بودیم، آقا رسول الله، امام حسن هم یک کودک خردسال از دور دارد با وقار، با طمأنینه دارد راه می‌رود. پیغمبر فرمود: طفل را نگاه کنید. إِنَّ جَبْرَئِيلَ يَهْدِيهِ. جبرئیل او را هدایت می‌کند. وَ مِيكَائِيلَ يُسَدِّدُهُ یعنی پشت سر او هست  وَ هُوَ وَلَدِي وَ الطَّاهِرُ مِنْ نَفْسِي وَ ضِلْعٌ مِنْ أَضْلَاعِي یعنی تکه من است، قطعه من است هَذَا سِبْطِي این فرزند من است وَ قُرَّةُ عَيْنِي وقتی نمی‌بینم چشمم روشن می‌شود. بِأَبِي هُوَ پدرم فدای طفل بعد خطاب به امام حسن گفت: أَنْتَ تُفَّاحَتِي تو سیب من هستی. وَ أَنْتَ حَبِيبِي وَ مُهْجَةُ قَلْبِي‏ خون قلب من بخواهد ظهور پیدا کند می‌شود حضرت. بعد به ما گفت که آن عرب را نگاه کنید، یک عرب دارد می‌آید. این عرب الآن می‌رسد با شما خیلی تند صحبت می‌کند. نگران نباشید. شما نگران می‌شوید اما نه، نگران نشوید. با شما خیلی بداخلاقی می‌کند. مرد اعرابی نزدیک شد بدون اینکه سلام بکند می‌گفت محمد کیست؟ ما هم گفتیم چه می‌خواهی؟ رسول برگشت گفت مَهْلًا يَا أَعْرَابِی، یک خورده آرام. به این تندی نه. فوراً فهمید که محمد این است حضرت رسول خدا. گفت یا محمد! لقد کنت ابقضک! خیلی از تو بدم می‌آمد. تو را ندیده بودم. کینه در دلم بود. حالا که دیدم کینه بیشتر شد. و لم أرك، و الآن قد ازددت لك بغضا. حضرت تبسم کرد. ما خواستیم حمله کنیم، حضرت اجازه نداد. اعرابی گفت تو خیال می‌کنی پیغمبر هستی؟ نشانه و دلیل نبوت چیست؟ پیغمبر فرمود: اگر بخواهی نشانه نبوت من را عضوی از اعضای من به تو خبر می دهد. آن وقت برهان خیلی محکم‌تر می‌شود. اگر عضوی از اعضای من به تو برهان من بگوید. عرب برگشت به آن اعرابی گفت مگر عضو می‌تواند صحبت کند؟ تا این را گفت حضرت رویش را به امام حسن کرد. گفت یا حسن قوم. عمداً به امام حسن حواله داد. یعنی آنی که با حساب و کتاب جور در نمی‌آید ببین. آن را می‌خواهد به امت نشان بدهد. افسوس، افسوس. چه کفران نعمتی شد. به پیغمبر گفت تو داری به من اهانت می‌کنی. من از تو سؤال می‌کنم تو من را به طفل حواله می‌دهی. مگر طفل می‌تواند با من حرف بزند جواب سؤال من را بدهد؟ حضرت فرمود: انک ستجدوا عالم بما ترید. با او صحبت کن می‌فهمی که کیست. امام حسن شروع کرد. به به. گفت مهلاً یا اعرابی. شعر خواند. وزن شعر را ببین، صنعت شعر را ببین. طفل با این صنعت شعری با تو حرف بزند. گفت : ما سألت او ابن غبی بل فقیها اذن و انت الجهول فان تک قد جهلت فلان عندی شفاء الجهل ما سأل السئول و بحرا لا تقسّمه الدوالی تراثا کان أورقه الرسول می‌گوید فقهی در برابر تو ایستاده است که تو در برابر او جاهل مطلق هستی. اگر حرف داری جاهل هستی، من شفای خوبی برای جهالت تو هستم. می‌دانی در برابر کیست؟ یک دریایی در برابرت ایستاده است با هیچ دلوی نمی‌توانید این آب را بکشید این آب تمام شود. اما این تراثی است که از پیغمبر به من رسیده است. تمام اصحاب با حیرت نگاه می‌کنند که امام حسن طفل اینطوری با شعر دارد حرف می‌زند. حضرت فرمود: لقد بسطت لسانك، خیلی زبانت تند شد و عدوت طورك، از ادب خارجی شد و خادعتك نفسك، نفست تو را گول زده است غير أنّك لا تبرح حتّى تؤمن إن شاء اللّه تعالى اما این را بدان از جایت تکان نمی‌خوری. کاری می‌کنم که بگویی اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله. آن وقت امام حسن شروع کرد اول خوب جزئیات سفرش را به او بگوید. گفت اول از فلان جا حرکت کردیم، هوا خراب شد، بارانی شد، خیلی ترسیدی. خواستی برگردی اما برنگشتی. اینطوری شد. گرفتار شدی. اینها را طوری گفت اینها را به این مرد. این مرد اعرابی برگشت گفت: من این قلت یا غلام هذا؟ یک چیزی که با حساب جور درنمی‌آید همین است. این علم غیب است.
شریعتی: از کجا اینها را می‌گویی؟
عاملی: طفل! من این قلت یا غلام هذا؟ كأنّك قد كشفت عن سويداء قلبي، از درونم داری خبر می‌دهی، وَ لَقَدْ كُنْتَ كَأَنَّكَ شَاهَدْتَنِي، انگار کنار من بودی. وَ مَا خَفِيَ عَلَيْكَ بِشَيْ‏ءٍ مِنْ أَمْرِي وَ كَأَنَّهُ عِلْمُ الْغَيْبِ آن وقت به دست امام حسن مجتبی آن ثبت می‌شد. ببینید چه عرض می‌کنم. غوغا است. چون وقت نیست اجازه بدهید من یک روضه مانندی برای شما بگویم و تمام کنم. آن سالی که امام رضا عازم خراسان بود با امام جواد رفت برای حج عمره، آن وقت حضرت رضا کنار کعبه خیلی گریه کرد. امام جواد داشت نگاه می‌کرد. هی وداع می‌کرد، مداع می‌کرد با کعبه، بعد به طرف مقام ابراهیم رفت، آنجا به نماز ایستاد. خادم امام رضا می‌گوید که امام جواد را کنار حجر اسماعیل دیدم که نشسته به راز و نیاز مشغول است. خیلی طول کشید این طفل بلند شود. بلند نمی‌شد. رفتم گفتم فدایت شوم برخیز. گفت نمی‌خواهم از اینجا بلند شوم. مگر اینکه خدا بخواهد که من از اینجا بلند شوم. بسیار غمگین. نزد امام رضا رفتم. گفتم آقا جان جواد بلند نمی‌شود برویم. یعنی سفر تأخیر افتاده است، امام جواد بلند نمی‌شود برویم. امام رضا آمد نزد فرزندش امام جواد. گفت ای محبوب دلم برخیز. گفت که پدر جان من از اینجا بلند نمی‌شوم. طفل است اما همه چیز را فهمیده است. امام رضا فرمود چرا برنمی‌خیزی؟ گفت چطور برخیزم با اینکه شما را می‌بینم به گونه‌ای با خانه خدا وداع می‌کنی که دیگر برنمی‌گردی. چه ظلمی به اهل بیت شد؟ عظمت روحی را ببینید. امام رضا فرمود: محبوب دلم برخیز. آن وقت در اینجا امام جواد به اصرار پدر که بوده است بلند با پدر حرکت کرد. آن زمان پنج شش سالش بود. با ملاطفت امام رضا بلند شد. عالم فدای ارباب بی‌کفن. حضرت زینب (س) گریه می‌کرد کنار نعش. آن دختر سه ساله گفت عمه جان هذا نعش من؟ چون سر در بدن نباشد معلوم نمی‌شود که جنازه کیست. گفت: هذا نعش من؟ گفت دخترم نعش ابیک. نعش پدرت است. الله اکبر. گفت پدر بلند شو به ما نگاه کن. غیرت را ببینید در بنی‌هاشم. طفل است. گفت  پدرجان بلند شو به ما نگاه کن. به دو چیز نگاه کن. انظر الی رووسنا المکشوفه. پدر اینها سر من را باز کردند. دنبال آن یک حرفی زده است ما تا قیامت باید گریه کنیم. و عمتی المظلومه. عمه من را، جناب سکینه می‌گوید من بیهوش شده بودم صحرای کربلا، چشمان خود را که باز کردم دیدم بالاسرم عمه‌ام زینب هست اما بدن چنان کبود شده است. امام رضا با نوازش، با حرمت، با احترام، صورتش را بوسید، طفل را جدا کرد. عالم فدای ارباب بی‌‌کفن. طفل جدا نشد از جنازه پدر. راوی می‌گوید من یک وقت چشمم افتاد وسط میدان، دیدم که فاجتمعت عدة من الاعراب فجروها. حرم رسول خدا را یک عده اعراب دارند در وسط میدان می‌کشند. علی لعنة الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا فینقلب منقلبا.
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکر هستم.
تلاوت سوره مبارکه نبأ
عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم. إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كانَ مِيقاتا، خدای متعال چندین بار گفته است من یک روزی با شما دارم. گاهی گفته است میقات، گاهی گفته میعات. آن را در سوره نبأ هم تکرار کرده است. إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كانَ مِيقاتا. آن روزی که من با شما ملاقات می‌کنم، آن روز، روز فصل است. روز جدایی است. اشاره است به وَ امْتازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُون‏. یعنی این وقت ملاقاتی باشد. آخرین آیه هم که نازل شده است این است: وَ اتَّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فيهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُون. آخرین آیه این است که یک روزی من با شما دارم می‌آیید سراغ من. آیه گفته است عجله نکنید. سَأُريكُمْ آياتي‏ فَلا تَسْتَعْجِلُون. گاهی گفته است: سَأُريكُمْ دارَ الْفاسِقين. گاهی گفته است سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلان. جن و انس عجله نکنید. به زودی به حساب شما می‌رسم. پناه می‌بریم بر خدا. آقا رسول الله دیدند یک کسی دعا می‌خواند، حضرت هم خودشان یک دعایی خواندند. ظهر که آن آقا را دیدند گفتند من یک دعایی خواندم هنوز نتوانسته‌اند ثواب آن را بنویسند. ببینید که چه دعای بزرگی است. عزیزان از این دعا غفلت نکنند. سبحان الله و بحمده عدده خلقه. این را مگر می‌شود جمع کرد؟ لطف است، احسان است، بهانه است از طرف خدا. یعنی به تعدادی که شما می‌گویید خدا مرحمت می‌کند که پیغمبر فرمود هنوز تا ظهر نتوانسته‌اند حسابش را برسند. سبحانه اللّه و بحمده عدد خلقه و رضا نفسه وزنة عرشه و مداد كلماته.‏ ‏عرش یعنی کل کائنات. یعنی من می‌گویم سبحان الله و بحمده، به وزن عرش خدا، به وزن کائنات. خدا هم با لطفش می‌نویسد ای خدا، ای خدا. به نیت پدر، به نیت مادر، به نیت شهدا، به نیت معلمین، اساتید، ذوی الحقوق این را بخوان اهدا کن. وزنة العرضه و مداد کلماته. کلمات یعنی مخلوقات خدا. از مخلوقات خدا تعبیر به کلمه می‌شود. می‌گوید کلمه من را بنویسید تمام نمی‌شود، ذره ذره عالم کلمه خدا است. به تعداد او می‌گویم سبحان الله و بحمده. عادت کنیم لب‌های ما مرطوب باشد به ذکر همیشه و از خدا می‌خواهم که لب‌های مبارک امام زمان را از دعا برای ما خسته نکند و با واسطه فیض حضرات معصومین به کشور ما لطف عنایت خاصی ان‌شاءالله داشته باشد.
شریعتی: ان‌شاءالله. خیلی از شما ممنون و متشکرم.

 

 

فایل تصویری این برنامه

 

 

فایل صوتی این برنامه

لینک کوتاه :

darolershad.org/?p=8726

جدیدترین عناوین خبری

پربازدیدترین خبرها

مطالب مرتبط

ثبت دیدگاه

یک پاسخ ارائه کنید